نویسنده: ژان بدن
مترجم: کامبیز گوتن



 

اشاره:

کتاب های ششگانه جمهوری Six livres de la republique نوشته ی حقوقدان فرانسوی ژان بُدن Jean Bodin (96- 1530) مهم ترین کتاب نظریه ی سیاسی در قرن شانزدهم بود. موضوع این کتاب، که به سال 1576 درگیرودار جنگ های مذهبی فرانسه و چهار سال پس از کشتار سن بارتولومه Massacre of St. Bartholomew نوشته شده بود، این بود که فقط حکومت پادشاهی می تواند مسئله ی نظم سیاسی را حل کند. ولی بُدَن معتقد بود که چنانچه حکومت سلطنتی بخواهد با اتخاذ تدابیر سیاسی، اوگونوها [پروتستان های فرانسه] را سرکوب کند خودش را نابود خواهد کرد. از همین رو او طرفدار روحیه ی مداراگرانه با مذهب بود که هم بیشتر به خاطر مملکت و دولت تا دین.
***
ممکن است توافق نظر و همبستگی اشراف و مردم در مذهب و فرقه ای نوین آن چنان قوی باشد که از بین بردن یا تغییر دادنش مُحال، یا لااقل بی اندازه مشکل باشد، بی این که تمام مملکت در معرض خطر عظیم و یا نابودی قرار گیرد. در این صورت شاهزادگان و حکّام که وقتی نتوانند کشتی را به بندرگاه مورد نظرشان هدایت کنند، به آن بندری روی می آورند که برایشان امکان پذیر باشد. آری چه بسا تغییر جهت می دهند تا با طوفان درگیر نگردند و از اصرار برای رسیدن به بندرگاه موعود دست برمی دارند تا کشتی را در معرض خطر متلاشی شدن نیندازند. به همان ترتیب باید مواظب بود در امور مذهبی و عقیدتی چندان سماجت نشان نداد که تمامی مملکت به خطر افتد. سلامت و رفاه کشور اساسی ترین اصل است که باید رعایت گردد. از همین رو بود که کنستانس Constans در مقام امپراتوری نسبت به آرین ها Arians و دارو دسته شان سعه ی صبر و بردباری نشان می داد، نه به جهت علاقه اش به آنها، آن طور که بعضی ها نوشته اند، بلکه به این دلیل که رعایا و دولت خود را نگه دارد. و تئودوسیوس کبیر Theodosius که خود، کاتولیک بود و همیشه ضد فکر آرین ها، مع هذا مذهبشان را، که به هیچ وجه نمی توانست سرکوب کند، تحمل می کرد تا نظم و اطاعت را در میان همه حفظ نماید. و پس از او امپراتور زنون Zeno برای این که بین تمام ادیان و فرقه ها آشتی برقرار سازد فرمانی صادر کرد... با الهام از این فرمان بود که بعدها آناستاسیوس Anastasius قانون اغماض را تصویب کرد، یعنی تجلیل از روحانیون جدّی و متواضع، و بر کنار نمودن آنانی که تندرو و فتنه جو بودند....
من در صلاحیّت خود نمی دانم اقوام متعددی را که در مذهبشان با هم تفاوت دارند مقایسه نموده و بگویم کدامین شان بهتراند( هر چند قومی باشد که از یک حقیقت، از شریعت الهی، و کلام الهی واحد پیروی کند). لیکن شهریاری که به حقیقتِ دین خودش ایمان دارد اگر بخواهد رعایای خود را که به فرقه های مختلف تقسیم شده اند بدان معتقد سازد (به نظر من) نباید برای انجام این منظور به زور متوسل شود: (زیرا وقتی اذهان آدمیان تحت فشار و زور قرار می گیرد به همان نسبت بی پروا و لجوج می گردند؛ و کیفرشان هر چقدر شدیدتر باشد نتیجه ی خوب کمتر حاصل خواهد شد؛ طبیعت انسانی به گونه ای است که با زور نمی توان آن را به کار نیک واداشت.) ولی در عوض شایسته این است که شهریار، بی این که تظاهر کند و به دروغ دم از پارسایی بزند، در ایمان خود راسخ مانده و خداوند متعال را خدمت نماید، از این طریق خواهد توانست اعتماد و تحسین رعایای خود را برانگیزد، تا آن ها از او تقلید کنند و کم کم موفق شود که ریشه اختلافات عقیدتی را براندازد، با این راه نه تنها از بروز فتنه و آشوب و جنگهای داخلی جلوگیری خواهد کرد، بلکه رعایای راه گم کرده ی خود را نیز به بندر امن و سلامت رهنمون خواهد شد...
امپراتور بزرگ ترکان با ایمان راسخ، مثل هر شهریار خوب دیگری در جهان، به خدا مهر می ورزد و به تعالیم دینی که از پیشینیانش آموخته است عمل می نماید، ولی به مذهب بیگانه دیگران نفرت نمی ورزد؛ بر عکس اجازه می دهد که هر کس به عقیده و ایمان خودش متکی باشد؛ آری حتی از این مهم تر، نزدیک قصرش در پرا Pera ادیان مختلف اجازه دارند که آزاد باشند، یعنی یهودیان، مسیحیان، مسلمانان و پیروان دین یونان، علاوه بر این به دیرنشینان ساکن کوه آتوس ( Athos ( که مسیحی هستند) صدقه ارسال می دارد که دعایش کنند، کاری که آگوستوس Augustus با یهودیان می کرد، یعنی پیوسته صدقه و فدیه به اورشیلم می فرستاد تا در هر روز به خاطر سلامت خودش و کشور یک قربانی به جای آورده شود. عقیده مردم باستان، و نیز ترکان بر این بوده که تمام دین هایی که از فکر پاک سرچشمه گرفته باشند برای خدایان قابل قبول می باشند. و هر چند رومیان بسادگی ادیان بیگانه را در سرزمین خویش نمی پذیرفتند...، ولی با وجود این اجازه می دادند هر کس در حریم شخص خویش به معتقدات مذهبی خود عمل کند، آری حتی رومیان نیز در شهر خود مراسم قربانی ایسیس Isis و اسکولاپیوس Esculapius را مجاز دانسته و اجازه می دادند که پانتئون Pantheon وقف همه ی خدایان باشد. در میان همه ی اقوام فقط جهودان بودند که از مراسم عجیب و بیگانه منزجر بودند: از همین رو نیز نفرت همه ی مردم دیگر را علیه خود بر می انگیختند...
آیین و مراسم ناصالح و عجیب، یا آنهایی که مورد انزجار اکثریت رعایای یک کشور است، به نظر من، بهتر و مفیدتر است که از مملکت دور نگه داشته شوند. برای ابقای عشق رعایا به همدیگر، که بخصوص به یمن توافق و سازش در امور مذهبی صورت می پذیرد، باید کوشید، و چنانچه مذهبی مورد قبول همسایگان و اکثر رعایای کشور بود نباید تحریمش کرده و مجازات برایش تعیین نمود، چه در غیر این صورت الحاد افزایش یافته و وقتی مردم ترسشان از خدا ریخت به قوانین و حکام نیز وقعی نخواهند نهاد و به هر کار ناشایسته ای دست خواهند زد...، چه، اشتباه است که تصور کنیم کشور را با قوانین و مقررات و نظم انسانی بهتر می توان اداره کرد تا ترس مردم از عقوبت خداوندی. استبداد چیز بدی است و آنارشی از آن بدتر، چه بهتر مردم خرافه پرست باشند تا ملحد. و ( به نظر من) درست نیست برای مشرکان یا معتقدان به خدایان چندگانه همان کیفری را در نظر گرفت که برای افراد بی خدا. زیرا خرافه هر قدر عظیم هم که باشد باز انسان ها را در ترس از قانون و احترام به حکام نگه می دارد، و آنها را مکلف می سازد نسبت به یکدیگر رعایت مقام و مسئولیت کنند: در حالی که بی خدایی جای ترسی برای اعمال پلید باقی نمی گذارد. لذا بین بی خدایی و خرافه پرستی گرچه هیچ یک روا نیست، با این حال وقتی امکان این نباشد که از دینی واقعی که ستایش خداوند مقتدر و ابدی است علنی پیروی کنیم، به جای این که مردم را به سوی بیدینی و عصیان بیشتر هدایت کنیم بهتر است صلاح جامعه را در نظر گیریم و ضمن این که در باطن به خداوند متعال و جاودان حرمت می نهیم نظم مملکت را در هم نریزیم.

پی نوشت ها :

*- John Bodin: The Six Bookes of a Commonweale, trans. by Richard Knolles (London: G.Bishop;1606)p.382,537-40.

منبع: لوفان باومر، فرانکلین؛ (1913)، جریان های اصلی اندیشه غربی، کامبیز گوتن، تهران: حکمت، چاپ سوم.