نویسنده: محمد جعفر رضایی *



 

فقیهان

ممکن است برخی از کسانی را که در این جا جزو فقیهان می آوریم، متکلم یا محدث نیز باشند، همان طور که ممکن است کسانی که پس از این به آنان اشاره کردیم فقیه هم باشند؛ اما ملاک اصلی ما در این بحث آن است که مطلبی را که می آوریم، در کدام کتاب آن فرد باشد یا اینکه وی به کدام یک از این گرایش ها تعلق خاطر بیشتری داشته باشد.
از بین فقهای شیعه برخی اصلاً به این بحث نپرداخته اند و از بین کسانی هم که به این بحث پرداخته اند، برخی صرفاً غالیان را از زمره کفار شمرده و وارد بحث تفصیلی نشده اند؛ بنابراین ابتدا به بررسی مطالب محمد بن حسن نجفی (م 1266ق)، معروف به صاحب جواهر خواهیم پرداخت؛ چرا که کتاب وی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، دایره المعارفی فقهی است و تا حد امکان اقوال موجود در بین دیگر فقها را جمع آوری کرده است.
صاحب جوهر غلات را کسانی می داند که درباره ائمه تا حد ادعای ربوبیت زیاده روی کردند (نجفی، 1412: 459/2). به نظر وی تنها اختلافی که در این بحث بین فقهای شیعه وجود دارد، این است که آیا غلات از کافران بالذات هستند یا اینکه به دلیل انکار ضروری دین کافر شده اند؟ به نظر او ظاهر کلمات بیشتر علمای شیعه، بلکه صریح آن در این است که کفر آنها به دلیل انکار ضروری دین است؛ چرا که غالیان اصل الاهیت و صانع را انکار نکرده اند؛ بلکه تنها مدعی آن اند که امیرالمومنین صانع عالم است. البته وی از کاشف الغطاء استادش، نقل می کند که کفر غلات بالذات است، نه به دلیل انکار ضروری دین؛ چرا که آنان خصوص صانع و نبی را انکار کرده اند؛ اگرچه فی الجمله ربوبیت و نبوت را برای غیر خداوند و پیامبر اکرم قبول دارند. صاحب جواهر نظر استادش را درباره انکار نبوت پیامبر اکرم خوب می داند اما نظر او نسبت به انکار خصوص صانع را خالی از تأمل نمی داند (همان). یعنی به نظر او اگر کسی معتقد
شود امیرالمومنین آفریننده عالم است، کفر ذاتی او خالی از تأمل نیست. همان طور که از عبارت بالا معلوم است، وی به چند مصداق از غلو اشاره کرده است:
1. ادعای ربوبیت برای ائمه (ع)؛ 2.ادعای نبوت برای ائمه (ع)؛ 3. نسبت دادن خلق عالم به امیرالمومنین (ع). همان طور که پیش از این گفتیم صاحب جواهر غلو را زیاده روی در حق ائمه می داند تا جایی که این زیاده روی به ادعای ربوبیت برای ایشان بینجامد. این تعریف جامع نیست و حتی مصادیقی را که خود وی بیان کرده است، دربر نمی گیرد. اما با استفاده از تعریف و مصادیقی که وی برای غلو ذکر کرده است، می توان به جوهره اصلی غلو در اندیشه او پی برد. مورد اول و سوم به بالاتر بردن ائمه از مراتب انسانی و مورد دوم نیز به بالاتر بردن ائمه از جایگاه امامتشان اشاره می کند.
در ادامه به بیان دیدگاه های دو فقیه معاصر شیعه که گرایش های فکری متفاوتی دارند، خواهیم پرداخت. آیت الله خویی (م 1413ق)، از فقهای معاصر امامیه که گرایشی کلامی دارد، مصادیق غلو را چنین بیان می کند (البته وی تنها دو مورد اول را غلو می داند): 1. ادعای ربوبیت برای ائمه؛ 2. ادعای تفویض امور عالم از خلق و رزق و مانند اینها به ائمه؛ 3. و اعتقاد به اینکه ائمه ولات امر و عاملانی برای اوامر خدا و گرامی ترین آفریده ها نزد خدا باشند و در نتیجه امور تکوین مانند رزق و خلق به آنان واگذارده شده باشد. البته آنان حقیقتاً فاعل این امور نیستند؛ چرا که فاعل و عامل اصلی خداست. نمونه هایی از این اعتقاد را می توان در اسناد مرگ به ملک الموت و باران به ملکه باران و زنده کردن به حضرت عیسی (همان گونه که در قرآن نیز آمده است) و غیر اینها دید. به نظر وی در همه این موارد افعال خدا به عاملان آنها نسبت داده شده است. وی غلو دانستن این اعتقاد را مانند آن می داند که ابن ولید، استاد شیخ صدوق، نفی سهو النبی را اولین درجه غلو می داند (خویی، بی تا: 73/3- 75).
دو مورد اول به بالاتر بردن ائمه از مراتب انسانی اشاره دارند؛ زیرا ربوبیت مقامی است که تنها لایق ذات خداوند تبارک و تعالی است و خلق و رزق نیز از صفات ویژه الاهی هستند و ادعای تفویض این امور به انسان به معنای ادعای صفات الاهی برای انسان است؛ بنابراین اینکه وی مورد سوم و همچنین نفی سهو النبی را غلو نمی داند، به این معناست که او این مقامات را برای انسان ممکن می داند؛ البته نه به این معنا که انسان خود مستقلاً به آن برسد؛ بلکه در اینها نیز فاعل اصلی را خدا می داند.
امام خمینی (م 1368ش) از فقهای عارف مشرب، معتقد است که اگر غلات معتقد به الوهیت یا نبوت یکی از ائمه باشند، اشکالی در کفر آنان نیست؛ اما اگر معتقد به الوهیت و وحدانیت خداوند تبارک و تعالی باشند و نبوت پیامبر اکرم (ص) را نیز قبول داشته باشند، عقاید باطل آنان سبب کفر و نجاستشان نمی شود، حتی اعتقاد برخی از صوفیه به حلول و اتحاد، اگر به این نینجامد که این شیء موجود محسوس، خدا است و در نتیجه سبب انکار خداوند تبارک و تعالی شود، سبب کفر و نجاست نخواهند بود. وی بنابر همین مبنا تفویض و وانهاده شدن امور عالم و خلق و رزق را به امیرالمومنین غلو می داند؛ اما سبب کفر و نجاست نمی داند (خمینی، 1389: 340/3).
آنچه در کلام امام خمینی برای هدف ما سودمند است، این است که وی چهار مصداق برای غلو بیان کرده است: 1. ادعای الوهیت یا ربوبیت برای ائمه؛ 2. ادعای نبوت برای ائمه؛ 3. ادعای تفویض امور عالم به ائمه؛ 4. اعتقاد به حلول و اتحاد. نسبت به همه این موارد پیش از این سخن گفته ایم و گفته ما درباره اینها نیز مانند قبل است.

رجالیان

علم رجال یکی از علومی است که جریان غلو در آن تاثیر داشته و بخشی از کار عالمان این علم را به خود اختصاص داده است. یکی از اهداف عالمان رجال در بررسی احوال راویان موجود در اسناد احادیث، پاک کردن منابع حدیثی شیعه از روایات غلات بوده است. در نتیجه این بررسی ها، برخی از روات شیعه از سوی علمای رجال به غلو متهم شده اند. در اینجا در پی بحث درباره جریان شناسی غلو در علم رجال نیستیم؛ بلکه تنها در پی آنیم که با استفاده از کلمات این رجالیان به مفهوم شناسی غلو در دیدگاه آنان بپردازیم.
از مهم ترین عالمان رجال که به تندروی در تضعیف راویان نیز شهرت یافته است، ابن غضایری (قرن پنجم) است. وی در کتاب الضعفاء تعدادی از رجال شیعه را به غلو متهم کرده است؛ اما معیارهای ابن غضایری برای غالی دانستن یک راوی برای ما شناخته شده نیست؛ زیرا امروزه آرا و نظرات ابن غضایری درباره ائمه موجود نیست و از کتاب الضعفاء نیز نمی توان به چیزی پی برد (صفری فروشانی، 1375: 174-175).
نجاشی (م 450ق) نیز از دیگر علمای رجال است که به معرفی غالیان اهتمام داشته است. وی نیز در رجال خود به اسباب و موجبات ضعف غالیان و متهمان به غلو اشاره ای نکرده است. وی در بیشتر موارد صرفاً الفاظ و تعابیری را به کار برده که دال بر اعتقادات غلو آمیز راویان است؛ مانند غال، متهم بالغلو، مرتفع القول، فی مذهبه ارتفاع، فیه غلو و ترفع و غال المذهب. البته گاهی نیز آنان را منسوب به برخی از فرق غالیان کرده است. چنان که عبدالرحمن بن حجاج را منسوب به کیسانیه دانسته (نجاشی، 1376: 237) و مفضل بن عمر را از خطابیه شمرده است (همان: 416 و رک: دیاری، 1384: 59-60).
این روند در دیگر کتب رجالی نیز وجود داشت تا اینکه در این اواخر برخی از علمای رجال به تبیین نظر خود درباره غلو و مفهوم آن پرداختند. از بین این افراد می توان به مامقانی (م 1351ق) اشاره کرد. او معتقد است که بسیاری از قدما به خصوص قمی ها و ابن غضایری (1) به حسب اجتهادشان، برای ائمه منزلت خاصی از رفعت و جلال، و مرتبه معینی از عصمت و کمال قائل بودند و هر کس از این حدود تجاوز می کرد، او را متهم به غلو می کردند؛ مثلاً نفی سهو از ائمه (ع) و پیامبر (ص) را غلو می دانستند (مامقانی، 1411: 397/2). مامقانی سپس چنین نتیجه می گیرد که ظاهراً دیدگاه قدما در مسائل اصولی (عقاید) متفاوت بوده و چه بسا عقیده ای نزد برخی از آنان غلو نزد برخی دیگر اعتقاد به آن واجب بوده است (همان: 398). (2) مرحوم مامقانی خود غلو را به معنای تجاوز از حد می داند (همان: 397) و غلات را کسانی می داند که درباره اهل بیت چیزهایی می گفتند که خود ایشان قبول نداشتند مانند بزیعیه که درباره اهل بیت ادعای نبوت کردند و نصیریه که درباره ایشان ادعای الوهیت کردند (همان: 396).
همان طور که پیش از این هم گفتیم اینکه ائمه دیدگاه های غلات را قبول نداشتند، لازمه غلو است، نه معنای غلو؛ اما از مصادیقی که وی در کلامش به عنوان غلو معرفی کرده است، می توان به مفهوم غلو پی برد. وی به دو مصداق از غلو اشاره کرده است: ادعای الوهیت و ادعای نبوت برای ائمه. البته این نکته مهم است که این دو مورد تنها به عنوان مثال در کلام وی آمده و ظاهراً وی موارد دیگری را نیز غلو می دانسته که بیان نکرده است. شاید بتوان همه مصادیق غلو در دیدگاه او را در یک عنوان بیان کرد: «آنچه اهل بیت از خود نفی کرده اند و غلات برای ائمه ادعا می کنند».
محقق تستری نظری متفاوت در زمینه معنای غلو در کلام قدمای شیعه دارد. وی معتقد است که منظور از غلو در کلام قدما، ترک عبادت با تکیه به ولایت ائمه بوده است. وی برای اثبات گفته خود به چند شاهد تاریخی استناد می کند؛ مثلاً نقل می کند هنگامی که محمد بن اورمه متهم به غلو شد، اشعری های قم تصمیم به قتل او گرفتند. وقتی او را در حال نماز خواندن دیدند، از اعتقاد خود برگشتند و او را رها کردند یا نقل می کند که معروف بوده است که برای شناختن غلات، در هنگام نماز آنان را امتحان می کرده اند. اگر کسی را در وقت نماز نمی دیدند، به غلو او پی می بردند (تستری، 1376: 66/1- 67).
محقق تستری بر آن است که دلیل اتهام به غلو از سوی قدما نسبت به برخی از روات نقل معجزات یا فضائل ائمه نیست؛ بلکه اباحی گری و ترک عبادات از سوی آنان است. (3) کاملاً معلوم است که وی غلو را در ظرف متنی و تاریخی خاصی معنا می کند و در پی تعریف اصلی غلو نیست. البته تعریف وی از غلو را شاید بتوان نشانه غلات دانست؛ نه تعریف حقیقی غلو. شاید هم ایشان در پی رد نظراتی ماند نظر مامقانی نسبت به اتهام غلو از سوی قدما به برخی از روات بوده و با این ادعای خود، درصدد بوده است که تضعیفات کسانی مانند ابن غضایری و قمیین را معتبر بداند.

عارفان و حکما

در بین کتب عرفان و فلسفه کمتر به این موضوع پرداخته شده است. با این حال در مواردی به طور مختصر به این موضوع اشاره شده است؛ مثلاً سید حیدر آملی (متوفای حدود 794 ق)، از عرفای شیعه بدون اینکه اشاره ای به دیدگاه های غلات بکند، غلات را از دایره شیعه بیرون و کافر می داند (آملی، 1368: 48، 221، 615). ملاصدرا (م 1050 ق) نیز این بحث را در رابطه با صفات خدا مطرح کرده است. به نظر او غالیان به جانب تعطیل و مقصرین به جانب تشبیه کشیده شده اند (صدرالدین شیرازی، 1385: 328/3). ملاصدرا در کتاب تفسیرش عبارتی دارد که توضیح دهنده این بحث است. وی جاری کردن حکم خالق را نسبت به مخلوق غلو، و جاری کردن حکم مخلوق را نسبت به خالق (مانند مشبهه که خداوند را به صفات اجسام توصیف می کنند) تقصیر می داند (صدرالدین شیرازی، 1366: 256/4)/ بنابراین می توان این طور فهمید که معتقدان به تعطیل،
از آن روی غالی اند که صفات را از ذات الاهی انکار می کنند و تجلی صفات الاهی را در مخلوقات می دانند و به عبارت دیگر حکم خالق را نسبت به مخلوقات جاری کرده اند. این دیدگاه ملاصدرا در تقابل با اندیشه های ملا رجبعلی تبریزی - رهبر جریان فلسفی رقیب ملاصدرا در حوزه فلسفی اصفهان - مطرح شده است. خداشناسی ملارجبعلی متکی بر رویکردی تنزیهی بوده است که این رویکرد به انکار عینیت صفات و ذات و نفی صفات الاهی منجر می شد (ابراهیمی دینانی، 1379: 81-96). این تفکر پس از ملارجبعلی نیز به حیات خود ادامه داد و جلوه هایی از آن را می توان در دیدگاه های شیخ احمد احسایی پی گیری کرد (کربن، 1377: 487، برای تفصیل بیشتر رک: کرباسی زاده اصفهانی، 1382: کل مقاله). از آنچه در کلام ملاصدرا آمد می توان به این نتیجه رسید که وی نیز تجاوز از حدود انسانی را غلو می داند. (4)

جمع بندی

مطالب مطرح شده را می توان در چند مورد جمع بندی کرد:
اول. تعاریف موجود درباره غلو، جامع و کامل نیستند، برخی تعریف به لوازم اند و برخی تعریف به مصداق، برخی دیگر نیز شامل همه اجزای تعریف نیستند. مثلاً تعریف غلو به اینکه درباره ائمه چیزی را بگوییم که خودشان درباره خود قبول ندارند، تعریف به لوازم است؛ چرا که لازمه خروج از حدود انسانیت و امامت آن است که ائمه آن را درباره خود انکار کنند. به عبارت دیگر کسانی که غلو را چنین تعریف کرده اند، عقل انسانی را از درک مقام امام ناتوان دیده و به ناچار سعی کرده اند قضاوت در این باره را به امام معصوم بسپارند. همچنین کسی که غلو را ادعای ربوبیت برای ائمه یا ادعای نبوت برای ایشان یا ادعای علم غیب یا ... می داند، غلو را به مصادیق تعریف کرده است. برخی نیز غلو را بیان مقامی برای ائمه که دلیلی از عقل و شرع برای آن وجود ندارد می دانند که این هم به بخشی از تعریف ما اشاره دارد.
دوم. همه تعریف های مطرح شده درباره غلو به یک تعریف بر می گردند: غلو عبارت است از اینکه ائمه را تا اندازه ای بالا ببریم که از حدود انسانی و امامت خارج شوند. نکته مهم این است که همه افراد در این تعریف مشترک اند؛ اما هر کدام بنا به مسلک فکری خودشان تعریفی از اندازه و حدود انسانی مطرح می کنند که این سبب می شود
مصادیق مختلفی برای غلو بیان شود؛ مثلاً کسی که روشش حدیثی است، حدود انسانی را در احادیث می یابد و سعی می کند علی رغم همه اختلافاتی که در احادیث وجود دارد، به آنها پای بند باشد یا کسی که روشش عقلی است، سعی می کند با عقل خود هر چه را برای امامت لازم نیست یا حتی عقل آن را نمی پذیرد یا اینکه عقل آنها را با حدود انسان سازگار نمی داند، کنار بگذارد و اعتقاد به آن را غلو بداند یا کسی که روشش عرفانی است سعی می کند در شناخت انسان به کشف و شهود خود و مبانی عرفانی پای بند باشد و از همین رو معتقد است انسان می تواند در نظام عالم به جایی برسد که بر ملائکه نیز ولایت داشته باشد و همه نظام عالم امکان در دست او باشد.
سوم. اینکه ما مسالک مختلف را جدا کردیم، حتماً به این معنا نیست که این گروه ها با هم هیچ اشتراکی ندارند یا اینکه الزاماً اگر دو نفر در یک مسلک قرار گرفتند، حتماً باید اندیشه های یکسانی داشته باشند؛ مثلاً شیخ صدوق و علامه مجلسی هر دو حدیث گرا هستند؛ اما دیدگاه های متفاوتی با هم دارند و این بدان دلیل است که هر کدام از اینان بنا به ذوق و استعداد خود به فهم احادیث اقدام کرده اند.
چهارم. ممکن است افرادی خود را به یک روش محدود نکنند و از یک یا دو روش متفاوت بهره ببرند. از همین رو ممکن است کسی هم از عقل و هم از عرفان استفاده کند و سعی کند مسائل عرفانی و شهودات را برهانی کند یا اینکه از عرفان و حدیث استفاده کند و با احادیث دست آویزی برای توجیه شهودات خود بسازد.

پی نوشت ها :

* کارشناس ارشد مذاهب کلامی.
1. نسبت دادن این عقیده به ابن غضایری قول بدون دلیل است، هر چند نسبت به قمی ها می تواند درست باشد (رک: صفری، 1375: 170-175).
2. این تفکر ریشه اش به علمای بعد از صفویه بر می گردد و پیش از صفویه کسی چنین تحلیلی ارائه نکرده است. بر ای اولین بار این تحلیل در کلام محمدتقی مجلسی دیده شد و پس از آن کسانی مانند وحید بهبهانی آن را بیان کرده اند (درباره کلام مجلسی رک: خواجویی، 1413: 276).
3. در این زمینه علی اکبر غفاری نیز با محقق تستری هم نظر است (رک: دیاری بیدگلی، 1384: 57).
4. باید توجه داشت که در دیدگاه ملاصدرا انسان مقامی ویژه دارد و وجودش به گونه ای است که از ناسوت تا لاهوت و مقام غیب الاهی امتداد دارد. به عبارت دیگر این انسان می تواند به جایی برسد که جمیع مراتب اسما و صفات الاهی را در خود جای دهد. البته باید توجه داشت که انسان با همه کمالش به حیطه ذات الاهی راهی ندارد و در همه این مراحل وجود رابطی دارد (رک: فعالی، 1387: 73-86).


- قرآن کریم، ترجمه محمد مهدی فولادوند.
- آملی، سید حیدر (1368ش)، جامع الاسرار و منبع الانوار، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی وزارت آموزش عالی.
- ا. کهن راب (1350ش)، گنجینه ای از تلمود، ترجمه امیر فریدون گرگانی، تهران.
- ابراهیمی دینانی، غلامحسین (1379ش)، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران: طرح نو.
- ابن بابویه، محمد بن علی (1413ق)، اعتقادات الامامیه، چاپ شده در مجموعه مصنفات شیخ مفید، ج 6، قم: موتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید.
- ـــــ (بی تا)، علل الشرایع، قم: انتشارات مکتبه الداوری.
- ابن بابویه محمد بن علی (1378ق)، عیون اخبار الرضا، [بی جا:] دارالعالم للنشر.
- ـــــ (1401ق)، من لا یحضره الفقیه، بیروت: دارصعب و دارالتعارف.
- ابن شهر آشوب، محمد (1379ش)، مناقب آل ابی طالب (ع)، قم: موسسه انتشارات علامه.
- ابن منظور، محمد بن مکرم (1414ق)، لسان العرب، بیروت: دارصادر.
- برنجکار، رضا (1381ش)، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، قم: انتشارات طه.
- پورامینی، محمدباقر (1385ش)، «درنگی در مفهوم غلو و غالی»، کتاب نقد، شماره 39.
- تستری، محمد تقی (1376ش)، قاموس الرجال، قم: موسسه النشر الاسلامی.
- جاودان، محمد (1382ش)، «غلو»، هفت آسمان، شماره 17.
- جعفری، یعقوب (1372ش)، «مقایسه ای بین دو مکتب فکری شیعه»، آثار کنگره شیخ مفید، ج 2.
- حر عاملی، محمد بن حسن (بی تا)، التنبیه بالمعلوم من البرهان، تحقیق سید مهدی لاجوردی حسینی و شیخ مهدی دوردی، [بی جا:] [بی تا] (موجود در کتابخانه مرکز ادیان و مذاهب).
- ــــــ (1401ق)، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، قم: ابوطالب التجلیل التبریزی.
- خمینی، روح الله (1389ق)، کتاب الطهاره، ج 3، نجف: مطبعه الاداب.
- خواجویی، محمد بن اسماعیل (1413ق)، الفواید الرجالیه، مشهد: الاستانه المقدسه الرضویه، مجمع البحوث الاسلامیه.
- خویی، ابوالقاسم، التنقیح فی شرح العروه الوثقی، چاپ دوم، قم: موسسه آل البیت.
- دیاری بیدگلی، محمدتقی (1384ش)، «جریان شناسی غلو و غالیان در رجال نجاشی»، مقالات و بررسی ها، شماره 77.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فی غریب القرآن، دمشق و بیروت: دارالعلم و دارالشامیه.
سلیمانی، عبدالرحیم (1387ش)، «نگاهی به خداشناسی یهود در قرآن مجید»، هفت آسمان، شماره 40.
- شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، (2005م)، الملل و النحل، بیروت: دارالفکر.
- صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (1366ش)، تفسیر القرآن الکریم، قم: انتشارات بیدار.
- ــــــ، (1385ش)، شرح الاصول الکافی، به اشراف سید محمد خامنه ای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
- صفری، نعمت الله (1375ش)، «جریان شناسی غلو (بخش دوم)»، علوم حدیث، شماره 2.
- ــــــ (1382ش)، «غلو»، دانشنامه امام علی، زیر نظر علی اکبر رشاد، تهران: به اهتمام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
- طباطبایی، سید محمد حسین (1417ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
- طبرسی، احمد بن علی (1403ق)، الاحتجاج، مشهد: نشر مرتضی.
- طوسی، محمد بن حسن ( 1385ش)، اختیار معرفه الرجال، قم: موسسه النشر الاسلامی.
ـــــ (1414ق)، الامالی، قم: دارالثقاقه.
- علامه حلی، حسن بن یوسف (1399ق)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، بیروت: موسسه الاعلمی.
- ـــــــ و ابراهیم بن نوبخت (1363)، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، محمد نجفی الزنجانی، قم: الرضی؛ بیدار.
- ـــــ و خواجه نصیرالدین طوسی (1413ق)، کشف الفوائد فی شرح قواعد العقاید، تحقیق حسن مکی عاملی، بیروت: دارالصفوه.
- علم الهدی، سید مرتضی (1410ق)، الشافی فی الامامه، تحقیق عبدالزهراء حسینی و فاضل حسینی میلانی، تهران: موسسه الصادق.
- غفاری، عبدالرسول، «رأی الشیخ المفید فی مساله الغلو»، سلسله مقالات کنگره شیخ مفید، ج 2 [بی تا].
- کرباسی زاده اصفهانی، علی (1381ش)، «فاضل سراب و رویارویی مدرسه ملارجبعلی با مدرسه ملاصدرا»، مجموعه مقالات همایش فاضل سراب، اصفهان: انتشارات دانشگاه اصفهان.
- کربن، هانری (1377ش)، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، تهران: کویر.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1365ش)، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- مامقانی، عبدالله (1411ق)، مقباس الهدایه، ج 2، تحقیق محمدرضا مامقانی، قم: موسسه آل البیت لاحیاء التراث.
- مجلسی، محمد باقر (1362)، بحار الانوار، قم: دارالکتب الاسلامیه.
- مفید، محمد بن محمد (1413ق الف)، الفصول المختاره، قم: الموتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید.
- ــــــ، (1413ق ب)، المسائل العکبریه، قم: الموتر، العالمی لالفیه الشیخ مفید.
- ـــــ، (1413ق ج)، اوائل المقالات، قم: الموتر، العالمی لالفیه الشیخ مفید.
- ـــــ، (1413ق د)، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم: الموتر، العالمی لالفیه الشیخ مفید.
- نجاشی، احمد بن علی (1376ش)، فهرست اسامی مصنفی الشیعه المشتهر برجال النجاشی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم مرکز انتشارات.
- نجفی، محمد حسن (1412ق)، جواهر الکلام فی شرح شرایع السلام، بیروت: موسسه المرتضی العالمیه.
- نوبختی، حسن بن موسی (1361ش)، فرق الشیعه، ترجمه محمد جواد مشکور، تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
منبع: نشریه هفت آسمان، شماره 46.