در فاصله سال های 1347- 1335 هـ ش بر پایه اسناد ساواک
نویسنده: نوشین صباغیان

چکیده

مجمع الجزایر بحرین، از آغاز پیدایش امپراتوری ایران بخشی از قلمرو این امپراتوری بوده است. از اوایل قرن نوزدهم، همزمان با تضعیف دولت ایران و ورود اعراب بنی عتوب (آل خلیفه) از شبه جزیره عربستان به بحرین و تسلط انگلستان بر سواحل و بنادر حاشیه جنوبی خلیج فارس و با دسیسه و توطئه این دولت روند جدایی بحرین از ایران آغاز شد و روزبروز شدت گرفت؛ به گونه ای که عملاً در نیمه دوم قرن نوزدهم، حاکمیت عملی ایران بر بحرین از دست رفته بود. اما ایرانیان وطن پرست بحرینی تلاش می کردند به هر وسیله ای که شده فرهنگ و زبان فارسی و همبستگی ملی ایرانیان جزیره را حفظ کنند. تأسیس مدرسه اتحاد ملی ایرانیان در بحرین در سال 1301 هـ ش از سوی میرزاابولقاسم شیرازی و پسرش میرزا عباس و عده ای از ایرانیان از جمله ی همین تلاش ها بود.

تأسیس مدرسه اتحاد ملی ایرانیان در بحرین

ایرانیان مقیم بحرین که از دیرباز از جدایی پاره ای دیگر از خاک وطن ناراضی بودند، برای زنده نگه داشتن فرهنگ و زبان پارسی در حوزه ی خلیج فارس به ویژه بحرین دست به تلاش های بی نظیری زدند. از جمله این تلاش ها تأسیس مدارس پارسی زبان در بحرین برای زنده نگه داشتن و احیای زبان و فرهنگ باستانی ایران بود. از سردمداران این نهضت عظیم مرحوم ابوالقاسم شیرازی معروف به ایرانی بود که در سال1301هـ ش مدرسه «اتحاد ملی ایرانیان» را در بحرین تأسیس کرد.(1) این دبستان که به کمک ایرانیان وطن دوست برای تعلیم اطفال ایرانی و آشنا ساختن آنان با تاریخ وطن عزیز در بحرین تأسیس شده بود، (2) در ساختمان و زمینی به طول در حدود 175 فوت و عرض 77 فوت در یکی از محلات شهر منامه واقع شده بود. (3) سند مالکیت این مدرسه پس از فوت مرحوم حاج ابوالقاسم شیرازی، به نام فرزندش میرزا عباس ایرانی شد و مدرسه بیش از 40 سال و از حدود 1306 هـ ش به سرپرستی او و مدیریت اسدالله اسیری اداره می شد. تعدادی آموزگاران دبستان اتحاد ملی 8 نفر و به همراه یک نفر مستخدمه و تعداد دانش آموزان بین 180 تا 300 نفر متغیر بود. (4)

عملکرد مدرسه طی سال های 1336 - 1335

تا سال 1335 هـ ش عمده ترین مشکل مدرسه کمی بودجه و در نتیجه ی آن کمی حقوق آموزگاران بود؛ چرا که اعانه کمی که از اداره فرهنگ به صورت مخفیانه و توسط رابط بین اداره و مدرسه یعنی عبدالنبی ایرانی، داماد و پسرعموی عباس ایرانی پرداخت می شد، کفاف اداره مدرسه و پرداخت حقوق آموزگاران را نمی کرد. در عین حال شهریه ی بسیار کمی از دانش آموزان دبستان گرفته می شد و معمولاً عده زیادی از دانش آموزان از پرداخت شهریه معاف بودند. مشکلات ناشی از پرداخت اعانه، که معمولاً با تأخیرهای چند ماهه داده می شد، بارها مدرسه را تا سر حد تعطیلی کشانید.
این بحران در سال 1335 هـ ش به حدی پیش رفت که عبدالسحین فرزاد، مدیر وقت دبستان، در نامه ای به تاریخ 1335/4/14 به وزیر وقت فرهنگ، دکتر مهران، از دستور اداره فرهنگ بوشهر در ارتباط با تنظیم بودجه مدرسه با اعانه سالیانه وزارت و درآمدهای محلی، گله کرد و در ادامه از میزان اهمیت مدرسه در نگهداری از زبان و آداب و رسوم ملی، شرایط محلی بحرین و سعی حکام بحرین در ترویج زبان عربی و انگلیسی به جای زبان فارسی و شدت عملی که در این مورد به خرج می رفت، سخن گفت. (5) اما رئیس فرهنگ بوشهر در پاسخ به این نامه نگاری ها اعلام کرد به جهت این که مبالغ ارسالی جهت مدرسه از سوی وزارت فرهنگ با انقضاء سال مالی مواجه شده، لذا فرهنگ بوشهر آن را برگشت داده و در پاسخ به تجدید تقاضای حواله توسط اولیاء مدرسه این کمک مجدد را غیرضروری شمرده است. (6) نماینده مدرسه ای که مدت 35 سال در محیط بسیار مهمی برای اعتلای نام ایران و احیای زبان فارسی انجام وظیفه می کرد، ضروری دانست که برای مقابله با سایر مدارس عربی که با بودجه هنگفت محلی اداره می شوند، بودجه ی لازم تأمین شود. وی در ادامه ضمن ذکر کارشکنی های آقای ابطحی رئیس فرهنگ بوشهر در پرداخت حواله جات مدرسه اعلام کرد اولیاء مدرسه توسط خارجی هایی که در بحرین حاکم هستند در مضیقه قرار دارند و در صورت ادامه این روند امکان تعطیلی مدرسه می رود که در این صورت تجدید حیات آن به هیچ وجه میسر نخواهد شد. (7) اما رئیس فرهنگ بوشهر، در پاسخ به وزرات فرهنگ با ابراز نارضایتی از اداره نامنظم مدرسه و شکایت اولیاء دانش آموزان از این امر، کمک سالیانه ی اداره فرهنگ بوشهر را که در حدود 147600 ریال بود، همراه با شهریه دانش آموزان (126000ریال در سال) برای اداره مدرسه کافی خواند؛ و اجازه خواست یک نفر کارمندان مورد اعتماد را به عنوان بازرس برای سرکشی به مدرسه بحرین، بدان جا بفرستد تا پس از برآورد هزینه ها از نزدیک، وجوه اعتباری اضافه صرف هزینه های شهرستان های بوشهر بشود. (8)
در مقابل ناظم دبستان اتحاد ملی، ابوالفتح ضیائی نژاد، در دو نامه جداگانه به وزیر فرهنگ، و حسابداری فرهنگ تهران، ضمن درخواست پرداخت کمک های معوقه از آبان 1335 و اعلام امکان خطر تعطیلی مدرسه، مدرسه را «یگانه آثار ملیت و قومیت ایران» خواند که تعطیلی آن «باعث سرشکستگی عموم ایرانیان مقیم جزیره خواهد بود بلکه زحمات و از خودگذشتگی های کسانی که سالیان دراز با صرف جان و مال به حفظ این آثار ملی کوشیده اند به هدر خواهد رفت و چندی نخواهد گذشت که حتی زبان ایرانی هم از این خطه محو و نابود خواهد گردید.»(9)
سرانجام رئیس حسابداری اداره فرهنگ تهران به اداره فرهنگ بوشهر دستور تحقیق دقیق در باب مدرسه، تعداد دانش آموزان، کلاس ها، حقوق و مزایای معلمین و نحوه تأمین مدرسه و این که آیا دبستان نیاز به مساعدت مالی وزارت فرهنگ را دارد یا خیر، را داد. (10)
ابطحی، رئیس اداره فرهنگ بوشهر هم سید محمد صادق یزدانی راهنمای فنی آموزشگاه ها را مأمور کرد که ضمن بازدید از مدرسه و رسیدگی به امور محاسباتی و برآورد هزینه ها، از کلیه جزئیات گزارش جامعی تهیه و تسلیم نماید. (11) در تاریخ 1336/1/9 بالاخره رئیس کل حسابداری فرهنگ تهران به اداره فرهنگ بوشهر دستور پرداخت معوقه مدرسه اتحاد را داد (12) اما این پردخت، نیز همچنان عقب افتاد و ابطحی در 1336/2/10 برکنار شد. بنابراین عباس ایرانی و هیأت مؤسس دبستان بار دیگر تقاضای پرداخت اعانه معوقه دبستان را از اداره کل حسابداری کردند. (13)
تغییر رئیس فرهنگ بوشهر، تغییری در اوضاع پدید نیاورد و عباس ایرانی که مدرسه را در خطر سقوط می دید در نامه ای ضمن عرض تبریک و خیرمقدم به رئیس جدید، محمد علی جناب، درخواست های گذشته خود را مجدداً تکرار کرد و هشدارهای سابق مبنی بر خطر تعطیلی مدرسه را متذکر شد. (14) جناب، میرزا عباس ایرانی را مصمم می دید که «در صورت نرسیدن اعانه دبستان فوق را تعطیل کند و اگر واقعاً تعطیل دبستان اتحاد ملی در بحرین اعلام گردد افتتاح مجدد آن با وضع سیاسی موجود به کلی امکان پذیر نیست و باز هم با توجه به این که ادامه کار این دبستان صددر صد به نفع دولت بوده و وجود آن در بحرین کاملاً ضروری است و باید هر طوری هست از تعطیلی دبستان فوق جلوگیری شود»، از وزارت فرهنگ درخواست کرد علی الحساب مساعده ای به حساب مدرسه واریز شود و بعداً نیز تحقیقات مفصلی در خصوص مدرسه انجام دهد. (15) در پاسخ به جناب، رئیس اداره حسابداری فرهنگ اعلام داشت که دیون مدرسه اتحاد که تماماً از خزانه دارایی حواله شده باید به مدرسه پرداخت گردد. (16)‌اما حسابداری بوشهر به بهانه ای که سال مالی به اتمام رسیده، ‌پرداخت معوقه ها را غیرمقدور شمرد. (17)
این قبیل اشکال تراشی ها از سوی اداره فرهنگ بوشهر سبب شد که عباس ایرانی در نامه ای به رئیس حسابداری ضمن شکایت از جناب اعلام کند«دبستان اتحاد ملی مؤسسه دولتی نبوده که تابع مقررات خاص به سایر بنگاه های دولتی بوده باشد این دبستان از بدو بنیانگذاری ملی بوده و به ملیت خود باقی و دارای هیأت مؤسسه ای که بر کلیه امور آن نظارت دقیق و کامل دارند فقط قسمت مجزایی از بودجه ای به عنوان کمک مالی دربست ماهیانه وزارت فرهنگ مرحمت می فرمایند و بقیه بودجه و هزینه های مستمری [را] خود مؤسسین تأمین می نمایند.»‌ وی ضمن اعتراض به درخواست سند از طرف حسابداری بوشهر اعلام کرد «... دبستان، افتتاح و آموزگاران به وظیفه خود اشتغال دارند ولی متأسفانه باید به عرض برسانیم که تاکنون سه ماه سر رسیده است و حقوق بگیران دبستان به دریافت حقوق حقه خود نرسیده و ماه چهارم هم شروع شده... »(18)‌ اما محمد علی جناب در پاسخ به عباس ایرانی اعلام کرد «... اینجانب در تمام دور تصدی خود کوشیده است منتهای حسن نیت خود را در کلیه امور به اهالی محترم بوشهر ثابت کند در مورد دبستان اتحاد بحرین که از سال های پیش با کمک ایرانیان فداکار مقیم بحرین و همت ابوی محترم شما و گذشت های حضرتعالی تأسیس و اداره شده اینجانب روی وظیفه ملی و فرهنگ دوستی و عرق بوشهری که در خود سراغ دارم هیچ گونه سوءنظری ندارم». وی در ادامه علت عدم پرداخت ها را به جهت مقرارت و نه کارشکنی رؤسای وقت ذکر می کند: «اینجانب با قبول مسئولیت خطیری که به عهده دارد حاضر شده طی ابلاغ رسمی میزان اعانه دبستان را تا ماهی 50,000 ریال بالا ببرد و بالنتیجه مبلغ 300,000 ریال بابت اعانه شش ماهه اخیر از فروردین 1336 تا پایان مهر1336 به وکیل حضرتعالی تحویل نموده است.... در شرایط کنونی حفظ زبان پارسی و تمدن ایرانی و آشنا ساختن اطفال آن سامان به مفاخر ملی ایران و ایجاد حس خوش بینی نسبت به دولت و تقویت حس میهن پرستی... همه و همه به عهده مؤسسین محترم دبستان اتحاد ملی گذارده شده است...». او سپس از آقای ایرانی درخواست کرد که با انتخاب 5 نفر از ایرانیان مقیم با اکثریت آراء،‌ اسناد و مخارج مؤسسه را به امضای این افراد رسانده تا جلوی هرگونه سوءتفاهم گرفته شود. (19) اما محمد علی جناب با این که ضمن مذاکره با نماینده عباس ایرانی و برخی بازرگانان و محترمین مقیم بحرین وعده اصلاح وضع دبستان اتحاد ملی و همکاری با ایرانی و بالابردن بودجه مدرسه را می داد، (20) در مکاتبه با وزارت فرهنگ طور دیگری سخن می گفت: «به علت عدم پیروزی از مقررات از طرف سرپرست مزبور (عباس ایرانی) و عدم ارسال بودجه مربوط از طرف وزارت فرهنگ وضع به خصوصی پیدا کرده که به هیچ وجه قابل قبول نیست»، (21) این امر منجر به بروز اختلاف ما بین میرزا عباس ایرانی و محمد علی جناب شده بود. (22)‌
توضیح عکس:
دوازدهمین سال تأسیس مدرسه اتحاد ملی ایرانیان در بحرین
عکس شاگردان دبستان اتحاد ملی بحرین در تاریخ 1314/2/6 از طرف دبستان تقدیم آقای آقا میرزا عبدالرسول ایرانی می شود.
توضیح عکس:
عکسی از سال های اولیه تشکیل مدرسه ایرانیان

عملکرد مدرسه در سال 1337

دامنه این اختلافات تا سال 1337 هم ادامه داشت. بروز این اختلافات میان این دو سبب شد که عباس ایرانی از مسافرت به ایران به شدت واهمه داشته باشد؛ وی هم از مقامات حکومتی بحرین هراسان بود و هم از فعالیت های مخفیانه آقای جناب بر علیه خودش بیم داشت. (23) اما وضعیت بحرانی مدرسه و ساختمان آن که به شدت مخروبه بود موجب شده بود که حتی حکومت بحرین هم مبلغی پول به جهت تعمیر مدرسه بپردازد که البته عباس ایرانی از ترس این که مبادا دولت بحرین مدرسه را تصرف کند حاضر به پذیرفتن این مبلغ نشد. (24) بنابراین لازم بود که وی به تهران برود و در باب مشکلات مدرسه و بازسازی ساختمان آن با مسئولان بالاتر فرهنگ گفت و گو کند. مشکلات مدرسه به حدی رسیده بود که بیم آن می رفت که دانش آموزان ایرانی به مدارس عربی جلب شوند. (25)
دبستان وضع اسفباری به خود گرفته بود و محصلین آن هر سال رو به تقلیل بودند. (26) برای حل این مشکل و با توجه به این که فصل تابستان آغاز و مدرسه تعطیل شده بود، قرار بر این شد که شخصی به همراه عبدالرسول ایرانی به کویت اعزام و میرزاعباس ایرانی نیز به کویت مسافرت کند و در منزل آقای محمد صالح بهبهانی با هم ملاقات و در ارتباط با مشکلات مدرسه گفتگو کنند. (27) ‌مدیر کل اداره دوم ساواک نیز با این پیشنهاد موافق بود و قرار شد در صورت خودداری عباس ایرانی از آمدن به تهران با وی در کویت مذاکره شود. (28) پیشنهاد شد که هیأت اعزامی متشکل از عبدالرسول ایرانی، آقای خبیری و آقای محمدعلی جناب باشد، اما با توجه به اختلافات نظر میان محمد علی جناب و عباس ایرانی، تصویب شد «به منظور اطلاع از اوضاع و همفکری با نماینده وزارت فرهنگ آقای دکتر تاج بخش نیز جزء هیأت اعزامی باشد.» (29) وزیر فرهنگ، یزدانفر نیز، آقای مزینی معاون ثابت وزارت فرهنگ را برای اعزام به کویت مأمور کرد. (30) بالاخره آقای خبیری روز دوشنبه 37/8/19 به کویت عزیمت کرد و در صحبتی تلفنی با عباس ایرانی در بحرین، از او خواست به کویت برود. در ملاقات کویت عباس ایرانی عنوان می کرد که اعزام هیأتی متشکل از چند نفر از تهران به کویت برای مذاکره با وی موجب اطلاع یافتن حکومت بحرین و انگلیسی ها می شود و این امر در آینده برای مدرسه تولید اشکال می کند. وی در این ملاقات درخواست کرد وزارت فرهنگ تنها یک نفر را برای مذاکره با وی مأمور کند. (31)‌ در پاسخ به این درخواست قرار شد آقای بهبهانی مجدداً ‌میرزا عباس ایرانی را به کویت دعوت کند و به محض ورود عباس ایرانی به کویت بلافاصله تنها آقای مزینی به همراه آقای جناب به کویت ازعام شوند. (32) میرزا عباس ایرانی ضمن اعلام موافقت با این پیشنهاد، درخواست کرد اعانه پنج ماهه از آبان تا اسفند 36 را ارسال کنند تا بتواند قبل از سفر سر و صورتی به وضع مدرسه بدهد. (33) اما این ملاقات که قرار بود در آذرماه 1337 ترتیب داده شود به سبب نرفتن آقای ایرانی به کویت تشکیل نشد. (34)

عملکرد مدرسه طی سال 1338

در فروردین سال 1338 یوسف بهبهانی، تاجر معروف ایرانی مقیم کویت،‌ و فرزندش یعقوب به بحرین مسافرت کرده پس از بازدید از مدرسه از وضع اسف بار آنجا متأثر شدند و مبلغ 1,600,000 ریال برای تعمیر ساختمان مدرسه به میرزاعباس ایرانی پرداخت کردند. (35) اما تا اواخر سال 38 میرزا عباس ایرانی کاری برای تعمیر مدرسه نکرد. در خرداد سال 38 میرزا عباس ایرانی در قطر ملاقاتی با محمد عقیل خنجی و آقای خبیری داشت. در این ملاقات وی عنوان کرد که از آمدن به تهران هراس دارد، زیرا به او گفته شده به محض رسیدن به تهران دستگیر و زندانی خواهد شد. اما آقای خبیری نماینده فرهنگ توانست وی را قانع کند که این قبیل سنگ اندازی ها از طرف مخالفین است که خواهان نیامدن او به تهران و وزارت فرهنگ هستند و به وی پیشنهاد داد به عنوان زیارت مشهد سفری به تهران نماید. (36)
اختلاف میان محمد علی جناب و میرزا عباس ایرانی کما فی السابق ادامه داشت تا این که در دی ماه 38 محمد علی جناب سفری به قطر کرد و در آنجا سعی کرد با میرزا عباس ایرانی ملاقاتی نماید تا در جهت مصالح مدرسه گفتگو کنند (37) در این ملاقات محمد علی جناب سعی در رفع کدورت های سابق کرد و قول مساعدت برای تعمیر ساختمان مدرسه را به میرزا عباس ایرانی داد. (38) محمد علی جناب خود در گزارش محرمانه ای که به وزارت فرهنگ در 39/1/28 ارسال می دارد، عنوان می کند در «نتیجه این دیدار کلیه ی کدورت های نامبرده مرتفع گردید و به حسن نیت اینجانب وقوف کامل حاصل نمود... راجع به مرمت ساختمان دبستان مطالعه و مذاکره شد و بالاخره به طورخلاصه باید به عرض برساند که از این به بعد گردانندگان آن دبستان از اوامر مربوطه اطاعت خواهند نمود... این ملاقات روی هم رفته بسیار ارزنده بود». وی همچنین بودجه ای اضافی برای تعمیر و تهیه وسایل مورد نیاز مدرسه منجمله میز و نیمکت، یخچال برقی و یک دستگاه استیشن فولکس واگن را از وزارتخانه تقاضا نمود.‌(39) پس از این دیدار شرایط به کلی تغییر کرد و میرزا عباس ایرانی حاضر شد بدون ترس از توقیف به ایران بیاید، ساختمان مدرسه را مرمت کند و کادر جدیدی برای مدرسه انتخاب کند. (40)

عملکرد مدرسه در سال 1339

در اوایل سال 1339 مشکل تازه ای گریبانگیر دبستان اتحاد ملی ایرانیان در بحرین شد. دولت بحرین «تصمیم گرفته مدرسه ایرانی بحرین را که وضع ساختمان آن بسیار اسفناک و مخروبه گردیده جزو مدارس عربی نماید و معلمین مربوطه را نیز خود حکومت انتخاب و به طور کلی مانند سایر مدارس عربی در آنجا زبان عربی تدریس گردیده و زیر نظر مستقی قرار دهد». (41) از سوی دیگر با برقراری روابط فرهنگی میان مصر و بحرین شمار زیادی از آموزگاران مصری به بحرین آمدند؛ اینها در حقیقت مجریان نقشه ها و سیاست های فرهنگی جمال عبدالناصر بودند؛ و احتمالاً در نتیجه سیاست های جدید فرهنگی بود که از ورود شاگردان ایرانی به مدارس جلوگیری می شد و شاگردان در مدرسه حق تکلم به زبان فارسی را نمی داشتند و حتی اگر شاگردان ایرانی رتبه اول را کسب می کردند از اعزام به لندن یا قاهره محروم می شدند (42) این وضعیت باعث شده بود عده ای در نظر داشته باشند فرزندان خود را از مدرسه فراخوانده و به مدارس عربی بگذارند. (43) تا اواخر سال 39 میرزا عباس ایرانی از اجرای این دستورات سرباز زد و مدرسه را به صورت خودمختار اداره کرد. (44)

عملکرد مدرسه در سال 1341-1340

حکومت بحرین که از سال 39 درصدد برآمده بود که به وسائل مسالمت آمیز و با دادن امتیازات، مدرسه ایرانیان را در اختیار خود در آورد، چون در این کار موفق نشد با صدور دستور جدیدی درصدد عملی کردن منظور خود شد. (45) برابر دستور جدید «از اول نوامبر سال 1961م قانونی به نام قانون مدارس خصوصی و اصلاحات عمومی توسط شیخ سلمان حاکم قبلی بحرین تدوین و به موقع اجرا گذاشته شد که بر طبق برخی از مواد آن بایستی از ساعت دروس فارسی کسر و به جای تاریخ و جغرافیای فارسی، تاریخ و جغرافیای بحرین به زبان عربی تدریس گردد. طبق این قوانین کسانی که برای بار اول از دستورات سرپیچی کنند ابتدا 1000 روپیه و بار دوم 2000 روپیه جریمه و برای بار سوم به دادگاه های صالحه معرفی خواهند شد. منظور از تدوین این قانون صرفاً جلوگیری از فعالیت مدارس ایرانی در بحرین و از بین بردن آثار و محو زبان فارسی است.» (46)
در بحرین به جز دبستان اتحاد ملی ایرانیان، مدارس خارجی دیگری مانند دبستان اناث مرسلین آمریکایی، ‌دبستان مختلط مسیحی، دبستان مختلط هندوها، دبستان مختلط مسلمانان پاکستانی و دبستان مختلط مختص کودکان انگلیسی، آمریکایی و اروپایی که والدینشان در شرکت نفت مشغول به کار بودند، وجود داشت که البته هیچ گونه فشاری بر آنها وارد نمی شد و اصولاً قانون جدیدی شامل آنها نمی شد. این قانون که به صلاحدید دولت انگلیس وضع شده بود، ظاهراً برای کلیه ی مدارس غیرحکومتی ولی در واقع فقط برای دبستان ایرانیان بود؛ (47) تا یا دبستان را تعطیل کرده یا آن را کاملاً مطابق قانون جدید درآورند. (48)
مسئولان دبستان به محض اطلاع از قانون مزبور، فوراً اداره فرهنگ بوشهر را در جریان ما وقع قرار دادند. (49) «وزارت فرهنگ برای جلوگیری از این عمل مراتب را به ساواک و وزارت امور خارجه اطلاع و کمیسیونی به منظور بررسی این موضوع و نحوه کمک مالی به مدرسه بحرین تشکیل و متأسفانه اعضاء کمیسیون بجای اینکه راه حل مناسبی جهت بهبود وضع مدرسه و کمک مالی اتخاذ کنند. کمیسیون تنها راه حل را مذاکرات غیررسمی از طرف وزارت امورخارجه با مقامات رسمی انگلیسی دانسته و واگذاری اعتبار را به مدرسه به دلیل این که چون رئیس مدرسه بحرین به علت ترس از مقامات بحرینی حاضر نیست برای هزینه های مربوطه کمیسیون نظارت در بحرین تشکیل دهد نباید کمک مالی به او بشود»(50)‌
مسئولان مدرسه که منتظر اقدامات و دستورات اداره فرهنگ بوشهر بودند، تا آغاز فروردین 41 به هر صورت اجرای قانون مزبور را به تعویق انداختند. (51) اما با توجه به این که در جلسات تشکیل شده در رابطه با این موضوع در اداره فرهنگ بالا رفتن بودجه مدرسه تا 13000 ریال برای استخدام تعدادی آموزگار عربی تصویب نشد و حکومت بحرین نیز حاضر به پرداخت حقوق آموزگاران عرب زبان نبود، به پیشنهاد مدیر مدرسه، او و سه نفر از آموزگاران دیگر در پایان سال تحصیلی 41-40 به تدریس عربی البته در ظاهر مشغول شدند و بدین گونه بازرس اداره فرهنگ بحرین را قانع کردند که قانون جدید را در مدرسه جاری ساخته اند. (52)

عملکرد مدرسه در سال های 1343-1342

تا اواخر سال 42 مشکلات مدرسه اتحاد عموماً کمافی السابق کمبود بودجه و نرسیدن به موقع و ماهانه کمک به مدرسه برای پرداخت حقوق آموزگاران بود؛ که حالا به دلیل اجرای قانون 1961م از هشت نفر به بیست نفر افزایش یافته بودند. (53)‌
در 25 اسفند سال 42 هیأتی از بازرسان اداره معارف بحرین به ریاست یک نفر مصری در ظاهر برای بازرسی به مدرسه آمدند. این افراد پس از مشاهده کتب تاریخ و جغرافیای فارسی کلاس پنجم و ششم اعلام داشتند «این کتب برای اینجا گمراه کننده است و بچه های این دبستان [را که] همه متولد اینجا هستند ایرانی بار می آورد و این خلاف قوانین اینجاست و ضمناً در این کتاب، مقصود جغرافیای کلاس ششم است، چند جا نام خلیج فارس نوشته شده در صورتی که باید نام آن خلیج... باشد و بحرین را به رنگ ایران رنگ کرده اند، همچنان نقشه ایران که در اداره دبستان نصب بود ایراد زیاد گرفته که این نقشه نباید این جا باشد». این افراد مجدداً در 5 فروردین 43 به مدرسه بازگشتند و پس از برداشتن کتب تاریخ و جغرافیا و نقشه ایران اعلام کردند باید از نقشه عالم عربی کتب تاریخ و جغرافیای عربی برای تدریس استفاده شود. (54)
در 10صبح چهارشنبه 26 فروردین 43 ضمن جلسه ای که با حضور وزرای فرهنگ، امور خارجه، کشور،‌ نماینده ساواک، رئیس اداره روابط فرهنگی و همکاری های بین المللی و... برای رسیدگی به امور فرهنگی ایران در بحرین و دوبی تشکیل گردید، در مورد مشکلات مدرسه صحبت و تبادل نظر شد. در این جلسه دربار عمده ترین مشکل مدرسه که نرسیدن به موقع بودجه و کمک مالی به آن بود، پیشنهاد شد که امور مالی، ‌اداری، فرهنگی مدرسه زیر نظر سفارت ایران در کویت قرار گیرد و بودجه مدرسه سه ماه به سه ماه به سفارت ایران در کویت حواله شود. ضمناً افزایش بودجه مدرسه موکول به زمانی شد که آقای ایرانی در خردادماه به ایران مسافرت کند تا گفتگو و مشورت با وی صورت پذیرد. (55) عباس ایرانی ضمن مخالفت با تصمیم شورا عنوان می داشت: «سال های دراز است با همه مشکلاتی که حکومت بحرین برای مدرسه ایرانیان فراهم می آورده توانسته است به نام این که مدرسه مزبور (موقوفه) معین التجار بوشهری است مقرری ماهانه آن را بدون هیچ گونه دردسر و با پوشش بسیار محکمی از فرهنگ بوشهر دریافت و به کادر آن پرداخته و مقامات حکومتی بحرین تاکنون نتوانسته اند پی ببرند که این بودجه از فرهنگ و یا از سایر مقامات دولت ایران است و اینک که موضوع حواله و پرداخت آن به سفارت ایران در کویت واگذار شده نه تنها رازی که سال های دراز از مقامات حکومت بحرین پنهان مانده مکشوف خواهد شد،‌ بلکه برای حواله آن از کویت و دریافت آن در بحرین مشکل بزرگی فراهم آورده است که در نتیجه جز اطلاع حکومت بحرین از آن موضوع و بستن درب مدرسه حاصلی دیگر دربر نخواهد داشت».‌(56) علاوه بر این هیچ کس در کویت حاضر نبود در این کار مداخله کند و همه ترس داشتند. (57)
در تاریخ 43/7/8 شیخ محمد، رئیس شرطه و امن العام بحرین، که برادر شیخ عیسی حاکم بحرین هم بود، بدون اطلاع قبلی به دبستان می رود و سئوالاتی از این قبیل از مدیر و سرپرست مدرسه می پرسد: «پول از ایران برای شما می آید؟ مدیر جواب داده بله ماهی پنج هزار ریال از اوقاف ایران برای ما حواله می شود نه از دولت ایران. شیخ نامبرده اظهار داشته که مگر ایران اوقاف هم دارد؟ ضمناً درباره تعداد محصلین سئوالاتی نموده و در جواب گفته است که 180 محصل زیاد است و شما جا ندارید. شیخ محمد سئوال کرده که این شاگردان ایرانی هستند مدیر پاسخ داده ایرانی بحرینی هستند شیخ محمد گفته یعنی تماماً دارای جواز هستند». فردای آن روز بازرسی از اداره معارف به دبستان می آید و تعداد 700 جلد کتاب عربی طی نامه ای تحویل داده و پس از اخذ رسید، اخطاریه [ی] بدین مضمون که دبستان موظف است از این به بعد تاریخ و جغرافیای ممالک عربی تدریس کند و تدریس تاریخ و جغرافیای فارسی ممنوع است، تحویل داد. (58) «آقای عباس ایرانی و مدیر دبستان اسدالله اسیری، برای جلوگیری از اقدامات فرهنگ بحرین با رئیس فرهنگ ملاقات و وی را متقاعد نموده اند که در این مدرسه بیش از نیم قرن می باشد که در این جا وجود دارد و به خدمت فرهنگ مشغول و در کارهای علیه حکومت و سیاست دخالتی نداشته است. این اقدام سرپرست و مدیر دبستان مؤثر واقع شده و اولیاء فرهنگ بحرین که مسلماً تحت تأثیر عوامل مصری بوده اند جداً خواستار عدم تدریس تاریخ و جغرافیای ایران به زبان فارسی گردیده اند که معلمین مدرسه برای این که این پایگاه زبان فارسی به دلائل فوق بسته نشود قبول می نمایند چند نفر معلم ایرانی الاصل که دارای تحصیلات عربی هستند استخدام که ظاهراً جغرافیای عربی تدریس ولی در باطن و بدون اطلاع مقامات فرهنگ بحرین و معلمین مصری تاریخ و جغرافیای فارسی را به دانش آموزان تدریس می نمایند.»‌ (59)

عملکرد مدرسه در سال های 1345-1344

در سال 44 نیز مشکلاتی مانند تعویق و نرسیدن حقوق معلمین، کمبود بودجه، کمبود آموزگار، کمبود حقوق معلمین، فرسودگی ساختمان مدرسه... کماکان گریبانگیر مدرسه و اولیای آن بود. مدیر و صاحب امتیاز مدرسه بارها و بارها ضمن مکاتباتی این کبمودها را به گوش اولیای امور رسانیدند. (60)
سرانجام در سال 45 عباس ایرانی، که سال ها بود از ترس مقامات حکومت بحرین حاضر به آمدن به ایران نبود، در ظاهر به قصد معالجه راهی شیراز و سپس تهران شد. (61) او در تهران در ملاقات با دکتر شریفی و دکتر پناهی در وزارت آموزش و پرورش مشکلات مدرسه را عنوان کرد و در خواست نمود مشکلات وی را از لحاظ کمک هزینه و ساختمان مدرسه بر طرف کنند. وی همچنین عنوان داشت به علت رأی سازمان یونسکو که نماینده ایران جلسه آن را ترک نمود،‌ استنباط می شود فشار تازه ای به ایرانیان مقیم بحرین و به خصوص عوامل مدرسه وارد شود. وی سپس پیشنهاد می کند با تشکیل یک هیأت مدیره از ایرانیان وطن پرست مقیم بحرین، دولت بحرین دیگر نمی تواند نسبت به یک نفر تحت عنوان رئیس مدرسه فشار بیاورد. (62) وزارت آموزش و پرورش هم ضمن یک کمیسیون با حضور نماینده ساواک تصمیم می گیرد اقدامات جدی در این خصوص انجام دهد. ضمناً در مورد احداث ساختمان جدید مدرسه نیز تصمیم گرفته شد که با مساعدت عبدالنبی ایرانی به عنوان رابط دو طرف این امر صورت پذیرد. (63) اواخر سال 45 مجدداً دو نفر از بازرسان فرهنگ بحرین به مدرسه مراجعه و اعلام کردند «چون محیط عربی است هنوز بیشتر دروس فارسی می باشد و بایستی بعضی از دروس را به عربی تدریس کنند. ساعات تدریس زبان انگلیسی را باید افزایش دهند. در پاسخ اظهارت آقای اسیری (که گفته است مدرسه نیم قرن پیش که تأسیس شده فارسی بوده و اکنون بالاجبار در اجرای مقررات برنامه تدریس فرهنگ بحرین بعضی از دروس را به عربی تدریس می کنند) بازرسان مزبور اظهار داشته اند در صورتی که برای آنان ثابت شود مدرسه فارسی است آن را تعطیل خواهند کرد. آقای اسیری اظهار نموده که منظور بازرسان جز بهانه چیز دیگری نبوده و در نظر دارند مدرسه را به هر نحوی که شده تعطیل نمایند.» (64)

عملکرد مدرسه در سال های 1347- 1346

در تاریخ 46/9/1 روزنامه اطلاعات آگهی مجلس ترحیم درگذشت آقای عباس ایرانی فرزند سیدابوالقاسم شیرازی در بحرین را منتشر کرد. این حادثه ناگوار که در آبان 46 رخ داده بود از چند جهت برای مدرسه مشکلاتی را به بار آورد. مهمترین مشکل، انتخاب فردی شایسته بود که به جای میرزاعباس ایرانی مدرسه را اداره نماید. (65) مسئولان اداره ساواک و وزارت آموزش و پرورش، عبدالمجید ایرانی فرزند مرحوم عباس ایرانی را به جهت این که دارای امکانات مالی خوبی بود و همچنین پدرش سالیان طولانی در حفظ و اعتلای دبستان مذکور زحماتی را متحمل شده بود، به عنوان جانشین و صاحب امتیاز مدرسه در نظر گرفتند؛ اما از آنجایی که وی مایل به قبول این مسئولیت نبود، قرار شد اسدالله اسیری، مدیر مدرسه، به بوشهر فراخوانده شود تا ترتیب واگذاری امتیاز مدرسه به نام وی داده شود و همچنین از عده ای از ایرانیان مقیم بحرین دعوت شود تا از میان آنان عده ای انتخاب و به عنوان هیأت امنای مدرسه تعیین گردند. (67)
در 46/9/12 مصطفی صبحی، رئیس بازرسان مصری فرهنگ بحرین، مجدداً به مدرسه رفت و ضمن بازدید از مدرسه اعلام کرد فرهنگ بحرین درصدد است سه تن از آموزگاران خود را برای تدریس در اختیار مدرسه قرار دهد ضمناً حقوق این آموزگاران را دولت بحرین پرداخت خواهد کرد. (68) مسئولان مدرسه ضمن گزارش به مقامات مسئول عنوان می دارند [علاوه بر] «فشار اداره فرهنگ بحرین مبنی بر دخالت روزافزون آنها و محدود کردن زبان فارسی و افزایش دروس عربی، ضمناً اداره فرهنگ بحرین در نظر دارد که در سال آینده سه نفر از معلمین عرب را جهت تدرس زبان عربی به دبستان مذکور اعزام دارد». (69)
مشکل دیگری که بعد از فوت مرحوم ایرانی گریبانگیر مدرسه شده بود، پرداخت نشدن حقوق آموزگاران بود. اداره دارائی به بهانه این که وجه مزبور باید به ورثه عباس ایرانی پرداخت گردد و این عمل مستلزم تهیه انحصار وراثت و سایر تشریفات قانونی است، از پرداخت سرباز زده بود. عبدالمجید ایرانی این مبلغ را از درآمد شخصی خود پرداخت کرده بود، اما در فروردین سال 47 وی عنوان کرد بیش از این توان پرداخت حقوق معلمان را ندارد و ادامه این روند باعث تعطیلی مدرسه به علت پرداخت نشدن حقوق آموزگاران خواهد شد. (70)‌ از طرف دیگر ساختمان مدرسه به قدری خراب شده بود که در سال تحصیلی جدید قابل استفاده نبود و نیاز مبرمی به تعمیرات داشت. این تعمیرات هم هزینه زیادی در بر داشت و نیاز به مساعدت مالی آموزش و پرورش بود. (71) در 47/1/21 آموزش و پرورش به اداره دارائی بوشهر دستور پرداخت حقوق معلمان را صادر کرد و مبلغ مذکور از اداره دارائی اخذ و به آقای عبدالنبی ایرانی نماننده مرحوم ایرانی تحویل داده شد تا به آقای عبدالمجید ایرانی ارسال کند. (72)
در تاریخ 47/3/22 آقای اسیری وارد بوشهر شد و ضمن مذاکره با آقای مستوفی ترتیب واگذاری امتیاز مدرسه به نام وی داده شد. (73) در تاریخ 47/4/9 آقای اسیری به تهران حرکت کرد. قرار بود وی در ضمن جلسه ای با نمایندگان ساواک، آقای مستوفی مدیر آموزش و پرورش بوشهر، نمایندگان آموزش و پرورش و حتی سازمان برنامه و... در مورد رفع اشکالات مدرسه تبادل نظر کنند تا در سال تحصیلی 48-47 مدرسه با برنامه شروع به کار کند. (74) در کمیسیونی که با شرکت آقای مستوفی، اسیری و نماینده ساواک و آموزش و پرورش در مرکز تشکیل گردید. در آن کمیسیون ضمن اعلام نواقص مدرسه و مذاکرات لازم در آن باب، کلیه پیشنهادها برای رفع نواقص، تعمیر و توسعه مدرسه، اضافه حقوق و رسمی نمودن آموزگاران، دریافت حقوق بازنشستگی آموزگاران قدیمی و استخدام تعدادی نیروی جدید برای جلوگیری از آمدن آموزگاران از فرهنگ بحرین تأیید شد. (75) همچنین چهارده نفر از ایرانیان مقیم بحرین معرفی شدند تا پس از تحقیق در مورد آنان از میان آنان هیأت مدیره دبستان انتخاب گردند. (76) «در مورخه 47/11/2 اجازه تجدید بنای دبستان اتحاد بحرین از حکومت بحرین اخذ گردیده و نقشه جدید ساختمان بین چند پیمانکار به مناقصه داده شد. در 47/11/4 اولین جلسه با حضور اعضای نظارت که جهت همکاری و همفکری در نظر گرفته شده، تشکیل گردید و آقای سیکار به صندوقداری برگزیده شده اند. سایر اعضا- خوشابی، خنجی، بدر، جواهری، اصغر و برادران، اسیری که عده آنها هشت نفر می باشد و قرار شده که حسابی در بانک بحرین باز کنند و وجوهی که برای آنها ارسال می شود و یا این که جمع آوری می نمایند در بانک مذکور واریز گردد. در جلسه مذکور راجع به تجدید ساختمان بنای مدرسه مذاکراتی صورت گرفت و اعضاء فوق الذکر تصویب نمودند». (77) همچنین ساواک تضمین کرد وسایل مورد نیاز مدرسه منجمله صندلی، یخچال، اجاق گاز، کولر گازی، آب گرم کن، آب سردکن، میز تحریر، میز شورا و... را از طریق شرکت های سازنده ی آنها به طور رایگان در اختیار مدرسه قرار دهد. (78)

پایان سخن

مدرسه اتحاد ملی تا سال ها بعد با تلاش و مساعدت های ایرانیان وطن خواه مقیم بحرین به ترویج زبان و فرهنگ فارسی در این پاره جدا افتاده از خاک وطن مشغول بود. پس از استقلال بحرین و جدایی رسمی آن از ایران و عضویتش در سازمان ملل به عنوان یک کشور مستقل و به رسمیت شناخته شدنش در همان روز اعلام استقلال از سوی حکومت پهلوی، مدرسه اتحاد ملی نیز زیر نظر سفارت ایران در بحرین قرار گرفت؛ و چون بعد از استقلال کامل بحرین، وجود مدرسه اتحاد ملی توجیهی نداشت، از آن مدرسه به عنوان مدرسه آموزش فرزندان کارمندان سفارت ایران و متخصصان ایرانی مقیم آن کشور استفاده می شد. اما با کاهش روز افزون سطح روابط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میان ایران و بحرین، سرانجام در تاریخ 1383/9/8، در وزارت امور خارجه تصویب شد که مدرسه سفارت جمهوری اسلامی ایران در بحرین «مدرسه اتحاد ملی» را با رعایت قوانین و مقررات به فروش رسانده و وجوه حاصل را به خزانه واریز نماید. (79) این پایان کار «مدرسه اتحاد ملی» بود.

پی نوشت ها :

1- سدید السلطنه، محمد علی، تاریخ مسقط و عمان و بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، تصحیح احمد اقتداری، نشر دنیای کتاب، چاپ اول، تهران، 1370، صص 477- 476.
2- وثوقی، محمد باقر، تاریخ مهاجرت اقوام در خلیج فارس، دانشنامه فارس، تهران، 1381، صص 317-309، بهمنی قاجار، محمدعلی، تمامیت ارضی ایران، ج 1، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، 1390، ص 113، تاریخ مسقط و همان و بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، صص 445 و 477.
3- بحرین از دوران هخامنشی تا زمان حال، وزارت امور خارجه، اداره نهم سیاسی، 1348، ص 53، منتظم ناصری، ج 2، ص 115، نشات، صادق، تاریخ سیاسی خلیج فارس، شرکت نسبی کانون کتاب، بی جا، بی تا، ص 469، عالم آرای عباسی، ص 689، فزونی استرآبادی، محمد، بحیره، تهران، ص 586، بلان، لوسین لوئی، زندگی شاه عباس، ترجمه ولی الله شاذان، اساطیر، تهران، 1375، صص 148-147.
4- تاریخ مسقط و عمان و بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، ص 448.
5- بحرین از دوران هخامنشی تا زمان حال، صص 57-56.
6- بحرین از دوران هخامنشی تا زمان حال، صص 61-60، تمامیت ارضی ایران، ص 115.
7- بحرین از دوران هخامنشی تا زمان حال، ص 62، مفاتیح الادب، ص 6، تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص 471، لرد کرزن، لوید جرج، ایران و قضیه ایران، ج2، ترجمه وحید مازندرانی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1380، ص 232، تمامیت ارضی ایران، ص 117.
8- تاریخ مسقط و عمان و بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، صص 478-476.
9- بحرین از دوران هخامنشی تا زمان حال، ص 66، صادق نشات، ص 461، گزیده اسناد خلیج فارس، ج1، ص 102.
10- تاریخ مسقط و عمان و بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، ص 478، بحرین از دوران...، صص 71-68.
11- زرین قلم، علی، سرزمین بحرین از دوران باستان تا امروز، سیروس، تهران 1337، ص 115، تاریخ سیاسی خلیج فارس، صص 463-461، تاریخ مسقط و عمان و بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، ص 478.
12- قائم مقامی، جهانگیر، بحرین و مسائل خلیج فارس، طهوری، تهران، 1341، صص 118-116، تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص 473، مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیج فارس، صص 150-149، تاریخ مسقط و عمان و بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، صص 479-478، بحرین از دوران هخامنشی تا زمان حال، ص 94، گزیده اسناد خلیج فارس، ج1، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران، 1368، ص121.
13- تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص 463؛ تاریخ مسقط و عمان و بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، ص 482.
14- تاریخ مسقط و عمان و بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، ص 482 به نقل از خاورمیانه، نفت و قدرت های بزرگ، بنجامین شوادران، ترجمه عبدالحسین شریفیان، ص 348، محمود، نبرد قدرت ها در خلیج فارس، تهران، 1366، ص122.
15- تاریخ سیاسی خلیج فارس، صص 464-463.
16- تاریخ مسقط و عمان و بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، ص 482.
17-تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص 464، تاریخ مسقط و عمان و بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، ص482.
18- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پرونده، 67034، سند شماره 130.
19- رزمجو، علی اکبر، حزب پان ایرانیسم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1378، ص 45.
20- بختیاری، شهلا، حزب پان ایرانیسم به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1385، صص 72-70، حزب پان ایرانیسم، صص 47-45، تاریخ مسقط و عمان و بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، ص484-483.
21- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پرونده 161634، سند90.
22- پرونده 67064، جلد سوم، سند80.
23- پرونده 16163، جلد چهارم، سند 92.
24- پرونده 67034، جلد اول، سند 74.
25- همان، سند 71.
26- همان، سند 51.
27- همان، سند 48.
28- سند 42-39.
29- سند 37-35.
30- سند 35.
31- سند 31.
32- سند 28.
33- سند 27.
34- سند 26.
35- سند 25-24.
36- سند 21.
37- سند 13.
38- سند 11.
39- سند 9-7.
40- سند 6.
41- پرونده جلد سوم، سند 302.
42- پرونده 16163، جلد چهارم، سند4.
43- پرونده670340، جلد سوم، سند 311.
44- همان، سند 309.
45- سند 312.
46- سند 301.
47- سند 310.
48- سند 309.
49- سند 305.
50- سند 299.
51- سند 290-289.
52- سند 288.
53- سند 287.
54- سند 269.
55- سند 284-282.
56- سند 270.
57- سند 265.
58- سند 258.
59- سند 196.
60- سند 199-197.
61- سند 232.
62- سند 231.
63- سند 189.
64- سند 185.
65- سند 134.
66- سند 84 و 113.
67- سند 58.
68- سند 115و 150-143.
69- سند 58.
70- سند 31-30 و ر.ک به سند 76-75.
71- سند 61-58.
72- همان.
73- سند 84.
74- پرونده 670340، جلد اول، ‌سند 184-183.
75- سند 193-191.
76- سند 157-156.
77- سند 152.
78- سند 150-148.
79- سند 131-130.
80- سند 119-111.
81- سند 75-72.
82- سند 61.
83- سند 54.
84- سند 50.
85- پرونده 670340، جلد دوم، سند 210-209 و 177 و 33 و پرونده 670340، جلد اول، سند2.
86- پرونده 670340، جلد دوم، سند و 173-170 و 194 و 188.
87- سند 178-170.
88- پرونده 670340، جلد اول، سند 23و 1.
89- پرونده 670340، جلد دوم، سند 119.
90- سند 144.
91- سند 119 و 156.
92- سند 126 و 134 و 145-144.
93- سند 107 و 117.
94- سند 118.
95- سند 109-102.
96- سند 97-94.
97- سند 55-53.
98- سند 6 و13و26و46و94.
99- سایت مجلس شورای اسلامی.

منبع: نشریه مطالعات تاریخی، شماره 33.