افسانه دختران یونانی
توجه به تنظیم شجره نامه از رویکردهای نخستین جوامع انسانی و بازگوکننده توالی نیاکان و ثروت و مقامی است که از این طریق به فرزندان آنان میرسد. در سده نوزدهم رؤسای قبایل مائوری Maori شجره نیاکان خویش را از حفظ
نویسنده: جان پین سنت
مترجم: باجلان فرخی
مترجم: باجلان فرخی
توجه به تنظیم شجره نامه از رویکردهای نخستین جوامع انسانی و بازگوکننده توالی نیاکان و ثروت و مقامی است که از این طریق به فرزندان آنان میرسد. در سده نوزدهم رؤسای قبایل مائوری Maori شجره نیاکان خویش را از حفظ داشتند و به گونهای این شجره نامه را با مهاجمان پولینزیائی نیوزلند پیوند میدادند شجره نامه پیش گوئی این قهرمانان اسطورهای یونان غالباً از شجره نامه موجود در آثار هومر گرفته شده است.
این شجره نامهها نه تنها در شعرهای شش وتدی که تا دوران تاریخی یونان حفظ شد. بسیاری از دودمانهای شهریاری و اشراف در یونان و آسیای کوچک دودمان خود را از تبار قهرمانان یونانی یا تروایی میدانستند. ایناس Aeneas به هنگام نبرد دوبار توسط خدایان از مرگ رهائی مییابد یک بار با یاری افرودیت در نبرد یا دیومد Diomede و یک بار از جانب پورئیدون در نبرد با آشیل. افرودیت تندیسی را برای جنگیدن جایگزین او میکند و پوزئیدون بدین دلیل ایناس را نجات میدهد که خواستار نابودی تبار داردانوس Dardanus بدون داشتن جانشین نیست بدین سان ایناس به فرمانروایی تروا دست پیدا کرده و تبار او تداوم مییابد.
شهریاران و نجبای سرزمینهای همسایه تروا خود را از تبار ایناس و این نسل تا نبرد تروا و سقوط آن تداوم مییابد و بقای او در سده پنجم برای شهرهای گمنام ایتالیا و سرانجام رومیان نیا و بنیانگذاری مناسب را پدید میآورد و این نسب بردن از پهلوانان در این دوره چندان رواج مییابد که رومیان برای یافتن جای پای در یونان خود را از تبار پیروس Pyrrhus و از نسل آشیل میدانستند.
در شعر شاعران بئوشیه Bacotia (بئوسی) در سدههای پنجم و ششم پیش از میلاد و به هنگامی که نسب بردن از اشراف خوش آیند نبود نیز فرایند همانندی در نسب بردن از قهرمانان دنبال میشد. این شاعران واژه نگار Logographer که برای مشخص شدن کار آنان از مورخانی چون هرودوت و توکودیدس بدین نام نامیده میشوند برای قبایل و مکانها نیز شجره نامههایی تدوین کردند. شاعران و نمایشنامه نویسان یونان در این کار از آزادی خاصی برخوردار بودند و چنین است که درباره سرنوشت هائمون Haemon و آنتیگون Antigone چندین روایت و نمایشنامه وجود دارد.
در کار فرهیختگان اسکندریه تنظیم شجره نامههای منظم ادامه یافت و اراتوستنس Eratusthenes [ریاضی دان و ستارهشناس سده سوم پیش از میلاد یونان] تاراج تروا برابر سال 1184 پیش از میلاد محاسبه کرد در این شجره نامهها اما تناقض بسیار بود و چنین است که امپراتور تبریوس Tiberius به جدا از فرهیختگان میپرسد که «سرانجام معلوم نشد که مادر هکوبه Hecube [زن پریام] که بود و سیرن Siren [پری دریائی] چه آوازی خواند یا آشیل هنگامی که خود را بین دختران و زنان مخفی کرد چه نامی داشت؟»
تاریخ برخی از این شجره نامههای بسیار کهن و از نسب نامهها میسین؛ بئوشیه (بئوسی)، تب و آرگیو Argive گرفته شدهاند. در این نسب نامهها کادموس Cadmus بنیانگذار تب Thebes و دانائوس Danaus فرمانروای آرگوس و بنیانگذار میسین پرسئوس اند. کادموس و دانائوس در این روایت از مهاجران مصر و هر دو در گذر زمان به گونهای برای یونانی شدن تبارشان به یو Io [معشوق زئوس که هرا او را تبدیل به گوساله کرد] نسبت داده میشود و دانائوس نامی است که از قبیله داناس Danaans گرفته شده و در ایلیاد شکل یونانی یافته است نامی که در کتیبه رامسس سوم و در 1186 از او یاد میشود.
زئوس دلداده ایو بود در روایتی زئوس برای نهان کردن ایو او را به هیأت ماده گاوی در آورد تا او را از دید هرا نهان کند و با ابر مخفی گاه او را پوشانید و دور از چشم آسمان پدر و زمین مادر خود نیز به هیأت ابری در آمد و با ایو در آمیخت و در روایت دیگر هرا او را به هیأت گوسالهای در آورد تا او را از زئوس مخفی کند و زئوس به هیأت نر گاوی بدو نزدیک شد. در روایتی از میسین؛ ایو با پوشاکی از پوست نر گاو و چشمهای در سراسر تن از جانب هرا پاسدار ایو است و در سفال منقوشی دیگر آرگوس دو چهره دارد (تصویر 47) در سفال منقوش پیشین زئوس به هیأت عقاب یا که دارکوبی با یاری هرمس بدین بیشه هدایت شده است. در این روایت هرمس بانوای نی سحر آمیزش آرگوس را افسون و با پرتاب یک سنگ او را از ایو دور میکند هرا بعد از آگاهی از رابطه زئوس با ایو در روایتی با یاری یک خرمگس ایو را می تاراند و او را به مصر میراند. ایو در مصر فرزندی میزاید که آپافوس Epaphus به معنی تماس نام میگیرد چرا که در این روایت زئوس تنها با تمامی ساده ایو را باردار میکند. ایو به خواست زئوس سیمای انسانی خود را باز مییابد [و هرا به سبب کینهای که به اپافوس دارد او را با یاری قوم کورت Curte پنهان میسازد و آنان این کار را چندان با مهارت انجام میدهند که ایو نمیتواند فرزند خود را بیابد. زئوس قوم کورت را نابود میسازد و برای یافتن فرزند نزد شهریار بیبلوس به سوریه میرود و پس از یافتن او را نزد مادر خود به مصر میفرستد. اپافوس پس از رسیدن به سن کمال جای پدر خوانده خود شهر یار مصر را میگیرد و با ممفیس Memphis دختر خدای نیل ازدواج میکند و از او صاحب دختری به نام لیبی Lubia میشود که کشور لیبی از اوست...]
عشقهای زئوس کمابیش بازتاب مراسم آینی و نیز خاستگاه نسبهایی است. اسطوره ایو در زمینه مراسم آینی ارگیو Argive و زیارتگاه هرا پیچیده اما در اسطوره زئوس در هیأت نر گاو ایو به گونهای با هرا پیوند مییابد چرا که در روایت هومر از هرا با عنوان «گاو چشم» که در اصل باید «گاو چهر» باشد یاد میشود و جفت شدن نر گاو مقدس با ماده گاوی مقدس شاید زیر ساز اسطورهای است که با قربانی آیینی نر گاوی جوان و کشته شدن آرگوس با تنپوش پوست نر گاو رابطه دارد.
بسیاری از این اسطورهها دیگرگون و شاید خاستگاه بسیاری از آنان برای یونانیان روشن نبود و چنین مینماید که بسیاری از این اسطورهها شکلهایی از روایت مراسم آیینی است برخی از یادمانها نشانههایی از نزول خدایان به هیأت پرندگان وجود دارد در آثار هومر تجلی خدایان به هیأت حیوانات و پرندگان بسیار و در روایتی زئوس به هیأت یک کوکو با هرا میآمیزد بدان سان که در نزدیکی با لدا Leda به هیأت قوئی پدیدار میشود.
در روایتی از آمیزش زئوس با ایو؛ زئوس به هیأت عقابی پدیدار میشود و کشته شدن آرگوس به دست هرمس و نامیده شدن هرمس به ارگی فونتوس (شاید به معنی کشنده آرگوس) داستانی ضمنی در جهت تکمیل این روایت است رفتن ایو به مصر و سخن گفتن هومر از تب در مصر که در 1400 پیش از میلاد پایتخت بود نشانهای است از ارتباط یونان کهن با مصر باستان و گویای آن که شاید یونانیان تحت تاثیر کیش و نر گاو آبیس و ماده گاو ایزیس و اسطوره ایو خاستگاهی از این دست دارد. در شجره نامههای یونانی اپافوس پسر ایو نیای بسیاری از ملتهای شرقی است دختر اپافوس به نام لیبی معشوق پوزئیدون و از او صاحب دو قلوئی میشود که اژنور Agenor و به لوس Belus نام دارند. بدین روایت آژنور به فنیقیه میرود و به لوس (بعل Ball با دختر نیل ازدواج میکند و از دختر نیل صاحب دو قلوئی به نام اژیپتوس Egyptus و دانائوس Danaus میشود)
دو قلوهای انسانی همیشه خرافاتی را در پیرامون خویش پدید میآورند و در برخی از مناطق انگلیس نشانهای از بی وفائی زن هستند در یونان هزاره دوم پیش از میلاد تولد دو قلوها نشانهای خدائی است و یکی از دو قلوها غالباً میرا است و این بدان دلیل است که پندار بر این بود که تنها نطفه خدای دارای قدرت پدید آوردن دو قلوها است در اساطیر یونان سخن از دو قلوها بسیار اما همه این دو قلو پدر و مادر خدا ندارند و در تاریخ اسپارت روایتهای از این دست بسیار است.
خویشاوندی دو جانبه شاید تدبیری برای آشتی دادن دو سیستم وراثت باشد دو برادر با دو زن نا هم نسل ازدواج میکنند و هر یک از آنان بدین سان صاحب تیولی در خط زنانه میشوند در توالی هر نسل پسر یک دودمان با دختر دودمان دیگر ازدواج میکند و تیول آنان به شکلی منظم مبادله اما جانشین هر پدر بزرگ نوه پسری در خط مردانه است این نوه پسری در داستانها غالباً به شکل متناقض و به عنوان پسر دختر معرفی میشود گرچه از طریق توالی خط مادر باید شوهر نوه دختری باشد این فرضیهها تشریح سادهای از شمار سیمای ساختار پیچیده تر این داستان و با این همه نمونههایی از این دست در اسطورهها نادر است.
برخی از درونمایههای این داستان تازه و گفتنی است که یونانیان تا زمان افلاتون جز کیفر دختران دانائوس به کیفر بعد از مرگ اعتقاد نداشتند. شکل کیفر دختران دانائوس گویای آن است که این دختران نمفهای چشمهها یا کاهنههایی بودند که در یافتن آب قدرتی جادوئی داشتند. در روایتی پوزئیدون و هرا در تملک آرگوس با هم ستیزه دارند و از آن جا که این سرزمین در اختیار هرا است پوزئیدون آرگوس را دچار خشکسالی میسازد. دانائوس پس از رسیدن به شهریاری و بعد از تدفین سرو تن چهل و نه داماد خویش جدای از هم دختران خویش را به جستجوی آب میفرستد. یکی از این دختران به نام آمیمونه Amymone بر اثر خستگی در راه به خواب میرود و ساتیری satyr با دیدن آمیمونه میخواهد که او را تصاحب کند دختر میگریزد و پوزئیدون را به یاری میخواند و پوزئیدون با تیر یا که با نیزه سه شاخه خویش ساتیر را میراند و آمیمونه خود را بدو تسلیم میکند در این ماجرا از برخورد نیزه سه شاخه پوزئیدون با تخته سنگی چشمهای پدیدار میشود و به روایتی دیگر پوزئیدون چشمه لرنه Lerna را که آب آن همیشه جاری است به آمیمونه نشان میدهد و آرگوس از خشکسالی نجات مییابد. در داستانی همانند پوزئیدون درارتباط با خدابانوی مادر زمین با نیزه سه شاخه خویش چشمهای جوشان اما شور در محدوده اتیک و اکروپولیس پدید میآورد. دراین داستان از جای و اثر نیزه سه شاخه پوزئیدون بر خرسنگ کنار چشمه و این که با وزیدن باد غرب صدای دریا از خرسنگ بر میخیزد سخن میرود در این روایت آتنا در رقابت با پوزئیدون درخت زیتون را به مردمان اتیک هدیه میدهد؛ و رقابتی از این دست بازتاب برخورد کیش پدرتبار با کیش خدابانوان کهن است.
دانائوس و دختران او با ازدواج با پسران اژیپتوس مخالف اند چرا که ازدواج با پسر عمو موجب افزایش خویشاوندان سببی وآن چه انگیزه ازدواج در آن روزگار بود نیست و ازدواج با پسر عمه که از دودمانی دیگر است مورد تأیید است و مزید بر این ازدواج با پسر عمو یادآور ازدواج خواهر و برادر در کیش مصری و چیزی است که یونانیان آن را تأیید نمیکردند مخالفت دانائوس با فرزندان اژیپتوس شاید ستیز بر سر جانشینی و شهریاری و داستانی است که داستان دو قلوها را تکرار میکند و آن چه این برداشت را تأیید میکند پیروزی نهایی لنسه پسر اژیپتوس و شوهر هیپرمستر دختر دانائوسو جانشینی لنسه به جای دانائوس است. عناصر دیگر این داستان با رویدادهای تاریخی و آیینی آرگوس پیوند دارند و مدفون کردن جداگانه سر و تن پسران اژپیتوس گویای ایجاد دو آرامگاه و جادوئی است که برای گریز از انتقام ارواح انتقامجوی آنان یا پاسداری زمین صورت میگیرد.
دانائوس بدین سان همانند جده خویش ایو با آرگوس پیوند مییابد و راه یافتن شاخه دیگر از اعقاب ایو به کرت Crete و تب Thebes یادآور کیش نر گاو و چنین مینماید که کیش گرگ خدای آپولولیسیوس که با پیدائی آن دانائوس به شهریاری آرگوس میرسد جانشین کیش نرگاو پیشین شده است. آژنور Agenor به شهریاری صور Tyre دست مییابد تا داستان اروپ Eurora و کادموس Cadmus تحقق یابد. زئوس که شیدای اروپ است برای دستیابی بدو به هیأت نر گاوی [سفید و زیبا و با شاخهای چون هلال ماه] در میآید و با خفتن در راه اروپ دلدار سوار گاو میشود و زئوس با عبور از دریا اروپ را به کرت میبرد. یادمانهای این داستان گوئی یادآور جهیدن نر گاو و از سوی دیگر حسن تعبیری در شاخ زدن گاو و نام اروپ به معنی فراخ چهره بی تردید شایسته یک ماده گاو است.
کادموس خود با مار و آرس [خدای جنگ و پسر زئوس و هرا] پیوند دارد. کادموس پس از قربانی کردن گاو برای آتنا چندتن از یاران خود را برای آوردن آب به چشمهای که آرس ماری را پاسدار آن کرده بود میفرستد و مار چندتن از آنان را میکشد. کادموس به یاری یاران خویش میشتابد و مار را میکشد و دندانهای مار را به راهنمائی آتنا در زمین میکارد و از دندانهای مار انسانهای خشن و زمین زاد پدیدار میشوند و کادموس به جانب آنان سنگ پرتاب میکند و جز پنج تن همه زمین زادها کشته میشوند. این پنج تن در روایتهای مردمان اسپارت نیاکان اریستوکراسی تب بودند.
اسپارتیها خود را از تبار مردان کشت شده کادموس (Sparti) و اتوتکتوس Authochthonous (زمین زاد) مینامیدند. کادموس در این ماجرا در کفاره دادن برای کشتن مار گماشته آرس یا که برای گرفتن هارمونی Harmonia دختر آرس و آفرودیت به همسری سالی بزرگ (یا هشت سال) به بردگی آرس در میآید. کادموس نیز همانند پلئوس Peleus از میرندگان اندکی بود که اجازه یافت با خدا بانوئی ازدواج کند و در مراسم ازدواج آنان خدایان حضور یافتند.
هارمونی همانند هبه Hebe (تجسم جوانی) هور Hourها (تجسم بهار) [دختران زئوس و تمیس (نظم؛ دادگری و صلح یا روییدن؛ نمو و باردادن)] گریس Graceها یا کاریتها [سه خواهری که از شانه به هم متصل بودند] در بسیاری از روایتها همراه افرودیت است. در جشن ازدواج کادموسها و هارمونی خدایان حضور مییابند و هدایای بسیاری بدو میدهند؛ گردن بند و پیراهن زیبائی را که هفائیستوس به هارمونی هدیه میدهد افسوسهای از پای فکننده عشق را در خود دارند و با این همه به [سبب کینه هفائیستوس به افرودیت] همانند سیب زرین (هدیه برای زیباترین) که در جشن ازدواج پله Peleus و تتیس Thetis به درون جمع پرتاب میشود و در بردارنده فرجامی نیک نیست.
کادموس و هارمونی به هنگام پیری شهر تب را ترک میگویند و در راه با رهنمود آنان قبیله ایل – من Eel-men بر مردمان ایلیری Illyri پیروز میشود و پس از شهریاری بر آنان هر دو به هیأت مار در میآیند کادموس و هارمونی از زمانی اوری پید Euripides به بعد در نقش مار خدایان ایلیریایی پدیدار میشوند و فدیه آنا در تب نیز مار بود.
منبع: پین سنت، جان؛ (1387) شناخت اساطیر یونان، ترجمهی باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.
این شجره نامهها نه تنها در شعرهای شش وتدی که تا دوران تاریخی یونان حفظ شد. بسیاری از دودمانهای شهریاری و اشراف در یونان و آسیای کوچک دودمان خود را از تبار قهرمانان یونانی یا تروایی میدانستند. ایناس Aeneas به هنگام نبرد دوبار توسط خدایان از مرگ رهائی مییابد یک بار با یاری افرودیت در نبرد یا دیومد Diomede و یک بار از جانب پورئیدون در نبرد با آشیل. افرودیت تندیسی را برای جنگیدن جایگزین او میکند و پوزئیدون بدین دلیل ایناس را نجات میدهد که خواستار نابودی تبار داردانوس Dardanus بدون داشتن جانشین نیست بدین سان ایناس به فرمانروایی تروا دست پیدا کرده و تبار او تداوم مییابد.
شهریاران و نجبای سرزمینهای همسایه تروا خود را از تبار ایناس و این نسل تا نبرد تروا و سقوط آن تداوم مییابد و بقای او در سده پنجم برای شهرهای گمنام ایتالیا و سرانجام رومیان نیا و بنیانگذاری مناسب را پدید میآورد و این نسب بردن از پهلوانان در این دوره چندان رواج مییابد که رومیان برای یافتن جای پای در یونان خود را از تبار پیروس Pyrrhus و از نسل آشیل میدانستند.
در شعر شاعران بئوشیه Bacotia (بئوسی) در سدههای پنجم و ششم پیش از میلاد و به هنگامی که نسب بردن از اشراف خوش آیند نبود نیز فرایند همانندی در نسب بردن از قهرمانان دنبال میشد. این شاعران واژه نگار Logographer که برای مشخص شدن کار آنان از مورخانی چون هرودوت و توکودیدس بدین نام نامیده میشوند برای قبایل و مکانها نیز شجره نامههایی تدوین کردند. شاعران و نمایشنامه نویسان یونان در این کار از آزادی خاصی برخوردار بودند و چنین است که درباره سرنوشت هائمون Haemon و آنتیگون Antigone چندین روایت و نمایشنامه وجود دارد.
در کار فرهیختگان اسکندریه تنظیم شجره نامههای منظم ادامه یافت و اراتوستنس Eratusthenes [ریاضی دان و ستارهشناس سده سوم پیش از میلاد یونان] تاراج تروا برابر سال 1184 پیش از میلاد محاسبه کرد در این شجره نامهها اما تناقض بسیار بود و چنین است که امپراتور تبریوس Tiberius به جدا از فرهیختگان میپرسد که «سرانجام معلوم نشد که مادر هکوبه Hecube [زن پریام] که بود و سیرن Siren [پری دریائی] چه آوازی خواند یا آشیل هنگامی که خود را بین دختران و زنان مخفی کرد چه نامی داشت؟»
تاریخ برخی از این شجره نامههای بسیار کهن و از نسب نامهها میسین؛ بئوشیه (بئوسی)، تب و آرگیو Argive گرفته شدهاند. در این نسب نامهها کادموس Cadmus بنیانگذار تب Thebes و دانائوس Danaus فرمانروای آرگوس و بنیانگذار میسین پرسئوس اند. کادموس و دانائوس در این روایت از مهاجران مصر و هر دو در گذر زمان به گونهای برای یونانی شدن تبارشان به یو Io [معشوق زئوس که هرا او را تبدیل به گوساله کرد] نسبت داده میشود و دانائوس نامی است که از قبیله داناس Danaans گرفته شده و در ایلیاد شکل یونانی یافته است نامی که در کتیبه رامسس سوم و در 1186 از او یاد میشود.
ایو
ایو Io کاهنه هرائوم Heraum زیارتگاه کهن و مشهور هرا در آرگوس و دختر رود – خدای محلی این منطقه یعنی ایناکوس Inachus بود (گرچه شجره نامه بلندی برای ایو تدوین شده و بسیاری از مناطق پلوپونز طی این شجره نامه با وی پیوند داشت).زئوس دلداده ایو بود در روایتی زئوس برای نهان کردن ایو او را به هیأت ماده گاوی در آورد تا او را از دید هرا نهان کند و با ابر مخفی گاه او را پوشانید و دور از چشم آسمان پدر و زمین مادر خود نیز به هیأت ابری در آمد و با ایو در آمیخت و در روایت دیگر هرا او را به هیأت گوسالهای در آورد تا او را از زئوس مخفی کند و زئوس به هیأت نر گاوی بدو نزدیک شد. در روایتی از میسین؛ ایو با پوشاکی از پوست نر گاو و چشمهای در سراسر تن از جانب هرا پاسدار ایو است و در سفال منقوشی دیگر آرگوس دو چهره دارد (تصویر 47) در سفال منقوش پیشین زئوس به هیأت عقاب یا که دارکوبی با یاری هرمس بدین بیشه هدایت شده است. در این روایت هرمس بانوای نی سحر آمیزش آرگوس را افسون و با پرتاب یک سنگ او را از ایو دور میکند هرا بعد از آگاهی از رابطه زئوس با ایو در روایتی با یاری یک خرمگس ایو را می تاراند و او را به مصر میراند. ایو در مصر فرزندی میزاید که آپافوس Epaphus به معنی تماس نام میگیرد چرا که در این روایت زئوس تنها با تمامی ساده ایو را باردار میکند. ایو به خواست زئوس سیمای انسانی خود را باز مییابد [و هرا به سبب کینهای که به اپافوس دارد او را با یاری قوم کورت Curte پنهان میسازد و آنان این کار را چندان با مهارت انجام میدهند که ایو نمیتواند فرزند خود را بیابد. زئوس قوم کورت را نابود میسازد و برای یافتن فرزند نزد شهریار بیبلوس به سوریه میرود و پس از یافتن او را نزد مادر خود به مصر میفرستد. اپافوس پس از رسیدن به سن کمال جای پدر خوانده خود شهر یار مصر را میگیرد و با ممفیس Memphis دختر خدای نیل ازدواج میکند و از او صاحب دختری به نام لیبی Lubia میشود که کشور لیبی از اوست...]
عشقهای زئوس کمابیش بازتاب مراسم آینی و نیز خاستگاه نسبهایی است. اسطوره ایو در زمینه مراسم آینی ارگیو Argive و زیارتگاه هرا پیچیده اما در اسطوره زئوس در هیأت نر گاو ایو به گونهای با هرا پیوند مییابد چرا که در روایت هومر از هرا با عنوان «گاو چشم» که در اصل باید «گاو چهر» باشد یاد میشود و جفت شدن نر گاو مقدس با ماده گاوی مقدس شاید زیر ساز اسطورهای است که با قربانی آیینی نر گاوی جوان و کشته شدن آرگوس با تنپوش پوست نر گاو رابطه دارد.
بسیاری از این اسطورهها دیگرگون و شاید خاستگاه بسیاری از آنان برای یونانیان روشن نبود و چنین مینماید که بسیاری از این اسطورهها شکلهایی از روایت مراسم آیینی است برخی از یادمانها نشانههایی از نزول خدایان به هیأت پرندگان وجود دارد در آثار هومر تجلی خدایان به هیأت حیوانات و پرندگان بسیار و در روایتی زئوس به هیأت یک کوکو با هرا میآمیزد بدان سان که در نزدیکی با لدا Leda به هیأت قوئی پدیدار میشود.
در روایتی از آمیزش زئوس با ایو؛ زئوس به هیأت عقابی پدیدار میشود و کشته شدن آرگوس به دست هرمس و نامیده شدن هرمس به ارگی فونتوس (شاید به معنی کشنده آرگوس) داستانی ضمنی در جهت تکمیل این روایت است رفتن ایو به مصر و سخن گفتن هومر از تب در مصر که در 1400 پیش از میلاد پایتخت بود نشانهای است از ارتباط یونان کهن با مصر باستان و گویای آن که شاید یونانیان تحت تاثیر کیش و نر گاو آبیس و ماده گاو ایزیس و اسطوره ایو خاستگاهی از این دست دارد. در شجره نامههای یونانی اپافوس پسر ایو نیای بسیاری از ملتهای شرقی است دختر اپافوس به نام لیبی معشوق پوزئیدون و از او صاحب دو قلوئی میشود که اژنور Agenor و به لوس Belus نام دارند. بدین روایت آژنور به فنیقیه میرود و به لوس (بعل Ball با دختر نیل ازدواج میکند و از دختر نیل صاحب دو قلوئی به نام اژیپتوس Egyptus و دانائوس Danaus میشود)
دو قلوهای انسانی همیشه خرافاتی را در پیرامون خویش پدید میآورند و در برخی از مناطق انگلیس نشانهای از بی وفائی زن هستند در یونان هزاره دوم پیش از میلاد تولد دو قلوها نشانهای خدائی است و یکی از دو قلوها غالباً میرا است و این بدان دلیل است که پندار بر این بود که تنها نطفه خدای دارای قدرت پدید آوردن دو قلوها است در اساطیر یونان سخن از دو قلوها بسیار اما همه این دو قلو پدر و مادر خدا ندارند و در تاریخ اسپارت روایتهای از این دست بسیار است.
خویشاوندی دو جانبه شاید تدبیری برای آشتی دادن دو سیستم وراثت باشد دو برادر با دو زن نا هم نسل ازدواج میکنند و هر یک از آنان بدین سان صاحب تیولی در خط زنانه میشوند در توالی هر نسل پسر یک دودمان با دختر دودمان دیگر ازدواج میکند و تیول آنان به شکلی منظم مبادله اما جانشین هر پدر بزرگ نوه پسری در خط مردانه است این نوه پسری در داستانها غالباً به شکل متناقض و به عنوان پسر دختر معرفی میشود گرچه از طریق توالی خط مادر باید شوهر نوه دختری باشد این فرضیهها تشریح سادهای از شمار سیمای ساختار پیچیده تر این داستان و با این همه نمونههایی از این دست در اسطورهها نادر است.
دختران دانائوس
دانائوس و اژیپتوس [پسران به لوس Belos و از اعقاب پوزئیدن] هر یک پنجاه فرزند داشتند: اژیپتوس پنجاه پسر و دانائوس پنجاه دختر. دانائوس [شهریار لیبی به سبب هراس از پیشگوئی هاتفی و یا] از ترس پنجاه پسر برادر خود اژیپتوس [به فرمان آتنا کشتی بزرگی ساخت که پنجاه ردیف پاروزن داشت و همراه با پنجاه دختر خود به آرگوس گریخت.] پسران اژیپتوس با دختران دانانوس ازدواج کرده بودند اما دانائوس و دختران او این ازدواج را نپذیرفتند. دانائوس با رسیدن به آرگوس Argos در پناه آرگیو Argive [یا ژلانورGelanor ] شهریار این سرزمین قرار گرفت و پس از چندی به هنگام مباحثه نهائی میان ارگیو را کشت. مردم آرگوس با دیدن این ماجرا شهریاری را به دانائوس دادند [و دانائوس نیایشگاهی به افتخار آپولولیسیوس Appololycius (آپولو مرگ) بر پا کرد]. پسران اژیپتوس به دنبال همسران خود آمدند و دانائوس به دروغ دامادی آنان را پذیرفت اما از دختران خویش خواست در شب زفاف سر از تن همسران خود جدا کنند و چهل و نه دختر او این فرمان را اجرا و پس از مرگ در دوزخ محکوم شدند که آب الک کنند! [هیپرمستر Hypermester دختر کوچک دانائوس؛ از کشتن شوهر خود دوری جست و پس از چندی دانائوس؛ لنسه Lynce را به دامادی پذیرفت و پس از دانائوس داماد او جانشین او شد].برخی از درونمایههای این داستان تازه و گفتنی است که یونانیان تا زمان افلاتون جز کیفر دختران دانائوس به کیفر بعد از مرگ اعتقاد نداشتند. شکل کیفر دختران دانائوس گویای آن است که این دختران نمفهای چشمهها یا کاهنههایی بودند که در یافتن آب قدرتی جادوئی داشتند. در روایتی پوزئیدون و هرا در تملک آرگوس با هم ستیزه دارند و از آن جا که این سرزمین در اختیار هرا است پوزئیدون آرگوس را دچار خشکسالی میسازد. دانائوس پس از رسیدن به شهریاری و بعد از تدفین سرو تن چهل و نه داماد خویش جدای از هم دختران خویش را به جستجوی آب میفرستد. یکی از این دختران به نام آمیمونه Amymone بر اثر خستگی در راه به خواب میرود و ساتیری satyr با دیدن آمیمونه میخواهد که او را تصاحب کند دختر میگریزد و پوزئیدون را به یاری میخواند و پوزئیدون با تیر یا که با نیزه سه شاخه خویش ساتیر را میراند و آمیمونه خود را بدو تسلیم میکند در این ماجرا از برخورد نیزه سه شاخه پوزئیدون با تخته سنگی چشمهای پدیدار میشود و به روایتی دیگر پوزئیدون چشمه لرنه Lerna را که آب آن همیشه جاری است به آمیمونه نشان میدهد و آرگوس از خشکسالی نجات مییابد. در داستانی همانند پوزئیدون درارتباط با خدابانوی مادر زمین با نیزه سه شاخه خویش چشمهای جوشان اما شور در محدوده اتیک و اکروپولیس پدید میآورد. دراین داستان از جای و اثر نیزه سه شاخه پوزئیدون بر خرسنگ کنار چشمه و این که با وزیدن باد غرب صدای دریا از خرسنگ بر میخیزد سخن میرود در این روایت آتنا در رقابت با پوزئیدون درخت زیتون را به مردمان اتیک هدیه میدهد؛ و رقابتی از این دست بازتاب برخورد کیش پدرتبار با کیش خدابانوان کهن است.
دانائوس و دختران او با ازدواج با پسران اژیپتوس مخالف اند چرا که ازدواج با پسر عمو موجب افزایش خویشاوندان سببی وآن چه انگیزه ازدواج در آن روزگار بود نیست و ازدواج با پسر عمه که از دودمانی دیگر است مورد تأیید است و مزید بر این ازدواج با پسر عمو یادآور ازدواج خواهر و برادر در کیش مصری و چیزی است که یونانیان آن را تأیید نمیکردند مخالفت دانائوس با فرزندان اژیپتوس شاید ستیز بر سر جانشینی و شهریاری و داستانی است که داستان دو قلوها را تکرار میکند و آن چه این برداشت را تأیید میکند پیروزی نهایی لنسه پسر اژیپتوس و شوهر هیپرمستر دختر دانائوسو جانشینی لنسه به جای دانائوس است. عناصر دیگر این داستان با رویدادهای تاریخی و آیینی آرگوس پیوند دارند و مدفون کردن جداگانه سر و تن پسران اژپیتوس گویای ایجاد دو آرامگاه و جادوئی است که برای گریز از انتقام ارواح انتقامجوی آنان یا پاسداری زمین صورت میگیرد.
دانائوس بدین سان همانند جده خویش ایو با آرگوس پیوند مییابد و راه یافتن شاخه دیگر از اعقاب ایو به کرت Crete و تب Thebes یادآور کیش نر گاو و چنین مینماید که کیش گرگ خدای آپولولیسیوس که با پیدائی آن دانائوس به شهریاری آرگوس میرسد جانشین کیش نرگاو پیشین شده است. آژنور Agenor به شهریاری صور Tyre دست مییابد تا داستان اروپ Eurora و کادموس Cadmus تحقق یابد. زئوس که شیدای اروپ است برای دستیابی بدو به هیأت نر گاوی [سفید و زیبا و با شاخهای چون هلال ماه] در میآید و با خفتن در راه اروپ دلدار سوار گاو میشود و زئوس با عبور از دریا اروپ را به کرت میبرد. یادمانهای این داستان گوئی یادآور جهیدن نر گاو و از سوی دیگر حسن تعبیری در شاخ زدن گاو و نام اروپ به معنی فراخ چهره بی تردید شایسته یک ماده گاو است.
کادموس
کادموس Cadmus و اروپ پسر و دختر آژنور و در روایتی دیگر از بئوسی (بئوشیه) کادموس پسر اوژیگوس Ogygos قهرمان بومی تب بود. پس از ربوده شدن اروپ؛ آژنور پسران خود را به جستجوی او میفرستد و از آنان میخواهد که بدون اروپ باز نگردند. کادموس همانند برادران دیگر همراه مادر به جستجوی اروپ میرود و در مکانهایی که توقف میکند این مکانها به گونهای با نام او پیوند مییابند کادموس از جستجوهای خود برای یافتن اروپ را به جایئی نمیبرد. تلفاسا Telephassa مادر کادموس در تراس میمیرد و پیشگوئی دلف از کادموس میخواهد به جای جستجوی اروپ شهری بنا کند. کادموس برای ایجاد شهر باید ماده گاوی را دنبال و جائی که ماده گاو از خستگی به زمین میافتد شهر را در آنجا بنا مینهاد. کادموس به هنگام عبور از فوسید ماده گاوی را دید که در پهلوهای او دو شکل ماه قرار داشد و به تعقیب این حیوان پرداخت و به سرزمین بئوسی (بئوشیه) رسید و حیوان در جائی که بعدها شهر تب در آن جا ایجاد شد به زمین افتاد. از سوی دیگر تدبیر موسوم به ورسکروم Versacrum یا جستجوی چشمه مقدس در مناطق فقیر ایتالیای مرکزی رسمی بود برای جلوگیری از تراکم جمعیت در منطقهای فقیر. در این مراسم تولد هر موجود زنده به پیشگاه خدایان قربانی داده میشود و هنگامی که جوانان به سن بلوغ میرسیدند از شهر بیرون میرفتند تا اقامتگاه و دودمان جدید را پدید آورند در این مراسم جوان و خویشان او نرگاو یا حیوان مقدسی را در جستجوی چشمه مقدس دنبال میکردند و در این تعقیب و گریز هر جا گاو به زمین میافتاد گاو را در آن جا قربانی و به جستجوی چشمه مقدس میپرداختند و در پیرامون قربانگاه و اقامتگاه شهری جدید بر پا میشد که گاو شهر (Oxton) یا بورانیوم Borianum نام داشت. چنین مینماید که یکی از قبایل یونانی که به تبس Thebes رسید چنین رسمی را پی گیری کرده و این گاو بدین سان با روایت اروپ پیوند مییابد.کادموس خود با مار و آرس [خدای جنگ و پسر زئوس و هرا] پیوند دارد. کادموس پس از قربانی کردن گاو برای آتنا چندتن از یاران خود را برای آوردن آب به چشمهای که آرس ماری را پاسدار آن کرده بود میفرستد و مار چندتن از آنان را میکشد. کادموس به یاری یاران خویش میشتابد و مار را میکشد و دندانهای مار را به راهنمائی آتنا در زمین میکارد و از دندانهای مار انسانهای خشن و زمین زاد پدیدار میشوند و کادموس به جانب آنان سنگ پرتاب میکند و جز پنج تن همه زمین زادها کشته میشوند. این پنج تن در روایتهای مردمان اسپارت نیاکان اریستوکراسی تب بودند.
اسپارتیها خود را از تبار مردان کشت شده کادموس (Sparti) و اتوتکتوس Authochthonous (زمین زاد) مینامیدند. کادموس در این ماجرا در کفاره دادن برای کشتن مار گماشته آرس یا که برای گرفتن هارمونی Harmonia دختر آرس و آفرودیت به همسری سالی بزرگ (یا هشت سال) به بردگی آرس در میآید. کادموس نیز همانند پلئوس Peleus از میرندگان اندکی بود که اجازه یافت با خدا بانوئی ازدواج کند و در مراسم ازدواج آنان خدایان حضور یافتند.
هارمونی همانند هبه Hebe (تجسم جوانی) هور Hourها (تجسم بهار) [دختران زئوس و تمیس (نظم؛ دادگری و صلح یا روییدن؛ نمو و باردادن)] گریس Graceها یا کاریتها [سه خواهری که از شانه به هم متصل بودند] در بسیاری از روایتها همراه افرودیت است. در جشن ازدواج کادموسها و هارمونی خدایان حضور مییابند و هدایای بسیاری بدو میدهند؛ گردن بند و پیراهن زیبائی را که هفائیستوس به هارمونی هدیه میدهد افسوسهای از پای فکننده عشق را در خود دارند و با این همه به [سبب کینه هفائیستوس به افرودیت] همانند سیب زرین (هدیه برای زیباترین) که در جشن ازدواج پله Peleus و تتیس Thetis به درون جمع پرتاب میشود و در بردارنده فرجامی نیک نیست.
کادموس و هارمونی به هنگام پیری شهر تب را ترک میگویند و در راه با رهنمود آنان قبیله ایل – من Eel-men بر مردمان ایلیری Illyri پیروز میشود و پس از شهریاری بر آنان هر دو به هیأت مار در میآیند کادموس و هارمونی از زمانی اوری پید Euripides به بعد در نقش مار خدایان ایلیریایی پدیدار میشوند و فدیه آنا در تب نیز مار بود.
دختران کادموس
دختران کادموس در نسل بعد تب پدیدار میشوند. این دختران اتونوئه Autonoe انیو Ino، سمله Semele و آگاوه Agave نام داشتند. اتونوئه با اریستئوس Aristaecus (اریسته)، خدای روستایی حامی زنبورداری؛ کشت زیتون و پدید آورنده چهل روز بادهای خنک تابستانی ازدواج میکند اریسته در روایتی پسر یکی از زنان شکارچی اهل تسالی به نام سیرن Cyrene و آپولو است. آپولو به هنگامی که سیرن را در حال کشتی گرفتن با شیر میبیند عاشق او میشود و او را با ارابه خود به جائی میبرد که بعدها شهر سیرن نام خود را از او گرفت. از ازدواج اتونوئه و اریسته پسری زاده شد که اکتائون شکارچی توانمندی بود همتای اوریون Orion که به سبب لاف برابری زدن با خدابانوی شکار آرتمیس Artemis یا به روایتی به سبب دیدن تن عریان آرتمیس؛ به هنگام شستشوی در چشمه؛ به هیأت گوزنی در آمد و سگهای او وی را دیدند و به جستجوی او در جنگل بر آمدند. [سگهای اکتائون در جستجوی او به غارکیرون میرسند و تنها هنگامی آرام مییابند که کیرون تندیس اکتائون در جستجوی او به غار کیرون میرسند و تنها هنگامی آرام مییابند که کیرون تندیس اکتائون را میسازد و سگها در کنار تندیس آرام مییابند]. به تفسیری اکتائون خواستار ازدواج با آرتمیس است و هم بدین دلیل بود که در مراسم حاصلخیزی و باروری قربانی شد.منبع: پین سنت، جان؛ (1387) شناخت اساطیر یونان، ترجمهی باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}