نویسنده: حجه الاسلام دکتر نجف لک زایی




 
چالش های فراروی اسلامی سازی علوم انسانی نیازمند بررسی دقیق و موشکافانه ای است. چرا که با همه تأکیدات مقام معظم رهبری و با وجود عزم فراگیری که در میان مسئولان ارشد و بزرگان جامعه شکل گرفته است روند اسلامی سازی علوم انسانی پیشرفت قابل توجهی، آنگونه که باید و شاید، ندارد.
نباید از خاطر دور داشت که اراده ای جمعی در جوامع علمی و دانشگاهی در راستای اسلامی سازی علوم انسانی و توانمند نمودن این علوم در حل مسایل و مشکلات جامعه ایران وجود دارد. اما علی رغم تلاش های صورت گرفته و وجود آگاهی نسبت به ضرورت انجام این تحول اساسی ایده اسلامی سازی علوم انسانی آن گونه که مورد انتظار است پیش نمی رود. این نوشتار به بررسی و تشریح برخی از این موانع و مشکلات می پردازد و می کوشد آنها را در چند بخش دسته بندی و مطرح نماید.

الف-مشکلات ساختاری

مشکلات ساختاری نخستین گروه از موانع روند اسلامی سازی علوم انسانی است. مشکلات ساختاری به موانع اجرایی اسلامی سازی علوم انسانی اشاره دارد. در توضیح این دسته از مشکلات باید به نکاتی چند اشاره نماییم.
نخستین نکته تخصصی نبودن حوزه های اجرای علوم انسانی است. در بیان و توضیح این نکته، که اهمیت بسیار دارد، باید گفت برخی از کسانی که به روند اسلامی سازی علوم انسانی می پردازند از ویژگی های لازم برای پیش برد این بحث برخوردار نیستند. به عنوان نمونه؛ در سطح دانشگاه ها، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری این وظیفه خطیر را بر عهده دارد. البته این به معنای انکار ارزش انگیزه های ارزشمند بسیاری از کسانی که صادقانه در این مسیر تلاش می کنند نیست. به هر حال نکته آن است که عدم آگاهی از فرایندهای لازم برای اصلاح علوم انسانی سبب شده است که برخی از انگیزه ها، به دلیل نا آشنایی با اقتضائات علوم انسانی، آنگونه که باید و شاید موثر واقع نشود.
نکته دوم توجه به مشکلات کار گروه های تخصصی است. هم اکنون کار گروه جدیدی در شورای عالی انقلاب فرهنگی جهت تحول در علوم سیاسی از رشته های علوم انسانی، تشکیل شده است. اعضای این کار گروه اساتید خبره و به نام علوم انسانی هستند. اما اعضای کار گروه مذکور در پیشبرد ایده های خود با مشکلات و موانعی روبرو هستند. از جمله مشکلات ایشان می توان به مشکلات سازمانی، شفاف نبودن و تداخل وظایف مراکز تصمیم گیری و کمبود امکانات مالی اشاره کرد. به عنوان نمونه، کار گروه علوم سیاسی از ماه ها پیش فعال شده است و مجموعه ای از اساتید رشته علوم سیاسی را پیرامون خود گرد آورده است. این کار گروه کمیته های مختلفی را نیز تشکیل داده است. این کمیته ها تاکنون عناوین دروس کارشناسی و کارشناسی ارشد را مشخص و گرایش های جدیدی را طراحی کرده اند.
نکته سوم تشکیل وزارتخانه و یا نهادی مستقل برای علوم انسانی از پیشنهادهایی است که سالها پیش، در راستای ایده اصلاح علوم انسانی، مطرح شد. بنابراین طرح، نهاد متولی و مسئول علوم انسانی با ساختار مالی مستقل از وزارت خانه های دیگر و توسط متخصصین علوم انسانی مدیریت می شد. این طرح در حد پیشنهاد باقی ماند و هرگز عملی نشد. با توجه به ویژگی های مثبت برنامه هایی از این دست باید گفت تا زمانی که چنین رویکردی اجرایی نشود، در حیطه اسلامی سازی علوم انسانی پیشرفت محسوسی رخ نخواهد داد.
مشکلات ساختاری تنها در نهادهای اجرایی محدود نمی شود؛ بلکه توجه به مشکلات ساختاری در سایر مراکز نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. از جمله مهمترین موانع ساختاری، که نکته چهارم در این گروه از مشکلات است، جدایی متولیان علوم انسانی و علوم اسلامی از یکدیگر است. به دیگر سخن علوم انسانی به شیوه علمی و تخصصی در دانشگاه ها پی گیری می شود و علوم اسلامی در حوزه های علمیه دنبال می شود. وجود چنین رویه ای موجب ایجاد گسستی ساختاری میان دو نهاد حوزه و دانشگاه شده است. حضرت امام (ره) در روزهای آغازین انقلاب اسلامی، جامعه دانشگاهی را به این سمت هدایت کردند که به فراگیری علوم اسلامی از حوزه های علمیه روی آورند. عمل به توصیه حضرت امام (ره) با اشتیاق بسیاری از سوی دانشگاهیان آغاز شد. دانشجویان و اساتید وارد مراوده با حوزه های علمیه شدند. اما با گذر زمان برخی از جامعه دانشگاهی به این آگاهی دست یافت که جنس علوم انسانی حوزوی به اندازه بسیاری با علوم انسانی دانشگاهی متفاوت است. اما این ارتباط حوزه و دانشگاه با آگاهی از وجود رویکردهای مجزا و متفاوت از یکدیگر محدود شد. ارتباط حوزه و دانشگاه در سالیان بعد به شیوه های گوناگون ترمیم شد. در هر دوره شاهد شکلی از این ارتباط با افت و خیزهایی چند بوده ایم. در سالیان اخیر روند ورود علوم انسانی دانشگاهی به مراکز حوزوی سرعت یافته است. امروزه مراکز متعددی در زمینه علوم انسانی در حوزه های عملیه ایجاد شده است. این مراکز سال ها است که در زمینه علوم انسانی به آموزش و پژوهش مشغول هستند.
مراکزی که در حوزه های علمیه به وجود آمده است، با آموزش حوزویان در رشته های علوم انسانی، نقش مهمی در تولید علوم انسانی بومی و اسلامی دارند. این مراکز می توانند نقشی محوری در اسلامی سازی علوم انسانی داشته باشند. نقش مراکز حوزوی علوم انسانی می تواند منجر به دستیابی به خواسته های به قدمت سه دهه شود.
در توضیح ضرورت حضور جدی مرکز حوزوی در فرایند اسلامی سازی علوم انسانی باید گفت اگر این بحث در دانشگاه ها متمرکز شود به دلیل آنکه اساتید دانشگاه تنها در علوم انسانی رایج دانشگاه ها تخصص دارند و از مسایل اسلامی به شکل تخصصی و اجتهادی بی اطلاع هستند، نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد. از دیگر سوی اگر وظیفه اسلامی سازی علوم انسانی فقط، و به صورت انحصاری، در اختیار حوزه های علمیه گذارده شود، نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد. بنابراین تنها مراکزی می توانند عهده دار بحث اسلامی سازی علوم انسانی گردند که هم از علوم انسانی در معنای جدید آن آگاه باشند و هم با علوم اسلامی به شکل اجتهادی آشنا باشند. هم از این روی است که می توان گفت از جمله دلایلی که در مقابل اسلامی سازی علوم انسانی قرار گرفته است عدم پرداختن به این مبحث از نظر ساختاری است. در واقع، در تمام این سال ها، تلاش برای اسلامی سازی علوم انسانی در وزارت علوم و دانشگاه ها پی گیری می شده است. همین امر، محدود بودن این رویکرد به دانشگاه و عدم مراجعه به حوزه، باعث شده است که نتیجه مشخصی تاکنون حاصل نشود. طبعاً در صورت تداوم این روند، تغییری در این وضعیت به وجود نخواهد آمد.
باید توجه نمود که در سالیان گذشته پیشرفت های قابل توجهی داشته ایم که قابل چشم پوشی نیست. برای نمونه اکنون در بسیاری از دانشگاه ها و پژوهشکده ها، اعضای هیأت علمی ای جذب شده اند که هم دارای تخصصهای دانشگاهی و هم دارای تخصص حوزوی هستند. بنابراین روند اسلامی سازی علوم انسانی به شیوه ای علمی و تدریجی در مراکزی خاص آغاز شده است و ادامه دارد. هم چنین ذیل نگاهی خوشبینانه می توان گفت که با بهره گیری از این پتانسیل می توان در آینده فرایند اسلامی سازی علوم انسانی را پیش برد.
امروز در بین مراکز پژوهشی، مراکزی مانند پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، دانشگاه باقر العلوم (ع) و موسسه امام خمینی (ره) در راستای اسلامی سازی علوم انسانی همکاری های خوبی را آغاز کرده اند. این همکاری ها در چارچوب ساختاری که شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم مشخص کرده است جریان دارد. این در حالی است که این دستگاه ها به دلیل مشکلات ساختاری نمی توانند با همه ظرفیت خود در این راستا فعالیت کنند. به طور حتم، تحول امری فراتر و مبنایی تر از تغییر و اصلاح است. بنابراین نمی توان این تحول بزرگ را تنها به یک کمیته و یا چند شورا واگذار نمود. تحقق این تحول بزرگ منوط به آن است که تمام مراکز پژوهشی واجد صلاحیت با تمام همت خود به این امر بپردازند. در این میان مراکزی که در حوزه های علمیه، جهت مطالعه علوم انسانی تشکیل شده است، باید نقش بیشتری داشته باشند. از جمله مواردی که می تواند مؤید این ادعا باشد آن است که برنامه های جدید درسی در این مراکز به طور آزمایشی اجرا شود.

ب-مشکلات آموزشی

محتوای آموزشی دروس علوم انسانی دومین گروه از مشکلات پیش روی اسلامی سازی علوم انسانی است. مشکل محتوای آموزشی هم در سطح مدارس و هم در سطح دانشگاه ها دیده می شود. کار گروه تحول در علوم انسانی با هدف ایجاد تحول و تغییر در محتوای مقاطع دانشگاهی کار خود را آغاز کرده است. این کارگاه بر آن است که برنامه درسی مشخصی را برای دوره های کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تدوین نماید.
توجه به منبع معرفتی اسلامی از ضرورت های اولیه، پایه ای و پر اهمیت در روند اسلامی سازی علوم انسانی است. رشته های علوم انسانی متکی بر فلسفه ها و مبانی معرفتی خاصی هستند. اسلامی شدن این رشته های دانشگاهی نیازمند آن است که به منبع معرفتی وحی توجه ویژه شود. توجه به مبانی معرفتی اسلامی به آن معنا است که منابع قرآنی، روایی، تفسیری و تاریخ اسلام در حوزه علوم انسانی وارد شود. پس از ورود این مبانی به عرصه علوم انسانی باید چگونگی استفاده از مبانی معرفتی اسلامی در علوم انسانی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. باید توجه داشت که مشکلات و موانعی در ورود علوم اسلامی به عرصه علوم انسانی وجود دارد. در درجه نخست با مشکل مهم عدم آشنایی اکثر دانشجویان، به اندازه کافی با زبان عربی، مواجه هستیم. بنابراین آنها نخواهند توانست متون اسلامی بر آمده از حوزه ها را مطالعه کرده و از آن منابع بهره بر گیرند.
چاره این مشکل را باید در بازسازی سیستم آموزشی آموزش و پرورش جستجو نمود. برخی این پیشنهاد را طرح می کنند که در ابتدا باید آموزش و پرورش اصلاح شود. پر واضح است که باید به مسأله آموزش و پرورش و لزوم انجام اصلاحات و تحولات در آن توجه خاصی داشت و نمی توان آموزش و پرورش را همانند جزیره ای جدا از مراکز علمی کشور تلقی نمود. بنابراین تا زمانی که مشکلات فعلی در آموزش و پرورش وجود دارد، نمی توان به گونه ای مناسب بحث اسلامی سازی علوم انسانی را پیش برد.
مسأله دیگری، که تا اندازه بسیار شایان توجه است، موضوع اساتید علوم انسانی است. متون و استاد نیز در راستای مسائل آموزشی شایان توجه خاص است. بی تردید جهت پیشبرد برنامه اسلامی سازی علوم انسانی نیازمند اساتیدی هستیم که بتوانند این فرایند را به خوبی اجرایی نمایند. باید اذعان داشت که در شرایط کنونی با کمبود اساتیدی با چنین خصوصیاتی مواجه هستیم. همانطور که پیشتر بدان پرداختیم مشکلی مشابه درباره متون درسی نیز دیده می شود. به دیگر سخن در خصوص تهیه متون مناسب به تحولاتی اساسی نیازمندیم.
فقدان حلقه های ارتباطی تخصصی رابط میان مرکز و نهادها، عمده ترین دلیل وجود مشکلات فوق الذکر است. با توجه به آنچه در ابتدای بحث آمد می توان گفت که این مشکل نیز در زمره مشکلات و موانع ساختاری قرار می گیرد. زیرا در بحث اسلامی سازی علوم انسانی، نگاه شبکه ای و سیستماتیک، به شکل گسترده و مناسب، وجود ندارد. برخی بر این تصور اشتباه پای می فشارند که تنها با اصلاح برخی از سر فصل های رشته های علوم انسانی می توان این رشته ها را اسلامی نمود. در حالی که اسلامی سازی علوم انسانی نیازمند شکل گیری سیستمی است که در آن، نگاهی جامع به کلیه مسائل مانند آموزش و پرورش، دانشگاه ها، سر فصل دروس، اساتید دانشگاه، متون درسی و کارایی های آنها وجود داشته باشد.

ج-مشکلات در حوزه قوانین و مقررات

خوشبختانه انگیزه ای کافی در مراکز علمی و اجرایی کشور جهت پرداختن به این عرصه وجود دارد. مدیران و مسئولان نهادها و مراکز درگیر در روند اسلامی سازی علوم انسانی با تمام توان در حال تلاش برای علمی سازی آن هستند. علی رغم این فضای مساعد متأسفانه در حوزه قوانین، مقررات، آیین نامه ها و دستور العمل ها مشکلاتی اساسی به چشم می آید. به عبارت دیگر، سیاست های کلان نظام آموزشی و پژوهشی کشور در حوزه علوم انسانی نیاز به مهندسی مجدد دارد و لازم است با ابلاغ سیاست-هان کلان جایگزین در این حوزه مسیر مناسبی فراهم گردد.
بی توجهی به زبان عربی به عنوان زبان جهان اسلام از دیگر موانع اسلامی سازی علوم انسانی است. بنابراین مشکلی به نام مسأله زبان نیز در این میان قابل طرح و بررسی است. مطابق قانون اساسی (1) آموزش زبان عربی ضروری است. هر چند به باور گروهی زبان عربی زبان دین ما است و همه باید آن را فرا بگیرند و نتیجتاً این مسأله نباید محدود به مقررات و دستورالعمل ها شود. به هر حال باید توجه داشت که آموختن و دانستن زبان عربی باعث خواهد شد زمینه مناسبی جهت پایان تقلید از غربی ها در علوم انسانی فراهم آید. بنابراین یک دانشجو باید تا اندازه ای به زبان عربی واقف باشد که بتواند قرآن و روایات را بفهمد و نیز از کتب فقهی، اصولی، تفسیری و سایر متون دینی استفاده نمایند.
علوم انسانی در همه ممالک با پشتوانه فکری و اندیشه ای تولید می شود. برای اسلامی سازی علوم انسانی نیاز به چنین پشتوانه ای در حوزه اندیشه داریم. در راستای تحقق بخشی به اهداف اسلامی باید گفت پشتوانه علوم انسانی اسلامی باید فلسفه اسلامی باشد. در رابطه با مبنای نظری علوم انسانی اسلامی در پاره ای از موارد اختلاف نظر هایی دیده می شود. پرداختن به این مسئله اهمیت بسیاری دارد.
در بررسی این مسأله احتیاج به سیاست گذاری های خاصی احساس می شود. برای حل مشکلات پیش روی ایده مطالعه مبانی نظری علوم انسانی اسلامی ضروری است. لازم است در خصوص شاخه های فلسفه بحث شود و مشخص گردد کدامیک از نگرش های فلسفه اسلامی، حکمت متعالیه یا فلسفه مشاء و یا فلسفه اشراق، قابلیت آن را دارد تا مبنای اسلامی سازی علوم انسانی گردد. طرح چنین بحثی از آن روی اهمیت دارد که اگر نتوانیم مبنای نظری معینی برای روند مذکور بیابیم فلسفه غربی جایگزین فلسفه اسلامی خواهد شد و اسلامی سازی علوم انسانی رخ نخواهد داد.

تحول در حوزه و دانشگاه

هم اکنون حوزه ها، به صورت جدی تر، متکفل پیاده کردن ایده اسلامی سازی علوم انسانی هستند. مسأله تحول در حوزه های علمیه نیز از این جهت قابل طرح است. در عین حال باید توجه داشت که حوزه ها برخی مشکلات ساختاری و سیستمی مطرح شده در سطور بالا را ندارند و بنابراین سریع تر می توانند مسیر تحول را سپری نمایند. این امر شایان توجه است که در حوزه های علمیه، با حل پاره ای از مشکلات آموزشی مانند مشکل متون و اساتید، تحول قابل توجهی می تواند به وقوع پیوندد.
متأسفانه باید اذعان داشت که در طول تاریخ، دانشگاه ها در ایران عادت به مصرف دارند. به عبارت دیگر مراکز دانشگاهی به شکل تاریخی آموخته اند که دانش در مرکزی تولید گردد و در اختیار آنان قرار گیرد. از این رو، تولیدات عمده در حوزه علوم انسانی به خصوص علوم سیاسی از طرف علما و دانشمندان دینی رخ داده است. به عنوان نمونه، مرحوم آیت الله نایینی اندیشه مشروطه را تولید کردند و امام خمینی (ره) و عالمان دیگر در خصوص اندیشه ولایت فقیه تئوری پردازی نمودند.

نتیجه

مشکلات بر شمرده را می توان در عداد مهم ترین مشکلاتی دانست که در مسیر اسلامی سازی علوم قرار دارد. باید توجه داشت تا زمانی که این مشکلات برطرف نشود تحول واقعی رخ نخواهد داد. در صورت عدم توجه کافی به مشکلات از این دست تحول حداکثر اصلاحاتی صوری تقلیل پیدا خواهد کرد. هم چنین باید در نظر داشت که تحول معنای عمیقی دارد تحول با بازنگری در مبانی آغاز می شود و حوزه های ساختاری و سیستمی را در بر می گیرد. به جرأت می توان مدعی شد با طی مسیر تحول در علوم انسانی، این علوم در خدمت جامعه و تمدن اسلامی قرار خواهند گرفت و برخی از مشکلات جامعه اسلامی برطرف خواهد شد.
منبع: نشریه خردنامه همشهری، شماره 94.