علیه فیلسوفان
بر ارباب اطلاع و واردین در علوم، واضح و هویداست؛ در قدیم الایام طریق فقهای آل محمد (علیه السلام) که پیروان قرآن مجید و سنت سید المرسلین (صلی الله علیه و آله) باشند، ممتاز از طریق فلاسفهی یونان و عرفای صوفیه بوده، و
مقدمه حاج شیخ مجتبی قزوینی بر جلد اول از چاپ نخست کتاب «بیان الفرقان»
بر ارباب اطلاع و واردین در علوم، واضح و هویداست؛ در قدیم الایام طریق فقهای آل محمد (علیه السلام) که پیروان قرآن مجید و سنت سید المرسلین (صلی الله علیه و آله) باشند، ممتاز از طریق فلاسفهی یونان و عرفای صوفیه بوده، و پیروان فلسفه و عرفان هم از یکدیگر ممتاز بودهاند و هر یک طریق خود را حق و دیگری را باطل دانسته و باکی هم از مخالفت یکدیگر نداشتند. از این جهت هر یک از دیگری تبری و بیزاری میجستند، زیرا که از مسلمات بود که طریق قرآن و سنت، مخالف طریق فلسفه است. فلسفهی یونان، در عصر خلفا ترجمه شده و متکلمین، که پیرو قرآن بودند، متابعت از ائمه (علیه السلام) نکردند. خواستند که مطالب فلسفه را مطابق با قرآن کنند و به دو فرقهی اشاعره و معتزله متفرق شدند. و فرقهای هم در زمان خلفا به نام صوفیه و عرفا و مانند حسن بصری و سفیان ثوری بودند و خود و پیروان خود را از ائمه هدی (علیه السلام) بی نیاز میدانستند، چنان که در «میزان القرآن» این موضوع را بیان کردهایم. از این جهت دستهی فقها- رضوان الله علیهم- که پیرو قرآن و سنت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و ائمهی هدی (علیه السلام) بودند از دستهی فلاسفه و عرفای صوفیه ممتاز بودند.این امر تا قریب یک صد سال قبل مسلم و محفوظ بود و بعد از آن به واسطهی اینکه عرفای صوفیه و پیروان فلسفهی یونان در اقلیت و از جامعهی مسلمین، مخصوصاً شیعه و فقها، مطرود بودند، بنای تدلیس و تلبیس و تأویل را گذاشتند. کلمات مقدسهی انبیا و ائمه (علیه السلام) را مطابق با معتقدات فلسفه و عرفان تأویل کردند و این تدلیس کاملاً مؤثر افتاد تا کار به جایی رسید که پیروان مکتب قرآن و شیعه و فقها چنین معتقد شدند که علوم قرآن مجید و ائمه (علیه السلام) عین علوم فلسفه و عرفان است و علوم اسفار و اشارات مثلاً عین قرآن و اسرار قرآن است که بر فقها مخفی و مجهول مانده است. فقهای بزرگ- رضوان الله علیهم- را ظاهری و قشری خواندند و از اسرار قرآن بی بهره دانستند و به همین گونه کلمات، عوام شیعه را فریفته و از فقها منزجر نمودهاند. عوامل دیگر هم این مطلب را که فقها را قشری نامند تأیید کرد.
تا اینکه امر بر عامه، بلکه بر اکثر محصلین علوم دینی نیز مشتبه گردید و بر اهل علم و اطلاع واجب آمد در ازای شبهات بکوشند و علوم معارف الهی را از ساختههای فکر بشر ممتاز نمایند و از این اختلاط که موجب گمراهی است جلوگیری کنند.
داعی، پس از سالها تحصیل فلسفه و عرفان، بر خود واجب دیدم که در این مقصد، بذل سعی کنم و طریقی را که بعضی فقهای سلف، در ترویج علوم و معارف آل محمد (علیه السلام) پیمودهاند، بپیمایم. لذا برای جمعی از آقایان طلاب و غیرهم که جویای دانش واقعی بودند به تدریس معارف قرآن پرداختم و بر حسب استقبال و تشویق آنان برای تعمیم فائده، دروس را به رشته تحریر درآوردم تا اینکه به توفیق خداوند متعال و تأیید ائمهی هدی (علیه السلام)، سیّما ولی عصر- عجل الله فرجه- آن را به صورت کتابی به نام بیان الفرقان تألیف و کتاب را به چهار بخش نمودم:
1-فی توحید القرآن.
2-فی نبوت القرآن.
3-فی معاد القرآن.
4-فی میزان القرآن.
در هر یک از کتب چهارگانه در هر مسأله، معتقدات فلسفه و عرفان و قرآن مجید را بیان کرده و جهت امتیاز و اشکالات را به، قدر ضرورت شرح دادهایم.
والسلام علی من اتبع الهدی و الله ولی التوفیق
منبع: قزوینی خراسانی، مجتبی؛ (1387) بیان الفرقان: در بیان اصول اعتقادی شیعه، قزوین: حدیث امروز
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}