نویسنده: علامه مصباح یزدی




 
بصیرت عنصری است که با تحقق دو عامل در فرد، تحقق پیدا می کند؛ یک عامل، شناختی و عامل دیگر، رفتاری است؛ یعنی برای کسب بصیرت، نخست باید مطالب صحیح را شناخت و در گام بعد، به مقتضای آن شناخت عمل کرد. در این صورت است که نوعی روشنی دل، شرح صدر و آرامش قلبی برای انسان پیدا می شود و این همان بصیرتی است که به دنبال تحقق آنیم. بنابراین در کنار شناخت، باید به خودسازی نیز پرداخت تا بصیرت به دست آید.
در حوزه شناخت باید توجه داشت که اگر در رویارویی با مسائل پیرامون خود، سطحی برخورد کنیم، به دلیل ضعف باور، به راحتی در دام شیاطین خواهیم افتاد؛ اما اگر به تقویت باورها بیشتر اهمیت دهیم و با استدلال بتوانیم پاسخ شبهات را فراگیریم، هرگز گرفتار این دام نخواهیم شد. بنابراین باید با بهره گیری از تجربیات عینی، عقل و استفاده از بیانات قرآن، انبیای الهی و ائمه اطهار علیهم السلام، باورهای خود را تقویت کنیم. اگر بخواهیم نهال ایمان در ما پابرجا باشد، باید ریشه های عمیق آن در زمینِ دل ما، گسترده شده باشد؛ در این صورت است که کسی نمی تواند با یک سخنرانی، مقاله یا فیلم، آن را سست کند. کسانی هم کانون می کوشند تا به هر قیمتی، ایمان را از جوانان این مرز و بوم بگیرند. رهبر معظم انقلاب نیز بارها تأکید فرموده اند که دشمن، ایمان جوانان ما را هدف قرار داده است.(1) پس، برای اینکه ریشه های این نهال در درون زمین دل، استوار شود، باید آن را با تقویت باورهای خود آبیاری کرد.
اگر انقلاب اسلامی برای تحقق حاکمیت دین در جامعه شکل گرفته است،‌ باید برای رسیدن به این هدف، باورهای دینی را زنده نگه داشت. سعادت دنیا و آخرت انسان در گرو ایمان و باورهای دینی است و برای سالم ماندن این باورها باید همواره به آن رسیدگی و آن را تقویت کرد. همان گونه که افراد، در زندگی خود، سهمی برای کار، خانواده، رفاه، تفریح، زیارت، و اموری از این قبیل قائل اند، سهمی هم باید برای تقویت ایمان خود در نظر داشته باشند. ما باید بکوشیم تا تحت تأثیر مباحث شک گرایانه، که به منظور تضعیف اعتقادات دینی مطرح می شود، قرار نگیریم و در اصول سه گانه توحید، نبوت و معاد، به هر قیمتی، به یقینی دست یابیم که شک و شبهه ای نتواند خللی در آن ایجاد کند؛ در غیر این صورت، اگر نگاه ما به این اصول، سطحی باشد، همواره در معرض سقوط و لغزش خواهیم بود.
بنابراین اگر ما معتقدیم باید اسلام باقی باشد و اسلام حکومت دارد و قوام حکومت اسلامی به امام معصوم علیه السلام و در زمان غیبت به ولی فقیه است، باید سعی کنیم این مبانی و معانی را به خوبی بفهمیم و باور کنیم؛ وگرنه در هر زمان احتمال دچار شدن به سرنوشت کسانی که در آزمون های سخت، گمراه شده اند، وجود دارد ما هنگامی می توانیم در شدائد و فتنه ها، از آزمون ها سربلند بیرون آییم که پایه های فکری مان محکم شده باشد. این پایه های فکری، باید در مراکز علمی، مساجد و مجالس دینی و سایر مراکز مرتبط، به درستی تقویت شود.
کسی نباید تصور کند که این اعتقادات و باورهای دینی ارثی است و نیازی به کسب کردن ندارد؛ بلکه اساساً زندگی در دنیا برای رسیدن به چنین شناخت هایی است. البته طبیعی است که هرکس نمی تواند در عالی ترین مرتبه شناخت قرار بگیرد؛ بلکه مراحل مختلفی از شناخت ها براساس استعداد افراد متصور است. حتی شرایط زندگی نیز ممکن است در سطح شناخت ها تفاوت ایجاد کند؛ مثلاً یکی جوان است و دیگری پیر، یا یکی تجربه زیادی دارد، اما فرد دیگری تجربه کمتر، یکی تخصص در رشته ای دارد، اما فرد دیگر در آن زمینه تخصصی ندارد. پس، خواه ناخواه، درجه شناخت ها متفاوت خواهد بود. از این رو ما ناچاریم در بعضی موارد، از شناخت دیگران کمک بگیریم. البته هرچه بتوانیم شناخت خود را تقویت کنیم، بهتر است؛ اما مشخص است که شرایط زندگی به گونه ای نیست که همه بتوانند بر تمام ابعادِ شناختِ اسلام مسلط شوند و تمام موضوعات، مسائل سیاسی، دسیسه ها و اموری از این قبیل را خوب درک کنند.
البته، خداوند متعالی در این موارد، کمک بزرگی کرده و ولایت فقیه را به ما عنایت فرموده است. با وجود مسئله ای به نام ولایت فقیه، حداقل این است که ما از لحاظ حکم ظاهری معذوریم و فرضاً اگر رهبر هم در جایی اشتباه کند، ما که از ایشان تبعیت می کنیم، معذور خواهیم بود. البته قطعاً می دانیم که او هم تقصیر نکرده، بلکه قصوری از ناحیه وی بوده است و از این رو او هم معذور است. این فایده ولایت فقیه برای همه ماست که اگر شناختمان اشتباه هم بود، ما را عذاب نمی کنند؛ فقط در یک مورد ممکن است عذاب در کار باشد و آن در جایی است که خود ولی فقیه تقصیر کند و تعمد بر این داشته باشد که مردم را گمراه کند، که البته چنین احتمالی نزدیک به محال است؛ چرا که آن ولی فقیهی که عادل و باتقواست و تجربه عدالتش را حدود چهل سال، مردم آزموده اند، چنین احتمالی درباره او داده نمی شود. حتی ایشان ثابت کرده است که فرضاً اگر اشتباهی هم کرده باشد، قابل مقایسه با اشتباهات فراوان دیگر نیست. البته، لطف خدا برای بندگان مخلصی که همه چیزشان را فدای اسلام می کنند، اقتضا می کند که در موارد خیلی پیچیده هم خداوند آنان را هدایت کند و جلوی اشتباه آنان را بگیرد؛ اما بر فرض که اشتباهی هم صورت گیرد، حداقل این است که ما به تکلیف ظاهری خود عمل کرده ایم و دیگر مسئول نیستیم. این مطلب به معنای نادیده گرفتن ارزش کسب شناخت، چه درباره اسلام و چه درباره مسائل سیاسی، نیست؛ بلکه ما باید همیشه بکوشیم سطح معلومات خود را هم درباره اسلام و هم درباره موضوعات سیاسی بالا ببریم.
بنابراین بصیرت فقط از راه علوم نظری حاصل نمی شود؛ بلکه عاملی معنوی نیز وجود دارد که مرتبط با تقویت اعتقادات و باورهای دینی در خود است. هر اندازه توجه فرد به انجام وظیفه و توکل به خدا و اولیای الهی بیشتر شود، از درون، بیشتر حقایق را تشخیص می دهد و نور باطنی قوی تری پیدا می کنند: فاتقوا فراسه المؤمن، فإنه ینظر بنورالله الذی خلق منه(2)؛ «از زیرکی مؤمن بهراسید؛ چرا که مؤمن با نور خدا که از آن خلق شده به شما می نگرد». هرکس ایمانش بیشتر باشد، نور باطنی دل او بیشتر است و با نور خدا حقایق را می بیند؛ هرچه توجه افراد به خدا و مظهر انوار او وجود مقدس ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بیشتر شود، بر بصیرت آنها نیز افزوده می شود.
نکته ای که باید در تقویت باورها و اعتقادات دینی بدان توجه شود، این است که افکار و عقاید همانند یک هرم است؛ قاعده هرم سطحی بسیار گسترده را دربرمی گیرد و از این رو بسیاری از باورها و ارزش ها در آن می گنجد؛ اما هرچه از قاعده به طرف رأس هرم برویم، آن باورها و ارزش ها محدودتر می شود تا به رأس هرم می رسد که تنها یک نقطه قرار دارد. اگر کسی آن نقطه را محکم کند، تا آخر محکم پیش خواهد رفت؛ اما اگر اول کسی سراغ قاعده هرم برود با هزاران مطلبی روبه رو خواهد شد که در این قاعده قرار گرفته است و هرکدام را که بخواهد ثابت کند، نیازمند بحث فراوان و زمان زیادی خواهد بود، و همه کس چنین فرصتی ندارند. پس، ابتدا باید آن رأس هرم را شناخت و سپس سراغ قسمت هایی رفت که نزدیک به رأس هرم قرار گرفته اند. اگر آن پایه ها محکم شود، می توان به تدریج به سراغ مراحل دیگر رفت و آن بخش ها را نیز تقویت کرد. اگر در آن بخش ها اشکالی هم پیدا شود،‌ با مراجعه به آن مباحث پایه ای و اساسی، می توان ابهام را برطرف کرد.
در دین اسلام تأکید شده است ابتدا سه مسئله توحید، نبوت و معاد را محکم کنید؛ اگر این سه اصل درست شد، سایر مسائل نیز حل می شود. به دنبال بحث نبوت، وقتی ثابت گردید که هرچه پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده، صحیح است، می توان به راحتی متوجه شد که بعد از آن حضرت باید سراغ چه کسی برای اداره جامعه رفت. اگر کسی نگاهی منصفانه به زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله داشته باشد، پی خواهد برد که ایشان در هر فرصتی که پیش می آمد، علی علیه السلام را جانشین خود معرفی می فرمود؛ اما اگر کسی در اصل نبوت آن حضرت شک داشته باشد و ایشان را همچون افراد عادی بپندارد که دچار خطا و اشتباه می شود، دیگر حرف های آن حضرت برایش اعتباری نخواهد داشت. در اینجا چون آن نقطه اولی را محکم نکرده، در مسائل دیگرش نیز دچار مشکل شده است؛ اما اگر این نقطه را محکم می کرد و باور می داشت که پیامبر صلی الله علیه و آله اشتباه نمی کند، در بحث امامت نیز دچار مشکل نمی شد. باور به قرآن و آموزه های آن نیز از جمله باورهای پایه ای است. قرآنی که فرستاده شد تا شکی در آن نباشد، اگر ادعا شود که نقدپذیر است، دیگر با سایر کتب تفاوتی نخواهد داشت.
بنابراین برای شناخت درست حق، باید از رأس هرم آغاز و پایه ها را محکم کرد؛ به تدریج باید به سمت قاعده هرم حرکت کرد و بر معلومات خود افزود. اگر کسی آن پایه را محکم کند، اگرچه به تمام حقایق دست نیابد، چون پایه را محکم کرده، امید نجاتش هست؛ اما اگر خود آن پایه متزلزل شود، دیگر پایه ای نخواهد بود که ساختمان بر روی آن بنا شود. دلیل آنکه دشمن هم اکنون دست بر روی همین موارد گذاشته و در این مباحث بنیادین تشکیک می کند، به منظور تیشه به ریشه زدن است.
امام خمینی رحمه الله در مقدمه وصیت نامه الهی- سیاسی خود، با ذکر حدیث «ثقلین»، بر اهمیت این مباحث تأکید کرده و توجهات را به کتاب و عترت معطوف ساخته اند: إنی تارکٌ فیکمُ الثقلین کتابَ اللهِ و عترتی اهل بیتی؛ فإنهما لن یفترقا حتی یرِدا علی الحوض(3)؛«همانا من در میان شما دو وزنه سنگین بر جای می گذارم؛ کتاب خدا و عترتم؛ این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا اینکه در روز قیامت بر من وارد شوند».امام رحمه الله با آوردن این حدیث در ابتدای وصیت نامه خود نشان دادند که برای گمراه نشدن باید به کتاب خدا و عترت چنگ زد. دشمن برای اینکه بتواند این دو گوهر گران بها را از ما بگیرد، تشکیک در آنها را جدّی گرفته است. درباره قرآن، عده ای بحث خوانش های مختلف را مطرح کردند تا به ذهن ها بیندازند که برداشت های مختلفی از قرآن وجود دارد و معلوم نیست کدام برداشت صحیح است. در این صورت، قرآن از کارایی خواهد افتاد و بود و نبودش یکی خواهد بود. در مورد امام معصوم نیز با شبهاتی کوشیدند در اذهان القا کنند که ایشان نیز در زندگی خود دچار اشتباهاتی شده اند و از جمله به جنگ امام حسین علیه السلام با یزید اشاره می کنند. در این صورت، دیگر برای دین چیزی باقی نخواهد ماند؛ چون هرچه در دین آمده، بازگشتش یا به قرآن است یا به کلام پیامبر صلی الله علیه و آله و امام معصوم علیهم السلام.

پی نوشت ها :

1. رک: بیانات رهبری در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت به مناسبت آغاز هفته دولت، 2/ 6/ 1377.
2. احمد بن محمد بن خالد البرقی، المحاسن، ج1، ص 131.
3. محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی (صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، ص 234.

منبع: مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی،(1390)، زلال نگاه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، زمستان 1390.