نویسنده: علامه مصباح یزدی




 

الف) پرهیز از غرور و سستی

دو خطر مهم که همواره ما را تهدید می کند این است که در عملکرد خود، گرفتار غرور و یا سستی شویم؛ وگرنه ما باید به آنچه خدا از ما خواسته جامه عمل پوشانیم و حتی جانمان را نیز در این راه فدا کنیم. البته دشواری های زیادی در این میان خواهد بود و گاهی ممکن است به ما اتهام بزنند و ناسزا نیز بگویند؛ همان گونه که به انبیای الهی نیز اتهاماتی بسته شد و ایشان نیز آماج نسبت های ناروایی همچون «مجنون» و «شاعر» قرار گرفتند و کار بدانجا کشید که نسبت های غیراخلاقی هم به ایشان دادند. آیه شریفه یا ایها الذین آمنوا لا تکونوا کالذین آذوا موسی فبرأّهُ اللهُ مما قالوا و کان عند اللهِ وجیهاً(1)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، همانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند، و خداوند او را از آنچه در حق او می گفتند مبرّا ساخت، و او نزد خداوند آبرومند بود»، حکایت از آن دارد که حضرت موسی- علی نبینا و آله و علیه السلام- نیز آماج نسبت های ناروا بود.

ب) پرهیز از سطحی نگری

پرسش مهمی که گاهی مطرح می شود این است که، به راستی، مرجع تشخیص و ملاک واقعی بصیرت چیست؟ چگونه می توان پی برد که فردی بصیرت دارد یا فرد دیگر فاقد آن است؟ اگر ملاک بصیرت، برخورداری از هوش بالاتر است، قطعاً کسانی هستند که هوش بالایی دارند، اما کمترین بصیرتی ندارند. اگر ملاک بصیرت آن است که انسان تجربه زیادی داشته باشد، کسانی هستند که حتی تجربه سیاسی بالایی دارند، اما بصیرت آنها کمتر از بصیرت کسانی است که تجربه سیاسی ندارند. حتی ممکن است برخی بتوانند به خوبی مسائل را تحلیل کنند، اما باز هم بصیرت لازم را نداشته باشند. ما می دانیم که در زمان فتنه 1388 که مقام معظم رهبری به کسب بصیرت توصیه می فرمودند، خطابشان به همین دسته از افراد بود؛ چون کسانی با این ویژگی بودند که در آن فتنه، بصیرت لازم را به کار نبردند. در آن فتنه، از فرمایش های مقام معظم رهبری این گونه استفاده می شد که ایشان بصیرت را در عده ای نمی دیدند؛ اما همان عده خود را به سبب تجربه طولانی در سیاست، اهل بصیرت می شمردند.
حال چگونه می توان قضاوت صحیحی در این زمینه کرد؟ تردیدی نیست که پایه اصلی بصیرت، فکر است. بصیرت یعنی بینش عمیق در برابر بینش سطحی. گاهی ممکن است کسی درباره رخدادهای پیرامون خود، درک ابتدایی داشته باشد و قضاوت سطحی بکند؛ اما گاهی شخص می تواند لایه ای را در پشت یک قضیه ای مشاهده کند و به مرتبه ای از بصیرت دست یابد؛ اما کسی از این هم فراتر می رود و لایه های بعدی را نیز درک می کند. در اینجا او مرتبه عمیق تری از بصیرت را درک کرده است. این بحث شبیه همان روایتی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می باشد که در آن آمده است: ان للقرآن ظهرا و بطنا، و لبطنه بطن إلی سبعه أبطن (2)؛ «همانا قرآن ظاهری و باطنی دارد؛ باطن آن هم باطنی دارد تا بطن هفتم». پس همیشه نمی توان به ظاهر مطالب بسنده کرد؛ بلکه لازم است مقداری به عمق آنها وارد شد و لایه های زیرین آنها را دید؛ به ویژه، آنجایی که توطئه هایی از طرف کسانی طراحی می شود که صدها سال است کارشان همین است. کسانی هستند که خواسته هایشان را زیر لایه هایی پنهان می کنند و هنرشان در این است که طوری وانمود می کنند که مردم فریب خورند. این یکی از مصادیق آن آیه شریفه می تواند باشد که فأمّا الذین فی قلوبهم زیغٌ فیتّبعونَ ما تشابهَ منهُ ابتغاءَ الفتنه (3)؛ «اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات اند تا فتنه انگیزی کنند».
در زمان رویارویی با افرادی با چنین سوابق فریبکارانه و شیطنت هایی از این دست، باید بسیار مراقب بود؛ چرا که در این صورت، به قضاوت های سطحی، هرگز نمی توان بسنده کرد و باید کوشید لایه های زیرین را نیز مشاهده کرد. هر اندازه که در توان باشد، باید فکر و عقل را به کار گرفت و به عمق کار پی برد. اگر بصیرت به معنای به کار گرفتن قوه عقل و فکر باشد، طرف مقابل ما نیز انسان جاهلی نیست که عقل و فکر نداشته باشد؛ بلکه او هم ممکن است هوش بالایی داشته و فکر، استدلال، تحصیلات و تجربه بسیار داشته باشد. در اینجا باید توجه کرد که نیروی اندیشه، همچون ابزاری است که با به کارگیری صحیح آن می توان نتیجه خوب گرفت و با استفاده نادرست از آن، نقشه های شوم کشید. بنابراین تنها با فکر نمی توان موفق به کسب بصیرت شد؛ بلکه باید کوشید تا از فکر، درست استفاده کرد و در زمان بروز مشکلات، نیروی عقل را به کار گرفت تا به اشتباه و مغالطه نیفتاد.

پی نوشت ها :

1. احزاب(33)، 69.
2. ابن ابی جمهور الاحسائی، عوالی اللئالی، ج4، ص 107.
3. آل عمران(3)، 7.

منبع: مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی،(1390)، زلال نگاه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، زمستان 1390.