نویسنده: رحیم لطیفی




 
مرحله چهارم- تشکیل حکومت از اهداف و برنامه های دین اسلاماثبات و پذیرش این بحث در تحکیم اندیشه حکومت دینی و ولایت فقیه، بسیار اهمیت دارد، چون ممکن است کسی ادعا کند، اصولاً امور سیاست و حکومت و اداره جامعه از اهداف و برنامه های دین نیست و دین مربوط امور معنوی، فردی و عبادی است نه امور مادی، دنیایی، اجتماعی، دین کار روح و روان را عهده دار است و کار جسم و دنیا و حکومت به عهده عقل و سیاستمداران است و چه بساء استدلال آورند که دین نهاد مقدس است و سیاست و حکومت امر نامقدس.
این تفکر در روزگار معاصر از اندیشه سکولاریزم ( جدایی دین از دنیا) تغذیه می کند و گاهی در رد حکومت دینی و حکومت اسلامی گفته می شود که تشکیل حکومت توسط رسول خدا (ص) یک امر اتفاقی و از روی ناچاری بوده است، یعنی پیامبر (ص) وارد مدینه شد که حکومتی نداشته و از طرفی با تهاجم کفاره و قریش مواجه بود لذا نظام و سیستمی تشکیل داد تا هم خلاء قدرت در مدینه پر شود هم در برابر دشمنان صف آرایی کند اگر این دو نیاز و ضرورت نمی بود حکومتی هم تشکیل نمی شد. (1)
بر اساس این طرز فکر لزوم حکومت اسلامی منتفی می شود و حکومت ائمه (ع) حکومت مهدویت و حکومت ولایت فقیه بدون اصل و ریشه می شود چون منشاء و سرچشمه برای آن باقی نمی ماند.
در مراحل قبلی بیان شد که نظریه درست و غالب میان دانشمندان، نظریه حاکمیت و حکومت الهی است. (2)، و پندار جدایی دین از سیاست و حکومت، ناشی از عواملی است که در جهان مسیحیت و در پایان قرون وسطی پدید آمد.
تحریف های انجیل، الاهیات عقل ستیز مسیحیت، خشونت کلیسا و... موجب شد تا در عصر رنسانس، شعار « انسان، زمین، زندگی» جای شعار «خدا، آسمان، ملکوت» را بگیرد و دین راه خود را از دنیا و از سیاست و حکومت جدا سازد.
ولی باید دانست که هیچ گاه دین مساوی با الاهیات مسیحی و کلیسا نیست، چنانکه سیاست و حکومت همواره نامقدس و حیله بازی نیست و نیز شرایط و عوامل پدیداری سکولاریزم هیچ گاه در دیگر جوامع دینی و به ویژه اسلام وجود ندارد.
طرح و نقد سکولاریزم و پندار جدایی دین از سیاست به فرصت دیگر واگذار می شود آنچه در تحکیم پیش فرض حاضر مهم است، بیان شواهد و دلایل قرآنی مبنی و لزوم حکومت در ماهیت دین اسلام است.
قرآن مجید همان طوری که برای امور معنوی، فردی اخروی و عبادی دستورات و مقرراتی دارد، برای امور مادی، اجتماعی، دنیایی نیز دستورات و فرامینی دارد که اجرا و عمل به آنها تنها در سایه تشکیل حکومت عملی است، بلکه خود تشکیل حکومت اسلامی جز، همان برنامه است، چنانکه از نظر اسلام و قرآن توجه به امور دنیایی از زیر مجموعه های امور عبادی محسوب می شود.
کسی که اندک آشنایی با اسلام دارد در می یابد که اسلام در سه محور اصلی حیات بشری سخن، طرح و برنامه دارد یکی در محور عقاید ( هستی شناسی، جهان بینی، معارف و اصول دین) و یکی در محور احکام ( بایدها و نبایدها، دستورات عملی) و یکی در محور اخلاق ( فضایل و رذایل) به این ترتیب اسلام صرفاً مکتب نظری و تئوری خالی از عمل و دستورات زندگی نیست.
قرآن مجید از ساده ترین برنامه مالی اجتماعی یعنی قرض دادن و قرض گرفتن دستورالعمل مشروح دارد (3) تا مهم ترین آنها که موضوع جنگ و صلح و امنیت باشد(4 ) و در این میان برای امور ازدواج، کیفیت طلاق، دریافت و پرداخت مهریه؛ روابط خانوادگی و... قوانین و دستورات مشروح دارد. (5 )
قرآن مجید در یک نگاه کلان با طرح اصول کلی حاکم بر روابط اجتماعی می گوید: «احل الله البیع و حرم الرباء(6 ) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ (7 )
قرآن مجید بر تشریع و اجرای یک سری احکامی اصرار دارد که تنها با تشکیل و استمرار حکومت اسلامی می سازد؛ دست مرد و زن دزد را قطع کنید(8 ) زن زناکار و مرد زناکار را پس به هر یک از آنان صد تازیانه بزنید. (9 )
جهاد یکی از فروعات مهم است که گاهی به صورت ابتدایی و گاهی به صورت دفاعی است تحقق این فرع ملازمه مستقیم با تشکیل و وجود حکومت اسلامی دارد، آیاتی که دستور جهاد را تشریع می کند این ملازمه را روشن می سازد؛ واعدوا لهم ما استطعتم من قوه(10 ) تهیه، انبار و بکارگیری مهمات جنگی بدون حکومت قابلیت اجراء را ندارد.
قرآن مجید به برقراری امنیت سراسری اهتمام دارد و برای رفع ناامنی و مبارزه با جنگ افروزی می فرماید: و اگر دو گروه از مومنان با هم کارزار کنند میان آنها آشتی دهید، پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم و تجاوز روا دارد با آن گروهی که ستم و تجاوز می کند، بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد... (11 )
مخاطب این آیه و مجری این دستور کسی است که قدرت و تشکیلاتی داشته باشد اگر چنان امنیتی مراد اسلام است پس حکومت که وسیله تحقق آن است نیز مراد اسلام است.
امر به معروف و نهی از منکر یکی از فروع و فریضه های دینی است، انجام کامل این فرع بدون حکومت ممکن نیست، قرآن از بهترین امت و حضور گروه ویژه خبر می دهد که عهده دار برپایی این فرع باشند؛ کنتم «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ »(12 )
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر. (13 )
قرآن مجید حتی در تعیین سال و ماه تکلیف انسان ها را روشن کرده است؛ همانا تعداد ماه ها نزد خداوند دوازده ماه در کتاب خداوند در روزی که آسمان ها و زمین را خلق کرده تعیین شده است که چهار ماه آن از ماه های حرام است، دین استوار و درست همین است. (14 )
امام خمینی (رحمه الله) با بیان مشروح از راه بررسی احکام مالی ( خمس، زکات، جزیه و خراج) دفاع و جهاد و نجات مظلومان که از آرمان های اسلام است به تلازم اسلام و حکومت دینی استدلال کرده است. (15 )
حل اختلافات مردم که مقدمه برقراری صلح و امنیت و یکی از ارکان و کارآیی های حکومت است از مهم ترین اهداف انبیاء معرفی شده است: کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ (16 )
از نظر قرآن دیگر هدف محوری انبیاء سوق بشریت به سوی عبودیت الهی و ستیز و دوری از طاغوت است وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (17 ) اجتناب از طاغوت شامل نفی و براندازی حکومت آنان نیز است.
از آنجا که تفکیک شأن و وظایف نبوت از حکومت از دید عقل، ناشدنی است، همه انبیاء به گونه ای در صدد کسب اقتدار سیاسی نیز بوده اند. البته اگر پیامبری، عهده دار امور امت بود و پیامبر دیگری وظیفه تبلیغ و تعلیم محض داشت، در چنین فرضی، محذور وجود ندارد. مثلاً اگر حضرت لوط که خودش به حضرت ابراهیم (ع) ایمان آورده بود، مسئول رهبری امت نبوده است، اشکالی پیش نمی آید؛ زیرا حضرت خلیل (ع) عهده دار تدبیر امور امت بود. اما اگر چنین فرض شود که در عصری، پیامبری مبعوث شود که احکام الهی را بدون اجراء، و قوانین خدا را بدون تنفیذ، و حدود دینی را بدون اقامه، بر عهده داشته باشد، با دلیل عقلی و نقلی ضرورت وحی، مطابق نخواهد بود، ولی اگر شخص دیگری از سوی او منصوب شود که مجری حدود و احکام و قوانین الهی باشد، هیچ محذوری ندارد؛ زیرا در این حال، رهبر اصیل امت و زعیم اصلی آنان، همان پیامبر است. (18 )
«موسای کلیم (ع) در طلیعه برخورد با فرعون و ارائه پیشنهاد سیاسی، به او چنین فرمود: « أن أدوا الی عباد الله؛ یعنی بندگان خدا را به من اداء نما؛ زیرا مردم، امانت الهی اند و پیام آوران از سوی خدا، امناء الهی اند و امانت خدا را باید به «امین الله» تأدیه می نمود. آنگاه مقابله با درباریان فرعون آغاز شد و همین وظیفه محوری حضرت موسای کلیم (ع) را حضرت عیسی (ع) تصدیق کرد؛ زیرا قرآن کریم در زمینه تبیین نسبت عیسی (ع) چنین فرماید: مصدقاً لما بین یدیه، یعنی عیسی (ع) تصدیق کننده ره آورد انبیاء پیشین است.
اهمیت اداره امور جامعه در مکتب وحی، به قدری است که حضرت موسای کلیم (ع) هنگام «مواعده ای اربعین» با پروردگار خود، حضرت هارون (ع) را به عنوان خلیفه و جانشین خود برگزید: و قال موسی لأخیه هارون اخلفنی فی قومی.
روشن است که خلافت هارون از موسی (ع) در دوران چهل روز، راجع به تعلیم و تبلیغ احکام نبود؛ زیرا چنین وظیفه ای را حضرت هارون در زمان حضور حضرت موسای کلیم (ع) داشت؛ و تنها رهبری و زعامت امت بوده است که مستقیماً بر عهده حضرت موسای کلیم (ع) بود و به منظور حفظ و تداوم آن در ایام مواعده و غیبت چهل روز، بر عهده حضرت هارون (ع)قرارگرفت. »(19 )
از همین روی در قرآن به حضور انبیاء در صحنه سیاست، حکومت و مبارزه علیه ظلم تصریح شده است، وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَا ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکَانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ.(20)‌
اگر انبیاء داعیه حکومت وکسب قدرت و معارضه با حکام را نداشتند، شهید شدن آنان و اطرافیان شان توجیهی ندارد.
حکومت اسلامی و این که استمرار حکومت رسول خدا (ص) از اهداف دین اسلام بوده است، آن قدر مسلم و بدیهی بوده است که اصحاب و یاران پیامبر (ص) علی رغم برخی از اختلافات، در این امر متفق بوده اند. از همین روی پس از رحلت آن حضرت (ص) کسی در لزوم استمرار حکومت و رهبریت سیاسی تردید و توقفی نکرد و با شتاب به سوی انتخاب رهبر حکومت رفتند.
لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (21 ) به خوبی می رساند که سیره حکومتی حضرت باید مانند دیگر کارهای او سرمشق امت قرار گیرد.
پیامبر اکرم که با تلاش، زحمت و جانفشانی های خود اصحاب راستینش، شالوده حکومت دینی اسلامی را بنیاد نهاد، هیچ گاه بر یاران او روا نیست تا از این دستاورد غفلت کنند؛ وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ‌ (22 )
وجود حکومت در نظر اسلام به حدی روشن بوده است که حتی خاورشناسان نیز به این امر تصریح کرده اند.
فل لینو دانشمند ایتالیایی می گوید: حضرت محمد (ص) در یک زمان، دین و دولت را پایه گذاری کرد و گستره این دو در دوران زندگی اش همسان بود.
توماس آرنولد: می گوید: پیامبر اسلام (ص) پیشوای دین و رئیس دولت بود.
ستروتمان می گوید: اسلام پدیده ای دینی و سیاسی است؛ زیرا بنیان گذار آن علاوه بر نبوت، حکومت را نیز در دست داشت و به شیوه حکومت داری کاملاً آگاه بود. (23)
گوستاولوبون می گوید: قرآن کتاب آسمانی مسلمین منحصر به دستورات و تعالیم مذهبی تنها نیست؛ بلکه دستورات سیاسی و اجتماعی مسلمانان نیز در آن درج است. (24 )
سیره عملی پیامبر (ص) بهترین گواه است که حکومت داری از برنامه های الهی سیاسی اسلام است که به چند نمونه اشاره می شود.
الف- نصب حاکم و فرمانده مانند برگزیدن و گماشتن عثمان بن ابی العاص به عنوان امیر بر قبیله ثقیف (25 ) یا نامه پیامبر (ص) به بنی اسد که حاکی از انتخاب و نصب قضاعی بن عمر به عنوان حاکم بر آنان بود. (26 )
ب - صدور و ابلاغ بخشنامه های حکومتی برای فرمانداران مانند دستورالعمل به عمرو بن حزم در هنگام حکمرانی وی در نجران. (27 )
ج- بستن پیمان های سیاسی مانند پیمان با یهودیان مدینه. (28 )
د- انتخاب جانشین در امور دینی ( مرجعیت دینی) و امور سیاسی ( رهبر حکومتی) مانند انتخاب امام علی (ع) به عنوان خلیفه و جانشین پس از خود.
متکلمان و فیلسوفان اسلامی در مباحث مربوط به حسن و لزوم بعثت و نبوت و نیز در تعریف مقام امامت و تعیین اوصاف و شرایط و محدوده اختیارات امام و حاکم اسلامی، به گونه سخن می گویند که حکومت و اداره سیاسی و اجتماعی جامعه در محور قرار می گیرد.
ایجی از متکلمان اشعری مسلک اهل سنت در تعریف امام و جانشین پیامبر (ص) می گوید: « هی خلافه الرسول (ص) فی اقامه الدین بحیث یجب اتباعه علی کافه الامه. (29 )
بغدادی ( وفات 429 ق) می گوید: فقال جمهور اصحابنا من المتکلمین و الفقهاء مع الشیعه و الخوارج و اکثر المعتزله بوجوب الامامه. . .ینفذ احکامهم و یقیم حدودهم و یغزی جیوشهم و یزوج الایامی و یقسم الفیء بینهم. (30)
قاضی عبدالجبار معتزلی ( وفات 415 ق) در تعریف اصطلاحی امام می گوید: و اما فی الشرع فقد جعله اسماً لمن له الولایه علی الامه والتصرف فی امورهم علی وجه لا یکون فوق یده ید. (31 )
در متون شیعی افزون بر شایستگی های الهی و معنوی به ابعاد مدیریتی و توانمندی های حکومتی امام هم توجه شده است. (32 )
فارابی (33 )، ابن سینا، (34 ) و دیگر فیلسوفان اسلامی به ابعاد حکومتی امام مسلمین توجه وافر دارند.
محقق طوسی و علامه حلی، موضوع برقراری نظم اجتماعی، آوردن قانون الهی و در نهایت استقرار حکومت را در حسن و ضرورت بعثت انبیاء و امامان (ع) دخیل می دانند. (35 )
امام خمینی (رحمه الله) با یک بیان روشن، تلازم حکومت و دین را از راه عقل و نقل تثبیت می کند:
... . قانون مجری لازم دارد، در همه کشورهای دنیا این طور است که جعل قانون به تنهایی فایده ندارد و سعادت بشر را تأمین نمی کند. پس از تشریع قانون، باید قوه مجریه ای به وجود آید، در یک تشریع یا در یک حکومت اگر قوه مجریه نباشد نقص وارد است. به همین جهت، اسلام همان طوری که جعل قوانین کرده، قوه مجریه هم قرار داده است.
«ولی امر» متصدی قوه مجریه قوانین هم است اگر پیغمبر اکرم (ص) خلیفه تعیین نکند، « مابلغ رسالته » (36 ) رسالت خویش را به پایان نرسانده است... (37 )
در جای دیگر برای اثبات مدعا از واقعیت تاریخی عصر رسول اکرم (ص) و خلفای آن بهره می گیرد.
... رسول اکرم (ص) در رأس تشکیلات اجرایی و اداری جامعه مسلمانان قرار داشت، علاوه بر ابلاغ وحی و بیان و تفسیر عقاید و احکام و نظامات اسلام، به اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را به وجود آورد... دست می برید؛ حد می زد؛ رجم می کرد؛ پس از رسول اکرم (ص) خلیفه همین وظیفه و مقام را دارد... (38 )
امام خمینی (رحمه الله) اصل استمرار حکومت دینی پس از رحلت پیامبر (ص) و تا عصر امروز را با عقل و نقل و ضرورت اعتقادی تبیین و مستدل می کند:
... . این حرف که قوانین اسلام تعطیل پذیر یا منحصر و محدود به زمان یا مکانی است، برخلاف ضروریات اعتقادی اسلام است، بدون تشکیل حکومت و بدون دستگاه اجرا و اداره... . هرج و مرج به وجود می آید و فساد اجتماعی و اعتقادی و اخلاقی پدید می آید... (39 )

مرحله پنجم - تداوم حکومت اسلامی با رهبریت ائمه (ع)

اثبات اصل استمرار و تداوم حکومت اسلامی پس از رحلت رسول اکرم (ص) از مباحث قبلی قابل دست یابی است ولی در این پیش فرض تداوم امر حکومت اسلامی با رهبریت امامان (ع) به اثبات می رسد، تحقق این امر از سه راه پیگیری می شود یکی از مراجعه به آیات قرآن مجید و دیگری سنت رسول خدا (ص) و راه سوم مراجعه به واقعیت های تاریخی و سنجش های عقلی.

قرآن و حاکمیت امامان (ع)

در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که در گام نخست از اهلیت ها ولیاقت های ویژه اهل بیت (ع) مانند عصمت، قرابت به منبع وحی، ذوقی قربی و... سخن می گوید و درگام بعدی به جانشینی و انتقال منصب امامت به امام علی (ع) می پردازد که سرپرستی حکومت اسلامی یکی از شئونات و وظایف خلیفه پیامبر (ص) می باشد.
إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً (40 )
قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى (41 )
أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ (42 )
این آیه تحت یک قانون کلی امر اطاعت و فرمانبرداری را که در درجه اول حق خدا و رسولش بوده است به اولی الامر منتقل می کند یعنی برنامه حکومت و رهبریت پیامبر گونه هم چنان تداوم دارد صراحت آیه در تداوم شئونات پیامبر به اولی الامر و نیز عصمت اهل بیت (ع) چنان واضح است که فخر رازی از دانشمندان اهل سنت چاره ای جز اعتراف به این امر ندارد. (43 )
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ (44 )
طبق این آیه شریفه، رسول اکرم (ص) از طرف خدا مأمور ابلاغ یک فرمان مهمی شده است که اگر آن را ابلاغ نکند رسالت الهی ناقص و ناتمام می ماند بر اساس قراین زمانی و مکانی موجود در آیه و با استناد به روایات قطعی و مسلم، آن امر مهم خبر جانشینی امام علی (ع) بوده است.
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ‌ (45 )
در این آیه شریفه سخن از ولایت خدا و رسول و کس یا کسانی است که هنگام نماز (حال رکوع ) زکات داده است، بر اساس منابع معتبر روایی و تاریخی این شخص حضرت علی (ع) بوده است. یکی از مظاهر مهم ولایت، سرپرستی سیاسی و اجتماعی مسلمانان است، همانطوری که ولایت رسول اکرم (ص) در حوزه حکومت نمود و بروز داشت.

روایات و حاکمیت امامان (ع)

این که رسول اکرم (ص) امام اهل بیت (ع) را که برترین های امت هستند به حکومت و سرپرستی پس از خوردن به عنوان ولی و امام، معرفی و منصوب کرده است. از نظر منابع شیعه جای هیچ تردیدی نیست، روایات متواتر و شواهد تاریخی قطعی بر این امر وجود دارد، از همین روی هیچ دانشمند شیعی در طول تاریخ منکر نصب الهی امامان نشده است، در منابع روایی و تاریخی اهل سنت نیز شواهدی بر صحت معرفی و نصب ائمه اهل بیت (ع) وجود دارد. طرح مشروح دلایل اثبات این مدعا فرصت دیگری می طلبد. چنانکه کتاب های فراوانی در این زمینه نگارش یافته است، این جا به طرح برخی از این دلایل آن هم در منابع اهل سنت پرداخته می شود.
زمخشری و فخر رازی و دیگران، ذیل آیه مباهله که رسول اکرم (ص) اهل بیت خود را محور قرار داده بود، می گویند: دراین آیه ی کریمه قوی ترین دلیل بر افضلیت اصحاب کساء وجود دارد. (46 )
جوینی، ابن جوزی، قندوزی و برخی دیگر از دانشمندان مقبول اهل سنت (47 ) از رسول خدا (ص) نقل کرده اند که حضرت مصداق «انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا... را علی بن ابیطالب و یازده فرزندش، معرفی کرده است. (48 )
حاکم حسکانی دیگر دانشمند اهل سنت ( 49) تصریح می کند که مصداق «الذین آمنوا » در آیه ی ولایت، علی بن ابیطالب است و پیامبر این سخن را آنگاه که علی را در مدینه جانشین خود قرار داد، بیان فرمود. (50 )
دانشمندان بزرگ اهل سنت مانند، احمد بن حنبل، ابن کثیر (51 ) و دیگران پس از بیان صحنه ی غدیر خم به حدیث پیامبر (ص) که به ولایت امام علی (ع) تصریح کرده است، پرداخته ند؛ علامه امینی با روش تحقیقی و مستند، راویان حدیث غدیر را 110 تن از بزرگان صحابه و 84 تن از تابعین ذکر کرده است. (52 )
طبق این احادیث و نقل اقوال، مقام ولایت، مطاعیت و مولویت به امام علی (ع) به عنوان با فضیلت ترین امت داده شده است و مقام ولایت و مولویت ملازمه ی مستقیم با حاکمیت و ریاست حکومت اسلامی دارد.

واقعیت تاریخ و حاکمیت امامان (ع)

یک سنجش ساده ی عقلی، اثبات می کند که اولاً رسول اکرم (ص) جهت تداوم حکومت اسلامی دست به نصب و معرفی حاکم و جانشین خود زده است و ثانیاً دراین نصب و معرفی بهترین و شایسته ترین را برگزیده است.
هرگاه شخص حکیم و خردمندی پس از تلاش های فراوان، شالوده ی یک نظام و سیستم را طراحی کند و آن را به ثمر برساند، حتماً برای تداوم آن چاره ای می اندیشد، به ویژه که احساس کند میراثش در معرض تهاجم و خطر قرار گیرد، یکی از چاره اندیشی های مهم، انتخاب خلیفه و جانشین است از همین روی تاریخ هیچ حاکم و امپراطوری را سراغ ندارد که در شرایط عادی و در صورت امکان برای خود جانشین تعیین نکرده باشد، همانطوری که ابوبکر و عمر چنین کردند.
حال آیا پذیرفتنی است که رسول اکرم (ص) از این قاعده مستثنی شود و برای جانشینی راه و چاره ای نیاندیشد؟! پیامبری که در راه تحقق و استقرار حکومت اسلامی فراوان زحمت کشید و خطر مثلث شوم، شامل حزب نفاق، سپاه روم و سپاه ایران را احساس می کرد ولی هیچ واکنشی نشان ندهد، این از تدبیر و دلسوزی چنین رهبری به دور است.
ابن سینا فیلسوف بزرگ اسلام می گوید: واجب است که سنت گذار، اطاعت جانشین خود را واجب کند... . (53 )
از همین روی پیامبر (ص) از نخستین روزهای بعثت و دعوت از جانشینی امام علی (ع) سخن گفت در «یوم انذار» روزی که به فرمان خداوند «وانذر عشیرتک الاقربین» مأمور ابلاغ و دعوت قوم خود شد تا روز غزوه تبوک و تا حجه الوداع و حتی آخرین لحظات حیات بارها از معرفی علی بن ابیطالب (ع) به عنوان خلیفه و جانشین خود سخن گفت.
این ادعا که، پیامبر امر انتخاب جانشین خود و حاکم اسلامی را به آراء عمومی مردم واگذاشت، هیچ دلیل و شاهدی ندارد بلکه دلایل فراوان برخلاف دارد یکی از بهترین شاهد این است که صدر اسلام، عصر نظام قبیله ای بود افراد وراء رأی قبیله و ریاست آن رأیی نداشتند چگونه معقول است در این فضا امر مهمی چون خلافت به آراء عمومی گذاشته شود.
برخی با استدلال به آیه ی «وامرهم شوری بینهم» می گویند خداوند امر خلافت و جانشینی را به شورای مسلمانان واگذار کرده است، ولی این برداشت پنداری بدون دلیل است چون اولاً حد ومرز شورای مسلمانان نه در صدر اسلام و در برهه های بعدی معلوم و مشخص نشده است شرایط اعضای شورا؛ حداقل تعداد افراد، در صورت اختلاف تصمیم چیست و...، ثانیاً آیه، امور مربوط به مردم را به شورا می سپارد «امرهم» اما امور مربوط به خداوند درحیطه ی شورای مردمی نیست مانند نصب و معرفی پیامبر و...

پی‌نوشت‌ها:

1. ر. ک: حائری یزدی، حکمت و حکومت، 172.
2. در توضیح اصطلاح حکومت دینی، پیشینه حکومت دینی بررسی شد.
3. بقره/ 282 تا 283.
4. حجرات / 9.
5. بقره/ 240 و 230 و 222؛ احزاب / 46؛ نساء / 20 و 23 و 35.
6. بقره/ 275.
7. مائده / 1.
8. مائده/ 38.
9. نور/ 2.
10. انفال/ 60.
11. حجرات/ 9.
12. آل عمران / 110.
13. آل عمران / 104.
14. توبه/ 36.
15. ر. ک: امام خمینی ولایت فقیه، 22 تا 28.
16. بقره/ 213.
17. نحل/ 36.
18. جوادی آملی، ولایت فقیه، 187.
19. جوادی آملی، ولایت فقیه، 188.
20. آل عمران/ 146.
21. احزاب/ 21.
22. آل عمران/ 144.
23. سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامی، 193.
24. گوستاولویون، تاریخ تمدن اسلام و غرب، 128.
25. ابن هشام، سیره ابن هشام، 4/ 185.
26. احمد میانجی، مکاتب الرسول، 345.
27. ابن هشام، سیره ابن هشام، 4/ 241.
28. ابن هشام، سیره ابن هشام، 2/ 501.
29. ایجی، المواقف فی علم الکلام، 174.
30. بغدادی، اصول الدین، ص 144.
31. قاضی عبدالجبار، شرح اصول الخمسه، ص 509.
32. ر. ک: طوسی، رساله الامامه ( تلخیص المحصل)، ص 429 تا 430.
33. فارابی، تحصیل السعاده، ص 97 و 98؛ همو، فصول متنزعه، ص 40 و 66 و 67.
34. ابن سینا، الالاهیات من کتاب الشفاء 502 تا 507.
35. محقق طوسی، تجرید الاعتقاد (کشف المراد)، ص 346 و 347 و 362 و 363.
36. اقتباس از سوره مائده، آیه 67.
37. امام خمینی، ولایت فقیه، 14 تا 15.
38. همان، 17.
39. همان، 19 و 20.
40. احزاب/ 33.
41. شوری/ 23.
42. نساء/ 59.
43. ر. ک: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 4، ص 113 ذیل آیه مذکور.
44. مائده/ 67.
45. مائده/ 55.
46. زمخشری، تفسیر الکشاف، 1/ 307؛ فخر رازی، تفسیر الکبیر، 8/ 80 تا 85.
47. ذهبی رجال مهم اهل سنت در کتاب «المعجم المختص بالمحدثین»، ص 65، چاپ مکتبه ی الصدیق سعودی، در وصف جوینی می گوید: ابراهیم بن محمد موئد جوینی... الامام الکبیر المحدث، شیخ المشایخ و نیز ابن حجر در «الدرر الکافه ی »، ج 1، ص 67 می گوید: جوینی در شهرهای حله و تبریز و شهرهای دیگر از استادان حدیث، استماع کرده است... متدین با وقار، خوش سیما و نیکو قرائت بوده است.
48. جوینی، فرائد السمطین، 1/ 312؛ ابن جوزی، تذکره الخواص، 327؛ قندوزی، ینابیع الموده، باب، 77، ص 444.
49. ذهبی درباره او می گوید: حسکانی قاضی، محدث و ... استادی دارای استواری و اتقان است که عنایت تام نسبت به علم حدیث دارد.
50. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، 2/ 190 و 195.
51. احمد بن حنبل، مسند احمد، 4/ 370؛ داراحیاء التراث، بیروت؛ ابن کثیر، البدایه والنهایه، 7/ 362، دارالکتب العلمیه ی، بیروت.
52. ر. ک: علامه امینی، الغدیر، 1/ 14 تا 158.
53. ابن سینا، الالاهیات من الشفاء، ص 453.

منبع: لطیفی، رحیم، (1389)، مهدویت، حکومت دینی و دموکراسی، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) مرکز تخصصی مهدویت، چاپ دوم (1390).