90 درصد نمایندگان از رئیس مجلس ناراضیند
پس از اتمام تحصیلات در فرانسه و اخذ درجه مهندسی و دریافت دانشنامه علوم، ریاضی به ایران بازگشت و به خدمت زیر پرچم اعزام شد. در دوران خدمت روابط افسران با مهندس ریاضی خیلی خوب بود، روی او حساب می کردند. حتی بعضی اوقات در غیاب استادان، او کلاس درس را اداره می کرد. (3) در سال 1314 هنگامی که دکتر حسابی رئیس دانشکده فنی بود عده ای از فارغ التحصیلان فرانسه جهت تدریس به دانشکده معرفی شدند که ریاضی نیز جزء این دسته بود و به عنوان دانشیار به تدریس در دانشکده فنی اشتغال ورزید. وی بعدها به ریاست دانشکده فنی رسید و در این سمت بود که از ستاد ارتش تقاضا کرد که نورالدین کیانوری ـ که سالیان بعد دبیر اول حزب توده شد ـ را هفته ای دو روز برای تدریس به دانشکده فنی بفرستند و ستاد ارتش موافقت کرد.(4)
عبدالله ریاضی در سمت ریاست دانشکده فنی بود که در سال 1342 در دوره بیست و یکم انتخابات مجلس شورای ملی کاندیدای نمایندگی مجلس شد. بدرستی معلوم نیست چرا، چگونه و با چه انگیزه ای ریاضی این تصمیم را اختیار کرد. علی بهزادی می نویسد :
...از زمانی که قرار شد سیستم حکومتی در ایران تغییر کند و با اعلام برنامه های انقلاب سفید تمام قدرت ها به شاه و حزب «پاسداران انقلاب» (ایران نوین) منتقل شود برای ریاست مجلس هم فردی مانند سردار فاخر حکمت نمی توانست مفید باشد.» (5) بنابراین مجموعه دستگاه ها و کارگزاران حکومت در تکاپوی یافتن رئیس مجلس بودند در این میان «منصور روحانی» رئیس سازمان آب موفق شد تا فرد موردنظر را بیابد و آن شخص کسی جزء عبدالله ریاضی استاد وی و رئیس دانشکده فنی نبود...
«یک روز مهندس روحانی گروه روزنامه نویسان عضو کانون مطبوعات یعنی دکتر مصطفوی (مدیر روشنفکر) جهانبانویی (مدیر فردوسی)، صفی پور (مدیر امید ایران)، دکتر عسگری (مدیر خوشه)، احمد هاشمی (مدیر اتحاد ملی)، طباطبائی (دنیا) و من (یعنی مدیر مجله سپید و سیاه) را به دفترش دعوت کرد و خیلی خودمانی گفت :
ـ بچه ها! من می خواهم یک نفر را به شما معرفی کنم که خودم درستی و پاکی او را تضمین می کنم. او اهل زدوبندهای مالی و سیاسی نیست. عده ای از شاگردانش او را برای وکالت مجلس کاندیدا کرده اند. اسمش مهندس عبدالله ریاضی است. من از شما نمی خواهم از او تعریف و تمجید کنید، ولی تقاضا می کنم تحقیق کنید اگر همانطور که گفتم مردی پاک و درست بود آن وقت به «معرفی» او بپردازید. همین و همین. مهندس روحانی از جریانات پشت پرده و برنامه ریاست او هیچ سخنی به میان نیاورد، فقط درباره تحصیلات و درستی و پاکی او تأکید می کرد :
ـ زمان رضاشاه جزو نخستین گروه محصلین اعزامی به اروپا رفته بود. از سال 1307 در فرانسه به تحصیل پرداخت. در رشته مهندس هیدرولیک و الکتریسیته از دانشگاه پاریس دانشنامه گرفت. چندین کتاب در رشته تحصیلی اش نوشت. از سال 1315 در دانشکده فنی به تدریس پرداخت و مدت 27 سال از آن تاریخ تاکنون جز تدریس و بعد معاونت و سپس ریاست دانشکده فنی به هیچ کار دیگری نپرداخت. او یک استاد مادرزاد است. در دانشکده فنی هر وقت کلاسی استاد نداشت ـ هر درس بود فرق نمی کرد ـ او سرکلاس می رفت و درس می داد. من می خواهم در این شرایط حساس که کشور به افراد پاک احتیاج دارد به زور او را داخل گود سیاست کنم. درباره اش تحقیق کنید. اگر دیدید حرف های من درست است و او مردی پاک و تحصیل کرده است، او را به خوانندگانتان و به مردم معرفی کنید من اصلاً قصد ندارم شما را راضی کنم که از او تعریف کنید. هدف من این است همانطور که او را شناختید همانطور به معرفی اش بپردازید تا مردم هم او را همانطور بشناسند.
بعد از این جلسه خصوصی، مهندس روحانی چند مهمانی داد: ناهار، شام، عصرانه، هر بار عده ای را از طبقات مختلف اجتماع دعوت می کرد، ولی همیشه ما چند روزنامه نویس جزو مدعوین اصلی بودیم. با تلفن از فرد فرد ما می خواست که حتماً در مهمانی او حاضر شویم و هر بار دست مهندس ریاضی را می گرفت و او را نزد ما می آورد و سعی می کرد بین ما دوستی برقرار کند. ما هم بدون آنکه از ماجراهای پشت پرده آگاهی داشته باشیم هر یک به سبک و روش خود اسم و عکس او را چاپ می کردیم و درباره سوابق تحصیلی و دانشگاهی اش مطالبی می نوشتیم. همین و همین.
به این ترتیب مهندس عبدالله ریاضی که کنگره آزاد زنان و مردان نیز او را کاندیدای نمایندگی از تهران کرده بود، به مجلس راه یافت. از این به بعد کار به دست مطبوعات دولتی افتاد. هنوز شمارش آرای تهران تمام نشده، مهندس ریاضی را رئیس آینده مجلس معرفی کردند، به طوری که وقتی مجلس می خواست برای انتخاب رئیس رأی گیری کند، از قبل همه می دانستند که مهندس عبدالله ریاضی رئیس دانشکده فنی دانشگاه تهران به ریاست مجلس انتخاب خواهد شد.(6)
البته ریاضی در بازجویی که پس از انقلاب از او به عمل آمد ورودش به مجلس را چنین شرح می دهد:
یک روز آقای شریف امامی مرا صدا کرد و گفت همیشه یک نفر از استادان دانشگاه را برای سناتوری در نظر می گیرند و این دوره جمعیتی به اسم آزادزنان و آزادمردان آنها را کاندیدا می کنند و از دانشگاه آقای دکتر صالح بیست نفر را معرفی نمود که اسم تو هم در آن هست و آنها تو را در نظر گرفته اند و باید خودت هم فعالیت کنی. گفتم من همیشه در دانشگاه با تبلیغات سیاسی مخالف بوده ام و چنین کاری نخواهم کرد ولی در خارج دانشگاه می توانم به مهندسین فارغ التحصیل بگویم و بنابراین به آقای مهندس جلالی رئیس جامعه فارغ التحصیلان دانشکده فنی گفتم او هم دوستان خود را جمع کرد و در منزل خود تشکیلاتی درست کرد و مرتب مهندسین در روزنامه ها برایم تبلیغ می کردند که سناتور شوم. چند روز بعد حسنعلی منصور که یک سال در دانشکده فنی بود از اینجانب خواهش کرد در سرلیست آنها قرار گرفته و به جای سنا به مجلس شورا بروم... پس از اینکه انتخابات انجام گرفت و مرا نماینده اول تهران اعلام کردند نمی دانستم که مرا به سمت رئیس مجلس انتخاب خواهند کرد...» (7)
اما کاندیدا شدن ریاضی برای نمایندگی مجلس عصبانیت دانشجویان را برانگیخت. ریاضی که هیچ گاه فعالیت سیاسی دانشجویان را برنمی تافت و حتی دانشجویی را به خاطر فعالیت سیاسی تهدید به اخراج کرده بود و به گوش مستخدم دانشکده به خاطر برنداشتن اعلامیه سیلی زده بود، اینک بهانه ای به آنان داده بود تا برای کتک زدنش لحظه شماری کنند و بالاخره پس از آنکه او به مجلس راه می یابد توسط دانشجویان مضروب می شود.
هنوز چند ماهی از ریاست ریاضی بر مجلس نگذشته بود که او مشی خود را حتی در برابر مجلس فرمایشی و نمایندگان انتصابی نشان داد. گزارش مورخه 16/11/42 ساواک صریحاً اذعان می دارد که : « نود درصد از نمایندگان مجلس شورای ملی از طرز رفتار آقای مهندس ریاضی رئیس مجلس نسبت به خود ناراضی هستند و می گویند ایشان مانند کلاس درس با وکلا رفتار و رعایت شخصیت آنها را نمی کند.»
رفتار ریاضی با قوه قانونگذاری بخشی از پروژه ای بود که شاه آن را گام به گام به پیش می راند. اگر در سال های نه چندان دور گاه سخن از آزادی انتخابات می شد اما اینک شاه پس از جلب اعتماد آمریکا و سرکوب قیام 15 خرداد 1342 مجلس را دربست در اختیار دولت و دولت را کاملاً مطیع خود می خواست. در ادامه سند فوق الذکر آمده است :
«نمایندگان مجلس همچنین از طرز برخورد مهندس ریاضی با اعضاء دولت به علت آنکه خود را نزد آنها کوچک کرده و نسبت به آنها کرنش زیاد می نماید ناراحت هستند و می گویند در شأن یک رئیس مجلس نیست که تا این حد خود را کوچک جلوه دهد.»
شاید نمایندگان خوش خیالانه تصور می کردند کرنش رئیس مجلس در برابر دولت امری ناشی از خصلت های فردی اوست در حالی که جای گرفتن او بر صندلی ریاست فراهم ساختن مقدمات سلطه همه جانبه شاه بر مقدرات کشور است. در سند مورخه 5/4/44 نماینده سراب صریحاً اظهار می کند: «مهندس ریاضی برای ریاست مجلس رای نمی آورد و ما اگر مجبور نباشیم به ایشان رای نخواهیم داد.» اگر مجلس دوره بیست ویکم تحت ریاست ریاضی برخی اعتراضات را نسبت به لوایح و عملکرد وزرا مرعی می داشت ولی مجلس دوره بیست و دوم چنان تابع دولت بود که از دید منبع ساواک نیز پوشیده نماند. در گزارش 2/2/48 آمده است :
«قیافه مجلس بیست و دوم در مدت یک سال و نیم عمر گذشته خود با مجلس بیست و یکم تفاوت بسیار داشته است ... در دوره بیست و دوم یکپارچه شدن مجلس در قالب سه حزب عملاً بحث ها را کوتاه و دولت را نسبت به مجلس بی اعتنا گردانیده است... نقش رئیس مجلس در این میان جالب و عملاً مجلس را به صورت مکتب خانه در آورده و حتی در مواردی عمداً به تحقیراتی پرداخته است.» اگر چه مجلس فقط تابع اراده ملوکانه بود ولی شاه برای بسط قدرت خود و حذف کوچک ترین اختیارات مجلس نیز شتاب نشان می داد. در ادامه سند پیشین آمده است : «در دوره پیش در کمیسیون ها بحث هایی دقیق میشد و لوایح دولت با تغییرات قابل ملاحظه ای به تصویب می رسید ولی در این دوره از همان آغاز کار نمایندگان دولت که معمولاً برای بحث لوایح در کمیسیون ها شرکت می کنند به تلویح و یا احیاناً به تصریح می گفتند لوایح دولت نباید تغییر کند چون به عرض رسیده است.»
ریاضی نیز که می دانست نباید در برابر لوایحی که مورد تایید شاه است مقاومت کند مکرراً به نمایندگان تذکر می داد که در باب لوایح کمتر بحث کنند و گاه چنان افراط می کرد که پروای رعایت ظواهر و حفظ قانون را نیز نمی کرد و حتی در برخی موارد نمایندگان نسبت به این رویه ریاضی اعتراض می کردند. علی بهزادی می نویسد :
«محسن خواجه نوری معاون سابق وزارت کار به وسیله دکتر کلالی همکار سابقش در وزارت کار به حسنعلی منصور معرفی شد و بزودی به صورت یکی از 9 نفر هیأت مؤسس کانون مترقی درآمد. چون در میان آن 9 نفر از همه مسن تر بود (او متولد سال 1295 بود، در حالی که حسنعلی منصور لیدر گروه در سال 1302 به دنیا آمده بود) و در ضمن ثروت سرشاری داشت، در بین آنها جنبه شیخوخیت پیدا کرد. وقتی حسنعلی منصور در تاریخ 17 اسفند 1342 به عنوان نخست وزیر مجلس را ترک کرد تا کابینه اش را تشکیل بدهد، محسن خواجه نوری بجای او لیدر فراکسیون اکثریت (ایران نوین) شد. روش تصویب لوایح در حزب ایران نوین چنین بود : دولت قبلاً لایحه را در حزب مطرح می کرد تا نمایندگان از آن مطلع شوند. این کار صرفاً جنبة تشریفاتی داشت. نماینده ها اختیار آن را نداشتند که در لایحه تغییراتی بدهند. فقط مطلع می شدند که باید به این لایحه در مجلس رأی مثبت بدهند. گاهی هم لازم نمی دیدند که لایحه را قبلاً در حزب مطرح کنند و به تک تک نماینده ها بگویند که به فلان لایحه یا فلان قسمت از لایحه رأی مثبت بدهند و به کدام لایحه یا کدام ماده رأی ندهند. در این موارد هنگام اعلام رأی گیری در مجلس، نماینده ها به لیدر فراکسیون نگاه می کردند. اگر او که در جریان قرار داشت از جا بلند می شد، اعضای فراکسیون ایران نوین هم برمی خاستند و لایحه تصویب می شد. اگر او همچنان در جایش می نشست معلوم بود که تصویب لایحه منظورنظر نیست، لذا آنها هم از جا برنمی خاستند. در مورد یکی از لوایح در حزب تصمیم گرفته شد به علتی، به آن رأی داده نشود. روزی که قرار بود لایحه در مجلس مطرح شود، بعد از نطق های قبل از دستور، لایحه در دستور قرار گرفت و طبق آیین نامه، نمایندگان موافق و مخالف شروع به سخنرانی کردند. آن روز وزیری که در مجلس کنار مهندس خواجه نوری نشسته بود او را به حرف گرفت، به طوری که خواجه نوری بکلی از جریانات مجلس غافل ماند. فصل تابستان بود. هوا گرم بود. کولر مجلس درست کار نمی کرد، چنان که خواجه نوری احساس کرد در اثر حرارت هوا و نشستن روی صندلی چرمی، لباسش خیس عرق شده. مدتی مقاومت کرد، اما وضع بدتر شد، به طوری که احساس کرد شلوارش به صندلی چسبیده. برای آنکه کمی هوا به بدن خود برساند از جا برخاست و شروع به هوا دادن به داخل لباسش کرد. از قضا بلند شدن خواجه نوری مصادف شد با لحظه ای که مهندس ریاضی اعلام رأی کرده بود. اکثریت نمایندگان که طبق معمول مشغول صحبت با یکدیگر بودند، به محض آنکه رئیس مجلس اعلام رأی کرد، به لیدر فراکسیون چشم دوختند. مهندس خواجه نوری ایستاده بود (البته برای خنک شدن) پس آنها هم مانند بچه های حرف شنو از جا بلند شدند و ایستادند. مهندس ریاضی رئیس مجلس برای اعلام رد یا قبول لایحه به مهندس خواجه نوری نگاه کرد. چون او را ایستاده دید، بدون آنکه زحمت شمارش افراد را به خود بدهد پتک را روی تریبون و با صدای بلند گفت: تصویب شد!
تازه اینجا بود که مهندس خواجه نوری متوجه جریان شد و دید که هوا دادن لباس و خنک کردن نیمه پایین بدن باعث چه اشتباه سیاسی بزرگی شده. ولی دیگر کار از کار گذشته بود و عرق شلوار لیدر فراکسیون باعث تصویب لایحه ای شد که قرار بود تصویب نشود!
کسی به مهندس ریاضی ایراد نگرفت که چرا با توجه به زیادی تعداد نشسته ها لایحه را تصویب شده اعلام کرد، ولی این بی مبالاتی برای خواجه این نتیجه را به بار آورد که از لیدری فراکسیون ایران نوین عزل شد و برای دوره بعد هم به مجلس نرفت. ولی از آنجا که یکی از مهره های اصلی کانون مترقی بود، از شمیران به سنا رفت و سناتور شد.» (8)
اکنون مجلس با آن رئیس و آن وکلا آمادگی داشت تا بر یکی از شوم ترین پدیده استعماری یعنی «کاپیتولاسیون» لباس قانون بپوشاند. لایحه مذکور که در لفاف پیچیده شده بود توسط دولت منصور برای تصویب به سنا رفت ولی بعد در صحن علنی مجلس شورا مطرح شد. طرح این لایحه در مجلس و چند سال بعد تصویب لایحه جداساختن بحرین از ایران که در کارنامه عبدالله ریاضی ماندگار خواهد ماند آشکار می کند که چرا ریاضی در یک فرآیند مبهم و سریع بر ریاست مجلس شورا تکیه زد.
عبدالله ریاضی برغم آنکه در دوران تحصیل جزء شاگردان ممتاز به شمار می رفت ولی در عرصه سیاست از چنان کرختی برخوردار بود که او را در زمره عقب مانده ترین افراد سیاسی قرار داده بود. شکایت او از کمبود پیاز و سیب زمینی در کشور در نزد دیپلمات های کشوری دیگر نمونه ای آشکار از این عقب ماندگی است. او حتی در زمینه توسعه و گسترش دانشگاه ها نیز این کندذهنی را نشان می داد به طوری که دو سال پس از تشکیل دانشگاه پلی تکنیک به نزد شاه رفته و درخواست کرده است که دانشگاه پلی تکنیک به هنرستان فنی تبدیل شود زیرا که کشور به تکنسین بیش از مهندس احتیاج دارد. در جلسه ای که او استدلال خود را در باب مزیت این تغییر بیان داشت محمدعلی مجتهدی رئیس دانشگاه پلی تکنیک بر آشفته فریاد زد:
«خاک تو سر این مملکت که تو رئیس مجلس اش باشی».(9)
اما ریاضی دقیقاً همان چهره ای بود که شاه می خواست تا بتواند از طریق او مجلس را برای همیشه به طور کامل در اختیار گیرد و این امر در تمام دوران ریاست مجلس کاملاً مشهود بود. مرتضی مشیر از نمایندگان دوره 24 نمونه ای از ریاست ریاضی را چنین گزارش می دهد: «مهندس ریاضی در سال های اول و دوم عمر مجلس دوره 24 شیوه خاصی برای تصویب لوایح دولت داشت. بدین معنی که منشیان، نوبتی مواد را می خواندند و بعد اعلام رأی می کرد و عده ای قیام می کردند و سپس ریاست مجلس بدون شمارش آرای قیام کنندگان تصویب لایحه را اعلام می کرد. یکی دوبار من دیدم از جمع حدود 200 نفر حاضر در جلسه، شاید کمتر از سی، چهل نفر بلند شدند ولی در عین حال تصویب لایحه اعلام گردید. به ناچار چند نفری فریاد زدیم، آقای رئیس اکثریت قیام نکرده است، چرا اعلام تصویب فرمودید؟ وی گفت: درست گفتیم، حالا اگر می خواهید مجدداً رای میگیریم و جالب بود که بر خلاف سنت پارلمانی که باید موافقان قیام کنند ایشان خواستند هر کس مخالف باشد قیام نماید! در این وقت ما و عده ای بلند شدیم و ایشان با خنده گفتند: دیدید که لایحه تصویب شده بود!» (10) تهی شدن مجلس از وظایف خود که با تردستی ها و کرختی های رئیس آن صورت پذیرفته بود چنان گسترده و تعمیق یافته بود که نمایندگان حتی انگیزه قیام و قعود برای رد و قبول لایحه ای را نداشتند شاید آنان نیز دریافته بودند که مجلس فقط برای نشان دادن چهره دموکراتیک از نظام استبدادی است. ریچارد کاتم بدرستی تصریح کرده است:
«سخنانی که در آنجا (مجلس) گفته می شد اصولاً توجه کسی را به خود جلب نمی کرد. در مجلس کوچک ترین ابتکار در سیاست های کشور مشهود نبود وقتی برنامه موردنظر شاه در آنجا مطرح می شد کم ترین مخالفتی با آن ابراز نمی گردید. نماینده مجلس شدن به علل و مزایای زیادی که داشت از جاذبه فراوانی برخوردار بود. یعنی کسی که به نمایندگی مجلس می رسید در واقع پول به دست آورده بود.» (11) تأسیس حزب رستاخیز در اسفندماه 1353 که عبدالله ریاضی در جلسه افتتاحیه دوره بیست و چهارم مجلس آن را «موجب پیوستگی معنوی و وحدت کلمه ملت زیر لوای حزب رستاخیز ملت ایران ارزیابی کرد و ایمان راسخ مردم را به نظام شاهنشاهی و قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت مورد تاکید قرار داد» (12) در حقیقت تیر خلاصی بود بر پیکری که خود موجبات مرگش را فراهم ساخته بود و ریاضی در این میان نقش کمی بر عهده نداشت. هر چند اگر ریاضی نیز به اوامر و نواهی شاه توجه نمی کرد بی تردید شخص دیگری چنین می کرد و مجلس رئیس دیگر می یافت اما تقدیر چنین بود که رئیس دانشکده فنی برای این منظور انتخاب شود و او نیز در تثبیت پایه های دیکتاتوری چنان عمل می کرد که گاه تعجب دیگران را بر می انگیخت مرتضی مشیر نماینده دوره بیست و چهارم مجلس می نویسد : «آقای ژاک ایزرنی وکیل مدافع مارشال پتن رئیس کشور فرانسه در جنگ جهانی دوم که از دوستان قدیم من است. در اواخر سال 1356 که در پاریس بودم اظهار نمود که مایل است از ایران دیدن کند و من رسماً از ایشان دعوت کردم... چندی بعد آقای ایزرنی اطلاع دادند که به اتفاق همسرشان در نیمه دوم ژوئیه 1978 (اواخر تیر 1357) عازم تهران هستند و برایشان در هتل هیلتون جا رزرو کردم... در آن زمان من نماینده مجلس بودم و دکتر آموزگار نخست وزیر بود... برای آشنایی با آقای ایزرنی، اینجانب روزی دیگر از عده ای رجال کشور که به زبان فرانسه آشنایی داشتند، در هتل شرایتون به ناهار دعوت کرده بودم و یکی از مدعوین، مهندس ریاضی رئیس مجلس شورای ملی آن زمان بود. قبل از ظهر به اتفاق آقای ایزرنی راهی مجلس شدیم و پس از بازدید از محل قانونگذاری ایران به دیدن آقای مهندس ریاضی رفتیم به علت این که مهندس ریاضی در فرانسه تحصیل کرده بود به روانی با میهمان ما به گفتگو پرداخت. مهندس ریاضی در خواب و خیال رسیدن به تمدن بزرگ، مطالب عجیب و غریبی برای آقای ایزرنی نقل می کرد که موجب تعجب ایشان و من شده بود و سرانجام پس از دقایقی مذاکره اطاق رئیس مجلس را ترک کردیم که بعداً برای صرف ناهار یکدیگر را در جای موعود ملاقات کنیم. وقتی از مجلس بیرون آمدیم از آقای ایزرنی پرسیدم رئیس مجلس ما را چگونه دیدید؟ ایشان با خنده، ضمن تعریف از اظهار ادب و برخورد گرم نامبرده گفت وی مشابه ادگار فور رئیس مجلس ملی فرانسه است. ایشان مداح افراطی شاه شماست و آن دیگری مداح بی چون و چرای ژنرال دوگل.» (13)
زمانی که امواج انقلاب تمامی کشور را در بر گرفته بود و رژیم پهلوی در سراشیب سقوط گرفتار آمده بود، نظریه پردازان حکومت به این صرافت افتادند که شاید با تغییر و تحولی رژیم را از مهلکه برهانند تغییراتی در همه سطوح حاکمیت انجام شد یکی از آنان که می بایست تغییر کند ریاضی بود که پس از 15 سال با رأی اکثریت نمایندگان جای خود را به جواد سعید داد و پس از چندی نیز برای معالجه عازم اروپا شد و تقدیر چنین بود زمانی که او به ایران بازمی گشت با رئیس دادگاهی که پس از انقلاب او را محاکمه می کرد یعنی آیت الله صادق خلخالی که از فرانسه و دیدار امام (ره) بازمی گشت در یک هواپیما باشد.
ریاضی نماد واقعی یک دولتمرد عصر پهلوی است. او پیش از آنکه به مجلس راه یابد و منصب رسمی در حکومت بیابد نفرت خود را از دانشجویان سیاسی و مخالف رژیم به وضوح آشکار ساخته بود و حتی در زمانی که در فرانسه تحصیل می کرد علیه دانشجویان مبارز جاسوسی می کرد. ریاضی در مدت ریاست خود بر دانشکده فنی بارها و بارها با دانشجویان به مرافعه پرداخت و آنان را تهدید به اخراج می کرد. ریاضی این خصلت خود را نیز با خود به مجلس برد. تبعیت محض و بی چون و چرا از مقام بالاتر و پرخاش و توهین به زیردستان. وقتی ریاضی از جانب یکی از نمایندگان به بی کفایتی متهم می شود او خشمگینانه فریاد می زند که : «این ...ها را کی وکیل کرده.»
البته ریاضی به درستی می دانست که آنان را چه کسی نماینده کرده است ولی جواب خود را به سرعت از نماینده مذکور دریافت کرد که گفت:
«مرا همان کس وکیل کرده که تو را وکیل کرده و شما به اعلیحضرت توهین کرده اید.» ریاضی اگرچه خود اهل لفت و لیس بود ولی چنان ممسک و خسیس بود که اعتراض کارمندان مجلس و حتی نمایندگان را برانگیخته بود. یکی از کارمندان مجلس اظهار کرده است: «آقای مهندس ریاضی به قدری نظرتنگ است که می گوید همین حقوقی که کارمندان مجلس می گیرند زیادی است و باید باز هم کم شود.»
اگر شاه شرایط را به نحوی، تمهید ساخت که فردی بی اراده و مسلوب الاختیار مانند ریاضی به ریاست مجلس شورای ملی برگزیده شود بی گمان به منظور ایجاد ضمانت کافی برای تداوم حکومتش بود. اما غافل از آنکه یک عنصر بی خاصیت نمی تواند چنین نقشی ایفأ کند. روحیه اطاعت پذیری ریاضی چندان زننده بود که حتی همگنانش نیز لب به اعتراض می گشودند. شریف امامی که همتای او در مجلس سنا بود در یک بحث خصوصی با اشاره به مصاحبه ریاضی درباره بودجه اظهار داشت:
«او برخلاف شئون ریاست قوه مقننه در کمیسیون بودجه مجلس شورای ملی شرکت کرد. اصلاً من متوجه نمی شوم چرا او این کارها را می کند و اصلاً شأن رئیس مجلس مجیزگویی نیست. اگر می خواهد رئیس مجلس باقی بماند تصمیم گیرنده هویدا نیست مرده شور این میز ریاست را ببرد که انسان به خاطر حفظ آن بخواهد به هویدا تملق بگوید.» (سند مورخه 1/10/53)
این رویه ریاضی مسبوق به سابقه بوده است زیرا او فقط کانون قدرت را می دید و در مقابل آن بسیار خاضع بود. گزارش گر ساواک گزارش می دهد :
«چندی قبل وقتی بنا بود نخست وزیر به مجلس بیایند با تبانی قبلی، رئیس مجلس ترتیبی داد که در وقت اعلام رأی که غالب مجلسیان برخاسته بودند هویدا وارد مجلس شود و اینطور تلقی شود که مجلس جلو نخست وزیر برخاسته است و این تبانی از حرف های سرگوشی که پیشخدمت مخصوص رئیس مجلس با او داشت و پا به پا می کرد که در موقع قیام نمایندگان وارد مجلس شود محسوس شد و عصبانیت شدیدی در مجلس بوجود آورد.» (سند مورخه 2/2/48)
متابعت ریاضی از قوه مجریه یا در حقیقت از شخص شاه در این حدود خلاصه نمی شد بلکه در تصویب لوایح ارسالی از سری دولت نیز این بی ارادگی به نمایش در می آمد. گزارشگر ساواک در ادامه آن گزارش می افزاید:
«در دوره پیش در کمیسیون ها بحث هایی دقیق میشد و لوایح دولت با تغییرات قابل ملاحظه ای به تصویب می رسید ولی در این دوره از همان آغاز کار نمایندگان دولت که معمولاً برای بحث لوایح در کمیسیون ها شرکت می کنند به تلویح و یا احیاناً تصریح می گفتند لوایح دولت نباید تغییر کند چون به عرض [شاه] رسیده است. «رئیس مجلس نیز در این باب مکرر توجه داده است که کمتر بحث کنید.» (همان سند) ریاضی به همان میزان که در برابر مقام بالاتر کرنش می کرد در برابر مقام پایین تر فحاش و هتاک بود. مدیرکل حسابداری مجلس چون اتومبیل خود را در پارکینگ مجلس پارک کرده بود با فحاشی رئیس مجلس مواجه شد.» (سند مورخه 25/8/51)
گزارشگر ساواک گزارش می کند که: «رئیس مجلس عملاً مجلس را به صورت مکتب خانه در آورده و حتی در مواردی عملاً به تحقیرنمایندگان پرداخته است.»
آنچه که ساواک در ارزیابی خود از ریاضی می نویسد فقط گوشه ای از شخصیت او را به نمایش گذارده است:
«به نادرستی و بدرفتاری و عدم درک مسایل از نظر اجتماعی ـ سیاسی شهرت دارد» (سند مورخه 23/2/46)
گویا همواره «دست های غیبی» در کار بودند که ریاضی را برکشند. همانطور که او را از کرسی دانشگاه بر کرسی صدارت مجلس نشاندند در لژهای فراماسونری نیز او را «به طور استثنایی به درجه استادی» رساندند. (سند مورخه 3/3/49)
اما این دست های غیبی همیشه نمی توانست او را محافظت کند زیرا دیری نپائید که او در برابر رئیس دادگاه انقلاب نتوانست از خود دفاع کند و لاجرم به مرگ محکوم شد و حکم صادره در فروردین سال 1358 به موقع اجرا گذارده شد.
پینوشتها:
1 - شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس مهدی بازرگان در گفتگو با سرهنگ غلامرضا نجاتی، جلد نخست، مؤسسه خدمات فرهنگی، سال 1370، ص 159
2 - خاطرات ایرج اسکندری، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1381، ص 535
3 - شصت سال خدمت و مقاومت. خاطرات مهندس مهدی بازرگان در گفتگو با سرهنگ غلامرضا نجاتی. 4 - خاطرات نورالدین کیانوری. انتشارات دیدگاه.
5 - شبه خاطرات. دکتر علی بهزادی. زرین. 1375. ص 270
6 - همان صص 272 ـ 273
7 - بازجویی
8 - بهزادی. همان صص 6 ـ 274
9 - خاطرات محمدعلی مجتهدی. به کوشش حبیب لاجوردی، ص 107.
10 - گوشههایی از خاطرات من در پنچاه سال اخیر. دکتر مرتضی مشیر، نشر گندم. پاییز 78 صص 9ـ 2ـ 210.
11 - ریچاردکاتم; ناسیونالیزم در ایران. ترجمه احمد تدین، چاپ اول. کویر. 1371 صص 436ـ 437.
12 - مظفر شاهدی. حزب رستاخیز; اشتباه بزرگ. جلد دوم. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی 1382، ص 89.
13 - مرتضی مشیر. همان ص 7.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}