هدف از خلقت انسان؟
در افعال ما «هدف»، به فایده ای گفته می شود که انسان هنگام فعل، آن را در نظر می گیرد و برای رسیدن به آن تلاش می کند؛ به گونه ای که اگر آن فعل را به گونه مطلوب انجام ندهد، یا بر اثر ایجاد مانع، به آن فایده نرسد، فعلش بی فایده، ابتر و ناقص است.
هر فاعلِ عاقل و با شعوری، در کار خود هدفی را دنبال می کند، و به عبارت دیگر، مطلوبی دارد و چون آن مطلوب را کمال و خود را فاقد آن کمال می بیند، برای رسیدن به آن کمال کاری می کند؛ البته ممکن است آن مطلوب کمال واقعی نباشد و انسان غافل، به غلط آن را کمال بپندارد، چون تا کمالش نداند، به سوی آن حرکت نمی کند؛ حتی کسی که خودکشی می کند، کمال خود را در مرگ می بیند، زیرا فکر می کند اگر معدوم گردد، دیگر با مشکلاتی که پیش روی اوست، دست به گریبان نیست. بنابر این، هدف عقلای عالم از کارهایی که انجام می دهند، رسیدن به کمالی است که فاقد آن هستند.
هدفمندی کارهای الهی
آنچه گفته شد، درباره غیر خدای سبحان بود؛ امّا درباره ذات اقدس او می توان گفت:1. خداوند حکیم است و حکمت او اقتضا می کند که همه افعال وی حکیمانه باشد؛ یعنی عبث، لغو و بیهودگی در کار او نباشد: (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا )(1)، (وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا لَاعِبِینَ )(2). باطل و لغو بودن نظام آفرینش و بی هدف بودن آن، گمان کافران است که می خواهند از این طریق از معاد و حساب روز قیامت فرار کنند: (ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا...)(3).
2. خدای سبحان، کمال مطلق و غنی محض است: (فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی حَمِیدٌ )(4). کمالی وجود ندارد که ذات مقدس خدا فاقد آن باشد و بخواهد با فعلی از افعال خود به آن کمال برسد، چون غنای محض و کمال مطلق، با فقر و نیاز جمع نمی شود؛ هر چند که آن نیاز اندک باشد. از این رو، نه می توان گفت: خدا در کار خود هدفی را دنبال می کند؛ چون بی نیازِ محض است، و نه می توان گفت: کار او بی هدف است، چون حکیم است؛ به بیان دیگر، چون حکیم است، مطلقِ هدف در کارش منتفی نیست؛ لیکن هدف و غرضِ خارج از ذات خدا و تأمین کننده نیاز ذات او، در افعال الهی وجود ندارد.
بدین سبب می گوییم: هدف های عقلانی که در کار خدا مشاهده می شود، هدفِ فعل اوست؛ نه هدفِ فاعل، یعنی کاری را برای به مقصد رسیدن انجام نمی دهد، چون خود او مقصود کل و رواکننده ی نیاز همه نیازمندان است و کاروان هستی به سوی او بار بسته است. مقصد و مقصودی بالاتر از ذات اقدس او وجود ندارد تا او برای رسیدن به آن مقصد و مقصود، کاری انجام دهد. کار خدا مانند کار دیگران، غایت و «تا» ندارد که کسی بگوید خدا فلان کار را کرد تا به فلان هدف برسد. به همین دلیل گفته می شود: افعال الهی به اغراض بر نمی گردد. نیز آنچه برخی در توجیه افعال الهی گفته اند:
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
صحیح نیست، چون معنایش این است که اگر بر بندگان جود نکند، ناقص است و می خواهد با جود بر بندگان و اعطای خیر به آنان، خود را به کمال برساند، همانند متمکّنی که با ساختن بیمارستان و سایر امور عام المنفعه، خود را از نقص بُخل می رهاند و به کمالِ جود می رساند؛ به گونه ای که اگر جود نکند، ناقص است؛ مگر اینکه کسی بگوید: به نظر شاعر، جود بر بندگان، هدف فاعل نیست تا به ذات باز گردد، بلکه هدف فعل اوست که بازگشت چنین تفسیری به همان مطلبی است که گفته شد.
سیره نظری و عملی آفرینش انسان
ذات اقدس اله انسان دانای دارا می طلبد، چنان که در پایان سوره مبارکه طلاق به «دانایی»، و در پایان سوره مبارکه ذاریات به «دارایی» اشاره کرده، فرمود: خلقت این نظام، برای آن است که بشر بفهمند و عمل کند، یعنی سیره علمی خوب، هماهنگ با سیره عملی ناب: ( اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْمًا )(5). این آیه کریمه به سیره نظری توجه دارد؛ یعنی آفرینش این نظام برای عالم شدن انسان هاست که مردم موحّد باشند و بدانند که خدای (علیم قدیر) بنیانگذار نظام آفرینش است.در پایان سوره مبارکه ذاریات نیز همان آیه کریمه معروف آمده است: (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ )(6). من جنّ و انس را نیافریدم، مگر برای آنکه مرا عبادت کنند. این دو آیه مجموعاً بیانگر سیره نظری و عملی آفرینش، یعنی هدف آفرینش است؛ به بیان دیگر، نخست فرمود: ما نظام هستی را آفریدیم، تا شما «عالم» شوید و سپس اینکه ما این نظام را خلق کردیم، تا شما «عابد» شوید.
امام حسین (ع) مجموعه این دو آیه را این چنین ترسیم می فرماید: «ان الله جل ذکره ما خلق العباد إلا لیعرفوه فإذا عروفه عبدوه فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عباده ما سواه»(7) همانا خدای سبحان بندگان را نیافریده، مگر برای آن که او را بشناسند، پس وقتی او را شناختند، پرستش خواهند کرد، و هنگامی که او را پرستیدند، از بندگی غیر او بی نیاز می شوند. این بیان نورانی سالار شهیدان (ع) به مجموعه این دو آیه آمیخته است که فرمود: هدف آفرینش، معرفت به علاوه عبادت و عبادت در کنار معرفت است و اگر کسی عارف شد، دیگر غیر خدا را به رسمیت نشناخته و نمی پذیرد.
عبادت، هدف انحصاری خلقت
قرآن کریم، هدف خلقت را منحصراً عبادت می داند: (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ )(8)؛ جنّ و انس را خلق نکردم، جز برای این که بنده من باشند و مرا عبادت کنند. عبودیت، به معنای وابستگی بی قید و شرط بنده به مولاست؛ به گونه ای که چیزی از خود نداشته باشد و با همه وجود، مطیع و تسلیم او گردد؛ نه دنبال تمایل قلبی خود باشد؛ نه در مقابل معبود، به اندیشه خود تکیه کند. از ین رو، رسول اکرم (ص) در تفسیر این آیه فرمود: خدای سبحان جن و انس را خلق کرد، تا عبد و مطیع او باشند؛ نه اینکه او را معصیت کنند: «إن الله عزوجل خلق الجن و الإنس لیعبدوه و لم یخلقهم لیعصوه و ذلک قوله عزوجل و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون»(9).امام باقر (ع) به ابوحمزه ثمالی فرمود: «إنما یعبد الله من یعرف الله» (10)؛ یعنی همانا خدا را کسی عبادت می کند که او را می شناسد. بدین ترتیب، هدف خلقت، معرفت الله است، چنان که در حدیث قدسی آمده است: «کنت کنزاً مخفیا فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف» (11)؛ من گنجی مخفی بودم، دوست داشتم شناخته شوم، مخلوقات را خلق کردم تا شناخته شوم. بالاترین ارزش نیز همین معرفت است؛ به گونه ای که در میان علوم و معارف، معادلی برای آن نمی توان یافت.
عبادت هدف خلق نه خالق
برخی با استدلال به آیه شریفه (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ * مَا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَنْ یطْعِمُونِ * إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ )(12) می گویند: تنها هدف خلقت، عبادت است. این مطلب، اگر چه صحیح است؛ لیکن باید توجّه داشت که «عبادت»، هدف خلق (مخلوق) است، نه هدف خالق. با توجه به مسائل عنوان شده، به عبودیت رسیدن جنّ و انس: (لیعبدون) و عبادت آن ها، هدف خلقت است؛ نه خالق. از این رو اگر مخلوقی به مرحله عبودیت رسید، «کار» خدا نیز به هدف رسیده است؛ مانند هسته ای که به نخل تبدیل می شود، و اگر به عبودیت نرسید، «کار» خدا به هدف نرسیده است؛ همانند هسته ای که بپوسد و به نخل تبدیل نگردد؛ ولی در هر صورت، «ذات» اقدس خداوند، نفع و ضرری نمی بیند تا بگوییم: خدا به هدف و غایت خود رسید یا نرسید، زیرا چنین فرضی نادرست است که درباره ذاتی که خود هدف محض است و هدف دیگری غیر او وجود ندارد، بتوان گفت: هدف دارد و گاهی بدان می رسد و زمانی بدان نمی رسد یا دائماً به آن هدف می رسد: ( إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِی حَمِیدٌ )(13).گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریاییش ننشیند گرد
تخلّق به اخلاق الهی
هدف دیگر خلقت انسان، تخلّق به اخلاق الهی است: «تخلقوا بأخلاق الله» (14)؛ یعنی خدایی شدن و به سوی خدا رفتن. البته بر پایه اراده تکوینی، رفتن به سوی خدا قهری است: (یا أَیهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ )(15)؛ لیکن اراده تشریعی خدا این است که انسان ها، همانند پدرِ موحّدان عالم، حضرت ابراهیم (ع)، با اختیار خود به سوی او بروند: (إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیهْدِینِ )(16). ثمره این رفتن، تکریم و تجلیل ویژه است که بخشی از آن به صورت هدایت ویژه جلوه می کند. این رفتن که چنین پاداشی را به همراه دارد، پس از دعوت خداست و ذات مقدس خدا، نخستین دعوت کننده ی انسان است که در یک فراخوان عمومی، همه بندگانش را به سوی خود فراخوانده است: (وَاللَّهُ یدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ )(17)، «أنت دللتنی علیک و دعوتنی إلیک» (18).هدف دیگر آفرینش انسان، نورانی شدن اوست، تا بتواند، آنچه دیگران، نه تنها با علم شهودی نمی بینند، بلکه با ادراک حصولی هم نمی فهمند، با چشم دل ببیند. رسیدن به این مقام والا که تنها برای اندکی از پیروان قرآن و عترت، یعنی یگانه های آن ها دست یافتنی است، به انسان های سالکِ واصل وعده داده شده است: (هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ)(19)، اوست که خود و فرشتگانش بر شما درود می فرستند، تا شما را از تاریکی به روشنی برند، زیرا خد اوند با مؤمنان مهربان است. (الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ )(20). کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را به فرمان پروردگارشان از تاریکی به روشنایی ببری و به راه خدای پیروزمند ستودنی راه نمایی.
در نتیجه هدف اصلی خلقت عبادت خداست و مسایلی چون تخلق به اخلاق الهی، نورانی شدن و صیرورت، در پی عبادت خالصانه برای انسان حاصل می شوند.
پی نوشت ها :
1- سوره مؤمنون، آیه 115.
2- سوره دخان، آیه 38.
3- سوره ص، آیه 27.
4- سوره لقمان، آیه 12.
5- سوره طلاق، آیه 12.
6- سوره ذاریات، آیه 56.
7- بحار الانوار، ج5 ، ص 312.
8- سوره ذاریات، آیه 56.
9- بحار الانوار، ج5، ص 157.
10- الکافی، ج1، ص 180.
11- بحار الانوار، ج84، ص 198.
12- سوره ذاریات، آیات 56 تا 58.
13- سوره ابراهیم، آیه 8.
14- بحار الانوار، ج 58، ص 129.
15- سوره انشقاق، آیه 6.
16- سوره صافات، آیه 99.
17- سوره یونس، آیه 25. و خدا [شما را] به سرای سلامت فرا می خواند، و هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند.
18- اقبال الاعمال، ص 67.
19- سوره احزاب، آیه 43.
20- سوره ابراهیم، آیه 1.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}