نویسنده: آیت الله عبدالله جوادی آملی




 
در ساحت گسترده علم، شناخت خدای سبحان و اسمای حسنا و صفات علیای او از علوم حقیقی و اَصالی است و هر دانشی که در این راه، به یاری بشر برخیزد و تا حریم شناخت حق او را همراهی کند، نسبت به معرفت خدا و شناخت اسمای حسنای الهی، علمِ ابزاری و آلی به شمار می اید؛ گر چه ممکن است خود سهمی از اصالت داشته باشد؛ البته با ژرف اندیشی می توان گفت همه دانش ها ابزار شناخت و معرفت حق و اسمای حسنای الهی است و تنها علم اصالی، همان است که معلوم آن، تنها اصیل محض، یعنی خدای سبحان است.
بر این اساس، انسان شناسی نیر علمی ابزاری است که آدمی را افزون بر آشنایی با خود، به شناخت خدای سبحان هدایت و راهنمایی می کند، پس برخورد انسان با قرآن و تأمّل و تدبّر او در آن با هر گونه شناخت، مطالعه و تدبّر دیگری متفاوت است، زیرا آدمی، ویژگی های خود را از زبان کسی که آفریدگار او و نیز بهترین دوست اوست می شنود، و با حقیقت خود از سر اندیشه و اشتیاق آشنا می شود و آن را مقدمه ای برای دیدار دوست می داند. چنین دانش آموزی که تحت تعلیم خداوند، قرآن می آموزد، برای هیچ شناختی به اندازه معرفت خدای سبحان ارزش قائل نیست، بلکه شناخت همه چیز را ابزار شناسایی او می داند و هر گونه احترام، حتی بزرگداشت پیامبران، فرشتگان و اولیای الهی را زمینه ای برای احترامِ اصالی و تعظیم اساسی نسبت به ذات مقدس ربوبی می بیند. چنین معرفتی موجب می شود که نعمت های خدا را نیز ابزاری ببیند که در پرتو شکر آن ها، به شکرِ مُنعم، یعنی مالک نعمت توفیق خواهد یافت.
درباره ذکر نیز، گاهی سخن از ذکر نعمت است و گاهی ذکر مُنعِم. از این رو خدای سبحان می فرماید: به یادِ انعام من نسبت به خود باشید و نعمت های مرا فراموش نکنید: (اذْکُرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیکُمْ) (1).
یاد نعمت های خدا، زمینه ساز شکر آن هاست؛ اما ره آورد آن افزونی نعمت در دنیا و حصول بهشت در آخرت است که این کمالی متوسط به شمار می آید، زیرا فراتر از یادآوری نعمت، به یاد صاحب نعمت بودن است و آن مرتبه متوسط، یعنی یاد نعمت، نردبانی است برای رسیدن به مرحله والای ذکر مُنعم؛ به یاد من باشید تا شمار را در یاد خود داشته باشم: (فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ) (2).
آنکه از حدّ متوسط بالا بیاید و اهل یادِ «صاحب نعمت» و خدای مُنعم باشد، در مرحله تعلّق روح نیز از مدارِ (ثمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَر) (3)، بالاتر می آید و با دو ضمیر زیبای متکلم وحده (در «نفخت» و «روحی»)، به خدای سبحان مرتبط می شود. این تعبیر که در سراسر قرآن، تنها دو بار آمده است، از شور انگیزترین تعبیرات خدا درباره انسان است: (وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی) (4).
اگر انسان در سیر کمالی خویش، تا بدین مرتبه پیش آمد، همه حساب ها و برنامه های او به گونه ای ویژه و در بالاترین مرتبه خواهد بود که حتی از مقام فرشتگان هم بالاتر می رود. (5)
در این جا برای نمونه به پنج مورد از برنامه های اختصاصی انسان اشاره می شود که عبارت است از: ترس، علم، رزق، اِماته و اِحیای مجدد.

1. ترس

در مرحله ترس، انسان های عادی از عذاب خدا می هراسند و حتی مؤمنانی که شب زنده داری خود را با سجود و قیام در مقابل خدا همراه می کنند، از آخرت می ترسند و به رحمت پروردگارشان امید دارند: (أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ ءانَاءَ اللَّیلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ)(6).
این ترس، هراسی نفسی است و هر صاحب عقلی طبیعتاً از آتش عذاب می هراسد. اما آنان که در مدار بالاتری از ایمان و عرفان سیر می کنند، این ترس نفسی را پشت سر نهاده، تحت سیطره ی «ترس عقلی» درآمده و با فرمان الهی (وَإِیای فَارْهَبُونِ) (7)، به رهبانیت از خدا و نه از مخلوق او (هر چند برزخ و دوزخ) روی آورده اند.
افزون بر رهبانیتِ از خدا، حذر و خشیت از خدا (و نه عذاب او)، نیز نشان گر ترس عقلی انسان است و گاه از میان انسان ها، به عالمان الهی منحصر شده است: (إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ) (8).

2. علم

در جریان علم، تعلیم کامل ترین انسان ها که مظهر (وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا) (9) هستند، به صورت مستقیم از سوی خدای سبحان صورت می گیرد و جایگاه تعلّم آنان، چنان والاست که فرشتگان هم از تصوّر و تحمّل آن ناتوان اند، زیرا این عرشیانِ مَلاء اعلا و کرسی داران آن محفل والا، غیر از اختصام و گفتمانِ محمود و ممدوح بهره ای ندارند: (مَا کَانَ لِی مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ یخْتَصِمُونَ) (10)؛ امّا افق اعلایی که نیمه راه رسول خدا (ص) تا مبدأ علمِ مطلق است، از دسترس بزرگ ترین فرشتگان الهی بیرون است؛ چه رسد به منزل گاهی که درباره آن تعبیرِ (ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَکَانَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَى) (11) را باید شنید و خاموشی گزید و درباره یافته های علمی و بی واسطه رسول خدا در آن خلوت بی نظیر و شهود بی همتا: (فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى) (12)، زمام سخن را باید گذاشت و گذشت.
پایین تر از این مرحله، انسان های کاملی هستند که توسط جبرئیل (ع) آموزش می بینند و در مرتبه پایین تر، اگر از تعلیمِ ملکوتی سخن به میان آید، توسط فرشتگان زیر مجموعه جبرییل امین انجام می گیرد.
باید توجه داشت، همان گونه که انسان های کامل و اکمل متفاوت اند، مراحل وجودی انسان اکمل نیز یکسان نیست؛ چه بسا مرحله نهایی انسان کامل، معارف الهی را بی واسطه از خدای سبحان تلقی کند و در مراحل متوسّط به وسیله پیک وحی، آن را دریابد.

3. رزق

همین مراحل سه گانه، درباره رزق نیز مطرح است. یعنی گاهی رزق و روزی به صورت مستقیم از دست خدای سبحان به دست والاترین انسان ها می رسد و گاهی در مرتبه پایین تر، به وسیله فرشته ی روزی (میکاییل (ع)) به بندگان کامل (نه اکمل) واصل می شود و در مرحله پایین تر زیر مجموعه حضرت میکاییل، وظیفه روزی رسانی را برای انسان های عادی بر عهده دارند.
به هر حال آنچه درباره وحی یابی انسان های کامل گذشت، در مورد ارتزاق انسان ها نیز مطرح است و با غور در آیه (وَ مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ) (13) و تأمّل در تناسب حکم و موضوع، و نیز حفظ مراتب، می توان مطلب مزبور را دریافت؛ البته در تمام مراحل سه گانه تعلیم و رزق، معلم حقیقی و رزاق واقعی خدای سبحان است و جبرائیل، میکائیل و سایر فرشتگان، همگی مظاهر تعلیم و رزق الهی اند.

4. إماته

مسئله إماته و مرگ انسان نیز دارای سه مرتبه و سه دسته است: دسته نخست، یعنی انسان های ضعیف، توسط زیر مجموعه حضرت عزرائیل (ع) توفّی و قبض روح می شوند: (حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا یفَرِّطُونَ) (14). البته این گروه، اگر از مؤمنان باشند، با احترام و سلام فرشتگان روبه رو می شوند: (الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ طَیبِینَ یقُولُونَ سَلَامٌ عَلَیکُمُ) (15) ، و اگر از تبهکاران و مجرمان باشند، با ضربات فرشتگان بر پشت و پیش روی خویش مواجه می شوند و فرمان چشیدن عذاب سوزنده جهنم را دریافت می کنند: (وَلَوْ تَرَى إِذْ یتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلَائِکَةُ یضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ) (16).
دسته دوم، انسان های کامل و شایسته ای هستند که پیک مخصوص خدا برای قبض روحشان اعزام می شود، و به وسیله عزرائیل (ع) از خاکدان طبیعت به پرواز درآمده، به سوی پروردگار خود باز می گردند: (قُلْ یتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ) (17).
فوق همه انسان ها، کامل ترین افراد انسانی اند که جز با دیدار دوست و تسلیم جان رعایت به پیشگاه پر محبّت او، راضی نمی شود و راهی نمی گردند:
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم (18)
اگر این آرزوی ملکوتی به عمل پیوست و مقدمات آن فراهم آمد، دوست نیز بی واسطه تجلی می کند و روحِ از خود فرستاده را به سوی خود باز می گرداند: (اللَّهُ یتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا) (19).

5. احیای مجدد

مسئله اِحیای مجدد انسان ها نیز پس از برچیده شدن بساط زمین و زمان، چنین است که توده مردگان، به وسیله فرشته های مأمور از جانب اسرافیل (ع) بیدار می شوند و انسان های کامل، به دست خود اسرافیل بر می خیزند.
والاترین افراد بشر که نه تنها بر مدار (وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی) (20) پا به عرصه هستی گذاشتند، بلکه بر محورِ (وَأَیدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ) (21) زندگی کرده و در همه برنامه های خود، از فکر، شکر، ذکر، ترس، علم، رزق، اماته و...، جز با آفریدگار خویش سر و کاری نداشتند، در امر احیا و برخاستن از خاک و حضور در پیشگاه مَلِک و مالک روز حساب نیز، تنها به یاد او زنده می شوند و به فرمان مستقیم او بر می خیزند:
ما زنده به ذکر دوست هستیم دیگر حَیوان به نفخه ی صور
البته در همه مراحل سه گانه، احیا کننده حقیقی، خدای سبحان است و حضرت اسرافیل و سایر فرشتگان، مظاهر احیای الهی اند.

پی نوشت ها :

1- سوره بقره، آیات 40 و 47 و 122.
2- سوره بقره، آیه 152.
3- سوره مؤمنون، آیه 14.
4- سوره حجر، آیه 29 و سوره ص، آیه 72.
5- ر. ک.: زن در آیینه جلال و جمال، مراتب کمال.
6- سوره زمر، آیه 9.
7- سوره بقره، آیه 40.
8- سوره فاطر، آیه 28.
9- سوره بقره، آیه 31.
10- سوره ص، آیه 69.
11- سوره نجم، آیات 8 و 9.
12- سوره نجم، آیه 10.
13- سوره صافّات، آیه 164.
14- سوره انعام، آیه 61.
15- سوره نحل، آیه 32.
16- سوره انفال، آیه 50.
17- سوره سجده، آیه 11.
18- دیوان حافظ، غزل شماره 351.
19- سوره زمر، آیه 42.
20- سوره حجر، آیه 29؛ سوره ص، آیه 72.
21- سوره مجادله، آیه 22.

منبع: جوادی آملی، عبدالله، (1389)، انسان از آغاز تا انجام، قم، نشر اسراء، چاپ دوم.