با رفتن رضا شاه به یکباره ایران میدان جوش و خروش و حرکت و بحث و جدال شد. مردم احساس آزادی کردند و توانستند پیرامون مسائل بیست ساله گذشته فکر کنند و سخن بگویند. روز بعد ولیعهد در مجلس حاضر و سوگند یاد کرد.
سیاست سنتی دولت انگیس تضعیف دولت مرکزی و تهدید آن از طریق ایجاد تفرقه و مسلح کردن عشایر و ایلات و سرگرم کردن حکومت مرکزی به زد و خوردهای داخلی بود. اما بعد از اینکه در وضع همسایه شمالی ایران تحول حاصل شد و حکومت شوروی استقرار یافت سیاست انگلیس عوض شد و از یک حکومت متمرکز مستبد و نیرومند حمایت کرد. رادیوی لندن سیاست استعماری انگلیس در ایران را مفصل و توأم با اعترافاتی در چهاردهم آبان ماه 1320 ﻫ. ش تشریح کرد.
شما از سیاست دولت انگلیس در ایران آگاه نیستید، این سیاست ساده و روشن است اما کسی به آن پی نمی‌برد. سیاست انگلیس در ایران مبتنی بر دوستی است، دوستی دو قسم است، دوستی بی‌غرض و دوستی با غرض، دوستی بی‌غرض به ملت ایران مخصوص دانشمندان است، اما دوستی دولت انگلیس نسبت به ایران و نسبت به هیچ کشور دیگری دوستی بی‌غرض نیست و نمی‌تواند باشد. در سیاست، بی‌غرض نمی‌توان بود، نهایت اینکه غرض ممکن است صالح باشد و ممکن است فاسد باشد. سیاست دولت انگلیس نسبت به ایران مبنی بر غرض صالح است به این معنای که ما مصلحت خود را چنین تشخیص داده‌ایم که ایران باید مستقل و تمامیت حاکی آن محفوظ و نظم و امنیت در آن مستقر باشد، چرا که ایران نه فقط دروازه هندوستان است بلکه دروازه تمام آسیا است و عدم استقلال و بی‌نظمی و اغتشاش در آنجا برای ما مضر بلکه خطرناک است این است وجه دوستی ما نسبت به ایران که از روی غرض است...
دولت انگلیس از این سیاست اصلی منحرف نمی‌شود مگر به یکی از دو علت: یکی این که مأیوس شود از اینکه دولت ایران بر پای خود بماند و دیگر اینکه منافع حیاتی خود را در ایران در مخاطره ببیند در این صورت چاره ندارد از اینکه هر دست و پایی می‌تواند بکند و کسی هم حق ندارد که بر او ملامت کند مثلاً قراردادی که ما در سال 1907 م با دولت تزاری روس بر سر ایران بستیم و آن را به منطقه‌های نفوذ تقسیم کردیم بدین دلیل بود که آن زمان پس از چندین سال مجاهده مأیوس شده بودیم از اینکه دولت ایران بتواند استقلال خود را حفظ کند. و می‌دیدیم که به سرعت زیر دست دولت تزاری می‌رود و وسیله آن قرارداد خواستیم یک اندازه از تجاوزات روسیه تزاری جلوگیری کنیم. همچنین در زمان جنگ بین‌الملل اول ما در کارهای مداخله کردیم چون که به سبب شیطنت‌های آلمانی‌ها و عثمانی‌ها منافع خودمان را در خطر می‌دیدیم. و نیز در سال 1919 م که قراردادی با ایران بستیم و بسیاری مردم گمان بردند ما می‌خواهیم ایران را تحت حمایت خود درآوریم، به سبب آن بود که از مشاهده وقایع چندین ساله مأیوس شده بودیم که ایرانی‌ها بتوانند امور خود را اداره کنند.
پس از آنکه دیدیم ملت ایران نسبت به آن قرارداد بدبین است و آن را مبتنی بر فرض غرض فاسد می‌داند قرارداد را الغاء کردیم و در عوض از دولت ایران تقویت و مساعدت کردیم که نظم و اقتدار را در کشور خود برقرار نماید. تقویت و مساعدت ما از رضاشاه سرش این بود و باید انصاف داد که او در چند سال زمامداری خود به اصلاح امور کشور پرداخت، لیکن متأسفانه آن پادشاه به مرور زمان هر چه قدرتش بیشتر شد از راه صحیح بیشتر منحرف شد و به کارهای بی‌قاعده دست برد و ملت ناراضی شد. گمان نکنید ما هم راضی بودیم اما چه می‌توانستیم بکنیم؟ دشمنان القاء می‌کردند که ما رضاشاه را اداره می‌کنیم و هر چه می‌کند به دستور ما است ولی چنین نبود تا وقتی که دیدیم شیطنت آلمانی‌ها و غفلت شاه منافع ما را دارد به خطر می‌اندازد. این بود که برخلاف میل خودمان این اقدام اخیرا را کردیم و اطمینان می‌دهیم که به محض اینکه مخاطره فعلی رفع شد خاک شما را تخیله کنیم و شما را در امور کشور خودتان آزاد و مختار گذاریم و دولت شوروی هم که با ما متحد است همین نیت را دارد؟!
این‌گونه اعترافات بی‌شرمانه از سوی سخنگویان انگلیس به دخالت در امور یک کشور مستقل باید ملت ما را همیشه بیدار و آگاه نگه می‌داشت و باید ملت ما اجازه نمی‌داد در هیچ شرایطی دولت‌های دیگر به مداخله بپردازند و برای آن صلاح‌اندیشی نمایند و خود را قیم آن بدانند . باید تاریخ معاصر درس بزرگی برای ما باشد؛ درس از این جهت که با وحدت تمام در پی ساختمان بنیادهایی باشیم که ما را به اندیشه وامی‌دارد، به خویشتن بازمی‌گرداند، ارزش‌های انسانی را در مقابل فریب‌ها و سیاست‌های دروغین به ما می‌نمایاند، ایمان ما را به اصول اعتقادی اسلامی تقویت می‌کند و اعتماد به نفس را به گونه‌ای که شایسته یک ملت زنده و بیدار و تواناست در وجود ما محکم می‌گرداند.
شهریور 1320 ه. ش، برای ملت ما ایران دو خاطره متضاد را به همراه دارد یکی سقوط دیکتاری رضاخان یعنی کاخ ظلم و ستم که همه واژگونی آن را انتظار داشتند و دیگری اشغال سرزمین ما بوسیله ارتش‌های بیگانه که مصائب بسیار جنگ را به همراه داشت.
منبع: سید جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، ج اول، ص 264 ـ 266