نویسنده:یاشار ذولفقاریان




 
NARNIA

بازگشت به دنیای افسانه ها

در طول جنگ جهانی دوم، میلیون ها نفر هر روز با ترس بیدار شده و با نگرانی از دست دادن شهر، سرپناه یا جان خود می خوابیندند.در میان تمام افرادی که در آن سال ها زندگی شان دست خوش تغییر شده، چهار کودک اهل لندن وجود دارند که با وجود ارتباط مستقیم با جنگ، مدت مدیدی از عمرشان را داخل یک کمد لباس می گذراندند.بچه های خانواده پونسی (pevensie)که با شروع بمباران های انگلیس، برای زندگی به مناطق روستایی خارج از شهر منتقل شده بودند، روزی در پی یک کنجکاوی کودکانه،پا به کمد جادویی گذاشته و سر از سرزمینی ناشناخته و برفی به نام نارنیا درآوردند.جایی که ملکه یخی همه زیبایی ها و چیزهای شگفت انگیز را خشک کرده و با زور بر حیوانات(و مخلوقات جادویی)ساکن آن سرزمین حکومت می کرد.شیر افسانه ای و نگهبان نارنیا یعنی اصلان(Aslan)با ورود این 4 نفر، پایان زمستان طولانی و تاریک سرزمینش را نزدیک دیده و برای سرنگونی ملکه به قهرمانان کوچک می پیوندند.هرچند پونسی ها پس از پیروزی، سال های متمادی در نارنیا با شادی و خوشحالی باقی ماندند، به محض خروج از کمد و بازگشت به زندگی عادی متوجه شدند که ماجراجویی شگفت انگیزشان تنها چند حظه در دنیای ما به طول انجامیده است.آن ها یک سال بعد با خراب شدن دیوار ایستکاه قطار بار دیگر خود را در نارنیا می یابند؛ اما این فاصله زمانی اندک برای ساکنان آن جا به بیش از 1000 سال تبدیل شده و نه تنها اصلان ناپدید گشته، بلکه نژادی از انسان های ظالم در آن جا حاکم شده ند.نهایتا سفر دوم پونسی ها با سقوط پادشاه ظالم یعنی King Miraz و به قدرت رسیدن پرنس کاسپین جوان و عادل به پایان می رسد؛ اما هنوز سفر قهرمانان نارنیا هنوز تمام نشده است.

ادبیات جادویی

دنیای نارنیا، کودکان و جادوهایش همه از مخلوقات ذهن ادیب و نویسنده انگلیسی سی.اس لوییس (C.S Lwis)هستند که شاید در کشور ما خیلی شناخته شده نباشد؛ اما در سطح جهانی نامش گاهی در کنار خالق کتاب های ارباب حلقه ها یعنی تالکین قرار می گیرد.جالب است که این دو هنرمند نه تنها در یک دوره زمانی زندگی می کردند؛ بلکه هر دو در دانشگاه آکسفورد فعالیت کرده و دوستان صمیمی محسوب می شدند.ممکن است برخی، داستان های لوییس را تقلیدی از آثار تالیکن بدانند؛ اما عملا این دو نویسنده، دو دنیای مجازی متفاوت با المان های خاص خود ساخته که هر دو به آثاری موفق ومحبوب بدل شده اند.البته در دنیای سینما این حکایت کمی فرق کرده و وجود نسخه زنده شخصیت های لوییس بر پرده نقره ای، به نوعی از موفقیت سه گانه ارباب حلقه ها (و تا حدی هم پولسازی یک پسر جادوگر و عینکی) نشات گرفته است.با درخشش و فروش کم نظیر فیلم های پیتر جکسون همه تهیه کنندگان هالوودی به سمت کتاب های افسانه ای حمله ور شده و شروع به ساخت انواع و اقسام اقتباس های شتاب زده کردند؛ اما این میان تنها یک استثنا وجود دارد و آن هم چیزی نیست جز اقتباس سینمایی صورت گرفته از کتاب دوست و همکار تالکین یعنی لوییس که تصادفا توسط هم وطن جکسون، یعنی اندرو ادمسون و در نیوزلند ساخته شده است.فیلم The Lion,, The Witch & The Wardrobe(هم نام کتاب اول)، اثری پرفروش و نسبتا تحسین شده از آب درآمد و در گیشه های سینما، رقابتی پایاپای با پروژه جدید خود جکسون یعنی کینگ کونگ داشت.با وجود نارضایتی برخی منتقدان و طرفداران از ساختگی بودن بازی 4 کودک اصلی و ساده شدگی برخی عناصر روایتی، اولین فیلم از سری وقایع نگاری نارنیا توانست تا حد زیادی یک هویت مستقل و جدا از ارباب حلقه ها برای خودش دست و پا کند و حتی در نبرد عظیم و افسانه ای پایانی هم حال و هوای داستان لوییس را از دست ندهد.متاسفانه این امتیاز به زودی از نارنیایی ها گرفته شده و در قسمت بعدی، ناشر فیلم یعنی دیزنی عملا همه چیز را با تقلید از ساکنان سرزمین میانه خراب کرد.هرچندی بخشی از ظاهر تیره تر و متفاوت فیلم prince caspian از کتابش ناشی می شود؛ اما سازندگان به جای خلق اثر سینمایی مخصوص خود، بیشتر بر نزدیک تر کردن نارنیا به سه گانه عظیم جکسون پافشاری کرده و حتی در تعدادی از سکانس های جنگ حماسی، عملا تقلیدی درجه 2 از نمونه های ارباب حلقه ها گونه (به ویژه نبرد پایانی دو برج)به وجود آورده اند.عدم استفاده درست از همین جنبه های تقلیدی و مشکلات ساختاری دیگر تنها یکی از ضربه های وارده بر فیلم دوم نارنیا بودند؛ چرا که این سرزمین افسانه ای از سوی دیگر می بایست در عرصه گیشه با مشکلات بزرگتری دست و پنجه نرم کند.برخلاف قسمت اول که با اکران در حوالی کریسمس به خوبی بیشتر مخاطبان کودک ونوجوان را در کنار دوستداران کتاب هایی لویس به سنماها کشانده بود.prince caspian در نزدیکی تابستانی به روی پرده رفت که با Iron Man شروع شده و به The Dark Knight ختم می شد.در نبرد آثار اقتباسی از کتاب های معروف، در قهرمان کامیک بوکی برنده شده و پرنس کاسپین نتوانست انتظارات دیزنی را برآورده کند.با کم رنگ شدن عنصر تجاری، دیزنی نهایتا خودش را کنار کشیده و (Walden Media)(صاحبان حقوق سینمایی کتاب)را تنها گذاشت تا سرنوشت سومین ماجرای نارنیا یعنی The voyage of The Dawn Treader در پرده ای از ابهام قرار می گیرد.

طلوع زنده است

کمتر کسی فکرش را می کرد که پس از انصراف دیزنی، فیلم سوم شانسی برای ساخته شدن داشته باشد؛ اما نه تنها این اثر بار دیگر جان گرفت، بلکه با پشتیبانی روباه عموما منفور سینمایی یعنی استدیویی فاکس قرن بیستم، خیلی سریع جلوی دوربین رفت.در طول این جابه جایی ادمسون جایگاه کارگردانی را ترک کرده و در شرایطی که به عنوان تهیه کننده همچنان در نارنیا باقی ماند، مسوولیت پیشینش را به مایکل اپتد (Michael Apted)واگذار کرد.این فیلمساز بریتانیایی بیشتر شهرتش را مدیون ساخت آثار مستند است و در سینمای داستانی تنها کار معروفش «دنیا کافی نیست»(The world is Not Enough)محسوب می شود که آن هم بیشتر موفقیتش را مدیون شخصت جیمز باند است تا کارگردانش، با وجود چنین پیش زمینه ای، انتخاب اپتد برای هدایت سکان فیلم سوم نارنیا کمی غیرعادی به نظر می رسد؛ اما خوشبختانه او دست کم مواد اولیه خوبی در اختیار دارد، چرا که قصه کتاب منبع، به عنوان یکی از بهترین های سری شناخته می شود.
پیتر و سوزان پونسی که اکنون حسابی بزرگ شده اند تنها نقشی کوتاه داشته و 2 تای کوچک تر یعنی ادموند ولوسی هستند که به همراه پسرخاله خود یعنی Eustace scrubb با زنده شدن تابلویی از امواج سهمگین و یک کشتی عجیب (آن هم در قالب سرازیر شدن آب از داخل قاب عکس به اتاق شان!)برای بار سوم به نارنیا باز می گردند.این کشتی با نام دان تریدر (Dawn Treader)به دستور کاسپین ساخته شده که قصد احیای دوران اوج سرزمین جادویی و جبران اشتباه های عمومی پلیدش را دارد.او سکان دان تریدر را در دست گرفته و در کنار دو پونسی کوچک ترو همراه جدیدشان به استقبال شگفتی های بی پایان در دورافتاده ترین گوشه های نارنیا می رود.سفری که البته بی خطر هم نبوده و حتی شبیه ملاقاتی دیگری با روح تبعیدی ملکه یخی (با بازی ilda swinton)است.اصلان شیر هم با صدای با وقار لیام نیسون بازگشته و عملا همه چیز برای سیاحت موفقیت آمیز کشتی افسانه ای آماده است.
نکته مهم در این میان، زمان شروع سفر دان تریدر و اکران فیلم سوم است که به چارجوب زمانی قسمت اول بازگشته است.روباه (فاکس) از اشتباه موش (دیزنی، خانه میکی ماوس)درس گرفته و قصد دارد این اثر پرهزینه را مانند The lion, The witch & The wardrobe در ماه دسامبر به روی پرده بفرستد.نکته جالب به زمان نمایش Tron legcay، اثر پرخرج شرکت رقیب و صاحب پیشین نارنیای سینمایی یعنی دیزنی مربوط می شود که تنها به فاصله یک هفته از Dawn Treader اکران شده و می تواند به خلق رقابتی بزرگ بر سر بلیط سینماها در فصل تعطیلات کریسمس منجر شود.البته تا این لحظه شانس پیرون Tron بسیار بیشتر است.در مقابل فشار و تمرکز دیزنی، فاکس با وجود صرف هزینه های نسبتا بالا برای ساخت فیلم حاضر، در معرفی و تبلیغ اثر جدیدش خیلی گذرا و کم رنگ عمل کرده و حتی باعث شده برخی از طرفداران نارنیا از وجود قسمت سوم بی خبر بمانند!از سوی دیگر در حالی که فیلم فاکس با دوربین عادی فیلمبرداری شده و در مرحله پس تولید (post prodution)به حالت 3D تبدیل (convert)شده است.Tron legacy از اول با دوربین های 3D ضبط شده و قصد دنبال کردن راه امثال Avatar را دارد.اگر مقاله فیلم شماره گذشته رامطالعه کرده باشید، با تفاوت های کیفی این دو روش و ضعف های بی شمار حالت تبدیل شده آشنا هستید.آثار تبدیل شده پس از فیلمبرداری همواره از تاریکی بیش از حد سکانس ها، جلو و عقب آمدن نادرست اشیا و ده ها مشکل دیگر رنج برده و ذره ای هم از حیث سه بعدی بودن به پای شفافیت و حس طبیعی نمونه های اصلی چون Avatar یا حتی Resident Evil: Afterlife نمی رسند.امروزه عموم مخاطبان سینمایی به خوبی از دردسرهای آزاردهنده تبدیلی ها (مثل The Last Airbender)آگاه شده اند و بعید نیست این نوع 3 بعدی سازی به جای سودآوری، به فروش نارنیای سوم لطمه بزند.همه این موارد باعث نگرانی عاشقان کتاب های لوییس شده چرا که اگر این فیلم هم از دید تجاری موفق ظاهر نشود، ساخت دنباله های بعدی اش به طور قطعی منتفی شده و نارنیا هم به جمع Golden Cmpass و سایر اقتباس های نیمه کاره در گنجینه شکست های هالیوود می پیوندد.اکنون سرنوشت تمام نارنیا(چه ساکنان و شخصیت های داخلش و چه خود قصه و فیلم ها)با کشتی افسانه ای قهرمانان گره خورده و تریدر باید یک تنه به جنگ انواع موانع داخل و خارج فیلم برود.لوییس در قالب اصلان همیشه به قهرمانان داستان و مخاطبان کتاب هایش تاکید داشته که حتی در برابر بزرگ ترین موانع هم امید خود را از دست ندهند.امیدواریم این فیلم لیاقت امید ساکنان نارنیا و طرفداران آثار آن نویسنده را داشته باشد و سواران کشتی رویایی بتوانند از آزمایش خطیرشان سربلند بیرون بیاند.
منبع:بازی رایانه شماره39