نویسنده: علی اکبری




 

شهید عبدالحسین برونسی

هیچ راهی بهتر از قرآن نیست.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیکم یا انصار روح الله، اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن، صلواتک علیه و علی آبائه، فی هذه الساعه و فی کل ساعه، ولیا و حافظا و قائداً و ناصرا و دلیلاً و عینا حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلا.
درود خدا و درود همه انبیای الهی و درود همه ارواح پاک شهدا و همه رزمندگان اسلام و درود همه مجروحین جهان در سرتاسر عالم و درود همه انسان های تحت ستم و درود همه خانواده شهدا، به رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی ارواحنا فداه.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
ای جوان ها، ای انسان ها، به قرآن توجه کنید که با ما چقدر دارد روشن حرف می زند و به روشنی به ما بیان می کند: بیایید تجارت در راه خدا کنید و از این تجارت چهار روز دنیا دست بکشید.«ان الله اشتری من المومنین انفسهم واموالهم بان لهم الجنه یقتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوراته والانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به ی و ذلک هو الفوز العظیم.» چه معامله ای بالاتر از این که خدا خریدارش باشد. توجه نمی کنید؟! تجارت چهار روز دنیا هر چند هم که مال جمع و اگر در راه او مصرف نکنید در راه خدا: « یحسب ان ماله اخلده کلا لینبذن فی الحطمه» این مال شما را به «اخلده» نمی اندازد؛ و این بهترین تجارت است، و بهتری تجارت در راه خداست، خدا جان شما و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده است. آخر چرا به طرف جهنم پیش می روید؟ من متحیرم که این تجارت پر بها را رها کرده اند و به تجارت جهنمی خود پیوسته اند.
این قرآنی که چندین سال است که در غریبی مانده است، آن را زنده کنیم و سرمشق زندگیمان قرار دهیم، و ما خودمان را نجات دهیم، و آن انسانیتی که خدا برای ما خلق کرده است و ما را به بهترین اندام و قواره خلق کرده: « لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» را به اثبات برسانیم. نه این که به دست خودمان، خودمان را به اسفل السافلین بفرستیم. خیلی این بد است و این: «لاکون من شجر من زقوم» است؛ این درختی که در جهنم است، خود انسان است که این درخت را برای خودش پر بار می کند. ما باید از این درخت دوری کنیم و به رحمت خدا بپیوندیم.
قرآن می فرماید: «ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون و لنبلونکم بشیء من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا الله و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون» فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید و خودتان را به قرآن نزدیک کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید رجوع کنید به قرآن و از قرآن استمداد بجویید و از قرآن مدد بگیریم.
فرزندان عزیزم، از قرآن مدد بجویید و از قرآن سرمشق بگیرید تا به گمراهی کشیده نشوید. من که این آیات را برای شما می خوانم، از صمیم قلب می خواهم چند شب دیگر به سمت دشمن روانه شوم، و اگر برنگشتم امیدوارم که شما به قرآن بپیوندید و به این وصیت هایی که من کردم عمل کنید. و من هنوز هم صحبت دارم و به شما باید تذکر بدهم و باید با شما قرآن بخوانم و هیچ راهی جز قرآن خواندن و توصیه قرآنی نیست. فرزندانم، من شما را باز به قرآن توصیه می کنم. هیچ راهی بهتر از قرآن نیست. شما را به خدا، توجه کنید! شما را به خدا، این کتاب آسمانی را سرمشق زندگی تان قرار دهید تا رستگار شوید. فرزندان عزیزم، من تمام صحبتم را راجع به آیات قرآن برای شما می گویم. باید به آیات و روایات و احادیث ائمه معصومین علیهم السلام رجوع کنید و راه زندگی خودتان را تعیین کنید هر دستوری که قرآن می دهد باید شما عمل کنید.
ما قصد داریم که ان شاء الله اسلام را به رهبری امام عزیزمان و پیروان او در سرتاسر عالم پیاده کنیم. یا باید در این راه کشته شویم یا پرچم اسلام بر تمام قله های بلند جهان برافراشته شود.
باید مو به مو حرف رهبر عزیزمان را عمل بکنیم؛ و اگر قلب امام از ما ناراضی شد، خدا از ما ناراضی است. این قلب امام، قلب رسول خداست. این قلب امام، قلب علی بن ابی طالب علیه السلام است، قلب همه ائمه معصومین علیهم السلام است. این قلب امام، قلب مادرم زهراست، باید این قلب به درد نیاید، باید این قلب همیشه شاد و محکم باشد، و باید شما این قلب را به درد نیاورید که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و خدا از شما راضی باشد. قدر امام عزیز را بدانید قدر رئیس جمهور عزیز، آقای خامنه ای را بدانید.
ولایت فقیه که امروز استمرار ولایت علی است، بر همه جامعه انسانیت حاکمیت دارد. باید از ولایت فقیه پیروی کرد.
این مسیری که امام عزیزمان آمد، به ما نشان داد که دنباله رو مکتب حسینی است و سر منشأ از فرزند فاطمه گرفته است، و راه خونین صحرای کربلا را پیموده است: از مدینه به مکه و از مکه به عراق؛ و همان راهی که حسین رفت این فرزندش ما را رهنمون کرد.
درباره شهیدان باید کلمه «اموات» از زبانها و اندیشه ها ساقط شود، و حیات آنها با شکوه تجلی نماید: « بل احیاء عند ربهم یرزقون».
به شهیدان هنگامی که از مرکب خود می افتند و شهید می شوند، می گویند دیگر از گذشته خود هیچ حزن و اندوهی نداشته باشید. شما را به همان بهشت انبیاء خدا وعده می دهم. پس فرزندانم، تلاش بکنید. این فرزندان اسلام، ای انسان ها، تلاش بکنیم تا مشمول صلوات و رحمت خدا قرار بگیریم و اگر شما مشمول رحمت و صلوات خدا قرار بگیرید، به هیچ بن بست و گمراهی برنخواهید خورد و حق را در یابید و به پیش بروید.
برادران و خواهران و شنوندگان و فرزندان عزیزم، برای پیشبرد این رسالت باید از صبر و صلوات، قدرت و توان بگیرید. اقامه صلوه این همه در قرآن گفته شده است، اقامه صلوه آن همه در قرآن آمده، برای قرب و پیشرفت به سوی همین هدف های الهی است نه چیز دیگری.
و این نعمتی است که خداوند شامل حال ما کرده است که ما توان رزمیدن را داشته باشیم و در راه خدا بجنگیم، و به نظر خود من، این بزرگترین نعمتی است که خدا به من عنایت کرده است. ولی من کجا، راه خدا کجا؟ خون ناقابل من کجا، خون های پاکی که در این راه ریخته اند کجا؟! خون زهرا سلام الله علیها در این راه ریخته است. خون پیغمبر ریخته است. خون اولیا و ائمه معصومین ریخته است، خون شهدای کربلا، این کربلا چه بود؟
این کربلا چه بود؟ این کربلا چه بود که به همه انسان ها روح بخشیده، و این فرزند فاطمه سلام الله علیها بود که به ما روح بخشید، و ما قابلیت آن را که در راه فرزند فاطمه سلام الله علیها کشته شویم نداریم و خودمان را لایق این راه نمی دانیم، ولی کرم آن عزیز فاطمه سلام الله علیها زیاد است. از مادرش فاطمه سلام الله علیها می خواهیم که نام ما را هم در لیست اصحاب فرزندش امام حسین (ع) ثبت کند. ما امروز می جنگیم تا زمین را برای فرزند فاطمه آماده کنیم. ان شاء الله ما باید امام زمان مان را یاری کنیم، و اگر در این راه تکه تکه هم شویم و ما را زیر تانک بیاورند، ما دست از این راه بر نخواهیم داشت؛ و امیدواریم که خدا ما را ثابت قدم بدارد: « ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین» و ما را ثابت قدم بدارد، ان شاء الله، و بعد هم بر قوم کافر پیروز کند. این پیروزی خدا هدیه ای است، و در هر دو صورت ما پیروز هستیم، چه کشته بشویم و چه بکشیم؛ و این پیروزی از آن رهروان حق و فضیلت است.
مادر عزیزم، من راهی را که رفته ام، راه همه انبیا الهی است. راهی است که این جهان خلقت برای آن راه خلق شد، و برای آن راه به حد کمال رسید، و باید ما از راهی که اولیا رفته اند برویم، و از راهی که شهدا رفته اند برویم، و از همه مهم تر راهی که فرزند فاطمه حسین (ع) رفته است، ما طی کنیم. از سالی که فهمیدم که هدف این امام عزیز، مقدس است و پیروان او پیروان انبیاء هستند به این نهضت پیوستم و من از آن روز فهمیدم قیام این مرد بزرگ الهی دنباله رو همان قیام امام حسین (ع) است. هیچ تردیدی در آن نیست هیچ شکی در آن نیست. هر کس به این انقلاب شک کند، به خدا و پیغمبر شک کرده است. و این انقلابی است الهی و جنگی است که بر ما تحمیل شده است از طرف معاندین. باید از ناموس اسلام حفاظت کنیم و از اسلام عزیزمان که غریب است حمایت کنیم، حتی اگر همه تکه تکه شویم.
مادر، هر موقع که شهادت من یادت می آید، بگو خدایا، این فرزند را از من در راه خودت قبول کن.
مادر عزیزم، مادر مهربانم، خوب توجه کن؛ من این راه را با چشم باز انتخاب کرده ام و با چشم باز این راه را رفته ام.
ای همسر عزیز و ای همسر مهربانم که زیاد در خانه من رنج کشیده ای، ای زنی که از روزی که من آشنایی به انقلاب پیدا کردم تو مرا کمک کردی؛ خیلی در این انقلاب و از همه بیشتر در آن درگیری های ساواک به من کمک کردی؛ ان شاءالله خداوند از تو و از من راضی بشود. من که از تو بسیار راضی هستم.
همسرم، نمی دانی وقتی من با این فرزند فاطمه، نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آشنا شدم، و از وقتی که با شاگرد ایشان آقای خامنه ای آشنا شدم، هدف من عوض شد. خودت می دانی در طول انقلاب، تو خیلی به من و انقلاب کمک کردی. اگر تو زن انقلابی نبودی، من این طور رشد نمی کردم. من هر چه دارم از صبر تو زن بود، از تحمل تو بود؛ و هر چه به تو زخم زبان زدند، تو تحمل کردی و در راه خدا صبر کردی. من اینها همه را می دانم.
باید همه فرزندانت را طوری بار بیاوری که حسین وار، علی وار، زهرا وار، زینب وار، فاطمه وار، مهدی وار و حسن وار باشند. باید آنها را حسینی بار بیاوری. خلاصه، من از تو مننون هستم و راضی هستم، تو هم مرا حلال کن.
برادر عزیزم، خواهشی که از شما دارم اینکه به فرزندانم خوبی کنید و فرزندانم را نرنجانید، به خصوص فاطمه، زهرا و زینب عزیزم، و به خصوص ابوالفضل و عباس و آن حسین عزیز و مهدی عزیز و ابوالحسن مهربانم. باید اینها را به تدریج بزرگ کنید، و ان شاءالله به راهی که راه انبیا است، به آن هدایت شوند تا به گمراهی کشیده نشوند.
خواهران من! شما نگاه کنید به صحرای کربلا، نگاه کنید به زینب، به ام کلثوم، ببینید آنها چقدر در راه خدا صبر کرده اند. من می دانم که شما صبر آنها را ندارید، ولی آنها الگوی ما واسوه ما هستند. باید شما تلاش کنید و از خدا بخواهید تا آن صبر را خدا به شما عنایت کند. کسی که برادرش را در راه خدا داد، آن بهترین نعمت است، نعمتی از این بالاتر شامل حال کسی نمی شود؛ و حالا اگر شامل حال شما شد بی قراری نکنید. همه باید بمیرند، و مردن در بستر، خواهران عزیز، خیلی برای ما ننگ است. من این را به یقین فهمیده ام، مردن در بستر خیلی ننگ است.
خواهران گرامی ام، آگاه باشید، نکند که خجل زده در روز محشر جلو حضرت زینب سلام الله علیها وارد شوید، و زینب (س) بگوید من هفتاد و دو تن شهید در کربلا دادم و شما یک شهید یا دو شهید دادید، چقدر از خودتان ضعف نشان دادید، و چقدر شما منافقان را خوشحال کردید. من خواهشی از خواهران عزیزم دارم، باید استقامت کنند و به تمام زمان تاریخ نشان دهند که: زینب جان، ام کلثوم جان، اگر شما صبر کردید، ما هم صبر کردیم، باید این رسالت شهدا را شما خواهران شهدا به اتمام رسانید، همان رسالتی که زینب سلام الله علیها به اتمام رساند.
فرزند عزیزم ابوالحسن که الان پانزده سالت است و به حد تکلیف رسیده ای، باید از نمازت غافل نشوی، امروز تمام احکام شرع بر تو واجب شد. فرزندم، خیلی مواظب باش! خیلی به برادرانت خوبی و نیکی کن، تو بزرگ آنها هستی، من اسم تو را به نام علی (ع) گذاشتم. علی (ع) چقدر در طول عمرش در راه خدا جهاد کرد. برومندی خود را از امام علی بیاموز.
مهدی جان! من اسم تو را مهدی گذاشتم. فاطمه فرزندش را خیلی دوست دارد. تو باید امام زمان را یاری کنی، تو باید خودت را فدای امام زمان بکنی. چون امام زمان امروز در غیبت به سر می برد، این ولایت فقیه است که استمرار ولایت انبیاء است. باید شما پیروی کنی. اگر ولایت فقیه نبود ماها بدبخت بودیم.
حسین جان، گوش کن! اسم تو را من حسین گذاشتم که هر موقع صدایت می زنم، یاد حسین فاطمه بیفتم. می دانی روی چه احساسی پدرت اسم برادران کوچکترت را عباس و ابوالفضل گذاشت. امام حسین درباره عباس و ابوالفضل چقدر مهربان بود، تو هم باید آن طور باشی. قربان عباس علی شوم که دستان خود را در راه خدا داد.
عباس جان، حواست را جمع کن و خودت را حسینی بار بیاور. خیلی مسئولیت داری، خیلی تعهد داری. از صاحب اسمت سرمشق بگیر.
ابوالفضل عزیزم، ابوالفضل قهرمان، ابوالفضل در روز عاشورا چه کرد که با دو بال به بهشت رفت؟ چقدر نفس خودش را سرکوب کرد؟ چقدر با نفسش مبارزه کرد؟ ابوالفضل عزیزم، تو از ابوالفضل علیه السلام سرمشق می گیری، زندگی ات را با زندگی ابوالفضل بسنج و به گفته های قمر بنی هاشم عمل کن. پدرت به این آرزو، نام تو را ابوالفضل گذاشت.
عزیزم فاطمه جان، که من بارها دعا کرده ام خداوند به من دختری بدهد که نامش را فاطمه بگذارم، یکی از شاگردان امام صادق (ع) سر کلاس آمد امام فرمود: چرا دیر آمدی؟ گفت: خداوند به من فرزندی داد، برای همین دیر آمدم. فرمود: فرزندت چه بود؟ گفت: دختر. حضرت فرمودش: نامش را چه گذاشتی؟ گفت: فرزند پیغمبر، نام او را فاطمه گذاشتم. امام سه بار برخاست و نشست و گفت: خوشا به حال تو که نام مادرم فاطمه را انتخاب کردی. من در هر جا که مانده ام در عملیات ها، گفتم مهدی جان، تو را به مادرت فاطمه زهرا (س) به فریادم رس. به فریاد اینها برس. ما فرمانده نیستیم!
زهرا جان، زهرای عزیزم، زهرا سلام الله علیها چه کرد که شهیدش کردند؟
طفلش را بین در و دیوار کشتند. زهرا جان صاحب اسم تو را هنوز که هست نمی گذارند کسی زیارتش بکند. زهرا جان، پدرت رفت به مکه، نگذاشتند زیارت کند، پدرت را نگذاشتند قبر صاحب اسمت را زیارت کند صاحب اسمت غریب است. زهرا (س) طفل هایش را بر می داشت می آمد قبرستان بقیع، در آن بیت الاحزانی که درست کرده بود، می گفت پدر جان، شوهرم را به زور به مسجد بردند. پدر جان، طفلم را شهید کردند. حقم را از من گرفتند و به من ظلم کردند و به دخترم ظلم کردند. پدر جان، همین که تو از دنیا رفتی، حکومت اسلام را وارونه جلوه دادند. گاه شکایت می کرد. زهرا، زهرا، زهرا جان سلام الله علیها، عالمی به فدایت عزیزم، ای زهرای عزیزم، دخترم، پس مسئولیت سنگینی داری.
ای کسانی که این صحبت های مرا می شنوید، دل من خوش است که چنین فرزندانی دارم، به خدا من خوشحالم. من آرزویی در دنیا ندارم و امیدوارم این فرزندانم فرزندانی باشند، الگوی حسنه برای جامعه اسلامی. پیغمبر برای همه ماها اسوه حسنه است:
«ولقد کان لکم فی رسول الله حسنه لمن کان...» پس رسول خدا را برای خودتان اسوه حسنه قرار دهید.
فرزندانم، در آخر صحبت هایم همه را باید زینبم بر عهده بگیرد. زینب جان، دختر کوچک من، این برادران تو امیدوارم که در راه خدا بروند و تلاش کنند و کشته شوند، و تو باید صبر کنی، مسئولیت تو از همه سنگین تر است. گوش کن زینب جان، که باید رسالت همه را تو به عهده بگیری. من از خدا خواستم که آخرین فرزندم زینب باشد. زینب من، تو رسالت خیلی سنگینی داری. من وقتی که تو به دنیا آمدی، همان روز بعدش به جبهه آمدم و خوشحال شدم که خدا به من زینبی عنایت کرد.
دختران من، فاطمه و زهرا و زینب، خودتان را برای چنین قیامی آماده کنید. همان قیامی که زینب در کربلا کرد. در اول، شهادت جدش و مادرش، و بعد، پدرش، و در آخر، برادرش امام حسن و بعد فرزند فاطمه، جگر گوشه زهرا و برادر کوچکش امام حسین. همه رسالت اینها را زینب بر عهده گرفت. دختران من، زینب عزیزم، این رسالت بر عهده توست. از قرآن مدد بگیر و به قرآن متصل شو. این مصیبت ها برای تو گوارا باد. این مصیبت ها، مصیبت نیست. اینها هدف های الهی است که تو باید آنها را کاملاً به حد رشد برسانی و صبر را اثبات کنی، آن صبری که در قرآن بیش از 70 بار مکرر آمده است. می فرماید از صبر و بردباری و نماز یاری بجویید که همانا خداوند با صبرکنندگان است.
فرزندانم، هر آینه، خدا شما را به این آیات قرآن آزمایش می کند. حواستان جمع باشد، خیلی خوب جمع باشد و همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پیدا نکند.
ای انسان هایی که صحبت جهاد می شود به زمین می چسبید، آیا راضی شدید به این زندگی چند روز دنیا در برابر آخرت؟ فرزندانم، این آیه را خوب گوش کنید اگر شما دین خدا را یاری نکردید، قومی دیگر می آیند این دین خدا را یاری می کنند و باید شما عذاب ببینید. فرزندانم، این آیات را همیشه در ذهن تان بسپارید و هر موقع این آیات یادتان آمد، بخوانید و بنویسید: «الا تنفروا یعذبکم عذابا الیما یستبدل قوما غیر کم و لا تنصروه شیئا و الله علی کل شی قدیر.»
فرزندانم، اگر شما به سوی جهاد حرکت نکنید، خدا شما را مجازات دردناکی می کند و گروهی دیگر غیر از شما را به جای شما قرار می دهد.
من این آخرین حرکتم هست که به طرف خدا می روم. فرزندانم و همه گوش هایی که این صدای قرآنی را می شنوید: « تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون».
ایمان به خدا آوردن و ایمان به رسول خدا آوردن تنها هم کافی نیست. «و تجاهدون فی سبیل الله » در راه خدا جهاد کنید. در راه خدا کوشش کنید. «تومنون بالله و رسوله» به هر چیزی که به آن دلخوش داشته اید، با آن مبارزه کنید. این خیلی برای شما بهتر است و گواراتر است که در راه خدا جهاد کنید.
من هشت فرزند به جا گذاشتم. باید این فرزندان بزرگ شوند و ان شاء الله این راهی که پدرشان رفته ادامه دهند. پسرها راه پدرشان را و دخترها راه برادرانشان را و راه زینب را ادامه دهند.
خدا خودش می گوید وقتی رزمنده ای از خانه اش بیرون می رود، تکفل آن خانه به عهده خود خداست. من می دانم که خدا یاور فرزندانم است.
توصیه آخری که به فرزندانم دارم: فرزندان عزیزم، قدر مادرتان را بدانید و نگذارید مادرتان غصه بخورد و قدرش را بدانید.
از خدا درخواست کردم که به من دختری عنایت کند که اسمش را زهرا گذارم، و باز از او خواستم که خدایا به من دختری عنایت کن که اسمش را زینب بگذارم؛ و خدا به تمام این خواسته ها و این دعاهایی که من راجع به فرزندانم از خدا خواستم، با آن خصوصیات که خواستم آنها را نامگذاری بکنم. جواب داد؛ و خدا هم این نعمت را به من عنایت کرد و از خدا ممنون هستم و نمی توانم شکرش را به جا بیاورم و نخواهم توانست. عاجزم، بنده معصیت کارم، نتوانستم آنچه را که خدا گفت عمل کنم.
پروردگارا! تو را به حق محمد و ال محمد قسمت می دهم، پروردگارا! تو را به حق اولیائت قسمت می دهم؛ امام عزیزمان را، امام مهربان را و این امامی که ما را از بدبختی نجات داد، به سر منزل سعات رسانده، از جمیع بلیات حفظ بفرما.
پروردگارا! پیروانش را، خدایا، هر پیغمبری هر امام معصومی، یک یاران خاصی داشتند، این امام عزیز ما هم چند تا یاران خاص دارد. پروردگارا! این یاران خاص امام زمان را تا انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای جامعه محرومان زنده نگهدار.
پروردگارا! ما را هم مدیون شهدای مان ممیران. مرگ ما را هم کشته شدن در راه خودت قرار بده.
پروردگارا! تو را به حق محمدو آل محمد قسمت می دهیم صبر و تحملت را، صبر و بردباری ات را، به خانواده من و همه خانواده شهدا عنایت بفرما.
پروردگارا! همسرم را برای بزرگ کردن فرزندانش در راه خودت یاری بفرما. و از زخم زبان هایی که زده می شود و آنها را و این زن انقلابی را خودت محفوظ و منصور بدار.
خدایا باز هم مرگ مرا کشته شدن در راه خودت قرار ده.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
عبدالحسین برونسی
منبع: اکبری، علی؛ (1390) وصیت یاران، تهران: یازهرا(س)، چاپ اول.