متن بیانیة ونکوور
اعلامیه ونکوور در مورد بقاء در قرن بیست و یکم حاصل کار سمپوزیوم بینالمللی فرهنگ و علوم در قرن بیستم است که در تاریخ 10-15 سپتامبر 1989 از سوی سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی ملل متحد، با همکاری کمیسیون ملی
بقاء در قرن 21
پیشگفتار
اعلامیه ونکوور در مورد بقاء در قرن بیست و یکم حاصل کار سمپوزیوم بینالمللی فرهنگ و علوم در قرن بیستم است که در تاریخ 10-15 سپتامبر 1989 از سوی سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی ملل متحد، با همکاری کمیسیون ملی یونسکو در کانادا و مشارکت انجمن سلطنتی کانادا و دانشگاه بریتیش کلمبیا برگزار گردید.اعلامیه از یک سو بازتاب نگرانی عمیق هیأتهای نمایندگی شرکت کننده در بیست و پنجمین اجلاس کنفرانس عمومی است و از سوی دیگر مکمل اعلامیه مورخ 1986 ونیز محسوب میشود.
در مقدمة اعلامیه چنین آمده است:
امروزه، مسأله بقای کره زمین امری حیاتی و ضروری است. رایط کنونی اتخاذ اقدامات فوری را در کلیه بخشهای علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ایجاب میکند. همه ما در برابر این دشمن مشترک یعنی اقدامات برهم زننده و مخلّ تعادل محیط زیست و نابودی میراث متعلق به نسلهای آینده، مسؤولیّت مشترک داریم و باید بسیج شویم.»
اعلامیه ونکوور با در نظر گرفتن افزایش سریع جمعیت، انهدام محیط زیست، هدر رفتن بیرویه منابع طبیعی و برهم خوردن تعادل محیط زیست، به بررسی مسائلی چون «بشر در مواجهه با مسأله بقاء» ریشه و منشاء مشکلات و راههای مبارزه پرداخته و چهارچوب جدیدی برای حفظ حیات انسان در زمین مطرح میسازد.
اعلامیه فوق از سوی مدیر کل یونسکو برای اظهار نظر به کمیسیونهای ملی ارسال گردید، و کمیسیون ملی یونسکو در ایران موضوع را با تنی چند از صاحبنظران و اساتید در میان گذاشت.
متن یادداشت مدیر کل یونسکو
آقای محترم:سمپوزیوم بینالمللی تعیین دستور جلسه (منشور) فرهنگ و علوم در قرن بیست و یکم:
«بقاء» از تاریخ دهم تا پانزدهم سپتامبر 1989 در ونکوور کانادا توسط یونسکو، با همکاری نزدیک کمیسیون ملی یونسکو در کانادا و با حضور «جامعه سلطنتی کانادا» و دانشگاه «بریتیش کلمبیا» برگزار گردید. بیست و یک تن از فضلای برجسته از پانزده کشور جهان با نظم کامل در سمپوزیوم شرکت نموده و به اتفاق، اعلامیه مهم ونکوور کانادا- بیانیه بقاء در قرن بیستم و یکم را تصویب نمودند. بدین وسیله با کمال خوشوقتی متن این اعلامیه را که منعکس کننده توجه عمیق رؤسای هیأتهای نمایندگی در بیست و پنجمین اجلاس کنفرانس عمومی یونسکو است، برای شما ارسال میدارم. اعلامیة ونکوور با ایجاد یک راه حل جامع علمی برای مسأله بقای بشر گام مهمی به جلو برمیدارد. این اعلامیه ضمن تکیمل اعلامیه «ونیز» بر پایه دادگاه جدیدی که علوم معاصر از جهان اساساً به هم وابسته در پیش روی ما قرار میدهد، چارچوبی برای حفظ بقای بشر به دست میدهد. امیدوارم که مقامات کشور شما ترتیب توزیع این اعلامیه را در میان اعضای جامعه علمی و همچنین تصمیم گیرندگان و رهبران افکار عمومی جامعه بدهند. یونسکو به سهم خود تصمیم دارد برای پیگیری سمپوزیوم، گروه کاری تشکیل دهد.
با احترامات فائقه
فدریکو مایور
مدیر کل یونسکو
متن بیانیه:
کانادا، 15-10 سپتامبر 1989
بقای سیاره زمین به صورت نگرانی جدید و فوری درآمده است، شرایط کنونی ایجاب مینماید که در تمام بخشها- علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی- اقدامات فوری صورت گیرد، این شرایط همچنین توجه بیشتری را از جانب تمام افراد بشر اقتضاء مینماید، ما باید همراه تمامی مردم روی کره زمین، انگیزه مشترکی بر علیه دشمن مشترک بیابیم. هر اقدامی که تعادل محیط ما را تهدید کند، یا از میراث ما برای نسلهای آینده بکاهد، دشمن مشترک ماست. امروز این انگیزه به هدف اعلامیه ونکوور در مورد بقاء تبدیل شده است.1- بشر در مقابل مسأله بقاء
سیاره ما بیثبات است، موتور سوزانی است و پیوسته در حال دگرگونی. در حدود چهار میلیارد سال پیش، زندگی بر سطح کره زمین آغاز گردید و در محیط آن که در معرض دگرگونیهای ناگهانی و غیرقابل پیشبینی قرار دارد، رشد یافت. کشف انرژی رایگان موجود در زغال سنگ و نفت (سوخت سنگوارهای) در بیش از 200 سال پیش انسان را قادر نمود که بر کل سطح سیاره سیطره یابد. در مدت زمانی چنان کوتاه که در باور نمیگنجد نوع بشر تقریباً مهمترین عامل ایجاد دگرگونیهای بدون برنامهریزی و بیفکرانه در سطح قاره بوده است. سلطه بشر بر طبیعت در طول تاریخ عواقبی سخت و بیمانند برای نوع بشر به ارمغان آورده است:* افزایش سریع رشد جمعیت در 150 سال اخیر از 1 میلیارد تا 5 میلیارد، که این رشد در دوره 30-40 ساله اخیر دو برابر بوده است.
* به همین نسبت افزایش استفاده از زغال سنگ و نفت موجب آلودگی سیاره، آلودگی هوا و تغییر سطح دریا شده است.
* نابودی سریع محیط طبیعی زیست که در ضمن موجد بلیه عظیم و جبران ناپذیر نابودی کامل کره مسکون، یعنی سیستم حیاتی طبیعت خواهد شد.
* هدر دادن بیرویه منابع مادی و نبوغ بشر در راه جنگ و تهیه تدارکات برای جنگ.
و نظامهای سیاسی و اقتصادی که تنها به منافع کوتاه مدت میاندیشند و هزینه واقعی تولید محصول را در نظر نمیگیرند، به خیال آنکه منابع سیاره پایان ناپذیرند، به خود اجازه میدهند این چنین در طبیعت دخل و تصرف نمایند.
وضعیتی که انسان درگیر آن است از بین رفتن تعادل میان نوع بشر و حیات دیگر موجودات زنده ساکن کره زمین است. به عکس، درست در این زمان که ما در آستانه نابودی اکوسیستم و تنزل کیفیت زندگی بشر قرار داریم، دانش و علوم در موقعیتی هستند که قادرند خلاقیت انسانی و نیز تکنولوژی مورد نیاز برای جبران این وضعیت را فراهم آورند و هماهنگی میان انسان و طبیعت را بازیابند. تنها چیزی که فقدان آن محسوس است، اراده اجتماعی و سیاسی است.
2- ریشههای مسأله
منشاء وضع ناگوار کنونی ما اساساً پیشرفت برخی از زمینههای علوم است که عمدتاً در شروع این قرن به طور کامل رشد یافته بودند. این پیشرفتها که به شکل ریاضی در نقشه صنعتی قدیمی جهان نشان داده شدهاند، به انسان نیروی غلبه بر طبیعت را عطاء کردند که تا همین اواخر رفاه مادی روز افزون و ظاهراً بیپایانی را به بشر ارزانی میداشت. انسان با سوء استفاده از این نیرو خواست تا ارزشهایش را در جهت تحقق کامل امکانات مادی حاصل از پیشرفتهای علمی به کار گیرد. از طرفی ارزشهای مربوط به ابعاد انسانی که اساس فرهنگهای پیشین بودند، سرکوب شدند. سلب مفهوم انسانیّت که حذف و نادیده گرفتن سایر ابعاد انسان است، دقیقاً در راستای دید علمیای است که نسبت به جهان و انسان وجود دارد. از این دیدگاه، جهان به صورت ماشین و انسان به صورت چرخ دندانة آن نگریسته میشود.شناخت انسان (نسبت به خود) عامل تعیین کننده اساسی ارزشهای او است. این ادراک، مفهوم «خود» را در ارزیابی منافع شخص تعیین میکند. بنابراین فقر ایدئولوژیکی همراه با نگرش انسان به «خود» به عنوان چرخ دندانه ماشین موجب کاهش ارزشها میشود. با این حال پیشرفتهای علمی قرن حاضر نشان دادند که این دیدگاه ماشینی (مکانیکی) نسبت به جهان را نمیتوان تنها در زمینه علمی محض نگاه داشت. بنابراین مبنای عقلانی در مورد شناخت ماشینی بشر، ارزش خود را از دست داده است.
3- دیدگاهی دیگر
در علوم معاصر، تصویر صنعتی خشک و بیانعطاف از جهان جای خود را به مفاهیمی داده است که جهان را متشکل از دادههای خلاق دایمی تصویر میکند، که هیچ قانونی مکانیکی قادر نیست آن را به زور متوقف نماید. به این ترتیب انسان خود به صورت وجهی از این انگیزش خلاّق درآمده، چنان به کمال با کل جهان در ارتباط است که در چارچوب صنعتی پیشین قابل بیان نبود. در نتیجه «خود» آدمی از حالت چرخ دندانه بیاراده یک ماشین عظیم فراتر رفته، به وجهی از انگیزة خلاقة آزاد بدل میشود که بیواسطه و اساساً به جهان به صورت یک کل واحد پیوند میخورد.بر همین اساس، ارزشهای انسانی در این دیدگاه جدید علمی به ارزشهایی بسط مییابد که با ارزشهای پذیرفته شده در فرهنگهای پیشین سازگاری دارند. ما در چارچوب پندارهای مشترک انسانها که در سایه پیشرفتهای علمی و فرهنگی اخیر حاصل شده است میتوانیم آیندهای را تصور کنیم که در آن انسان خواهد توانست زندگیای با عظمت و هماهنگ با محیط زیست خود داشته باشد.
نوع بشر حداکثر بهرهگیری را از جهان خارج مینماید و از ظرفیت زندگی در محیط متحول فرهنگی- اجتماعی نیز به حد اعلا استفاده میبرد. بینش رو به رشد بشر در زمینه علوم، دلالت بر این امر دارد که انسان میتواند ایمان گمشده و تجربیات معنوی خود را دوباره به دست آورد. بحران کنونی، که در نتیجه تصرف سیاره از سوی بشر به وجود آمده است، برای تدراک فردا و فرداهای دیگر، به دیدگاههای جدیدی که ریشه در فرهنگهای مختلف دارند، نیاز دارد:
* درک عالم لایتناهی به هم پیوستهای که آهنگ حیات را تکرار میکند، به بشر اجازه خواهد داد که دوباره با طبیعت یکی شود و ارتباط خود را در فضا و زمان با کل حیات و جهان ماده درک کند.
* تشخیص اینکه یک موجود انسانی وجهی از پروسة سازندهای است که به جهان شکل میدهد، دید بشر را نسبت به خود بسط میدهد و او را قادر میسازد که خودخواهی را که سبب اصلی ناهماهنگی (ناسازگاری) میان افراد بشر، و میان انسان و طبیعت است، کنار گذارد.
* پراکندگی و تجزیه وحدت میان جسم- ذهن- روح ناشی از تأکید زیاد و بیش از حد برای یکی از این سه عنصر است، از میان برداشتن این پراکندگی به بشر امکان میدهد که بازتاب منظومه کیهانی و قانون عالی وحدت بخش آن را در درون خود بیابد.
چنین دیدگاههایی پندار بشر را در مورد طبیعت تغییر میدهند و او را به دگرگون سازی ریشهای الگوهای توسعه، یعنی ریشه کن کردن بیسوادی، جهل و بدبختی، پایان مسابقه تسلیحاتی، ارائه پروسههای یادگیری و نظامهای آموزشی و ایدههای جدید؛ اجرای شیوههای توزیع مناسبتر جهت تأمین برابری اجتماعی؛ طرح نوینی برای زندگی بر پایه کاهش ضایعات و هدر دادن منابع، توجه به حفظ تنوع موجودات زنده، اختلافات اقتصادی- اجتماعی، و بعد فرهنگی که ورای مفاهیم کهنه و پوسیده قدرت است، فرا میخوانند.
برای نیل به این اهداف، استفاده از علوم و تکنولوژی ضروری است و این روند زمانی نتیجه مطلوب خواهد داد که علم و فرهنگ دست به دست هم داده، به درک هر چه بهتر این اهداف و طرح ریزی روش واحدی برای فایق آمدن بر چندپارچگی- که به نابودی ارتباطات فرهنگی انجامیده است- کمک کنند. اگر ما نتوانیم علوم و تکنولوژی را دوباره به سمت نیازهای اساسی سوق دهیم، پیشرفتهای کنونی در زمینه انفورماتیک (اندوخته دانش)؛ تکنولوژی زیست (حق بهرهمندی از اشکال زندگی)؛ و مهندسی ژنتیک (طراحی ژن انسانی) به نتایج زیانبار و غیر قابل جبرانی برای آینده بشر منتهی خواهند شد.
مهلت کم است- هرگونه تعلل و تأخیری در برقراری صلح اقتصادی- فرهنگی در جهان ما را ناگزیر میسازد که بهای سنگینتری برای بقاء بپردازیم. ما باید چند مذهبی بودن جهان را به عنوان یک واقعیت بپذیریم، همچنین باید نیاز به نوعی آزادی بیان را، که مذاهب را قادر میسازد که علیرغم اختلافاتشان با یکدیگر همکاری داشته باشند، قبول کنیم. این امر به ما کمک میکند تا شرایط بقای بشر را فراهم آوریم و ارزشهای مشترک مسؤولیت بشر، حقوق بشر و شأن انسان را بالنده سازیم. این است میراث مشترک بشریت که از درک ما نسبت به اهمیت فوقالعاده وجود انسان و وجدان بیدار نویافته جهان سرچشمه میگیرد.
دانشمندان شرکتکننده در این سمپوزیوم
1- پروفسور دانیل آفدزی اکیم پونگ (Daniel Afdezi Akyeampong) از دانشگاه غنا.2- پروفسور یوبریتان دامبرشو (Ubiritan D’ambrosio) از برزیل، استاد ریاضیات و رئیس پیشین دانشگاه توسعة دانشگاهی کامپیاس.
3- پروفسور پییر دانسهرو (Pierre Dansereau) از کانادا، استاد محیط زیست دانشگاه کانادا (کبک- مونترال).
4- پروفسور نیکلا دالاپُرتا (Nocola Dallaporta) از ایتالیا، استاد دانشکدة مطالعات پیشرفته.
5- دکتر مهدی المانجرا (Mahdi Elmandjra) از مراکش، معاون مدیر کل یونسکو.
6- دکتر سانتیاگو جنووِز (Santiago Genoves) از مکزیکو، استاد پژوهش دانشگاه مکزیکو.
7- پروفسور کارل گوران هدن (Carl-gwran Heden) از کشور سوئد، رئیس آکادمیِ جهانیِ هنر و دانش.
8- دکتر الکساندر کینگ (Alexander King) از فرانسه.
9- خانم الئانورا ماسینی (Eleanora Masini) از ایتالیا، استاد مطالعات آیندة جهانی.
10- دکتر دیگبی مک لارن (Digby Mclaren) از کانادا، رئیس انجمن سلطنتی کانادا.
11- پروفسور یوجیرو ناکامورا (Yujiro Nakamura) از ژاپن، فیلسوف، نویسنده.
12- آقای لیزاندرو اوتِرو (Lisandro Otero) از کوبا، نویسنده.
13- آقای میشل راندوم از فرانسه، نویسنده و ناشر.
14- پروفسور سوجاتموکو (Doedjatmoko) از اندونزی، رئیس قبلی دانشگاه ملل متحد.
15- پروفسور هنری استاپ (Henry Stapp) از آمریکا، استاد فیزیک دانشگاه برکلی و کالیفرنیا.
16- پروفسور ژوزف ریمن (Josef Riman) از چکسلواکی، رئیس آکادمی علوم چکسلواکی
منبع: جعفری، محمد تقی، (1389)، پیام خرد، تهران، انتشارات مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}