نویسنده: هربر شافه
مترجم: علی محمد برادران رفیعی




 
«رشد آدمی امری فردی و خصوصی نیست؛ انسان محصول اجتماع است.»
«این واقعیت بسیار پراهمیت را فراموش نکنیم که محیط و وراثت عوامل تعیین کننده ی حیات روانی نیستند. عوامل مزبور استخوان بندی و انگیزش هایی را بوجود می آورند که فرد برحسب قدرت خلاق ویژه ی خود به آنها پاسخ می گوید.»
دو عبارتِ فوق تصویری خلاصه از روانشناسی آدلر بدست می دهد. می بینیم آدلر از طرفی به انعکاس عوامل اجتماعی در تشکل شخصیت توجه دارد و از سوی دیگر به نوعی نسبیت در مورد رفتار و تجارب بشر و نیز درباره ی شیوه ی محقق ساختن حوادث زندگی.
نگاهی به زندگینامه ی آدلر شناخت مسیر تفکر او را آسان تر می کند. آلفرد آدلر، دومین کودک از شش فرزند خانواده، در هفتم فوریه 1870 متولد شده و فرزند یکی از بازرگانان حومه ی وین بوده است. اگر آنچه را که آدلر در مورد تأثیر و نقش تعیین کننده ی حوادث نخستین دوره ی کودکی انسان بر تشکل شخصیت گفته بپذیریم پیش آمدهای زندگی خودِ او ظاهراً اثری قطعی بر ساختمان شخصیتش داشته است. آدلر خیلی زود گرفتار بیماری و وحشت مرگ گردید. او که کودکی ضعیف و مبتلا به نرمی استخوان بود از ناراحتی تشنج قسمت حنجره رنج می برد. در حدود 4 سالگی به ذات الریه مبتلا شد و در آن موقع از پزشک معالج خود شنید که درباره ی او به پدرش می گفت: «باید او را از دست رفته تصور کنید.» با توجه به اینکه یکسال پیش از این حادثه مرگ برادرش را بچشم خود دیده بود می توان میزان تأثیر این عبارت را بر روحیه ی او حدس زد. این حوادث موجب شدند که توجه زیادی به مسأله سلامت و بیماری پیدا کند و انتخاب شغل پزشکی نیز محتملاً، حداقل بمقدار زیادی، معلول این خاطرات ناراحت کننده ی گذشته بوده است.
آدلر در کودکی با علاقه در بازی کودکان شرکت می کرد. فضای سرسبز و گسترده ی حومه ی وین برای فعالیت و بازی کودکان بسیار مناسب بوده و او از این موقعیت برای پرورش روحیه ی جمعی، جرات اجتماعی و حس رفاقت خویش کاملاً بهره وری کرده است.
آدلر از نظر تحصیلی نیز وضع جالبی داشته است. بواسطه ی ضعیف بودن در درس حساب مرتب مردود می شده بطوریکه سرانجام شورای دبستان او را به ترک تحصیل و یادگیری کاری یدی تشویق کرده است. آدلر که در اثر شکست در امتحان سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود با نهایت کوشش به یادگیری درس حساب پرداخت و پس از مدتی توانست در این درس رتبه ی اول شود. این موفقیت بر طرز فکر او اثر گذارد و او را به امکانات و اهمیت هر نوع ممارست صحیح و متدیک معتقد ساخت و در نتیجه نسبت به مفهوم «قریحه و استعداد ذاتی» (2) مشکوک گردید.
آدلر در سال 1895 از دانشگاه وین به اخذ درجه ی دکتری نائل شد. ابتدا کار خود را در بیمارستان شروع کرد و سپس بعنوان پزشک آزاد به درمان بیماران پرداخت. نخستین تحقیقاتش مؤید علاقه ای است که به مسایل اجتماعی دارد. او همواره بر این اصل تکیه می کند که انسان را باید در بافت اجتماعی اش مورد بررسی قرار داد.
در آغاز قرن بیستم، آدلر رفت و آمدِ خود را با انجمن روانکاوانِ طرفدار فروید آغاز کرد. او بزودی بعنوان یکی از حامیان بزرگ جنبش روانکاوی معروف گردید. اما پس از آنکه در سال 1911 در کنگره ی نورنبرگ گزارشی را تحت عنوان «نقدی بر تئوری جنسی - روانی فروید» خواند از روانکاوی فروید فاصله گرفت. البته از سال 1907 انتشار کتابی از آدلر تحت عنوان «تحقیقی درباره ی جبران روانی حالت کهتری اعضاء» وجود چنین اختلافاتی را بین او و مکتب روانکاوی فروید روشن می ساخت و نشان می داد که همکاری وی با جنبش روانکاوی بیش از پیش دشوار می گردد.
«انجمن روانشناسی آدلر» در سال 1912 پس از جدایی آدلر از فروید تأسیس گردید. آدلر برای نشر نظرات خویش مجله ای نیز منتشر ساخت و از همین اوان در انستیتوی تعلیم و تربیت شهر وین به کارِ تدریس پرداخت و نخستین کلینیک روانی - تربیتی را در آن شهر تأسیس کرد. دومین اثر آدلر بنام «سرشت عصبی» نیز در همین اثنا انتشار یافت.
آدلر برای مکتب روانشناسی خود نام «روانشناسی فردی و تطبیقی Psychologie Individuelle et comparee را انتخاب کرده است. با این اصطلاح و با توجه به ریشه ی کلمه ی Individuelle که بمعنی غیر قابل تقسیم است می خواهد فرد را بعنوان کل و جوهری تقسیم ناپذیر معرفی کند که شناختش تنها در صورتی که در کلیتش در نظر گرفته شود امکان پذیر است. ضمناً فرد را جوهری می داند که با هنجار اجتماعی خیالی، آرمانی و انتزاعی مقایسه شده و همین مقایسه نیز امکان راه یابی بهتری را در امرِ درمان بیماران روانی فراهم می آورد.
علیرغم توجه روزافزون پزشکان و مربیان به تئوری آدلر دانشگاه وین در برابر افکار او بی اعتنا ماند. اما در ممالک متحده ی امریکا کار آدلر مورد تحسین قرار گرفت. از سال 1927 تدریس روانشناسی پزشکی را در دانشگاه کلمبیای نیویورک بعهده ی او گذاردند. چند سال بعد در کالج پزشکی لانگ آیلند بعنوان استاد دانشگاه بکار گمارده شد. در سال 1935 برای همیشه در نیویورک مستقر گردید ولی تماس خویش را در عین حال با انجمن های ملی روانشناسی که در کشورهای مختلف اروپا تأسیس شده بودند، برقرار نگاه داشت. در ماه مه 1937 یک رشته سخنرانی زیر نظرِ او در اسکاتلند انجام می شد. در همین سفر سکته ی قلبی او را در خیابان از پای درآورد.
تحقیقات آدلر را می توان بطور خلاصه از چهار جنبه مورد بررسی قرار داد:
1- تئوری شخصیت.
2- مفهوم بیماری های عصبی (نوروزها) و سلامت روانی.
3- روان درمانی.
4- آموزش و کاربرد روانشناسی تربیتی.
تئوری شخصیت آدلر از اعتقادی زیستی سرچشمه می گیرد. اعضای ناقص بدن می کوشند نقص خود را جبران کنند، این جبران یا در قلمرو زیستی صورت می گیرد و یا به کمک کنش روانی. همراه حالت کهتری زیستی احساس کهتری روانی وجود دارد. عمل جبران در حول محوری صورت می گیرد که متمرکز کننده ی علاقه ی تمام شخصیت است. در اینجا فقط بذکر یک مثال اکتفا می کنیم: ضعف چشم در انسان نیاز شدیدی به دیدن؛ به پرورشِ قدرت بینائی و همچنین به خواندن و نقاشی کردن بوجود می آورد. ضعف مزبور در قلمرو اجتماعی وسیله ی جبران و حتی فوق جبران می یابد. نقاشان متعددی دچار نقص بینائی بوده اند (کاریر (3)، دگا (4)، مسونیه (5)...)
احساس کهتری ممکن است تمام روان انسان را اشغال کند و ریشه ی هر نوع اعتماد بخود را بخشکاند و تا حد عقده ی کهتری گسترش یابد. این عقده در آغاز و بنیان هر بیماری عصبی دیده می شود و گاهی نیز خود را در حجاب نوعی عقده ی خودبرتربینی پنهان می کند که بصورت تفاخر، بسندگی و نیاز به تحقیرِ دیگران تجلی می کند.
در واقع نقص زیستی تنها سرآغاز احساس حقارت نیست؛ آدلر بزودی این احساس را بسایر حوادث زندگی اجتماعی نیز مربوط ساخت. کانون خانواده، رویه ی ویژه ی والدین در قبال کودک (کودک رها شده، کودک نازپرورده، کودکی که مورد بدرفتاری والدین قرار گرفته است)، موقع کودک در بین خواهران و برادران، موقعیت های اجتماعی خاص (اقلیت های نژادی، قومی، مذهبی و بومی) نیز این احساس را بوجود می آورند.
انسان از نخستین سالهای زندگی اش با استفاده از آمادگی های ارثی و بهره وری از تأثیراتی که از محیط اخذ کرده با استمداد از نیروی خلاقش بمرور اسلوب خاصی برای زندگی خویش بوجود می آورد. غایت و هدف این اسلوب خاص ممکن است در جهت خواست اجتماع باشد و یا در صورتیکه شخص نسبت به اجتماع بی اعتنا و یا حتی دشمن باشد بعکس در جهت مخالف آن سیر کند.
با این دید بیماری عصبی (نوروز) را می توان عبارت از رویه ی شخصی دانست که حس اجتماعی اش باندازه ی کافی رشد نیافته است و باین جهت روش نادرستی را انتخاب کرده است. او قوانین اجتماع را نوعی اجبار احساس می کند و لذا از اطاعت آنها سر می پیچد و با عکس العمل های روانی نابهنجارِ خویش که امکان محدود ساختن فضای حیاتی را بمقدار قابل ملاحظه ای برایش فراهم می کنند واکنش نشان می دهد.
بر عکس سلامت روانی شیوه ی خاصی از زندگی است که در آن منظور و غایت شخصی و اجتماعی بهم آمیخته شده است. روان درمانی در این زمینه می کوشد تا جهت نادرست اسلوب زندگی بیمار عصبی را تغییر دهد. بنا بعقیده ی آدلر روانشناسی تربیتی با الهام از مفهوم حس اجتماعی و اصل یگانگی شخصیت با غایت خاص خود، برنامه ی صریحی برای اجرا دارد که عبارت از ساختن شخصیت کودک با اتکا بر دو اصل پرورش حس اجتماعی و هدایت کردن نظرات و هدفهای کودک در مسیری اجتماعی است. «موضوع» (6) همچون کنش های مختلف روانی که نمی شود بیرون از ساختمان خاص شخصیت فردی فهمیده شوند باید با توجه به روابط اجتماعی اش مورد مشاهده قرار گیرد. بخش بزرگی از روان، و قبل از همه زبان، محصول اجتماع است. بدین ترتیب روانشناسی آدلر به روانشناسی رابطه ی متقابلِ افراد تبدیل می شود. این رابطه، به کمک حس اجتماعی از نخستین ماههای زندگی ظاهر می شود و بصورت رابطه ی کودک با مادر و سپس رابطه ی کودک با پدر و سایر اعضاء کانون خانواده بچشم می خورد. بعدها دبستان محل مناسبی برای ایجاد رابطه ی دوستی خواهد بود. فعالیت های شغلی و عشقی موقعیت های دیگری برای رشد طبیعی این احساس فراهم می آورند. گاهی هم شکفتگی حس اجتماعی با موانعی روبرو می گردد. وضع کودکان نازپرورده و لوس، کودکان طرد شده، کودکان ناقص العضو و گوشه گیر در اینجا قابل یادآوری است. در این موارد بجای حس اجتماعی میل تسلط بر دیگران و بهره کشی از آنان در «موضوع» رشد می کند.
حس اجتماعی بعنوان مهم ترین مفهومی که آدلر در روانشناسی وارد ساخته تلقی می شود. این مفهوم امکان می دهد تا اهمیت بیماری عصبی (نوروز) و سلامت روانی را درک کنیم.
برای اینکه به پیچیدگی هستیِ انسان پی ببریم بهتر است آن را از نظرهای سه گانه ی زیر که مبین فعالیت های عمده ی زندگی هستند مورد دقت قرار دهیم: حرفه، دوستی و زندگیِ عشقی.
انتخاب شغل گاهی خیلی زود انجام می گیرد و در آن نقشِ همانندسازی (7) با پدر و یا با یکی از اعضای خانواده غالباً بچشم می خورد. ممکن است حالتِ بی اعتنائی یا تردید در قبالِ نقش شغلی در نوجوان مشاهده شود. چنین رویه ای ظاهراً بخاطر اعلام این مطلب است که اولاً دیگران باید به او عطف توجه کنند و دیگر اینکه او خود را متعهد و موظف به شرکت فعال در زندگی اجتماعی احساس نمی کند.
تحقیقاتِ انجام شده در زمینه ی حوادث ناشی از کار نشان می دهند که حوادث یاد شده غالباً ترجمانِ نوعی نارضاییِ کارگر نسبت به فعالیتی است که شرایط کار و یا خانواده بر او تحمیل کرده اند و گاهی هم آشکارکننده ی میل وی به سریع تر کار کردن از دوستانش، علیرغم سفارشات و قوانین مربوط به ایمنی محیط کار می باشد. البته در هر مورد لازم است تجزیه و تحلیلی فردی صورت گیرد.
روابط متقابل شغلی در دوستی پر ارج ترین ترجمان خود را باز می یابد. همانطور که سیسرون به این مطلب اشاره کرده روابط خانوادگی تحمیلی است در صورتیکه روابط شغلی اجتناب ناپذیر می باشد. در انتخابِ دوست و در روابطِ دوستانه تبادل و داد و ستد روانی که آدلر آنقدر به آن اهمیت داده است بهتر و بشیوه ای آزادانه تر تحقق می پذیرد.
زندگیِ جنسی و عشقی نیز از اصل غایی شخصیت آدمی تبعیت می کند. بعلاوه حل این مسأله تنها با همکاری دیگری امکان پذیر است. شیوه ای که ضمن آن «موضوع» خود را در برابر همسر و هم رقصش قرار می دهد و بینشی که از مسأله ی فحشا، روابط آزاد و ازدواج دارد اطلاعات وسیعی در مورد درجه ی حس اجتماعیش بدست می دهد. بنظر آدلر آگاهی نسبت به تفاوت جنسی که از دوره ی کودکی دیده می شود خود یکی از عناصر مهم تعلیم و تربیت است.
توجه بعاملِ اجتماعی راه را برای درک روشن انواع بیماری های عصبی (نوروز) باز می کند. هر بیماری عصبی را می توان بعنوان نوعی تلاش برای آزاد شدن از احساس کهتری و بدست آوردن احساس برتری تلقی کرد.
بروز و توسعه ی بیماری عصبی (نوروز) بجای اینکه در راه فعالیتی اجتماعی انجام شود و یا اینکه در جهت حل مسائل حیاتی باشد به انزوای بیمار در کانون محدودِ خانواده منتهی می گردد.
قلمرو وسیعِ اجتماع بشری بدین ترتیب در اثر وجود حساسیت پذیری افراطی و نوعی نابردباری و عدم تحمل دیگران رها می گردد. محیط اجتماعی به دایره ی کاملاً محدود محیط خانواده تبدیل می شود که بیمار در آن امکان می یابد سیاست تسلط جویی خویش را در صور متنوعش اِعمال کند. بدین طریق در عین حال امنیت کناره گیری و تقاعد در برابر توقعات اجتماع که انسان را در برابر انتخاب و تصمیم قرار می دهد، تحقق می پذیرد.
بیمار عصبی از عالم واقع روی می گرداند و زندگی اش را در عالم تخیل و رؤیاپروری (8) می گذراند. و بدین منظور حیله هایی بکار می برد که به او امکان می دهند از مسایل واقعی زندگی دوری کرده و تمایلاتش را بجانب موقعیتی آرمانی هدایت کند و او را در برخی موقعیت ها از هرگونه بازده اجتماعی و هر نوع مسؤولیتی معاف سازد..
این بی مسؤولیتی و امتیازی که در پرتو بیماری حاصل می شود بعنوان جانشینی برای هدف اصلی بیمار بکار می رود اما این خطر وجود دارد که حالت بی مسؤولیتی هدفی واقعی تلقی شود.
باید بیماری عصبی را بعنوان تلاشی بخاطر رهایی از هر نوع اجباری که جامعه بر فرد تحمیل می کند تلقی کرد، تلاشی که به کمک رفتاری مخالف خواست اجتماع انجام گرفته است. این رفتار به گونه ای شکل می گیرد که بتواند بطور مؤثری در برابر ویژگی محیط و توقعاتش ایستادگی کند. فهرست علائم بیماری عصبی اطلاعات مفید و منتخبی در این مورد برای ما فراهم می آورد.
رفتاری که بعنوان مخالفت با اجبار محیط پیش گرفته می شود خصوصیت طغیان علیه اجتماع را دارد. مصالح و مواد این رفتار از تجاربِ عاطفی مناسب موقعیت و یا از تجارب معمولی و روزمره اخذ می شود، تجاربی که می توانند توجه و دقت شخص را از مسایل اساسی اش منحرف کنند. بدین ترتیب بنا به اقتضای شرایط و موقعیت ها حالاتی از اضطراب، رفتار حاکی از ترس های مرضی یا وسواس ها، حالات بیخوابی، گرایشاتِ اغمایی، انحرافات جنسی، اوهام، حالات عاطفی مرضی، عقده های پسیکاستنی (ضعف روانی) و هیپوکندری (بیماری خیالی) و عکس العمل های پسیکوتیک (بیماری روانی) تحقق می پذیرد که از طرف بیمار بعنوان بهانه ای جهت رهایی از الزامات زندگی اجتماعی بکار می روند.
حتی منطق در برابر استبداد رفتار ضد اجبار اجتماعی تسلیم می شود. در بیماری روانی (پسیکوز) این فرایند تا حد زوال عقل پیش می رود و منطق شخصی جای عقل سلیم و خرد (حس مشترک) را می گیرد.
منطق، حس زیبایی شناسی، عشق، احساسات بشردوستی، همکاری و زبان از نیازهای زندگی اجتماعی ناشی می شوند. رویه ی شخص مبتلا به بیماری عصبی که تشنه ی قدرت است و تنهایی و گوشه گیری را جستجو می کند بطور غیر ارادی بر ضد این ارزش ها هدایت می شود.
فکر خودکشی و بیماریِ عصبی و برخی بیماری های روانی (پسیکوز) در شرایط یکسانی در انسان ظاهر می شوند: موقعی که فرد در برابر مسأله ای که به راه حلی فوری نیاز دارد و خطر سرخوردگی و تحقیر نیز آنرا تهدید می کند قرار می گیرد. خودکشی وسیله ای است که توسط آن شخص می خواهد بر دیگران ضربه وارد آورد، لطمه بزند و آنها را مورد اتهام قرار دهد. منظور از دیگران اطرافیانِ شخص است و یا بشریت بطور کلی. شخصی که اقدام بخود کشی می کند می خواهد از این راه اطرافیان خود را بخاطرِ ظلمی که بر او رواداشته اند تنبیه و مجازات کند. در این مورد شدت پرخاشگری بجانب خود «موضوع» هدایت می شود اما او اثری را که بر دیگران ایجاد می شود فراموش نمی کند. و گاهی خودکشی ترجمان تقاضای کمک است.
بهبودی بیماری عصبی بدون پیدایش نوعی خودآگاهی در شخص نسبت به عواملی که در گذشته موجبات وقفه در سیر طبیعی احساسات اجتماعی اش شده اند و بدون درک غائیت و هدف غیر اجتماعی یا ضد اجتماعی بیماری عصبی و بطور خلاصه بدون نوعی تغییر غایت و هدف که شخص مبتلا را بسوی رویه ها و رفتار اجتماعی نزدیک کند امکان پذیر نیست. شاید لازم بتذکر باشد که منظور از اجتماعی شدن که آدلر از آن یاد می کند انطباق با هر نوع اجتماع و بهر قیمت که شده نیست زیرا او مانند هر کس دیگر به نقائص چنین انطباقی آگاهی دارد. آنچه آدلر از اصطلاحِ یاد شده در نظر دارد نوعی انطباق پذیری و امکان تحول بدون دشواری در محیط اجتماعی است.
در شیوه ی روان درمانی از اطلاعات و داده های ناخودآگاه استفاده می شود، از قبیل رؤیاهای شبانه و روزانه، تخیلات، یادآوریِ خاطرات که تعبیرشان بنا بر ساختمان ویژه ی هر فرد و با توجه به هدف و غایت خاص وی انجام می گیرد. از زندگیِ خودآگاه فرد نیز در شیوه ی یاد شده استفاده می گردد مثلاً از شرح حوادث گذشته یا حال و توجه به آهنگِ عاطفی و لحن خاص شرح دهنده، توجه به طرح هایی که برای آینده دارد، یادآوری کتابها و مطالبی که خوانده است همچنین نمایش ها و فیلم هایی که دیده است.
می دانیم که آدلر به نخستین خاطرات انسان اهمیت زیادی می دهد و معتقد است که خاطراتی که از مجموع حوادث زندگی بیاد انسان مانده دارای اهمیت و خصوصیت سازندگی بوده اند.
و می دانیم که آدلر از اعتقاد بهر گونه سمبولیسم قالبی و جزمی در تعبیر رؤیاها روی گردان است. او محتوای رؤیاها را هم به موقعیت خارجی که شخص باید با آن روبرو شود مربوط می کند (عامل خارجی) و هم به ساختمان ویژه ی شخصیت فرد (عامل درونی).
بر عکس برخی شیوه های روان درمانی که جنبه ی اقتدارطلبی دارند آدلر در مصاحبه های خود لحنی مهربان دارد که می تواند تنش بیمار را به حداقل برساند. در شیوه ی رواندرمانی آدلر سعی می شود از جریحه دار کردن حساسیتِ بیمار دوری کنند. خوش برخوردی و ادب آدلر بسیار معروف است. مثال هایی که از ادبیات، تاریخ، اسطوره شناسی انتخاب شده باشند و نیز داستانهایی که مربوط به موقعیت و به ساختمان روانی بیمار باشند تماس اجتماعی بین رواندرمان و بیمار را آسان می کنند و به ایجاد خودآگاهی نسبت به برخی از ویژگیهای منش او کمک می نمایند.
در پرتو آموزش های آدلر نقائص کودکان و ویژگیهای منش آنها که ظاهراً غیرقابل فهم هستند، معنایی مخفی را آشکار می کنند و نسبت به عمل روانی - تربیتی حساسیت می یابند. از سال 1910 آدلر در یک رشته از تحقیقات خویش رفتار کودکِ نازپرورده و نیز کودکِ محروم از محبت را تعریف کرده است. آدلر خطرات تعلیم و تربیت را بر طبق سیستم اقتدارطلبی آشکار ساخته و اهمیت غریزه ی پرخاشجوئی را در زندگی و در بیماری عصبی نشان داده است. او بر نقش تربیتی پزشک تکیه می کند و نیز به مسأله ی نیاز کودک به محبت توجه می نماید. مسأله ی کودک نافرمان، کودک مطیع افراطی، کودک رها شده و بالاخره کودک بزهکار موضوعاتی بودند که آدلر در مورد آنها مقالاتی نوشته است. خودکشی دانش آموزان از این دوره توجه او را بخود جلب کرده است.
هر نوع تحلیل روانی در مورد بزرگسالان به بررسی وضعِ نخستین سالهای عمر که در آن اسلوب زندگی هر فرد ساخته می شود منجر می گردد. ریشه ی دشواری های فعلی هر فرد در همان دوره ی کودکی قرار دارد. در صورتی که شرایط مولد عقده ی کهتری را بشناسیم ممکن است پیدایش آن را از نخستین سالهای عمر پیش بینی کنیم. والدین برای این پیش بینی همیشه صلاحیت و آمادگی ندارند. اما دبستان که همه ی کودکان مدت زیادی از عمر خود را در آن سپری می کنند محل مناسب و جالبی برای مشاهده و بررسی است. آموزگاری که بدین منظور تربیت شده باشد می تواند علائم عقده ی حقارت را بسادگی در کودکان کمرو، عصبانی، تسلط جو، پرخاشگر، منفی گرا ملاحظه کند. برحسب نوع تظاهر کودکان یا آنها را در همان محیط دبستان درمان می کنند و یا با کمک والدین آنان را به روانشناس متخصص در روانشناسی تربیتی و یا روان درمانی معرفی می نمایند. گسترش حس اجتماعی و تشویق کودک از راه گفت و شنودهای توجیهی از دیدگاه آدلر در این موارد بهترین اقدام بازدارنده و ضد بیماری است. در دکترین آدلر تعلیم و تربیت قدرت و جنبش تازه و مسیر نوینی یافته است.
تحول افکار در روانشناسی مرضی و در روانشناسی بطور کلی صحت عقاید آدلر را نشان می دهد.
ما در طلب روان تنی به مفهومِ نوعی همبستگی بین روان و تن بر می خوریم و با این اعتقاد روبرو هستیم که برخی از بیماریهای فیزیولوژیک و حتی عضوی از روان بیمار سرچشمه می گیرند.
مفهوم «طرح» که نزد فلاسفه هستی (یاسپرس و سارتر) دارای اهمیت فراوانی می باشد با اصل غایی آدلر کاملاً تطبیق می کند.
از این نظر که آدلر دفاع از روانشناسی جمعی و کلی شخصیت را بر عهده گرفته است عقایدش با روانشناسی گشتالت (ورتمر (9)، گیوم (10)) تطبیق می کند. طرفداران روانشناسی گشتالت تجزیه ی روان را که شیوه ی بررسی تداعی مذهبان است محکوم می کنند. کل پیش از اجزاء سازنده آن ادراک می شود. ارزش هر جزء یا هر عنصر از جهت شرکت آن در مجموعه و نقشی که در آن ایفا می کند تعیین می شود.
با توجه به اینکه آدلر فرد را در بافت اجتماعی اش مطالعه می کند عقائدش توسط عقاید کورت لوین (11) که در قالب اصطلاح «میدان روانی» نوعی کلیت پویا را بیان داشته و حالت روابط شخصی را با محیط اجتماعی اش بیان می دارد مورد تأیید قرار می گیرد. مفهوم «اتم اجتماعی» مورنو (12) به اصطلاح یاد شده نزدیک است.
مکتب شخص گرایی (13) (آلپورت (14)، مونیه (15) و اشترن (16)) که شخصیت را در کلیتش و با توجه به ساخت های ذهنی اش مورد بررسی قرار می دهد شیوه ی برداشت آدلر را تأیید می کند. پدیده شناسی (17) و ساخت گرایی (18) نیز چنین موضعی دارند.
روانپزشکی اجتماعی سعی دارد مسایل و مشکلات انسان را درک کند و برای این منظور فرد را بعنوان واحدی مجزا در نظر نمی گیرد بلکه او را در بافت اجتماعی اش مورد بررسی قرار می دهد. بستگی و ارتباط این دانش با روانشناسی فردی و تطبیقی آدلر آشکاراست.
در تحقیقی که آدلر در سال 1912 تحت عنوان «تربیت والدین» منتشر کرد بر مسأله ی ضرورتِ تکمیل تعلیم و تربیت کسانی که باید نسل جدید را پرورش دهند تکیه کرده است. نفوذ افکار آدلر در جنبش تعلیم و تربیت جدید تردیدناپذیر است.

پی‌نوشت‌ها:

1. Herbert Schaffer این مقاله از مجله ی Psychotherapies چاپ پاریس شماره ی 3 ژوئیه - اکتبر 1971 انتخاب شده است.
2. Don hereditaire.
3. Carriere
4. Degas
5. Meissonier
6. Sujet
7. Identification
8. La fantaisie
9. Wertheimer
10. Guillaume
11. K. Lewin
12. Moreno
13. Personnalisme
14. C. S. Allport
15. E. Mounier
16. W. Stern
17. Personnalisme
18. Structuralisme

منابع تحقیق:
آثار آدلر:
1- La compensation psychique de l'etat d'inferiorite des organes suivi de: Le probleme de l'homosexualite, Payot, Paris 1956.
2- Le temperement nerveux, Payot, Paris 1948.
3- Le sens de la vie, Payot, Paris, 1950.
4- Connaissance de I'homme, Payot, Paris 1949.
5- La psychologie de I'enfant difficile, Payot, Paris 1952.
6- Pratique et theorie de la psychologie individuelle et comparee, Payot, Paris 1961.
7- Les nevroses: commentaires, observations, Presentations de cas, Aubier Paris, 1969.
آثاری درباره ی آدلر:
1- H. Orgler: Alfred Adler et son oeuvre, stock, Paris, 1968.
2- A. Farau et H. Schaffer: La psychologie des profondeurs des origines a nos jours, Payot, Paris, 1960.
3- Clifford Allen: Les decouvertes modernes de la psychiatrie, Payot, Paris, 1951.
4- O. Spiel: La Doctrine d'Alfred Adler dans ses applications a l'education scolaire, Paris, 1954.

منبع مقاله:نشریه دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، شماره ی 29، بهار 1351، صص 112-97.