نویسنده: دکتر سید محمدرضا احمدی طباطبایی




 
فارابی فیلسوف متأله برجسته اسلامی، شارح بزرگ آثار ارسطو در فلسفه و منطق و بنیانگذار فلسفه سیاسی اسلامی در قرن سوم هـ.ق است. فارابی فیلسوف برجسته مسلمان که دارای نبوغی خارق العاده بود، با توجه و تمسک به مبانی اعتقادی و توحیدی کوشیده است یک نظام فلسفی و منطقی مبتنی بر آموزه های توحیدی و حکمت یونانی پی ریزی نماید. بخشی از نظام فکری و فلسفی فارابی مربوط به حوزه ی «اجتماعیات و سیاسات» است. پرداختن به جامعه بشری و نظامهای سیاسی از منظر فارابی بخشی از فلسفه ی عمومی و کلی او پیرامون جهان و عالم کائنات است. در حوزه ی علوم اجتماعی و سیاسی برخلاف حوزه ی فلسفه و منطق فارابی متأثر از اندیشه ها و آموزه های افلاطون است. فلاسفه و حکمای اسلامی در ادوار بعدی تاریخ اسلامی نیز تحت تأثیر آموزه های فارابی به اندیشه های اجتماعی و سیاسی افلاطون که عمدتاً از آثار فارابی اقتباس نموده و پرداخته اند. همانگونه که پیشتر گفته شد، فارابی و فلاسفه ی بزرگ اسلامی در دوره ی اندیشه های کلاسیک فلسفه اسلامی به کتاب «سیاست ارسطو» دسترسی نداشته اند و اگر مطالبی در حوزه ی اجتماع و سیاست از ارسطو نقل نموده اند. این مطلب را با توجه به کتاب و رساله ی مهم دیگر ارسطو یعنی «اخلاق نیکوماخس» مورد استناد قرار داده اند. البته برخی صاحب نظران احتمال ترجمه کتاب «سیاست ارسطو» را به زبان تازی در سده های اولیه و دوران نهضت ترجمه در جهان اسلام بعید ندانسته اند و احتمال مفقود شدن و یا از بین رفتن اثر مزبور را در کوران حوادث و کتاب سوزی های بی رحمانه دور از واقعیت ندانسته اند.(1)
فارابی هرچند در حوزه ی اجتماع و سیاست از آموزه های افلاطون تأثیر پذیرفته و بسیاری از متفکران به ویژه در مغرب زمین، این دانشمند اسلامی را پیشتاز و پیش قراول «فلسفه نئوافلاطونی» شمرده اند(2) اما باید اذعان داشت که فارابی در عین توجه به شرح آموزه های افلاطون، کوشیده است بر اساس مبانی فلسفه ی خویش که بر پایه های توحید و توجه به مبدأ و معاد و نبوت استوار شده است، به مسائل مربوط به اجتماع و قدرت و سیاست بپردازد. فارابی اندیشه ی ایجاد مدینه فاضله را از افلاطون اقتباس نموده اما معیار و مناط فاضله بودن و خوشبخت بودن آحاد مردم در مدینه ی مزبور را بر اساس آموزه های توحیدی و اسلامی تفسیر نموده است.

اندیشه ی ایجاد مدینه فاضله

افلاطون، فیلسوف نامدار آتنی که در سال 427پیش از میلاد در آتن، کانون فرهنگی، سیاسی و فلسفی یونان زاده شد زندگی پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. افلاطون فیلسوفی نجیب زاده بود. پدرش از اشراف سرشناس یونان و مادرش از منسوبان «سولون» قانون گذار مشهور آتنی بود. فوت پدر در دوران خردسالی، جنگهای داخلی و در دوران جوانی او، اعدام استاد فرزانه اش سقراط برآموزه ها و اندیشه های او پیرامون اجتماع و سیاست و چگونگی اصلاح آن تأثیر وافر گذاشت. افلاطون در اثر سرخوردگی های روحی و نومیدی از وضعیت موجود آتن در آن دوران، حدود ده سال پس از مرگ سقراط آتن را ترک گفت. مدتی در مغرب، مصر و سپس به جنوب ایتالیا رفت که ظاهراً هدف عمده اش آشنائی با حکمای فیثاغورثی آن دیار بود. از آموزه های افلاطون در کتاب «جمهور» مشخص می شود که برخی عقاید فیثاغورثی درباره ی ریاضیات و علم اعداد به عنوان کلید معروف عالم هستی و همچنین زندگی پس از مرگ، برآموزه های او تأثیرگذار بوده است.
افلاطون سپس به سیسیل رفت و در سال 386 قبل از میلاد دوباره به آتن زادگاه خود بازگشت و «آکادمی» یا فرهنگستان معروف خود را بنیان نهاد. افلاطون به علت سرخوردگی از وضع موجود، امیدوار بود با تربیت نسلی جدید از فیلسوفان سیاستمدار بتواند افراد فرهیخته ای را برای تدبیر امور و سر و سامان دادن به اوضاع فکری و اجتماعی و سیاسی نابسامان تربیت نماید. کتاب «جمهور» افلاطون که حاصل مطالعات و مباحثات او در حوزه ی اجتماع، سیاست و نظامهای سیاسی است تلاشی است برای نقد وضع موجود و پی ریزی نظام سیاسی و اجتماعی مطلوب که از آن تعبیر به مدینه ی فاضله در زبان تازی، و «Kallipolis» در زبان یونانی، و نیک شهر در زبان پارسی شده است. فارابی تحت تأثیر حرکت فکری و اجتماعی افلاطون و با ترجمه ی مفهوم یونانی Kallipolis به مدینه فاضله کتاب ارزشمندی را به نام «آراء اهل المدینه الفاضله» به رشته ی تحریر درآورد. البته فارابی کتاب دیگر افلاطون به نام «نوامیس یا قوانین» را نیز خلاصه کرده و با عنوان «تلخیص نوامیس افلاطون» ترجمه و تألیف کرد.

4. مدینه فاضله ی افلاطون

افلاطون با نقد و طرد نظامهای سیاسی موجود در زمان خود، شامل نظام های تیمارشی (Timarchy)، الیگارشی (Oligarchy)، دموکراسی (Democracy) و تیرانی (Tyranny) و ذکر معایب و نقاط ضعف و ناکارآمدی و یا غیر اخلاقی بودن عملکرد آنان که خود بحث مستوفی و جداگانه ای می طلبد(3)به تشریح ویژگیها و بایسته های مدینه فاضله ی خود می پردازد.(4) با توجه به تأثیر فارابی و دیگر فلاسفه اسلامی در حوزه ی سیاست فلسفی از دکترین ایجاد مدینه ی فاضله افلاطون، پرداختن به برخی مؤلفه ها و ویژگیهای مدینه ی فاضله ی افلاطون که در تاریخ تطور اندیشه های سیاسی قدیم و جدید در مغرب زمین مورد بازخوانی و مناقشه ی زیاد نیز واقع شده است. جهت فهم دقیق تر آموزه های فارابی به ویژه در رساله ی «آراء اهل المدینه ی الفاضله» ضروری است.

الف: عدالت

جمهور «Republic» عنوان رساله ی افلاطون، ترجمه ای است از لغت یونانی پولیتیا «Politeia». این واژه مفهومی فراتر از واژه جمهور در ادبیات سیاسی و یا اطلاق آن به نوعی از حکومت است. اصطلاح مزبور را شاید بتوان به منشور سیاسی کشور یا کشورداری ترجمه کرد. همچنین واژه یونانی «عدالت» یعنی «Dikaiosune» که در زبان انگلیسی به «Justice»است. به همین جهت برخی دادگری در قاموس فلسفی افلاطون را به «اصول و معتقدات اخلاقی» ترجمه کرده اند. مفهوم دادگری و عدالت در یونان علاوه بر جنبه ی ایجابی دارای جنبه سلبی یا پرهیز هم بوده است. مفهومی که با اصطلاح فقهی انسان عادل سازگار است. انسان عادل هم در رفتار ایجابی درستکار است و هم از محرمات و منهیات و امور خلاف پرهیز می کند. در قاموس یونانی و افلاطونی نیز همین برداشت صادق است. به عنوان مثال کسیکه دزدی نکند و یا دانش آموزی که در امتحان تقلب ننماید دادگر خوانده می شود.
عدالت یکی از ارکان مهم مدینه فاضله ی افلاطون است.(5) افلاطون عدالت را در دو بعد فردی و اجتماعی مورد ملاحظه قرار می دهد و مآلا به این نتیجه رهنمون می گردد که انسان عادل در اجتماع کسی است که در هر یک از طبقات اجتماعی که قرار گرفته به انجام وظیفه مشغول و به حد خود راضی باشد و صرفاً همان کاری را که برای آن ساخته شده و دارای استعداد است انجام دهد و در کار دیگری مداخله ننماید. گفته شده که افلاطون به لحاظ داشتن همین باور نخستین فیلسوف سیاسی مغرب زمین بوده که ضرورت تخصص در حرفه و پیشه ای واحد و پرهیز از پراکندگی در کار و چند حرفه ای را مطرح نموده است.

ب: طبقات اجتماعی

مدینه فاضله افلاطون دارای سه طبقه است. فرمانروایان، یاوران و توده مردم. به عبارت دقیق تر و طبقه اصلی پاسداران(یاوران) و توده مردم، که طبقه ی نخست به دو بخش فرمانروایان و یاوران یا مدافعان تقسیم می شود.
افلاطون قائل به تمایز ذاتی انسانها برای فرمانروائی یا فرمانبرداری بود. به باور وی فضیلت و استعداد فطری و ذاتی طبقه نخست برای سروری و فرمانروایی است. خداوند در سرشت شهریاران و فرمانروایان زر و در سرشت مدافعان یا یاوران نقره و در سرشت توده مردم آهن به ودیعت نهاده است. مفهوم سخن افلاطون مرتبط به دیدگاه و آموزه ی وی درباره ی «عدل» در جامعه است که انسانها از آغاز خلقت برای کار ویژه های خاص و جداگانه خلق شده و باید به حد خود قانع و به وظیفه ی خود عامل باشند. این نگرش در دوران معاصر مورد انتقاد برخی مدافعان نظامهای دموکراتیک واقع شده است.

ج: حکومت فیلسوفان

این بخش از اندیشه های افلاطون مشهورتر، مهم تر و بر روی حکمای اسلامی تأثیرگذارتر بوده است.
افلاطون حکومت فیلسوفان یا نظام فیلسوف شاه را معادل فرزانه سالاری و خردمند سالاری می دانست و به شدت از آن دفاع می کرد. افلاطون، فیلسوف را خردمندی می دانست که به عالم مُثُل و حقائق آن عارف باشد تا به یاری آن کلید معرفت جهان و پدیده های آن را به دست آورد و در مطالعه ی پدیده ها صرفاً به ظواهر و شناخت سطحی اکتفا ننماید. افلاطون در کتاب هفتم «جمهور» خطاب به «گلائوکن» حکیم سوفسطائی به صراحت می گوید:
«گلائوکن عزیز، گرفتاریها و مصائب بشر هرگز پایان نخواهد یافت مگر آنکه فیلسوفان در این جهان شهریار شوند یا کسانی که ما اینک آنان را شهریار و فرمانروای خود می نامیم به صورت جدی و کافی در پی مطالعه فلسفه روان شوند و این دو قدرت سیاسی و خرد فلسفی در یک تن با هم جمع شوند.(6)
با استناد به گفته افلاطون مشخص می شود که وی دو روش برای تشکیل حکومت فیلسوفان پیشنهاد می نماید. راه نخست آنکه فیلسوفان شهریار و سلطان شوند و روش دوم آنکه پادشاهان فیلسوف شوند. افلاطون راه نخست را مستبعد و طریق دوم را عملی تر می داند. البته این اندیشه ی آرمانی افلاطون هیچ گاه محقق نشد اما اندیشه ی تشکیل حکومت حکیم زغیم یا زعیم حکیم توسط متفکران و حکمائی مانند فارابی، ابوالحسن عامری نیشابوری و خواجه نصیرالدین طوسی با نگرشی گاه متفاوت دنبال شد. حکومت امام معصوم (علیه السلام)پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در آموزه های شیعی که علاوه بر فضائل مختلف، عالم ترین و عاقل ترین فرد جهت زمامداری و هدایت مسلمانان شمرده می شود. باعث توجه بیشتر به گفته های افلاطون از سوی حکمای اسلامی شد. افلاطون در رساله ی دیگرش به نام «statesman» «سیاستمدار» ویژگیها و بایسته های زمامدار را تشریح نموده است.(7)
ابونصر فارابی مهمترین متفکر و فیلسوف سیاسی در حوزه ی سیاست فلسفی اسلامی است. وی هرچند در فلسفه و منطق بزرگترین شارح آراء ارسطو بود و به او نیز علاقه زیاد داشت.(8) اما در سیاست عمدتاً تحت تأثیر فلسفه سیاسی افلاطون بود. همانگونه که قبلاً توضیح داده شد، این امر به احتمال زیاد به دلیل عدم دسترسی فارابی به کتاب مهم ارسطو به نام «سیاست» بوده است.

د: اخلاق و تربیت ضرورت حوزه های سیاست عملی

استاد برجسته افلاطون یعنی سقراط به دنبال اصلاح اخلاقی جامعه به ویژه جوانان بود. سقراط پایبندی به قانون را هر چند به واقع ناعادلانه باشد جهت تحکیم بنیادهای اخلاقی جامعه ضروری می دانست.(9) حکومت قانون که سقراط مدافع اصلی آن بود توسط افلاطون نیز مورد تأکید و اقبال قرار گرفت. افلاطون فراهم آوردن موجبات کمال افراد در جامعه را به عهده دولت می دانست و به همین جهت وی دولت و حکومت را متولی امر تعلیم و تربیت شهروندان معرفی می نماید. افلاطون پایبندی به اخلاق و آموزه های اخلاقی را هم برای شهروندان و هم برای متولیان قدرت تجویز می کرد و لازمه این کار را رشد فکری و بلوغ علمی آحاد جامعه می دانست. وی سه مرحله تعلیمی و تربیتی برای افراد جامعه از کودکی تا بلوغ در نظر می گرفت که تقریباً معادل دوره های ابتدائی، متوسطه و دانشگاهی در جهان امروز است. در کنار این آموزشها افلاطون انجام برخی ورزشها و شنیدن برخی موسیقی ها را نیز برای تعادل جسمی و روحی شهروندان ضروری می دانست. لذا اخلاق و تربیت یکی دیگر از بایسته های مدینه ی فاضله افلاطون بود.(10)

پی نوشت ها :

1. جعفرسجادی، (1361)، (ترجمه فارسی) اندیشه های اهل مدینه فاضله، ص37.
2. Majid Fakhry (2002), Al-Farabi, Funder of Islamic Neoplatinism, Oxford, Oneworld Press, p.128.
3. Plato, The Republic, 2003, pp.278-298.
4. Ibid, pp. 112-121.
5. Plat, The Republic, 2003, pp130-154.
6. Plato, The Republic, 2003, p191.
7. Plato, statesman (2003), Cambridg University Press, p12.
8. به گفته ابن خلکان در وفیات الاعیان 197/2 از فارابی پرسیدند تو داناتری یا ارسطو؟ در پاسخ گفت: «اگر من در زمان او بودم بزرگترین شاگرد او می بودم».
9. محمد علی فروغی، شاهکارهای افلاطون در حکمت سقراط، 1384، دفاعیه سقراط، ص150به بعد.
10. Plato, The Tepublic, pp.67-111.

منبع: احمدی طباطبایی، محمدرضا؛ (1387) اخلاق و سیاست: رویکردی اسلامی و تطبیقی، تهران: دانشگاه امام صادق، چاپ دوم