* «اخیراً تعداد خیلی زیادی از فیلم های ترسناک دیده ام که ترکیبی از شکنجه و پورنو هستند؛ فیلم هایی که در آن ها بچه هایی که ما اهمیتی به شان نمی دهیم ساعت ها شکنجه و مثله می شوند. من واقعاً نمی توانم این طور فیلم ها را تحمل کنم... آن چه من دنبالش هستم پادزهری است در برابر این طور فیلم ها، یعنی در برابر فیلم های ترسناکی که در آن ها انسان ها به درد نخور و دورریختنی هستند. در باور من مطلقاً هیچ انسانی این طور نیست.»
جمله های بالا را جاس ودون، آفریننده سریال های ستایش شده ای مثل بافی قاتل خون آشام ها، اینجل، فایرفلای و...، چند سال پیش در گفت و گویی درباره پسند روز و دلیل به مرحله ساخت نرسیدن بسیاری از پروژه های خودش، از جمله در گونه وحشت، به زبان آورد. بسیاری از پروژه های تلویزیونی و سینمایی و دون در سال های اخیر در کشورهای تصمیم گیرندگان ماندند و خاک خوردند و برخی از سریال های او به طرزی ناجوانمردانه «جوان مرگ» شدند؛ به خصوص بزرگ ترین قربانی در کارنامه اش، سریال درخشان و قطعاً کالت فایرفلای که فقط یک فصل از آن ساخته شد و در بدترین شرایط ممکن هم از تلویزیون پخش شد و سرانجام ودون برای بستن منحنی داستانی ناتمامش فیلم سرِنیتی را ساخت که گرچه پرفروش نبود ولی منتقدان بسیار ستایشش کردند و اکنون یکی از برترین آثار علمی خیالی دهه های اخیر به حساب می آمد. به خصوص در سینما به نظر می رسید که سلیقه ها و آرمان های حرفه ای ودون با آن چه معمولاً دنبال می شود مناسبت ندارد. به همین دلیل هم خبر سپرده شدن پروژه عظیم انتقام جویان به او واقعاً غافل گیر کننده و البته بسیار دل گرم کننده بود. این فیلم اخیراً به نمایش عمومی درآمد و با شکستن رکوردهای فروش و جلب نظر منتقدان، به مؤثرترین شکل ممکن، معادله های قبلی را دگرگون کرده است.
جاس ودون البته در طول سال ها، حلقه ای بسیار سرسخت و وفادار از دوست داران پروپاقرص را در کشورهای مختلف جهان برای خودش دست و پا کرده؛ به خصوص با سریال های بافی... و اینجل که با گشت و گذاری کوتاه در اینترنت می توان به میزان شیفتگی طرف داران شان پی برد. منتقدان ستایشگر آثار ودون از جمله توانایی خاص و استثنایی او در تصویر کردن شخصیت های مثبت و منفی چند بعدی با پیچیدگی های خاص را ستوده اند و نیز او را یکی از برترین و متمایزترین دیالوگ نویسان حال حاضر دنیا دانسته اند. در واقع شیوه بسیار خاص او در دیالوگ نویسی برای به خصوص شخصیت های اصلی دو سریال بافی... و اینجل که همراه با کاربرد واژه ها در قالب های تازه و ابتکاری و حتی ساختن واژه هایی نو بوده آن قدر جالب و قابل توجه بوده که در میان کتاب های متعدد نگاشته شده دباره این دو سریال و به خصوص بافی... (از جمله درباره ابعاد فلسفی آن ها)، کتاب مستقلی صرفاً حول این موضوع نوشته شده است.
وقتی ودون کارگردانی پروژه عظیم و پرستاره و 220 میلیون دلاری انتقام جویان، اثری ابرقهرمانانه با حضور مجموعه ای پروپیمان از ابرقهرمان های قصه های مصور مارول، را در دست گرفت دوست دارانش احساسی دوگانه را تجربه کردند. از یک طرف به نظر می رسید که این پروژه بهترین فرصت ممکن برای ودون باشد تا توانایی ها و نبوغ کمتر دیدنی شده اش را به رخ طیف بسیار گسترده تری از مخاطبان بکشد. ولی این نگرانی نیز وجود داشت که نگاه نوجویانه و شخصی ودون در مواجهه با حتی مضمون های آشنا، باعث شکست لااقل تجاری اثرش شود و این می توانست رسماً به معنای خداحافظی همیشگی ودون با سینمای حرفه ای باشد.
با اکران جهانی فیلم در 25 آوریل، اکران داخلی اش در چهارم مه، خیلی زود همه نگرانی ها جای خود را به حسی بسیار دل نشین و شورانگیز از پیروزی و موفقیت دادند و استقبال همه جانبه تماشاگران و منتقدان از انتقام جویان در حکم پاداشی به دوست داران پروپاقرص ودون بابت وفاداری چندین و چند ساله شان بود. انتقام جویان را می توان به نوعی نسخه علمی خیالی و قصه مصوری فیلمی مثل شاهکار فناناپذیر کوروساوا، هفت سامورایی به حساب آورد که این بار در ابعادی جهانی و بلکه کیهانی و آخر الزمانی رخ می دهد. در این فیلم، تهدید زمین از سوی لوکی (یکی از خدایان اساطیر اسکاندیناوی) و ارتش مخوفش باعث گرد هم آمدن جمعی از بزرگ ترین ابرقهرمانان افسانه ای می شود تا از زمین و انسان ها در برابر این دشمن مخوف دفاع کنند. این ابرقهرمانان یعنی تور، مرد آهنین، کاپیتان آمریکا، هالک، و... در قالب گروهی به اسم «انتقام جویان» در کنار یکدیگر قرار می گیرند و سازمان دهنده و رهبر گروه هم فردی است به نام نیک فیوری که ساموئل ال.جکسن نقش او را بازی می کند. بدیهی است که گردآمدن چنین گروهی در کنار هم خودش می تواند باعث و بانی انواع دردسرها باشد و کشمکش ها و گاهی رقابت میان برخی از این ها هم خودش یکی از خطوط داستانی فرعی فیلم را تشکیل می دهد.
انتقام جویان در نخستین آخر هفته نمایش عمومی اش در 39 کشور (جز آمریکای شمالی)، به فروشی 185 میلیون دلاری دست یافت و رکورد فروش اولین روز را در کشورهای مختلف شکست. در دوازده کشور، از جمله مکزیک، برزیل، آرژانتین، پرو، تایوان، هنگ کنگ و... فیلم رکورد فروش در نخستین آخرهفته را شکست و همه جا فروش بسیار موفقی را تجربه کرد. در آمریکای شمالی، فیلم با فروشی هشتاد میلیون دلاری در روز اول، در فهرست رکوردشکنان فروش روز اول، پس از هری پاتر و یادگارهای مرگ بار -قسمت دوم در رده دوم قرار گرفت. اما در ادامه، با فروش 207 میلیون دلاری اش در نخستین آخرهفته، هری پاتر... را هم پشت سر گذاشت و رکورد بالاترین رقم فروش در نخستین آخرهفته یا به عبارتی فروش افتتاحیه را به اسم خودش ثبت کرد. فیلم در زمینه های دیگری هم رکودشکن شد. از جمله در مقوله فروش افتتاحیه فیلم های سه بعدی، فروش در سینماهای آیمکس، و بیشترین رقم فروش افتتاحیه در میان همه فیلم های ابرقهرمانی و... و در عین حال تبدیل شد به فیلمی که سریعتر از هر اثر دیگری به فروش های صد، 150 و دویست میلیون دلاری دست یافته است.
اما مهم تر از همه این ها، استقبال اکثریت چشم گیر منتقدان از فیلم بود. انتقام جویان تا این جا در سایت «راتن تومیتوز» بر اساس 245 نقد با امتیاز 8 از 10 به تأیید 93 درصدی منتقدان دست یافته و این گونه توصیف شده: «انتقام جویان با فیلم نامه ای که هرگز انسانیت قهرمانانش را از یاد نمی برد و در عین حال به لحاظ صحنه های ابرقهرمانی نیز هیچ کم و کسری ندارد، شایسته هیاهویی می نماید که بر سر آن به پا شده بود و کفه ترازو را در سینما به نفع قصه های مصور مارول به شدت سنگین تر از پیش می کند.» «سینماسکور» نیز گزارش داده که مخاطبان به فیلم، امتیاز A+ را داده اند که اتفاق نادری است. در سایت «آی ام دی بی» نیز فیلم کمی پش از آغاز نمایش عمومی اش با اتکا به آرای حدود 124 هزار کاربر، به امتیاز خیره کننده 8/8 دست یافته و هنوز هیچ نشده در رده بیست و پنجم برترین فیلم های تاریخ سینما قرار گرفته است. بزرگ ترین و معتبرترین منتقدان سینمایی که می شناسیم، اغلب فیلم را با شور و حرارت ستوده اند:
تاد مک کارتی در «هالیوود ریپورتر» نوشته: «داستان نجات دادن جهان از آن داستان هایی است که همه بارها و بارها دیده اند و شخصیت های فیلم نیز بیش از نیم قرن در پانصد جلد از داستان های مصور حضور داشته اند. با این حال ودون و همکارانش موفق شده اند همه شخصیت ها و اجزا و عناصر را جوری در هم بیامیزند که خوراک حاصل، گرچه آشناست ولی باز هم به طرز مقاومت ناپذیری لذیذ است.»
پیتر تراورس در «رولینگ استون» فیلم را نمونه تمام عیاری از بلاک باستری استثنایی خوانده است: «این همان بلاک باستری است که در خیالاتم تصور می کردم، که بت های دنیای مارول را در قالبی درخشان و به طرز مدهوش کننده ای هیجان انگیز گرد هم می آورد. انتقام جویان، تبدیل شوندگانی است که با هم مغز و هم قلب و هم حس طنز و شوخ طبعی کارآمد.»
جاستین چنگ در «ورایتی» نوشته: «فیلم ابرقهرمانانه ی سرزنده، هوشمندانه و به طرز بی امانی سرگرم کننده جاس و دون، سرگرمی واقع گریزانه ای است در سطحی اندیشمندانه، با پشتوانه لحن و آهنگی متین و منابغ غنی ای از طنز که بر جنبه های به طور بالقوه آشنا و به طرز اجتناب ناپذیری فرمول بندی شده این داستان 143 دقیقه ای چیره می شوند.» کنت توران در «لس آنجلس تایمز» ضرباهنگ پرتب و تاب فیلم را ستوده و راجر ایبرت در «شیکاگو سان تایمز» اظهار کرده که «فیلم به طرف داران دقیقاً همان چیزی را ارائه می کند که آرزویش را دارند.»
منتقدان اغلب از روند پرورش شخصیت ها و نیز دیالوگ های فیلم و البته بازی های آن ستایش کرده اند. علاقه مندان پیگیرتر آثار جاس ودون می داند که این عناصر از وقت همیشگی آثار او بوده اند. همین طور ترکیب غریب و بسیار تأثیرگذار و منحصر به فرد او از مایه های طنزآمیز و تراژیک که گاه شانه به شانه همدیگر پیش می روند و با این حال به طرز معجزه آسایی نه تنها یکدیگر را کم اثر نمی کنند بلکه بر قوت و تأثیرگذاری هم می افزایند. د آثار ودون معمولاً سرخوشانه ترین لحظه ها رنگی آشکار از تراژدی ای در حال وقوع یا قابل انتظار و گاه تراژدی ای که در گذشته رخ داده را در خود دارند. در عین حال غم انگیزترین لحظه های آثار ودون نیز معمولاً نکته های طنزآمیز ظریف و دوپهلویی در خود دارند. کریستی لیمایر، نویسنده آسوشیتد پرس، از این نوشته که «فیلمنامه فیلم به قدر جلوه های ویژه اش خیره کننده است» و ادامه داده که: «این شخصیت ها شاید لباس های مضحکی به تن کرده باشند اما در زیر این لباس ها گوشت و خون دارند.» به نوشته ای.او. اسکات در «نیویورک تایمز» برخی از قسمت های فیلم، افسونی در خود دارند که به نظر او مشابه افسون وسترن ریو براوو (1959) است.
در نقدها مکرراً به بازی های برخی از بازیگران فیلم اشاره شده است. انتقام جویان از مجموع های کم سابقه از بازیگران سرشناس بهره می برد، شامل رابرت داونی جونیور، کریس اوانس، مارک رافلو، اسکارلت جوهانسون، کریس همزورث، جرمی رنر، ساموئل ال.جکسن، استلان اسکارسگارد و... در این میان، به خصوص بازی مارک رافلو در نقش بروس بنر/هالک بسیار ستایش منتقدان را برانگیخته است. جونیومِیّر، او را «منبعی پیچیده از آرامش که مهیای تبدیل شدن به یک آتش فشان است» توصیف کرده است. آنتونی لین در «نیویورکر» نیز بازی رافلورا-در کنار بازی رابرت داونی جونیور-به عنوان یکی از نقاط عطف فیلم ستوده است. کارینا لانگ ورث در «ویلیج وویس» نوشته که «رافلو با موفقیت، به اسطوره هالک طراوت دوباره ای می بخشد.»
ودون قطعاً بهترین دوران حرفه ای اش را می گذراند، چون علاوه بر موفقیت همه جانبه انتقام جویان، فیلم دیگری که طرف داران پیگیر ودون مشتاقانه در انتظار تماشایش بودند یعنی فیلم ترسناک کلبه جنگلی نیز آزمون نمایش عمومیش اش سرافراز بیرون آمده است. فیلم را درو گدارد 37 ساله کارگردانی کرده و دون که تهیه کننده فیلم است فیلم نامه آن را هم به اتفاق خود گدارد نوشته است. درو گدارد پیش از این به عنوان فیلم نامه نویس در دو سریال برجسته ودون یعنی بافی... و اینجل با او همکاری کرده و البته در دو سریال بسیار موفق و برجسته دیگر یعنی گم شدگان و اسم مستعار نیز در همین سمت همکاری داشته است. به این ترتیب او در همه همکاری های حرفه ای اش با یکی از دو دوست بسیار صمیمی و معروفش یعنی ودون یا جی. جی. آبرامز همراه بوده است. گدارد فیلم نامه نویس فیلم بسیار موفق مزرعه شبدر (متیو ریوز) به تهیه کنندگی آبرامز هم بود.
کلبه جنگلی به طرزی آشکار که تلاشی هم در جهت پنهان کردنش صورت نگرفته، حال و هوایی جاس ودونی دارد. بدیهی است که موفقیت این فیلم دوازده میلیون دلاری در مقیاس هایی بسیار پایین تر از انتقام جویان قابل تشخیص است. فروش داخلی فیلم بیش از 38 میلیون دلار بوده و فروش جهانی اش به رقمی حدود 53 میلیون دلار رسیده است. ولی از آن مهم تر، فیلم تبدیل شده به یکی از معدود فیلم های ترسناک سال های اخیر که با واکنش های بسیار مثبت و ستایش آمیز منتقدان مواجه شده است. در «راتن تومیتوز» فیلم با امتیاز میانگین 7/7 از 10 از تأییدی 90 درصدی بهره مند شده است. در «متاکریتیک» نیز بر اساس چهل نقد، امتیاز 72 از 100 برای فیلم محاسبه شده که حکایت از «نقدهای عموماً مثبت» دارد. برخی منتقدان، کلبه جنگلی را با آثار ترسناک کلاسیک نوع خودش مثل مرده شریر 2 مقایسه کرده اند. راجر ایبرت با دادن امتیاز سه از چهار به فیلم چنین نوشته است: «کلبه جنگلی برای طرف داران گونه وحشت تقریباً هم چون پازلی طراحی شده که باید حلش کنند. کدام قراردادها و سنت ها[ی گونه وحشت]به بازی گرفته می شوند؟ به کدام مؤلفان و چه فیلم هایی ارجاع داده می شود؟ آیا خود فیلم، اثری است ناقدانه؟»
با این اوصاف پیش بینی آینده حرفه ای روشن تر از همیشه برای جاس ودون اصلاً کار مشکلی نیست. انتقام جویان از هر جهت موفق ترین فیلم سال تا این جا بوده و احتمالاً خواهد ماند، مگر این که شوالیه سیاه برمی خیزد (کریستوفر نولان) بتواند از آن پیشی بگیرد. به همین زودی صحبت از ساخته شدن قسمت دوم انتقام جویان به میان آمده است. ودون پیش از نمایش عمومی فیلم درباره امکان ساخته شدن دنباله ای بر آن چنین گفته بود که دلش می خواهد دنباله فیلم، اثری باشد «کوچک تر، شخصی تر و دردناک تر درباره آن چه پس از این ماجراها قاعدتاً بر سر شخصیت ها می آید و نه سرهم بندی دوباره آن ها چه ظاهراً در قسمت اول جواب داده. با مضمونی کاملاً تازه و قائم به ذات.» تقریباً بلافاصله پس از آغاز نمایش عمومی فیلم، مدیران کمپانی دیزنی به طور رسمی از ساخته شدن دنباله آن خبر دادند. با این حال مسأله اصلی به قول برخی منتقدان این است که جاس ودون 47 ساله 20 سال پیش شروع به نمایش استعداد کم نظیرش کرده ولی تا پیش از این آثارش عمدتاً در مقام وکالت مطرح بودند و کم تر توجهی چنین فراگیر به آن ها شده بود. به هر حال بالاخره ودون دارد به آن چه شایسته اش بوده می رسد و هرچه باشد هم چنان دیر رسیدن بهتر و قطعاً بسیار شیرین تر از هرگز نرسیدن است.
منبع:نشریه فیلم شماره 443