نویسنده: علیرضا ارواحی




 

 

چکیده

اشعار حافظ را به روش های گوناگونی می توان بررسی کرد؛ یکی از این روش ها تحت عنوان «تقویم گشایی» شناخته می شود، این روش با جنبه های انضمامی بیش تر پیوند دارد. در این مکتوب به 3 غزل از دیوان حافظ توجه می شود که تاریخ سرایش این غزلیات، با توجه به اشارات آن و توسط تقویم تطبیقی، قابل تخمین است، و تعیین تاریخ سرایش می تواند یک آگاهی غیرانتزاعی از دوران حافظ در اختیار خواننده بگذارد.
واژگان کلیدی: حافظ، تقویم گشایی، انضمامی، انتزاعی.

درآمد

تقویم گشایی می تواند روشی باشد برای تفسیرهایی از جزئیات یک متن، که با بررسی های تاریخی همراه است. در این روش تمرکز بر تاریخ است، و از طرف عقل تحمیلی بر متن صورت نمی گیرد. یک محور عقلانی نهفته در آگاهی کاملاً تاریخی از زمانه وجود دارد، که با یافتن این محور، جزئیاتی بازجسته می شود که در رابطه با تاریخ متن است. پس از یافتن جزئیاتی از شعر، از طریق وحدت درونی اجزا می توان کلّ شعر را شناخت، و نشانی از کل را در جزء آن دید، و در پایان تاریخ را از درون لایه های متن کاوید، و زمان سرایش شعر را با استفاده از تقویم تطبیقی تخمین زد.
هم چنین در این روش به جنبه های انضمامی و عینی جزئیات بیش تر توجه می شود، و در نخستین مرحله به متن، عینی ترین چیزی که در دسترس است، رجوع و حتی المقدور از هرگونه انتزاع دوری می شود. این امر مستلزم نگاهی غیرانتزاعی به تاریخ و یافتن ارتباطی درونی در ساختار است، و در کل، این مواردِ انضمامی در ارتباط با مخاطب مورد بررسی قرار می گیرد.
در اشعار حافظ نمی توان از عینیت در تاریخ سخن گفت و نیت (Intention) و ذهنیت شاعر را نادیده گرفت. در این راستا، می بایست تفاوتی هرمنوتیکی میان معنا (Bedeutung) و معناداری (Bedeutsamkeit) گذاشت، تعیین لغوی معنای لفظی مدّنظر مؤلّف/شاعر در مورد نخست اهمیت می یابد، و فاصله تاریخی میان مؤلف و اکنون پر نمی شود. یافتن چنین معنایی که مقصود مؤلف است ناممکن می نماید، و به گمان های بسیاری وابسته است. ذهنیات برای معناداری اثر زمینه مناسب تری نسبت به معنای اثر برای جولان دارند، و این امر می تواند منجر به نسبی گرایی شود. برای درگیر شدن در نسبی گرایی به سبب ذهنیت های گوناگون و گمان های بسیار، نیاز به تعیین اصولی هست که در تعیین اعتبار فهم مخاطب از متن به کار بیاید.
می توان برای رسیدن به اصولی برای فهم اشعار حافظ، و دوری از نسبی گرایی به سبب پرشدن فاصله مخاطب با مؤلّف به واسطه ذهنیات، به طبقه بندی مقولات (ادبیات، دین، تاریخ، شعر و...) با توجّه به جنبه های کاربردی و عملی ای که هر مقوله دارد پرداخت، و اصول غیر کلی ای را برای هر یک-مثلاً شعر-متصوّر شد؛ سپس در همین راستا به اهمیت رابطه این روش با زندگی توجه کرده، و به صورت تاریخی و متناسب با تجربه زندگی (Erlebnis) به این روش روی آورد (پالمر، 1387: 35). «از نظر دیلتای، بازگشت به "زندگی" به معنای بازگشت به نوعی مبنا یا منبع اسرارآمیز برای هر زندگی، هم انسانی و هم غیرانسانی، یا بازگشت به گونه ای از توان بنیادی روانی نیست؛ بلکه زندگی بر حسب معنا دیده می شود، و با "تجربه انسان از درون شناخته می شود"»(همان: 114).
با در نظر گرفتن وضعیت زندگی امروزه می توان به روش ذکر شده روی آورد. این روش که در برداشت های کسانی همچون ذبیح بهروز و اکبرآزاد حافظ دیده می شود، هم اکنون نیز توسّط علی حصوری به کار گرفته شده، و وی با استفاده از آراء آن دو کتابی به نام حافظ از نگاهی دیگر به چاپ رسانیده است. ضرورت استفاده از این روش در باب اشعار حافظ، امروز بیش از دوران بهروز و آزاد است، و این کتاب در بستر نگاه های ذهنی به شعر حافظ امنیت بیشتری می یابد؛ شرایطی که حافظ دور از دسترس قرار گرفته و به آسمان انتزاع آویزان است.

غزلیاتی از حافظ

با رجوع به متن اشعار حافظ، با شعری روبه رو می شویم که در آن به داده های تاریخی ای همچون ایام گل و عید فطر اشاره می شود:

 

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است

در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است

گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است

در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هرلحظه ز گیسوی تو خوشبوی مشام است

از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکّر
زآن رو که مرا از لب شیرین تو کام است

تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است

از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است

می خواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
و آن کس که چو ما نیست در این شعر کدام است؟

با محتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است

حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایّام گل و یاسمن و عید صیام است
(حافظ، 1362: 33-32)

جزئیاتی که در این شعر می توان در رابطه با تاریخ ذکر کرد، چهار مورد است:
الف) ایام گل و گل در بر بودن، حاکی از فصل بهار است؛
ب) غلام بودن سلطان جهان به مراسم «میرنوروزی»(1) (مادر رسم ایرانیان) اشاره دارد؛
پ) تمام بودن ماه رخ دوست، خوشبو بودن مشام از گیسو و توصیفات دیگری که نشان از دورانی دارد که بر وفق مراد حافظ است؛
ت) عید صیام که همان عید فطر است.
این شعر با توجه به جزئیات در زمانی سروده شده که مراسم «میرنوروزی» با عید فطر تطبیق پیدا کرده است. در این مراسم «میرنوروزی» که از اول نوروز به مدت پنج روز برگزار می شده است، سلطان به غلامی نزول کرده و بنده به پادشاهی وصول می یافت. این رسم به عنوان یک داده تاریخی از نظر حافظ پژوهان دور مانده است.
در دورانی این رسم به دلیل عدم احتساب کبیسه در گردش زمانی بوده، و زمان برگزاری آن هر سال نسبت به سال گذشته تغییر می کرده است. در زمان حافظ به دلیل عدم احتساب کبیسه جابه جایی فصول اتفاق نمی افتاده، و پیش از آن تقویم توسط خیام در دوران جلال الدین خوارزمشاه تنظیم شده بوده است. خود حافظ در مصراع «می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش» اشاره ای به این تقویم دارد. این رسم در دوران حافظ در زمان متداول خود، یعنی از اول تا پنجم فروردین، برگزار می شده است.
در ادبیات فارسی بارها به «میرنوروزی»، چه به صورت کتابی و چه مستقیم، اشاره شده است. حافظ خود در دو بیت دیگر نیز به این رسم اشاره می کند:

سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
(همان: 317)

دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هر کسی پنج روز نوبت اوست
(همان: 40)

شاعران دیگری نیز از «میرنوروزی» یادها کرده اند؛ برای مثال فیّاض لاهیجی (12-11 ق). در بیت

میرنوروزی ام ار ز ایّام مهلت یافتم
این قدر فیّاض مهر از روزگار ما بس است
(لاهیجی، 1369: 171)

و خواجوی کرمانی (8-7ه.ق) در بیت
که چون ارغوان میر نوروز شد
صبا بر گل و لاله پیروز شد
(خواجوی کرمانی، 1348: 226)

همچنین در دیوان البسه (2) نظام الدین محمود قاری شیرازی (9ق.)(قاری شیرازی، 1359: 149) نیز به این رسم اشاره شده است.
علاوه بر اشعار، در کتب نثر به اصطلاح «میرنوروزی» برمی خوریم. از جمله در بخش «ذکر واقعه خوارزم» در کتاب تاریخ جهانگشای جوینی (7ق.)(عطاملک جوینی، 1370، 98/1-97). تذکره الشعّرای دولتشاه سمرقندی(9ق.) (دولتشاه سمرقندی، 1337: 469-468.
بیان رسم «میرنوروزی» توسط حافظ و هم عصران وی، ما را به این نظر نزدیک تر می کند که این رسم، از قرن هفتم به بعد، بسیار مورد توجه شعرا و نویسندگان بوده است، و برای بیان مقصود خویش از این رسم در مکتوبات خود استفاده کرده اند.
شاید حافظ در شعر ذکر شده توجهی به «میرنوروزی» داشته باشد، هرچند تعیین دقیق مقصود مؤلّف غیرممکن می نماید. «میرنوروزی» (رسمی که همراه با شادی و یادآور فصل بهار است)، داده ای تاریخی است که با کلّ ابیات این شعر در ارتباط است، و به طور کلّی این متن در توصیف «ایّام گل» است. در بیت پایانی به همزمان شدن این دوران با «عید صیام» اشاره می شود. با استفاده از تقویم تطبیقی، هم زمانی دقیق این دو مناسبت را می توان تخمین زد:

قمری

میلادی

شمسی

توضیح

روز هفته

اول شوّال 741

20 مارس 1341

5 فروردین 720

برای خاورمیانه

سه شنبه

اول شوال 775

16 مارس 1374

1 فروردین 753

برای خاورمیانه

پنجشنبه


در دوران زندگی حافظ، همزمانی پنج روز اول عید نوروز با عید فطر، در سال های 741 و 775 هجری قمری رخ داده است. تاریخ اول به دلیل سن کم حافظ چندان قابل اتکا نیست، و از این تاریخ گشایی استنباط می شود که حافظ حدوداً در سنّ 49 سالگی، و در دوران حکومت شاه شجاع به سرودن این شعر پرداخته است.
تاریخ 742 ق. در کتاب حافظ از نگاهی دیگر برای سرایش این شعر آمده است (حصوری، 1389: 32)، که ناظر به نختسین تاریخ جدول بالاست، و با توجه به تقویم تطبیقی یک سال خطا دارد. علی حصوری، نویسنده این کتاب، بر این باور است که حافظ در سال 720 ق. به دنیا آمده است، و تنها شاه شیخ ابواسحاق می توانسته غلام شدن خود را از طرف حافظ تحمّل کند؛ همچنین از آنجایی که این شعر پختگی لازم را ندارد، تاریخ سرایش این شعر دوران جوانی حافظ است (حصوری، 1389: 32). اگرچه تاریخ دقیق تولّد حافظ به قطع روشن نیست، ولی به گمان برخی از صاحب نظران تاریخ تولّد وی 727-726 ق. است. نکته دیگر بسنده نبودن دلیل ناپخته شدن شعر است، چرا که هر شاعری می تواند در سنین بلوغ کاری خود، ضعیف بسراید. همچنین به گواهی تاریخ عصر حافظ، سال 775 ق. مصادف با عصیان و نافرمانی پهلوان اسد است؛ با رجوع به تاریخ در می یابیم که پهلوان اسد تا به جایی پیش رفت که کسان مادر شاه شجاع را دستگیر نمود، و چنان کرد که تا همه مرگ او را خواهان شوند (غنی، 1383: 303-295). این اشاره می تواند کنایه ای به ناتوانی شاه شجاع باشد، و به ناپایداری هر حکومتی، از جمله حکومت شاه شجاع (3)، اشاره کند. جزئیات مرتبط با تاریخ در کلیّتی گام برمی دارد که دوران شاه شجاع را به تصویر می کشد، و این دوران با توصیفاتی که در سراسر شعر دیده می شود هماهنگی دارد.
حافظ در شعر دیگری به پایان دوران گل اشاره می کند، و رفتن گل را با رفتن روزه مطابق می داند، واین دوران را دورانی می شناسد که در آن پادشاهی کریم و بخشنده حکومت می کند:

 

عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار

دل برگرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار

دل در جهان مبند و به مستی سؤال کن
از فیض جام و قصه جمشید کامگار

جز نقد جان به دست ندارم، شراب کو؟
کان نیز بر کرشمه ساقی کنم نثار

خوش دولتی است خرّم و خوش خسروی کریم
یا رب ز چشم زخم زمانش نگاه دار

می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد
جام مرصّع تو بدین درّ شاهوار

گر فوت شد سحور چه نقصان؟ صبوح هست
از می کنند روزه گشا طالبان یار

ز آنجا که پرده پوشی عفو کریم توست
بر قلب ما ببخش که نقدی ست کم عیار

ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شراب خوار

حافظ چو رفت روزه و گل نیز می رود
ناچار باده نوش، که از دست رفت کار
(حافظ، 1362: 167)

جزئیات قابل ذکر در این شعر بدین قرار است:
الف) عید، روزه دار، سحور، روزه گشا. با خواندن کامل شعر منظور حافظ از عید آشکار می شود، و در می یابیم که غرض از عید همان عید صیام است، و در بیت های دوم و هفتم و دهم به این روز اشاره می شود؛
ب) آخر گل، ایام گل؛
پ) رفتن هم زمان ایام گل با روزه. همان طور که در بیت دهم شعر آمده است، پایان روزه با پایان گل دهی تطبیق پیدا می کند؛
ت) فیض جام، قصّه جمشید کامگار، دولت خرّم، خسروی کریم، دعا برای نگهداری آن خسرو کریم از زخم زمانه. قرینه بعدی، ایجاد این تطبیق در دوران پادشاهی کامگار و کریم است، و ابیات سوم و پنجم مؤید این مسئله است، و در بیت پنجم حافظ او را دعا می کند و دوری زخم زمانه از وی را از خدا می طلبد.
منظور حافظ از گل، گل سرخ است، و در اشعار قدما هر کجا که لفظ گل به تنهایی به کار برده شده، گل سرخ مدّ نظر شاعر بوده است (دهخدا، 1372: ذیل گل)(4). ناگفته نماند که دیار حافظ برای پرورش این گل بسیار مناسب است.
می توان با توجه به شرایط آب و هوایی حدود گل دهی را در شهر شیراز مشخص کرد. اکثر گل های سرخ معمولاً در ماه خرداد گل می دهند و ماه شهریور پایان گل دهی آن ها به شمار می آید (رشیدی، 1382: 102).
تطبیق عید روزه داران با شهریورماه در طول دوران حیات در دو دوره رخ می دهد، دوره اول به دلیل سن بسیار کم حافظ خالی از اعتبار است، ولیکن دوره دوم شامل سال های 760، 759 و 761 هجری قمری است. این سال ها هم زمان با دوران حاکم کامگار و مورد علاقه حافظ است. با مراجعه به زمان حاکمیت حاکمان عصر حافظ، در این دوران شاه شجاع را بر سر قدرت می یابیم. این شاه در سال 760 ق، و یا به گفته نویسنده جامع التواریخ در 759ق، به سلطنت رسید (غنی، 1383: 223)(5).
نکته ای که در این محاسبه وجود دارد عدم تعیین دقیق دوره گل دهی است، و امکان دیر یا زود شدن این دوره زمانی با توجه به شرایط جوی وجود دارد. با این حال، اگر پایان گل دهی را بعد از شهریور ماه فرض کنیم، تقویم تطبیقی سال هایی پیش از 759ق، را نشان می دهد، واگر قبل از شهریورماه بدانیم به سال های پس از 761ق. می رسیم. سال های قبل از 759ق. سال های مورد نظر ما نخواهند بود، چرا که پیش از شاه شجاع، امیر مبارزالدین، پادشاه مورد نفرت حافظ بر سریر شاهی بوده است، و مضامین این شعر با دوران این حاکم تطبیق نمی یابد.
اگر بخواهیم سال های بعد از 761ق. را مدّ نظر قرار دهیم، باید پایان گل دهی را قبل از شهریورماه قلمداد کنیم. زودترین زمانی که برای گل دهی می توانیم متصوّر شویم اوایل مردادماه است و تطبیق اوایل مردادماه با اول شوّال سال 764ق. است. با این تفاسیر می توان اذعان کرد که حافظ این شعر را در دوران شاه شجاع سروده است، و زمان سرایش آن با ضریب خطای بیش تر سال های 759 تا 761 و با اطمینان بیشتر 759 تا 764 (6) هجری قمری است.
این شعر نیز مانند شعر قبلی در دوران شاه شجاع، و از لحاظ توالی زمانی بیش از آن سروده شده است. جزئیات ذکر شده ما را با کلیتی از شعر روبه رو می کند، که خود را از نسبی گرایی دور می کند و زمان سرایش شعر را نشان می دهد.
حافظ در غزل دیگری از مکر و حقّه یاد می کند، و پس از پدیدار شدن حقیقت به شرمندگی کسی اشاره دارد که عمل خود را بر مجاز گذاشته است:

صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد

بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد

ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد

این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد

ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زآنچ آستین کوته و دست دراز کرد

صنعت مکن که هرکه محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل در معنی فراز کرد

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد

ای کبک خوش خرام کجا می روی بایست
غره مشو که گربه زاهد نماز کرد

حافظ مکن ملامت رندان که در ازل
ما را خدا ز زهد ریا بی نیاز کرد
(حافظ، 1362: 91-90)

جزئیاتی که در این شعر وجود دارد:
الف) حقّه، شعبده، مکر که در وصف کسی به کار برده شده است که حافظ بدو نظر مثبتی ندارد، و این خصایص را در حقّ او روا می دارد.
ب) در بیت چهارم به تعدادی اصطلاح موسیقی اشاره می شود. از لحاظ موسیقایی، عراق آوازی با ملودی پرهیمنه و پرابهت و حجاز برای مناجات مذهبی و خواندن قرآن بوده، و نهایت زیبایی و اوج معنوی است. این دو گوشه از نظر بافت تا حدی در تقابل با یکدیگر قرار می گیرند.
پ) گربه زاهدی که نماز می خواند. در روایات مختلفی به عماد فقیه کرمانی و نماز خواندن گربه اش اشاره شده است این بیت می تواند اشاره ای به این روایت باشد.
در مقاله «مطرب لسان الغیب کیست؟» آمده است که مطرب، شاه شهیدان و امام حسین(ع) است و «در عالم تنها یک مطرب است که حج را نیمه تمام گذاشت و آهنگ بازگشت ز راه حجاز کرد و ساز عراق ساخت»(بهشتی شیرازی، 1377: 63) این بیت با این گونه معنادارکردن، در ساختار کل شعر به سختی قرار می گیرد، و با ابیات دیگر ارتباطی پیدا نمی کند، و به صرف این ایهام با واقعه بیعت گرفتن امام حسین(ع)، نمی توان آن را ناظر به این واقعه دانست.
اگر این اصطلاحات موسیقایی را با توجه به شخصیت هایی که دارند در نظر بگیریم، کلیت منسجم تری می توان برای این شعر متصوّر شد، و به طور استعاری بازگشتن عماد از قرآن و دین، و رفتنش به سوی تکلّف و بزرگ بینی اشاره ای دارد.
میان حافظ، عبید زاکانی و عماد مراوده ای برقرار بوده است (نک، طغیانی، 1383، 228)(7) و این سه از مضامین شعری یکدیگر استفاده کرده اند. حافظ با عماد سر سازش نداشته است، و احتمال این مسئله وجود دارد که حافظ به جهت طعن و کنایه این شعر را برای عماد سروده باشد، و به نماز ایستادن گربه، قرینه ای است که ما را به این کنایه گویی نزدیک می کند. در جای دیگر آمده است: «شاه شجاع در سال 766 هجری قمری به کرمان رفت و در آن جا به عماد فقیه کرمانی (که گربه اش چون او عبادت می کرد) گروید و حافظ این شعر را سرود»(همانجا).
این شعر پس از سال 766 ق، سروده شده است، و با توجه به کلیّت غزل، این امکان وجود دارد که در جهت انتقاد از عماد فقیه کرمانی باشد، و مطرب در بیت چهارم می تواند استعاره ای از شاه شجاع باشد. شاهی که از حافظ/حجاز روی برگردانده و به سوی عماد/عراق نظر کرده است. معناکردن این شعر بدون مدّنظر قرار دادن کلیت آن امری نابسنده است. مطرب دانستن هر کسی جز شاه شجاع نادیده گرفتن کل شعر و رابطه درونی میان عقل فلسفی و داده تاریخی است، بازجستن جزئیات در رابطه با تاریخ متن نیاز است، نه هر آنچه که ذهن نسبی گرا می سازد.

نتیجه گیری

وجود پیوند میان روش-که در اینجا تقویم گشایی است-و عین-که در اینجا اشعار حافظ است-ضروری است. به باور ژرژ گورویچ «عین مورد مشاهده و روش را هرگز نمی توان از یکدیگر جدا کرد». در این روش، جزئیاتی از این عین ذکر شد، و سه شعر از دیوان حافظ، با توجه به جنبه های انضمامی و عینی لایه برداری گردید، و به صورت غیر تحمیلی تاریخ سرایش آن تخمین زده و با وقایع تاریخی آن دوره تطبیق داده شد. هریک از این سه غزل، بخشی از دوران شاه شجاع را به تصویر کشیده است. به طور کلّی می توان در این روش توجه معطوف به تجربه زندگی، عینیت تاریخی، روش شناسی و اصول عام است و بیشتر یک نظریه اعتبار است تا فهم.

پی‌نوشت‌ها:

1. رسم نمایشی ای که شباهت بسیاری به مراسم بابلیان که برای خدای خود، یعنی بعل، می گرفتند دارد. تاریخ پیدایش این رسم قبل از یورش اعراب به ایران است، و دست کم در طی چند سده (اواخر دوره ساسانیان تا اوایل دوره عباسیان) به دست فراموشی سپرده شده است (ارواحی، 1383: 87).
2. «همه کسانی که درباره نظام قاری مطلبی نوشته اند او را یزدی نوشته اند، در صورتی که او شیرازی است، اوّلاً به دلیل شعرهایی که به لهجه شیرازی دارد، و دیگر این که کمال الدین حسین کاشفی در بدایع الافکار او را شیرازی می خواند و اشعاری در باب البسه از او نقل می کند» (شفیعی کدکنی، 1384: 82). با تشکر از راهنمایی های زهیر ناد علیزاده.
3. حافظ به ناپایدار بودن حکومت ابواسحاق نیز اشاره می کند

راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
(حافظ، 1362: 141)

4. «هرکجا که لفظ گل بلا اضافت به اسم درختی مذکور شد، خاص گل سرخ مراد باشد که به عربی وَرد گویند و اگر مضاف باشد به سوی درختی در آن صورت عام است، چنان که گل سوسن وگل نرگس».
5. «بعد از کور کردن امیرمبارزالدین محمد و حبس او در قلعه سفید، پسر ارشدش، جلال الدین ابوالفوارس شاه شجاع که مادرش خان قتلع مخدوم شاه، دختر قطب الدین شاه جهان از سلسله قراختائیان کرمان بود، در سال 760 یا به گفته صاحب جامع التواریخ حسنی در شوال 759 به سلطنت رسید».
6. علی حصوری بر این باور است که این شعر در سال 768 ق. سروده شده است (حصوری، 1389: 57).
7. عبید زاکانی بیت اول موش و گربه را از طریقت نامه عماد فقیه کرمانی گرفته است؛

عماد: اگر داری نصیب از دانش و هوش
در آداب امام الانبیا کوش

عبید: اگر داری نصیب از دانش و هوش
بیا بشنو حدیث گربه و موش
(عبید زاکانی، 1999: 395)

و جالب تر از آن این که گربه روایت «موش و گربه» عبید، کرمانی است:

از قضای فلک یکی گربه
بود چون اژدها به کرمانا
(عبیدزاکانی، 1999: 395)

و برای رابطه میان حافظ و عبید، ر.ک. کوی سلامت، مقاله «تأثیر عمادالدین فقیه کرمانی بر شمس الدین محمد شیرازی»، نوشته اسحاق طغیانی.
8. عباس اقبال آشتیانی در شرح زندگی نامه عبید در مقدمه کلیات عبید زاکانی از خواندمیر نقل می کند: «و از همه مشهورتر، ماجرای نمازگزاری "گربه عابد" است، بر اساس این داستان که خواجه عمادالدین گربه خود را چنان تعلیم کرده بود که چون نماز می گزارد، گربه نیز به متابعت او در رکوع و سجود می رفت، و شاه شجاع این معنی را حمل بر کرامت عماد فقیه کرده بود و این ماجرا نمی توانست از نظر تیزبین حافظ پوشیده بماند» و از طرف دیگر به احتمال بسیار زیاد حافظ در بیت فوق گربه عبید زاکانی در منظومه معروف موش و گربه را در نظر داشته، یا به آن گربه نمازگزاری که در کلیله و دمنه (باب بوف و زاغ) آمده، متوجه بوده است (نصرالله منشی، 1344: 162-194).

کتاب نامه
- ابن بلخی، 1339، فارسنامه. به سعی و اهتمام و تصحیح گای لیسترانج و رینولد الن نیکلسون. کمبریج: مطبعه دارالفنون،
- ارواحی، علیرضا، 1383، «تاریخچه مراسم پنج هزارساله میرنوروزی»، آناهید، سال نخست، شماره دوم.
- بهشتی شیرازی، احمد، 1377، کیمیا1، چاپ اول، تهران: روزنه.
- پالمر، ریچارد اِ. 1387، علم هرمنوتیک، ترجمه محمدسعید حنایی کاشانی، چاپ چهارم، تهران، هرمس.
- حصوری، علی، 1389، حافظ از نگاهی دیگر. چاپ اول: تهران: نشر چشمه.
- حقایق نگار خورموجی، میرزا جعفر خان، 1380، نزهت الاخبار (تاریخ و جغرافیای فارس). تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- خواجوی کرمانی، 1348، همای و همایون، به تصحیح کمال عینی. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
- دولتشاه سمرقندی، 1337، تذکره الشعرا، به کوشش محمد عباسی، تهران: انتشارات کتابخانه بارانی.
- دهخدا، علی اکبر، 1372، لغت نامه، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
- رشیدی، آزاده، 1382، راهنمای کامل پرورش و نگهداری گیاه رز، چاپ اول، تهران: ناشر مؤلّف.
- زاکانی، عبید، 1999، کلیات عبید زاکانی، به کوشش محمدجعفر محجوب، نیویورک: Bilbliotheac persica Press
- زرکوب شیرازی، ابوالعباس معین الدین احمد بن شهاب الدین ابی الخیر، 1350، شیرازنامه، به کوشش دکتر اسماعیل واعظ جوادی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- شفیعی کدکنی، محمدرضا، 1384، مفلس کیمیا فروش، چاپ سوم، تهران: سخن.
- صفا، ذبیح الله، 1390، تاریخ ادبیات در ایران: از اوایل قرن هفتم تا پایان قرن هشتم هجری(بخش دوم). تهران: نشر فردوس.
- طغیانی، اسحاق، 1383، «تأثیر عمادالدین فقیه کرمانی بر شمس الدین محمد شیرازی»، کوی سلامت: مجموعه مقالات همایش بزرگداشت خواجه عمادالدین فقیه کرمانی. به کوشش محمدرضا صرفی، کرمان: دانشگاه شهید باهنر.
- عطاملک علاء الدّین بن بهاء الدّین محمد جوینی، 1370، تاریخ جهانگشای، به تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، چاپ چهارم، تهران: ارغوان.
- غنی، قاسم، 1383، تاریخ عصر حافظ، ج اول، چاپ نهم تهران: زوّار.
- قاری شیرازی، نظام الدین محمود، 1359، دیوان البسه، به اهتمام محمدی مشیری، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران.
- لاهیجی، عبدالرّزاق بن علی، 1369، دیوان فیاض لاهیجی، به اهتمام و تصحیح ابوالحسن پروین پریشان زاده. چاپ اوّل، تهران: علمی و فرهنگی.
- مستوفی، حمدالله، 1336، نزهه القلوب، به کوشش محمّد دبیرسیاقی، تهران: طهوری.
- معمارزاده، محمود، خوشنویسان، محمود، 1385، پیام مؤلف، تقویم تطبیقی هجری شمسی، هجری قمری و میلادی و جدول تبدیل آن ها به یکدیگر با محاسبات نجوم تصویری. تهران: نشر پیام مؤلف.

 


منبع مقاله : نشریه کتاب ماه ادبیات شماره 67، آبان 1391