نویسنده: علی اکبری




 
بسمه تعالی
استغفرالله...
اشهدک یا مولای انی اشهد ان لااله الا الله وحده لا شریک له وان محمداً عبده و رسوله لا حبیب الا هو و اهله و اشهدک یا مولای ان علیا امیر المومنین حجته و الحسن حجته و الحسین حجته و علی بن الحسین حجته و محمد بن علی حجته و جعفر بن محمد حجته و موسی بن جعفر حجته و علی بن موسی حجته و محمد بن علی حجته و علی بن محمد حجته و الحسن بن علی حجته و اشهد انک حجه الله انتم الاول و الاخر.
الی آخر و سپس سلام بر نائب الامام الخمینی بزرگ و سلام بر شما همه بندگان پاکباز خدا و سلام بر شما شهیدان راستین اسلام.
من مصطفی ابراهیمی مجد، دعای فوق را که در زیارت حضرت صاحب الامر آمده تا به انتها جزء اعتقاد خود دانسته و این زیارت را به این جهت بیشتر متذکر شدم، چون در انتهای دعا امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را شاهد و گواه بر شهادتین خود می گیرم و از شما می خواهم که دعای فوق را خوانده و در آنجا من شهادتین را بطور کامل پذیرفته ام و علت ذکر نکردن فقط به خاطر طولانی شدن وصیت نامه است.
برادران و خواهران، در این زمان رحمت خدا به تمامی بر ما نازل گشته و در این روزها خداوند بزرگ ترین لطف را بر ملت ما کرده است و اسباب و مرگ لقاء خود را برای ما فراهم ساخته است و مبادا که غافل باشید. خدایا، تو را شکر می کنم که عشق حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را در دل من جای دادی و خدایا، تو را شکر می کنم که مرا به زیور ایمان آراستی و قبل از هر چیز لازم است از آنان که واسطه کسب معارف الهی من بوده اند، از خدا برای این بزرگواران طلب اجر و علو مقام کنم و اینان بودند که قلب مرا روشن ساختند تا توانستم کلام پاک و گوهر بار امام امت، خمینی بزرگ را با تمام وجود دریابم که چه بسا دیگران را در درک کلام او عاجز می دانم. خدایا، این بزرگوار را برای مردم شیعه نگهدار باش.
بگذارید بعد از مرگم بدانند که همان طور که اساتید بزرگ مان می گفتند نوکر محال است صاحبش را نبیند، من نیز صاحبم را، محبوبم را دیدار کردم، اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را می نویسم، دیدار مجدد او نصیبم نگشت. بدانید که امام زمان مان حیّ و حاضر است و او پشتیبان همه شیعیان می باشد. از یاد او غافل نگردید. دیگر در این مورد گریه مجالم نمی دهد بیشتر بنویسم و تا این زمان دیدار او را برای هیچ کس نگفتم، مبادا که ریا شود و فقط این را می گویم که از آن دیدار به بعد، چون دیگر تا این لحظه او را ندیده ام، تمام جگرم سوخته است و اکنون به جبهه می روم تا پیروزی اسلام را نزدیک سازم و راه را جهت ظهور آن حضرتش باز سازم و امیدوارم که آن حضرت و حکومتش را در زمان حیاتم ببینم (و ان حال بینی و بینه الموت) و خدایا، اگر مرگ، بین من و او حائل شد، مرا از قبر خارج ساز هنگامی که ظهور آن حضرت انجام گرفت در حالی که کفن بر تن دارم و... (دعا را در ابتدا نوشته ام)
باری برادران می روم برای پیروزی و اگر در این راه شهادت بال هایش را گشود و مرا همراه خود به پرواز در آورد، چه خوب و نیکوست.
و مادر با تو می گویم، مادر، از این که فرزندی را به پیشگاه خدا تقدیم داشتی، رنجور و غمین مباش بلکه شاد و سراپا سرور باش. مادر، تو بر گردن من حق هایی داشتی و نیز تو پدر، متأسفم از این که حقوق شما را آن چنان که خدا بر من قرار داده بود، نتوانستم انجام دهم، مرا ببخشید و از خدا بر من طلب عفو کنید و نیز بخواهید که هر کس که بر گردن من حقی داشته که نتوانسته ام ادا کنم، مرا ببخشید.
و اما مادر، بر گردن تو حقی را می گذارم و آن این است که اگر من شهید شدم که خود را لایق شهادت نمی دانم بلکه باید بگویم، مرگ یا اجری به سراغ من آمد. مادر، چون تو روزی آرزو داشتی که من ازدواج کنم و امر خدایی را انجام دهم، ولی تاکنون این طور نشده، بعد از مرگم به جای آنکه گریه و زاری کنی کارت عروسی تهیه کن، در یک طرف اسم من، و در طرف دیگر نام شهادت را بنویسم، مانند دیگر کارت های عروسی و کاملاً شبیه، آنها را با کلمات سرور و شادی زینت بده و برای آشنایان و دوستان بفرست و آنها را در جشن این موهبت الهی که نصیب من و تو شده، دعوت کن و با شیرینی و شربت از آنها پذیرایی کن.
مادر، اشک را بر چشم تو هیچ کس نباید ببیند، زیرا هر قطره اشک ما چون دشمن اسلام را شادمان می کند، پس گریستن در این مورد امری است ناشایست.
مادرم، از این که شیر پاکت را حلالم کردی، متشکرم و از این که چنین فرزندی داشتی، سرافراز باش و لباس سرور به تن کن.
شما برادران و خواهرانم، فرزندان تان را به عشق مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آشنا سازید و آنان را برای جهاد در راه آن حضرت همیشه آماده نگهدارید.
والسلام.
منبع: اکبری، علی؛ (1390) وصیت یاران، تهران: یازهرا(س)، چاپ اول.