محاکمه عوامل ترور فرج فوده

دکتر فرج فوده، نویسنده مرتد مصری، دین اسلام را به تمسخر گرفت و به مسلمانان اهانت کرد و توسط عده ای از جوانان انقلابی به قتل رسید. با شکایت شاکیان، پرونده ای علیه متهمان، تشکیل و دادگاه متهمین به قتل فرج فوده برگزار شد. غزالی به عنوان دفاع از متهمین در جلسه حاضر شد و به سوالات دادگاه پاسخ گفت.
دادگاه: حکم کسی که حکم خدا را عوض می کند و حلال را حرام و حرام را حلال می کند، چیست؟
- یقیناً مسلمان نیست.
- حکم مرتد از نظر شرعی چیست؟
- بقای این عناصر در جامعه اسلامی، جرثومه فساد است و مردم را بر ترک اسلام سوق می دهند و بر حاکم واجب است که او را به قتل برساند. (1)
- اگر دولت اقدام نکند، حکم ملغی می شود؟
- در صورتی که دولت مصر در مورد مجازات اعدام مرتدین کوتاهی کند، ناچاراً این وظیفه مسلمانان جامعه خواهد بود تا این افراد را به سزای اعمالشان برسانند. (2)

مقابله با غربزدگی

خالد محمد خالد یکی از استادان دانشگاه الازهر مصر و از همفکران و دوستان غزالی به شمار می رفت. وی با انتشار کتابی به نام «یا أربعمائة ملیون هبوا!» مسلمانان جهان را به وحدت در مقابل توطئه های استعمار جهانی، دعوت کرد. (3)
پس از مدتی نظرات او 180 درجه تغییر کرد و به شدت به غرب متمایل گردید. در سال 1370 ه. ق. کتابی به نام «من هنا نبدأ» نگاشت و در آن از نظریه علمی عبدالرّزاق حمایت کرد. وی با دفاع از دمکراسی غربی، به اصولگرایی جمعیت
«اخوان المسلمین» به شدت حمله کرد و بر غیر دینی بودن دولت تأکید و از نظریه جدایی دین از سیاست حمایت نمود. غزالی در ردّ این کتاب، سلسله مقالاتی در مطبوعات به چاپ رساند و به طور مفصل و با بیانی محکم و مستدل به نظرات خالد جواب داد. (4) غزالی با خالد روابط دوستانه داشت ولی در این کتاب، بدون ملاحظه رفاقتش، با شدت در مقابل افکارش ایستاد. وی در این باره می گوید «همانا خالد دوست من است ولی حق برای من دوست داشتنی تر است.» (5)

مساوات زن و مرد

در سال 1382 ه. ق. کنگره نیروهای خلق برگزار شد. شرکت کنندگان در این کنگره، به بحث و بررسی پیرامون منشور جدید کشور مصر پرداختند. یکی از مواد جنجال برانگیز این قانون، برابری زن و مرد، در همه زمینه های دینی، فرهنگی و اجتماعی بود. جمال عبدالناصر طی سخنانی از مساوات و برابری زن و مرد در همه زمینه ها حمایت و خواستار تصویب قوانینی در این باره شد. پس از سخنرانی عبدالناصر، غزالی بلند شد و طی سخنانی از طرح برابری زن و مرد به شدت انتقاد کرد و آن را مخالف احکام صریح اسلامی دانست. وی در این جلسه ضمن انتقاد از بی حجابیِ برخی زنان مصری، پیشنهاد کرد قانونی تصویب شود که پوشیدن لباس بلند (که دست ها و پاها را تا مچ بپوشاند) برای زنان اجباری باشد. وی از وضعیت نابهنجار در مراکز آموزش عالی نیز انتقاد کرد و خواستار تصویب قانونی شد که طبق آن، دانشجویان دختر و پسر جداگانه تحصیل، کنند. او همچنین خواستار وضع قانونی شد که بر اساس آن، خرید و فروش مشروبات الکلی ممنوع باشد. (6)
پس از این کنفرانس، روزنامه «الاهرام» که به شدّت از نظرات اصولی غزالی ناراحت شده بود، او را به خشکه مقدسی و تحجّر متهم کرد و از او کاریکاتوری موهن به چاپ رساند. (7) این اقدام باعث خشم و ناراحتی دانشجویان گردید. آنها درس ها را تعطیل کردند و ضمن برگزاری راهپیمایی، حمایت خود را از مواضع اصولی غزالی اعلام داشتند. (8)

قانون احوال شخصیه

در نیمه هفتاد میلادی تغییر قانون احوال شخصیه مورد بحث قرار گرفت. اندیشمندان مسلمان بر ضد تغییر این قانون موضع گیری کردند. از جمله غزالی با سخنرانی و نوشتن مقاله، مخالفت خود را به دولت وقت مصر اعلام کرد. دکتر عبدالرحمن عدوی در این باره می گوید: «غزالی در دانشگاه الازهر در کنفرانسی شرکت کرد و در آن مقاله ای با عنوان «مناقشة قانون الاحوال الشخصیة»، قرائت کرد. پس از قرائت مقاله توسط غزالی، زکریا بری، وزیر اوقاف مصر به شدت ناراحت شد و گفت: جریمه این کار تو این است که از کار برکنار شوی.» غزالی با وجود تهدیدها، از موضع خود عقب نشینی نکرد و برای روشنگری افکار عمومی، به مسجد عمر و بن عاص (بزرگترین مسجد آفریقا) رفت و برای سی هزار نفر از نمازگزاران آن مسجد به سخنرانی پرداخت و دولتمردان را از تصویب این قانون نهی کرد. تجمع مردم در اطراف غزالی و تاثیر نظرات وی بر افکار عمومی، موجب نگرانی مسئولین مصر گردید. لذا به دستور وزارت اوقاف، از ورود مجدّد وی به مسجد عمر و بن عاص جلوگیری کردند. وی مجبور شد برای اقامه نماز و فعالیتهای دینی به مسجد صلاح الدین ایّوبی برود. تنگ نظری ها و اذیت های مسئولین باعث شد که غزالی تصمیم بگیرد مصر را ترک و به عربستان سعودی هجرت کند. وی در این زمینه می گوید: «مرا به زور به مسجد صلاح الدین فرستادند؛ در حالی که از سخنرانی منع شده بودم. هنگامی که به آن مسجد رفتم، هیچ مکانی نیافتم تا در آنجا امور تبلیغی و دینی ام را انجام دهم... چون اوضاع را این گونه دیدم، به سرعت مصر را ترک کردم و به عربستان سعودی رفتم. در آنجا به عنوان سرپرست گروه اصول دین دانشگاه «الشریعة و الدرسات الاسلامیة» منصوب شدم. (9)

انقلاب اسلامی ایران

روشنفکران مسلمان در اقصی نقاط جهان، از دیرباز آرزوی تشکیل کشوری برپایه موازین اسلامی داشتند و در این راه تلاشهای فراوانی انجام دادند. سید جمال الدین اسد آبادی، محمد عبده، حسن البنّاء، سید قطب و بسیاری دیگر از اندیشمندان انقلابی به امید تشکیل دولتی اسلامی، با استعمار و استکبار مبارزه می کردند.
هنگامی که نظام اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی قدس سره به پیروزی رسید، بسیاری از روشنفکران در کشورهای مختلف اسلامی حمایت خود را از انقلاب اسلامی ایران ابراز داشتند. غزالی در حمایت از انقلاب اسلامی ایران
می گوید: «من حمایت کامل خود را از انقلاب اسلامی ایران اعلام می کنم. مادامی که ایران با اتکال به خداوند راه خویش را برای امت واحدی ادامه دهد، ان شاء الله به اهداف خود دست می یابد.
تجاوز عراق به ایران با حمایت مستقیم امپریالیسم جهانی صورت گرفته است. من صدام را تجاوزگری می دانم که با تسلیحاتش در جهت منافع دشمنان اسلام عمل می کند.» (10)
شخ محمد غزالی شدیداً تحت تاثیر افکار امام خمینی قرار گرفته بود و در مقاطع مختلف از او یاد می کرد. هنگامی که امام خمینی فتوای تاریخی خود مبنی بر ارتداد سلمان رشدی را اعلام داشتند، شیخ محمد غزالی در جلسه ای ضمن تقدیر از ایشان فرمود:
در یکی از جلسات با عده ای از علمای قاهره، آرزو کردم که ای کاش خداوند جرعه ای از شجاعت امام خمینی را به تمام علمای اسلام عطا می کرد. زیرا وقتی که در مرکز فرهنگ- انگلستان- توطئه ای علیه اسلام و مسلمین ترتیب یافت و فردی بی شخصیت و پرکینه نسبت به اسلام، شدیدترین اهانت ها را به
مقدس ترین انسان تاریخ یعنی نبی اکرم صل الله علیه و آله و همسران و اصحابش روا داشت، همه ساکت بودند و تنها او (امام خمینی) بود که با شجاعت و شهامت، حکم ارتداد این فرد حقیر و بی ادب صادر کرد. (11)

حزب بعث و صدام حسین

از دید غزالی حکومت صدام، حکومتی خونریز و سفاک است. وی در این باره می گوید: «صدام یک میلیون مسلمان شیعی را به قتل رسانده؛ همان گونه که صد هزار مسلمان سنی کرد را به قتل رسانده است. افزون بر این، تاریخ حزب بعث در کشورهایی که حکومت کرده، توأم با قتل و کشتار و خونریزی می باشد.» (12)
پس از جنگ عراق با کویت، در سال 1370 ه. ش. شیعیان این کشور علیه حکومت بعث عراق قیام کردند. این قیام که به «انتفاضه شعبانیه» معروف است. خسارات جبران ناپذیری بر پیکره تشیع در جنوب عراق وارد ساخت و دهها هزار نفر توسط رژیم عراق به شهادت رسیدند. پس از سقوط رژیم صدام، صدها گور دسته جمعی در اطراف شهرهای مذهبی کربلا و نجف پیدا شد و از جنایات رژیم سفاک بعثی پرده برداشت. غزالی ضمن ابراز تاسف از این اقدام رژیم عراق می گوید: «این اولین بار نیست که بعث عربی دست به چنین کاری می زند و آخرین آن نیز نخواهد بود. قومیت عربی و بعث عربی از ساخته های شیطان است و برای روگرداندن مردم از دینشان می باشد. هنگامی که بعث عربی به ایران حمله کرد، اعراب آن را تأیید کردند. خدا و پیامبر اسلام را فراموش کردند و مورد مواخذه قرار نگرفتند.» (13)

انفجار در حرم رضوی

در تاریخ 30/ 3/ 1373 ه. ش. برابر با عاشورای حسینی، یکی از عوامل گروهک تروریستی منافقین در کنار ضریح مقدس امام رضا علیه السلام بمب گذاری کرد که در نتیجه، 27 نفر شهید و تعداد زیادی مجروح شدند. این اقدام موجی از انزجار جهانی علیه گروهک تروریستی منافقین که مورد حمایت مستقیم آمریکاست، برانگیخت. شیخ محمد غزالی روشنفکر مبارز مصری در پیامی به دفتر حفاظت از منافع جمهوری اسلامی ایران در مصر، انزجار خود را از اقدام وحشیانه منافقین اعلام داشت. متن پیام به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

در حالی که اخبار مربوط به فاجعه انفجار در حرم مطهر امام رضا علیه السلام را مطالعه می کردم، غم سراسر وجودم را فرا گرفت. فاجعه ای که موجب از بین رفتن راکعان و ساجدانی شد که برای نماز به آن عبادتگاه رفته بودند، اما مرگ را در انتظار خویش دیدند. چندین منکر در آن واحد در این ارتکاب جرم گرد هم آمدند و کارهای خود را با رذالت و پستی در یک مکان مقدس به انجام رساندند. کشتار مومنین، بلا و آفتی بزرگ است و کشتار ایشان در حالی که برابر خدا صف کشیده اند، بلا و آفتی بزرگتر، محال است که در قلوب این قاتلان ذره ای ایمان وجود داشته باشد. عاشقان مسجد در این دوره، یادگاران خیر در دنیایی هستند که بسیاری، هواهای نفسانی را می پرستند و خدا را فراموش کرده، بلکه منکر دیدار قیامت و اویند. در این مصیبت، کشته شدگان آن شهدایی هستند که خدای خود را در حالی دیدار کردند که مغفرت و رضایت او را به دست آورده بودند. این جنایت که در ایران روی داد، مرا به یاد ویران شدن مسجد بابری توسط بت پرستان در هند انداخت که موجب از بین رفتن مومنانی شد که در برابر این فتنه تا آخرین رمق مقاومت کردند؛ تا آن که ارواح طیبه خود را تسلیم خدای خود کردند. بلکه قبل از آن که بت پرستان بتوانند خانه او را ویران کنند، مسجد تبدیل به یک ویرانه شد و چه بسیار مساجدی که تا کنون توسط کفار خراب شده است و چه بسیار شهدایی که در اثر تجاوز به مساجد از میان رفته اند. از من پرسیدند چه کسی در پس این جنایت قرار دارد؟ تردید ندارم که توطئه گران دارای هیچ دینی نیستند. استعمار جهانی موفق شد تا گروهی از مردم را که نه به خدا اعتقاد دارند و نه به قیامت، به وجود آورد و آن ها را در جاهای مختلف قرار دهد، تا هر از چندی مرتکب یک منکر شوند. غیظ و خشم مومنان را برانگیزند و حزن و اندوه را در قلوب ایشان جای دهند. من از مسلمانان ایران می خواهم که صبر پیشه کنند و هشیار و بیدار باشند و همچنین از تمامی مسلمانان می خواهم که صفوف خود را مستحکم کرده و جبهه خود را متحد سازند؛ چرا که انتظار ندارم حیله و نیرنگ قدرتهای بزرگ علیه ایشان به زودی پایان یابد؛ دولتهایی که در اعلام ناراحتی و خشم خود از اسلام کوتاهی نکرده اند. سلمان رشدی را می بینم که پس از ارتداد قبیح خود، در کشورهای اروپایی و آمریکایی در رفت و آمد است تا مورد تقدیر و تکریم قرار گیرد؛ بدون آن که موجب حیا و شرم هیچ یک از اعرابی شود که با غرب همکاری می کنند. تا جایی که ما اختلافات قرون اولیه را نشخوار می کنیم و برخی از ما به دروغ، سوگند یاد می کنند که شیعه قرآنی دیگر به جز قرآن ما دارند. به این تهمت پراکنان گفتم از ابتدای تاریخ اسلام تا حال که قرن پانزدهم است، کره زمین به جز همین قرآن را در بین هیچ یک از فرقه های اسلامی به خود ندیده است. پس به مصلحت چه کسی تبلیغ می کنی که شیعه قرآن دیگری به جز قرآن ما دارند؟
ما می خواهیم همه را گرد هم آوریم و اشتباهات سیاسی و نظامی که ما را در معرض تهدید قرار داده است را اصلاح کنیم. پس آیا اینک تقوای خدا، پیشه
کرده اید؟
فرانسویها از تبدیل برزگترین مسجد در الجزایر به کلیسا و کشتن هزاران نمازگزار در داخل آن شرم نکردند و همچنان استعمار جهانی در کمین ما نشسته است. پس چرا تلاش می کنید که این امت را پیش روی او تکه تکه کنید و مقاومت او را در برابر استعمار مورد اهانت قرار دهید؟ (14)

پی‌نوشت‌ها:

1. الشیخ الغزالی کما عرفته، ص 344.
2. روزنامه رسالت، 27/ 1/ 1373، ص 3.
3. الشیخ الغزالی کما عرفته، ص 21.
4. رویارویی مسلکها و جنبشهای سیاسی در خاورمیانه عربی تا سال 1967 م، علی سمّان، ص 54.
5. العطاء الفکری للشیخ محمد الغزالی، ص 196.
6. ماهنامه مکتب اسلام، ربیع الثانی، 1341، ص 59.
7. العطاء الفکری للشیخ محمد الغزالی، ص 188.
8. ماهنامه مکتب اسلام، ربیع الثانی، 1341، ص 59.
9. العطاء الفکری للشیخ محمد الغزالی، ص 191.
10. ماهنامه پاسدار اسلام، دی ماه/ 1360.
11. گامی به سوی تفسیر موضوعی سور های قرآن کریم، ج1، ص 13.
12. روزنامه جمهوری اسلامی، 9/ 7/ 1369، ص 11.
13. روزنامه رسالت، 3/ 4/ 1370، ص 12.
14. روزنامه اطلاعات، 23/ 4/ 1374، ص 2.

منبع:کتاب شیخ محمد غزالی رایت اصلاح شماره 2013