نویسنده: حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه




 

چکیده:

نوشتار حاضر در سه بخش تنظیم شده است: در بخش نخست، معنویت های سکولار و مصداق هایش، به ویژه آنها که در ایران فعالند، معرفی شده اند. قسمت دوم مقاله به آسیب شناسی معنویت های نوظهور اختصاص یافته و در آن، به برخی مشکلات این گونه عرفان ها اشاره شده است. مانند: ناممکن بودن کشف سلوک، اثبات ناپذیری ادعاهای عرفان های سکولار، تناقض تکنیک ها و... در قسمت پایانی مقاله، کارکردهای مثبت و منفی رسانه ای در باره عرفان های کاذب و معنویت سکولار، موضوع بحث قرار گرفته است. در این قسمت، مدعا آن است که رسانه ها، هم مهم ترین ابزار و مجرای گسترش معنویت های سکولارند و هم مناسب ترین وسیله برای مقابله با گسترش فعالیت ها و اثرگذاری آنها. در این مقاله، برخی راهکارهای مقابله با این گونه جریان های انحرافی نیز پیشنهاد شده است.

کلید واژگان

معنویت، رسانه، سکولار، عرفان، عرفان کاذب، راهکار، رادیو و تلویزیون.

مقدمه

اندیشه سکولاری از غرب جدید برخاست و خاستگاه اصلی معنویت های سکولار نیز غرب جدید است، اما اگر یکی از پی آمدهای سکولاریسم را جدایی دین از سیاست و اجتماع و تلقی فرد گرایانه از مسائل معنوی بدانیم، آن گاه می توان چنین روایت های دینی را در فرقه های مذهبی جهان اسلام، مثلاً صوفیان نیز یافت.
معنویات سکولار تجلیات گوناگونی دارند، ولی اولاً همه آنها به نوعی رقیب دین تلقی شده اند؛ ثانیاً دچار مشکلات نظری و عملی اند که به طور منطقی، دفاع کردنی نیستند.
این جریان ها در عصر جدید، با بهره گیری از ابزار رسانه، در سطح جهان و نیز در ایران به سرعت در حال گسترشند. از این رو، بررسی ماهیت این جریان ها و رویکردهای رسانه ای آنها، به عنوان یک مسئله موضوعیت دارد.

1. چیستی معنویت های سکولار

معنویت به دو معنای معنویت الهی- دینی و معنویت سکولار به کار می رود. معنویت دینی و الهی به دنبال ایجاد احساس آرامش و رساندن سالک به قرب الهی و دست یابی او به نفس مطمئنه، راضیه و مرضیه است. در مقابل، معنویت های سکولار، تنها درصدد هستند انسان را از بحران های روحی و روانی نجات دهند و آرامش نسبی دنیوی را برای او به ارمغان آورند و به هیچ عنوان، سلوک برای رسیدن به مقام توحید را دنبال نمی کنند.
گروه های مختلفی به عنوان معنویت های سکولار، در ایران معاصر فعالیت می کنند. این گروه ها را می توان به پنج دسته تقسیم کرد: عرفان التقاطی بومی یا تصوف فرقه ای؛ آیین های شرقی، مانند فرقه های چینی و هندی؛ آیین های امریکایی؛ معنویت های فرا روان شناختی و عرفان های دینی، مانند عرفان های مسیحی، یهودی و زرتشتی.
فرقه های صوفیه التقاطی بومی بسیارند، ولی شایع ترین آنها در ایران عبارتند از : نعمت اللهی مونسیه؛ نعمت اللهی صفی علی شاهی؛ نعمت اللهی گنابادیه؛ اویسیه؛ اهل حق؛ مکتب؛ خاکساریه و ذهبیه.(1)
عرفان های هندی مطرح در ایران نیز از این قرارند.: آیین هندوییسم؛ آیین بودیسم؛ سیک؛ اشو؛ سای بابا؛ رام الله؛ کریشنا و یوگا.(2)
هند، واقع در جنوب آسیا، مرکز ادیان و مذاهب گوناگون است. جریان های عرفانی این سرزمین، به وحدت وجود، تناسخ، انتقال ارواح، ترک دنیا، رهبانیت، تحصیل علم و مبارزه با جهل معتقدند. یکی از گروه های عرفانی هندی مطرح در سال های اخیر، جریان یوگاست. یوگا به معنای پیوستن و مهار کردن است. یوگا، پیشینه ای طولانی دارد، ولی در قرن اخیر بیشتر به آن توجه شده است. این مدل عرفانی، شش ساحت دارد؛ زیرا پیروان آن معتقدند که انسان دارای هفت بدن و هفت چاکرا و مرکز انرژی است.
اُشو، نام رهبر یکی دیگر از گروه های عرفانی هند است. نام اصلی او، باگوان شری راجنیش است. وی در سال 1931 میلادی، در روستای کوچوادا در استان مادیاپرادش هند به دنیا آمد و در سال 1990 میلادی از دنیا رفت. اشو در 21 سالگی، مدعی پیدایش نور الهی در خود شد و مذهب خویش را اعلام کرد. تحصیلات اُشو در فلسفه بود. او مدتی به امریکا رفت و مریدانی یافت، ولی به دلایلی از آنجا اخراج شد. وی هرگز کتابی ننوشت و تنها حدود هفت هزار سخنرانی داشت که به 650 جلد کتاب تبدیل شد؛ از جمله: بلوغ، راز بزرگ، راز شهامت و خلاقیت، آواز سکوت، ملکوت، آفتاب در سایه، شورشی. اُشو دیدگاه هایی در باب عشق، زن مدرنیته و سکس دارد. ( مظاهری سیف، 1389: 203- 213)
رام الله، یکی دیگر از فرقه های هندی است که پیدایش آن به تحولات در «ویشنو» برمی گردد. راماننده، مصلح هندی، در قرن دهم میلادی و هم زمان با جمله سلاطین غزنوی به هندوستان، تغییراتی در مذهب ویشنو داد که ونوویشنوییسم پدید آمد. سپس یکی از مریدان وی به نام شیخ کبیر پانتیس ( 13440- 1518 میلادی از پدر مسلمان و مادر ویشنوی)، مذهبی ترکیبی از اسلام و ویشنو، یعنی رام الله ( خدای ویشنو و خدای اسلام ) را به وجود آورد. دهه هفتاد در ایران، پیمان فتاحی با عنوان «ایلیا. رام الله» فرقه ای به نام رام الله بنا نهاد که به ضرورت تولد دوباره اعتقاد داشت. فرفه رام الله، تمام ادیان را برابر می داند. ( شریفی، 1389: 67)
از دیگر جریان های عرفان های سکولار، جریان کریشنا مورتی است. وی سال 1896 در جنوب هند در خانواده ای برهمن به دنیا آمد. مورتی، سال 1986 در نود سالگی از دنیا رفت. تحصیلاتش در اروپا در رشته روان شناسی بود و به خود شناسی و آزادسازی درونی و سفر درونی اعتقاد داشت. مهم ترین کتاب های او عبارتند از: تعالیم کریشنا مورتی، حضور در هستی، حقیقت و واقعیت، پرواز عقاب، برای جوانان، خشونت و خلاقیت، عرفان و خودشناسی. (کریشنا موروتی، 1383 : 12- 20)
سای بابا، نام رهبر دیگر فرقه هندی است که بر علاقه مندان به معنویت اثر گذاشته است. سای بابا سال 1835 در حیدرآباد در خانواده برهمن به دنیا آمد. وی آموزه هایش را از کتاب های مقدس هندوها و اسلام گرفته و با تعالیم ساده اش و برخی امور خارق العاده که عده ای درباره ی او ادعا می کنند، طرفدارانی یافته است. او به اعتقادات هندو، مانند تناسخ قایل بود و بر ذکر خدا و توجه به عالم درون و عشق و برابری ادیان و مذاهب تأکید می ورزید. سای بابا در سال 1918 میلادی از دنیا رفت.
آیین های امریکایی، دسته دیگری از فرقه های معنویت گرا و سکولار هستند که در ایران معاصر مطرح شده اند. این فرقه ها عبارتند از: عرفان سرخ پوستی و عرفان اکنکار. عرفان های امریکایی از روزگاران قدیم در امریکای جنوبی، به ویژه در مکزیک پدید آمده اند، ولی بعد از جنگ جهانی دوم توسعه یافتند.( مظاهری سیف، 1389 : 460 - 487)
آیین های سرخ پوستی در صورت های گوناگون تولتک ( دون میگوئل روئیز)، سو (گوزن سیاه، متولد 1862) و ساحری ( کارلوس کاستاندا، 1935) ظاهر شده اند. برخی آموزه های عرفان های سرخ پوستی در آموزه های ادیان ابراهیمی نیز وجود دارد؛ مانند: « با کلام خود گناه نکنید»، «تصورهای باطل نکنید» و «همیشه بیشترین تلاش خود را انجام دهید.»
مهم ترین منابع عرفان سرخ پوستی، کتاب های کاستاندا، مانند: آموزش های دون خوان، واقعیتی جداگانه، دومین حلقه اقتدار، ارمغان عقاب، آتش درون و قدرت سکوت است. کاستاندا در این آثار، ماجرای دیدارهای خود را با جادوگر مکزیکی به نام «دون خوان» شرح می دهد. عرفان های سرخ پوستی بیشتر به توصیه های اخلاقی می پردازند و به اعتقادات مربوط به خدا و آخرت کاری ندارند. آنها با استفاده از گیاهان دارویی و ایجاد توهم، پیروانشان را از واقعیت ها دور می سازند. ( همان، 381- 383)
پائولوکوئیلو یکی از نویسندگان معاصر امریکایی است که با بهره گیری از عرفان سرخ پوستی، به ترویج عشق و محبت و معنویت سکولار می پردازد. کوئیلو، سال 1947 در برزیل به دنیا آمد. وی ضمن دست و پنجه نرم کردن با مشکلات متعدد خانوادگی و تحصیلی، با جنبش های هیپی گری و مارکسیستی آشنا شد و دچار بحران معنویت گردید. او مذاهب گوناگون، مانند: کریشنا، بودا، یوگا، هندو و.... را تجربه کرد. همچنین سال ها با مواد مخدری چون کوکائین، مواد روان گردان، مسکالین و ماری جوانا سرگرم بود. کوئیلو با استفاده از مذاهب مختلف و بهره گیری از رمان، عرفان و سیاست، به ترویج افکارش در آثارش پرداخت. آثار او عبارتند از: مکتوب، کوه پنجم، کیمیاگر، راهنمای دلاور نور، دومین مکتوب، عطیه برتر، شیطان و دوشیزه پریم. او به دعوت برخی عناصر فرهنگی جریان اصلاحات، در سال 1379 به ایران سفر کرد. ( همان: 252- 313).
عرفان اکنکار، یکی دیگر از عرفان های نوظهور و سکولار امریکایی است که پال توئیچل ( متوفای 1971 ) آن را پدید آورد. وی علاوه بر برگزاری کارگاه های آموزشی برای سفر روح، در سال 1970 مؤسسه اکنکار را در کالیفرنیا تأسیس کرد. بعد از توئیچل، سری داروین گرایس در سال های 1971 تا 1981 و سپس سری هارولد کلمپ، استاد حق در قید حیات شدند. کلمپ در سال 1969 به حکم توئیچل به مقام رسید. هدف اکنکار، قادر ساخت انسان به سفر روح و ترک کالبد فیزیکی و در نهایت رسیدن به بهشت حقیقی یا انامی لوک ( جایی که سوگماد در آن به سر می برد) است. البته انسان در این سفر از مسیر زمان می گذرد. عناصر تفکر و نور و صوت، در اکنکار نقش مؤثری دارند. توئیچل از ادیان و عرفان های مختلف برای بازسازی مبانی این فرقه بهره برده است. کتاب های اکنکار عبارتند از: دندان ببر، نسیم تحول، سرزمین های دور، اکنکار؛ کلید جهان های اسرار و...
معنویت های فراروان شناختی، دسته دیگری از معنویت های سکولار هستند که متأسفانه مدتی است در ایران گسترش یافته. این گروه با بهره گیری از روش هایی همچون: معنادرمانی، هاله بینی، طالع بینی، ان. ال. پی هیپنوتیزم و مدیتیشن فعالیت می کنند. این دسته از معنویت های سکولار، پس از جنگ جهانی دوم، در پی تحقیقاتی با هدف کنترل سربازان، در مسکو و سپس در اروپا مطرح شد. نتیجه این تحقیقات را استراندرم و شرویدر در کتاب اکتشافات روانی در پشت پرده آهنین، در سال 1970 میلادی در آمریکا منتشر کردند. تاکنون هیچ یک از ادعاهای هاله بینی، کف شناسی، چهره شناسی، مدیتیشنت ( شناسایی بخش ناشناخته وجود انسان )، ان. ال. پی ( برنامه ریزی عصبی - زبانی برای ارتباط برتر) و هیپنوتیزم ( خواب مصنوعی) با روش علمی اثبات نشده است. ( فعالی، 1386 : 50- 80)

آسیب شناسی معنویت های نوظهور

الف) ناممکن بودن کشف سلوک

کشف راه های رسیدن به مقامات عرفانی، برای انسان های متعارف، به دلیل نپیمودن مسیر، ممکن نیست و نباید حالت ها و ذوقیات معنوی برخی افراد سبب شود طریقت ساختگی بشری، در قالب عرفان به مردم عرضه گردد. این مسیری است که تنها خداوند متعال می تواند به انسان های کامل نشان دهد. به تعبیر قرآن:
یَهْدِی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‌ (مائده:16)
خدا به وسیله آن [نور و کتاب]، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند، به راه های سلامت راهنمایی می کند و آنان را به توفیق خود، از تاریکی ها [ ی جهل، کفر، شرک و نفاق] به سوی روشنایی [ معرفت، ایمان و عمل صالح] بیرون می آورد و به راه راست هدایت می کند.
همچنین خداوند سبحان در سوره ابراهیم می فرماید: « وَ مَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدَینَا سُبُلَنَا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا ءَاذَیْتُمُونَا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ؛ چرا بر خدا توکل نکنیم، و حال آنکه او راه ما را به ما بنمود؟ و ما بر آزاری که به ما می رسانید، صبر خواهیم کرد و توکل کنندگان بر خدا توکل کنند.» ( ابراهیم: 12) بر این اساس، حق تعالی، راه هدایت و فرقان را به انسان ها معرفی می کند؛ تقوا تنها مسیری است که انسان را به سلوک و کشف حقیقت می رساند. راه رسیدن به تقوا نیز ایمان به خدا و عمل و آموزه های دینی است؛ چنان که خداوند متعال در سوره انفال می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ‌؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر از خدا بترسید، شما را بصیرت شناخت حق از باطل دهد و گناهانتان را بزداید و شما را بیامرزد. که خدا، صاحب فضل و کرمی بزرگ است.» (انفال:29)
حاصل سخن آنکه اگر هدایت به معنای رسیدن به کمال الهی و قرب الی الله است، پس تنها پیامبران نقش هدایتگر دارند و دیگران که مسیر را نپیموده اند و از راه قطعی وحی با خداوند سبحان ارتباط نداشته اند، نمی توانند سیر و سلوک را به مردم معرفی کنند.

ب) اثبات ناپذیری ادعاهای عرفان های سکولار

اصول و ادعاهای عرفان های سکولار و غیر الهی با هیچ روش معرفتی، اعم از عقلی و تجربی و دینی، اثبات پذیر نیست. برای نمونه، وقتی فرقه یوگا ادعا می کند که انسان، هفت کالبد دارد و مراکز انرژی بدن، هفت چاکرا است و انسان دارای نادی های بی شمار یا سه نادی اصلی است. فقط ادعاهایی بی دلیل را مطرح کرده است که نه با شیوه منطقی اثبات می شوند، نه با روش تجربی می توان مهر صحت بر آنها نهاد، نه وحی آسمانی در تأییدشان نازل شده است. اگر رهبران این مکاتب هم ادعای شهود کنند، ثابت نکرده اند که به چه دلیل، شهود آنها از خطای خیال متصل، مصون بوده است. چه بسا که خیال متصل، یعنی ذهنیات آنها به جای خیال منفصل و جهان باطنی ننشسته است و گمان کرده اند که شهود واقعی نصیبشان شده است. به هر حال، این فرقه های عرفانی چگونه می توانند ثابت کنند که از کشف الهی برخوردارند یا گرفتار مکاشفات شیطانی هستند؟

ج) تناقض تکنیک ها

تکنیک ها وتمرین های جریان های معنویت گرای غیر الهی، به دلیل تناقض ها و تفاوت هایشان، شایسته اعتماد نیستند. برخی از آنها سکوت، دسته ای تکلم، عده ای ریاضت های دشوار و عده ای دیگر، پرخوری و بهره بردن از لذات دنیوی را توصیه می کنند و هر یک از این راهکارهای متضاد را روش های سلوک و معنویت می دانند. انسانی که می خواهد در مسیر سلوک قرار گیرد و به معنویت برسد، ولی نمی داند از چه مسیری باید برود، در برابر تمرین ها و تکنیک های گوناگون و متضاد مدعیان عرفان و تصوف، سردرگم و حیران می شود. این توجیه که افراد مختلف با استعدادهای گوناگون، به روش های متفاوت نیاز دارند، زمانی صحیح است که روش ها اولاً متضاد نباشند؛ ثانیاً برگرفته از انسان شناسی جامعی باشند که بدون وحی، حاصل شدنی نیست. بنابراین، آیین های غیر و حیاتی از عرصه سلوک معنوی به انسان ها ناتوان هستند.

د ) انحصار کارکرد دنیوی

به فرض، جریان های مدعی معنویت، برخی فواید جسمانی، عصبی و روانی را در پی داشته باشند یا در کاهش دردها و درمان برخی مشکلات روانی، مانند افسردگی مؤثر باشند، ولی آیا این مقدار کارکرد یوگا، اکنکار یا فرقه های دیگر، که از هر راه دیگر، حتی از طریق مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی یا گوش دادن به موسیقی به دست می آید، همان عرفانی است که سلوک الی الله و قرب الهی را به ارمغان می آورد؟ بسیار مایه تعجب است که این جریان ها، آن قدر عرفان را تنزل داده اند که آن را با حالت های توهم زا یکسان تلقی کرده اند. از میان معنویت های سکولار، شاید والاترین هدف را بتوان در اکنکار یافت که خلع بدن یا موت اختیاری را ادعا کرده اند. این فرقه نیز با توجه به ادعایی بودن این هدف و ناتوانی اش در تحقق آن، فاصله زیادی با هدف عرفان اسلامی، یعنی قرب الی الله دارد. البته عرفان اصیل اسلامی، تأمین کننده آرامش و تسکین دهنده دردهای روانی و موجب تجرد روحانی نیز هست، ولی هدف اصلی آن، ساختن دنیایی است که منشأ آبادانی آخرت و کمال انسانی باشد. به عبارت دیگر، مدل های مختلف عرفان های سکولار را باید به هستی شناسی آنها مبتنی کرد. اگر هستی شناسی مکتبی، به مادیات و جهان طبیعی و دنیوی منحصر گردد، به طور طبیعی، هدفش نیز به آرامش روانی در این جهان منحصر می شود؛ در حالی که اسلام و شرایع آسمانی، در عرصه هستی شناسی، معتقد به جهان وسیع تری از ماده است و بر این اساس، هدفی گسترده تر از آرامش دنیوی را دنبال می کند.

هـ ) تعارض با اسلام

آموزه ها و اعتقادات عرفان های سکولار و معنویت های نوظهور، با اعتقادات دینی و اسلامی در تعارض است. برای نمونه، اُشو، خدا را تنها یک تجربه معرفی می کند. همچنین بودیسم و برخی عرفان های شرقی، وجود شخصی خداوند متعال را نادیده می گیرند و به جای حیات پس از مرگ، به تناسخ معتقدند با برخی از آموزه های آنها با دستورهای اسلامی مانند توبه و زهد و دیگر احکام شرعی، منافات دارد. حال چگونه مسلمانی، با وجود اعتقاد به آموزه های پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) به مکاتب و آیین هایی روی می آورد که با اعتقادات و مناسک اسلامی ناسازگارند؟

و) اعتقاد به تناسخ

تناسخ، یکی از اعتقادات مشترک میان عرفان های سکولار و معنویت های نوظهور است. بحث این است که آیا نفس حیوانی و انسانی، تنها به یک بدن تعلق می گیرد و پس از مرگ به جهان دیگر می رود یا اینکه پس از مرگ می تواند به حیات دنیوی خود در بدن یا جسم دیگری ادامه دهد؟ طرفداران تناسخ، به دیدگاه دوم عقیده دارند؛ یعنی وقتی نفس با مرگ از بدن خود جدا شد، می تواند پی در پی به دیگر بدن های انسانی یا حیوانی یا نباتی یا جمادی، تعلق یابد. این عقیده، با برهان های عقلی و آیات قرآنی منافات دارد.
خداوند سبحان می فرماید:
اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‌. (زمر:42)
خداست که جان ها را هنگام مردنشان می گیرد و نیز جان کسانی را که در خواب خود نمرده اند. جان هایی را که حکم مرگ بر آنها رانده شده، نگه می دارد و دیگران را تا زمانی که معین است، باز می فرستد. در این، عبرت هاست برای آنها که می اندیشند.
واژه «توفی»، به معنای رجوع روح به خداوند سبحان پس از مرگ و بازنگشتن به جهان دنیاست. حتی در آیات دیگر می فرماید: « وقتی جهنمیان تقاضا می کنند که به دنیا برگردند، پاسخ این است که تا قیامت در برزخ ماندگارید:
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ‌، لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ‌ (مؤمنین: 99و100)
چون مرگ یکی از آنها فرارسد، گوید: ای پروردگار من، مرا بازگردان. شاید کارهای شایسته ای را که ترک کرده بودم، به جای آورم. هرگز. این سخنی است که او می گوید و پشت سرشان تا روز قیامت، مانعی است که بازگشت نتوانند.
علاوه بر دلایل قرآنی، با روش عقلی نیز می توان به ابطال تناسخ پرداخت؛ زیرا لازمه قول به تناسخ، اجتماع دو نفس در بدن واحد است؛ یکی نفسی که بدن با قابلیت و استعدادی که پیدا می کند، ظرفیت دریافت فیض الهی را می یابد. و دارای نفس می شود؛ و دیگری، نفسی است که از بدن دیگری به این بدن منتقل شده است. وجود دو نفس در بدن واحد، با وحدت شخصی هر انسانی که بالبداهه درک می شود، منافات دارد. این اشکال با پذیرش حرکت جوهری تقویت می شود؛ زیرا وقتی بدن با حرکت جوهری، سیر تکاملی خود را طی می کند، به مرحله ای می رسد که قابلیت دریافت نفس را می یابد و در این حالت، اگر نفس دیگری به او تعلق یابد، اجتماع دو نفس در بدن واحد لازم می آید که محال است.( صدرالمتألهین، 1383: 2- 17)
اکنون به بحث علامه طباطبایی در ابطال تناسخ می پردازیم. به نظر ایشان «آنچه از حس و برهان به دست آمده، این است که جوهر نباتی مادی، وقتی در صراط استکمال حیوانی قرار می گیرد، در این صراط، به سوی حیوان شدن حرکت می کند و به صورت حیوانیت، که صورتی است مجرد به تجرد برزخی، در می آید و حقیقت این صورت این است که چیزی خودش را درک کند ( البته ادراک جزئی خیالی) و درک خویشتن حیوان، وجود کامل جوهر نباتی است؛ و فعلیت یافتن آن، قوه و استعدادی است... که با حرکت جوهری به آن کمال رسید. و بعد از آنکه گیاه بود، حیوان شد و دیگر محال است دوباره جوهری مادی شود و به صورت نبات درآید، مگر آنکه از ماده حیوانی خود جدا گشته، ماده با صورت مادی اش بماند؛ مثل اینکه حیوانی بمیرد و جسدی بی حرکت شود.
حیوان وقتی در صراط انسانیت قرار بگیرد، وجودی است که علاوه بر ادارک خودش، تعقل کلی هم نسبت به ذات خود دارد؛ آن هم تعقل مجرد از ماده و لوازم آن؛ یعنی اندازه ها و ابعاد و رنگ ها و امثال آن. در این صورت، با حرکت جوهری، از فعلیت مثالی که نسبت به مثالیت، فعلیت است، ولی نسبت به فعل، قوه و استعداد است، به تدریج، به سوی تجرد عقلی قدم می گذارد، تا وقتی که صورت انسانی درباره اش تحقق یابد. اینجاست که دیگر محال است این فعلیت برگردد به قوه که همان تجرد مثالی بود.
... تناسخ عبارت از این است که بگوییم: نفس آدمی بعد از آنکه به نوعی کمال، استکمال کرد و از بدن جدا شد، به بدن دیگری منتقل شود و این فرضیه ای محال است؛ چون بدنی که نفس مورد گفت وگو می خواهد منتقل به آن شود، یا خودش نفس دارد و یا ندارد؛ اگر نفس داشته باشد، مستلزم آن است که یک بدن دارای دو نفس بشود و این، همان وحدت کثیر و کثرت واحد است [ که محال بودنش روشن است] و اگر نفسی ندارد، مستلزم آن است که چیزی که به فعلیت رسیده، دوباره برگردد بالقوه شود، مثلاً پیرمرد برگردد کودک شود، [ که محال بودن این نیز روشن است] و همچنین اگر بگوییم: نفس تکامل یافته یک انسان، بعد از جدایی از بدنش، به بدن گیاه و یا حیوانی منتقل شود، این نیز مستلزم بالقوه شدن بالفعل است، که بیانش گذشت». ( طباطبائی، 1363 : 312- 315).

ز) اصالت نداشتن عرفان های سکولار

عرفان های سکولار، معجونی از ادیان و مکاتب و علوم مختلفند و هیچ یک از آنها اصالت ندارند، بلکه با بهره گیری از ادیان و علوم مختلف، به ویژه روان شناسی به دست آمده اند؛ مانند آموزه های رام الله یا کریشنا مورتی و سای بابا که ترکیبی از اسلام و روان شناسی و ادیان هندی اند. یکی از نشانه های بی اصالتی این فرقه ها، بهره گیری آنها به ویژه عرفان سرخ پوستی- از ابزاری مانند سحر و جادو و مصرف گیاهان و داروهای توهم زا و مواد مخدر است. آیا با این ابزار و با مصرف مواد مخدر و الکلی می خواهند حقیقت را کشف کنند؟ این سلوک، نه تنها کشف الهی نیست که حتی کشف مثالی شیطانی هم نیست. در حالی که قرآن با روش های شریعت محور، می خواهد انسان را به کشف حقیقی برساند؛ به مقامی که درک کند همه موجودات، تسبیح گوی الهی هستند. به تعبیر قرآن: « تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لاَ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیماً غَفُوراً ؛ هفت آسمان و زمین و هر چه در آنهاست، تسبیحش می کنند و هیچ موجودی نیست جز آنکه او را به پاکی می ستاید، ولی شما ذکر تسبیحشان را نمی فهمید. او بردبار و آمرزنده است». (اسراء: 44)

نقش رسانه درگسترش و کنترل معنویت های سکولار

رسانه در بحث معنویت های سکولار می توانند دو نقش کاملاً متفاوت داشته باشد:

الف) گسترش دهنده

رسانه معانی مختلف و نیز مصداق های بسیار فراوان دارد. امروزه با ظهور رسانه ای به نام اینترنت، مرز بین رسانه ها نیز تا حد زیادی برداشته شده است؛ زیرا با اینترنت، هم می توان رسانه های نوشتاری و چاپی را عرضه کرد، هم رسانه های دیداری و شنیداری را در سایت ها فعال ساخت، هم ماهواره ها را پخش کرد و هم عکس ها را در معرض دید دیگران قرار داد.
با چند بعدی شدن رسانه ها و گسترش و افزایش قابلیت آنها، هر فرد و گروهی که حامل پیامی است در این رسانه های متنوع بهره می جوید. روشن است که کارگزاران معنویت های سکولار نیز برای انتقال پیام خود، از همه گونه ها و شیوه ها و مصداق های رسانه بهره گیرند. به همین دلیل، با جست و جوی ساده اینترنتی، به راحتی می توان درباره اقسام فرقه ها و نحله های عرفان های کاذب و معنویت های نوظهور و سکولار، مطالب گوناگون ( کتاب، مقاله، فیلم، عکس و...) یافت. پس این ادعا که رسانه های متعددی در خدمت اهداف معنویت های سکولار و کارگزاران آنها هستند، ادعای پیچیده ای نیست و با مراجعه ابتدایی به اینترنت، تأیید می شود.
نکته ای که ذکر آن خالی از فایده نیست، آن است که امروزه در پیام رسانی، روی آوردن به پیام های غیر مستقیم و متکی به هنر، بر تهیه و تولید و ارسال پیام های مستقیم، برتری دارد. به همین دلیل، امروزه معنویت سکولار، به ویژه از رسانه های شنیداری و دیداری بسیار بهره می برند و از هنر و به صورت مشخص فیلم ( سینمایی، سریالی، انیمیشنی، مستند و...) در ژانرهای مختلف، استفاده می کنند. امروزه سینمای عرفانی غرب، از جهت محتوا، در چند محور بسیار فعال است.
یک- فیلم هایی که مروج بودیسم هستند ( فیلم سینمایی بودای کوچک)؛
دو - فیلم هایی که مروج جادوگری اند ( فیلم هری پاتر که بیشتر آیین جادوگری غربی را ترویج می کند)؛
سه- فیلم های مبلّغ اکنکار و عرفان حلقه ( سریال سقوط یک فرشته)؛
چهار- فیلم های مبلّغ شیطان گرایی ( فیلم مستند شیطان و شاهزاده تاریکی) و..
با این وصف، مراکزی چون سینما و شبکه های رادیو- تلویزیونی و ماهواره ای، مروّج خرافه و فساد می شوند که همه این مسائل در تعارض آشکار با مقاصد دینی و اسلامی قرار دارند. مشکلی که در انتقال پیام های رسانه های عرفان های کاذب وجود دارد، این است که چون در قالب هنری و غیر مستقیم درصدد انتقال پیام به دیگران هستند، ممکن است مخاطبان عام متوجه ظرافت های کار و اثرپذیری از پیام های آنها نشوند. اگر مشکل در همین حد بود، درمان شدنی بود، اما مسئله اساسی تر آن است که گاه نخبگان و مدیران رسانه ای نیز به دلیل پیچیده بودن فرآیند. انتقال پیام، ناآگاهانه عامل این فرقه ها و گروه ها می شوند و برای مثال، ناخواسته، در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، فیلم های مستند، سینمایی و... پخش می گردد که هدف کارگزاران عرفان های سکولار است.
تا اینجا ملاحظه شد که رسانه ها می توانند آگاهانه یا ناآگاهانه در خدمت مقاصد کارگزاران معنویت های سکولار در عرفان های کاذب قرار گیرند و رسانه ها مهم ترین ابزارهای انتقال پیام در این مسیرند.

ب) کنترل کننده

رسانه ها همان گونه که مهم ترین مروّج معنویت های سکولارند، به همان دلایل ( سرعت انتقال مطلب، سهولت دریافت پیام، کم هزینه بودن و...) می توانند در جهت کنترل جریان های انحراف عمل کنند و اگر درست مدیریت شوند، تأثیرات تبلیغی و ترویجی آنها را خنثی سازند. برخی راهکارهای رسانه ای برای مقابله با عرفان های کاذب، از این قرار است:
یک - عرفان های کاذب و سکولار درصدد پاسخ گویی به نیازهای معنوی بشر هستند. اگر رسانه ها این نیاز را در مجرای درست پاسخ دهند، تا حد زیادی عطش موجود را فرو می نشانند و می توانند مبلّغ عرفان صحیح باشند. در این زمینه، گسترش اندیشه های عرفانی اسلامی و اصیل - برای مثال عرفان حضرت امام خمینی (رحمه الله )- به صورت مستقیم و غیر مستقیم ( با بهره گیری از زبان هنر) بسیار مفید است.
دو - برای در امان ماندن رسانه ها، ا ز جمله رادیو و تلویزیون، از آسیب پخش برنامه های ناسالم عرفانی، حضور کارشناسان و مشاوران متخصص در مسائل عرفانی و معنویت های سکولار، در رادیو و تلویزیون ضرورت دارد تا برنامه های اخلاقی معنوی و عرفانی با نظارت آنها تهیه یا پخش شود.
سه - برای اجرای سیاستی واحد در بحث مقابله با معنویت های سکولار، لازم است تمام مراکز فعال در این میدان ( کار گروه تخصصی جنبش های معنوی نوین در کمیسیون حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی، جنبش های معنوی دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، مؤسسه علمی- فرهنگی بهداشت معنوی و...) ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر داشته باشند و با تقسیم کار مناسب و حساب شده، به تولید پیام رسانه ای در مقابل جریان های انحرافی بپردازند.
چهار- نهادهای فعال در امر مقابله با عرفان های سکولار نباید تنها در دستگاه های دولتی خلاصه شوند، بلکه با تخصیص بودجه و تشویق محققان مراکز و نهادهای نیمه دولتی و غیر دولتی باید از همه ی استعدادهای ملی علاقه مند به مقابله با عرفان های کاذب، بهره جست و نباید سطح فعالیت ها را به مرزهای ایران محدود کرد. از آنجا که دامنه فعالیت های عرفان های سکولار، جهانی و منطقه ای است، فعالان عرصه مقابله با این جریان ها نیز باید در گستره منطقه ای و حتی جهانی عمل کنند. دست کم می توان از ظرفیت های رسانه ای جهان اسلام و سازمان کنفرانس اسلامی برای فعالیت حساب شده در این زمینه بهره جست. برگزاری همایش های خاص رسانه ای با موضوع عرفان های کاذب و معنویت های سکولار می تواند در دستور کار دستگاه ههای مرتبط، از جمله رسانه ملی قرار گیرد.
پنج - البته بخشی از عوامل گسترش معنویت های کاذب، غیر رسانه ای هستند و روشن است که در این صورت، راهکارهای غیر رسانه ای لازم است. برای مثال، اگر بیکاری و نبود امکان برای تشکیل زندگی مشترک از عوامل استقبال از جریان های انحرافی است، لازم است مسئولان ذی ربط، در زمینه ایجاد اشتغال و تسهیل ازدواج و... اقدامات لازم را انجام دهند.

پی نوشت ها :

1. برای مطاله تفصیلی درباره فرقه های یاد شده صوفیه و سایر فرقه های تصوف نک: سجادی، مقدمه ای بر مبانی عرفان و تصوف، صص 251- 277.
2. برای مطالعه تفصیلی درباره ی فرقه های یاد شده صوفیه و سایر فرقه های تصوف نک: مظاهری سیف، جریان شناسی انتقادی عرفان های نوظهور، صص 184- 249.


1. سجادی. سید ضیاء الدین. 1372. مقدمه ای بر مبانی عرفان و تصوف، تهران: سمت.
2. فعالی. محمد تقی. 1386. آفتاب و سایه ها، تهران : نجم الهدی.
3. صدرالمتالهین. 1383. اسفار اربعه، ( جلد 9)، قم: چاپخانه حیدری.
4. شریفی. احمد حسین. 1387. عرفان حقیقی و عرفان های کاذب، صهبای یقین.
5. طباطبایی. محمد حسین. 1363. ترجمه تفسیر المیزان، ( جلد اول). ترجمه ی: سید محمد باقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
6. کریشنا مورتی. جیدو. 1383. تعالیم کریستا مورتی، ترجمه: محمد جعفر مصفا، تهران: قطره.
7. مظاهری سیف. حمید رضا. 1389. جریان شناسی انتقادی عرفان های نوظهور، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
منبع مقاله: فصلنامه تخصصی بازتاب اندیشه شماره 4 پیاپی 119