نویسنده: منصور پورمؤذن (1)



 
سیری در اندیشه های شیخ فضل الله نوری و تأثیر آن در انقلاب اسلامی ایران

سیر تطور اصل دوم متمم قانون اساسی در دوره اول مجلس (نظارت مجتهدان تراز اول) و نقش شیخ در آن

دو ماه و اندی پس از تشکیل کمیسیون متمم قانون اساسی بر مبنای قانون اساسی بلژیک و
فرانسه، شیخ فضل الله نوری در تاریخ 7 ربیع الاول 1325، اصلی را جهت افزودن بر متمم قانون اساسی به خط خود نوشت و نسخه ای از آن را نیز در میان مردم منتشر ساخت:
این مجلس مقدس شورای ملی که به توجه حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلد الله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه و عامه ملت ایران تأسیس شده، باید در هیچ عصری از اعصار، مواد احکامیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام علیه الصلواه و السلام نداشته باشد و معین است که تشخیص مواد موافقت و مخالفت قوانین موضوعه مجلس شورای ملی با قواعد اسلامیه در عهده علمای اعلام ادام الله برکات وجود هم بوده و هست، لذا مقرر است در هر عصری از اعصار، انجمنی از تراز اول مجتهدین و فقهای متدینین تشکیل شود که قوانین موضوعه مجلس را قبل از تأسیس در آن انجمن علمی به دقت ملاحظه و مذاکره نمایند. اگر آنچه وضع شده مخالف با احکام شرعیه باشد، عنوان قانونیت پیدا نخواهد کرد و امر انجمن علمی در این باب مطاع و متبع است و این ماده ابدا تغییر پذیر نخواهد بود. حرر فی 7 شهر ع1
براساس سند منتشر نشده ای که در دست است، در 3 ربیع الثانی 1325، مجلس شورای ملی به نمایندگی از عموم اعضای مجلس با ارسال مکتوبی به مرحوم شیخ فضل الله نوری خواستار حضور مشارالیه در جلسات مجلس می شود تا «منقصت قانون اساسی را مطرح، مذاکره و
مداقه نموده و به تسویه و تصحیح آن بپردازد.»
در فاصله ششم تا شازندهم ربیع الثانی 1325، شیخ فضل الله نوری که متوجه مخالفت سرسختانه مخالفان، با اصلاحات و تصحیحات انجام شده در مجلس، مطابق نظامنامه اساسی با شرع می شود چاره ای دیگر می اندیشد و ماده مربوط به نظارت مجتهدین در هر عصر برای تمیز آرای هیئت مجتمعه را انتشار می دهد اظهار می کند؛ ظاهرا چون نتوانستند رد کنند، قبول کردند و فصلی با زحمات زیاد و توافق همه نوشته شد...
مرحوم شیخ به نوشته خود، اصل مذکور را «محض تثبیت و اینکه رجوعی نشود، علی حده به طبع رسانده و به همه ولایات انتشار داده و روزنامه صبح صادق اصل فوق را با افزودن یادداشت ذیل در شماره 48 سال اول در مورخه یکشنبه 20 ربیع الثانی 1325 به چاپ رساند:
شرحی است که حضرت مستطاب ملا ذالا نام حجت الاسلام آقای حاج شیخ فضل الله مجتهد دامت برکاته مرقوم فرموده و اوراق متعدده به جهت اهالی دارالخلافه و ولایات طبع و نشر شده، اینک به جهت شرافت در این جریده درج می شود.
دفتر روزنامه صبح صادق به جرم انتشار اصل مزبور مورد حمله و غارت و تخریب جماعت «آزادی طلب» و طرفداران «آزادی مطبوعات» قرار می گیرد. روزنامه صبح صادق می نویسد:
فصل مربوط به نظارت همیشه هیئتی از مجتهدین بر عدم مخالفت قوانین موضوعه مجلس با احکام شرع با انجام تغییرات و تصرفات و تصحیحاتی در اصل پیشنهادی مرحوم شیخ فضل الله نوری با 58 ورقه قبول، 28 ورقه امتناع و 3 ورقه رد ضمیمه نظامنامه اساسی گردید.

شیخ و حوادث پس از تصویب اصل «نظارت هیئت مجتهدین بر قوانین موضوعه مجلس»

پس از این تاریخ مرحوم شیخ فضل الله نوری آماج فحاشی برخی جراید و شبنامه نویسان و حمله اوباش و فریب خوردگان شد. پنجشنبه 8جمادی الاول 1325 برخی از اعضای «انجمن های
سری» بار دیگر قصد جان شیخ را کردند که به وسایلی ممانعت گردید.(2)
در روز شنبه دهم جمادی الاول گروهی از اشرار و اوباش که از سوی دولت های اجنبی به ویژه روباه پیر استعمار انگلستان حمایت می شدند جهت قتل شیخ و خانواده اش عازم منزل وی شدند. شیخ وقتی احساس کرد که مخالفت ها و مقاومت هایش در برابر مشروطه خواهان وابسته به بیگانه و نیز تعدادی از علمای از جمله طباطبایی و بهبهانی تأثیر عمده ای ندارد، برای تنویر و توجه افکار عمومی و ایجاد فضای نسبتاً باز سیاسی برای بیان نظریات خود شب یکشنبه یازدهم جمادی الاول به سوی حرم عبدالعظیم حرکت کرد.

تحصن شیخ در حرم عبدالعظیم و انتشار روزنامه و لوایح

کشمکش میان دو جناح هوادار حکومت شریعت و مشروطه خواهان سبب گردید تا عده ای از علمای ناراضی از مشروطیت؛ همچون سید محمد طباطبایی و آخوند رستم آبادی و آقا میرزا محمدآملی (از علمای مشهور تهران)، آخوند جریبی، شیخ علی اکبر مجتهد، میرزا حسن آذربایجانی، آقا احمد مجتهد عراقی، فاضل اردکانی، سید جمال الدین مجتهد افجه ای، سید محمد یزدی، سید احمد بهبهانی، آقا نورالله مجتهد عراقی، سید علی قطب نخجوانی، سید احمد یزدی، شیخ محمد بروجردی، شیخ محمدعلی پیشنماز، شیخ علی اکبر طالقانی و بسیاری دیگر همچون آخوند ملاقربانعلی زنجانی، از دانشمندان بنام آذربایجان و از مخالفان سرسخت مشروطه، برای یاری شیخ به این تحصن پیوستند. شیخ به همراه گروه متحصنین پس از توقف نود و یک روزه در حرم حضرت عبدالعظیم موفق گردید قانون اساسی را به دو ماه تکمیل نماید و پس از موفقیت مراجعت نمود و شاید همان موفقیت سبب پیدایش این سخنان و تحریکات اجانب واقع
شد.(3)
شیخ در دوران تحصن با انتشار گه گاه روزنامه ای که عنوان «لایحه» داشت نقاط انحراف مشروطیت و دلایل مخالفت های خود را ابراز می نمود. او در انتقاد از الگوی مشروطه کشور نوشت:
مشروطه ای که در فرنگستان ساری و جاری است با مشخصات خاصی که دارد شایسته اجرا در ایران نیست. شیخ در پاسخ به مخالفت های مخالفان نوشت: ایها الناس! من به هیچ وجه منکر مجلس شورای ملی نیستم، بلکه مدخلیت خود را در تأسیس این اساس، بیش از همه کس می دانم... صریحاً می گویم، همه بشنوید و به غایبین هم برسانید که من آن مجلس شورای اسلامی ملی می خواهم که عموما مسلمانان آن را می خواهند به این معنی که البته عموم مسلمانان، مجلسی می خواهند که اساسش بر اسلامیت باشد و برخلاف قرآن و برخلاف شریعت محمدی و برخلاف مذهب مقدس جعفری قانون نگذارند. من همچنین مجلسی می خواهم. پس من و عموم مسلمین بر یک رأی هستیم اختلاف میان ما و لامذهب هاست... قوت اسلام در این نظامنامه اسلامی است. رفع گرفتاری های دنیای شما به همین نظامنامه اسلامی است.
بدین منظور برای اصلاح قانون اساسی و مصون کردن آن از آفات و انحرافات، پیشنهاد نموده که در نظامنامه اساسی مجلس بعد از لفظ مشروطه، لفظ مشروعه نوشته شود. مجلس که به سبب افشاگری های شیخ فضل الله، علی رغم تبلیغات فراوان مطبوعات طرفدار، به تدریج خود را در معرض بدگمانی مردم به ویژه مراجع نجف اشرف می دید ناچار شد برای رفع این بدگمانی ها بر اسلامی بودن مملکت ایران، ناسخ بودن شریعت پیامبر اسلام، تغییر ناپذیر بودن احکام اسلام و... تأکید ورزد و به نشانه حسن نیت، اصل پیشنهادی حاج شیخ فضل الله را با اندکی تغییر به عنوان اصل دوم قانون اساسی تصویب کرد.(4)

ترور شیخ

شیخ در 8 شعبان 1325 بعد از 90 روز، از تحصن بیرون آمد. اما پس از مدتی، مخالفت مشروطه خواهان تندرو و عناصر وابسته به انگلستان با شیخ تشدید شد، لذا در صدد سوء قصد به جان شیخ برآمدند. طرح ترور شیخ در سفارت انگلستان تهیه و توسط عوامل سفارت به دست ماجراجویی به نام کریم دواتگر داده شد تا در 15 ذی الحجه 1326 به هنگام بازگشت او از یک مجلس میهمانی اجرا شود. از گلوله هایی که از ششلول کریم دواتگر شلیک شد، تیری به زیر ران شیخ و دو گلوله تیر به یکی از همراهان شیخ اصابت کرد. کریم دواتگر که خود را در خطر دستگیری می دید تیری نیز به طرف گلوی خود نشانه رفت اما مداوای وی مانع مرگش گردید. در بازجویی از کریم دواتگر، اسامی افرادی به میان آمد که با سفارت انگلیس در ارتباط بودند و سفارت انگلیس رسما از دولت ایران خواست تا بدون حضور نماینده آن سفارت، متهمین محاکمه نشوند. حاج شیخ فضل الله نیز پس از ترور به مدت سه ماه و نیم بستری بود تا بهبود یافت. شیخ فضل الله در مورد کریم جوانمردی از خود نشان داد و از خون او در گذشت. نکته عبرت انگیز این است که کریم دواتگر –عامل ترور شیخ- درست 8 سال پس از شهادت شیخ تنها با اختلاف یک روز یعنی در 12رجب 1335 به دست رفقای خویش در کمیته مجازات (رشید السلطان، سید مرتضی و میر عبدالحسین ساعت ساز) ترور شد و به قتل رسید.(5)

دستگیری، محاکمه ساختگی و شهادت شیخ

مشروطه خواهان که با فتح تهران به دست قوای سپهدار رشتی (محمدولی خان تنکابنی) و خوانین بختیاری و مجاهدین ارامنه به سرکردگی یپرم خان نضج گرفتند به دستگیری و
سرکوبی مخالفان پرداختند. شیخ فضل الله نوری در این موقعیت خطیر و حساس در خانه خود را مانند ایام دیگر باز گذاشت، به تدریس پرداخت و نماز جماعت را مثل همیشه بر پا نمود، ولی خطر لحظه به لحظه نزدیک تر می شد. در این بین افرادی همچون محمدعلی شاه و امام جمعه و اطرافیانش برای حفظ جان خویش به سفارت روس پناه بردند و جان خود را از خطر حفظ کردند، ولی شیخ فضل الله هرگز این ننگ و عار را بر خود نپسندید و با کمال صراحت و شهامت گفت: «اسلام فعلا یک قربانی می خواهد و چه سعادتی است که آن قربانی من باشم.» در این اثنا پیشنهادهایی به محضر شیخ مطرح می شد. وی در پاسخ کسانی که پیشنهاد می دادند شیخ مخفیانه از تهران خارج شود و به عتبات عالیات برود، گفت: «این فرار است و فرار ننگ است و من هرگز این کار را نمی کنم.» از طرف سفارت دولت عثمانی پیام آوردند که ما پرچم آن دولت را بیاوریم و در بالای بام منزل شما نصب کنیم که در این صورت با حمایت آن دولت از خطر مصون خواهید ماند. شیخ در جواب گفت: «من در زیر پرچم ولایت امیر مؤمنان (ع) زندگی کرده ام و هرگز زیر پرچم غیر امیرالمؤمنین (ع) نمی روم. در برابر پیشنهاد نصب پرچم دولت روس و یا هلند در فراز بام خانه فرمود: «من محاسنم را در اسلام سفید کرده ام و هرگز زیر پرچم کفر نمی روم.»
بالاخره شب یازدهم رجب 1327 عده ای از افراد مسلح به فرماندهی یوسف خان ارمنی به خانه شیخ ریختند، او را دستگیر کردند و کشان کشان توی درشکه انداختند و به اداره نظمیه در میدان توپخانه بردند. چند لحظه بعد از ورود شیخ محاکمه او را آغاز کردند. اعضای دادگاه عبارت از سیزده نفر بودند که سیزدهمین آنها شیخ ابراهیم زنجانی بود که فردی بیسواد و لامذهب و آلت دست مشروطه چی ها و عده ای از ایادی انگلیس بود.(6) شیخ شهید در پاسخ شیخ ابراهیم زنجانی گفت تو کوچک تر از آنی که مرا محاکمه کنی و سپس گفت عالم را با جاهل بحثی نیست، در حین محاکمه از شیخ در مورد تحصن حضرت عبدالعظیم و لوایح منتشره در
زمان تحصن سؤال کردند، در ضمن استنطاق اجازه نماز خواست، اجازه دادند. نماز ظهرش را خواند اما دیگر نگذاشتند نماز عصرش را بخواند. در ضمن سؤالات، یپرم آهسته وارد تالار شد و پشت سر شیخ نشست که وی متوجه نشد. شیخ ناگهان از مستنطقین پرسید یپرم کدام یک از شماها هستید؟ یکی از افراد با احترام یپرم را نشان داد که ایشان هستند، شیخ با تحیر گفت یپرم تویی؟ یپرم گفت: بله شیخ فضل الله تویی؟ شیخ جواب داد بله منم. یپرم گفت: تو بودی که مشروطه را حرام کردی؟ شیخ جواب داد: بله من بودم و تا ابدالدهر هم حرام خواهد بود، مؤسسین این مشروطه همه لامذهبین صرف هستند و مردم را فریب داده اند.(7)
روز سیزدهم رجب 1327 هم زمان با خجسته زادروز امیر مؤمنان حضرت علی (ع) یک ساعت و نیم به غروب مانده بود که انتظار پایان یافت. شیخ با قیافه شاداب و روحی مطمئن و دلی آرام در حالی که قدم های خود را محکم به زمین می زد عصا زنان آمد و جلو در نظمیه ایستاد سپس به طرف چوبه دار حرکت کرد. او عصا زنان و با وقار به نزدیک چهارپایه دار رسید. سپس نادعلی، خادم خود را از بین جمعیت صدا کرد. مهرهای خود را به وی داد و دستور داد که آنها را پیش چشم خود خرد کند و سپس در حدود ده دقیقه برای مردم صحبت کرد که به خاطر هیاهوی زیاد جمعیت بخشی از سخنان وی شنیده نشد.
هنوز صحبت شیخ تمام نشده بود که یوسف خان ارمنی عمامه از سر شیخ برداشت و به طرف جمعیت پرتاب کرد. مردم عمامه را برای تبرک ریز ریز کردند. مردم با صدای بلند گریه می کردند اما پسر شیخ، میرزا مهدی که به زعم خود در زمره مشروطه خواهان بود، خنده کنان و کف زنان و هوراگویان در میان عده ای مثل خود ایستاده بود و تماشا می کرد. بعد شیخ شهادتین را گفت و سپس به دژخیمان گفت: کار خود را بکنید. طناب دار را به گردن شیخ انداختند و با اشاره فرمانده موزیک چیان دسته ارکستر شروع به نواختن مارش نظامی کرد و در حالی که پیکر شیخ آرام آرام بالا می رفت گریه مردم و کف زدن و صدای هورای میرزا مهدی فرزند ارشدش او را بدرقه می کرد. گردش طناب روی شیخ را به طرف قبله چرخانید و با مختصر حرکت قبض روح شد. به فاصله کمی جنازه شیخ را از دار پایین آوردند و آن را در حیاط نظمیه روی نیمکتی گذاشتند و با قنداق تفنگ و لگد آن قدر به جنازه زدند که خونابه از صورت و دهان آن بزرگوار بر روی محاسنش جاری شد. کاردار سفارت عثمانی با لباس مشکی و عصا به دست وارد حیاط شد و به ترکی فحشی نثار شیخ کرد. قسم به مقدسات عالم در گودال قتلگاه کربلا کوفیان چنین معامله ای نکرده بودند. یپرم خان قصد سوزاندن جنازه شیخ را داشت ولی خانواده شیخ با واسطه عضدالملک (نایب السلطنه) با تلاش زیاد بالاخره موفق شدند جنازه شیخ را تحویل بگیرند و در خانه خویش به طور امانت دفن کردند و بعد از دو ماه به قم انتقال دادند. عده ای از روحانی نماها در شب قتل شیخ، مردم را به جشن و چراغانی تشویق و شادمانی کردند و پیام تبریک به یپرم خان فرستادند.(8)

پی نوشت ها :

1- کارشناسی ارشد تاریخ.
2- گروه نویسندگان، تاریخ معاصر ایران (مجموعه مقالات)، (تهران: مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1368)، ص 32- 30.
3- انصاری، همان، ص 276.
4- رجبی، همان، ص 529.
5- ابوالحسنی (منذر)، همان، ص 425 و 426.
6- آیت الله حسین نوری همدانی، همان، ص 190- 178.
7- علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج 1 (نشر تهران و قم: بنیاد فرهنگی امام رضا (ع) و مهدی موعود، 1384)، ص 190-188.
8- آیت الله حسین نوری همدانی، همان.

منبع: نشریه 15 خرداد، شماره 16.