نویسنده: دکتر اصغر فهیمی¬فر




 

1- رسانه رادیو و تلویزیون را می توان به اعتبار انواع و قالب های برنامه سازی به برنامه های نمایشی(fiction) فیلم سینمایی، سریال، تئاتر و... .،- و غیر نمایشی(non fiction) مانند برنامه های خبر، جُنگ و غیره تقسیم کرد. از این رو در بررسی «نسبت مراسم آئینی و در این مقاله به طور مشخص نماز با رسانه» لاجرم می باید روی هر یک یا چند نوع از انواع یاد شده متمرکز گردید تا بررسی ها به نتایج و رهیافت های کاربردی منتج شود. این مقاله تنها بر تلویزیون، آنهم بر نوع برنامه های نمایشی اعم از فیلم و سریال متمرکز شده است.
2- به مصداق آیه شریفه «و ما خلقت الجن و الانس الا یعبدون» عبادت به عنوان هدف آفرینش انسان تعیین شده و در رأس عبادات، نماز قرار دارد. نماز اما شکل، ظاهر و آدابی دارد و فرهنگی. هدف ظهور نماز در برنامه های تلویزیون تنها نشان دادن شکل و ظاهر نماز نیست بلکه تنیده شدن فرهنگ نماز با تار و پود یک برنامه تلویزیونی است. از این رو در برنامه های رسانه نیز نباید فقط بر ظاهر نماز که همان آداب آن باشد محدود شد بلکه مهم، ممزوج شدن فرهنگ نماز با محتوی و ساختار هنری برنامه هاست.
با توجه به تخصصی بودن رسانه تلویزیون، ایجاد نسبت واقعی بین نماز با ماهیت هنری و تکنولوژیک رسانه با خواستن و صدور دستور و بخشنامه های اداری تنها میسور نمی گردد، بلکه نیازمند بحث و تلاشی علمی، هنری و تجربی است تا رابطه ای ذاتی را بین فرهنگ نماز و ماهیت هنری و فنی رسانه برقرار ساخت، فرهنگ نماز باید بدل به زیرساخت هویت فرهنگی و زیبایی شناختی رسانه در ابعاد مختلف آن شود تا بتوانیم مدعی شویم رسانه ای اسلامی و عبادت محور داریم. بنابراین در این راستا در بعد نظریه ای خواه ناخواه درگیر بحثی زیباشناسانه در حوزه تلویزیون هستیم که می باید مستظهر به تجارب عملی و موارد ساخته شده باشد.
پیش از ورود به بحث بد نیست اشاره شود که بعضی از زیبایی شناسان و فلاسفه هنر اصولاً با رویکردهایی خارج از هنر به هنر مخالفند. به عنوان مثال آنان پرسش هایی از این دست را که آیا فلان اثر هنری مفید است یا مضر، اخلاقی است یا غیراخلاقی، امید آفرین است یا یأس آور، پیام دارد یا بی محتواست خارج از ذات هنر می دانند و معتقدند هیچ رویکردی به هنر الا نفس زیبایی، در شأن هنر نیست و هنر هیچ غایتی جز خود ندارد. هنر فی نفسه بر هیچ چیزی الا خود دلالت نمی کند. هنری که در پی اقامه موضوعی اخلاقی است هنر نیست بلکه باید در زمره اخلاق بررسی شود. در ضمن هنری که در پی پاسخگویی به نیاز انسان ها، کاربردی و مفید است هنر نیست و باید آن را در زمره صنایع دستی و صنعت طبقه بندی کرد. این دسته از فلاسفه، هنری، که در پی پاسخگویی به مسائل عقیدتی است هنری ایدئولوژیک تلقی می کنند و معتقدند هنر هیچ مدلولی الا خود ندارد. شاید بتوان گفت اولین فیلسوفی که این مسائل را به صورت عمیق طرح کرد و در پی اثبات بی غایتی برای هنر بود. امانوئل کانت فیلسوف آلمانی قرن هیجدهم بود. او در کتاب «نقد قوه حکم» که بخش سوم از تریلوژی فلسفی اوست بحثی دارد به عنوان «غایت بی غایتی» که بعدها به مفهوم محوری نحله ها و نظریات فرمالیستی هنر بدل شد. با وجود نظریه تئوری های فلسفی ای که به خصوص از زمان رنسانس بدین سو در پی اثبات بی تعهدی هنر شکل گرفت واقعیت هنر در طول تاریخ چیز دیگری است. تاریخ هنر شاهد و گواه صادقی است که هنر و دین هر دو عمدتاً در یک مسیر گام برداشته اند و هنر با اخلاق در تعامل همیشگی بوده است.
بعضی از فلاسفه اصولاً معتقدند کار هنرمند الهی در راستای خالق است، بنابراین نسبت به خلق به شدت متعهد است. هنرمند زیبایی های خداوندی را که دیگران به دلیل ضعف در ذوق نمی توانند ببینند و درک کنند مرئی می کند. آیت ا... جوادی آملی در کتاب اسرار عبادات می گوید«هدف پیدایش جهان ظهور حق در آینه خلق و همانا آگاه شدن انسان سالک به علم و قدرت حق است». هدف هنرمند نیز در راستای این هدف است یعنی هنرمند با خلق آثار هنری، حقیقت را متجلی می کند و مخاطب را به قدرت الهی متذکر می شود. در آیه 14سوره طه آمده است که «اقم الصلوه للذکری».
حقیقت اثر هنری نیز ذکر و تذکر است. رابطه هنر با حقیقت در زمره قدیمی ترین مسائل مطروحه در زیبایی شناسی و فلسفه هنر است که از جمله فلاسفه یونان مانند افلاطون و دیگران به آن پرداخته اند و این مباحث تاکنون ادامه دارد. هر هنری در پی ارائه حقیقتی ساخته می شود اما حقیقت الهی چهره خود را در هنر هر هنرمندی افشا نمی کند. هنر هنرمندی می تواند مجلای حقیقت باشد که خود با حقیقت همنشین باشد، درونش مصفا و خیال و ذهنش فارغ از اوهام شیطانی باشد و با علم شهودی به ماورای خاک سفر کند و آنچه را به دیده جان تجربه کرده را از طریق آثار هنری به مخاطب منتقل کند. بنابراین هدف نماز به عنوان برترین عبادات با هنر یکسان است. گفته شده است که مهم ترین رازهای عبادی همان طهارت ضمیر است که انسان خودش را از هر چه غیر خداست پاک کند.(1) در مصحف شریف آیه 45 سوره عنکبوت آمده است که «ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر...» نماز انسان را از فحشاء و منکر پاک می گرداند. طهارت نفس و ضمیر که به عنوان هدف نماز ذکر شده است آن چیزی است که به عنوان هدف و مقصود هنر نیز ذکر شده است، پس طهارت فصل مشترک نماز و هنر است. در کتاب فن شعر ارسطو، (2) واژه ای کلیدی وجود دارد بنام«کاتارسیس» که توسط فلاسفه هنر و زیبایی شناسان بارها و بارها مورد بحث و تفسیر قرار گرفته است. تزکیه اخلاقی یکی از ترجمه های انجام شده از لفظ کاتارسیس است که تعبیر و تفسیر رایجی از قول ارسطو است. از این منظر اثر هنری سبب تزکیه اخلاقی مخاطب شده و صیانت نفس و روح را برای مخاطب از طریق تجربه مجازی در دنیای نمایش برای او ممکن می کند. در دنیای نمایش کلاسیک عموماً ما با یک نظام قرینه ای روبرو هستیم که عبارت است از انسان های خوب، انسان های بد و اعمال خوب و اعمال بد. طراحی پیرنگ نمایش توسط هنرمند باید به گونه ای باشد که مخاطب با قهرمانان خوب داستان، رابطه همذات پنداری ایجاد کند و با غم آنها غمگین و با شادی آنها شاد شده و امید به موفقیت آنها داشته باشد؛ و بالعکس رابطه ضدیت و آنتی پاتی با شخصیت های منفی نمایش برقرار کند. مخاطب در یک تجربه از طریق تماس و همجواری با دنیای نمایش، از طریق شناخت و درک شخصیت های نمایشی و دیدن فرجام اعمال خوب و اعمال بد، سرنوشت آدم های خوب و آدم های بد متقاعد می شود که از اعمال بد گریزان باشد و شائق به اعمال نیک شود، از شخصیت های منفی متنفر، و دوستدار انسان های مثبت باشد. انتقال این آموزه ها بر عکس یک کلاس درس که بر رابطه ای مستقیم استوار است و عقل عمدتاً واسطه این انتقال است در اثر هنری، مخاطب در یک فرآیند عاطفی درگیر ماجراها شده، خود را به جای شخصیت های مثبت داستان قرار داده و با شخصیت های ناپاک درگیر شده و در نهایت به تجربه ای دست پیدا می کند که نتیجه این تجربه تزکیه، تصعید روح، طهارت نفس و ضمیر است. در طول تاریخ چه بسیار آثار هنری ای بوده اند که موجب تحول انسان ها و اجتماعات شده اند. چه فیلم هایی که ناگهان مسیر زندگی فرد یا افرادی را تغیر داده اند. و آنها را از مسیرصحیح به ناکجا آباد شیطان ها منحرف کرده و یا بالعکس آنها را از مسیر تاریک و ظلمانی به شاهراه نور و امید رسانده اند. بنابراین برعکس آراء برخی از زیبایی شناسان مانند امانوئل کانت که هر رویکرد اخلاقی به اثر هنری را مردود می شمارند، هنر و اخلاق همسایه دیوار به دیوار همدیگرند. به تعبیر بعضی از فلاسفه مانند کالینگوود، بندتوکروچه و تولستوی که هنر را امری شهودی می دانند این شهودی بودن سبب می شود که خواه ناخواه هنر با اخلاق رابطه ای ذاتی پیدا کند. شاید از این روست که تولستوی که رمان جنگ و صلح او بزرگترین رمان بشری شناخته شده است، آثار هنری را به اعتبار ارزش و پیام اخلاقی آنها دسته بندی می کند.(3)
افلاطون و تولستوی هر دو بر این نظرند که نوع هنری که در معرض آن قرار می گیریم می تواند بر نوع انسانی که می شویم تأثیر گذارد. آنها معتقد بودند خواندن مستمر کتاب های خشن و یا دیدن طولانی و پیوسته نمایش های خشن موجب می شود که آدمی به صورتی در آید که مستعد ارتکاب اعمال خشن باشد. افلاطون بر این باور بود که انعکاس مردم ترسو در اثر نمایش ما را ترسو می کند. تنها راه جلوگیری از چنین تأثیری متوقف کردن این گونه بازنمایی هاست. تولستوی می گوید هنرمندی که صمیمانه احساسات مربوط به غرور و نخوت را ابراز می کند آن احساسات را به ما انتقال می دهند.(4) از این رو ضمانت تأثیر مثبت اخلاقی یک اثرنمایشی در گرو وابستگی هنرمند به عبادات و نماز و تخلق به اخلاق و در ثانی توانایی در طراحی یک اثر نمایشی درست و دقیق است؛ چنانچه این دو شرط حاصل شود کل یک اثر هنری پیام دار نماز و فرهنگ آن خواهد بود.
با این مقدمه اینک به سراغ نسبت نماز با رسانه می رویم. در آیات و احادیث به گونه ای از نماز سخن رفته است. آن چنان که نماز رکن رکین آموزه های اسلامی و عصاره ایمان است. در سوره مومنون در آیه2، فلاح و رستگاری مومن را در اقامه خاشعانه نماز عنوان می کند.»قد افلح المومنون، الذین هم فی صلاتهم خاشعون...(5) از معصوم نقل شده است که اگر نماز انسان پذیرفته شود، همه اعمال او پذیرفته خواهد شد و اگر نماز کسی رد شود تمام اعمال او مردود خواهد شد.»ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها»(6)
بنابراین نماز یک میزان و معیار قطعی در ایمان و پذیرش اعمال یک موحد مسلمان است. آیا می توان این میزان و معیار را در نقد رسانه ملی و برنامه های هنری آن هم به کار برد. به نظر راقم اگر تلقی صحیح و علمی از فرهنگ نماز به دست دهیم می توان آن فرهنگ را معیاری برای نقد رسانه و برنامه های هنری قرار دهیم. فرهنگ نماز مجموعه ای از ارزش های اسلامی و قرآنی است که بر نوعی انسان شناسی، هستی شناسی و جهان شناسی متکی است. دقیقاً هر مکتب هنری، هویت زیبایی شناختی خود را از منابع فرهنگی خود(انسان شناسی، هستی شناسی و...) اخذ می کند. پس مادامی که نسبت ساختار هنر ایرانی و اسلامی، و قابلیت های زیبایی شناختی، تکنیک ها و دستور زبان آن را با مبانی اندیشه اسلامی ایرانی که معتقدیم در فرهنگ نماز مستتر است برقرار نکنیم سخن گفتن از هنر دینی، و هنر طراز قرآن بیهوده خواهد بود. رجوع به تاریخ هنر ایران و جهان نشان می دهد همواره بر آمدن و ظهور یک سبک یا مکتب هنری مبتنی و متکی بر اندیشه ای و جهان شناسی خاص بوده است. از این روست که فلاسفه، صاحب نظران علوم عقلی و اندیشمندان به هنر به مثابه بخشی از تفکر و حتی صورت زیبایی شناختی دستگاه فلسفی خود پرداخته اند. در کنار دو کتاب معروف کانت یعنی کتاب نقد عقل محض و کتاب نقد عقل عملی، کتاب سومی بنام نقد قوه حکم قرار دارد که تماماً در تبیین و تحلیل زیبایی و هنر است. این کتاب یال سوم از هرم سه وجهی دستگاه فلسفی کانت است. اشتفان کورنر در کتاب فلسفه کانت ص 329 می گوید دو کتاب اول «حتی خطوط و طرح کلی فلسفه نقدی{کانت} را نیز کاملاً در بر نمی گیرد...نقد سومی می بایست به رشته تحریر درآید»(7) که آن کتاب نقد قوه حکم است که دربردارنده آراء زیبایی شناختی کانت است. بنابراین زیبایی و هنر جزئی از مفاهیم بنیادی هر اندیشه و هر فیلسوفی است. برای این که نماز به مثابه جان و روح یک اثر هنری در رسانه درآید ناگزیر باید متعرض مبانی زیبایی شناسی نسبت بین نماز و رسانه شد.
بر این سیاق، انتظار نیست که تبلور و انعکاس نماز در رسانه ملی در حد ارائه ظاهری یک عمل فیزیکی و آداب تشریفاتی(Ritual) در برنامه ها محدود بماند بلکه مقصود پاسخ به این پرسش است که ارزش ها و معیارهای این فرهنگ تا چه حد ممزوج با محتوا، ساختار و زبان فنی و هنری این رسانه شده است. در پاسخ به این پرسش فراگیر لازم است رسانه ملی به اعتبار قوالب و انواع برنامه سازی تفکیک شده و نسبت هر نوع و قالب با ارزش های نماز بررسی شود.
آن طور که در حدیث آمده است خیمه دین بر اقامه نماز و ارزش های آن استوار است؛ اینک این سؤال مطرح است آیا رسانه ملی کشوراسلامی نیز بر عمود نماز استوار شده است؟ البته این مقال مجال پاسخگویی به این پرسش اساسی و حیاتی را به طور گسترده ندارد. و تنها به اختصار به بخشی از پرسش بسنده می کند. در این نوشتار تلاش شده تا رابطه فرهنگ نماز با پیرنگ (Plot)در آثار نمایشی (شخصیت پردازی و حوادث) در برنامه سازی های نمایشی یا داستانی اعم از سریال یا فیلم های تک قسمتی مورد بررسی قرار گیرد.
موقعیت داستانی یا نمایشی عبارت از موقعیتی است که یک یا چند شخصیت داستانی در تعامل با زنجیره ای از حوادث یا کنش ها(Actions)بر زمینه ای از روابط علی و معلولی شکل گرفته تا در نهایت نوعی احساس زیبایی شناختی و همچنین پیام اثر می تواند از حد انتقال یک عاطفه و یا یک احساس مبهم آغاز شود و تا گستره انتقال یک دیدگاه عمیق فلسفی امتداد یابد. نگاهی کلی به برنامه های تلویزیونی نشان می دهد انعکاس نماز در بسیاری موارد در حد ارائه ظاهری یک عمل فیزیکی محدود می ماند که آن هم گاه به علت استفاده غلط و نامناسب با ساختار(به هدف اخذ مجوز ساخت، پخش و غیره) نقض غرض می شود. انعکاس نماز به عنوان آداب صرف در یک برنامه نمایشی به سهولت قابل انفکاک از برنامه است و تأثیر آن با حذف آن صحنه از بین می رود. در حالی که چنانچه نماز به مثابه یک فرهنگ آمیخته با جان نمایش، شخصیت ها و ماجراها شود تأثیر آن غیرقابل انفکاک از اثر خواهد بود. این گونه آثار حتی اگر فاقد صحنه نماز باشند پیام آن انتقال ارزش های نماز خواهد بود.
اگر نمایش را به یک تعبیر متشکل از دو قطب شخصیت و ماجرا تلقی کنیم، هر نوعی از طراحی شخصیت و حوادث داستانی نوع خاصی از پیام را هم ایجاب می کند. این دو بعد بر یک زمینه که اصطلاحاً به آن پیرنگ گفته می شود هویت تکنیکی می یابند و داستان شکل می گیرد. شخصیت پردازی در یک کار نمایشی اگر نگوییم دشوارترین مرحله طراحی یک داستان، حداقل یکی از سخت ترین ابعاد یک کار نمایشی است. این مسئله هنگامی که طرح یا پیرنگ داستانی مبتنی و متکی بر شخصیت می شود و نقش ماجرا در پیشبرد عمل داستانی عمدتاً بر عهده ظرفیت های شخصیت پردازی گذارده می شود و زن و اهمیت شخصیت را بسیار افزون می کند.
واقعیت این است که شخصیت های نمایشی در تلویزیون ایران اکثراً بر مبنای شخصیت پردازی های سکولار شکل می گیرند تا شخصیت هایی که مبتنی بر ارزش های دینی و شخصیت یک نمازگزار شکل گرفته باشد. این مسئله سبب شده است که اگر نویسنده یا کارگردان به اقتضاء مصالح مدیریتی صحنه ای از نماز را در اثر بگنجاند و وانمود کند که به شخصیت داستانی فردی نمازخوان است تأثیری نداشته باشد، و چه بسا نماز خواندن شخصیت با سایر شئون شخصیت پردازی او در تعارض باشد و همین مسئله سبب تأثیر منفی بر خواننده باشد.
تفاوت یک انسانی که مصلی است و ارزش های شخصیتی او بر معیارهای نماز بنیاد گرفته با یک فردی که با نماز بیگانه است در چیست؟ آیا غیر از این است که ما از نحوه اندیشیدن، سخن گفتن، کردار، اخلاق، رفتار، آرزوها، لباس پوشیدن و غیره است که طراز شخصیتی یک فرد را درک می کنیم. انعکاس و یا حمل این موارد بر یک قهرمان داستان یا شخصیت نمایشی، شخصیت پردازی گفته می شود. واقعاً شخصیت های داستانی که در نمایش های متعدد تلویزیونی ظاهر می شوند و هر کدام معلول و مولود ذهن نویسنده و کارگردانند تا چه اندازه تبلور شخصیت مصلین اند. متأسفانه بسیاری از این شخصیت های نمایشی را به دور از عالم انسان های نمازگزار می یابیم. ما حس و روح و رفتار و خلق و خوی انسان های نمازگزار را در این شخصیت های نمایشی یا نمی بینیم یا به ندرت مشاهده می کنیم. واقعاً مشکل از کجا سرچشمه می گیرد؟ در کنار این موضوع سطحی بودن شخصیت های مثبت هم مشکل را تشدید می کند. گفته می شود هر اندازه شخصیت پردازی در یک کار نمایشی عمیق تر و قویتر باشد مانایی و پایداری آنها در حافظه مخاطب بیشتر خواهد بود. چرا بسیاری از شخصیت های نمایشی در فیلم ها و سریال های متعدد و جورواجور که هر کدام چند صباحی وقت آنتن را از آن خود می کنند به محض اتمام پخش، فراموش می شوند و کمترین تأثیر اخلاقی، اجتماعی و زیبایی شناختی بر مخاطب نمی گذارند. به نظر می رسد سکولار بودن عمده شخصیت های نمایشی تنها مشکل نیست بلکه ضعف و سطحی بودن شخصیت پردازی ها نیز سبب شده تا مقصود نمایش که پالایش درونیات مخاطب و تأثیر گذاری بر رفتار باشد حاصل نشود.
خلق یک شخصیت مصلی در یک کار نمایشی نیازمند اول، شناخت صحیح ارزش های این شخصیت و دوم، توانایی فنی و هنری در نمایشی و هنرمندانه جلوه دادن آن است. بر این دو، موضوع دیگر را نیز باید اضافه کرد و آن روح مزکی و طاهر هنرمند است. بدین معنی که اگر هنرمندی حتی اشراف نظری نیرومندی نسبت به ارزش های دینی یک شخصیت نمایشی داشته باشد و دارای توان فنی در ارائه آن شخصیت را نیز به دست آورد، چنانچه خود، به آنچه می سازد باور قلبی نداشته باشد، معمولاً آن روح و حس که لازمه تحول مخاطب است در کارش مفقود خواهد بود. تحلیل آثار هنری در مکاتب هنری اثبات کرده است که آفرینش یک اثر هنری نتیجه یک روند تنها صنعتی و مکانیکال نیست بلکه هنر مخلوق روح و خصایص درونی هنرمند است که گاه زیبایی شناسان به نام روانشناسی هنرمند آن را مورد بحث قرار می دهند.
در هر صورت روح هنرمند از طریق اثر هنری به مخاطب منتقل می شود و چنانچه این روح مزکی طاهر باشد هنری خلق خواهد شد که نتیجه آن اشاعه فرهنگ طهارت و نماز خواهد بود. تولستوی می گوید»نویسنده ای که شخصیت بی مبالاتی را تصور می کند خود گرفتار بی مبالاتی است و از طریق کتابش یا اثر هنری خود خواننده و مخاطبش را به احساسات خود مبتلا می کند».(8)
این مسئله را می توان از زاویه اتحاد ذاتی فرم و محتوی نیز مورد بررسی قرار داد. نظریه ای وجود دارد که معتقد است تحقق فنی و هنری موفق یک اثرنمایشی بسته به آن است که تفاوتی بین فرم و محتوی از نظر معنا شناختی نباشد. چرا که فرم و شکل هنری و یا به تعبیری ظرف و صورت می باید از جنس محتوا، پیام و معنای آن شود، به بیان دیگر ساختار هنری برآمده و مدلول محتوا باشد. عطف به این نظریه می توان گفت آن زبان هنری ای که توانایی انتقال فرهنگ نماز را دارد که خود طاهر و عامل به ارزش مورد تبلیغ باشد. این لسان مصلین است که شایستگی تبلیغ صلاه ی را دارند. در نقد آثار نمایشی اصطلاحاتی وجود دارد به نام«شعاری بودن» که مراد نبود نسبت صحیح زیبایی شناسی پیام با فرم و شکل هنری است. بدین معنی که اگر ساختار از جنس محتوا نباشد محتوا با ساختار ناهماهنگ جلوه کرده و اصطلاحاً محتوا بر شکل تحمیل شده و در نتیجه بصورت شعاری مطرح خواهد شد. پس در انتقال محتوای دینی مانند نماز می باید فرم و ساختار هنری مبتنی بر محتوا باشد. فرای در کتاب بینش و طرح(Vision and Design) از مقوله ای به نام»فرم معنی دار» دم می زند که حاصل آن عاطفه است که منجر به تجسم کیفیت خاصی از حقیقت است.(9)
فرآیند انتقال معنا و پیام از یک اثر هنری به مخاطب فرآیندی علمی نیست که تنها عقل را درگیر کند بلکه فرآیندی عاطفی و احساسی است که روح را درگیر می سازد بنابراین اثر هنری واسط بین روح هنرمند و مخاطب است و برعکس آموزه های علمی که غالباً منجر به تحول روحی در متعلم نمی شود در روند خلق هنر، به علت درگیر شدن روح و عاطفه با پیام و معنا، تحول روحی نتیجه آن شده و در نهایت تبدیل به باور و ایمان می شود.
همان طور که گفته شد درام نمایشی متشکل از شخصیت(Characture)و حادثه (Action)یا ماجراست. تبلور فرهنگ نماز نه در حد نمایش صرف حرکات فیزیکی بلکه باید مستور در شخصیت های نمایشی باشد به گونه ای که درک این شخصیت ها یادآور شخصیت نمازگزار باشد. در آیات و روایات و احادیث گاه به معیارهای شخصیت های مثبت و منفی اشاره شده که می تواند در طراحی شخصیت های درام مؤثر افتد. خداوند سبحان در آیات 19تا 28 سوره معراج می فرماید: ان الانسان خلق هلوعا، اذا مسه الشر جزوعا، و اذا مسه الخیر منوعا، الا المصلین.(10) قرآن کریم با شمردن بعضی از خصلت های منفی انسان ها و استثنا نمودن مصلین و نمازگزاران، الگوهای جاودانی را در شخصیت پردازی معرفی می کند. ترسیم یک کاراکتر نمایشی مصلی تنها با انجام ظاهری نماز متبلور نمی شود بلکه اعراض از مذمومات و خصلت های ناپسند و کسب خصائل الهی است که قرآن در معرفی انسان های گمراه و انسان های رستگار آورده است. از این رو لازم است نویسندگان و طراحان مجموعه های نمایشی پیش از طراحی شخصیت های نمایشی خود به میزان های قرآنی مراجعه کنند. اگر در پایان بخواهیم بحثی را که در حیطه شخصیت پردازی کردیم در یک جمله خلاصه کنیم می توانیم بگوییم تبلور نماز در آثار دراماتیک زمانی میسر خواهد شد که طراحی و ساخت شخصیت های مثبت و منفی نمایش مبتنی بر ارزش ها و ضد ارزش های دینی باشد.
قطب دیگر یک اثر نمایشی، سلسله ای از حوادث و ماجراهاست که به اصطلاح به نام اکشن، اکسیون و یا عمل داستانی(Dramatic Action) مطرح می شود. چنانچه هنرمند در طراحی پیرنگ نمایشی(Plot) ماجراها را به گونه ای طراحی کند که نظمی جهت دار و هدفدار مبتنی بر ارزش های قرآنی بین آنها ایجاد شود نتیجه نمایش تکریم و تبلیغ ارزش های قرآنی بین آنها ایجاد شود نتیجه نمایش تکریم و تبلیغ ارزش های نماز خواهد بود حتی اگر به حسب ظاهر در اثر نمایشی از شکل ظاهری نماز خبری نباشد. هنر و نمایشی جلوه گاه نماز است که شخصیت های مثبت آن مخاطب را به یاد خدا اندازد و شوق مخاطب در پیروی از سلوک آنان را برانگیزد و همچنین در درام، شخصیت های منفی به گونه ای طراحی و ارائه شده باشد که مخاطب از همجواری و نزدیکی با آنان متنفر شود و از مشابهات واقعی آنان در اجتماع بپرهیزد. نمایشی جلوه گاه نماز است که حوادث و محیط و موقعیت نمایش شوق رفتار نیک، پرهیز از گناه و سبقت در عمل خیر را در مخاطب برانگیزد. البته فراموش نگردد که نیل به این ساختار در عمل بسیار دشوار است زیرا تقید به این کارکردها در نمایش خود به خود هنرمند را در تنگناهایی می اندازد که نمی تواند به حد کافی جذابیت ایجاد کند. ضعف جذابیت در آثاری که از نظر پیام های اخلاقی و ارزشی جایگاه والایی دارند از مهم ترین آفت های این گونه آثار هست. واقعیت این است چنانچه هنرمند نتواند حرف ارزشمند خود را با لحن جذاب و زبان زیبا بیان کند حتی وحی منزل نیز در زمان انتقال دچار مشکل خواهد بود. از این رو زبان و بیان هنرمندانه یا ظرفیت های زیبا شناسی شرط اول تحقق یک اثر دینی است.

اگر قرآن براین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی
(سعدی)

یکی از مهم ترین مشکل هنرمندان این عرصه در ایجاد جذابیت نمایشی تنگی افق های تجربه شده، و مبهم بودن قالب های مناسب هنری و الکن بودن زبان هنری است که مسلماً باید با تجارب گسترده و جهت دار به بیان های جدید دست یافت. نگاهی به انبوه آثار نمایشی تلویزیونی نشان می دهد که نویسندگان و سازندگان آنها به مبانی شخصیت پردازی دینی و قرآنی در طراحی پرسوناژهای داستانی نه واقفند و نه اعتنا دارند. این مسئله سبب می شود که گاه شخصیت های منفی در کار نمایشی بارز شده و جای شخصیت مثبت را می گیرند و به عنوان شخصیت الگو، مخاطب را تحت تأثیر قرار دهند.
در طراحی خط داستانی نیز در بسیاری از آثار نمایشی نظمی جهت دار بین حوادث به گونه ای که به پیامی ارزشمند منجر شود وجود ندارد. ظرف زمانی و مکانی ای که شخصیت های آثار نمایشی در آن نشو و نما می کند که در اینجا آن را محیط نمایشی می نامیم در معنا کردن شخصیت ها و ساخت پیام بسیار مؤثر است. نگاهی به کتاب «سی و شش موقعیت نمایشی»(11) نوشته پولتی نشان می دهد که این موقعیت ها عمدتاً بر اساس محیط زندگی اروپایی- آمریکایی و بدلیل استفاده مکرر در آثار نمایشی(فیلم، سریال...) تبدیل به الگو شده است. در حالی که واقعیت این است که شاید بتوان بی شمار موقعیت نمایشی فراهم آورد. پس سهم موقعیت های نمایشی ای که از زندگی بومی و دینی ما انتزاع شده در درام ایرانی کجاست؟ از این بحث می خواهم این نتیجه را بگیرم که موضوعاتی که در زندگی بشر اتفاق می افتد تشابه بسیاری با یکدیگر دارد اما هر موضوعی در هر محیطی نوع خاصی از پیام را ایجاب می کند. محیط هایی که در زندگی یک انسان مصلی عموماً وجود دارد مانند مسجد، حضور در محافل مذهبی، تماس با نیازمندان ایتام و...معرف شخصیت اوست. چنانچه شخصیت نمایشی در تعامل با اینگونه محیط ها قرار گرفت خود به خود موقعیتی نمایشی خاصی به وجود می آید که نتیجه آن اقتضای پیام مذهبی است. جالب است اگر سریال های تلویزیونی را از حیث محیط اجتماعی و لوکیشن بررسی کنیم. تعداد محیط هایی که به تعبیری رنگ مذهبی دارند در آنها کمتر یافت می شود. همان طور که در یک نمایش، شخصیت به محیطی که در آن واقع شده معنی می بخشد، محیط نیز در تبیین شخصیت بسیار مؤثر واقع می شود.
بنابراین بسیاری از موقعیت ها و محیط های نمایشی در آثار تلویزیونی فاقد رنگ و بوی کاملاً ایرانی و اسلامی است و به سهولت قابلیت اتفاق افتادن در محیط های دیگر را دارد. از این روست که ما شاید نتوانیم به سبک وسیاق، نویسنده کتاب سی و شش موقعیت نمایشی، موقعیت های نمایشی بومی را که در آثار داخلی تجربه شده باشند احصاء کنیم.

پی نوشت ها :

1- برونر، جروم(Jerome Bruner)(ژاک گودی Jack Goodie )و(الترانگ Waltre Ong)مارشال مک لوهان(Marshall McLuhan)جولیان جنیز(Julian Jayneُ s)اریک هادلوک(Eric Havelock) از جمله صاحب نظرانی هستند که راجع به تأثیرات وسایل ارتباط جمعی بر افکار و فرهنگ بشری صحبت کرده اند.
2- مقایسه کنید با آراء هایدگر در رساله «پرسش از تکنولوژی» و به پستمن در کتاب تکنولوپلی
3-WWW.Findarticles.Com
4- نک مک لوهان. هربرت مارشال- برای درک رسانه ها، ترجمه سعید آذری، تهران، مرکز تحقیقات صدا وسیما 1377
5-www.findarticles.Com
6-jerrey mander
7-mande-Jerrey in the absence Of sacred
7- برگرفته از ماهنامه سیاست غرب، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیمای شماره 212، 1383
8- رسانه(Medium) در این مقاله عبارت است از: عبارت است از هر ابزاری برای برقراری ارتباطات. رسانه حامل یا واسط پیام است نک فرد اینگلیس، نظریه رسانه ها، محمود حقیقت کاشانی، مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامه ای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1377، چاپ اول، ص 37.
9- نک: مک لوهان، مارشال برای درک رسانه ها، ترجمه سعید آذری، تهران، مرکز تحقیقات صدا و سیما.1377
10- نک: تهرانچیان، تیراژه، وسایل ارتباط جمعی از نظر مک لوهان، فارابی، 1367.
11-مک لوهان، برای درک رسانه ها.
12- برخی تلگراف را اولین وسیله ارتباطی در دنیای مدرن می دانند.
13-رک. پریستلی، جی، بی- سیری در ادبیات غرب، ترجمه ابراهیم یونس، امیر کبیر، 1371.
14- لال جیمز، رسانه ها، ارتباطات، فرهنگ: رهیافتی جهانی، مجید نکودست، انتشارات مؤسسه ایران تهران، 1379، چاپ اول، ص 73.
15- تکنوپولی، تسلیم فرهنگ به تکنولوژی، ترجمه صادق طباطبایی، انتشارات اطلاعات، تهران 1381 ص30.
16-Nieman Repantsi Volume:4a/Issue:2
17- پستمن تکنوپولی ص 18.
18- پستمن زندگی در عیش مردن در خوشی ص 73.
19- 10 سال قبل از مرگ خود تالیف کرد.
20- نیل پستمن، زندگی در عیش، مردن در خوشی، ص 108.
21-Nieman Reparts
22-See/Mumford/Lewis/Technesand avilizatin New York1934.
23-See/Frye/Northrop/the Great Code/The Bible and Litrature/Tononto 1981.
24--www.yenises.org
25- نیل پستمن، زندگی در عیش، مردن در خوشی، صص یک و دو.
26-Nieman Repart
27-www.iran-newspaper.com.
28- مارک پاستر، عصردوم رسانه ها، غلامحسین صالحیار، انتشارات مؤسسه ایران، تهران، 1377، چاپ اول، ص 39.
29- نیل پستمن، زندگی درعیش، مردن در خوشی، همان، مأخذ، صص 72و88.
30-نیل پستمن، زندگی درعیش، مردن در خوشی، صادق طباطبایی، انتشارات اطلاعات، تهران، 1378، چاپ سوم، ص 69.
31- نیل پستمن، تکنوپولی: تسلیم فرهنگ به تکنولوژی، همان مأخذ، داخل جلد.
32-Theodor W.Adorno
33- عاملی، سعیدرضا، سخنرانی 5 دی 1385 حسینیه ارشاد تهران.
34-www.yahoo.com.maghalat
35- پستمن زندگی مقدمه ص 16.
36- بازیگر معروف آمریکایی.
37-www.bashgah.net.
38- هاکسلی، نگاهی دوباره به دنیای قشنگ نو، ترجمه ابوالقاسم جزایری، تهران، سپهر.
39-www.Yenises.org
40-www.findanticles.com
41- www.yeoldelonsiciousnessshope.com
42- ام هلی جین. تأثیرات منفی استفاده از کامپیوتر بر کودکان از وب سایت WWW.Edweek.org
43- kirk Patrick sale
44-www.primitiusm.com

منبع: فهیمی¬فر، دکتر اصغر، (1388)، حکمت رسانه¬های مدرن، تهران، انتشارت مارلیک، چاپ اول