مزایا:

موسیقی عالی، گرافیک قابل قبول است و لی جای کار بسیار دارد، جو بازی همانند بازی های پیشین تاریک و حزن آور است.

معایب:

به بازی های پیشین وفادار نیست، گیم پلی افتضاح و بسیار خسته کننده، روند بازی به شدت کسالت آور می شود، قوانین گیم پلی ناشیانه و بسیار بد طراحی شده و عملاً غیرقابل تحمل است.
همه ما بارها و بارها داستان این که چگونه فلان بازی به بازی های قبلی سری وفادار نماند و به این ترتیب شکست خورد را شنیده ایم . حقیقت این است که طرفداران بازی ها در موفقیت بازی های بعدی سری نقش اساسی بازی می کنند. به همین دلیل است که دنباله ها تا این حد موفق عمل می کنند و در عوض بازی های عالی که براساس IP های جدید بنا شده اند؛ در اولین حضور آن چنان که باید نمی درخشیدند. نقش طرفداران در محبوبیت یا منفور شدن یک بازی یا یک سری بازی بر کسی پوشید نیست این مساله در مورد بازی های نیچ (بازی های با مخاطب بسیار محدود و خاص) پر رنگ تر است؛ چون غیر از طرفداران متعصب بازی تقریباً هیچ بازیباز دیگری چنین محصولی را نمی خرد و اگر بازیساز نتواند در ساخت یک دنباله ، نظر طرفداران را جلب کند؛ نظر هیچکس را هم جلب نکرده است.
سری بازی های Disciples به عنوان یکی از بهترین بازی های استراتژی نوبتی به دلیل داشتن گیم پلی و جو منحصر به فرد توانستند نظر آن دسته از طرفداران بازی های استراتژی نوبتی که از گیم پلی کلیشه ای و خسته کننده سایر بازی های این ژانر کسل شده و علاقه مند بودند سبک جدیدی را تجربه کنند به خود جلب کند.
استیل جدید بازی و دنیای تاریک Disciples موفقیت آن را تضمین کرد و عرضه بست های الحاقی بسیار باعث شد بازی های این سری در زمیته تعدد بسته های الحاقی جزو رکوردداران باشد؛ هرچند طرفداران سایر سبک ها به طور کلی از وجود چنین بازی ای ناآگاه بودند و بسیاری حتی نام آن ها را هم نشنیده بودند. در واقع بازی های Disciples به عنوان یک محصول به شدت نیچ، به شکلی غیرمنتظره و باورنکردنی موفق بودند.
اکنون با عرضه سومین بازی در سری Disciples و مشاهده تفاوت های با بازی های پیشین سری، انسان ناخودآگاه از خود می پرسد سازنده بازی واقعاً چه تصوری از بازی های قبلی و دنباله های مناسب برای آن ها داشته و آیا تصور می کرده طرفداران بازی های پیشین، این بازی متوسط را که در بسیاری از زمینه ها به بازی اصلی بی وفا بوده؛ خواهند پذیرفت؟
به هر حال تصور سازندگان بازی هرچه باشد؛ مشکل بزرگی به وجود آمده است Disciples3 نه تنها نمی تواند نظر طرفداران بازی اصلی را جلب کند؛ بلکه اصولا نظر هیچ بازیبازی را جلب نمی کند. این بازی از لحاظ نوع مخاطب بسیار محدود است ؛ اما مشکل اصلی این است که سازنده با انتخاب های نادرست همان مخاطب محدود را هم رنجانده و از خود فراری داده و به این ترتیب با محصولی از اینجا مانده و از آنجا رانده روبرو هستیم که مخاطب مشخص ندارد.
بزرگترین تفاوتی میان D3 و بازی های پیشین سری، سیستم مبارزه نوبتی آن است که اکنون به طور کلی دگرگون شده است. به طوری که باید گفت اگر بازی های Disciples را به خاطر سیستم مبارزه نوبتی منحصر به فرد آن ها دوست دارید؛ به سرعت پی خواهید برد، D3 اصلاً یک بازی Disciples نیست. به جای سیستم سنتی بازی های Disciples اکنون بازیباز با یک سیستم کاملاً آشنا که از عناوینی چون Heroes of Might & Magic و kings Bounty: The Legend کپی شده، روبه رو می شود. این سیتم به خودی خود مشکلی ندارد؛ اما ایراد اساسی آن این است که آن چه طرفداران می خواستند، نیست؛ چرا که اگر طرفداران یک بازی استراتژی نوبتی با نقشه های 6 تایی می خواستند؛ عناوین بسیار بهترین نظیر Armored princess هم اکنون در بازار وجود دارد. اما این تنها مشکل مبارزه های Disciples 3 نیست.
سیستم مبارزه و قوانین بازی در d3 پر از ایرادهایی چنان عجیب و مسخره است که حتی باور کردن آن نیز کمی دشوار است. قوانین مبارزه در بازی آن چنان که بد طراحی شده که به نظر می رسد نه توسط عده ای بازیساز با تجربه بلکه توسط چند کودک طراحی شده باشد. این قوانین پر از ایراد برخی واحدهای نظامی را به طور کلی بی استفاده کرده و برخی واحد های دیگر را چنان قوی می کند که استفاده از آن ها در هر مبارزه ای منجر به پیروزی حتمی خواهد شد.
نکته بسیار عجیب دیگر، مهارت های بازی است. در این بازی استفاده از مهارت ها هیچ چیز مصرف نمی کند و هیچ یک از مهارت ها Cooldown ندارد. به این ترتیب بازیباز می تواند هر مهارتی را هر لحظه اراده کند استفاده کند. اما مسخره تر از آن، میزان توانایی مهارت ها است. به عنوان مثال مهارت paralyze بازی چنان قدرتمند است که هیچ واحد نظامی نسبت به آن ایمن نیست. به این ترتیب بازیباز می تواند در بسیاری از مبارزه ها حریف را با استفاده از این مهارت فلج کرده و تا پایان مبارزه، در هر نوبت از این مهارت بهره بگیرد. در نتیجه حریف تا زمانی که کشته شود فلج می ماند. با استفاده از این ترفند (یا بهتر است بگوییم که تقلب) بازیباز می تواند قوی ترین واحد نظامی حریف را در مبارزه ها غیرفعال کند. و چون بسیاری از مبارزه های مهم بازی تنها با یک واحد نظامی بسیار قدرتمند دشمن صورت می گیرد؛ بازیباز برای کشتن برخی از قویترین باس های (Boss) بازی حتی آسیب هم نمی بیند. جالب این که خود بازی هرگز به این صورت از این مهارت علیه شما استفاده نخواهد کرد. در واقع هوش مصنوعی در D3 چندان درخشان نیست و در بسیاری از مبارزه ها صرفاً واحدهای نظامی را به سوی شما حمله ور می کند.
با وجود این که گرافیک درD3 یکی از نقاط قوت بازی است؛ اما حتی گرافیک این بازی نیز چندان آش دهان سوزی نیست. به ایرادهای نورپردازی و کیفیت پایین مدل ها توجه کنید.
D3 موتورنسبتاً سنگینی دارد و طراحی رابط کاربر آن نیز ناشیانه انجام شده است؛ اما باگ ها آن را مشکل دارتر هم کرده اند. در واقع سر و کله زدن با این بازی کار هر کسی نیست؛ چون ایرادها از زمین و آسمان بر سر بازیباز می ریزند و گاه به پایان رساندن بازی را ناممکن می کنند (مثلا ماموریت پایانی یکی از گروه های بازی ایرادی دارد که مانع از به پایان رساندن بازی می شود).
یکی از نقاط مثبت D3 گرافیک تاریک آن است که البته درخشان یا خارق العاده نیست؛ ولی در مقایسه با سایر بخش های بازی قابل تحمل است. متاسفانه صداگذاری بازی نیز بسیار ضعیف است و گویندگی آن، چنان بی روح است که گاه این تصویر را به وجود می آورد که شاید سازندگان بازی خود صداگذاری آن را هم انجام داده اند اما آن چه در D3 واقعاً نقطه مثبت محسوب می شود موسیقی بسیار زیبای آن است که ارزش آن به دلیل استفاده در این بازی متوسط عملاً پایمال شده است.
مانند بیشتر بازی های استراتژی نوبتی، مبارزه در این بازی هم به سرعت خسته کننده و تکراری می شود و موضوع زمانی حادتر می شود که بدانید مبارزه به طور کلی در D3 عملی خسته کننده و کند است. به این ترتیب مدت کوتاهی پس از شروع بازی مبارزه ها چنان خسته کننده می شود که بازیباز تلاش می کند به هر نحو ممکن از مبارزه دوری کند و بازی را به سریع ترین شیوه ممکن به پایان برساند. البته اگر بخواهد این کار را انجام دهد؛ چون تحمل حدود 100 ساعت گیم پلی این چنین کار هر کسی نیست.
غیر از مبارزه، بقیه بخش های بازی تا حدی یادآور بازی های پیشین است. از سیستم تک پایگاهی گرفته تا ارتش های موجود در بازی و شیوه ارتقای قهرمان ها، همه و همه به گونه ای طراحی شده که یادآور بازی های پیشین باشد و بتواند بازیبازهای کارکشته و طرفداران علاقمند به بازی های پیشین را جذب کند. اما پس از شروع بازی و ماموریت های حالت داستانی یکی از سه گروه موجود در بازی، بازیباز پی می برد حالت داستانی در D3 آن کشش لازم را ندارد و صرفاً بهانه ای برای وقوع مبارزه ها است. در این میان بازیباز مبتدی هم از D3 و روند عجیب آن خشنود نخواهد شد؛ چون سیستم آموزشی ابتدای بازی چنان بد و بی سر و ته است که بسیاری از بازیبازها را منزجر کرده و فراری خواهد داد.
جالب تر از همه حالت چند نفره بازی است که بازیبازها را وادار می کند از یک کامپیوتر برای بازی استفاده کنند! به عبارت بهتر اگر بخواهید با دوست تان D3 بازی کنید؛ باید هر دو نفر پیش یک کامپیوتر حضور داشته باشید و به نوبت پشت صندلی هم قرار بگیرید و ماوس را در اختیار هم قرار دهید؛ چون این بازی حالت چندنفره تحت شبکه ندارد!!!
D3 از آن بازی هایی است که ارزش وقت تلف کردن ندارد. هر لحظه که صرف این محصول می کنید با خستگی و کسالت سپری می شود و نه تنها بازیباز را از بازی های خوب دیگر محروم می کند؛ بلکه شاید حتی از بازی کردن نیز متنفر شوید.
منبع: بازی رایانه (ش38)