نویسنده: فاطمه صوفی آبادی



 
«مروری بر اقدامات تروریستی منافقین در تابستان 1360»

2-3. برپایی درگیری های خیابانی

از اوایل انقلاب اعضای سازمان به بهانه های مختلف به برگزاری میتینگ، برپایی تظاهرات و ایجاد درگیری در شهرهای مختلف می پرداختند. تظاهرات و راهپیمایی مردم در شهر ری در اعتراض به تظاهرات و تحصن مجاهدین به نفع سعادتی، اولین مقابله مردمی علیه سازمان به حساب می آمد. مجاهدین سعی داشتند در درگیری ها با جوسازی خود را مظلوم نشان دهند و طرف مقابل را آغاز کننده درگیری و اهانت معرفی کنند.
مکانیسم درگیری های طراحی شده سازمان به این صورت بود که یک جرقه اولیه صورت می گرفت و سه یا شش نفر اقدام به هیاهو در خیابان نموده و مردم را به دور خود جمع و اقدام به درگیری می نمودند. پس از آن مردم از اطراف به سوی درگیری می آمدند و چون جانب مخالفان سازمان را اغلب می گرفتند، طرف سازمان اقدام به دادخواهی و شعار علیه ظلم و ستم و اختناق می کرد و اگر در سخنرانی بود، همگی شعار «ارتجاع نابود است، خلق ما پیروز است» را سر می دادند... بعد ها- یعنی پس از
سال 60- برخی زندانیان اعتراف کردند که بسیاری از درگیری ها خصوصاً در سطح تهران به وسیله سازمان طراحی و هدایت می شده اند.(1)
مسعود رجوی در دی سال 1358 برای ریاست جمهوری نامزد شد. تبلیغات سازمان با برپایی راهپیمایی، چسباندن پوستر و برگزاری سخنرانی اوج گرفت. این تبلیغات که در مباحثه های خیابانی با فحاشی به مخالفان سازمان همراه بود به درگیری های پراکنده تبدیل می شد.
به دلیل آنکه سازمان به قانون اساسی رأی نداده بود و طبق نظر امام مبنی بر اینکه کسانی که به قانون اساسی رأی نداده اند نمی توانند کاندید شوند، رجوی به ناچار ازاین موضوع کناره گیری کرد. ابوالحسن بنی صدر مطرح ترین کاندید ریاست جمهوری بعد از کناره گیری کاندیدای سازمان اعلام کرد: «به جز رجوی بقیه کاندیداها کوچک ترین پایگاهی در میان ملت نداشتند... من با این کار [حذف رجوی] مخالف بوده و هستم.»(2)
موضع گیری جانبدارانه بنی صدر در واقع اولین تعامل وی و رجوی به حساب می آمد. با انتخاب بنی صدر به عنوان رئیس جمهور، سازمان برای مقابله با امام و حکومت به همکاری نزدیک با بنی صدر پرداخت. بنی صدر نیز که برای حذف یاران امام به نیروی منسجم و تشکیلاتی احتیاج داشت به آنان روی خوش نشان داد.
در بهمن و اسفند سال 58 سازمان درگیر اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی بود. به بهانه اجتماعات اعتراضی علیه دو مرحله ای شدن انتخابات مجلس درگیری هایی توسط سازمان رخ می داد.
بعد از تشکیل واحد های میلیشیا (چریک نیمه وقت) و افزایش قدرت مانور اجتماعی سازمان، دسته های میلیشیا در مقاطع مختلف در آذر، بهمن و اسفند 58 و نیز در فروردین 1359 اقدام به رژه کردند. در درگیری ها، در مقابل این دستجات سازماندهی
شده، گروه های مردمی فاقد تشکیلات بودند و این نشان از عدم دخالت یک سازمان منظم یا حزب تشکیلاتی در اقدامات عکس العملی گروه های مختلف مردم داشت.(3)
در تهران تنها مسعود رجوی کاندیدای سازمان در مرحله دوم انتخابات مجلس بود. در اردیبهشت 59 نتیجه انتخابات مجلس اعلام شد و هیچ یک از کاندیداهای سازمان مجاهدین به مجلس راه نیافتند. سازمان با صدور اطلاعیه هایی مدعی شد که در مراحل اول و دوم انتخابات تقلب روی داده است. در خرداد و تیر 59 سازمان تلاش هایی برای مظلوم نمایی در بین مردم داشت. اطلاعیه هایی درجهت اثبات ظلم بر سازمان صادر شد و رجوی در 22 خرداد در سخنرانی خود با عنوان «چه باید کرد» در ورزشگاه امجدیه مکانیسم دفاع مظلومانه را به هواداران سازمان پیشنهاد داد.
امام به دنبال افزایش درگیری های خیابانی و اجتماعی سازمان پس از اجتماع امجدیه طی سخنرانی در 4 تیر در جمع اعضای شوراهای اسلامی کارگران و پرسنل ارتش ضمن اشاره به اقدامات سازمان چنین گفت:
این گروه هایی که بعد از انقلاب هی جوشیدند و بیرون آمدند و گاهی ادعای اسلامیت می کنند و از شما مسلمان تر می شوند و گاهی ادعای انقلابی بودن می کنند و از شما انقلابی تر می شوند و گاهی خودشان را مؤسس انقلاب می دانند. انقلاب را که این توده محروم ملت ما از کارگر و کشاورز و دانشجو و شما، همه انقلاب را به پایان رساندید- یعنی تا اینجا- و آنها یا در خارج بودند و تماشاگر، یا در داخل بودند و تماشا می کردند که ببینند کی غالب می شود... در هر مرحله ای که شما پیش رفتید، آنها هم در همان جا باز غائله درست کردند. در همان وقتی که مجلس شورای اسلامی تأسیس شد و مشغول به کار شدند، باز غائله درست کردند. خودشان غائله درست می کنند و فریاد می زنند. خودشان دیگران را کتک می زنند، باز خودشان فریاد می زنند... اینهایی که در کنار جمهوری اسلامی هستند ولی می خواهند به اسم جمهوری اسلامی، به اسم اسلام، به اسم
خلق، به اسم ملت کار بکنند؛ اینها را ببینند چه می کنند. ممکن است من هی بگویم «اسلام» هی بگویم «فدایی اسلام» و «فدایی خلق» و هی بگویم «مجاهد اسلام» و «مجاهد خلق» این حرف ها را بزنم لکن وقتی که به اعمال من شما ملاحظه کنید، ببینید که از اول مخالفت کرده ام، در هر جا تفنگ کشیده ام و مخالفت کرده ام... هر روزی که این نهضت بخواهد یک قدم بر دارد، مجلس شورا می خواهد مفتوح بشود، می بینیم که یک بساطی در امجدیه پیش می آید، یک غائله درست می شود و مع الاسف جوان های ما مطلع نیستند که اینها دارند چه می کنند... خیال می کنند که مسئله چماقدار است و تظاهر کننده... نه مسئله این نیست، این یک ظاهری است برای آشوب درست کردن. مسئله عمق دارد...(4)
این کار شکنی ها و درگیری ها تنها نمونه هایی از اقدامات منافقان در سال های اول انقلاب بود. موضع گیری صریح امام در مقابل آن گروه روند افشای ماهیت ضد خلقی و ضد دینی آنان را تسریع کرد.
از تیر 59 که امام به طور صریح علیه اینان موضع گرفت، سازمان به طور علنی که فقط درداخل تشکیلات و در بین هواداران شروع به شکستن اسطوره امام کرد که از سال 60 به بعد دیگر به طور صریح به ایشان حمله شد. به طور خلاصه می توان گفت که زمان شاه و همان سال های اولیه دهه 50، منافقین بزرگ ترین رقیب سیاسی خود را امام و یاران ایشان می دانستند.(5)

4-2 پا فشاری بر استفاده از اسلحه

نگهداری غیر قانونی سلاح نیز یکی از مواردی بود که سازمان در خصوص آن به مواجهه و
مقابله با دستگاه قضایی و انتظامی، به ویژه دادستانی انقلاب، کمیته و سپاه پرداخت. دادستانی کل در مرداد 1358 حکم خلع کلیه احزاب و گروه ها را- که در جریان انقلاب و حمله به پادگان ها و اماکن نظامی به جمع آوری و نگه داری سلاح ها و جنگ افزار هایی نمودند- صادر کرد.
کمیته مرکزی به دنبال صدور حکمی [که] از سوی دادستانی کل مبنی بر خلع سلاح کردن سازمان مجاهدین خلق صادر شده بود به سوی ساختمان مذکور واقع در خیابان مصدق رفته و آن را محاصره کردند... نماینده پاسداران با نماینده سازمان جنبش به بحث و گفتگو پرداختند... در تماس تلفنی با جنبش ملی مجاهدین خلق اعلام شد که به دنبال مذاکرات نمایندگان آیت الله طالقانی با دادستان تهران اجرای حکم دادستان مبنی بر تخلیه وضبط ساختمان و اموال مجاهدین معوق ماند تا برادران جنبش ملی مجاهدین با مقامات دولت جمهوری اسلامی مذاکره کنند.(6)
با وجود این سازمان همواره داشتن سلاح را حق طبیعی و مشروع خود می دانست و از تسلیم سلاح های خود به مسئولان خودداری می کرد. امام خمینی در تاریخ 10 اردیبهشت 1360 در سخنرانی خود، ضمن هشدار به گروه های مسلح از جمله سازمان مجاهدین خلق جهت کنار گذاشتن اسلحه اظهار داشت:
اینها اشتباه می کنند. اینها اگر به ملت بر گردند برای خودشان صلاح است و اگر ادامه به این امر بدهند، یک روز است که پشیمانی دیگر سودی ندارد و آن روزی است که به ملت تکلیف شود، تکلیف شرعی- الهی، به مقابله با اینها و تکلیف آخری نسبت به اینها تعیین شود... شمایید که سد راه آزادی و استقلال می خواهید بشوید و شما چیزی نیستید که بتوانید در مقابل این موج خروشان انسان های برپاخاسته مقاومت کنید. پس، صلاح شما و صلاح ملت شما و صلاح همه این است که اسلحه را زمین بگذارید و این شیطنت ها را دست بردارید و به آغوش ملت برگردید و مثل سایر برادران ما همراه
با آنها به زندگی خودتان ادامه بدهید.(7)
پس از سخنان امام، سازمان بار دیگر تلاش کرد با به کار گرفتن روش هایی از تحویل سلاح سرباز زند و رویارویی مسلحانه را با جمهوری اسلامی حق مسلم خود وانمود کند.
«پس از اتمام حجت امام و بیان این مطلب که تکلیف مردم در برابر گروه ها که در پوشش بنی صدر حرکات ضد انقلابی خود را تشدید کرده و بنی صدر را روز به روز بیشتر به رو در رویی علنی با انقلاب و امام می کشاندند روشن خواهد کرد، سازمان تاکتیک نوشتن نامه به امام و درخواست راهپیمایی به سمت جماران را به کار برد.
منافقین حساب کرده بودند که اگر امام آنها را بپذیرد به معنای آن خواهد بود که امام مندرجات نامه را در محکومیت جناح خط امام و... قانون شکنی و سرکوبگری های آن و همچنین عملکرد های مظلومانه سازمان را پذیرفته است.
حالت دوم اینکه امام تقاضای آنها را نمی پذیرد، در این صورت در افکار عمومی و حتی در میان بخشی از هواداران که رو در رویی قهر آمیز با امام را نمی پسندیدند این گونه وانمود می شد که مجاهدین می خواستند کارها با تفاهم پیش رفته... ولی این امام بود که با نپذیرفتن آنان چاره های جز قهر آمیز کردن مبارزه باقی نگذاشت... اما با اعلام این مطلب از سوی امام که اگر یک در هزار در اینها صداقتی سراغ داشت خودش به نزد آنها می رفت و همچنین اعلام این مطلب که شما دارید تهدید به قیام مسلحانه می کنید و بایستی سلاح هایتان را تحویل بدهید، سازمان نه تنها به هیچ یک از اهداف دوگانه خود دست نیافت، بلکه در برابر سؤالات جدیدی قرار گرفت.»(8)
امام در سخنرانی بسیار مهم خود در 21 اردیبهشت در جمع روحانیون آذربایجان غربی و شرقی هر گونه دیدار و مذاکره را با سازمان مجاهدین مشروط به تبعیت از قانون و پذیرش مقررات کشور، تحویل سلاح ها، و بازگشت به آغوش ملت از سوی آنان نمود و درعین حال از
سوی همه مردم، مجاهدین را از کیفر اقدام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی بیم داد.
آنهایی که این طور هم با قلم هایشان، علاوه بر تفنگ هایشان با ما معارضه دارند، ما به آنها کراراً گفته ایم و حالا هم می گوییم که مادامی که شما تفنگ ها را در مقابل ملت کشیده اید، یعنی در مقابل اسلام با اسلحه قیام کرده اید، نمی توانیم صحبت کنیم و نمی توانیم مجلسی با هم داشته باشیم. شما اسلحه ها را زمین بگذارید و به دامن اسلام بر می گردید، اسلام شما را می پذیرد و اسلام هوادار همه شماها هست.
فقط گفتن به اینکه ما حاضریم (کافی نمی باشد) و در آن نوشته ای که نوشته اید، درعین حالی که اظهار مظلومیت های زیاد کرده اید، لکن باز ناشیگری کردید و ما را تهدید به قیام کردید. ما چطور با کسانی که قیام مسلحانه بر ضد اسلام می خواهند بکنند تفاهم کنیم. شما این مطلب را، این رویه را ترک کنید و اسلحه ها را تسلیم کنید و اگر می گویید ما به قانون، درعین حالی که رآی نداده ایم لکن سر به او می سپاریم و قبول داریم او را به قانون شما عمل کنید و قیام بر ضد دولت که بر خلاف قانون است و قیام مسلحانه که بر ضد قانون است و اسلحه داشتن که بر ضد قوانین کشور است...
حاضریم در یک جلسه، نه درده ها جلسه، با شما بنشینم و صحبت کنم، لکن من چه بکنم که شما اسلحه را در دست گرفته اید و می خواهید ما را گول بزنید. برگردید به دامن ملت بیایید و اسلحه ها را تحویل بدهید و اذعان کنید به اینکه ما خلاف کرده ایم. دعوی نکنید که ما در جبهه مشغول جنگ هستیم. دعوی این را نکنید که از اول تا حالا همیشه طرافدار اسلام و یا طرفدار از مردم بودیم... شما الان می بینید که بعضی احزابی که انحرافی هستند ما آنها را جزء مسلمین هم حساب نمی کنیم، مع ذلک، چون بنای قیام مسلحانه ندارند و فقط صحبت های سیاسی دارند، هم آزادی دارند و هم نشریه دارند و به طور آزاد... لکن شما بنای بر این مطلب را ندارید. من اگر در هزار احتمال، یک احتمال می دادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که می خواهید انجام بدهید، حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم؛ لازم هم نبود شما پیش من بیایید و حالا هم به موجب احکام اسلام نصیحت به شما می کنم؛ شما در مقابل این سیل خروشان ملت
نمی توانید کاری انجام دهید. شما اگر یک وقت ملت قیام کند، مثل یک ذره ای در مقابل این سیل خروشان هستید. بر گردید به دامن اسلام، بیایید آن چیزی را که دیگران می خواهند به شما بدهند و وعده آن را به شما می دهند دراسلام برای شما مهیاست.(9) پس از سخنان امام منافقان برای توجیه عدم خلع سلاح، طی هماهنگی با بنی صدر اعلام کردند که اگر بنی صدر به عنوان عالی ترین مقام رسمی کشور اجرای قانون را تضمین کند و سازمان تأمین سیاسی کافی داشته باشد آنها نیز برای تحویل سلاح های خود آمادگی دارند.
بنی صدر هم با اعلام این مسئله که حتی خود از گزند قانون شکنی ها در امان نیست چه برسد به اینکه به مجاهدین خلق تضمین بدهد، ظاهراً بن بست ایجاد شده برای منافقان را شکست. البته خود بنی صدر هم با این کار به نوعی موضع گیری علنی در مقابل امام دست زد. چه امام گفته بودند که سلاح هایتان را تحویل دهید در حالی که بنی صدر عملاً عکس این را توصیه کرده بود و این خود عامل مهمی در افشای بنی صدر گردید.(10)

پی نوشت ها :

1- همان، ص493.
2- جمهوری اسلامی، (3 بهمن 1358)، ص 11.
3- سازمان مجاهدین خلق«پیدایی تا فرجام»، ص 477.
4- صحیفه امام، ج12، ص 456- 459.
5- احمد رضا کریمی، شرح تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران و مواضع ‌آن(تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384)، ص128.
6- جمهوری اسلامی، (29مرداد 1358): ص2.
7- صحیفه امام، ج14، ص330، 331.
8- تروریسم ضد مردمی«بحثی پیرامون ماهیت و اهداف حرکت مسلحانه منافقین»، (دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1361)، ص 31- 35.
9- صحیفه امام، ج14، ص342- 344.
10- تروریسم ضد مردمی، همان ص36، 37.

منبع: نشریه 15 خرداد، شماره 16.