نویسنده: ریموند فرنشام
مترجم:نادیامترجم: نادیا غیوری


 
حال که امروزدرباره ساختاراصلی اثرمطالبی خواندیم ، بد نیست که به موضوع زیرساختار(یا ساختارفرعی )یا همان عناصری که به دراماتیزه شدن قصه کمک می کنند، بپردازیم.وقتی در نوشتن داستان از کلیات به جزئیات حرکت می کنید ، در واقع درحال نزدیک ترشدن به قلب فیلمنامه خود و رسیدن به اولین نسخه کارتان هستید.بخش عمده تقسیم می شود:
-صحنه ها که به شرح یک حادثه یا اتفاق خاص می پردازند.
-سکانس ها که از کنارهم قراردادن صحنه ها و رسیدن به یک مجموعه منطقی تشکیل شده اند.
ابزارهای شما برای نوشتن فیلمنامه هم دو شکل دارند:
-ابزارهای بصری که شامل کنش های شخصیت های فیلمنامه یا مجموعه ای از تصاویر بصری هستند.(البته اینها دریک نظام بصری تعریف شده، شکل می گیرند.)
-ابزارهای صوتی یا صدا که غالبا گفت و گوهای فیلمنامه را شامل شده و علاوه بر گفت و گو، صداها و جلوه های صوتی پیرامون شخصیت ها را نیزدربرمی گیرد.ازاین مرحله به بعد ، شما باید کاملا نسبت به ساختار کلی فیلمنامه مورد نظرتان و نیز همه جزئیات و لحظاتی که درقصد دارید، وقوف داشته و ذهنیت مشخصی داشته باشید .اما قبل از این که کار را شروع کنید و پیش بروید ، باید پنج نکته کلیدی را درباره قصه تان بدانید:1-قصه تان ازکجا شروع می شود؟2-حادثه محرک و نقطه عطف اول شما کجاست ؟ 3-نقطه اوج و نقطه کشف حقیقت در پرده دوم ، کی اتفاق می افتد ؟4-نقطه اوج نهایی قصه کدام است ؟ 5-پایان فیلمنامه شما چگونه است؟
بنابراین قبل ازآغاز کار به این پنج پرسش پاسخ داده و آنها را معلوم کنید.بعد ازاین کار می توانید براساس الگوی ازپیش تعیین شده و با استفاده ازتقسیم بندی قصه به سکانس های متناسب با خط داستانی ، فیلمنامه را پیش ببرید.

سکانس:

درک مفهوم سکانس بسیار مهم و ضروری است ، زیرا سکانس درحقیقت چهارچوب شکل دهنده قصه شماست.
درفیلمنامه نویسی دو نوع سکانس وجود دارد:
-سکانس دراماتیک یا نمایشی:دراین نوع ازسکانس ها ، مجموعه ای از صحنه ها به دلیل داشتن ایده ای یکسان با یکدیگر مرتبط می شوند و به این ترتیب واحد مجزا و قائم به ذاتی را درفیلمنامه به وجود می آورند.(درپایان سکانس های دراماتیک شاهد نقطه اوج هستیم .)
-سکانس های انتقالی یا رابط:این نوع از سکانس ها که نسبت به نوع اول ، سکانس های کوتاه تری محسوب می شوند ، برای ایجاد ارتباط میان دو سکانس دراماتیک و یا تعریف و بسط شخصیت پردازی شخصیت ها (غالبا درآغاز پرده اول )به کار می روند.درسکانس های انتقالی یا رابط لازم نیست که درپایان سکانس با یک حادثه یا واقعه دراماتیک ، به نقطه اوج برسیم.
می توان گفت که سکانس دراماتیک یکی ازمهم ترین اجزای تشکیل دهنده یک فیلمنامه است.اگرساختار را ستون فقرات یک فیلمنامه فرض کنیم ، درآن صورت سکانس ها قسمت های دیگراسکلت یا استخوان بندی اثر را تشکیل می دهند و با کمک هم همه اجزای قصه را در کنار هم نگه می دارند.این دو عامل اساس ، مظهر و شکل دهنده طرح دقیق فیلمنامه شما هستند.هر سکانس که بنابر توضیح قبل ، مجموعه ای است از صحنه ها با ایده واحد ، می تواند با یک یا چند کلمه تعریف شود:فرار، تعقیب ، ورود ، خروج ، یک شخصیت خاص ، تجدید دیدار ، قتل یا عباراتی از این دست.برای مثال در پایان فیلم فارغ التحصیل با سکانس جست و جو برای یافتن الین و بالاخره پیدا کردن او در کلیسا ( تعقیب )روبه رو هستیم.یا در فیلم پدرخوانده می بینیم که فیلم با سکانس عروسی آغاز می شود.درمزرعه رویاها هم درسکانس ترنس مان می بینیم که ری بعد ازتحقیق و جست و جوی بسیار، مان را پیدا می کند و سپس او را گم می کند.
سکانس ها را می توان به گیره هایی تشبیه کرد که روی بند رخت ساختار قرار گرفته اند و شما داستانتان را با کمک آنها به این بند آویزان می کنید.هرسکانس دراماتیکی برای خود آغاز، میانه و انجام جداگانه ای دارد و در واقع مجموعه کاملی از کنش های
دراماتیک است.هرسکانس دراماتیک به نوعی منعکس کننده شکل ساختار کلی فیلمنامه شماست.علاوه براین ، هرسکانسی (اعم از سکانس های نمایشی یا انتقالی/رابط)برای ایجاد حس تداوم و حرکت ، با ابتدای سکانس بعدی خود همپوشانی دارد.
یک فیلمنامه می تواند بسته به نیاز، ازسکانس های طولانی متعددی تشکیل شده باشد.البته این موضوع ارتباط مستقیم با ریتم فیلمنامه دارد.یک داستان آرام و درون گرا مثل مزرعه رویاها نه سکانس طولانی دارد ، فیلم تفکر برانگیز شورش بی دلیل هفت سکانس و فیلم هیجان انگیز و با ریتم تندی در قصه و تدوین مثل سرعت سکانس هایی بسیار زیاد و البته کوتاه تر دارد.بد نیست که به عنوان یک تمرین تعداد سکانس های فیلم سرعت را بشمارید.بعد ازاین کار متوجه خواهید شد که این موضوع کاملا عمدی و با طرح قبلی اتفاق افتاده است.تمرین بعدی شما این است که فیلم هایی که دربخش ساختار آنها از آنها نام بردیم ، دوباره ببینید و تعداد سکانس های هر یک را معلوم کنید.این سوال را از خود بپرسید که علت زیاد بودن یا کم بودن تعداد سکانس ها در این فیلم ها چیست ؟ دربخش ساختار از فیلم های زیر نام برده شده است:شاهد ، بازی اشکبار، دون ژوان دو مارکو ، مزرعه رویاها ، مسابقه حضور ذهن ، مخمصه ، لانچ نس ، حس و حساسیت ، قهرمان محلی ، در انتظاربازدم ، ادوارد دست قیچی ، ماوریک ، هاوارد زاند ، چهار عروسی و یک تشییع جنازه ، بیگانگان در ترن ، محله چینی ها ، پالپ فیکشن ، پیانو ، مخلوقات آسمانی ، پرونده های مجهول ، شادی ها ، دختران طلایی ، سال های سرگردانی ، میزری ، ماسک ، شهر اسباب بازی ، سقوط ، افشاگری ، سرعت ، توتستی ، بی خواب در سیاتل ، Day Groundhog ، فارست گامپ ، ترک کردن لاس و گاس ، فیلادلفیا ، سینما پارادیزو ، سان ست بولوار و رین من.
بیایید با هم سکانس های فیلم تلما و لوئیز (مدت فیلم 123 دقیقه )را بررسی کنیم :
1.سکانس افتتاحیه(فرار)این سکانس تقریبا از دقیقه (2)تا دقیقه (11)فیلم طول می کشد:
.لوئیز به تلما تلفن می کند.(برای این که نقشه شان را قطعی کند.)
.آشپزخانه:مواجهه تلما و داریل (مشکل /مانع :رفتارسلطه جویانه داریل و موارد دیگر )
.تلما تصمیم می گیرد.(کنش )
.لوئیز با ماشین به دنبال تلما می آید و آنها با هم حرکت می کنند.(نقطه اوج و نتیجه سکانس اول )
2.سکانس بار(سکانس انتقالی /رابط )(دقیقه 11)
3.سکانس فرار(دقیقه 18)
.(دقیقه 19)مرد سعی می کند به تلما تجاوز کند.(مشکلاتی که درپی این حادثه محرک ایجاد می شود ، انگیزه لازم برای ادامه داستان را به وجود آورده و قصه را پیچیده ترمی کند.)
.(دقیقه 20)شلیک به مرد (کنش ،بحران )
.فرار(گره گشایی پایان سکانس )
4.اولین سکانس انتقالی فرار(دقیقه 21)
.راندن ماشین بدون هدف (ایجاد مسئله )
.اتاقی درهتل:تصمیم گرفتن (حل مسئله )
5.سکانس گم کردن پول :
.(دقیقه 45)پسرجوان با بازی برادپیت با آنها همراه می شود .
.برای دورماندن ازدست پلیس ، از مسیر منحرف می شوند ؛ جیمی و لوئیز در هتل یکدیگر را می بینند.(موانع موجودی بر سر راه لوئیز)
.(دقیقه 60)تلما و پیت ارتباط صمیمانه ای با هم برقرار می کنند ؛ در همین حال لوئیز و جیمی از هم خداحافظی کرده و جدا می شوند .
.بدون توجه پول را دراتاق رها می کنند.(بحران )
.(دقیقه 66)متوجه می شوند که پیت پول ها را دزدیده (نقطه اوج ، گره گشایی یا نتیجه نهایی سکانس )، بدبیاری بزرگ
6.سکانسی که تلما کنترل اوضاع را به دست می گیرد:
.(دقیقه 71)تلما به فروشگاه بین راه دستبرد می زند ، مانع و بدبیاری :نقطه بدون بازگشت .
7.سکانس رفتن به طرف مکزیک (این سکانس بیشتر بر مبنای مواجهه دو زن با راننده کامیون و رفتار بی ادبانه مرد شکل گرفته است):
.(دقیقه 74)نخستین مواجهه آنها با راننده کامیون
.برادپیت توسط پلیس دستگیر و درمقر پلیس بازداشت می شود .
.تلما به داریل تلفن می کند و متوجه حضور پلیس درخانه می شود.(مشکل تشدید می شود )
.آنها درطول شب به رانندگی ادامه می دهند.(این بخش از سکانس تقریبا(15)دقیقه طول می کشد )
.(دقیقه 89)دومین مواجهه آنها با راننده کامیون
.تلما از لوئیز می پرسد که آیا درتگزاس به او تجاوزشده با خیر؟
.پلیس به علت غیر مجاز آنها را تعقیب می کند.
.آنها پلیس را درصندوق عقب ماشین اسیرمی کنند.
.تلما و لوئیز درباره ادامه فرار با هم جر و بحث می کنند.
.تلما برای بار دوم به پلیس که رفتار دوستانه ای داشته ، تلفن می کند.
.تلما و لوییز با هم قرارمی گذارند که تا آخرراه را ادامه دهند و هیچ وقت برنگردند.(این بخش ازسکانس هفت ،(16)دقیقه طول می کشد )
.(دقیقه 105)سومین مواجهه آنها با راننده کامیون
.(دقیقه 108)آنها به کامیون مرد شلیک و آن را منفجر می کنند .نقطه اوج این سکانس .
8.سکانس تعقیب نهایی
.(دقیقه 111):پلیس ها تعقیب آنها را آغاز می کنند .
.تلما و لوئیز در بالای سخره به محاصره پلیس درمی آیند .
.(دقیقه 120):آنها ماشین را به سمت پرتگاه می رانند .
درهرسکانس می توانیم یک الگوی مشخص را ببینیم :
بنای داستان ، طرح مشکل ، راه حل های ممکن ، کنش ، بحران ، نقطه اوج ، عواقب و نتیجه .

اهداف سکانس

قهرمان اصلی ما درهرسکانس یک هدف ویژه دارد و احساس می کند که دستیابی به این هدف او را یک قدم به هدف کلی اش در فیلمنامه نزدیک می کند.(و نیازهای نمایشی آنها را هم برطرف می کند.)البته باید به یاد داشته باشیم که در فیلمنامه ، اهداف دیگری نیز وجود دارد که به سبط شخصیت ها مریوط شده و در منحنی تغییر آنها کاملا موثر است .
بنابراین:
.هدف هرسکانس از هدف کلی فیلمنامه نشئت می گیرد .
.هدف هرسکانس با هدف سکانس بعدی فرق می کند.
.هدف سکانس باید به تقویت کنش های آن سکانس کمک کند.(و البته باید مهم تر و قوی تر از هدف سکانس قبلی باشد.)
دریک سکانس ، هر حرکتی برای رسیدن به هدف با یک مانع مواجه شده و در بدو امر این حرکت به شکست منجر می شود.بعد ازاین شکست ، تلاش دوباره ای از طرف شخصیت آغاز می شود.هر یک از این حرکت های جدید سبب می شود تا شخصیت مورد نظر به رویکرد یا استراتژی تازه ای دست پیدا کند.البته ممکن است که این حرکت ها به موفقیت یا شکست ختم شوند و یا حتی عامل مزاحمی برسر راه آنها ایجاد شود.درهرحال مهم ترین بخش هر سکانس دراماتیک چیزی نیست جز تلاش برای رسیدن به هدف آن سکانس .این تلاش وچالش درمواجهه عمدی با یک مانع
صفحه61@
یا کشمکش ایجاد می شود.

موانع و گره های هرسکانس

معمولادرهرسکانس برای ایجاد انرژی لازم به منظور ورود به سکانس بعدی ،ازعواملی چون گره افکنی ، مانع یا واژگونی استفاده می کنند.البته این موانع مسیراصلی داستان را تغییرنمی دهند ، بلکه به شکلی دراماتیک شخصیت ها را وادارمی کنند تا شیوه رسیدنشان به هدف را تغییردهند و به این ترتیب سرنوشت و مسیرحرکت شخصیت ها را عوض می کنند.به این ترتیب هریک ازاین موانع،از قبل مشخص می کنند که سکانس بعدی باید چه وضعیت یا شکلی داشته باشد.با این توضیح ، یک بار دیگربه سکانس بندی فیلم تلما و لوئیز نگاه کنید.آیا این حرف درباره این فیلم صدق می کند ؟

گره گشایی

بعد از یک گره افکنی یا مانع ، لحظه ای هست که شخصیت یا شخصیت ها متوجه می شوند که شیوه آنها یا هدف سکانس باید تغییر کند یا کنار گذاشته شود ؛ هرچند این امربه شکل کاملا آگاهانه و به تعبیری واضح اتفاق نمی افتد، اما مشاهده مجموعه ای از کنش های خاص ما را متوجه می کند که شخصیت درروش خود ایجاد تغییر کرده و یا دیگر درپی رسیدن به هدف سکانس نیست.

موقعیت و محتوا

ازآنجایی که قانون مشخصی وجود ندارد تا بر اساس آن تعداد سکانس های لازم برای فیلمنامه تان را معین کنید ، بنابراین تعیین این موضوع ، باید فکریا ایده ای را که بین سکانس های مختلف (موقعیت ها )ارتباط ایجاد می کند ، بشناسید .بعد از شناختن درست موقعیت خواهید دید که محتوای مورد نیازتان را هم شناخته اید .

تمرین

بیایید سکانسی بنویسیم که موقعیت آن حرکت یا رفتن به سفرباشد.داشته های ما اینها هستند:قراراست مرد جوانی برای شروع یک کار جدید ، با هواپیما به شهر دوری سفرکند.آغاز:سکانس ما با صحنه بیدار شدن قهرمان ازخواب ، اصلاح صورت ، بستن چمدان و ترک خانه آغاز می شود.میانه :تو و همراهانش چمدان ها را در ماشین می گذارند و به طرف فرودگاه حرکت می کنند.ممکن است در بین راه برای خداحافظی از یک دوست قدیمی هم توقف کنند و بعد به فرودگاه بروند.انجام :درفرودگاه چمدان های آنها را وارسی می کنند و بلیت هایشان را می گیرند .شاید دراین لحظات آخر و موقع خداحافظی با خانواده ، که برای بدرقه آنها به فرودگاه آمده اند، قطره اشکی هم بریزند و بالاخره به طرف درب خروج بروند ، سوار هواپیما بشوند و پرواز کنند...اما به نظر می رسد که یک جای کار ایراد دارد.ایراد کار کجاست ؟ تصمیم گیری با شماست.
می بینیم که به همین راحتی و به سرعت توانستید با استفاده از پنج صحنه یا بیشتر، یک سکانس از فیلمنامه تان را بنویسید.در واقع با این کار شما پنج ، شش صفحه مطلب نوشته اید و محتوای کار را شکل داده اید.
تمرین:حالا سکانس بعدی را (با در نظر گرفتن آغاز/میانه /انجام آن )با موقعیت پرواز، سفر یا رسیدن به شهر مورد نظربنویسید .
تمرین:حالا قصه ای را که درذهن دارید ، سکانس بندی کنید.این سکانس بندی باید براساس نکاتی که دراین بخش خواندیم ، انجام شود .

صحنه

اگرمی خواهید ساختار یک صحنه را بشناسید، آموزه های استانسیلا وسکی را مطالعه کنید و ببینید بر اساس این آموزه ها ، بازیگران در یک صحنه به دنبال چه چیزی هستند؟نقاط درگیری و کشمکش میان آنها کدام است ؟ صحنه درچه نقطه ای تغییر مسیرمی دهد و جهت حرکت خود را عوض می کند؟
(لری فرگوسن ، فیلمنامه نویس فیلم شکاراکتبرسرخ )
صحنه مهم ترین جزء تشکیل دهنده فیلمنامه و عنصراصلی قصه است.صحنه جایی است که اتفاق ها در آن روی می دهد و غالبا نیز این اتفاق ها،اتفاقی خاص و ویژه هستند.صحنه یک واحد مشخص برای نشان دادن کنش است ، جایی که درآن قصه و طرحی را که برای کشمکش دراماتیک خود پی ریزی کرده اید، تعریف می کنید.به یکی از فیلم های مورد علاقه خود فکرکنید.چه چیزی از فیلم را به خاطر می آورید؟ قطعا تمام فیلم درخاطرتان نمانده ، اما برخی از صحنه های مهم و جذاب آن را در یاد دارید.برای مثال در فیلم روانی ، صحنه حمام ، درفیلم پوچ کسیدی و ساندس کید ، صحنه پریدن از بالای پرتگاه ، در فیلم کازابلانکا صحنه ای که درآن جمله معروف «دوباره بزن سام »گفته می شود و یا صحنه فرودگاه در پایان فیلم ، در فیلم سگ های انباری صحنه بریدن گوش که با موسیقی شادپاپ همراه شده ، همگی صحنه هایی هستند که درذهن می مانند.-درتعریف صحنه گفته اند که یک صحنه تازه وقتی شروع می شود که مکان یا زمان تغییر کند.هد هرصحنه پیشبرد داستان است.هر فیلمنامه شامل تعداد زیادی صحنه است ،(توجه داشته باشید که تعداد صحنه ها و کمی و زیادی آنها اصلا اهمیت ندارد.)فیلمنامه ما برای این که به شکلی کاملا دراماتیک و موثر نوشته شود ، نیاز به تعداد مشخصی صحنه دارد ؛ نه کمتر و نه بیشتر.-علاوه بر این ، کوتاه یا بلند بودن یک صحنه را فقط و فقط نیاز صحنه معلوم می کند.یک صحنه می تواند یک جمله، یک عبارت و یا حتی چند کلمه باشد.ازطرفی یک صحنه می تواند چندین صفحه فیلمنامه مه را نیزدربربگیرد.هر چند خواننده های حرفه ای فیلمنامه ، وقتی با صحنه ای مواجه می شوند که بیشتر از سه صفحه (یا سه دقیقه )طول می کشد ، رو ترش می کنند.فیلمنامه نویس های مبتدی اغلب صحنه هایی می نویسند که پراست از دیالوگ و جزئیات به همین دلیل هم از شیوه صحیح آغاز یا ورود.
به این صحنه و ختم آن ، غافل می مانند.این داستان است که به شما می گوید صحنه هایی باید چقدر کوتاه یا بلند باشند ؛ بنابراین به داستان خود اعتماد کنید.
البته یک صحنه پیچیده ترازاین چیزی است که گفتیم.در واقع یک صحنه سوای ماهیت منفردش ، بخشی از یک کلیت و ساختار بزرگ تر یعنی همان فیلمنامه است.کاربراتور یک ماشین را درنظر بگیرید:وظیفه این کاربراتور، کمک کردن به حرکت موتور ماشین است و اگر آن را از روی زمین برداریم ، ماشین دیگرحرکت نمی کند.در یک فیلمنامه هم صحنه ها باید طوری انتخاب شده باشند که اگر یکی از آنها را حذف کنیم ، کل فیلمنامه به هم بریزد.درعین حال همان طور که یک کاربراتور مکانیزم داخلی خودش را دارد ، هرصحنه نیز مکانیزم خاص خود را دارد.بنابراین هرصحنه دارای دو کارکرد مجزاست:اول به عنوان عنصری منفرد و مجزا و دوم به عنوان جزئی از یک کلیت بزرگتر.
صحنه ها به سه گونه مختلف طبقه بندی می شوند:صحنه های تصویری (که درآنها یک اتفاق بصری و قابل دیدن رخ می دهد ؛ بدون آن که دیالوگی رد و بدل شود ، مثل یک صحنه اکشن یا یک صحنه ارتباطی .انتقالی )، صحنه های گفت و گو (برای مثال گفت و گویی که بین دو یا چند شخصیت رد و بدل می شود)و صحنه های دراماتیک (که تلفیقی است از کنش های تصویری و گفت و گوی میان شخصیت ها ).
صحنه های تصویری غالبا کوتاه و غیر دراماتیک هستند.هدف از آوردن این نوع صحنه ها درفیلمنامه این است که از آنها به مثابه رابط یا انتقال دهنده استفاده کرده و چند صحنه یا کنش و یا بخش های مختلف یک کنش را به هم مرتبط کنیم .مثلا:
خارجی -خیابان های شهر فیلادلفیا -روز
ماشین جان به طرف خانه درحرکت است .
...درشکل دیگر، صحنه های تصویری می توانند به عنوان نمای معرف برای صحنه دراماتیک بعدی به کار روند.مثلا:
خارجی -هنگ کنگ -بازار-روز
جمعیت زیادی دربازاربه چشم می خورد.بازار پراز بازرگانان شرقی و انگلیسی.دراین بازارهرچیزی برای خرید و فروش پیدا می شود:لوازم برقی، وسایل منزل ، غذا و... .
گاهی هم صحنه های تصویری هر دو نقش ، یعنی نقش رابط و نقش معرف را به طور همزمان بازی می کنند.صحنه هایی از این جنس ساختار.درونی ساده ای دارند و گاه حتی از ساختار درونی خاصی هم برخوردار نیستند ، بنابراین هیچ وقت درآنها (یا در شروع آنها ) بحرانی نمی بینیم که به نقطه اوج برسد.هدف این صحنه ها فقط این است که شخصیت ها را از نقطه الف به نقطه ب برسانند ، آن هم بدون این که مخاطب متوجه شود.موقع نوشتن صحنه های گفت و گو باید یک نکته را به خاطر داشته باشیم و آن هم این است که مشغول کار در یک مدیوم تصویری هستیم.طول یک صحنه گفت و گو محور، نباید از یک حد مشخص فراتر برود.بنابراین مراقب باشید که این نوع صحنه ها در فیلمنامه تان ازسه صفحه (یا همان سه دقیقه )طولانی ترنشوند .خواننده های حرفه ای فیلمنامه از صفحه های گفت و گویی بیش ازسه صفحه خیلی خوششان نمی آید و آن را نشانه غیرحرفه ای بودن شما در زمینه فیلمنامه نویسی تلقی می کنند.البته دراین مورد استثناهایی هم می توان یافت ، اما طول اغلب صحنه های گفت و گویی از یک چهارم صفحه تا سه صفحه بیشتر نیست.
درست است که درام یعنی کشمکش.اما لازم نیست برای داشتن یک صحنه دراماتیک خوب ، کشمکش های بزرگی مثل تصادف دو قطار را خلق کنیم.اگرحتی درمورد موضوع کوچکی مثل این که «شستن ظرف ها نوبت چه کسی است ؟»بتوانیم کشمکش درستی ایجاد کنیم ، در آن صورت می توانیم صحنه دراماتیک موفق و موثری داشته باشیم.
(مل یانگ ، تهیه کننده فیلم Brookside)
صحنه های دراماتیک ، همان طور که همه می دانیم ، بهترین نوع صحنه ها هستند.این نوع از صحنه ها آغاز، میانه و انجام دارند ؛ هر چند ممکن است لازم نبینید که هر سه بخشی را که گفتیم روی پرده نشان بدهید.دراین مورد دیگر تصمیم با شماست.این نوع صحنه ها پیرنگ اصلی فیلمنامه را پیش می برند و شخصیت ها را به بیننده معرفی می کنند.با کمک آنها می توانید کشمکشی را که از قبل در قصه تان شروع شده به نقطه بحرانی و بعد از آن به نقطه اوج برسانید.
هر صحنه دراماتیکی شامل اجزای زیراست:
.بافت یا موضوع (مشغولیت ):کاری که شخصیت ها در آن صحنه به انجام آن مشغول اند .
.گفت و گو:حرف هایی که بین شخصیت ها رد و بدل می شود .
.بافت یا موضوع فرعی:چیزی که در لایه های زیرین صحنه درحال اتفاق افتادن است و یا معنای واقعی کنش ها یا گفت و گوهای شخصیت ها درصحنه.
توجه داشته باشید که درفیلمنامه شما همه تصویرها ، توصیفات و یا تمام گفت و گوهای میان شخصیت ها باید ویژگی های زیر را داشته باشند :
الف)باعث پیشبرد کنش ها در پیرنگ قصه باشند .
ب)شخصیت ها را معرفی کند.
ج)به طور همزمان هر دو ویژگی الف و ب را داشته باشند .
اگرتصویر، توصیف و یا گفت و گویی هیچ یک از ویژگی های مذکور را نداشته باشد ، باید از خود بپرسید آیا راهی وجود دارد تا این عنصر را به شکل بهتری (و به عبارت دیگر تصویری تری )درفیلمنامه طرح کنید ؟ یا این که آیا اصلا نیازی به وجود آن در فیلمنامه هست و یا می توان آن را حذف کرد؟ یک فیلمنامه خوش ساخت (مثلا چهار عروسی و یک تشییع جنازه ، توتستی ، میزری ، ماوریک ، مظنونان همیشگی ، سرعت یا دیگر فیلم هایی که در بخش ساختار از آنها نام بردیم )را بررسی کنید و ببینید که چطور برای هر نکته یا تک تک خطوط این فیلمنامه علت خاصی در نظر گرفته شده و همه چیز درست همان جایی است که باید باشد.در واقع هر یک از صحنه ها به تنهایی و یا در ارتباط با یکدیگر، برای این درفیلمنامه آمده اند تا براساس خواسته فیلمنامه نویس ، چیزی را نشان بدهند و یا برعکس .
هرصحنه از دوعامل اصلی تشکیل شده است:موقعیت کلی و محتوای خاص.
موقعیت نشان دهنده زمان و مکانی است که صحنه باید درآن اتفاق بیفتد.

مکان:خارجی یا داخلی

زمان:روز یا شب (بهتراست بر اساس توصیه هایی که قبلا ذکر کردیم ، در توضیح زمان صحنه تا حد امکان از دو کلمه روز و شب استفاده کنیم و وارد جزئیات نشویم.)
به این ترتیب سرصحنه های ما شکل زیر را خواهند داشت :
داخلی -آشپزخانه -روز
یا
خارجی -خیابان -شب
تغییردرزمان یا مکان نشان دهنده این است که با صحنه جدیدی مواجه شده ایم.هر صحنه حداقل اطلاعات یکی از عناصر محتوایی ضروری داستان را برای بیننده یا مخاطب روشن می کند و هدف هر صحنه نیز انتقال همین اطلاعات است.حتی اگر صحنه ما یک صحنه انتقالی هم باشد، به ما اطلاع می دهد که قرار است محل وقوع صحنه بعدی ، جای دیگری باشد وصحنه های دراماتیک نیز مثل فیلمنامه و سکانس ، دارای آغاز، میانه و انجام هستند ، اما این شما هستید که تصمیم می گیرید کدام یک از این بخش ها را نشان دهید.شما در مقام فیلمنامه نویس ، با این تصمیم خود سبب می شوید تا قصه تان بیشترین تأثیر را روی مخاطب بگذارد.باز هم تکرارمی کنم:هیچ قانونی وجود ندارد و داستانتان به شما خواهد گفت که چه باید بکنید.
من تا زمانی که نتوانم صحنه ای را با یک کنش خاص به پایان برسانم ، وارد صحنه بعدی نمی شوم.به محض رسیدن به این کنش ، دست از سرآن صحنه برمی دارم!(ویلیام گلدمن )توصیه:وقتی نوشتن صحنه ای را تمام کردید ، ابتدا و انتهای آن را ویرایش کرده و زوائد را کوتاه کنید.سپس اطلاعات باقی مانده را تا حد امکان فشرده کنید.به این ترتیب حدود نیمی از صحنه مزبور کوتاه شده و طول صحنه به نصف می رسد، اما این کوتاه کردن باید باعث شود تا صحنه شما دو برابر قبل استحکام داشته باشد.اگر صحنه هنوز به استحکام لازم نرسیده ، باز هم ابتدا و انتهای آن را کوتاه کنید و باقی مانده اطلاعات را فشرده کنید و آن قدراین کار را ادامه دهید تا نتیجه نهایی ، شما را راضی کند.با هرصحنه همان رفتاری را بکنید که درمورد مهمانی ها می کنید ؛ تا حد امکان دیر بروید و زود خداحافظی کنید .
منبع: فیلم نگار شماره 22