بنام خدا
5 بهار پیش در چنین ایامی ، زمان به بار نشستن چاقاله های بادام ، افرادی با درایت و صاحبان سرمایه و فضل اقدامی کردند به تاسیس محفلی ادبی فرهنگی و البته از روی خیر خواهی ؛ که خداوند جد و آبادشان را در بهشت برین مورد عنایت خاصه خود قرار دهد که به مصداق شعری از سعدی شیرازی ، که هر چه بیشتر فکر می کنیم ، کمتر یادمان می آید که با وقف بنایی ، اینبار نه از جنس خشت و خاک ، که با تار و پود علم و هنر و فرهنگ مقابله ای نموده اند به غایت به مثل ، در جواب کژتابی های ددمنشان . با گرد آوری افرادی بلند و کوتاه ، فربه و تراشیده و همگی اهل هوش و قریحه و خداوندان فضل و نوابغ ادب به مدد ادوات متمدن و البته یاری تنها خدای عالم ... باری جماعتی عایله مند که از دغدغه ی توطئه های روز افزون اهریمنان به مثال روغن در تابه جلز و ولزشان به هواست که البته در میانشان یکی دو قاشق هم مجرد که آنها هم مانند کره در تابه کمتر و کمتر می شوند ، به اتفاق و با تمام توان روزانه بارور می کنند و بالا می برند مطالبی از شیر مرغ تا جان آدمی زاد تا بارور کنند و بالا برند معلومات کاربرانی از بلاد دور و نزدیک را .
اینک شمع های پنجمین بهار زایشش را به فوت نشسته اند ، تا باد چنین بادا ...