احسان در خانواده از دیدگاه قرآن
« و وصینا الانسانَ بوالدیه حُسنا»(العنکبوت/8)(1).
« و بالوالدینِ احسانا»(البقره/83).
احسان از ریشه حسن می باشد و عبارت است از هر چیزی که موجب نشاط و سرور برای انسان شود(الراغب الاصفهانی، 1412: 117)، احساس خوشی، رضایت و تحسین را در ما برانگیزد و با غرض و هدف موردنظر موافقت و سازگاری داشته باشد. بعضی از اهل لغت ضد( ابن منظور، 1405، ج13: 114) یا نقیض( طریحی، 1375، ج6: 235)آن را قبح و بعضی سوء(الراغب الاصفهانی، 117: 1412) دانسته اند. در کاربرد قرآنی، این واژه دارای دو مفهوم دانسته شده است؛ گاه در معنای احسان و بخشش به دیگران« احسِنْ کما احسَنَ اللهُ إلیک»(القصص/77)(2) و گاه در معنای انجام هر کار نیک و آنچه که بر امت اسلامی به صورت معروف واجب شده(طبرسی، 1406، ج1: 298) به کار رفته است.
«إن الذین آمنوا و عملوا الصالحاتِ إنا لا نُضیعُ اجرَ من احسنَ عملا»(الکهف/30)(3)
در این صورت، تمام نکات اخلاقی و مثبت را شامل می شود و دامنه کاربرد آن، هم امور دنیوی( اعم از خانواده و اجتماع) و هم امور دینی را در برمی گیرد، البته اثر و نتیجه عمل هر کسی، چه خوب و چه بد، علاوه بر اینکه بر غیر اثر می گذارد به خود او نیز برمی گردد.
« إنْ احسنتمْ احسنتم لانفسکم و إنْ اساتُم فَلها»(الاسراء/7)(4)
مقصود از این آیه، همانند آیه « من عملَ صالحا فلنفسه و من أساء فعلیها...» فصلت/46)(5) این نیست که کار نیک به نفع صاحبش و کار زشت به ضرر او تمام می شود؛ بلکه این است که اثر احسان به خود احسان کننده و اثر کار سوء نیز به خود او برمی گردد. اگر پایه های ایمان به خدا متزلزل گردد و احساس مسؤولیت در برابر پروردگار از میان برود و عدالت اجتماعی جای خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنیت در چنین جامعه ای وجود نخواهد داشت، آرامش روحی نیز برای هیچ کس باقی نخواهد ماند. زیرا امنیت و آرامش روحی تنها موقعی به دست می آید که دو اصل ایمان و عدالت اجتماعی بر جوامع انسانی حکومت کند.(مکارم شیرازی، 1374، ج5: 321).
1. رابطه های معنایی احسان
1-1. رابطه معنایی احسان و برّ
با توجه به آیات مرتبط با احسان و برّ و مؤلفه های معنایی این دو، از جمله در سوره لقمان و بقره، می توان رابطه معنایی برّ و احسان را نیز ترسیم نمود. این دو در برخی از آیات رابطه جانشینی دارند و در معنای مترادف استعمال شده اند. در آیات مرتبط با حوزه خانواده می توان به این دو آیه استناد نمود:« و بالوالدین احسانا»(البقره/83)و «و برّا بوالدیهِ و لم یکنْ جبّارا عصیّا»(مریم/14)(6)بر و احسان در این دو آیه، به خیرخواهی در حق پدر و مادر سفارش و تأکید می نماید. در آیات دیگر که بعداً متذکر خواهیم شد، مصادیق آنها بررسی می گردد.1 -2. رابطه معنایی احسان و تقوی
الف. مؤلفه های معنایی محسنین
مؤلفه های معنایی محسنین مشخصه هایی هستند که ویژگی های ممیز این مفهوم را از دیگر مفاهیم نشان می دهد. در آیات زیر این مؤلفه ها به تفکیک ارائه شده است.«و الذین جاهدوا فینا لنهدیّنهم سُبلنا و إن الله لمع المحسنین»(العنکبوت/69)(7).
« و بُشری للمحسنین إنّ الذین قالوا ربُنا اللهُ ثمّ استقاموا فلا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون»(الاحقاف/12-13)(8).
« بلی من اسلمَ وجههُ للهِ و هو محسنٌ فلهُ اجرهُ عندَ ربهِ و لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون»(البقره/112)(9).
« هُدیً و رحمهً للمحسنین الذین یُقیمون الصلاهَ و یؤتون الزکاهَ و هم بالآخره هم یوقنونَ اولئک علی هدیً من ربهم و اولئک هم المفلحون»(لقمان/3-5)(10).
« اُعدتْ للمتقین الذین یُنفقونَ فی السّراء و الضّراء و الکاظمینَ الغیظَ و العافین عنِ الناسِ و اللهُ یحبُ المحسنین و الذین إذا فعلوا فاحشهً او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفرُ الذنوبَ الا اللهُ و لم یُصرّوا علی ما فعلوا و هُم یعلمون»(آل عمران/ 133-135)(11).
در آیات مذکور مؤلفه های محسنین به شرح ذیل آمده است:
1. اقامه نماز
2. ایتاء زکات
3. ایمان به آخرت
4. استقامت در راه خدا
5. تسلیم به خداوند
6. انفاق در سختی و آسودگی
7.تسلط بر خشم خود
8. درگذشتن از خطای مردم
9. جهاد در راه خدا
10. استغفار در صورت ارتکاب گناه
ب. مؤلفه های معنایی متقین
مؤلفه های معنایی محسنین و متقین در قرآن دارای نقاط اشتراک فراوانی است که از کنار هم قرار دادن آیات مربوط می توان اشتراکات آنها را به دست آورد.«هُدیً للمتقین الذین یؤمنونَ بالغیبِ و یقیمونَ الصلاه و مما رزقناهمْ یُنفقونَ و الذین یؤمنونَ بما اُنزلَ الیک و ما اُنزلَ من قبلک و بالآخره هم یوقنون اولئک علی هدیً من ربهم و اولئک هم المفلحون»(البقره/2-5)(12).
« و سارِعوا الی مغفرهٍ من ربکم و جنهٍ عرضُها السماوات و الارضُ اُعدّت للمتقین الذین یُنفقون فی السّراء و الضّراء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناسِ و اللهُ یحب المحسنین»(آل عمران/ 133-134)(13).
« لیس البرّ انْ تولّوا وجوهکم قِبل المشرق و المغربِ و لکن البرّ من آمنَ بالله و الیوم الآخرِ و الملائکه و الکتابِ و النبیین و آتی المال علی حُبه ذوی القربی و الیتامی و المساکینَ و ابن السبیل و السائلینَ و فی الرّقاب و اقام الصلاه و آتی الزکاهَ و الموفون بعهدهم إذا عاهدوا و الصّابرین فی البأساء و الضراء و حین البأسِ اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون»(البقره/177)(14).
« و الذی جاء بالصدق و صدّق به اولئک همُ المتقون لهم ما یشاءونَ عند ربهم ذلکَ جزاءُ المحسنین»(الزمر/33-34)(15).
مؤلفه های مورد بحث به شرح ذیل می باشد:
1. ایمان به خدا
2. ایمان به غیب
3. اقامه نماز
4. ایتاء زکات
5. انفاق مال
6. ایمان به کتاب خدا
7. ایمان به آخرت
8. ایمان به ملائکه
9. ایمان به پیامبران
10. وفای به عهد
11. صبر در سختی ها
با مقایسه مؤلفه های معنایی محسنین و متقین در آیات، می توان همپوشانی آنها را به دست آورد و گفت از نظر قرآن، متقین نسبت به محسنین همانند ابرار شمول معنایی دارد. این دو در مؤلفه های ایمان به غیب، اقامه نماز، ایتاء زکات، انفاق مال، ایمان به آخرت، صبر در سختی ها و استقامت در راه خدا مشترک بوده، در دیگر مؤلفه ها متفاوت می باشند.
در آیات بالا محسنین و متقین جانشین هم می باشند و در برخی دیگر همنشین هم معرفی شده اند. در آیاتی که این دو همنشین هم قرار گرفته اند، مکمل معنای یکدیگر می باشند. تقوی به عنوان یک عامل بازدارنده و احسان یک عامل حرکت آفرین در کنار هم قرار گرفته اند، که مجموعاً ترک گناه و انجام فرایض و مستحبات را شامل می شود.(طبرسی، 1406، ج8: 767)« قُل یا عبادِ الذین آمنوا اتقوا ربکم للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنهٌ»(الزمر/10)(16) و« و إن تحسنوا و تتقوا فإنّ الله کان بما تعملون خبیرا»(النساء/ 128)(17).
2.تقابل های معنایی احسان
2 -1.تقابل احسان و ظلم
ظلم در اصل به معنای انحراف از حد وسط و میانه یا وضع شیء در غیرموضع خود آمده است.(ابن منظور، 1405، ج12: 373)در قرآن ظلم معنای وسیعی دارد که هرگونه شرک، بدکاری و خلافکاری را اعم از ظلم به دیگران یا ظلم بر نفس، به معنای منع حق از مستحق را شامل می شود.«فلا تعتدوها و من یتعدّ حدود اللهِ فاولئک همُ الظالمون»(البقره/229)(18).
« إنّ الشرک لظلمٌ عظیم»(لقمان/13)(19) لقمان قبل از هر نصیحتی از توحید، یکتاپرستی و عبادت خداوند متعال بحث می کند و شرک را به عنوان بزرگترین ظلم معرفی می نماید؛ زیرا در شرک، عبادت در غیر موضع خودش و در غیر وجه الله انجام گرفته است.(فخر رازی، 1420، ج9: 120) عظمت هر عملی به عظمت اثر آن است؛ عظمت معصیت به عظمت کسی است که از او فرمان برده نمی شود. چون نافرمانی در اینجا نافرمانی خداست، پس شرک ستم عظیمی هم به نفس خود است و هم به خدا. ( طباطبایی، 1417، ج16: 215). اگر پایه های ایمان به خدا متزلزل گردد و احساس مسؤولیت در برابر پروردگار از میان برود و عدالت اجتماعی جای خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنیت در چنین جامعه ای وجود نخواهد داشت، آرامش روحی نیز برای هیچ کس باقی نخواهد ماند. زیرا امنیت و آرامش روحی تنها موقعی به دست می آید که دو اصل ایمان و عدالت اجتماعی بر جوامع انسانی حکومت کند.(مکارم شیرازی، 1374، ج5: 321).
« و من یتعدّ حدودَ اللهِ فقد ظلم نفسهُ»(الطلاق/1)(20)و اگر حدود خدا پاسداری نشود، حقوق مردم نیز مورد تعدی و تجاوز قرار خواهد گرفت؛ زیرا حدود خدا موافق با مصلحت انسان هاست و اگر شخصی حقوق دیگران را در معرض تعدی قرار دهد، دیگری نیز حقوق او را در معرض تجاوز قرار خواهد داد.
قرآن با مقابل هم قرار دادن محسنین و ظالمین، خود را بشارتی برای محسنین و انذاری برای ظالمین معرفی می کند. در این آیات ظالم و محسن نسبت به هم تقابل معنایی دارند.
« و هذا کتبٌ مصدّقٌ لسانا عربیّاً لینذر الذین ظلموا و بُشری للمحسنین»(الاحقاف/12)(21)
« و بارکنا علیه و علی إسحاقَ و من ذریتهما محسنٌ و ظالمٌ لنفسه مبینٌ»(الصافات/113)(22).
2-2. تقابل احسان و اسائه
در آیه زیر، احسان و اسائه با هم تقابل معنایی دارند؛ پس می توان مؤلفه های مقابل احسان را در اسائه پیدا نمود.«لیجزی الذین اساءوا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحُسنی الذین یجتنبون کبائرالإثم و الفواحش إلا اللمم.»(النجم/31)(23)در این آیه، محسن به کسی اطلاق می شود که از گناهان کبیره اجتناب می کند و گاهی ممکن است به گناهان صغیره نزدیک شود. بنابراین، مسیء به شخصی اطلاق می شود که نه تنها از گناهان صغیره اجتناب نمی کند، بلکه مرتکب گناهان کبیره و فواحش نیز می شود. به این ترتیب، احسان و اسائه در بخشی از معنا( لمم) همپوشانی داشته و در بخشی( اثم)با هم تقابل معنایی دارند. با توجه به تقابل معنایی اثم و عدوان با تقوا و برّ، می توان با تأکید بیشتری رابطه معنایی تقوا، بر و احسان را ثابت نمود.
3. مصادیق احسان
3 -1. قول کریم
قول کریم یکی از مهم ترین مصادیق احسان به والدین و شیوه برخورد با آنان است که قرآن توجه ویژه ای به آن نشان داده و در مواردی که توصیه و تأکید به خیرخواهی نموده، از این واژه یا واژه های جانشین استفاده کرده است.کریم از نظر لغوی به انواع خیر و شرف و فضل گفته می شود و اسمی است برای کارهای نیک که ظاهر و مشخص است. قول کریم گفتاری را گویند که سنجیده و بزرگوارانه و در نهایت فروتنی و تواضع باشد. در قرآن کریم" لا تنهر" از ماده نهر به معنای راندن توأم با خشونت، رنجاندن(طریحی، 1375، ج3: 503)، فریاد زدن، درشت حرف زدن و بی احترامی است که با قول کریم تقابل معنایی دارد.(الزمخشری، 1407، ج2: 658)احتمالاً ریشه آن با نهر آب جاری یکی است؛ زیرا در نهر هم آب با شدت رانده می شود.« و فجّرنا خلالَهما نهَرا»(الکهف/33)(24).
« و قضی ربک ألا تعبدوا الا ایاهُ و بالوالدین احسانا إما یبلُغنّ عندک الکبرَ احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اُفٍّ و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کریما»(الاسراء/23)(25).
این آیه یکی از روشن ترین مصادیق احسان به والدین و شیوه برخورد با آنان را نام می برد و از کمترین اهانتی به آنان حتی به اندازه افّ نهی کرده و آن را بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگترین گناهان کبیره معرفی می کند.( طباطبایی، 1417، ج13: 179) چنانکه در روایات آمده است:« کوچکترین عملی که موجب عاق و نفرین پدر و مادر می شود گفتن کلمه اف است چنانچه خداوند از این کلمه کوچکتر می دانست هر آینه از آن نهی می کرد»(کلینی، 1365، ج2: 348)(26).
افّ در اصل به معنای هر چیز کثیف و آلوده است و بعضی به چرکی اطلاق کرده اند، که در زیر ناخن جمع می شود که هم ناچیز است و هم آلوده.(الراغب الاصفهانی، 1412: 15)بعضی دیگر گفته اند این کلمه از آن نشأت گرفته است که هرگاه خاک یا خاکستر مختصری روی بدن یا لباس انسان بریزد، انسان با دمیدن بر آن، آن را از خود دور می کند، صدایی که از دهان انسان در این موقع بیرون می آید، چیزی است شبیه اوف یا اف که توسعه یافته و در معنی اظهار ناراحتی، تنفر و خشم، مخصوصاً از چیزهای کوچک، به کار رفته است. لذا این کلمه را در اصل، اسم صوت دانسته اند( صدایی که به هنگام اظهار نفرت یا ابراز تألم و درد جزئی، مانند آخ، یا فوت کردن چیز آلوده ای از دهان انسان خارج می شود). (مکارم شیرازی، 1376، ج12: 84).
این کلمه اصطلاحاً در مقام توهین و تحقیر به کار برده می شود. قرآن ابتدا از کوچکترین اهانت و توهینی به پدر و مادر باز می دارد.« و الذی قال لولدیه اُفٍ لکما»(الاحقاف/17)(27) سپس قرآن از مخالفت های شدید و تند منع می کند(الزحیلی، 1418، ج15: 55)« و لا تنهرهما»(الاسراء/23)(28)؛ و افرادی را که مخالفت می ورزند، نقطه مقابل کسانی می داند که تسلیم اوامر خداوند هستند و با اخلاص به والدین خود احسان می کنند و هم در نهایت تواضع و ادب با آنها سخن می گویند. با توجه به آیه فوق نه تنها باید از برخورد تند با پدر و مادر پرهیز کرد، بلکه در محضر آنان باید گفتار کریمانه و بزرگوارانه داشت. یعنی در مقابل پدر و مادر علاوه بر اینکه حرف خوب باید زد، خوب نیز باید صحبت کرد. این دو، رکن اساسی در حفظ کرامت والدین است.(جوادی آملی، 1379: 331).
در آیات دیگر واژه هایی مانند قول معروف، قول حسن، قول لین و قول میسور که در بخش هایی از معنا با قول کریم مشترک هستند، فراوان دیده می شود، برای روشن تر شدن معنای کریم، به بررسی واژه های این حوزه معنایی و به عبارتی دیگر، واژه های جانشین کریم می پردازیم.
3 -2.قول حسن
واژه حسن نیز مانند کریم، به معنای هر چیز خیر و نیکو آمده است و در آیات دیگر، از جمله در حوزه مسائل اجتماعی، توصیه به گفتاری نیکو دارد. قرآن با دستور به رفق و مدارا در این زمینه می فرماید تا زمانی که با تحریک عواطف انسان ها و با موعظه و اندرز می توان آنان را به طرف حق متوجه ساخت، نباید از راه های دیگری وارد شد. قرآن هم در امور دینی، چه در مواجهه با فساق:« ادعُ الی سبیل ربّک بالحکمهِ و الموعظهِ الحسنه»(النحل/125)(29)، چه در مواجهه با مردم عادی« و لو کنتَ فظّاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک»(آل عمران/159)(30) و چه در امور دنیوی« و قولوا للناسِ حُسنا»(البقره/83)(31)، تا زمانی که با تلطف و مهربانی امکان دستیابی به اهداف موردنظر باشد، توصیه به گفتاری نیکو می کند. گفتاری که شاید دشمنان سرسخت را به دوستانی گرم و صمیمی مبدل کند.« و لا تستوی الحسنهُ و لا السیئهُ ادفع بالتی هی احسنُ فإذا الذی بینکَ و بینهُ عداوهٌ کانهُ ولیٌ حمیمٌ»(فصلت/34)(32).
امام باقر علیه السلام در توضیح آیه « و قولوا للناس حُسنا»می فرمایند:« مقصود از این آیه آن است که بهترین سخنی را که دوست دارید به شما بگویند، به مردم بگویید».(کلینی، 1365، ج2: 165).
3-3. قول لیّن
واژه دیگری که در آیات قرآن، جانشین کریم و حسن می باشد، لیّن است. لیّن در لغت به معنای نرم و منعطف، و ضد خشونت می باشد.(ابن منظور، 1405، ج13: 394)و در قرآن کریم نیز به همین معنا در آیات متعددی آمده است:« و ألنّا لهُ الحدیدَ»(سبأ/10)(33).
« تقشَعرُّ منهُ جلودُ الذین یخشونَ ربهم ثمّ تلینُ جلودهم و قلوبهم الی ذکرالله»(الزمر/23)(34).
این واژه در آیه دیگری در تقابل معنایی با فظ و غلیظ القلب آمده است. چنانکه در مورد پیامبرگرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:« فبما رحمه من الله لِنتَ لهم و لو کنتَ فظّاً غلیظ القلبِ لانفضوا من حولک»(آل عمران/159)(35).
فظ در لغت به معنی کسی است که سخنانش تند و خشن است( ابن احمد، 1414، ج8: 153)و غلیظ القلب به کسی اطلاق می شود که سنگدل و بی رحم باشد و عملاً انعطاف و محبتی نشان ندهد بنابراین، این دو کلمه گر چه هر دو به معنی خشونت است، اما یکی غالباً برای خشونت در سخن و دیگری در مورد خشونت در عمل به کار می رود. (مکارم شیرازی، 1374، ج3: 142)در آیه موردنظر نیز بحث از قول ملایم و نرم می باشد.
«فقولا لهُ قولاً لینا»(36)(طه/44).
برای نفوذ در قلوب مردم، حتی افراد گمراه و آلوده، نخستین دستور قرآن برخورد ملایم و توأم با مهر و عواطف است. در این آیه حتی در مقابل فرعون دستور به خویشتنداری می دهد تا شاید بتوان با این روش این گونه افراد را جذب نمود.
3 -4. قول معروف
قول معروف نیز از جمله واژه هایی است که در بعضی از آیات، جانشین کریم و واژه های هم معنا می باشد. معروف، گفتار یا کرداری است که چون از نظر عقل و شرع نیکوست، مردم آن را دوست دارند، و منکر گفتار یا کرداری است که مردم به خاطر زشتی اش نمی پسندند« و إنهم لیقولون منکرا من القولِ»(المجادله/2)(37) آیه کریمه« و قولوا لهم قولاً معروفا»(النساء/8)(38)خطاب به کسانی که مسؤولیت ایتام را به عهده می گیرند، می فرماید: با یتیمان به طور شایسته یعنی با نرمی و خوش زبانی سخن بگوئید. در آیه « فلا تخضَعنَ بالقولِ فیطمع الذی فی قلبهِ مرضٌ و قُلنَ قولا معروفا»(الاحزاب/ 32)(39) که در مورد همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است، « فلا تخضعنَ بالقولِ» اشاره به کیفیت سخن، و عبارت« قُلنَ قولاً معروفا» اشاره به محتوای سخن دارد و هرگونه گفتار باطل، بیهوده، گناه آلود و مخالف حق را نفی کرده، بیانی را توصیه می کند که شرع و عقل می پسندد. قرآن در هر موقعیتی با توجه به شرایط موجود، بهترین روش در نحوه بیان و گفتار را توصیه می کند؛ توصیه به کلامی که بیشترین تأثیر را در مخاطب داشته باشد.3 -5. قول میسور
میسور از ماده یسر به معنای راحت و آسان است، قول میسور گفتاری است که گفتنش سهل و آسان می باشد.« فقل لهم قولا میسورا»(الاسراء/28)(40). مفسران نیز مفهوم وسیعی برای آن قائل شده اند که هرگونه سخن نیک( قول حسن)، برخورد توأم با احترام و محبت( قول لین)، و متعارف را که انسان موجب تکلف نشود؛ (قول معروف)، دربرمی گیرد(فخررازی، 1420، ج7: 329).3 -6. قول سدید
بعضی سدید را از ماده سد به معنای محکم و استوار و خلل ناپذیر، و موافق حق و واقع دانسته اند و قول سدید را سخنی دانسته که همچون سد محکمی جلو امواج فساد و باطل را می گیرد. بعضی آن را از ماده سداد به معنای اصابت رأی و داشتن رشاد دانسته اند. بنابراین، سدید کلامی است که مطابق واقع است و لغو هم نمی باشد، و اگر فایده دارد فایده اش چون سخن چینی و امثال آن، غیرمشروع نیست.(طباطبایی، 1417، ج16: 347) قرآن در این آیه بر مؤمن لازم می داند، که به راستی آنچه می گوید، مطمئن باشد و گفتار خود را بیازماید تا مایه فساد یا لغو نباشد.«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا»(الاحزاب/70)(41) و «فلیتقوا الله و لیقولوا قولا سدیدا»(النساء/9)(42). گاهی می توان قول را کنایه از «رفتار» گرفت برای اینکه غالباً بین گفتار و رفتار ملازمه هست. در این آیه نیز بعید نیست که مقصود رفتار باشد چون کلمه «قول» اگر با صفت« سدید» توصیف شود، بدین معنا خواهد بود که این قول قابل آن هست که به آن معتقد شد و مطابقش عمل کرد.از مجموعه آیاتی که در آنها واژه قول، همنشین با واژه های دیگر است، چنین به دست می آید که قرآن در هر موقعیتی با توجه به شرایط موجود، بهترین روش در نحوه بیان و گفتار را توصیه می کند؛ توصیه به کلامی که بیشترین تأثیر را در مخاطب داشته باشد. در جایی توصیه به قولی لین می کند که توأم با آرامش و تواضع باشد، در جایی توصیه به مدارا و در جایی دیگر سفارش به محکم و استوار بودن بیان می کند. در حوزه خانواده بیشترین توصیه، در کلام توأم با احترام متقابل و حفظ کرامت انسانی دیده می شود. خود نیز با لحنی متفاوت به بیان احکام اخلاقی بخصوص در حوزه خانواده پرداخته است.
نمایش پی نوشت ها:
1.کسانی را که ایمان آوردند و کردارهای شایسته کردند در زمره صالحان درآوریم.
2. و هم چنان که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن.
3.کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، بدانند که ما پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کنیم.
4. اگر نیکی کنید به خود می کنید، و اگر بدی کنید به خود می کنید.
5. هرکس که کاری شایسته کند، به سود خود اوست و هر که بد کند به زیان اوست. و پروردگار تو به بندگان ستم روا نمی دارد.
6. به پدر و مادر نیکی می کرد و جبار و گردنکش نبود.
7. کسانی را که در راه ما مجاهدت کنند، به راه های خویش هدایتشان می کنیم، و خدا با نیکوکاران است.
8. (و پیش از آن کتاب موسی راهنما و رحمت بود. و این، کتابی است تصدیق کننده آن، به زبان عربی، تا ستمکاران را بیمی) و نیکوکاران را مژده ای باشد. هر آینه آنان که گفتند که پروردگار ما الله است و سپس پایداری ورزیدند، بیمی بر آنها نیست و اندوهگین نمی شوند.
9.آری، هر کس که از روی اخلاص رو به خدا کند و نیکوکار بود، پاداشش را از پروردگارش خواهد گرفت و دستخوش بیم و اندوه نمی شود.
10. نیکوکاران را هدایت و رحمتی است: آنان که نماز می گزارند و زکات می دهند و به آخرت یقین دارند. اینان از جانب پروردگارشان هدایت یافته اند و اینان رستگارانند.
11. (بر یکدیگر پیشی گیرید برای آمرزش پروردگار خویش و رسیدن به آن بهشت که پهنایش به قدر همه آسمان ها و زمین است) و برای پرهیزگاران مهیا شده است. آن کسان که در توانگری و تنگدستی انفاق می کنند و خشم خویش فرو می خورند و از خطای مردم در می گذرند. خدا نیکوکاران را دوست دارد و آن کسان که چون مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی کنند، خدا را یاد می کنند و برای گناهان خویش آمرزش می خواهند و کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتی گناه آگاهند در آنچه می کردند پای نفشرند.
12. این است همان کتابی که در آن هیچ شکی نیست. پرهیزگاران را راهنماست: آنان که به غیب ایمان می آورند و نماز می گزارند، و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق می کنند، و آنان که به آنچه بر تو و بر پیامبران پیش از تو نازل شده است ایمان می آورند و به آخرت یقین دارند. ایشان از سوی پروردگارشان قرین هدایتند، و خود رستگارانند.
13. بر یکدیگر پیشی گیرید برای آمرزش پروردگار خویش و رسیدن به آن بهشت که پهنایش به قدر همه آسمانها و زمین است و برای پرهیزگاران مهیا شده است. آن کسان که در توانگری و تنگدستی انفاق می کنند و خشم خویش فرومی خورند و از خطای مردم درمی گذرند. خدا نیکوکاران را دوست دارد.
14. نیکی آن نیست که روی خود به جانب مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکوکار کسی است که به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران ایمان آورد. و مال خود را، با آنکه دوستش دارد، به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و مسافران و گدایان و دربندماندگان ببخشد. و نماز بگزارد و زکات بدهد. و نیز کسانی هستند که چون عهدی می بندند بدان وفا می کنند. و آنان که در بینوایی و بیماری و به هنگام جنگ صبر می کنند، اینان راستگویان و پرهیزگارانند.
15. و کسی که سخن راست آورد و تصدیقش کرد، آنان پرهیزگارانند. برایشان هرچه بخواهند در نزد پروردگارشان مهیاست. این است پاداش نیکوکاران.
16.بگو: ای بندگان من که ایمان آورده اید، از پروردگارتان بترسید. برای آنان که در حیات این جهانی نیکی کرده اند، پاداش نیک است. و زمین خدا پهناور است. مزد صابران بی حساب و کامل ادا می شود.
17. و اگر نیکی و پرهیزگاری کنید خدا به هرچه می کنید آگاه است.
18. اینها حدود خدا است. از آن تجاوز مکنید که ستمکاران از حدود خدا تجاوز می کنند.
19. (و لقمان به پسرش گفت- و او را پند می داد- که: ای پسرک من، به خدا شرک میاور)، زیرا شرک ستمی است بزرگ.
20. و هر که از آن( احکام خدا) تجاوز کند به خود ستم کرده است.
21. و این، کتابی است تصدیق کننده آن، به زبان عربی، تا ستمکاران را بیمی و نیکوکاران را مژده ای باشد.
22. او و اسحاق را برکت دادیم. و از فرزندانشان بعضی نیکوکار هستند و بعضی به آشکارا بر خود ستمکار.
23. (از آنِ خداست هر چه در آسمانها و هرچه در زمین است)، تا بدکاران را در برابر اعمالشان کیفر دهد و نیکوکاران را به کردار نیکشان پاداش.
24.( آن دو تاکستان، میوه خود را می دادند بی هیچ کم و کاست). و نهری بین آن دو جاری گردانیدیم.
25. پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه تا تو زنده هستی هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگوی.
26. «ادنی العُقوق افٍّ و لو علم الله عزّ وجل شیئاً اهونَ منهُ لنهی عنهُ».
27. و آن که به پدر و مادرش گفت: اف بر شما.
28. آنان را میازار.
29.مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان.
30. اگر تندخو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند.
31. و به مردمان سخن نیک گویید.
32. خوبی و بدی برابر نیستند. همواره به نیکوترین وجهی پاسخ ده، تا کسی که میان تو و او دشمنی است چون دوست مهربان تو گردد.
33. و آهن را برایش نرم کردیم.
34. (خدا بهترین سخن را نازل کرده است. کتابی متشابه و دو تا دو تا)، که از تلاوت آن کسانی را که از پروردگارشان می ترسند از خوف تن بلرزد. سپس تن و جانشان به یاد خدا بیارامد.
35. به سبب رحمت خداست که تو با آنها اینچنین خوشخوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند.
36.با او به نرمی سخن گویید، شاید پند گیرد، یا بترسد.
37. و سخنی ناپسند و دروغ است که می گویند.
38. و با آنان به نیکویی سخن گویید.
39. پس به نرمی سخن مگویید تا آن مردی که در قلب او مرضی هست به طمع افتد. و سخن پسندیده بگویید.
40. پس با آنها به نرمی سخن بگوی.
41. ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا بترسید و سخن درست بگویید.
42.باید که از خدای بترسند و سخن عادلانه و به صواب گویند.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}