نویسنده: مایکل استنفورد
ترجمه: دکتر مسعود صادقی


 
هر چند تاریخ گرایی در آلمان رشد کرد و بیشترین تأثیر را در آنجا به جای گذاشت، به هیچ وجه به آنجا محدود نشد و بلکه در سراسر اروپا گسترش یافت. در اندیشه کارلو آنتونی تاریخ نگار حوزه اندیشه در ایتالیا، تاریخ گرایی را می توان:
نامی مشترک برای عکس العملها و انقلابهای سنتهای ملی، علیه عقل فرانسوی و عصر روشنگری در پهنه اروپا در نظر آورد (Iggers, 1983, p. 6).
بنابراین، بسیاری دیگر از شاخه های علمی، مانند حقوق، اقتصاد و فلسفه بر حسب بسط درونی و تاریخی شان مورد مطالعه قرار می گیرند. بر این مبنا، مندلبوم تعریفی رضایت بخش را ارائه کرده است:
تاریخ گرایی عبارت از این باور است که فهمی بسنده از هر پدیده و ارزیابی بسنده ای از ارزش آن، می یابد از طریق ملاحظه آن، بر حسب جایگاه آن و نقشی که در فرایند بسط و گسترش ایفا می کند، به دست آید (Mandelbaum, 1971, p. 41).
به معنایی آزادتر، می توانیم بگوییم که تاریخ گرایی عبارت از این فهم است که همه پدیده های اجتماعی و فرهنگی به نحوی تاریخی تعیین یافته اند. این امور به عصر خود و مجموعه اجتماعی ـ فرهنگی خودشان تعلق دارند. بر این مبنا، ممکن است کسی از روح ملی یا روح زمان (یا Zeitgeist) سخن بگویید. هگل این نظریه را به نحو دقیقی بیان می دارد: «فلسفه، زمان خود است، آنگاه که در افکار تجلی می یابد (Hegel, 1967, p. 12)». اما این نظریه به نحو اجتناب ناپذیری به این می انجامد که هیچ فلسفه (یا دین و علمی)، هر چقدر هم که پرمحتوا و عمیق باشد، نمی تواند از حصارهای عصر خود فراتر رود. همان طور که ویلهلم دیلتای اظهار می دارد: «هر جهان بینی ای از لحاظ تاریخی تعیین یافته و بنابراین، محدود و نسبی است». تاریخ گرایی به موضع نسبیت گرایی در دانش و اخلاق انجامیده است (Meyerhoff, 1959, p. 41). هر چند بنیان گذاران آن، چنین منظوری نداشته اند؛ ما نیز در قضاوتهایمان زندانی زمانه خود هستیم. چرا در موارد اختلاف نظر، تنها ما باید بر حق باشیم؟ تاریخ گرایی هیچ گاه این معما را به طور کامل حل نکرده است، هر چند تاریخ گرایان مدتها با آن دست و پنجه نرم کرده اند.

متغیر پوپر

این موضوع حائز اهمیت است. ادبیات این بحث غنی است و تعاریف (در این باب که مراد از واژه تاریخ گرایی دقیقاً چیست؟) کاملاً با یکدیگر سازگار نیستند. اهمیت بسیار دارد که یکی اختلاف نظر را روشن سازیم. هر بحثی در این باره، دیر یا زود، به اثر کارل پوپر، فقر تاریخ گرایی، منتهی خواهد شد؛ متنی که به سال 1935 نگاشته شد و اولین بار در سال 1975 به شکل کتاب به چاپ رسید (Popper, 1962). این کتاب، مانند اثر بزرگ تر او، جامعه باز و دشمنان آن (1962)، حمله به هگل و مارکس است که نوشته هایشان تا حدی احساس تعهد پوپر را در باور به مهلک و مرگبار بودن آنها توجیه می کند. پوپر در مقدمه اش، در توضیح این عنوان، می نویسد:
مراد من از تاریخ گرایی، رویکردی به علوم اجتماعی است که پیش گویی تاریخ را هدف اصلی خود فرض می کند و همچنین، فرض می کند که این هدف، از طریق کشف ریتم، الگو، قانون یا جریانهایی که در کنه تکامل تاریخ قرار دارند، قابل دسترسی است ( به این دلیل). من عمداً عنوان تاریخ گرایی را که تا حدی نا آشناست، انتخاب کرده ام (Popper, 1962, p. 3).
از سال 1957 به بعد، غالباً به این مسئله اشاره شده است که این واژه ناآشنا نیست، و پیش از این معنای ثابتی داشته است، و اینکه معنای آن کاملاً متمایز از تعریف پوپر است. امروزه فرهنگهای لغت تعریف پوپر را به عنوان تعریفی بدیل برای تاریخ گرایی مطرح می کنند. در زبانهای دیگر، غالباً «historism» معادل چیزی است که در انگلیسی آن را تاریخ گرایی (historicism) می دانیم. در زبان آلمانی، ما واژه historismus، در زبان فرانسه هم historisme و historicisme و در زبان ایتالیایی storicismo را داریم. به جز استعمال گیج کننده پوپر، هیچ نیازی نیست که خودمان را در باب اینکه از
historism استفاده کنیم یا historicism به دردسر بیندازیم (Popper, 1961, p. 17 and meyerhoff, 1959, pp. 299 - 300)

ده ویژگی تاریخ گرایی

برای روشن کردن هرگونه ابهامی، در اینجا ده ویژگی تاریخ گرایی را بر می شمریم:
1. تضاد طبیعت و تاریخ؛
2. یگانگی و مقایسه ناپذیری پدیده های تاریخی؛
3. اهمیت اراده یا اختیار و نیت؛
4. بشر، گروهها، مؤسسات و، بالاتر از همه، ملتها محورهای هویت و ثبات تلقی می شوند؛
5. وجود نیروهای درونی و اصول تحول در درون این امور؛
6. وحدت حیاتی هر عصر یا دوره؛
7. این باور که معیارهای قضاوت، محلی و زمانمندند، نه کلی و جهانی؛
8. این نتیجه گیری که روشها و منطق مورخ نیز به همین نحو، مقید به زمان اند؛
9. نیاز به درک و درون بینی به جای استدلال؛
10. اصرار بر اینکه همه طبقات و ابعاد جامعه باید مورد مطالعه قرار گیرند.
همان طور که اریش اوئرباخ، در تعریفی دقیق از تاریخ گرایی، (که هر چند ارزش مطالعه بسیاری دارد، اما آن قدر طولانی است که نمی تواند کاملاً در اینجا ذکر گردد)، بیان داشته است:
تاریخ گرایی عبارت از این اعتقاد است که نمی توان معنای حوادث را با صور کلی و انتزاعی شناخت به دست آورد... این معنی، صرفاً در ضمن طبقات بالای جامعه و حوادث مهم سیاسی وجود ندارد، بلکه در هنر، اقتصاد، فرهنگ مادی و فکری و در عمق جهان عادی و معمولی، و مردان و زنان آن، وجود دارد... (Auerbach, 1968, p. 391).
خلاصه اینکه تاریخ گرایی واقعیت و نیروی حیاتی خود را در امور جزئی و محلی می یابد.
منبع: استنفورد، مایکل؛ (1384)، درآمدی بر تاریخ پژوهی، مسعود صادقی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، دانشگاه امام صادق (ع) معاونت پژوهشی، 1385.