بغداد و کرخ مولد و مسکن شریف رضی (2)
محله کرخ و بازار آن
بازارهای شهر چنانکه دیدیم در داخل آن در طاقات بخش های مختلف ساخته شده بود. تجار بیگانه با کاروانهای تجارتی به داخل شهر آمده و در این مراکز به داد و ستد می پرداختند. اما دیری نگذشت که منصور از اینکه بازارها در داخل حصار ساخته شده پشیمان گشت، و آن را به بیرون دروازه های آن انتقال داد، و بدین ترتیب بود که محله کرخ پدید آمد.مورخین و جغرافیانویسان در بیان علت این پشیمانی اتفاق نظر ندارند. خطیب در تاریخ بغداد نقل می کند:
در همان اوان که منصور از ساختمان بغداد فراغت یافته بود، فرستادگانی از جانب امپراطور روم به نزد او آمدند. وی دستور داد که آنها را به بالای بام و ایوان قصر برآوردند، و در گوشه و کنار شهر برای تماشای همه جوانب آن بگردش ببرند، تا در پایان بتواند از نظرات ایشان نسبت به شهر خویش مطلع گردد. پس از پایان گردش و دیدن نقاط مهم شهر، رومیان به نزد منصور باریافتند. او از سرلشگر رومی که ریاست هیئت نمایندگی روم را بعهده داشت سؤال کرد: این شهر را چگونه دیدی؟ سرلشگر رومی پاسخ داد: کار این شهر را بکمال دیدم جز اینکه یک نقص در آن وجود دارد. منصور گفت: و آن چیست؟ او پاسخ داد: دشمنان تو هر وقت که بخواهند می توانند به شهر وارد شوند، و تو از ورود و خروج آنان کاملاً بی اطلاع می مانی، و نیز اخبار تو در تمام آفاق پراکنده می شود بدون اینکه تو بتوانی آن را بپوشانی. منصور گفت: به چه شکل؟ رومی گفت: بازارها! زیرا ورود هیچ کس به بازارها ممنوع نیست. بدین شکل دشمن بشهر وارد می شود. او خود را بصورت بازرگانان در می آورد، و به همه جا می رود، و هر کار که بخواهد می کند. از طرف دیگر تجار واقعی نیز به سرزمین های مختلف می روند، و اخبار داخل کشور و پایتخت تو را به همه جا منتقل می سازند. (1)
این داستان اگر باین شکل که نقل شده راست باشد، نشان می دهد که سرلشگر رومی که ریاست هیئت نمایندگی کشورش را بعهده داشته از شکل و خصوصیات ساختمانی شهر دریافته بود که نظر اصلی بانی آن، براینست که شهر بصورت یک دژ مستحکم و مقاوم نظامی درآید؛ لذا به تنها اشکال و نقطه ضعفی که از این جهت در شهر جدید التأسیس وجود داشت، اشاره و از خطری که از آن ناحیه می توانست او را تهدید کند آگاه ساخت، و اینکه منصور بلافاصله نظر سرلشگر رومی را پذیرفت، علاوه بر اینکه مؤید استنباط ماست نشان می دهد که تا چه اندازه این مسئله در ذهن و فکر خلیفه عباسی اهمیت داشته است.
بدینسان منصور، از اینکه بازارهای بغداد را در میان شهر ساخته و امنیت حکومت او دستخوش مخاطره شده پشیمان گشت، و بدنبال آن دستور داد که بازارها به بیرون حصار شهر منتقل شوند. اینکار در سال 157 بر اساس طرح وضّاح مهندس انجام شد، و ربیع مولای منصور بر آن نظارت داشت. (2)
منصور برای اینکه انتقال بازرگانان به ناحیه کرخ سهل تر و زودتر انجام گیرد فرمان داد که هرکس مرکز تجارتی خود را به داخل کرخ منتقل سازد مشمول کمک مالی دولت قرار گیرد. علاوه (3) بر این به گسترش خیابانهای اصلی شهر دست زد، و این کار ناگزیر پاره ای از تجارتخانه ها و مغازه ها را تخریب می کرد، و عاملی بود که در مسئله تغییر مکان تأثیر داشت. مجموعه این عوامل باعث شد که در اندک مدتی، اکثر مراکز بازرگانی به بیرون دروازه کوفه در جنوب غربی بغداد منتقل گردد، و بدین ترتیب بود که محله بزرگ کرخ پدید آمد: محله ای که موضوع بحث ماست، و در تاریخ بغداد نقشی بسزا داشته است.
ساختمان اولیه بازار کرخ که بدست دولت ساخته شد، در میان دو نهر عیسی و نهر صراه واقع شده بود که درست در جنوب شهر بغداد آن روز قرار داشت. این بخش می توانست از هر دو دروازه باب الکوفه و باب البصره با شهر ارتباط برقرار کند. در فرمان منصور و نقشه ای که برای ساختمان بازار کرخ کشید، آمده بود که هر دسته ای از تجار و پیشه وران در مکانی خاص جای گیرند، و بویژه دستور داده بود که بازار قصابان در انتهای تمام بازارها قرار داشته باشد. مسجد جامعی خاص نیز برای کرخ بنا شد تا بازاریان و تجار در آن نماز کنند، و دیگر نیازی برای ورود بشهر نداشته باشند. شخصی که بنای بازار را بعهده داشت یعنی وضّاح بن شبا، در شرق نهر صراه یک مسجد و قصر نیز بنا کرد که بنام او مشهور گردید. (4)
انتقال بازارهای بغداد به کرخ در این مرحله به پایان نرسید بلکه در عصر مهدی جانشین منصور نیز بخش هائی از بازارهای داخلی بغداد به کرخ تغییر مکان داده شد. (5)
البته باید یادآور شویم که در این نقل و انتقالات تنها تجارتخانه ها و مغازه ها به کرخ نرفتند بلکه محل سکونت تجار و کسبه نیز به کرخ منتقل گردید، و بدین ترتیب کرخ علاوه بر اینکه مرکز بازرگانی و داد و ستدهای کوچک و بزرگ بود، بعنوان محل سکونت نیز مورد استفاده قرار گرفت.
اولین توصیف نسبتاً مفصل از این محله شهر بغداد در نوشته یعقوبی آمده است.
بر اساس تصریح یعقوبی، در عصری که او کتاب خود را نوشته است یعنی در حدود صد و سی سال بعد از اتمام ساختمان بغداد، محله و بازار کرخ بزرگترین بخشها و باشکوه ترین محلات بغداد می باشد (6) و بدین ترتیب دیگر کرخ یک بازار نیست، بلکه حتی یک محله نیز بشمار نمی آید که بصورت یک شهر درآمده است، با طولی در حدود دو فرسخ و عرضی در حدود یک فرسخ، اگر چه نمی توان آن را بصورت یک مربع مستطیل دقیق تصویر کرد. بنابر قول یعقوبی این محل اضافه بر بازارهای مفصل و فراوان خود، محل سکونت گروه کثیری از کسبه و تجار و صنعتگران و سپاهیان و دهقانان و دیگر صاحبان حرفه ها و طبقات می باشد.
کرخ همچنان به رشد و آبادانی خویش ادامه می دهد تا آنجا که نویسندگان معتبر قرن چهارم آن را آبادترین بخش های بغداد دانسته اند، (7) و حتی اعتبار آن در این عصر بحدی رسیده است که اصولاً قسمت غربی بغداد بنام کرخ نامیده می شود. (8)
در سال 441 هـ. مردم کرخ بگرد محله خویش دیوار ساختند تا آنها را از حملات دشمنان و متعصبان سایر فرق محفوظ بدارد. (9)
این دیوار سالیان دراز باقی ماند چنانچه ابن جبیر رحله نویس اواخر قرن ششم (در حدود 580) که کرخ را از نظر عظمت به مثابه یک شهر می داند آن را شهری با دیوار معرفی می کد. (10)
بعدها تمام محلات ناحیه غربی بغداد خراب و نابود شده اند اما کرخ همچنان به وسعت خود می افزوده تا آنجا که از طرف شمال به نزدیک کاظمیه و از جانب جنوب به مقبره معروف کرخی و از شرق به مصب نهر صراه در دجله رسیده است. (11) امروز اصلاً جانب غربی بغداد بنام کرخ نامیده می شود.
آبیاری بغداد و کرخ
یکی از بزرگترین نهرهائی که فرات را به دجله متصل می کند یک نهر بزرگ قدیمی بنام رُفیل است که بعدها به اسم نهر عیسی خوانده شده است. از این نهر عظیم در کنار شهرک محول در یک فرسخی بغداد نهری جدا می شود که خود بعدها به سه شاخه شده و به نامهای خندق طاهر، و صراه صغری و صراه عظمی نامیده گشته اند. نهر خندق طاهر به سوی شمال رفته و نواحی غربی بغداد منصور را مشروب می سازد. اما صراه بزرگ و کوچک کرخیان نهر دیگری است که در نزدیکی دهکده براثا از نهر عیسی جدا شده و بسوی بغداد و کرخ می رود. از نهر کرخا یا نهرهای کوچک تری جدا می گردد که در جوانب مختلف محله و بازار کرخ تقسیم می شود. این نهرها وقتی به قسمت های مسکونی می رسند به زیرزمین برده شده و بصورت قنات در می آیند که دیوارها و کف و سقف محکمی از آجر و ساروج بر آن تعبیه شده است. این نهرها بشکلی حفر شده اند که در تمام فصول سال آب در کوچه های بزرگ و محلات مسکونی جریان می یابد، و بی آبی به هیچ وجه بوجود نمی آید. (12)اقتصاد کرخ
نهرهای نامبرده علاوه بر اینکه در کار شرب اهالی بغداد و حومه آن مورد استفاده بوده به ایجاد و توسعه باغها و بستانهای فراوان اطراف شهر کمک می کرد. خرمی این نواحی تا بدانجا بود که ابن حوقل در قرن چهارم باغات و بستانها و مزارع این سوی بغداد را تا شهر کوفه در سی فرسخی آن، چنان فراوان و در کنار هم دیده که در تمام طول راه هیچگاه قطع نمی شده اند. (13) بر اثر این آب های جاری و هوای مناسب در بغداد، درختان خرما از بصره و کوفه و دیگر نقاط میوه بهتر و بیشتری می داد. انار و انگور آن در جاهای دیگر نظیر نداشت. پنبه و غله و حبوبات در آن بخوبی بعمل می آمد «چنانکه در بیشتر اوقات یک من تخم بیست من ریع» (14) می داد.یکی دیگر از استفاده های مهمی که از این نهرها می شد حمل و نقل کالاهای تجارتی بود. یعقوبی می نویسد:
برای بازارهای کرخ از راه نهر عیسی کشتیهای بزرگ از رقد می آید که در میان آن ها انواع کالا و محصولات غذائی حمل می گردد. این کشتیها در نهرهای فرعی تا داخل محله کرخ پیش می روند، و در کنار بازارهای آن پهلو گرفته و به تخلیه کالا یا بارگیری مجدد می پردازند. (15)
بروشنی معلوم است که این مسئله تا چه اندازه می توانست در رونق اقتصادی و پیشرفت تجارت و صادرات و واردات بازار عظیم کرخ مؤثر باشد. حتی گاهی وسعت ارتباطات اقتصادی تا بدانجا بود که اضافه بر صادرات و واردات از شهرها و ممالک اسلامی، از چین و اروپا نیز کالای تجارتی به بغداد و کرخ وارد می شده است. (16) ورود کالاهای کمیاب نقاط مختلف عالم به این بازار یکی از عوامل شهرت آن بود، (17) و از این بالاتر اینکه بگفته محققان بغداد یکی از دو تعیین کننده قیمت اجناس در اقتصاد جهانی محسوب می شد. (18) که البته با توجه به نقش اساسی کرخ در اقتصاد بغداد، می توان بجای آن کرخ را قرار داد. بدین ترتیب بغداد و کرخ تا حد زیادی نبض اقتصاد عالم اسلام بلکه جهان آن روز را در دست داشته اند. البته اگر توجه کنیم که بغداد در سال های زیادی از عمر خویش، عنوان پایتخت یکی از بزرگترین امپراتوری های همه روزگاران را داشته است. پذیرفتن این مطلب ساده تر خواهد بود.
ساکنان کرخ
از ساکنین اولیه کرخ اطلاع چندانی در دست نیست، اما ناگزیر در ابتدا غیر از تجار و کسبه بغداد کسان دیگری در محل سکنی نگزیده اند. بنابراین لازم است تا آنجا که اسناد و مدارک کمک می کنند در جستجوی اطلاعاتی از مردم شهر بغداد باشیم. بیشترین و بهترین اطلاعات ما از ساکنین بغداد در «البلدان» یعقوبی آمده است، و در گذشته نیز اشاراتی گذرا بدان داشتیم. بر اساس نوشته یعقوبی منصور به فرزندان و بعضی از افراد خاندان عباسی، و غلامان وفادار و سران لشگر و طرفداران خود در بغداد و اطراف آن سکنی و زمین بخشید. نام بسیاری از اینگونه کسان در یعقوبی آمده است. از جمله افراد خاندان عباسی با نام اسماعیل بن علی و سری بن عبدالله و قثم بن عباس و عباس بن محمد و عبدالوهاب بن ابراهیم بر می خوریم که هر کدام دارای تیول های بزرگ و باغات و مزارع فراوان و پردرآمدی بوده اند. (19)از دسته غلامان منصور و پسرش با نام ربیع و نازی و سوار و ابوالسری و نجیح و واضح و فس و وضاح و نصیرالوصیف و سلمه الوصیف آشنا هستیم که هر کدام تیولی داشته و با اطرافیان و وابستگان خود در آن سکنی گزیده یا باغ و بستان و دکان ها در آن ایجاد کرده اند. (20) اینها بطور اغلب بیگانه و شاید بعضاً ترک بوده اند.
بیشتر سران دولت و لشکر و ارکان کشور منصور ایرانی هستند. برمکیان بطور خانوادگی از ابتدای عصر دولت عباسی بخدمت این خاندان آمده و مقام وزارت و مناصب عالیه درباره سفاح و منصور را بدست آورده اند.
این خاندان از بزرگان و نام آوران شهر بلخ بودند که بدولت عباسی پیوسته و با تأسیس بغداد بویژه در قسمت شرقی قصرهای عظیم و باغ های سرسبز و خرم ساختند. علاوه بر اینها ایرانیانی از بلخ و صغد و فاریاب و جرجان و بادغیس و فرغان و دیلم و کرمان در بغداد زندگی می کرده و در دولت منصور صاحب مقامات کشوری و لشکری بوده اند.
از اینگونه صاحبان مناصب و مقامات که بگذریم باز در نوشته یعقوبی به اطلاعاتی در مورد ساکنین معمولی بغداد بر می خوریم. او می نویسد:
در کنار نهر صراه از حومه شهر و در جنوب و جنوب غربی شهر قدیم بغداد، بخشی وجود داشته است که به قطیعه الصحابه مشهور بوده و در آن کسانی از قبایل قریش و انصار و ربیعه و یمن زندگی می کرده اند. (21)
همچنین هنگامی که وی از مردمان حوالی دروازه باب الشام سخن می گوید چنین آورده است:
در داخل بغداد محله ای وسیع تر و بزرگتر و از نظر زیادتی گذرها و بازارها مانند این محله وجود ندارد. ساکنین این محله از اهل بلخ و مرو و ختل و بخاری و اسبیشاب و اشتاخنج و کابل و خوارزم می باشند که همه از شهرهای ایران قدیم و خراسان آن روز هستند. (22)
همو می نویسد: در جانب جنوبی بغداد، هنگامی از دروازه کوفه یا باب الکرخ خارج می شویم در دست راست ما زمین های تیولی ربیع غلام آزاد کرده منصور است که حد جنوبی محله کرخ محسوب می شده، و در آن باغات و مزارع و بازارها و دکان ها احداث گشته و تجار خراسان در آنجا به بازرگانی اشتغال دارند. بعد اضافه می کند: در پشت زمین ربیع تجار و مردمان متفرقه ائی از همه بلاد خانه داشتند، و هر گذر و کوچه ای در این بخش بنام ساکنان آن موسوم گشته بود. (23)
مجموعه اطلاعات بدست آمده از یعقوبی را در این می توانیم خلاصه کنیم که ساکنین اولیه بغداد از دو نژاد ایرانی و عرب بودند، و وجه اشتراکشان هواداری از دولت عباسی بود. البته بعدها افراد زیادی از بلاد مختلف به بغداد کوچ کردند که پراکندگی سطوح و طبقات و نژادها را در این شهر بزرگ پدید آورد.
بر اساس این اطلاعات می توانیم حدس بزنیم که هسته اولیه مردمان کرخ نیز بایستی از همان ایرانیان و اعراب ساکن بغداد منصور تشکیل شده باشد.
از مورخین قبل از یعقوبی تنها یک عبارت کوتاه در مورد مردم کرخ از واقدی در دست است که از غموض و پیچیدگی خالی نیست. در این عبارت که خطیب بغدادی از واقدی نقل می کند آمده است: الکرخ مَفیض السفّل: کرخ مرکز مردمان پست است. خطیب بر اساس تعصب شدید مذهبی این عبارت را بگونه ای تفسیر می کند که ما آن را درست نمی دانیم، و احتمال می دهیم که نظر واقدی از این جمله اشاره به طبقات فقیری باشد که در کنار هر مرکز تجاری و صنعتی بوده و با کارهائی از نوع باربری یا کارگری جزء یا پادوئی و یا حتی تکدی امرار معاش می کرده اند که این خود یک مسئله کاملاً طبیعی است. اضافه بر این ها چنانکه در یعقوبی دیدیم ساکنین کرخ علاوه بر تجار، دهقانان و سپاهیان و مردمان متفرقه بوده اند، و همه اینگونه کسان ممکن است مورد چنین بی مهری از جانب واقدی که همنشین خلفای عباسی و وزرای آل برمک بوده و حتی گاهی مقام عالی قضاوت بغداد «رضافه» را در عصر هارون و مأمون (24) داشته، قرار گرفته باشند.
در ابن اثیر به مناسبت بیان حوادث سال 256 هجری اشاره ای به ساکنان کرخ دیده می شود. او می نویسد:
در این سال در کرخ و دور موالی به قیام و شورشی دست زدند. (25) اطلاع از وجود موالی یعنی ایرانیان در کرخ، راه را برای شناخت وضعیت اجتماعی و عقیدتی حاکم بر این محله باز می کند؛ از آنجا که می دانیم موالی همان کسانی هستند که سنگینی بار قیام مختار را علیه دولت جبار اموی بر دوش داشتند، و باز همان کسان هستند که در جستجوی «رضای آل محمد» (26) دولت اموی را ساقط کرده و عباسیان که خود را از خاندان نبوی معرفی کرده و پرچم مظلومیت ایشان را بر دوش داشتند بر سر کار آوردند. پس سکونت ایرانیان از ابتدای احداث کرخ در آن - که ما در گذشته بصورت یک احتمال آوردیم - در اینجا مستند می گردد. البته اگر این مطلب نیز اثبات گردد که همیشه یا اغلب اوقات قوای مسلح دولت را خراسانیان بوجود می آورده اند، از عبارت یعقوبی در مورد ساکنان کرخ می توان بوجود ایرانیان در آنجا استناد کرد.
پینوشتها:
1- تاریخ بغداد 80/1 و طبری 653/7 و معجم البلدان 448/4 و مناقب بغداد / 13
2- تاریخ بغداد 79/1
3- دائره المعارف اسلامی، انگلیسی 653/4، چ اول و نیز نگاه کنید به معجم البلدان، ماده کرخ 448/4 در استناد به دائره المعارف اسلام از ترجمه دوست فاضل آقای مهدی جانمیری استفاده شد.
4- تاریخ بغداد 81/1-80
5- همان کتاب 81/1-27
6- البلدان / 14، چ نجف
7- مقدسی: احسن التفاسیم / 130 و اصطخری: المسالک و الممالک / 84
8- اصخری: همان کتاب / 84.
9- ابن اثیر 53/8، چ دارالکتاب العربی - ذهبی: دول الاسلام / 259، تحقیق فهیم محمود شلتوت محمد مصطفی ابراهیم.
10- رحله ابن جبیر، تحقیق دکتر حسین نصار، ص 212، چ مصر 1374
11- دکتر مصطفی جواد و دکتر سوسه: تخطیط بغداد / 27.
12- با استفاده از ماده کرخ در دائره المعارف اسلام، متن انگلیسی 653/4 - 652 و ماده نهر عیسی و ماده صراه و ماده کرخایا از معجم البلدان بترتیب 322/5 و 399/3 و 477/4 - 446 و البلدان / 18 و دکتر مصطفی جواد و دیگران: بغداد / 23 و 26 و 27.
13- ابن حوقل: صوره الارض / 66 بنقل از تاریخ التمدن الاسلامی 188/2
14- حمدالله مستوفی: نزه القلوب / 35، چ دبیر سیاقی
15- البلدان / 18، چ نجف و ترجمه دکتر آیتی /22
16- ابن فقیه: مختصر کتاب البلدان / 270، چ لندن
17- لسترنج: سرزمین های خلافت شرقی / 88
18- آدام متز: الحضاره اسیلامیه 272/2 ترجمه دکتر ابوریده، چ دوم و نیز نگاه کنید به بدری مجمد فهد 6 العامه ببغداد فی القرن الخامس الهجری / 68-67
19- البلدان / 11 و 12 و 14 و 17 و 18.
20- البلدان / 13 و 14 و 15 و 16 و 17.
21- البلدان / 12.
22- البلدان / 16.
23- همان، / 14.
24- در مورد احوالات واقدی مراجعه کنید به یوسف هورفتس 6 المغازی الاولی و مؤلفوها / 126-101 ترجمه حسین نصار.
25- ابن اثیر: الکامل فی التاریخ 352/5، چ دارالکتاب العربی.
26- طبری 357/8 و ابن اثیر 301/4 و 323 و تاریخ الیعقوبی 81/3، چ نجف و تاریخ التمدن الاسلامی، مجلد اول، 133/1.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}