نویسنده: دکتر محمد اسمعیلی




 

مقدمه

در مقدمه این نکته مورد توجه قرار می گیرد که اصولاً حرکتهای اصلاحی و قیام برای حکومت حق توسط انسانهای معمولی و غیر معصوم کارآیی دارد یا خیر؟ یا به اصطلاح در زمان غیبت معصوم باید دست روی دست گذاشت و به حکم اینکه چنین کاری از غیر معصوم ساخته نیست، منتظر قیام امام معصوم بود و اصولاً وظیفه یک فرد مسلمان در این شرایط چیست؟ آنچه که از قرآن کریم قابل استفاده است، این است که مسئول واقعی قیام به قسط و عدل و برپایی حکومت عادلانه خود مردم هستند حتی پیامبران به عنوان آورندگان شریعت آسمانی و برنامه زندگی، و مسئول اجرای عدالت نیستند و این صریح آیه شریفه در سوره مبارکه حدید آیه 27 می باشد که می فرماید:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.
به تحقیق که ما پیامبران را با دلایل و بینات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم قیام به قسط نمایند.
قیام به قسط وظیفه مردم است و با قیام مردم قسط و عدالت تحقق پیدا می کند لذا اگر پیامبران اقدام به برپایی حکومت و اداره قدرت سیاسی در جامعه نمودند منوط به اقبال مردم بود چنانچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در سیزده سالی که در مکه بودند هیچ گاه شرایط اقدام به تشکیل حکومت را نداشتند، شرط اصلی تشکیل حکومت که اقبال مردم است وجود نداشت لذا پیامبر هم در این مقام برنیامدند اما با ورود به مدینه و آماده شدن شرایط، پیامبر اقدام به این عمل نمودند و تشکیل حکومت دادند و خود نیز مجری و رهبری این حکومت را در دست گرفتند تا نمونه یک حکومت حق را به نمایش بگذارند و با پایان یافتن عصر پیامبر مسلمانان همواره در برابر این آزمایش و مسئولیت الهی بوده اند و این آیه شریفه در هر عصری و هر مصری مخاطبین خود را به سوی این مسئولیت اجتماعی فرا می خواند لذا در عصری که معصوم نیز حضور ندارد و همواره این مسئولیت هست و مسلمانها باید شایستگی خود را در این زمینه به اثبات برسانند. و این مسئولیت در دو بعد تجلی پیدا می کند اول شناخت حکومت عادلانه بر اساس کتاب الهی و برنامه ای که از طرف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اعلام گردیده و نمونه ای از آن حکومت در زمان خود پیامبر اکرم و در برهه ای از زمان در عصر امام علی علیه السلام به نمایش درآمد و آنگاه مسئولیت اجرای آن حکومت و برقراری نظامی بر اساس الگوی الهی حکومت. البته آنچه که در این میدان رخ خواهد داد آزمایشها و خطاهایی است که صورت خواهد پذیرفت اما با توجه و عنایت به این دو اصل می توان ادعا کرد که این حرکت مقدس که بر اساس مسئولیت الهی بنیان گذاری شده است، سیر تکاملی خواهد داشت. یک حکومتی که با داعیه حکومت اسلامی پا به عرصه میدان گذارد باید خصیصه خود انتقادی را سرلوحه کار خود قرار دهد و با آسیب شناسی حرکت های قبلی همواره رو به آینده ای کم آسیب تر بردارد و هیچ هراسی نیز از بررسی آسیب های حرکت گذشته نداشته باشد البته شرط اساسی کارساز بودن این حرکت و صفا و تعهد و مسئولیت الهی است و البته گسترش فرهنگ انتقاد و پذیرش انتقاد و اصلاح زیربنای حرکت سازنده است.
چنانچه خود مولا علی علیه السلام از مردم این درخواست را دارند و این مسئولیت را متوجه آنان می کنند چنانچه می فرمایند:
مرا با سخنان خود نستایید و اینکه می بینید در راه اجرای فرمان خداوند تلاش می کنم برای این است که می خواهم خود را از مسئولیت حقوقی که بر گردنم هست خارج سازم حقوقی که خداوند و شما بر گردنم نهاده اید و هنوز کاملاً از انجام آنها فراغت نیافته ام و واجباتی که به جای نیاورده ام، پس آنگونه که با زمامداران ستمگر سخن می گویید با من سخن مگویید و آنچنان که در پیشگاه حکام خشمگین و جبار می نشینید با من مباشید و منافقانه با من رفتار ننمایید و هرگز گمان مبرید در مورد حقی که به من پیشنهاد کرده اید کندی ورزم و نه خیال کنید من در پی بزرگ ساختن خویشم زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه داشتن عدالت به او برایش مشکل باشد عمل به آن برای وی مشکل تر خواهد بود و با توجه به این از گفتن سخن حق یا مشورت عدالت آمیز خودداری مکنید، زیرا من شخصاً به عنوان یک انسان، خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم مگر اینکه خداوند مرا حفظ فرماید. (1)
با عنایت به این سخنان که از جانب یک رهبر الهی و معصوم ابراز می شود به وضوح بیانگر این نکته است که حضرت مولا در مقام ارائه یک الگوی حکومتی برای آیندگان بوده است و الا به خوبی روشن است که نظر مشورتی آن مردم چقدر برای حضرت می توانست کارساز باشد! با این روش است که انسان مسلمان پیرو ولایت و با تکامل اجتماعی، سیاسی و عقلانی شایستگی خود را برای برقراری یک نظام عادلانه مبتنی بر تعالیم الهی باید به اثبات برساند و این بستر سازی برای تحقق حکومت آرمانی حضرت مهدی (عج) صورت می پذیرد. که با تحقیق آن فلسفه تاریخ تشیع به حقیقت خواهد پیوست و حرکت تکاملی آن به نهایت خواهد رسید. با این نگرش و جهت گیری به بررسی عنوان فوق یعنی آسیب شناسی عصر امام علی علیه السلام می پردازیم که انشاء الله چراغی فراراه آینده مان باشد.

فصل اول

یکی از موانع و مشکلاتی که امام علی علیه السلام در حکومت کوتاه مدت خود با آن مواجه بودند که نهایتاً به عنوان یک آسیب جدی در حکومت امام نقش مخرب خود را ایفا نمود، عامل جهالت، پایین بودن سطح فرهنگ مردم بود. این عامل نیز خود معلول اوضاع و احوال موجود در شبه جزیره عربستان بود زیرا زمانی اسلام در شبه جزیره عربستان ظهور کرد که اعراب دوران جاهلیت را سپری می کردند برهه ای از تاریخ و جهالت و نادانی به نقطه اوج رسیده بود. (2) قطعاً یکی از معجزات اسلام هجوم به این فرهنگ و تغییر آن ولو در حد ظاهر بود لذا شایسته است که این مسئله قدری کالبدشکافی شود که این آسیب جدی، که خود بستر بسیاری از آسیب های بعدی به شمار می رفت مورد شناسایی قرار گیرد زیرا در هر حرکت مشابه چنانچه این مسئله مورد غفلت قرار گیرد جامعه در معرض آسیب های مشابه خواهد بود.
این مسئله در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم وجود داشت اما علت اینکه جماعت عرب در زمان پیامبر مکرم اسلام مجالی برای نمود پیدا نکرد در این بود که در اثر انقلاب عظیم پیامبر چنان ضربه ای بر پیکره جاهلیت وارد آمد که نظام آن را از هم پاشید و سپاه فرهنگی جاهلیت مجال خودنمایی نیافت و در برابر ابتکارهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منفعل شده و عقب نشینی می نمود.
نظیر حادثه سال دوم هجرت که نزدیک بود با جنگی تمام عیار میان اوسیان و خزرجیان درگیر شود که با دخالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قضیه فیصله پیدا کرد، اما به عنوان آتش زیر خاکستر باقی ماند که این آتش زیر خاکستر فتنه سقیفه را شعله ور نمود و رهبری اسلام از مسیر اصلی خارج نمود. و این خیانت به انقلاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یک فرصت بیست و چند ساله ای را برای سازماندهی جاهلیت فراهم آورد و فرصت طلایی تعمیق فرهنگ اسلامی را از رهبری بر حق گرفت که امام علی علیه السلام وارث این وضع جدید و فتنه بزرگ بود.
اینک به بیان جاهلیت می پردازیم تا عمق این مسئله مورد توجه قرار گیرد و عظمت کاری که صورت گرفت و آسیب هایی که از این ناحیه متوجه انقلاب تکاملی اسلام شد بررسی شود.
جاهلیت به دوره ای اطلاق می شود که از نظر زمانی حدود دو قرن را شامل می شود - 150 تا 200 سال قبل از بعثت-امام علی علیه السلام در نهج البلاغه در خصوص این دوره مطالب مبسوطی ایراد فرموده اند که به نمونه هایی از آن اشاره خواهد شد که گویا امام علی علیه السلام می خواستند با یادآوری این دوره هم زشتی های آن را نمایان سازند و هم نعمتی را که اسلام برای آن مردم به ارمغان آورده بود یادآوری کنند.
امام این وضعیت را اینچنین توصیف می کنند.
براستی خداوند محمدمصطفی را-درود خدا بر او و خاندانش-برای جهانیان بیدارگر و بیم دهنده برانگیخت و او را امین وحی خویش ساخت. و شما-ای گروه عرب-بر بدترین آیین و در نابسامان ترین شرایط می زیستید: در میان سنگلاخهای ناهموار و مارهای پرزهری که از آوازها نرمند، گویی کرند. آب آلوده و ناگوار می نوشیدند، و غذای نامناسب و غیر بهداشتی می خوردید، و خون یکدیگر می ریختید، و پیوند خویشاوندی را بریده بودید. بت پرستی میان شما رایج بود و گناهان دایر (3)
و در فرازی دیگر می فرمایند:
خداوند متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در دوران فترت (4) فرستاد در دورانی که خواب امت ها طولانی شده و فتنه ها قصد جدی (برای به راه انداخت هرج و مرج و فساد) داشتند و در دورانی که امور پراکنده و از هم گسیخته و آتش جنگ ها شعله ور بود، نور دنیا تیره شده و تاریکی همه جا را احاطه نموده و دنیا چهره فریبای خود را آشکار ساخته بود برگها (درخت حیات در دنیا) زرد و نومیدی از بارور شدن آن بر دلها مسلط و آب (رحمت) دنیا در آن روز چهره خشن و موذی به اهلش نشان می داد و به روی جوینده اش عبوس و متنفر می نگریست میوه دنیای آنروز فتنها و طعامش لاشه، پوشاکش ترس و هراس و آنچه مردم روی لباس بر خود می بستند شمشیر بود، ای بندگان خدا عبرت بگیرید آن حالات را به یاد بیاورید که پدران و برادرانتان در گرو آنها و بر مبنای آنها مورد محاسبه قرار گرفتند سوگند به جانم دورانها و زمانها میان شما بسیار طول نکشیده است و میان شما و آنان قرنها فاصله نیافتاده است و امروز شما از آن روز که در اصلاب آنها بودید دور نیستید.
سوگند به خدا، رسول خدا به شما نشنوانید مگر اینکه اکنون من آن را به شما می شنوانم گوشهای شما امروز غیر از گوشهای دیروز شما نیست و برای گذشتگان در آن زمان چشمهایی باز نشد و دلهای آماده درک نگشت مگر اینکه در این زمان مثل همان به شما نیز عطا شده است. سوگند به خدا شما پس در گذشته آنان به چیزی بینا نشده اید که گذشتگان آن را نمی دانستند و شما برای تصاحب امتیازی برگزیده نشدید که آنان از آن محروم بوده اند قطعاً بلا و آزمایش برای شما فرود آمده است که افسارش مضطرب، شکم بندش سست، ای مردم آنچه که فریب خوردگان در آن غوطه ورند شما را نفریبد زیرا امور فریبنده سایه ای است کشیده شده تا مدتی معین. (5)
خداوند سبحان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در حالی فرستاد که مردم در وادی حیرت گمراه و آشوب، مشوش و منحرف بودند هواهای نفسانی آنان را در خود غوطه ور ساخته، کبر و نخوت در لغزشگاهشان انداخته بود و جاهلیت تاریک، آنان را سبک سر و سبک روح (بی شخصیت) نموده بود آنان در تزلزل و اضطراب عمر را در حیرت می گذراندند و در بلای ناشی از جهل گرفتار. (6)
جاهلیت در نهج البلاغه به عنوان عصری که در آن، قتل و غارت و کینه و دشمنی (7) اختلاف و تفرقه فساد دینی و اخلاقی، کبر، غرور و تعصب، افتخار به حسب و نسب ارزش جهل و مهجور گذاشتن دانشمندان، گمراهی و خواری جهالت و سنگدلی رواج داشته توصیف شده است.
حال اسلام دعوت خود را در مقابل چنین فرهنگ منحطی آغاز کرده است پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با امدادهای غیبی حرکت عظیم خویش را در مقابل این جامعه آغاز کرد و با قدرتی حیرت انگیز پایه های جامعه توحیدی را در بطن چنین جامعه ای پی ریزی کرد و حرکت فرهنگ ساز خویش را بنا نمود اما واقعیتی که باید بدان توجه نمود این است که فرهنگ و عادات، پدیده ای آنی نیست که آنی به وجود آید و آنی تغییر یابد بلکه امری است که در بستر زمان تحقق می یابد و در طول زمان نیز دچار تغییر و تحول و دگرگونی می شود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حرکتی فرهنگی و بنیادین را آغاز نموده و برای تغییر آن فرهنگ برنامه ای منسجم و درازمدت نیاز بود اگر وضعیت آنچنان که شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم طراحی و برنامه ریزی کرده بودند پیش می رفت و برنامه ای را که خود آن حضرت پی ریزی نموده بودند در مسیر صحیح خود ادامه می یافت، امید یا جای امیدواری بود که با یک اصلاح زیربنایی جامعه به اصلاح بنیادین دست یابد.
متأسفانه با پایان دوران کوتاه ده ساله حکومت رسول خدا در مدینه، جاهلیت با تجهیز خود دوباره به میدان آمد و رهبر برگزیده پیامبر از منصب تصمیم گیری و رهبری دور افتاد البته صف آرایی جاهلیت را می توان در اواخر عمر رسول خدا مشاهده نمود و پیامبر خود نیز به این واقعیت تلخ توجه داشته و همه ابتکاراتی که آن حضرت برای تثبیت رهبری امام علی علیه السلام به کار بست نظیر تجهیر لشکر اسامه و تدابیر دیگر کارگر نیافتاد و با عکس العمل تا مرز انکار عصمت آن حضرت پیش رفت. (8)
شاید اگر با اصرار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تعیین رهبری بعد از خود مواجه می شدند نبوت او را نیز انکار می کردند لذا پیامبر در همین جا سکوت اختیار کردند و مسئله را به دست تقدیر سپردند، اما تا زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ابتکار عمل همچنان در دستان آن حضرت بود با رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، علی علیه السلام با وضعیت دشواری روبه رو شدند، از یک طرف سرنوشت اسلام و بقاء قرآن و نام رسول خدا و شعائر دینی و از طرف دیگر رهبری امت اسلامی، مصالحی که حضرت را وادار نمود برای بقاء اسلام سکوت اختیار کنند و به مبارزه نپردازند چرا که ترس از ورود جریانی را داشتند که حتی به بقاء نام اسلام هم قانع نبودند و احتمال از بین رفتن اسلام بسیار جدی بود. اما حضرت ترجیج دادند از قدرت کناره گیری کنند و با نظارت و هدایت غیر مستقیم به تحکیم مبانی اسلام بپردازند تا با روشنگری های بعدی بتواند افکار عمومی را به میدان قضاوت بشکاند. اما در این باره می فرمایند:
هان ای مردم سوگند به خدا آن شخص جامعه خلافت را به تن کرد او خود قطعاً می دانست که موقعیت من نسبت به خلافت موقعیت مرکز آسیاب به آسیاب است که به دور آن می گردد. سپس انبوه فضیلت های انسانی-الهی از قله های روح من به سوی انسانها سرازیر می شود و ارتفاعات سر به ملکوت کشیده امتیازات من بلندتر از آن است که پرندگان دور پرواز بتوانند هوای پریدن روی آن ارتفاعات را در سر بپرورانند (در آن هنگام که خلافت در مسیر دیگری افتاد) پرده ای میان خود و زمامداری آویختم و روی از آن گردانیدم چون در انتخاب یکی از دو راه اندیشیدم یا می بایست با دستی خالی به مخالفانم حمله کنم و یا در برابر حادثه ای ظلمانی و پرابهام شکیبایی پیشه گیرم. (چه حادثه ای)، حادثه ای بس کوبنده که بزرگسال را فرتوت و کم سال را پیر و انسان با ایمان را تا به دیدار پروردگارش در رنج و مشقت فرو می برد. به حکم عقل سلیم بر آن شدم که صبر و تحمل را بر حمله با دست خالی ترجیح بدهم من راه بردباری در پیش گرفتم چونان که خس و خاشاک در آن فرو رود و گلویی که استخوانی مجرایش را بگیرد.
در این دورانی که امام از آن یاد می کنند ابتکار عمل در برنامه ریزی برای تغییر فرهنگ در دستان حضرت نبود لذا ما مشاهده می کنیم که جریان آرام آرام به سمت جاهلیت باز می گردد و شاهد خودنمایی مظاهر فرهنگ جاهلی هستیم و با تمام تلاشی که امام به کار می بندد و به ویژه با دورشدن از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سپری شدن زمان خلافت خلیفه اول و دوم و وارد شدن به دوره عثمان فرهنگ جاهلیت عریان تر به میدان می آید ویژگیهای دوران جاهلیت و امتیازات جاهلی به حکومت راه پیدا می کند انتصاب ها و امتیازات خاص بر مبنای وابستگی های عشیره ای شکل می گیرد حکومت فساد و افراد بدنام رواج می یابد، دانشمندان و انسانهای شایسته مورد ضرب و شتم قرار گرفته و منزوی می شوند و حق گویی و انتقام و مطالبه حقوق انسانی-تاوانی سنگین به دنبال می آورد. سرنوشت ابوذرها و ابن مسعودها و عمارها گواهانی بر این واقعیت است در این دوران خطرناک وجود امام نقطه امید و چراغ هدایتی است که در آن شب ظلمانی دلها را گرم می کرد تا اینکه به تعبیر امام پایان زندگی سومی هم فرا رسید و رشته هایش پنبه شد و کردار او به حیاتش خاتمه داد و پرخوری به رویش انداخت. امام علی علیه السلام وارث چنین وضعی است، بیست و چهار سال و اندی، حکومت در مسیر دیگری گام نهاده بسیاری از برنامه های پیامبر و تعالیم او به فراموشی سپرده شده سرزمین پهناور اسلامی که بخشهای عظیمی از آن حتی پیامبر را درک نکرده اند. و با فرهنگ و کردار و اخلاق کارگزاران خلفاء، اسلام را شناخته اند، در اختیار امام قرار می گیرد. در این برهه وضعیت نامناسب به خوبی روشن است و امام نیز خود به این مسئله توجه دارند گویا حضرت می دیدند با این میراث گلوگیر موفق نخواهند شد چنانچه در ابتدای هجوم مردم برای بیعت با آن حضرت امام از پذیرش این مسئله سرباز زدند و با عمل خویش به آن جمع می گفتند که بیست و چهار سال و اندی دیر به سراغ حضرت آمدند اما انجام وظیفه و به تعبیر حضرت-قیام حجت-حضرت را وادار به پذیرش رهبری جامعه ای نابسامان و اوضاعی آشفته و جریانی منحرف نمود.
امام باید دست به یک هنرنمایی در اداره حکومت بزند که هم در حد توان آب رفته را به مسیر اصلی بازگرداند و هم اسلام واقعی را به دنیا معرفی کند و هم فرهنگ سازی برای بیرون آوردن مردم از تاریکی های فرهنگ جاهلی بنماید.
وضعیتی که به تصویر کشیده شد بستر جامعه ای است که امام علی علیه السلام رهبری آن را برعهده گرفت و اولین آسیب این جامعه یعنی فساد فرهنگی آن بود که این آسیب یعنی بازگشت فرهنگ جاهلی که در تعارض با فرهنگ ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم بود مشکل عظیمی را برای حضرت به وجود آورد، اولاً امام برای معرفی چهره فرهنگ اصیل اسلامی باید دست به یک اقدام بنیادین بزند ثانیاً زشتی های فرهنگ جاهلی را نمایان سازد. لذا اقدامات امام را در دو قسمت می توان مورد بررسی قرار داد.

1- تثبیت و پافشاری بر ارزشها

در اولین گام امام علیه السلام با تمام توان مسیر حرکت خویش را بر احیاء ارزشهای والای فرهنگ محمدی صلی الله علیه و آله و سلم بنا نهاد. حتی در پذیرش حکومت به مردم اعلام نمود که ذره ای از اقامه و ارزشهای اسلام نظیر اجرای عدالت، کوتاه نخواهد آمد. عدالتی که به عنوان یک ارزش به فراموشی سپرده شده بود و جامعه اسلامی می رفت تا این ارزش والای الهی را که جان مایه اصلی حکومت اسلامی است از صفحه ذهن خود بزداید لذا امام با تمام توان برای احیای عدالت اقدام می کند-از بازپس گیری املاک به ناحق متصرف شده تا تساوی در برخورداری از حقوق بیت المال - در همین جا ما شاهد بروز اولین آسیب حکومت امام علی علیه السلام هستیم که این عدالت گر چه برای توده های پابرهنه و مظلوم، ارزشی شیرین است اما برای شکمهایی که دو دهه بی محابا در چراگاه بیت المال همچون شتران مست و رها چریده اند و از حقوق اضافی برخوردار شده اند بسی دردناک و غیرقابل پذیرش است لذا کارشکنی ها آغاز می شود شاید ریشه برخی از حوادث بعدی حکومت امام علی علیه السلام را بتوان در همین جا جستجو کرد. اما برای امام علیه السلام، آنچه که اهمیت دارد زنده کردن مشخصه های جامعه اسلامی است که با هجوم فرهنگ جاهلی می رفت تا فقط نامی از آن بماند برای امام مهم این است که بشریت، که مرز فرهنگ جاهلی و فرهنگ اسلامی را به وضوح و روشنی دریابد، لذا امام یکی پس از دیگری ارزشهای متروک جامعه محمدی صلی الله علیه و آله و سلم ار از گوشه انزوا به صحنه حضور فرا می خواند. ارزشهای همچون تقوا، عدالت، حقوق انسانها، مسئولیت حکومت و پاسخگویی آن و ...

2- زدودن ارزشهای جاهلی

جبهه دیگر حرکت امام علی علیه السلام زدودن ارزشهای جاهلی بود که در زمان پیامبر به ضعف گراییده و عقب رانده شده بود بعد از رحلت پیامبر مجدداً به صحنه بازگشته بود. ضد ارزشهایی چون تعصب های قومی-قبیله ای-تفاخرهای قبیله ای-امتیازطلبی های بی ضابطه و ... امام علی علیه السلام در مقابله با این ضد ارزشها چنان قاطعانه وارد میدان می شود که حیرت همگان را برمی انگیزد وقتی از سهم بیت المال به سید قریشی به اندازه غلام او پرداخت می کند چنان شوکی به جامعه وارد می شود که مانند موجی جامعه را در برمی گیرد و مخالفت کسانی که منافعشان به خطر افتاده بود آغاز می شود.
اقدامات امام علی علیه السلام با عکس العمل کسانی که در سایه حکومت خلفا از امتیازات ویژه ای برخوردار شده بودند، مواجه می شود زمزمه های نارضایتی شنیده شده و عصیان آغاز می گردد.
حکومت شام از فرمان امام سرپیچی می کند و تدارک نبردی عظیم فراهم می آید. حادثه جنگ صفین و حوادث بعد آن یکی پس از دیگری به وقوع می پیوندد ما در اینجا در مقام نقل تاریخ نیستیم بحث ما در تأثیر فرهنگ جاهلی در آسیب پذیری حکومت امام است. حوادث مهیبی که می توانست هر حکومتی را به زانو درآورد اما حکومت قدرتمند امام به فرماندهی شخصیت بی نظیر تاریخ اسلام یکی پس از دیگری از این فتنه ها سربلند بیرون می آید فتنه های عظیمی که به تعبیر آن حضرت جز خود او کسی قادر به دفع آن نبود.
اما سخن اینجاست چه شد که حضرت در نهایت نتوانست فتنه را ریشه کن کند، و جهان اسلام را از این غده چرکین رهایی بخشد داستان حکمیت چرا به وجود آمد و گسترش پیدا کرد تا آنجا که تبدیل به فتنه ای عظیم گردید که از دل آن برخورد مرگ آفرینی چون نهروان بیرون آمد. البته اگر بخواهیم واقع بینانه این حوادث را مورد بررسی قرار دهیم عوامل مختلفی را در آن دخیل می بینیم و قطعاً یکی از ریشه های این قضایا نادانی، جهالت، سطحی نگری و سبک مغزی مردم بود که امام را وادار به پذیرش حکمیت می کند در این مورد امام سخنی دارد که جالب توجه است. فرمودند:
آیا وقتی که سپاهیان معاویه قرآنها را از روی مکر و حیله گری و نیرنگ بلند کردند آیا شما نبودید که گفتید آنان برادران ما هستند و دعوت ما را به اسلام پذیرفتند آنان از ما قطع نظر کردن از گذشتگان را می خواهند و آنان به کتاب خدا پناه برده اند پس رأی صحیح این است که از آنان بپذیریم... من گفتم در این نیرنگی که به راه انداخته اند ظاهر از ایمان وجود دارد لکن باطن آن عداوت ... با همه اصراری که من برای رد مسأله حکمیت داشتم کاری که آن نابکاران می خواستند انجام شد و من دیدم که شما بودید که این کار نابخردانه و فسادانگیز را در اختیار آنان گذاشتید.
سپاه شام آنچنان بر مرکب جهالت مردم سوار بود که با حیله گری های موقعیتی را فراهم می آورد که عده ای از یاران امام در حقانیت او شک نموده و او را متهم به بی تدبیری و حتی به گناه کبیره می نمایند. اگر نبود کوته فکری و نادانی و ظاهر بینی و جهالت یاران امام معاویه هرگز نمی توانست به اهداف شومش دست پیدا کند.
نتیجه ای که از بررسی این فصل حاصل می شود این است که هر انقلابی اگر بخواهد بماند و بالنده شود ناچار باید فرهنگ خود را در عرصه اجتماع تعمیق بخشد بررسی تاریخ اسلام به خوبی نشان می دهد که اگر بلافاصله بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سکان کشتی جامعه در اختیار امام علی علیه السلام قرار می گرفت با ارزشهای والای اسلامی، ارکان جامعه را تحکیم می بخشد، لذا می بینیم امام بعد دوران فترت 24 ساله هنگام قرار گرفتن در مسند خلافت اولین اقداماتی که آغاز می کنند زنده کردن ارزشهای ناب اسلامی، فرهنگ سازی است و این فرهنگ سازی را از دستگاه خلافت آغاز نمود تا در میان توده های مردم با سرعت بیشتری رواج یابد، اما افسوس که شرایط موجود مجال این اصلاحات را به امام نداد اما درسی که آن امام همام در برابر تاریخ و علی الخصوص در برابر شیعیان ارائه نموده اند، برای همیشه تاریخ درس فراموش نشدنی و جاودانه خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. خطبه 216.
2. تاریخ الادب العربی، بلاشر، ج1، ص 47.
3. نهج البلاغه پارسی، خطبه 26.
4. فترت به دوره ای اطلاق می شود که آخرین پیامبر اولوالعزم مبعوث گردیده تا زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در اینجا منظور از زمان حضرت عیسی علیه السلام تا زمان بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.
5. نهج البلاغه، محمد تقی جعفری، ج89، ص 234.
6. ر.ک، خ 95، ص 277.
7. نهج البلاغه، محمدتقی جعفری، خ 96، ص 279.
8. صحیح مسلم، ج1، ص 14، مسند احمد حنبل ج1، ص 355، فروغ ابدیت، ج2، جعفر سبحانی، ص 857.

منبع: فصلنامه سالنمای النهج، شماره 6-8.