نویسنده: دکتر محمدرحیم عیوضی




 

اقدامات پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در پیگیری اهداف بعثت

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دو اقدام عمده در جهت تثبیت دین اسلام و روحیه دینی در جامعه که حکومت مبتنی بر دین را میسر می سازند، انجام دادند:
1- برای تداوم صحیح تحولاتی که آغاز کرده بودند با تعیین جانشینی مناسب برای مقام امامت، وضعیت هدایت به جامعه پس از خود را روشن نمودند. امر به معروف و نهی از منکر بر اساس آگاهی، توانایی و شجاعت صورت می گیرد و فقدان هر یک از این صفات باعث می شود پویایی، گستردگی و عمق بینش ملازم با امر به معروف و نهی از منکر در جامعه به وجود نیاید. نتیجه این امر آن است که در طی گذر زمان تعادل اجتماعی جای خود را به بی تفاوتی ها و افراط و تفریطها بدهد. وجود امام هادی مانع از چنین انحرافی در جامعه اسلامی خواهد شد.
2- آموزش تفسیری قرآن کریم: می دانیم که اقدامات مثبت هرچند مفید و خیرخواهانه هم که باشد باید پذیرش اجتماعی داشته باشد تا بتوانند به صورت رفتار عادی (نهادینه شده) مردم درآیند. وقتی قرار است جامعه سازی بر اساس اصول قرآنی شکل بگیرد می بایستی محتوای قرآن به صورت معارفی عام در دسترس عموم قرار گیرد، چرا که مخاطب آن همه مردم هستند و نه صرفاً اقشاری خاص. ترویج اصول، قوانین و شئونات اسلامی در جامعه تنها در صورتی می تواند در جامعه ریشه بدواند که به صورتی عمیق یعنی به صورت تفسیری به مخاطبان عرضه شود تا عمق آن را-هرکس در حد فهم خود-در یابد. چنین جامعه ای معروف و منکرش، قرآنی است و خواهد توانست از حالت جاهلیت به سمت وضعیت مطلوب قرآنی گام بردارد. حکومت اسلامی تنها در جامعه ای که معارف قرآنی در آن رواج دارد می تواند استقرار یافته و عدالت را اجرا نماید. اجرای فرامین اسلام نیازمند بستر مساعدی است که ترویج و تبلیغ عملگرایانه اصول قرآنی به خوبی زمینه آن را فراهم آورد.

مقایسه تطبیقی دو زمانه

به این ترتیب زمانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شاهد یک سیر صعودی آموزش جامعه بر اساس اصول قرآن، تربیت افراد توانا در استفاده صحیح از قدرت و نهایتاً تعیین جانشین مناسب برای تعقیب جدی «هدایت» در جامعه امام علی علیه السلام بود. این تحولات مخالفان سرسختی داشت که تا زمان فوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا حد زیادی از نفوذشان کاسته شده بود و از صحنه قدرت و سیاست کنار رفته بودند.
اما متأسفانه پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دو اقدام اساسی ایشان یعنی تعیین امامت و هنجارسازی قرآنی در جامعه پیگیری و اجرا نشدند و اتفاقاً هر دو مورد کنار گذاشته شدند و نتیجه آن به مرور عاشورا را با آن تلخیها به وجود آورد. دستیابی به رسالتی که پیامبر مأمور انجام آن بود موجب تحول اساسی در جامعه آن دوران گردید، تحولی که به طور ریشه ای الگوی بشریت قرار گیرد.
در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هدف از ایجاد «تحول» تغییر ریشه ای در فرهنگ غالب-فرهنگ جاهلی-بود و می دانیم که در هر تحول نیز فضای غبارآلود و جو ناامنی به نام فتنه به وجود می آید و بسته به توانایی فکری افراد و هدایتی که رهبری امت انجام می دهد می تواند مفید و سازنده باشد و یا مضر و خسارت بر. امام علی علیه السلام نیز به دنبال ایجاد تحولات اساسی در فرهنگ حاکم بر جامعه بود، اما بستر اجتماعی در زمانه وی با زمانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تفاوت داشت؛ به این توضیح که: در زمانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به تدریج در صف اسلام و مخالفان آن در مقابل یکدیگر با نشانه هایی مشخص شکل می گرفتند و تمیز آنها از یکدیگر چندان مشکل نبود، اما در زمانه امام علی علیه السلام، فرهنگ نیمه جان جاهلیت که تا زمان رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رو به افول بود، مجدداً بنا به دلایلی که قبلاً گفته شد، از حالت اقلیت به صورت اکثریت حاکم درآمد ضمن آنکه توانسته بود در صورتهای جدیدی ظاهر شود که قبلاً بی سابقه و یا کم سابقه بود، لذا تفکیک مخالفان و موافقان اسلام به شدت دشوار گردید تا آنجا که عده ای راه بی تفاوتی و بی اعتنایی به مسایل را در پیش گرفتند و از سوی دیگر برخی به جهت تعصب زیاد و تکبر، خود را دانا و پارسای مطلق تصور نموده، در تحلیل مسایل راه افراط پیمودند. در این اوضاع طمع کاران همیشگی قدرت، متناسب با وضعیت موجود به بهره برداری از «جهل» و «تعصب» برای مقابله با امام علی علیه السلام و دستیابی به حکومت، فعال شدند.
به این ترتیب وجه اشتراک زمانه این دو بزرگوار همانا نیاز به ایجاد تحولات اساسی در فرهنگ حاکم بر جامعه و اقدام به آن بود و وجه افتراق آنها گونه گونگی عقاید در زمانه امام علی علیه السلام می باشد. این مسأله کار احیاء سنت پیامبر را با دشواریهای فراوان روبه رو می ساخت؛ چرا که قوت فکری جامعه در کشاکش جهل ها و تعصبها زایل شده و هدایتهای رهبری می بایستی صرفاً با تنبیه و تهدید و اعمال زور پیاده شود که نتیجه آن، فراهم نشدن زمینه برای برقراری ثبات جهت نهادینه کردن اصول قرآنی در جامعه بوده و چنین روندی را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیشتر بیان فرموده بودند. در خطبه 156 نهج البلاغه به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آورده اند: (1)
ای علی! پس از من، مردم به مالهای خود فریفته شوند و به دین خویش بر خدا منّت نهند. رحمت پروردگار آرزو کنند و از سطوت او ایمن نزیند. حرام خدا را حلال شمارند و با هوسهای که به غفلت در سر دارند، می را نبیذ گویند و حلال پندارند. حرام را هدیّت خوانند و ربا را معاملت دانند.

‌وضعیت امام علی علیه السلام در آغاز رهبری (وضعیت موجود)

شاید هیچ توضیحی نتواند به اندازه گفته های فاعل تحولات یعنی امام علی علیه السلام گویا باشد. آنچه که او از جامعه اسلامی و در آن می دید و درک می کرد و قوای خود را برای اصلاح آنها تجهیز می نمود، بهترین پاسخ برای ترسیم وضعیتی است که وی به مقابله با آن برخاست. لذا به صورت بسیار فشرده و کلی مطالب را به صورتی که ما را به کربلا برساند، بیان می کنیم و از بررسی جزیی حوادث صرف نظر می کنی.
امام علی علیه السلام سابقه ای درخشان در آشنایی و عمل به قرآن داشت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره ایشان گفته بودند:
اعلم امتی بالسته و القضاء علی بن ابی طالب (2)
داناترین امت من به سنتهای اسلامی و قوانین قضایی، علی بن ابی طالب است.
به این ترتیب غربت سنت مترادف با غربت امام علی علیه السلام بود. ایشان به جهت ظاهری غریب بود، زیرا بیست و پنج سال گوشه نشین شده بود و به جهت باطنی و واقعی نیز غریب مانده بود چرا که پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روز به روز مؤلفه های فرهنگ جاهلی تقویت شده بودند.
زندگی امام در انزوای مدینه، سبب شد تا آن حضرت ناشناخته باقی بماند. زمان به سرعت می گذشت و امام تنها در مدینه، آن هم در میان چهره های قدیمی صحابه، چهره ای آشنا بود. امام در عراق و شام کسی امام را نمی شناخت. تنها برخی از قبایل یمنی که از زمان سفر چند ماهه امام به یمن آن حضرت را دیده بودند، با وی آشنایی داشتند. (3)

تحلیل امام از تحولات پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

از امام از تحولات پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
ایشان در خطبه ای که بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خوانده است در مورد بازگشت و استقرار خصایص دوران جاهلیت هشدار می دهند که:
مردم از گردابهای بلا با کشتیهای نجات برون شوید! و به تبار خویش منازید، و از راه بزرگی فروختن به یک سو روید! که هر که با یاوری برخاست روی رستگاری بیند، وگرنه گردن نهد و آسوده نشیند که- خلافت بدینسان همچون- آبی بدمزه و نادلپذیر است و لقمه ای گلوگیر. (خطبه پنجم)
در خطبه هفتم می گویند:
شیطان را پشتوانه خود گرفتند و او از آنان دامها بافت، در سینه هاشان جا گرفت و در کنارشان پرورش یافت. پس آنچه می دیدند شیطان بدیشان می نمود، و آنچه می گفتند سخن او بود. به راه خطاشان برد و زشت را در دیده آنان آراست، شریک او شدند و کردند و گفتند آنچنانکه او خواست.
امام علی علیه السلام در خطبه سی و یکم در مورد روش خلیفه سوم که از یک نگاه می توان آن را اوج انحرافاتی دانست که از سقیفه آغاز شده بود، می گویند:
بی مشورت دیگران به کار پرداخت، و کارها را تباه ساخت، شما با او به سر نبردید و کار را از اندازه در بردید. خدا را حکمی است که دگرگونی بپذیرد و دامن خودخواه ناشکیبا را بگیرد.

وضعیت موجود از نگاه امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام با تاکید بر عام بودن فتنه ها و تلقی آنها به عنوان میدان های آزمایش الهی می فرماید:
بدانید-که روزگار-دگرباره شما را در بوته آزمایش ریخت، مانند روزی که خدا پیامبر شما را برانگیخت. (4)
ما در روزگاری به سر می بریم که بیشتر مردم آن بی وفایی را زیرکی می دانند، و نادانان آن مردم را گُربُز و چاره اندیش خوانند. (5)
این روزگاری است که ساز و ساخت شیطان قوی تر گردیده و فریب و بدسگالی او فراگیرتر گشته، و شکار وی در دسترسش قرار گرفته. (6)

تحلیل وضعیت موجود در کلام امام علی علیه السلام

ایشان در خطبه پنجاه، دو علت اساسی در بروز فتنه ها و تاثیرات سوء آنها معرفی می کنند:
یکی پیروی خواهشهای نفسانی و دیگری نوآوری در حکمهای آسمانی.
امام علی علیه السلام در تحلیل اینکه چرا مردم اینگونه تغییر کرده اند علل مختلفی را ذکر کرده اند که به عنوان نمونه می توان به خطبه صد و سیزدهم اشاره کرد که در آن آمده است:
یاد مرگ از دلهای شما رفته است و آرزوهای فریبنده جای آن را گرفته. دنیا بیش از آخرت مالکتان گردیده و این جهان، آن جهان را از یادتان برده. همانا شما برادران دینی یکدیگرید؛ چیزی شما را از هم جدا نکرده، جز درون پلید و نهاد بد که با آن به سر می برید. نه هم را یاری می کنید، نه خیرخواه همید، نه به یکدیگر چیزی می بخشید و نه با هم دوستی می ورزید.

فرجام اصرار بر رویگردانی از قرآن و سنت از نگاه امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام حیات و ممات جامعه را در حضور و یا عدم حضور قرآن در آن می داند و مکانیسم فراگیر و عمومی امر به معروف و نهی از منکر از نظر ایشان استقرار و احترام اصول قرآن در جامعه را تضمین نموده و فرهنگ قرآنی را ایجاد و تداوم می بخشد. دوری از دین چون و چرای ضروری زمینه های استفاده ابزاری از دین یعنی تهی شدن دین از محتوایش را فراهم می کند.
در خطبه صد و بیست و هفتم می خوانیم: زنده شدن قرآن فراهم آمدن بر داوری آن است، و میراندن آن جدا گردیدن و نپذیرفتن احکام آن.
امام علی علیه السلام در خطبه صد و سوم هشدار می دهند که:
ای مردم! به زودی بر شما روزگاری خواهد آمد که اسلام را از حقیقت آن بپردازند، همچون ظرفی که واژگونش کنند و آن را از آنچه در درون دارد تهی سازند.
در خطبه صد و چهل و هفتم نیز تاکید می کنند که:
و زودا که پس از من بر شما روزگاری آید که چیزی از حق پنهان تر نباشد، و از باطل آشکارتر.
این همه برای آن است که: به دریاهای فتنه در شدند و بدعتها را گرفتند و سنتها را وانهادند. مؤمنان به گوشه ای رفتند و گمراهان دروغ زن به زبان آمدند و سخن گفتند. (7)

توجیه امام علی علیه السلام برای اقدامات خود

رواج بدعتها، جعل سنتها و پایمال شدن اصول قرآنی سه علت عمده ای هستند که امام علی علیه السلام برای مقابله با آنها طعنها را به جان خریدند و به سه جنگ جمل، صفین و نهروان تن دادند.
در خطبه صد و نود و دوم می خوانیم:
هان! بدانید که شما رشته - پیوند با- اسلام را گسستید، و حدود آن را شکستید، و احکام آن را به کار نبستید، بدانید که خدا مرا فرموده است، با تجاوزگاران و پیمان گسلان و تبهکاران در زمین پیکار کنم. اما پیمان گسلان جنگیدم و با از حق بیرون شدگان ستیزیدم، و از دین بیرون شدگان را زبون ساختم.

جمع بندی

رشد اسلام در ممالک مختلف و ورود افکار متنوع، بستر مساعدی برای بروز افکار متضاد فراهم می آورد. در چنین فضاهایی فرهنگ جاهلی با بهره برداری از انحرافات به وجود آمده، رویش مجدد آغاز کرد و پر و بالی دوباره یافت. با قتل عثمان گسست میان مردم و حکومت افزون گشت و حق شورش و عصیان علیه حاکم صورت عینی به خود گرفت. امام علی علیه السلام در حالی که هم اسلام (قرآن و سنت) و هم خودش در غربت به سر می بردند زمام امور را اجباراً به دست گرفت. نتیجه آن شد که قرآن ناطق با جاهلانی سخن گفت که نه گوینده را می شناختند و نه سخن او را در می یافتند تا آن جا که وی از سرزنش ایشان ملول و خسته شد و آرزوی هجرت به دیار ابدی نمود. امام علی علیه السلام با همه مخالفانی که می توانستند وجود داشته باشند مقابله کرد. از نظر حصر عقلی سه گروه مخالف می توانست وجود داشته باشد: پیمان شکنان، افراط گرایان، طمع کاران به قدرت. این سه گروه نهایتاً امام را وادار به سه جنگ کردند: جنگ جمل که پیکار با ناکثین بود. منفعت طلبان و جاه طلبان که سابقه ای درخشان در خدمت به اسلام داشتند. دسته دوم قاسطین بودند، همان گردنکشان و مخالفان با فرهنگ قرآنی که طرفدار فرهنگ جاهلی بودند. جنگ صفین با آنها بود و امام علیه السلام در تهییج سپاه خود علیه آنها می فرمود: به سوی بقایای احزاب بروید. (اشاره به کفار در جنگ خندق) دسته سوم همان مارقین و از حدود دین خارج شدگان بودند. کسانی که از درک و تحلیل صحیح وقایع به علت مغرور شدن به عبادت خود (جهل و تعصب) درمانده شده بودند و لذا طغیان آغاز کردند.
امام در مجموع با طرد قصاصون، پذیرش سه جنگ با سه گروه اصلی از مخالفان قرآن و سنت، و ارائه نمونه عملی از پیروی دستورات قرآن سعی در تقویت دستاوردهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اصلاح انحرافات به وجود آمده نمودند.

پی‌نوشت‌ها:

1.ترجمه کلیه خطبه های نهج البلاغه که در متن آورده شده اند، از ترجمه نهج البلاغه دکتر سید جعفر شهیدی می باشد.
2. آیه الله شیخ جعفر سبحانی، فروغ ولایت (تاریخ تحلیلی زندگانی امیرمؤمنان علی علیه السلام، مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق علیه السلام، قم، چ چهارم، 1379، ص 285.
3. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، انتشارات انصاریان، چ اول 1376، صص 54-55.
4. خطبه شانزدهم.
5. خطبه چهل و یکم.
6. خطبه صد و بیست و نه.
7. خطبه صد و پنجاه و چهارم.

منبع: فصلنامه سالنمای النهج، شماره 6-8.