پیامدهای جنگهای صلیبی
فاجعه ی قتل عام یهود و «آلبیجوها» و قتل عام عیسویان فرقه ی مردوده و تمام خون ریزی وحشیانه ای که در این مدت طولانی جریان داشت، نتیجه ی جور و تعصب شدید مذهبی بود که جنگ صلیبی آن را اشاعت داد.(1)
از نگاه گوستاولوبون، جنگهای صلیبی به ناهنجاری های اخلاقی و دینی در جهان دامن زده است. او می نویسد:
از جمله نتایج مذمومه ی جنگهای صلیبی یکی این است که تا چندین قرن یک رشته بی انصافی و عداوت و کینه ی خیلی شدید مذهبی در دنیا پدید آورد و پایه ی قساوت و بی رحمی و خون خواری را به جایی رسانید که در غیر از مذهب یهود نظیر آن را بین اهل هیچ مذهبی نمی توان پیدا کرد. راست است که قبل از جنگ صلیبی هم بازار بی رحمی و بی انصافی مذهبی رواج زیادی داشت، ولی منتهی به سفاکی و خون ریزی نشده بود. لیکن در جریان جنگهای مزبور جور و اعتساف (ستم) مذهبی حقیقتاً به درجه ی جنون رسیده و در طول مدت این دویست سال عملیات بی رحمانه و در زندگی آمیخته به جنون، خلف عهد و نقض قسم صلیبیان، مسلمانان را از نصارا و دیانت آنان به کلّی متنفّر ساخت. پس همین جنگها سبب گردید که بین مشرق و مغرب زمین فواصل ضخیمه ای ایجاد گردد که آثار آن تا کنون باقی می باشد.(2)
علاوه بر جنبه های عمومی تأثیر جنگهای صلیبی، پیامد این جنگ ها در ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز از سوی مورّخان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. آلبرماله و ژول ایزاک پیامد مستقیم جنگهای صلیبی را گسترش بازرگانی مشرق و مغرب و پیامد غیر مستقیم آن را رواج تجمل پرستی و تمدّن در مغرب زمین ارزیابی کرده و نوشته اند که این جنگها بر مراوده ی بازرگانی میان سرزمینهای مغرب و مشرق افزود. حمل جنگجویان صلیبی از راه دریا، دریا نوردان شهرهای مارسی، ژن و پیزو به ویژه مردم ونیز را ثروتمند گردانید. تا هنگامی که بندرهای شام در دست مسیحیان بود بازرگانان فرانسه و ایتالیا برای خرید کالاهای مشرق زمین پیوسته به آنجا رهسپار می گشتند.(3)
از دیدگاه این دو مورّخ، این جنگها پیامدهای غیر مستقیمی نیز داشت و آن بسط تجمّل و تمدن در مغرب زمین بود؛ زیرا در آن روزگار نواحی مشرق زمین ـ مسکن اعراب و نژاد یونانی ـ از لحاظ پیشرفت و مدنیّت بر مغرب زمین ـ برتری داشت؛ به طوری که جنگجویان صلیبی پس از مشاهده ی آثار تجمّل شیفته گردیدند و استفاده از فرش، آینه، لوازم خانگی زیبا، سلاحهای ظریف، پارچه های فاخر ابریشمی، حریر، پرنیان و مخمل در میان آنها رواج همگانی یافت.(4)
اما مهم ترین نتیجه ی اجتماعی جنگهای صلیبی از دیدگاه این دو نویسنده کاسته شدن از قدرت اربابان املاک و زمین داران اروپا بود. چرا که شمار زیادی از آنها در خلال جنگهای صلیبی مردند و کسانی هم که زنده ماندند، به دام فقر و تهیدستی در افتادند. جنگجویان مسیحی باید از خودشان خرج می کردند و برای تأمین هزینه های جنگ و نقدینه لازم چاره ای به جز فروش یا گرو گذاشتن املاکشان نداشتند. آنها که به امید ثروتمند شدن به میدانهای جنگ می رفتند، با دست خالی باز می گشتند و چاره ای جز فروش و رهن دوباره ی املاک نداشتند.(5)
به باور آن دو، جنگ صلیبی، بیش از همه موجب بسط نفوذ سیاسی و تجاری فرانسه در مشرق زمین گردید؛ با نفوذی که دامنه اش به روزگار ما نیز کشیده شده است، آنان در این باره می نویسند:
به قدری فرانسوی به مشرق زمین آمد که هنوز هم ملل مشرق کلّیه ی مردم مغرب را فرنگی می خوانند که مأخوذ از کلمه ی فرانک می باشد. زبان فرانسه در شام، قبرس، ارمنستان و مُرّه [؟] متداول شد و حتّی امروز هم در شام، با وجود مجاهدات سایر ملل از انگلیسی، آلمانی ایتالیایی و روسی، این زبان همیشه از سایر زبانهای فرنگی رایج تر و در حکم زبان ثانوی بومیهاست. نویسندگان فرانسوی معتقدند که اگر مردم فرانسه چند صد باب مدرسه در خاور نزدیک احداث کرده و نگاه می دارند برای این است که برتری خود را در آنجا حفظ کنند و این برتری را سنّتی می دانند که از زمان جنگ صلیب شروع شده و دوام آن، هم به حال رواج صنعت و تجارتشان مفید است و هم به حال عظمت خارجی مملکتشان.(6)
نویسندگان تاریخ عمومی تمدنها ارتقای سطح علمی و توسعه ی فرهنگی اروپا را از دستاوردهای جنگهای صلیبی می دانند و می نویسند که جنگهای صلیبی در فصول پایانی خود، در سایه ی ایجاد روابط مستحکم با شهرهای پیشرفته فرهنگی موجب تهذیب اخلاق جنگجویان و انتشار فرهنگ استفاده از راهها و کالاهای بیگانه و انتقال تکنیکهای جدید و همین طور موجب آگاهی اندیشمندان با برخی مظاهر علم، فلسفه، هنر و ادبیات در دو دنیای عربی و یونانی گردید؛ و این اشکال، مفاهیم، راهها و عادات که احیاناً در امیر نشینهای فلسطین و به ویژه در ایالتهای جنوبی یا در میدان نبرد در شبه جزیره ی ایبری به دست آمد و نیز به وسیله ی کسانی که از زیارت باز می گشتند منتشر شد، موجب رشد و توسعه ی فرهنگی در اروپای مسیحی گردید. همه ی این موارد به وسیله ی نهضت معنوی که زمینه های آن در روزگار کارولنجی فراهم شد به پیش رفت و در حالی که ثروت عمومی و افزایش روابط و سرعت مبادلات گوناگون به آن کمک می کرد به آرامی و به طور نامنظم ادامه یافت.(7)
جنگهای صلیبی با همه ی زیانهایی که به بار آورد، برای مسلمانان نیز خالی از فایده نبود و بزرگ ترین سود آن ایجاد استحکامات دفاعی بود. آنان که در معرض حمله های پیاپی زمینی و دریایی فرنگیان قرار داشتند، برای دفاع از خود قلعه هایی مستحکم بنا کردند. این بناها هم در دوران جنگهای صلیبی آنان را محافظت می کرد و کار دفاع را آسان و میسر می گردانید و هم در دوران حمله ی بنیان کن و ویرانگر مغولان مؤثر واقع شد؛ به طوری که این قوم شکست ناپذیر پس از رسیدن به سرزمین شام و مصر متوقف و متحمل شکست گردید؛ و یکی از عمده علل این توقف وجود بناها و استحکامات نظامی بوده است.(8)
امّا درباره ی دوران عثمانی و مقابله ی صلیبیها با نیروهای عظیم این امپراتوری باید گفت که ضعف اروپائیان در برابر حمله های زمینی عثمانی، به ویژه بسته شدن راه تجاری قسطنطنیه پس از تصرف آن به وسیله ی سلطان محمّد فاتح، آنان را به اندیشه ی تشکیل ناوگانهای بازرگانی و نظامی در دریاها فرو برد و همان بود که شرق و غرب عالم بر روی آنان گشوده شد و ثروتهایی عظیم و بی کران به سوی کشورهای اروپایی سرازیر گردید.
با توّجه به آنچه گفته شد پیامد جنگهای صلیبی را، در دوران جنگهای دویست ساله و نیز دوره ی عثمانیها، به صورت زیر می توان فهرست کرد:
1 ـ اتّحاد ملّتهای اروپایی بر ضد مسلمانان.
2ـ گشوده شدن پای اروپائیان در میان ملل اسلامی.
3 ـ کشته شدن شماری بسیار از مردم مسیحی و مسلمان.
4ـ سقوط امپراتوری بیزانس.
5ـ نفوذ مسلمانان در اروپا.
6ـ تغییر نظام اقتصادی اروپا.
7ـ پیدایش تحول علمی ـ فرهنگی در اروپا و فراهم شدن زمینه های رنسانس در این قاره.
8ـ ویران شدن و از رونق افتادن بنادر سواحل شرقی مدیترانه.(9)
9 ـ کشف مناطق و راههای جدید در جهان به وسیله ی اروپائیان.
10ـ سلطه ی انحصاری ملل اروپایی بر دریاها.
پی نوشت ها :
1 ـ تمدن اسلام و عرب، ص 421 ـ 422.
2 ـ همان، ص 421.
3 ـ تاریخ قرون وسطی، ج 4، ص238.
4 ـ همان.
5 ـ همان، ص 239.
6 ـ همان، ص 239، با اندکی تصرف در الفاظ. لازم به یاد آوری است که فرانسویها در آغاز و تداوم جنگهای صلیبی بیش از دیگر کشورهای اروپایی نقش و سهم داشتند. چنان که پس از فتح قدس، ریاست ایالت لاتینی بیت المقدس با آنها بود و در چند نوبت نیز آهنگ تصرف مصر و شمال آفریقا را کردند. حتّی می توان گفت که قیمومت فرانسه بر سوریه و لبنان و نیز مداخله ی این کشور در امور کشورهای شمال آفریقا، از آثار سوء همان جنگهای صلیبی است همین طور می توان گفت که حمله ی ناپلئون در سال 1798 م به مصر و نیز شرکت فرانسویها در تهاجم به این کشور در سال 1956 از آثار نامیمون همان جنگهای پیشین است.
7 ـ تاریخ قرون وسطی، ج 4، ص 238 ـ 239؛ تمدن اسلام و عرب، ص 424 ـ 25.
8 ـ جنگهای صلیبی، رحیم زاده ی صفوی، نشر دفتر آسیای وسطی، تهران، 1334، ج 3، ص 195 ـ 196.
9 ـ یکی از دلایل این ویرانی ترس مسلمانان از تصرف دوباره ی بنادر به دست صلیبیها و استفاده ی از آنها به عنوان پایگاه نظامی بود. برای نمونه از عکا یاد می کنیم که «سلطان(ملک اشرف خلیل) به مجردی که همه ی شهر در اختیارش آمد، به شیوه ی دیرین کمر به انهدام آن بست. سلطان بر آن بود که کاری کند که این شهر از این پس نوک تجاوز مسیحیان به سرزمین شام نباشد». (تاریخ جنگهای صلیبی، ج3، ص 501).
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}