معماری و الهیات
مترجم: فرزانه فرشید نیک و رضا افهمی
موضوع مورد بحث من، الهیات و معماری، یا به بیان بهتر، دین و هنر است. جایی که معماری و مذهب وجهی مشترک می یابند. دو تن از مراجع مهم این موضوع در قرن اخیر، پیوجین(طراح مجلس ملی انگلستان) و راسکین(4) (نویسنده و هنرمند مشهور) بودند. هر دو، زندگیشان در یک تیمارستان روانی پایان گرفت. شاید این هشداری است برای گام برداشتن با دقت در این مسیر و نداشتن توقع بیش از اندازه از هنر، و مشخصاً هشداری برای عدم نگاه به هنر به عنوان حقیقت برتر و تسلایی که اعتقاد به تنهایی میسر می سازد...
ما قربانیان فناوری سیری ناپذیری هستیم که بی رحمانه درحال مصرف کردن ذخایر زمین است. یک جعبه پاندورا(5) باز شده که هیچ کس قادر نیست آن را ببندد. هر کسی می تواند تشخیص دهد که این چیزها با همه مزایا، انبوهی از فجایع عظیم را سبب خواهد شد. تندباد پیشرفت، گونه های کهن و نجیب حیوانات و گیاهان را با راندن به سوی انقراض و نابودی، در زیر پای خود له کرده است. اما کمیاب ترین و شریف ترین انوع، " موهبت خلاق هنر" و " ترس از آفریدگار هستند که می تواند گفت هر دو، تقریباً ناپدید شده اند. ترس از خدا، آغاز معرفت است. ما این ترس را از دست داده ایم و از این رو نابخرد شده ایم. من نمی دانم چگونه این پدیده را توضیح دهم، مگر از طریق مربوط دانستن این فقدان موهبت خلاق به خالق. ساختمان "تابرناکل"(6) (تصویر شماره 1) نشان می دهد که وقتی بشر ایمان به آفریدگار را پس بزند، توانایی خلاقش از بین می رود.
تصویر 1 ساختمان تابز ناکل واقع در شهر سالت لیک ایالات متحده آمریکا
در حالی که ملت های کافر از خدا می ترسیدند و بر چوب و سنگ سرتعظیم فرود می آوردند، انسان مدرن از هیچ خدایی نمی ترسد و هیچ امید و آرزویی فراتر از تکنولوژی ندارد. انسان عصر باستان، طبیعت را مهار می کرد و همین را در هنرش بیان می کرد؛ انسان مدرن، خود را به نحو مصیبت باری در مقابل طبیعت می یابد و همین مبارزه طلبی را در هنرش بیان می کند. بدین سان طبیعی است که موهبت خلاق هنرمندانه از بین رفته باشد.
همین روند در معماری نیز رخ داده است. درگذشته، ما با نظام مصالح طبیعی - خشت، سنگ، الوار، تخته سنگ، و اندود گچ- احاطه شده بودیم. دهکده خود من، یک نمونه خوب در این زمینه است. ارتفاع، متناسب با توانایی ما برای بالا رفتن از پلکان تنظیم می شد و عمق و ژرفا، تا جایی که توسط نور و جریان هوای طبیعی قابل کنترل باشد، معین می شد.
در شهرهای ما همان به کار برده شده است اما اکنون فولاد، شیشه، بتن و پلاستیک، بالابرهای برقی، نور و جریان هوای مصنوعی، به ما یک آزادی نامحدود و لجام گسیخته عطا کرده که قادر به مهار آن نیستیم.
ارزانی، ساخت و ساز موقت و حداکثر سود، تبدیل به خدایان ما شده اند. در قرن 18،"کانالتو"(10)، از محلِ "سامرست هاوس" (11)، چشم اندازی از شهر لندن را نقاشی کرده که نشانگر شهری زیباست با کلیسای "سنت پل" که بر خط آسمان احاطه یافته است. امروز همان منظره نشانگر آن است که کلیسای "سنت پل" (12) توسط معابد" دنیاپرستی"(13) کوتاه جلوه داده شده است.(تصویر شماره 2).
تصویر شماره 2: کلیسای سنت پل لندن
مردم در گذشته نظیر آنچه هاوکسمور(14) در ساختمان رادکلیف کمر(15) ی آکسفورد ساخته، می ساختند (تصویر شماره 3)
تصویر شماره 3: ساختمان رادکلیف کمرا در آکسفورد انگلستان
امروزه، ما آسمان خراش هایی می سازیم که شبیه کارگران پالایشگاه های نفت، با اجتناب از مصالح طبیعی، بدون هیچ احساسی از تناسب و بی هیچ گونه هماهنگی یا طرافتی کار می کند. چنین ساختمان نهایی، قابل مقایسه با ساختمان های پدرانمان نیست. توانایی طراحی و خلق ساختمان های زیبا متوقف شده است.
با این حساب آیا موقعیت امروز ما فاقد امید و آرزوست؟ آیا ما تیره بخت ترین انسان ها هستیم؟ به هیچ وجه! همان طور که در معماری نیز مانند الهیات، همیشه یک اثر (باقیمانده) وجود دارد که نگاهش به سوی جهان دیگر استوار شده است و ما همچنان که در این پایین در میان این زندگی زمینی کوتاه و نامطمئن رنج می بریم، می توانیم دست کم تلاشی در راستای خلق تازه جلوه ای از خلقت او آغاز کنیم.
هر مسئولیتی، هرچند کوچک، برای روشن نگاه داشتن مشعل لرزان معماری سنتی و مجالی است نه فقط برای معمار که هم چنین برای کارگر تا مهارت هایی را که برای استفاده از آن متولد شده است، به کار گیرد. آفریدنِ چیزی خوب با دستانش، خواه یک سر ستون سنگی قرنتی باشد یا پیچکی در یک نرده آهنی، یا برگی کنده کاری شده در چوب یا حتی یک قوس خوب صیقل خورده در یک دیوار آجری، همه اینها انسان را از سطح یک نان آور حقوق بگیر محض به سطح یک هنرمند صنعتگر ارتقا می دهد.
او که همه افکار کم سوی عدن را در ضمیرش دارد.
بهشت را برای اذهان صنعتگران به ارمغان خواهد آورد به رب النوع الهام بخش صنعت خویش بدل خواهد شد.
و نوع بشر دوباره همنشین پروردگار خواهد گردید.
و اگر در این هبوط، کورمال در پی کمال می گردیم، راهش همین طلب زیبایی است. هرچند در این مسیر، باید بتوان تمام تحقیر و تمسخری را که توسط تصور غلط داروینیست ها، مبنی بر الزامی بودن پیشرفت و سیر تکامل گسترش یافته است. تحمل کرد. ما مجبور شده ایم باور کنیم که هر دوره ای باید چیز جدیدی به ارمغان بیاورد. اما اینجا نیز بار دیگر در معماری، همانند الهیات، هیچ چیز جدید ارزشمندی وجود ندارد. چنان که سلیمان نبی گفته است:
چیزی که بوده است همان چیزی است که باید باشد، و آنچه انجام شده است همانی است که باید انجام گردد و در پرتو آفتاب هیچ چیز نوی ذیقیمتی وجود ندارد. آیا چیزی وجود دارد که در موردش بتوان گفت: " نگاه کن! این تازه است."؟ جز آنکه پیش از ما و در زمان های قدیم وجود داشته است (جامعه بن داوود، فصل اول، آیات 10- 9)
* نوشته حاضر ترجمه مقاله کوینلن با عنوان architecture & theology است که درمجموعه مقالات " تئوری ها و بیانیه های معماری معاصر" منتشر شده است.
Terry,quinlan (1997) architecture & theology, theories and manifestoes of contemporary architecture, edited by jenkes. charles, kropf,karl, academy edition, chichester, 193- 196.
پینوشتها:
1) کوینلن تری، معمار انگلیسی، یکی از مهم ترین نظریه پردازان سبک نئوکلاسیک است. معماران نئوکلاسیک معتقدند که" نظم های کلاسیک الهاماتی آسمانی و مقدس هستند" پس تغییر دادن آنها صحیح نیست و هر تغییری در آنها باعث تبدیل کمال به نقصان می شود. آن ها دلیل جاودانگی معماری کلاسیک را همین می دانند. از نظر آنان، سبک پست مدرن یک مد است زیرا در این سبک اصول جاودانه معماری کلاسیک با طبع، نظر و منطق زمینی تغییر داده شده است. هم چنین سبک مدرن را نیز سبکی قابل قبول نمی دانند، چنان چه کوپنلن تری گفته: " مدرنیسم پرهیز از هر روشی است که کارکرد داشته است." بنابراین معماران نئوکلاسیک، گذشته و به خصوص معماری کلاسیک را منبع الهام خود می دانند و معماری کلاسیک یا سنتی را به همان گونه که از نظر کالبدی بوده، برای احتیاجات امروزه طراحی می کنند. منتها باید توجه داشت که در داخل این فرم های تاریخی، کلیه وسایل رفاهی امروزی تدارک دیده شده است. به طور خلاصه می توان گفت: ساختمان نئوکلاسیک، پوسته ای کلاسیک بر روی امکانات مدرن است.
AWN pugin(2): آگوستوس ولبی نورتمور پیوجین (52- 1812)
3) Raymond Erith: 1904- 1973 معمار مشهور انگلیسی و پیشرو کلاسیک گرا
4) John Ruskin: 1819- 1900 نظریه پرداز مشهور هنر و خالق آثاری مانند هفت شمع معماری و سنگ های ونیز
5) جعبه پاندورا در اساطیر یونان نمادی است از افسارگسیختگی حس کنجکاوی فرد انسانی که کسی را یارای مقاومت در برابر آن نیست. زئوس برای انتقامجویی از پرومته فرمان می دهد تا پاندورا - نخستین زن روی زمین - را از گل بسازند و آن گاه آتنه در او روح می دمد و دیگر خدایان لطف و دلربایی و استعداد به او می بخشند و هرمس چرب زبانی و حیله گری به او می آموزد. سپس جعبه ای حاوی انواع پلیدی ها و بلایا به او می دهند و با این هشدار که مبادا در جعبه را بگشاید او را نزد اپی منتوس (برادر پرومته) می فرستند. اپی منتوس «که عقلش از عقب می آمد»، به رغم توصیه های پرومته که مبادا چیزی از زئوس بپذیرد. از پاندورا با آغوش باز استقبال می کند. سرانجام حس کنجکاوی پاندورا بر عقل او نهیب می زند و در جعبه را می گشاید و به این ترتیب بیماری و اندوه و لشکری از بلایای مخوف، که تا امروز گریبانگر انسان است، از جعبه بیرون می آیند. فقط امید در ته جعبه می ماند تا نوع بشر را در برابر زیانباری آن همه درد و تباهی تسکین بدهد.
6) Tabernacle: به معنای مکان سکونت، در تورات و عهد قدیم به مسکنی قابل حمل اشاره دارد که مکانی برای حضور الهی در زمان خروج از مصر محسوب می شد. درکتاب خروج خداوند امر به ساختن این ساختمان بر مبنای پلانی دارد که خود امر می کند. اما اشاره تری به ساختمان تابرناکل واقع در شهر سالک لیک، ایالات متحده آمریکا است. مکانی برای فرقه مورمونها یا کلیسای پس از مسیح است که نگاهی کارکردگرایانه به مسیحیت دارند. ساختمان آن با الهام از ساختمان چادری توصیف شده در عقد قدیم و کتاب خروج طراحی شده و در میانه قرن نوزدهم ساخته شده است. این ساختمان همواره مورد انتقاد بوده و به آن لقب لاکپشتی سرگشته داده بودند. با این وجود فرانک لوبد رایت، معمار شهیر آمریکایی تمجیدهای بسیاری از این ساختمان نموده است.
7) Ceres، در اساطیر رومی و دین روم باستان، الهه کشاورزی و رستنی ها و همین طور الهه زراعت غلات و نباتات بود، و از سویی الهه باروری و روابط مادرانه به شمار می آمد. آیین های پرستش او، دارای اشکال مختلفی بود. او خدای مرکزی در تریاد یا سه گانه رومی که اصطلاحاً تریاد پلبیان یا سه گانه آونتین خوانده می شد، به شمار می آمد، و به علاوه همراه با دخترش پروسرپینا، جفتی را تشکیل می دادند که رومیان آن را به عنوان «آیین های یونانی مربوط به الهه زراعت و رستنی» توصیف می کردند.
8) Aesculapius، ایزد پزشکی و درمان در اساطیر یونان باستان بود. آسکلپیوس نشانگر جنبه درمانی دانش پزشکی است درحالی که دخترانش هیگیه یا، مدیترینه و پاناسئا به ترتیب نمایانگر نیروهای بهداشت، پزشکی و درمان دردها هستند. در اساطیر یونانی فرزند آپولن، او نه تنها بیماران را شفا می بخشید بلکه مردگان را نیز احیا می کرد.
9) Fortuna، در اساطیر روم و دین رم باستان، الهه ثروت و نیکبختی، و تجسم خوشبختی و شانس و اقبال به صورت یک شخصیت بود. به واسطه این ایزدبانو، ممکن بود خوبی و موفقیت و یا برعکس شر و بدبختی، نصیب آدمی شود: در توصیف مدرن و امروزی از عدالت، فورتونا را به صورت زنی محجوب و محجبه و درعین حال کور و نابینا، بعنوان نماد و نماینده عدالت در نظر گرفته اند.
10) Canaletto: جیووانی آنتونیو کانالتو (1768- 1697) نقاش ایتالیایی. وی بیشتر راغب به نقاشی هایی از پستی و بلندی های سطح زمین بود که آنها را در شکلی تخیلی متجلی می ساخت.
11) Somerset House: ساختمانی مجلل و باشکوه که در قرن هجدهم در لندن بنا شده و خانه هنر و مرکز فرهنگی در قلب لندن است.
12) St Paul,s Cathedral: کلیسای جامع سنت پل، کلیسای بزرگ و مشهوری در لندن، پایتخت انگلستان که به عنوان یکی از بناهای مشهور این شهر شناخته می شود.
13) در متن انگلیسی از واژه " Mammon" استفاده شده است؛ در کتب عهد جدید: ممونا: ثروت، دولت، مال پرستی، دنیاداری، زرپرستی، ثروت پرستی
14) Hawksmoor، نیکولاس هاوسمور، معمار بریتانیایی قرن هفدهم
15) Radcliffe Camera: ساختمانی مشهور در آکسفورد انگلستان مربوط به میانه قرن هجدهم (1749- 1737) و درمرکز شهر واقع است.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}