نویسنده: محمد نوید داراب زاده
منبع:راسخون



 

چکیده

قرآن در جایگاه یک متن مقدس متأخر در برابر عهد عتیق و عهد جدید مدعی برتری‌ها و امتیازاتی است که این پژوهش بر آن است تا صحت آن را بررسی کند. پیش از ورود به مفاهیم و آموزه‌های هر دین، مهم‌ترین مسئله الهی یا غیرالهی‌بودن آن دین است و اینکه آیا کتاب مقدس آن دین ادعای وحیانی و آسمانی بودن دارد و اگر دارد سند این ادعای خود را بر چه پایه و اساسی استوار می‌کند و اعتبار آن متن در چه حد است. سپس مفاهیم گسترده‌ای پیش روی ما است. مانند اصول عقاید، آموزه‌های اخلاقی و عرفانی، احکام عملی و اجتماعی و آداب و سنت‌ها، ....
این مقاله در دو محور اساسی و پنج موضوع به اثبات نوآوری قرآن نسبت به عهد عتیق و عهد جدید پرداخته است. ابتدا در محور اصالت متن دو موضوع «سندیت متون مقدس» و «علم و متون مقدس» بررسی و مقایسه می‌شود. در محور مفاهیم نیز به دو مفهوم کلیدی و اساسی «خداشناسی» و «پیامبرشناسی» و سپس «سایر موضوعات» مانند مباحث اجتماعی، کرامت انسانی، زنان و... پرداخته‌ایم.
کلیدواژگان: قرآن، عهد جدید، عهد عتیق، سندیت، علم،‌ خداشناسی، پیامبرشناسی.

مقدمه

یکی از شیوه‌های درست و منطقی نقد و بررسی متون، تکیه بر متن اصلی است؛ بدین معنی که پژوهشگر و منتقد هر چه کمتر از منابع برون‌متنی و تفاسیر و شروح دست دوم استفاده کند و تکیة او برای فهم محتوا، خود متن اصلی باشد. تمرکز و قرائت مکرر متن برای رسیدن به هستة اصلی معنا که از کلمات برمی‌آید و توجه به رابطة مستقیم لفظ و معنا بدون آنکه بار معنایی ثانویه بر کلمات افزوده شود. به نظر می‌رسد قرائت درست و صادقانه همراه با کوشش برای پشت سرنهادن پیش‌زمینه‌های ذهنی، خواننده را به فهم درست متن هدایت کند.
بنابراین، در این پژوهش تلاش اولیه بر این مسئله متمرکز بوده است که بخش مهم و اصلی عهدین، یعنی «اسفار خمسه» و «اناجیل اربعه»، با این دیدگاه مطالعه شود. سپس کوشیده‌ایم برای نزدیک‌شدن به قرائت مسیحی و یهودی از این دو متن مقدس، نیم‌نگاهی هم به برداشت‌ها و نگاه‌های صاحبان آن ادیان داشته باشیم، تا یکسره از منظر یک مسلمان با ادعای برتری دینی به داوری ننشینیم.
هرچند تلاش ما این بوده است که با دیدگاهی منصفانه کتاب مقدس را بررسی کنیم، با این حال شاید به نظر برسد به‌صورت یکجانبه و بدون در نظرگرفتن مواضع خاص یهودیان و مسیحیان به کتاب مقدس آنها نظر کرده‌ایم درحالی‌که اگر این دو کتاب را در context خودشان معنا می‌کردیم به نتایج متفاوتی دست می‌یافتیم. هرچند که این قضیه صادق است، اما این تنها یک بخش از مسئله است. بخش دیگر زمانی آغاز می‌شود که ما از منظری بیرونی به مقایسه ادیان بپردازیم و در مرحله آخر به قضاوت و ارزش‌گذاری دست بزنیم. روش ما در این مقاله همین بوده است. اگرچه ما ارزش‌گذاری و داوری کرده‌ایم و به‌طورکلی فارغ از نگاه یک مسلمان نبوده‌ایم، اما اساس کار وفاداری به مفاهیمی بوده است که از خود متن برآمده‌اند، بدون قضاوت یک‌جانبه یا برداشت‌های سلیقه‌ای.
اگرچه فرضیة اولیه هر مسلمان «برتری قرآن» است، اما در خلال این پژوهش فرضیه مذکور را اثبات‌نشده انگاشته‌ایم و در پایان بحث و با مقایسة این سه متن به آن رسیده‌ایم. ارزش معنوی، عقلانی، وحیانی و سندیت قرآن زمانی به درستی روشن می‌شود که آن را در کنار تورات و انجیل قرار بدهیم و این هر سه متن را با هم مقایسه کنیم. هیچ دلیلی محکم‌تر از متن آیات این سه کتاب مقدس نیست، که نه تنها برتری قرآن را می‌رساند بلکه اساساً به وضوح مشخص می‌سازد که قرآن اصلاً با عهدین قابل قیاس نیست. البته غرض از این مقایسه بی‌اعتبار نشان‌دادن یا خرافی دانستن عهدین نیست، اما جاذبه و تعالی قرآن چنان است که جاذبه و تعالی مواعظ عیسی در انجیل و فرمان‌های موسی در تورات در مقابل آن بسیار کم‌رنگ می‌شود.

1. سندیت متون مقدس

قرآن کریم از وحدت ادیان و پیامبران الهی که همانا ایمان به همة پیامبران و کتب آسمانی است سخن می‌گوید. مسلمانان به نص صریح قرآن عهدین را قبول دارند و باید به آن ایمان هم داشته باشند. چنانکه خداوند می‌فرماید: «قولوا آمنّا بالله و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لا نفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون»(1). همگی می‌دانیم که بی‌تردید حضرت عیسی (ع) بر فراز کوه آن خطبه معروف را که با «خوشا به حال آنان ه... .» شروع می‌شود ایراد کردند (2)؛ یا حضرت موسی (ع) ده فرمان را در طور سینا از خداوند دریافت نمودند (3). اما مسئله این است که به دلیل وجود بسیاری از مطالب مسلم غیروحیانی و نیز اصل جمع‌آوری این کتب در سالهای طولانی بعد از حیات بنیانگذارانشان این دو متن مقدس در طی قرون و اعصار تحریف شده، از حالت الهی و اولیه خود خارج شده، و پیرایه‌هایی بر آنها بسته شده است. مطلبی که درمورد قرآن به‌هیچ‌وجه مصداق ندارد.
در قرآن گویندة سخن خداوند است و این کتاب بازنگاشتة انسانیِ کلمة‌الله نیست، بلکه کلمه به کلمه کتاب، کلام خداوند است، (4) درحالی‌که در عهدین به وضوح دیده می‌شود که راوی سخن شخص یا اشخاصی غیر از خداوند هستند.
در این خصوص باید گفت نه‌تنها کل عهد عتیق، بلکه حتی اسفار اربعه یا تورات را نیز نمی‌توان به‌طور کامل اثر حضرت موسی (ع) دانست (5). باروخ اسپینوزا (1632 تا 1677) در مقالة «مصنف واقعی اسفار پنجگانه» شش دلیل عمده ارائه می‌کند که نویسندة تورات نمی‌تواند حضرت موسی (ع) باشد.(6) وی در این خصوص به مطالبی مانند سفر پیدایش، باب 12، آیه 7 و یا سفر تثنیه، باب 1، آیة 2 اشاره می‌کند که حکایت از ناسازگاری‌هایی دارند که یقیناً اثر خامة حضرت موسی (ع) نیست. (7)
همچنین اناجیل اربعه نیز از لحاظ شخصیت مؤلفان، اصالت متن و حقیقت روایات در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. الیاده در این‌باره می‌گوید: «عهد جدید نامی است که معمولاً روی بیست و هفت نوشتة مختلف گذاشته می‌شود که روی هم رفته نقش کتاب مقدس دستوری را در بین کلیسای مسیحی برعهده دارند». (8)
معنای وحی در مسیحیت و اسلام متفاوت است و به‌تبع این اختلاف، سندیت و اعتبار کتاب مقدس هر دین بین پیروان آنها نیز متفاوت می‌باشد. در نگاه اسلام، وحی نزول پیام و کلام الهی بر بشریت است و پیامبر صرفاً واسطة این فیض و هدایت به شمار می‌آید. در این دیدگاه خداوند، از طریق واسطه جبرئیل، مستقیماً با انسان سخن می‌گوید. درحالی‌که در مسیحیت وحی به‌معنی تجلّی الهی است. یعنی اینکه عیسی (ع) تجلی خداوند و کلمة خداست که بر بشر آشکار می‌شود. خدایی که اساس مسیحیت است آن خدایی است که خودش را آشکار می‌کند. وحی مسیحی عین آشکار شدن خداوند است. خدای وحیانی در مسیحیت، منهای آشکار شدن وجود ندارد و این یک فرق اساسی مسیحیت و اسلام است.( 9)
البته این اختلاف در مبانی نظری وحی امری مسلم است و درست است که با این مبنا و از نگاه خود مسیحیان و با برداشتی که از وحی دارند می‌توان انجیل را متن وحی دانست. زیرا سخن، فعل و سیرة عیسی مسیح (ع) است و خود عیسی (ع) وحی الهی است. امّا با همین نگاه درون‌دینی باز هم سندیت و وحیانی بودن انجیل محل اشکال است، زیرا نه تنها سه انجیل اول آشکارا با هم متفاوت‌اند بلکه انجیل یوحنا اساساً صبغه‌ای دیگرگونه دارد. تفاوت انجیل یوحنا با اناجیل دیگر تنها درحد اختلاف در گزارش‌های زندگی عیسی (ع) یا بلندی و کوتاهی عبارات یا پس و پیش کردن وقایع نیست، بلکه گویی از افقی دیگر سخن می‌گوید، به گونه‌ای که می‌توان آن را به عنوان متنی مجزا از مجموعة اناجیل به حساب آورد. تازه این سخن هم در حیطة اناجیلی است که از سوی کلیسا تصویب شده‌اند، و الا اگر قرار باشد تمام نسخ اناجیل را که پیش از شورای نیقیه رواج داشته‌اند بررسی کنیم اختلاف دوصد چندان می‌شود. این‌همه درمقابل قرآنی است که در هیچ یک از فرق و مذاهب متعدد اسلامی در خلال این پانزده قرن گذشته حتی یک نسخة متفاوت با دیگری ارائه نشده است! این یک‌دست بودن قرآن خود دلیل محکمی بر اصالت وحیانی این متن آسمانی است. (10)

2. علم و متون مقدس

تفسیر علمی کتب مقدس سابقه‌ای دو هزار ساله دارد. در ابتدای ظهور مسیحیت چنین عنوان می‌شد که هماهنگی میان کتاب مقدس و علم یکی از عناصر اصلی برای اثبات اصالت یک کتاب مقدس است، چنانچه سنت اگوستین در نامة هشتاد و دوم خود صریحاً به این امر اشاره می‌کند. ولی مدتی بعد همراه با بسط و توسعه علم متوجه شدند که میان نوشته‌های کتاب مقدس و مطالب علمی اختلافاتی هست و در نتیجه تصمیم گرفتند از این تطبیق و مقایسه دست بردارند.
همان‌طور که سنت اگوستین دربارة عهدین نظر می‌دهد، اسلام نیز معتقد است که میان امور علمی و مضامین قرآن هماهنگی وجود دارد. صحت این ادعا روز به روز آشکارتر می‌شود و گذشت زمان و پیشرفت علم پرده از رمز و رازهای قرآن برمی‌دارد و اعجاز این کتاب هر چه بیشتر به منصه ظهور می‌رسد.

الف. تورات

روشن‌ترین مثال‌های عدم توافق عهد عتیق با علم جدید در سفر تکوین، اولین دفتر از اسفار اربعه یا تورات، وجود دارد. به‌طور مثال، روایت پیدایش عالم در عهد عتیق طی شش روز است؛ شش روزی که دقیقاً به‌همین معنی شب و روز فعلی ما است و نه به‌معنی شش دوره. زیرا عهد عتیق برای مثال دربارة روز نخست چنین می‌گوید:
«و خدا گفت که نور باشد و نور بود. خداوند دید که نور نیک است و خدا نور را از ظلمت جدا کرد خداوند نور را روز و ظلمت را شب نامید. شامی بود و بامدادی بود: نخستین روز»(11).
اینجا دو نکتة ضد علم وجود دارد: اول اینکه نوری که سراسر جهان را فرا می‌گیرد حاصل عکس‌العمل در عرصة ستارگان است؛ درحالی‌که در سفر تکوین ستارگان در روز چهارم آفریده می‌شوند. دوم اینکه قرار دادن صبح و شام تنها پس از ایجاد زمین و گردش آن در گرد خورشید قابل تصور است.
مسئلة دیگر بعداز این شش روز خلقت، استراحت خداوند در روز هفتم یعنی شَبَت (shabbat) یا شنبه است (12)که کاملاً جنبة خلاف علم و افسانه‌ای دارد، البته افسانه‌ای که ریشه در سنت کاهنان و روحانیان روایات مزبور دارد: «متن یهوه‌ای آفرینش که مربوط به چند قرن قبل از متن روحانی آن است هیچ اشاره‌ای به» شنبه خداوند ندارد، امّا مؤلف روحانی این شنبه را وارد روایت می‌کند ... و روایت را بر محور استراحت شنبه بنا می‌نهد و با یادآوری این مطلب که خداوند اولین کسی است که استراحت مذکور را مراعات کرده استراحت را در نظر مؤمنان موجه می‌سازد. (13)
نکتة دیگر اینکه آفرینش عالم، طبق تخمین تقویم عبری مذکور در تورات، حدود سی‌وهفت قرن قبل از میلاد مسیح (ع) صورت گرفته است. امّا علم جدید، تشکیل منظومة شمسی را حدود چهارونیم میلیارد سال قبل تخمین می‌زند.
البته علما و ربانیّون یهودی در توجیه یافته‌های جدید علمی، برای نمونه، دربارة شب و روز چنین می‌گویند: «ازآنجایی‌که در تورات می‌گوید که قبل از تبدیل خورشید و ماه به منابع روشنایی، شب و روز وجود داشته است، این نتیجه گرفته می‌شود که زمان به طور جداگانه آفریده شد. خداوند مدت شب و روز را معین کرد و سپس خورشید و ماه را منبع نور ساخت.(14) یا اینکه «اگر کسی به دیدة اعتراض بنگرد و در باب اول سفر پیدایش نظر کرده بگوید اینها به‌هیچ‌وجه با قواعد علم هیئت و معرفة‌الارض و علم نبات و حیوان مطابقت نمی‌نماید در جواب می‌گوییم که اولاً قصد از طرح این مطالب جنبة علمی آن نیست. ثانیاً نیک واضح است که با علوم رئیسه به خوبی مطابقت می‌نماید و ما را فرصت گنجایش آن مطالب در اینجا نمی‌باشد». (15)

ب. انجیل

اناجیل، در مقایسه با تورات، دربارة اصول اعتقادات، قوانین یا آفرینش عالم و خلقت انسان سخنی به میان نمی‌آورد و آن بخش‌هایی هم که حاکی از اعجاز انجیل است بیشتر دربارة شفای دیوانگان، کوران، جذامی‌ها و غیره است. تنها بخش اندکی از انجیل‌ها را می‌توان با معلومات علمی جدید مقابله کرد. لیکن مطلبی که برای خواننده اناجیل محل سؤال و تردید است تناقض و ناهماهنگی و سردرگمی موجود در اناجیل چهارگانه است که به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:
1. شجرة عیسی: در انجیل متی شجره عیسی (ع) به ابراهیم (ع) می‌رسد و در انجیل لوقا این نسبت به آدم می‌رسد. گذشته از این اختلاف، اساساً به‌دست دادن نسب عیسی از خط ذکور هیچ‌گونه معنایی ندارد و اگر هم لزومی برای این کار دیده شود باید این نسب‌نامه از شجرة مریم (س)، مادر حضرت عیسی (ع)، بیان شود.
2. روایات مربوط به مصلوب‌شدن عیسی (ع) : انجیل یوحنا شام آخرین را «قبل از عید فصح یا پسح» می‌داند و سه انجیل دیگر آن را در خود فصح جای می‌دهند. این درحالی است که یوم فصح در مناسک یهود اهمیت فراوانی دارد، و اهمیت شام خداحافظی حضرت عیسی (ع) با شاگردانش نیز بسیار است. ابهام در چنین واقعة تاریخی و دینی مهم محل تأمل است.
اصولاً اناجیل اربعه واقعة مصلوب‌شدن حضرت عیسی (ع) را به‌طور متفاوت روایت می‌کنند، خصوصاً نقل انجیل یوحنا که با روایت سه انجیل دیگر متفاوت ماهوی دارد. در انجیل یوحنا شام آخرین عیسی (ع) و مصلوب شدن وی جای بسیار مهمی را اشغال می‌کند و این حجم از مطلب دوبرابر حجمی است که در اناجیل مرقس و لوقا وجود دارد.
3. فقدان روایت تقدیس یا برکت دادن نان و شراب مقدس در انجیل یوحنا: شام آخرین، یعنی آخرین باری که حضرت عیسی (ع) در میان حواریون بر سر سفره نشسته است، و تقدیس نان و شراب به منزلة سمبل جسم و خون آن حضرت، رکن اساسی مناسک مذهبی مسیحیت است که در این موضوع بسیار مهم اناجیل با هم اختلاف دارند. (16)

ج. قرآن

اعجاز علمی قرآن، که زیرمجموعه‌ای از بحث انطباق قرآن با علوم تجربی و یا به اصطلاح تفسیر علمی قرآن است، به مطالب و اسرار علمی‌ای گفته می‌شود که در عصر نزول قرآن برای بشر آن روز معلوم نبوده و با پیشرفت علوم به‌تدریج روشن شده و بیشتر در دو قرن اخیر، پس از کشفیات جدید علوم تجربی و انطباق آن مطالب با قرآن، پیدا شده است.
گرایش علمی به تفسیر قرآن که از حدود قرن چهاردهم آغاز شد تا به امروز آنقدر در ابعاد مختلف گسترش یافته است و داده‌های قرآنی چنان با علم روز در انطباق است که هیچ‌گاه در این حیطه قابل مقایسه با تورات و اناجیل نیست. اشارات قرآنی از قبیل آغاز جهان (17)، مراحل مختلف خلقت جهان (18)، گسترش آسمانها (19)، شناور بودن کرات در فضا (20)، تشکیل باران (21)، جاذبه عمومی موجودات (22)، حرکت زمین (23)، مراحل مختلف خلقت انسان(24) ، زوجیت(25) ، لقاح(26) و ده‌ها آیه دیگر که در اینجا به عنوان نمونه آیات مربوط به تشکیل باران را کمی به‌صورت مبسوط‌تر بررسی می‌کنیم:
• «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاء وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاء یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالأَبْصَار».(27)
• «اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَیَبْسُطُهُ فِی السَّمَاء کَیْفَ یَشَاء وَیَجْعَلُهُ کِسَفًا فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِه»(28).
در این آیات قرآن دقیقاً قدم به قدم چگونگی تشکیل باران از ابرها را توضیح داده است که مهندس مهدی بازرگان ذیل این آیه می‌گوید: «این آیات به طور واضح و کامل مراحل مختلف تئوری و الگوی بیرکنس است(29) ». اما مراحل دقیق تشکیل باران که با یافته‌های جدید علمی کاملاً هماهنگ است عبارت‌اند از:
1. ارسال بادها (یُرْسِلُ الرِّیَاحَ).
2. برانگیختگی و برآشفته شدن ابر (فَتُثِیرُ سَحَابًا).
3. رانده شدن به دنبال هم و ملایم و منظم ابرها (یُزْجِی سَحَابًا).
4. راه‌افتادن ابرهای انباشته و پشمکی به همراه جبهه و پراکنده شدن در آسمان (فَیَبْسُطُهُ فِی السَّمَاء کَیْفَ یَشَاء).
5. پیوسته شدن قطعات به یکدیگر (ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ).
6. پیدا شدن توده‌های تیره‌رنگ (وَیَجْعَلُهُ کِسَفًا).
7. بر روی هم قرار گرفتن کامل و تراکم ابرها (یَجْعَلُهُ رُکَامًا).
8. خروج اولین قطرات از خلال ابرها (فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ). (30)

3. خداشناسی

کلیدی‌ترین موضوع در ادیان مسئله «موضوع پرستش» و مفهوم «ذات متعال» در هر دین است، از ادیان قدیم و منقرضه چون آنیمیسم و فتیشیسم گرفته تا ادیان بودایی و هندویی و کنفسیوسی و غیره. اما تنها در صورت اصلی و تحریف نشدة ادیان وحیانی (ابراهیمی) است که خدای معبود «تشخص» می‌یابد و به‌صورت یک خدای خالق حیّ و قیوم ظاهر می‌شود. با این حال، خداشناسی درون سه دین ابراهیمی یهود، مسیحیت و اسلام تفاوت‌هایی دارد که نیازمند تأمل و بررسی است.
در تورات خدا یکی است و از این نظر به اسلام نزدیک است، اما خدایی که تورات معرفی می‌کند گاهی اوصاف الهی ندارد. در انجیل خدا شخصیت مبهمی دارد و فقط می‌دانیم که هست، اما به حیطة او نزدیک نمی‌شویم. در واقع در انجیل بیشتر پسر خدا مطرح است و نه خود خدا. یکتایی خداوند در انجیل خدشه‌دار شده است، اما قدوسیت و منزه‌بودن او در صفات تا حدودی حفظ شده است. به این دلیل که وقتی به خود خدا نپرداخته و تلاش برای شناخت خود خدا صورت نگرفته طبیعتاً مقام قدسی او منزه و دست‌نخورده باقی‌می‌ماند. خدا در انجیل مثل خدای تورات راه نمی‌رود، لمس نمی‌کند، کشتی نمی‌گیرد. اما قرآن در دو زمینه یکتایی خداوند و شناخت ویژگی‌های او بسیار دقیق و مشخص سخن گفته است. تعریف خداوند در قرآن چنان حد و مرز مشخصی دارد که هیچ ابهام و جای خطایی باقی نمی‌گذرد و از همه مهم‌تر اینکه خداوند از توصیف بشر منزه است و فقط خود وی می‌تواند خودش را وصف کند.

الف. تورات

عهد عتیق به وجود خداوندی یکتا، (31) آفریننده، حکیم و قادر اقرار می‌کند که با تجلی خویش در همة کائنات و با وحی خود بر ابراهیم (ع) و یعقوب (ع) و موسی (ع) خود را به ما می‌شناساند.
مؤمنان دین یهودی باید عمیقاً به او معتقد باشند و چیزی را درکنار او پرستش نکنند،(32) او را با تمامی جان و دل دوست داشته باشند(33) ، و درعین‌حال از او بترسند(34) و او را عبادت کنند.(35)
اوصافی مانند اینها، که در سراسر اسفار خمسه کم نیستند، حکایت از صبغة الهی و خدای وحدانی این دین ابراهیمی دارند. در همین نکات است که قرآن با تورات مشترک است.
خداوند آن زمان که خود را توصیف می‌کند و می‌گوید: «یهوه یهوه خدای رحیم و رئوف و دیرخشم و کثیر احسان و وفا(36) » یا «من یهوه خدای شما هستم ... زیرا من قدوس هست(37) یا «من خود او هستم و با من خدای دیگری نیست. من می‌میرانم و زنده می‌کنم، مجروح می‌کنم و شفا می‌دهم و از دست من رهاننده‌ای نیست»(38) ، چهره‌ای کاملاً توحیدی و تنزیهی دارد. امّا همین خداوند با این صفات کاملاً الهی، گاهی در رابطه با انسان و درخلال داستان‌ها و حوادث، شخصیتی کاملاً انسان‌گونه پیدا می‌کند.
گویی این خدا یک روی الهی و یک روی انسانی دارد. گاهی خداوند چنان منزه و زیباست، و گاهی هم کاملاً برعکس چنان تنزل می‌کند که از یعقوب (ع) شکست می‌خورد! و گاهی هم چنان به خشم می‌آید که موسی (ع) به ناچار او را آرام و در نهایت راضی می‌کند تا از عذاب قوم بنی‌اسرائیل منصرف شود(39). درحالی‌که در قرآن غضب خداوند منطق و سنتی الهی دارد که هیچ‌گاه تغییر نمی‌کند، و براساس همان سنت است که اگر قومی نافرمانی کنند و آیات الهی را به مسخره گرفته و یا کتمان کنند عقوبت خواهند شد و این‌گونه نیست که خداوند همچون انسان‌ها دفعتاً غضبناک شود و بعد با سخن موسی (ع) آرام گیرد! شاید انسان دربرابر یهوه درست نمی‌داند که چه مسئولیتی دارد و چهارچوب‌ها چیست؟ اکنون به بعضی از اوصاف یهوه که جنبة الهی ندارند و انسانواره می‌نمایند اشاره می‌کنیم:
• راه رفتن: «و خنوخ بعد از آوردن متوشالح سیصد سال با خدا راه میرفت و پسران و دختران آورد(40) ؛ «و خنوخ با خدا راه می‌رفت (41).»
• پشیمانی و حزن: «خداوند دید که شرارت انسان در زمین بسیار است و هر تصور از خیال‌های دل وی دائماً محض شرارتست و خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت (42)».
• توبه از کردة خود: «خداوند در دل خود گفت بعد از این دیگر زمین را به سبب انسان لعنت نکنم، زیرا که خیال دل انسان از طفولیت بد است و بار دیگر همة حیوانات را هلاک نکنم چنانکه کردم (43)».
«عهد خود را با شما استوار می‌گردانم که بار دیگر هر ذی‌جسد از آب طوفان هلاک نشود و طوفان بعد از این نباشد تا زمین را خراب کند (44)».
• ظاهر شدن خداوند بر حضرت ابراهیم (ع) : «و چون ابرام نودونه ساله بود خداوند بر ابرام ظاهر شده گفت من هستم خدای قادر مطلق پیش روی من بخرام و کامل شو (45)».
• قتل: «و واقع شد که در بین راه که خداوند در منزل بدو برخورد قصد قتل وی نمود. آنگاه صفّوره سنگی تیز گرفته غلفة پسر خود را ختنه کرد و نزد پای وی انداخت گفت تو مرا شوهر خون هستی! (46) ».
• کشتی گرفتن خداوند با حضرت یعقوب (ع) : «و یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی می‌گرفت و چون او را دید که بر وی غلبه نمی‌یابد کف ران یعقوب را لمس کرد و کف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد ... و یعقوب آن مکان را فنیئیل نامیده گفت زیرا خدا را دو بار دیدم و جانم رستگار شد»(47)
• کشتار: «در آن شب از زمین مصر عبور خواهم کرد و همة نخست‌زادگان زمین مصر را از انسان و بهایم خواهم زد و بر تمامی خدایان مصر داوری خواهم کرد. من یهوه هستم (48)».
• خشم و غضب: «پس موسی نزد یهوه خدای خود تضرع کرده گفت ای خداوند چرا خشم تو بر قوم خود که با قوت عظیم و دست زورآور از زمین مصر بیرون آمده مشتعل شده است ... پس خداوند از آن بدی که گفته بود که به قوم خود برساند رجوع فرمود (49)».
«خداوند بر اسرائیل افروخته شد و خداوند به موسی گفت که تمامی رؤسای قوم را گرفته ایشان را برای خداوند پیش آفتاب به‌دار بکش تا شدت خشم خداوند از اسرائیل برگردد (50)».
«پس غضب خداوند در آن روز افروخته شد به‌حدی‌که قسم خورده گفت: البته هیچ‌کدام از مردانی‌که از مصر بیرون آمدند از بیست ساله و بالاتر آن، زمینی را که برای ابراهیم و اسحق و یعقوب قسم خوردم نخواهند دید، چون‌که ایشان مرا پیروی کامل ننمودند ... پس غضب خداوند بر اسرائیل افروخته شده ایشان را چهل سال در بیابان آواره گردانید تا تمامی آن گروهی‌که این شرارت را در نظر خداوند ورزیده بودند هلاک شدند (51)».
«و خداوند موسی را خطاب کرده گفت انتقام بنی‌اسرائیل را از مدیانیان بگیر و بعد از آن به قوم خود ملحق خواهی شد (52)».
«پس امروز بدان که یهوه خدایت اوست که پیش روی تو مثل آتش سوزنده عبور می‌کند و او ایشان را هلاک خواهد کرد (53)».
• قساوت: «جمیع اماکن امت‌هایی که در آنها خدایان خود را عبادت می‌کنند و شما آنها را اخراج می‌نمایید خراب نمایید، خواه بر کوه‌های بلند خواه بر تل‌ها و خواه بر زیر هر درخت سبز (54)».
«و چون یهوه خدایت آن را به دست تو بسپارد جمیع ذکورانش را به دم شمشیر بکش(55) ».
«بلکه ایشان را، یعنی حتیان و اموریان و کنعانیان و فرزیان و حوّیان و یبوسیان را، چنانکه یهوه خدایت تو را امر فرموده است بالکل هلاک ساز (56)».
«و خدا را جنگ با عمالیق نسلاً بعد نسل خواهد بود».(57)
«هرکه اسم یهوه را کفر گوید هر آیینه کشته شود. تمامی جماعت او را سنگسار کنند، خواه غریب خواه متوطن».(58)
• لمس کردن: «آنگاه خداوند دست خود را دراز کرده، دهان مرا لمس کرد(59) ».
• قدم زدن: خداوند چون انسان در بهشت قدم می‌زند و گناه آدم را کشف می‌کند(60).
• پای خدا: «و خدای اسرائیل را دیدند و زیر پاهایش مثل صنعتی از یاقوت کبود شفاف».(61)
البته در قرآن هم آیاتی وجود دارد که شاید در نگاه اول به نوعی توصیف انسان‌وار از خداوند به شمار آید مانند:
• «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِم».(62)
• «لاَ یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلاَ یَنظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَة».(63)
• «و جاء ربّک».(64)
• «ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْش».(65)
• «فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا»(66)
این‌گونه آیات درطی تاریخ همواره از سوی فرقه‌های مختلف مورد مناقشه بوده است. روشن است با توجه به بیان بلیغ و ادبی قرآن این عبارات به‌طریق مجاز معنی می‌شود، یعنی «ید» مجاز از همراهی و قدرت و «عین» مجاز از مراقبت و توجه است؛ «استوی» مَجاز از تسلط و «جاء» نیز مَجاز از حضور آشکار است. به‌همین‌گونه سایر موارد مشابهی که در قرآن آمده مجاز از مفاهیم و صفات الهی است.
دراین‌خصوص علامه طباطبایی معتقدند که قرآن مفاهیم و معارف بلند خود را در قالب‌های ساده ریخته تا هم برای فهم‌های ساده و عقول عوام قابل هضم باشد و هم برای اهلش مکتوم نباشد. این‌گونه سخن‌گفتن قرآن به‌گونه‌ای است که مفهوم، دامنه‌ای از حد نازل تا حد اعلی دارد و هرکس به‌اندازة ظرفیت خود از آن دریافت می‌کند و این حکایت از اعجاز و بلاغت ادبی قرآن دارد که هم معارف را به‌طور یکسان بر عام و خاص عرضه می‌کند و هم بین طبقات مختلف اجتماعی یک نوع وحدت ایجاد می‌کند. قرآن در شناسایی و معرفی خداوند ما را بین تشبیه و تنزیه قرار داده است. یعنی خدا را این‌طور وصف کرده که حیات دارد ولی نه مثل حیات ما، علم دارد نه مثل علم ما، قدرت دارد نه مثل قدرت ما، و مانند اینها.(67)

ب. انجیل

خداوند در انجیل با اسم خاص «اب» توصیف شده است. واژة اب در زبان عبری می‌تواند هم به آفرینندة موجودات جاندار و اشیای بی‌جان ترجمه شود و هم به پدر (جدّ، پدربزرگ، نیا(68)). چنان‌که موسی (ع) در اشاره به یهوه می‌گوید: «آیا او پدر و مالک تو نیست؟ او تو را آفرید و استوار نمود(69).
کلماتی که انجیل برای توصیف خداوند به‌کار می‌برد و تصویری که از آن به دست می‌دهد مبهم و دوپهلو است، به‌طوری‌که از برخی عبارات آن می‌توان توحید و یگانگی خداوند را استخراج کرد، مانند: «ای پدر مالک آسمان و زمین تو را ستایش می‌کنم(70) »، و یا «خداوند خدای خود را پرستش کن و غیر او را عبادت منم(71). درعین‌حال، در موارد متعددی، حواریون عیسی (ع) را خداوند خدا خطاب کرده و در مواردی هم عیسی (ع) از ربوبیت خود سخن می‌گوید. به همین ترتیب، در اناجیل بالغ بر چهل- پنجاه مورد وجود دارد که حضرت عیسی (ع) خودش را پسر انسان می‌نامد.
روی هم رفته در اناجیل اربعه تعابیر متفاوتی دربارة الله و عیسی (ع) به کار رفته است که عبارت‌اند از:
• پدر شما: «پس شما کامل باشید، چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است(72) ».
• پدر ما: «ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد، ملکوت تو بیاید، ارادة تو چنان‌که در آسمان است بر زمین نیز کرده شود(73) ».
• پدر خود: «پس هر که مرا پیش مردم اقرار کند من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است او را اقرار خواهم کرد(74) ».
• پدر من: «و بار دیگر رفته باز دعا نموده گفت ای پدر من اگر ممکن نباشد که این پیاله بدون نوشیدن از من بگذرد آنچه ارادة توست بشود(75) ».
• پدر: «ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچ‌کس اطلاع ندارد(76) ».
• خداوند: «و نزدیک به ساعت نهم عیسی به آواز بلند صدا زده گفت: «ایلی ایلی لِما سبقتنی؟ یعنی «الهی الهی مرا چرا ترک کردی(77).»
«عیسی وی را گفت از بهر چه مردم را نیکو می‌گویی و حال آنکه هیچ‌کس نیکو نیست، جز یکی که خدا باشد(78) ».
• خداوند (خطاب به عیسی): «آنگاه پطرس نزد او آمده گفت خداوندا چند مرتبه برادرم به من خطا ورزد می‌باید او را آمرزید آیا تا هفت مرتبه(79) ».
«هرگاه کسی گوید خداوند بدین احتیاج دارد بی‌تأمّل آن را به اینجا خواهد فرستاد(80) ».
• پسر انسان: «لکن پسر انسان را جای سرنهادن نیست(81) ».
«آنگاه ایشان را تعلیم دادن آغاز کرد که لازم است پسر انسان بسیار زحمت کشد و از مشایخ و رؤسای کهنه و کاتبان رد شود(82) ».
• پسر خدا: «زیرا گفت پسر خدا هستم(83) ».
«در ساعت فریاد کرده گفتند یا عیسی‌ابن الله ما را با تو چه کار است(84) ».
«ناگاه ابری بر ایشان سایه انداخت و آوازی از ابر در رسید که این است پسر حبیب من از او بشنوید(85) ».
• اتحاد پدر و پسر: «خدا را نیز پدر خود گفته خود را مساوی خدا می‌ساخت(86) ».
«من و پدر یک هستیم(87) ».
• اتحاد پدر و پسر و روح‌القدس: «پس رفته همه امتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم» اب و «ابن» و «روح‌القدس» تعمید دهید(88).»
«و من از پدر سؤال می‌کنم و تسلّی‌دهندة دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند یعنی روح راستی [روح‌القدس] ...(89)».
«و یقین کنید که پدر در من است و من در او(90) ».

ج. قرآن

مهم‌ترین ویژگی خداوند در قرآن، که وجه افتراق بارز آن با عهدین است: نفی صفات بشری از ذات احدی است:
• «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد. اللَّهُ الصَّمَد. لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَد. وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَد(91)»
اشاره به نفی «کفو» و همسری و هم‌شأنی احدی از موجودات عالم، خدایان فرضی و نفی ثنویت و تثلیث.
• «وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُن لَّهُ وَلِیٌّ مِّنَ الذُّلَّ وَکَبِّرْهُ تَکْبِیرًا(92) ».
در این آیه و آیات مشابه آن قرآن خداوند را کاملاً توصیف کرده و تکلیف انسان را در برابر او مشخص کرده است.
به همین دلیل، در موارد متعددی، قرآن بعد از توصیفات خود می‌فرماید: «ذلکم الله ربکم(93) » خدای شما این‌گونه است، درحالی‌که عین این عبارت را در تورات هم داریم که می‌فرماید: «او یهوه است» منتها با این فرق که وقتی تورات می‌گوید او یهوه است، صفات انسانی به «او» نسبت می‌دهد و یا وقتی انجیل می‌گوید «او پدر آسمانی شماست» هیچ وصفی از این «او» ارائه نمی‌کند و خداوند را در حد یک مفهوم مقدس و متعالی باقی می‌گذارد بی‌آن‌که افعال و صفات وی را کاملاً روشن کند. در این میانة تشبیه تورات و تنزیه انجیل، قرآن حد وسط تشبیه و تنزیه است و هر دو را با هم جمع کرده است. خداوند در قرآن، در همان حال که منزه از صفات بشری است، صفاتی دارد که برای انسان قابل درک و ملموس است و هیچ عدم تعیین و ناشناسی با آنها ندارد، صفاتی از قبیل سمع، بصر، علم، حیات و ....
• «وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا. لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا. تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا. أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا. وَمَا یَنبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا. إِن کُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِلاَّ آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا(94) ».
گفتند: خدای رحمن فرزندی برگرفته است، همانا سخن بسیار زشت و منکری بر زبان آوردید... سزاوار نیست که خداوند رحمان فرزندی داشته باشد، هیچ موجودی در آسمان‌ها و زمین نیست جز آن‌که خدای رحمن را بنده و فرمانبردار است.
قرآن می‌فرماید مگر نمی‌دانید که خداوند سزاوار همسر وفرزند نیست (ما ینبغی للرحمن) و این سخن را هم به کسانی که خدای رحمان را قبول دارند (یعنی پیروان یهود و مسیح) می‌زند. شاید دلیل تثلیث این باشد که وقتی خداوند خودش خود را معرفی می‌کند طبیعتاً مانند قرآن دقیق و منزه است، اما وقتی کلام مستقیم خداوند از دست برود و بشر با بضاعت مزجاة خود بخواهد خدا را وصف کند، با نگاه و برداشت ناقص خود وارد موضوع می‌شود. تثلیث ناشی از توصیف ناقص بندگان از خداست، درحالی‌که خداوند می‌فرماید: «سبحان الله عما یصفون، الاّ عباد الله المخلصین(95) »: «خداوند از آنچه وی را توصیف می‌کنند منزه است، به استثنای بندگان مخلص خداوند». یعنی خداوند از توصیف کفار و مشرکین منزه و مبرا است و فقط انبیا و اولیا حق دارند خدا را وصف کنند و هر که غیر از اینان هر توصیفی از خدا بدهد جز توهمات و برداشت‌های شخصی خود وی نیست.
در جای دیگر خداوند از زبان حضرت ابراهیم (ع) خود را چنین معرفی می‌کند:
• «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ز وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِین. وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِین. وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِین. وَالَّذِی أَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّین(96) ».
در این آیات که یکی از متعالی‌ترین توصیفات قرآنی دربارة خداوند است حضرت ابراهیم (ع) خطاب به پدر و اقوام خویش که بت‌پرست بودند می‌گوید خدای من چنین است.
«اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ لاَّإِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُون(97) ».
قرآن در این آیه ابتدا خداوند را به اوصاف خالق همه چیز، قراردهندة شب و روز، صاحب فضل و رحمت بر مردم و غیره معرفی می‌کند و سپس با تأسف می‌فرماید این است خدای شما، خدای یکتا، پس چگونه از پرستش او منحرف می‌شوید؟
• «هو معکم اینما کنتم(98) ».
قرآن در توصیفی عارفانه و بسیار متعالی از خداوند می‌فرماید او کسی است که همواره با شماست و هر جا که بروید کنار شماست.

قرآن کریم مکالمه‌ای را در محشر بین خداوند و حضرت عیسی (ع) نقل می‌کند و می‌فرماید:
«و اذ قال الله یا عیسی‌ابن مریم ءانت قلت للناس اتخذونی و امّی الهین من دون الله قال سبحانک مایکون لی ان اقول ما لیس لی بحق ... ما قلت لهم الاّ ما امرتنی به ان اعبدوا الله ربّی و ربکم و کنتُ علیهم شهیداً(99) » .
طبیعتاً هم خداوند و هم عیسی (ع) می‌دانند حقیقت چیست. اما این مکالمه‌ای برای اتمام حجت و استدلال در برابر مسیحیان است تا بدانند وقتی عیسی (ع) را پسرخدا می‌خوانند چقدر از حقیقت فاصله دارد، تا حدی که خود عیسی (ع) آن را انکار می‌کند.
آیات متعددی از قرآن به این مسئله می‌پردازد و تثلیث را شرک و گناهی عظیم و گاهی هم کفر معرفی می‌کند:
1. «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَی اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَی مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاَثَةٌ انتَهُواْ خَیْرًا لَّکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَات وَمَا فِی الأَرْضِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً(100) ».
2. «لَّن یَسْتَنکِفَ الْمَسِیحُ أَن یَکُونَ عَبْداً لِّلّهِ وَلاَ الْمَلآئِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَن یَسْتَنکِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیهِ جَمِیعًا(101) » .
3. «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَقَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ إِنَّهُ مَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَار(102) ».
4. «لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ یَنتَهُواْ عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیم(103) ».
5. «مَّا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کَانَا یَأْکُلاَنِ الطَّعَام(104) ».
6. «وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّه(105) ».
7. «اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُون(106) ».
8. «قَالَتْ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کَذَلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاء إِذَا قَضَی أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُون(107) ».
9. «إِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِندَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُون(108) ».
10. «وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَه(109) ».
11. «لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْک(110) ».

4. پیامبر شناسی

الف. حضرت موسی (ع)

سرگذشت زندگی حضرت موسی (ع) که در قالب حکایت‌ها و داستانها در تورات نقل شده است در دو کتاب سفرخروج و سفر اعداد مندرج است. یهودیان اخیراً در عین این‌که تألیف اسفار پنجگانه و قوانین مفصّل تورات را اثر حضرت موسی (ع) نمی‌دانند، با این حال برای او در تاریخ قوم یهود مقامی عالی و احترامی عمیق قائلند و او را صاحب شخصیتی عظیم می‌دانند؛ اگر چه به‌نظر برخی از محققان قسمت عمدة تاریخ اعمال موسی (ع) در لباس روایات مستور گردیده است و این به عهدة خود خواننده است که در ضمن روایات بتواند خصایص رفتاری و اخلاقی حضرت موسی (ع) را استنباط کند(111). با اینکه حضرت موسی (ع) مهم‌ترین و تأثیرگذارترین پیامبر در تاریخ بنی‌اسرائیل است، صاحب بزرگترین شریعت پیش از حضرت عیسی (ع) است؛ زیرا عیسی (ع) هنگام بعثت شریعت جدیدی نیاورد، بلکه بر شریعت موسی (ع) صحه گذاشت و همة تأکید وی بر اصلاح آن بود. با این حال کلام موسی (ع) و نیز کلام خداوند از زبان موسی (ع) در تورات انعکاس چندانی ندارد. تورات صرفاً داستان‌هایی از تاریخ بنی‌اسرائیل را می‌آورد که موسی (ع) هم در کنار دیگر شخصیت‌ها حضور دارد.
این مطلب در قرآن کاملاً برعکس است و شخصیت بزرگ حضرت موسی (ع) به طور شفاف توصیف شده است. نکته جالب این که به این پیامبر اولوالعزم و داستان زندگیش بیش از سایر انبیا پرداخته شده است.
تصویر دیگر پیامبران بزرگ بنی‌اسرائیل مانند حضرت نوح (ع)، حضرت ابراهیم (ع)، یعقوب (ع)، یوسف (ع) و غیره نیز در تورات منعکس شده است، اما گاهی تصویری تنزل‌یافته و مخدوش که حتی در حد یک مؤمن معمولی هم نیست، به‌طوری که گاهی این انبیای عظام مرتکب گناهان کبیره و فحشا نیز می‌شوند که اینک به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود:
• مست‌شدن و برهنگی حضرت نوح (ع): «و نوح به فلاحت زمین شروع کرد و تاکستانی غرس نمود و شراب نوشیده مست شد و در خیمه خود عریان گردید(112) ».
• حضرت ابراهیم (ع) چند روزی همسرش را به فرعون می‌دهد: «پس بگو که تو خواهر من هستی تا به خاطر تو برای من خیریت شود و جانم به سبب تو زنده ماند(113) ».
• حضرت اسحاق (ع) منکر می‌شود که رفقه همسر اوست: «پس ابیملک اسحاق را خوانده گفت همانا این زوجه توست پس چرا گفتی که خواهر من است. اسحاق بدو گفت زیرا گفتم که مبادا برای وی بمیرم(114) ».
• مست شدن حضرت ابراهیم (ع) و همبستر شدن با دخترانش: «و دختر بزرگ به کوچک گفت پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که بر حسب عادت کل جهان به ما درآید... پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ آمده با پدر خویش هم‌خواب شد و او از خوابیدن و برخواستن وی آگاه نشد(115) ».
بدیهی است این خلافکاری‌های منتسب به انبیای عظام الهی در کتاب مقدس صرفاً به‌خاطر تحریفی است که در عهدین روی داده، و لذا یکی از نوآوری‌های قرآن نسبت به عهدین زدودن این قبیل انتسابات نابجا بر چهره انبیای بزرگ الهی است.

1. آغاز نبوت حضرت موسی (ع) : «فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی یَا مُوسَی إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی(116) » «ففَلَمَّا جَاءهَا نُودِیَ أَن بُورِکَ مَن فِی النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ یَا مُوسَی إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِم(117).
2. توصیف حضرت موسی (ع) : «إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیًّا(118) ».
3. حضرت موسی (ع) پشتیبان مجرمان نیست: «قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِّلْمُجْرِمِین(119) ».
4. همراهی خدا با حضرت موسی (ع) : «قَالَ کَلاَّ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِین» (خطاب به بنی‌اسرائیل که از نزدیک شدن فرعون و لشکریانش به وحشت افتاده بودند(120)).
5. کلام نرم حضرت موسی (ع) و هارون به فرعون: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی(121) ».
6. نفرین حضرت موسی (ع) در حق فرعونیان: «وَقَالَ مُوسَی رَبَّنَا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِینَةً وَأَمْوَالاً فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَی أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَلاَ یُؤْمِنُواْ حَتَّی یَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِیمَ(122) ».
7. اطمینان دادن خداوند به حضرت موسی (ع) : «قُلْنَا لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنتَ الأَعْلَی(123) ».
8. سخن گفتن خداوند با حضرت موسی (ع) : «وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَی تَکْلِیمًا(124)»
9. درخواست حضرت موسی (ع) برای رؤیت خداوند: «وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَی صَعِقًا(125) ».
10. منت خداوند بر حضرت موسی (ع) : «وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرَی. إِذْ أَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّکَ مَا یُوحَی. أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّی وَعَدُوٌّ لَّه(126) ».

• ب. حضرت عیسی (ع)

پیامبر هر دینی را طبیعتاً باید در درون خود آن دین جستجو کرد و از متن همان دین شناخت، امّا جای بسی شگفتی است که متعالی‌ترین و درست‌ترین توصیفات از حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) را درون تورات و انجیل نمی‌یابیم و بلکه در قرآن می‌یابیم. عیسی مسیح (ع) شخصیّتی کاملاً الهی و در عین حال بشری است، اما دو شخص نیست و بلکه یک شخص است. خداوند در انجیل نه تنها در عیسی (ع) تجسد یافته و هیأتی بشری پیدا کرده، بلکه روح بشری هم یافته است. از طرفی هم پسر انسان است و هم پسر خدا؛ هم خدا را «پدر آسمانی» خطاب می‌کند و هم خود را «خداوند» می‌خواند. اما قرآن از پیامبران تصویری جامع و مانع ارائه می‌کند، پیامبر هم «عبد» است و هم «خلیفة‌الله»، و هر چند شخصیتی بسیار متعالی و ربّانی است، اما اله نیست و حد آن در برابر خداوند کاملاً متمایز است. نکتة مهم دیگر در خصوص شخصیت حضرت مریم (س) مادر حضرت عیسی (ع) است. مریم مقدسی که قرآن آن‌طور با قداست و عظمت از او یاد می‌کند و درباره‌اش می‌فرماید:
• «وَ مَرْیَمَ ابْنَةَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ»(127)
• «وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ آیَةً وَآوَیْنَاهُمَا إِلَی رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِین»(128)
در انجیل این‌گونه مورد خطاب حضرت عیسی (ع) قرار می‌گیرد:
«و شخصی وی را گفت اینکه مادر تو و برادرانت بیرون ایستاده می‌خواهند با تو سخن گویند. در جواب قائل گفت کیست مادر من و برادرانم کیانند و دست خود را به سوی شاگردان خود دراز کرده گفت اینانند مادر من و برادرانم(129) »!

1.حضرت عیسی (ع) کلمة خدا: «یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِین(130) ».
2. مقام والای حضرت عیسی (ع) : «إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَی مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاَثَةٌ انتَهُواْ خَیْرًا لَّکُم(131) ».
3. تأیید حضرت عیسی (ع) با روح‌القدس: «وَآتَیْنَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُس(132) ».
4. نعمتها و معجزات حضرت عیسی (ع) : «إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَی وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِیءُ الأَکْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَی بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِین. وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی(133) ».
5. معجزات الهی در تولد حضرت عیسی (ع) : «قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّن(134) ».
6. حواریون حضرت عیسی (ع) : «قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُون(135) ».
7. کلام حضرت عیسی (ع) درباره مسیحیان: «إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیم(136) ».
8. نفی تصلیب حضرت عیسی (ع) : «وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِن شُبِّهَ لَهُم(137) ».

ج. هدف از بعثت انبیای الهی در کتب مقدس

از دیگر نوآوری‌های اسلام و قرآن نسبت به سایر ادیان و کتب آسمانی طرح موضوع هدف از بعثت نبی و بنیانگذار هر دین در کتاب مقدس آن دین است که ذیلاً به‌طور مختصر شرح می‌شود تا خواننده خود با مقایسه متون مزبور به نتیجه‌گیری لازم دست یابد.

تورات

در تورات هدف از ارسال انبیای الهی در موارد متعددی به قرآن نزدیک است، مانند زمانی که خداوند به موسی (ع) می‌گوید: «نزد فرعون برو و به وی بگو یهوه خدای عبرانیان چنین می‌گوید: قوم مرا رها کن تا عبادت کنند(138)» که در این آیه هدف «عبادت» بندگان دانسته شده است امّا همان‌طور که در بحث خداشناسی اشاره کردیم که سخن تورات درباره خداوند اوج و فرود دارد، هدف متعالی انبیاء هم در موارد متعددی پایین آمده است. مثلاً در جایی خداوند عهد خود را با بنی‌اسرائیل «بارور شدن و کثرت آنها» می‌داند(139) و در جایی دیگر در نودونه سالگی حضرت ابراهیم (ع) پس از آن همه آوارگی و امتحان و سختی می‌گوید: «اینک عهد من با تو این است ... که هر ذکوری گوشت قلفه خود را مختون سازد(140) »!

انجیل

با اینکه متن انجیل، یا بهتر است بگوییم اناجیل اربعه و نیز انجیل برنابا که از کتاب مقدس بیرون قرار داده شده، به دست گروهی از حواریون و پیروان حضرت عیسی (ع) و در یک فاصله زمانی حدوداً 50 تا 150 ساله از زمان حیات وی گردآوری و تألیف شده است و لذا با متن قرآن که به اعتقاد ما مسلمانان نصّ کلام خدا است فرق دارد و از همین بابت نیز آیاتی مانند آیات قرآنی ناظر به هدف از بعثت رسل(141) در آن به چشم نمی‌خورد، لیکن در یکی از آیات باب دهم انجیل متی سخن صریح و تا حدودی عجیبی در این رابطه وجود دارد که به شرح زیر می‌باشد:
«گمان مبرید که آمده‌ام تا سلامتی (صلح؟) بر زمین بگذارم، نیامده‌ام تا سلامتی (صلح؟) بگذارم، بلکه شمشیر را(142) ».

قرآن

در قرآن کریم هدف از ارسال رسولان الهی عموماً تبشیر و انذار مردم(143) و شاهد یا نمونه‌ای انسانی برای سلوک و زیست دنیوی و اخروی افراد(144) ذکر شده است. لیکن در رابطه با پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی (ص) تعبیر جدید و اضافه‌ای نیز بیان شده که در مورد هیچ یک از انبیای ابراهیمی سلف به‌کار برده نشده است و آن اینکه می‌فرماید: «ما تو را جز به عنوان رحمتی برای همه عالمیان ارسال نفرمودیم(145) ». این تعبیر وافر که حکایت از بلندی مقام و مسئولیت آخرین پیامبر آسمانی در بین همة انبیای الهی دارد می‌تواند قرینه‌ای بر اکملیت این دین (اسلام) بر سایر ادیان وحیانی و نیز خاتمیت این پیامبر، در کنار خاتمیت وی، بر سایر انبیای الهی باشد. همچنین از قول و رسول خدا (ص) نقل شده که فرموده‌اند: «انّما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»(146)

5. سایر موضوعات

علاوه بر چهار موضوع محوری فوق‌الذکر که با شرح ارائه گردید، مباحث و موضوعات مهم دیگری از قبیل دین و مباحث اجتماعی (دموکراسی، حقوق بشر، و غیره)، دین و کرامت انسانی، دین و جهاد، دین و زنان، و غیره نیز هستند که نحوه طرح و بحث آنها در اسلام و قرآن کاملاً با کتب مقدس یهود و مسیحیت تفاوت دارد و یقیناً حکایت از نوآوری قرآن نسبت به تورات و انجیل دارد. از آن‌جایی‌که طرح مبسوط این مباحث نیازمند فرصت و حوصله بیشتری است، ذیلاً به شرح و تبیین مختصر هر یک از موضوعات یاد شده می‌پردازیم:

الف. دین و مباحث اجتماعی

با توجه به قدمت بیش از سه هزار ساله تورات و نیز قدمت بیش از دو هزار ساله انجیل، و با عنایت به اینکه شرایط فرهنگی و سیاسی اجتماعی بشر در دوران مزبور هنوز در سطح و به‌گونه‌ای نبوده که زمینه‌ای برای طرح مسائل و مباحث جدیدی مثل دموکراسی، حقوق بشر و غیره وجود داشته باشد، انتظار طرح و یا حتی وجود اشارات روشنی به این مباحث و مقولات در عهدین شاید انتظار موجه و بخردانه‌ای نباشد. به خصوص اینکه، با توجه به مباحثی که در بند یکم (سندیت متون مقدس) بیان کردیم، امثال هرگونه انتساب مستقیم سخنان کتاب مقدس به خداوند متعال را منتفی دانستیم. لیکن، چنانچه می‌دانیم، در جای جای کتاب مقدس قرآن مسائل و موضوعات اجتماعی مورد بحث و تعلیم قرار گرفته است که از آن جمله است لزوم مراجعه به آرای عمومی (ملّت) در امور و شئون دنیوی(147) ، لزوم رعایت حقوق انسانی همة افراد بشر و به‌ویژه حق حیات(148) ، برابر و تساوی همه ابنای بشر فارغ از رنگ و نژاد و دین و مذهب(149) ؛ ظلم و استبدادستیزی(150) ، و غیره.

ب. دین و کرامت انسانی

در تورات بیشتر کرامت انسانی قوم یهود در نظر گرفته شده و از رعایت حق و حقوق سایر افراد، هر چند غیر مؤمنین به حضرت موسی (ع) و قوم یهود (بنی‌اسرائیل) چندان ذکری به‌میان نیامده است(151). در انجیل (اناجیل) نیز این حق نوعاً در مورد مؤمنین به حضرت عیسی مسیح (ع) ذکر شده است(152). لیکن در قرآن مجید کرامت انسانی اختصاص به هیچ گروه و فرقه‌ای ندارد و بلکه صریحاً کل نوع بشر (ابنای آدم) را شامل می‌شود(153) که این، پیشرفت و نوآوری عظیمی نسبت به کتب مقدس سلف می‌باشد و علت آن را نه در اختلاف دیدگاه خدای ادیان ابراهیمی در سه کتاب مقدس این ادیان و بلکه در عدم اصالت متن عهدین و «انسان نوشت» بودن، آنها باید جستجو کرد.

ج. دین و دفاع مقدس

هر چند بحث مستوفای «جهاد» نزد ادیان ابراهیمی در این مختصر نمی‌گنجد و به‌دلیل سوء تفاهمات ایجاد شده فراوان بیان درست و منطقی آن را باید در جای دیگری جستجو کرد(154) ، با این‌وجود از ذکر این مطلب نمی‌توان خودداری کرد که علیرغم تبلیغات فراوان درباره واژه جهاد و دامن زدن به انبوه سوءبرداشت‌ها و در نتیجه اسلام‌هراسی‌های بی‌جا، بسیاری از بزرگان فقه و حقوق اسلامی را عقیده دارند که از جمله نوآوری‌های قرآن در باب تبلیغ و تبشیر اعتقاد دینی آن است که اسلام و قرآن و سیره پیامبر (ص) هرگونه جهاد ابتدایی به منظور گسترش حوزه نفوذ دین را نفی کرده و تنها جنگ (جهاد) مشروع را «جهاد دفاعی» می‌داند(155).

د. نقش زنان در کتب مقدس

درحالی‌که در عهد جدید و تورات از زنان به‌ندرت و تنها در موارد بسیار معدودی به عنوان همسر این و آن پیامبر نام برده شده و هیچ‌گونه نقش و اهمیت خاص دیگری برای آنان در نظر گرفته نشده است، و عهد جدید و اناجیل اربعه نیز تقریباً از یاد نقش زنان خالی است، از مهم‌ترین نوآوری‌های قرآن، این آخرین و کامل‌ترین کتاب آسمانی که خداوند بر بشر نازل فرموده است، قائل شدن نقشی همسان و برابر برای زنان در کنار مردان می‌باشد که ذیلاً به چند نکته و نمونه‌هایی از آیات آن اشاره می‌کنیم.
• در قرآن کریم تعداد موارد ذکر واژه «نساء» (زنان) درست به اندازه «رجال» (مردان) و 38 مورد می‌باشد.
• در آیات قرآن، نه تنها زنان و بانوان مغفول و فراموش شده باقی نمانده‌اند، بلکه در کنار مردانی بزرگ و تاریخ‌ساز همواره از زنانی بزرگ و انسان‌ساز، مثل آسیه و هاجر و مریم و خدیجه و فاطمه (س) یاد شده است.
• در آیه 35 سوره احزاب «33» که اوصاف متعدد مؤمنین را به تفصیل می‌شمارد، در کنار کلیه اوصاف مردان (مسلمین، مؤمنین، قانتین، صادقین، صابرین و غیره) به همان ترتیب و تعداد نیز از اوصاف زنان (مسلمات، مؤمنات، قانتات، صادقات، صابرات و غیره) نام می‌برد.
• قرآن در مورد یکی از زنان بزرگ عالم، حضرت مریم بنت عمران مادر مکرّمه حضرت عیسی (ع)، آن‌چنان تعابیر بلندی به‌کار می‌برد که در مورد هیچ یک از مردان به‌چشم نمی‌خورد(156) ، مطلبی‌که با تعابیر دیگری در مورد حضرت فاطمه زهرا (س) دخت گرامی پیامبر اسلام (ص)، همسر مولای متقیان و مادر ائمه شیعه علیهم‌السلام تکرار می‌شود(157).

نتیجه‌گیری

1. در اسلام تعریف از وحی تعریف کاملی است، یعنی وحی سخن مستقیم خداوند است و قرآن هم دقیقاً با این تعریف منطق است. انجیل موجود مطابق تعریف اسلام از وحی وحیانی نیست، چون سخن مستقیم خداوند نیست؛ هرچند با تعریف مسیحی از وحی هم محل اشکال است، چون ناهماهنگی‌های درون‌متنی در آن بسیار به چشم می‌خورد. تورات موجود نیز یقیناً سخن خداوند یا اثر حضرت موسی (ع) نیست. این نزد خود یهودیان هم امری پذیرفته شده است که عهد عتیق سنتی شفاهی است که طی دوره‌های مختلف جمع‌آوری شده است. حتی چنانچه بگوییم متن ده فرمان عین کلام خداوند است، این حکم در مورد کل حجم وسیع عهد عتیق ساری نخواهد بود. ارائه توصیفات متعددی از شخصیت غیرالهی خداوند و پیامبران نیز نشان‌دهندة همین نگاه شخصی مؤلفان است.
2. پیشرفت‌های علمی بشر جایگاه علمی عهدین به‌ویژه عهد عتیق را تنزل داده است، اما قرآن همراه با کشفیات جدید علمی همواره شگفت‌انگیزتر و اعجازگونه‌تر در برابر بشر گشوده می‌شود.
3. خداوند در عهد عتیق شخصیتی تشبیه شده دارد که اعمالش وی را از حد اعلای الهی تنزل می‌دهد و به سطحی انسانی و گاهی غیرعقلانی می‌رساند. خداوند در عهد جدید از طرفی چنان تنزیه می‌شود که دست نیافتنی است و از طرفی سطح وجودی وی منطبق و در حد حضرت عیسی مسیح (ع) و روح‌القدس است که به تثلیث می‌انجامد. درحالی‌که خداوند در قرآن تعریفی جامع و مانع دارد؛ یگانه‌ای منزه که اوصاف او را می‌شناسیم و می‌توانیم با او ارتباط برقرار کنیم؛ موجودی در اوج تعالی و فرابشری که، در عین حال قابل دسترسی و شناخت است. بشر به قرب الهی می‌رسد، امّا هرگز اله نمی‌شود.
4. به نظر می‌رسد که شخصیت پیامبران در این سه متن مقدس نیز در امتداد همان نگاه و انعکاس همان برداشت از ذات مقدس ربوبی است. در تورات همان‌طور که خداوند منزه نیست انبیا نیز منزه نیستند و از حد الهی خود خارج می‌شوند. عیسای انجیل در ملازمه و کفویت با خداوند است و نگاه غیر توحیدی انجیل، خداوند و پیامبرش را در سطح هم قرار داده است. قرآن تنها کتاب مقدسی است که پیامبرانش از طرفی مانند خداوند منزه‌اند و از طرفی هم از جنس بشر می‌باشند، انسان‌اند و در عین حال الهی.
5. موضوعات مهمی مانند مباحث اجتماعی، دموکراسی، کرامت و حقوق انسانی، جهاد، زنان و غیره وجود دارد که قرآن کریم به تفصیل و با دیدگاهی مترقی به آنها پرداخته است. درحالی‌که در تورات یا انجیل یا اساساً جای این مباحث خالی است و کتاب مقدس درباره آن سکوت کرده است، یا با دیدگاهی نژادی و گاه غیر الهی درباره آنها سخن رفته است. این مطلب بر کاربرد اجتماعی و نوین قرآن صحه می‌گذارد و نشان می‌دهد قرآن کتابی برای زندگی و برای همه عصرها است.

پی‌نوشت‌ها:

1) بقره، 136.
2) انجیل متی، 5: 3 به بعد.
3) سفر خروج، 20: 1-17.
4) نصر، سید حسین. جوان مسلمان و دنیای متجدد. ترجمه مرتضی اسعدی. قیام: تهران، چ 2، 1374.
5) Eliade, Mircea (Editor in chief). The Encyclopedia of Religion, Macmillan, New York, 1986. p. 137.
6) هفت آسمان، سال اول، شماره اول، بهار 1378، ص 101.
7) Ibid .
8) Ibid .
9) مجتهد شبستری، محمد. هرمنوتیک کتاب و سنت. تهران: طرح نو، چ 3، 1381.
10) برای توضیحات بیشتر نک: گواهی، عبد الرحیم. درآمدی بر تاریخ ادیان در قرآن. بوستان کتاب، قم، 1387، فصل مقدمه، ذیل بحث قرآن در قرآن.
11) سفر پیدایش، 3:1-5.
12) سفر پیدایش، 1:2-3.
13) بوکای، موریس. عهدین قرآن و علم. ترجمه حسن حبیبی. بی‌جا: سلمان، بی‌تا.
14) کهن، آبراهام. گنجینه‌ای از تلمود. ترجمه امیر‌فریدون گرگانی. اساطیر: تهران، 1382.
15) رضایی اصفهانی، محمدعلی. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، 2 ج. قم: پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآن، 1385، ص 119.
16) برای توضیحات بیشتر نک: بوکای، موریس. عهدین، قرآن و علم. ترجمة حسن حبیبی. بی‌جا: سلمان. بی‌تا.
17) فصلت، 11 و انبیاء، 30 و نازعات، 27-33.
18) فصلت، 9-12.
19) ذاریات، 47.
20) انبیاء، 33.
21) نور، 43 و روم، 48.
22) رعد، 2 و لقمان، 10 و فاطر، 41.
23) نمل، 88 .
24) حج، 5 و اعراف، 11 و حجر، 28-29 و سجده، 7-8 .
25) اعراف، 189 و شعراء، 7 و ذاریات، 49 و یس، 36.
26) حجر، 22.
27)نور، 43.
28) روم، 48.
29) بازرگان، مهدی. مجموعه آثار (7)، باد و باران در قرآن. تهران: شرکت سهامی انتشار،1379، ص 381 .
30) برای توضیحات دقیق الگوهای علمی نگاه کنید به همان کتاب، ص 383 .
31) «ای اسرائیل بشنو یهوه خدای ما یهوه واحد است» (سفر تثنیه، 4:6).
32) «من هستم یهوه خدای تو که تو را از زمین مصر و از خانة غلامی بیرون آورده‌ام. تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد. صورتی تراشیده و هیچ تمثالی از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پایین در زمین است و از آنچه در آب زیرزمین است برای خود مساز» (سفر خروج، 2:20).
33) «پس یهوه خدای خود را به تمامی جان و تمامی قوت محبت نما» (سفر تثنیه، 13:6 و نک: 1:11، 13:11، 4:13).
34) «از یهوه خدای خود بترس» (سفر تثنیه 13:6 و نک: 4:13، 20:10).
35) «او را عبادت نما و به او ملحق شو» (سفر تثنیه 11:20).
36) سفر خروج، 6:34.
37) سفر لاویان، 44:11.
38) سفر تثنیه، 39:32.
39) سفر خروج، 32: 14-10.
40) سفر پیدایش، 22:5.
41) سفر پیدایش، 25:5.
42) سفر پیدایش، 6: 6-7.
43) سفر پیدایش، 21:11.
44) سفر پیدایش، 11:9.
45) سفر پیدایش، 17: 1-2.
46) سفر خروج، 4: 24-26.
47) سفر پیدایش، 33: 24-31.
48) سفر خروج، 12:12.
49) سفر خروج، 32: 11-15.
50) سفر خروج
51) سفر اعداد، 32: 11-13.
52) سفر اعداد، 31: 1-2.
53) سفر تثنیه 3:9.
54) سفر تثنیه، 12: 1-3.
55) سفر تثنیه، 20: 13-14.
56) سفر تثنیه، 21: 17.
57) سفر خروج، 17: 16.
58) سفر لاویان، 25: 16-17
59) ارمیای نبی، 1: 10.
60) سفر پیدایش، باب 3 و4.
61) سفر خروج، 24: 10.
62) فتح، 10.
63) آل عمران، 77.
64) فجر، 22.
65) رعد، 2.
66) مؤمنون، 27.
67) طباطبایی، محمد حسین. تفسیر المیزان، ج 1. لبنان: مؤسسة العلمی للمطبوعات، چ 5، 1403 هـ، ص 270-295.
68) ماسون، دنیز. قرآن و کتاب مقدس: درونمایه‌های مشترک. ترجمه فاطمه سادات تهامی. تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1386.
69) سفر تثنیه، 32: 6 و 14: 1.
70) انجیل متی، 12: 25.
71) انجیل لوقا، 4: 8.
72) انجیل متی، 8: 48.
73) انجیل متی، 8: 9-11.
74) انجیل متی، 10: 32.
75) انجیل متی، 26: 42.
76) انجیل مرقس، 14: 32.
77)انجیل متی، 28: 46.
78) انجیل لوقا، 18: 19.
79) انجیل متی، 19: 21.
80) انجیل مرقس، 11: 4.
81) انجیل متی، 8: 20.
82) انجیل مرقس، 9: 32.
83) انجیل متی، 27: 44.
84) انجیل متی، 8: 29.
85) انجیل مرقس، 9: 7.
86) انجیل یوحنا، 5: 18.
87) انجیل یوحنا، 11: 30.
88) انجیل متی، 19: 28 و انجیل مرقس، 16: 15.
89) انجیل یوحنا، 14: 16.
90) انجیل یوحنا، 11: 39.
91) اخلاص، 1-4.
92) اسراء، 111.
93) یونس، 33.
94) مریم، 88-93.
95) صافات، 159-160.
96) شعراء، 78-82 .
97) غافر، 61-62.
98) حدید، 4.
99) مائده، 115- 117.
100) نساء، 171.
101) همان، 172.
102) مائده،72 .
103) همان، 73.
104) همان، 75.
105) توبه، 30.
106) همان، 31.
107) آل عمران، 47.
108) همان، 59.
109) بقره، 116.
110) فرقان، 2.
111) ناس، جان بایر. تاریخ جامع ادیان. ترجمة علی اصغر حکمت. انتشارات علمی و فرهنگی: تهران، 1385، ص 491.
112) سفر پیدایش، 12: 20.
113) سفر پیدایش، 13: 13.
114) سفر پیدایش، 26: 9.
115) سفر پیدایش، 19: 31-33.
116) انبیاء، 11-12.
117) نمل، 8-9.
118) مریم، 51.
119) ص، 17.
120) شعراء، 26.
121) طه، 44.
122) یونس، 88.
123) طه، 68.
124) نساء، 164.
125) اعراف، 143.
126) طه، 37-39.
127) تحریم، 12.
128) مؤمنون، 23.
129) انجیل متی، 12: 48.
130) آل عمران، 45.
131) نساء، 171.
132) بقره، 87.
133) مائده، 110-111.
134) مریم، 9 و 21.
135) آل عمران، 52.
136) مائده، 118.
137) نساء، 157.
138) سفر پیدایش 9:2.
139) سفر خروج 9: 2.
140) سفر پیدایش 17: 12.
141) بقره،213 و آل‌عمران، 164 و جمعه، 2 و غیره.
142) انجیل متی، 10: 34.
143) بقره، 119 و نوح، 1و جاهای دیگر.
144) احزاب، 15و مزمل، 15و جاهای دیگر.
145) انبیاء، 107.
146) السنن الکبری، به نقل از نهج‌الفصاحة، ص 205.
147) آل‌عمران، 159و شوری، 38.
148) مائده، 32.
149) حجرات،13.
150) طه،20 و نازعات، 17.
151) سفر تثنیه، 13: 16 و 20: 14 و 17.
152) اسراء، 70.
153) علاقمندان می‌توانند به مقاله جالب جناب آقای عباسعلی عمید زنجانی تحت عنوان «اهداف، انگیزه‌ها، و عوامل مشروعیت جهاد» در کتاب آرامش و دوستی در ادیان ابراهیمی، به کوشش دکتر غلامرضا اعوانی و دکتر عبدالرحیم گواهی، انتشارات علم، 1388 مراجعه نمایند.
154) همان، ص 389.
155) نک. صالحی نجف‌آبادی، نعمت‌الله، جهاد در اسلام، نشر نی، 1382.
156) آل عمران 42-37.
157) کوثر، 1.

فهرست منابع
1. قرآن کریم. ترجمه ابوالفضل بهرام‌پور. تهران: آوای قرآن، چ 6، 1387
2. اسپینوزا، باروخ. «مصنف واقعی اسفار پنجگانه». هفت آسمان، سال اول، شماره اول، بهار 1378.
3. بازرگان، مهدی. مجموعه آثار (7)، باد و باران در قرآن. تهران: سهامی انتشار، 1379.
4. اعوانی، غلامرضا، و گواهی، عبدالرحیم، آرامش و دوستی در ادیان ابراهیمی، تهران: انتشارات علم، 1388.
5. بوکای، موریس. عهدین، قرآن و علم. ترجمه حسن حبیبی. بی‌جا: سلمان، بی‌تا.
6. رضایی اصفهانی، محمدعلی. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن. 2 ج. قم: پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآن،1385.
7. شیمل، آنه‌ماری، درآمدی بر اسلام، ترجمه و توضیحات دکتر عبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375.
8. صالحی نجف آبادی، نعمت‌الله، جهاد در اسلام، تهران: نشر نی، 1382.
9. طباطبایی، محمد حسین. تفسیر المیزان. لبنان: مؤسسة العلمی للمطبوعات، چ 5، 1403 ه.
10. کتاب مقدس. به همت انجمن پخش کتب مقدس، بی‌جا، بی‌تا.
11. کهن، آبراهام. گنجینه‌ای از تلمود. ترجمه امیرفریدون گرگانی. تهران: اساطیر،1382.
12. گواهی، عبدالرحیم، درآمدی بر تاریخ ادیان در قرآن، قم: بوستان کتاب، 1387.
13. ماسون، دنیز. قرآن و کتاب مقدس: درونمایه‌های مشترک. ترجمه فاطمه سادات تهامی. تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1386.
14. مجتهد شبستری، محمد. هرمنوتیک کتاب و سنت. تهران: طرح نو، چ 3، 1381.
15. مکارم شیرازی، ناصر. تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب‌الاسلامیة، 1375.
16. ناس، جان بایر. تاریخ جامع ادیان. ترجمة علی اصغر حکمت. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1385.
17. نصر، سید حسین. جوان مسلمان و دنیای متجدد. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: قیام، چ 2، 1374.
18. نهج‌الفصاحة. به کوشش مجیدی خوانساری، قم: انصاریان، 1385.
19. Eliade, Mircea (Editor in chief). The Encyclopedia of Religion, Macmillan, New York, 1986.