نویسنده: مهدی ورپشتی
منبع:راسخون



 

چکیده:

در این مقاله ابتدا به تاریخ تکامل خانواده از دورترین دوران تا به امروز پرداخته شده است. پس از آنکه نظریات عمده دانشمندان غربی از قبیل آنتونی پارسونز، رنه گونیک، هلموت شلسکی، و نظریه مارکسیستی به میان آمده و دیدگاه ایشان را نسبت به خانواده به اجمال بیان کرده‌ایم. در این رابطه قید شده که نظرات دانشمندان غربی را باید با نگاه به جامعه غرب در زمان خود بررسی کرد. چرا که برخی چون نظریات پارسونز که زمانی جامعه آمریکا آن را ملاک هدایت خانواده تلقی می‌کرده امروز منسوخ شده است. در ادامه از واژه قداست خانواده رفع ابهام گردیده و با تعریفی که به آن قائل شده‌ایم به طور مختصر ملاک‌های اخلاقی را بررسی و نظر اسلام را ارائه داده‌ایم. با این حال حق مطلب آنگونه که باید ادا نشد و بیان این مهم نیاز به کند و کاو فراوان دارد.

واژگان کلیدی:

خانواده هسته ای، خانواده گسترده، اقامت نوبومی، خانواده جهت یاب، خانواده فرزند یاب، کارکردهای خانواده، قداست خانواده، حقوق والدین، ارجمندی همسر

مقدمه:

خانواده از جمله نهادهای مؤثر و مهم در زندگی انسان‌هاست و می‌توان آن را یک نمونه عقلانیت انسانی دانست. حکمای اسلامی که انسان را موجودی مدنی بالطبع می‌دانند بر این امر تأکید بسیار داشته‌اند. خانواده همچنین در فلسفه عملی اسلامی از دید حکمای اسلام پنهان نبوده است. فلسفه عملی را حکما به سه قسم اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدرن تقسیم بندی کرده‌اند که در بیان آن آمده انسان پس از خودسازی باید همت خود را صرف تربیت خانواده کند. چنین فردی می‌تواند جامعه را نیز اداره کند و اینجاست که بحث زعامت حکما مطرح می‌شود.
نهاد خانواده را باید اولین نهاد اجتماعی نامید که انسان به آن پایبندی نشان داده است و عقل و شرع بر آن صحه گذارده‌اند. خانواده به راستی یکی از وجوه تمایز انسانیت و حیوانیت است چرا که حیوانات به نهادی چون خانواده نیازی ندارند اما وابستگی معنوی و ومادی انسانها به یکدیگر وجود این نهاد را ضروری نشان می‌دهد. در این میان می‌توان پا را فراتر نهاد و گفت انسانهایی که در محیط سالم خانوادگی رشد کرده‌اند، روحیاتی به مراتب سالم‌تر و با نشاط‌تر از انسانهایی دارند که از تجربه چنین محیطی بی بهره بوده‌اند.
قداست خانواده ویژگی‌ای است که بر آنیم در این نوشته بررسی کنیم، در این میان نظرات مختلف در باب خانواده قابل بررسی است. نگرش نظریه پردازان در باب خانواده در لا به لای نظراتشان نهفته است و کلام ایشان برخاسته از وضعیت اجتماعی زمان خود می‌باشد. اسلام در این میان جایگاهی خاص برای خانواده قائل است و جالب توجه، این نکته می‌تواند باشد که این نظریات الهی سیزده قرن پیش توانایی اصلاح جامعه کنونی را با تمام تکنولوژی و فناوری‌هایش دارد؛ و بدیهی است که مقدمه موفقیت راه کارهای اسلامی ابتدا نگرش اسلام به فرد و جامعه است.

خانواده در گذشته

خانواده از گذشته تا به امروز با تغییرات زیادی مواجه بوده است. به طور قطع انسان غار نشین اولیه به صورت قبیله ای متشکل از چند خانوار روزگار گذرانده. این شیوه زندگی در غارها بیشتر جنبه مشارکتی داشته است و افراد در این شیوه زندگی برای شکار و دفاع در برابر هجوم حیوانات وحشی یا تهاجم قبیله دیگر تن به همکاری و مشارکت می‌دادند تا اینکه زندگی رمه داری و کوچ نشینی آغاز شد. خانواده‌ها در کنار یکدیگر تحت امر ریش سفید قبیله به کوچ می‌پرداختند.
این روش زندگی روش غالب بود تا کشت و زرع انسان‌ها را به یکجا نشینی و ساخت روستاها کشاند. با ساخت روستاها و سپس تبدیل آن به شهر و ایجاد دولت-شهرها، خانواده برای نخستین بار از حالت جامعه قبیله ای خارج و با استقلال به صورت خانواده هسته ای یا گسترده در آمد. این خانواده‌ها در شهرها شکل گرفت؛ چرا که مشارکت گسترده در زندگی شهری انسان را از شکار و هجوم حیوانات وحشی ایمن گردانید. شهرها تبدیل به مراکز صنعتی و تجاری شد و مشاغل گوناگون نیاز به زندگی قبیله ای را برطرف کرد. اعصار بعدی عصر یک جا نشینی است هر چند قبایلی بعدها بنا بر نیازهایی که احساس کرده‌اند باز به زندگی عشیره ای بازگشتند اما غالب مردم یکجا نشین و متمدن گردیدند.
اما خانواده در ایران؛ از آنجا که تاریخنگاری ایران باستان بر اساس یافته‌ها و نوشته های جسته گریخته صورت گرفته بیشتر به مسائل تاریخ سیاسی پرداخته شده است. متأسفانه این عادت غلط که حکومت غالب سعی در محو تمام آثار حکومت مغلوب داشته سردرگمی مورخین را دو چندان نموده. به همین علت نمی‌توان در مورد وضعیت خانوادگی ایران نه در دوران هخامنشی و نه در ملوک الطوایفی اشکانی و نه در حکومت دینی ساسانیان به طور قطع سخن گفت. اگر چیزی هم در دست است بیشتر از زندگی اشراف سخن به میان آمده. کلام یا حول حرمسرای متحرک سورنا است و یا نقل عیش و عشرت خسروپرویز. متأسفانه مطلب عمده ای از شیوة زندگی خانوادگی عامه مردم وجود ندارد.
اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و دامداری در ایران نشان می‌دهد که خانواده‌ها بیشتر به صورت گسترده در روستاها و هسته ای در شهرها بوده است. اما پایبندی به خانواده قطعاً در ایران باستان امری رایج و قداست آن بیشتر از هر محل و مکان دیگری مورد توجه بوده. از طرفی هم می‌توان به زندگی فئودالی در دوران اشکانی اشاره کرد. اشکانیان که شیوة حکومتی شان ملوک الطوایفی بوده در میان ایالات خود حاکمان و طبقات مرفه را صاحب زمین کرده که در این املاک وسیع کشت و زرع توسط بردگان که بیش‌ترشان اسیران جنگی بودند انجام می‌شد... در کارهای خانه هم خانواده های توانگران از بندگان خانه زاد یا درم خرید استفاده می‌کردند. (1)
شیوة زندگی خانوادگی به صورت گسترده در دوران تفوق اسلام با فراز و نشیب‌های بسیار همراه شد تا اینکه در دوران صفویه رواج بیشتری پیدا کرد. جهانگردان غربی این شیوه زندگی را در نوشته های خود آورده‌اند. این سفرنامه‌ها که در بیشتر در دوران صفویه تنظیم گردیده خود در بر دارنده اطلاعاتی در مورد ایران است. گردشگران اروپایی به گونه ای گزارش داده‌اند که می‌توان دریافت اغلب خانواده های ایرانی از نوع خانواده گسترده بوده‌اند. یعنی فرزندان پس از ازدواج به همراه زن و فرزند خود در خانه پدری می‌ماندند. این شیوة زندگی اگرچه مشکلاتی را به همراه داشته است اما خود در بردارنده مزایایی بوده که در سفرنامه‌ها کمتر به آن اشاره شده. اول اینکه پدر خانواده به عنوان بزرگ‌ترین عضو و با تجربه ترین نیز با شخصیت کاریزمایی که داشته است، اکثر مشکلات را مرتفع می‌ساخته دوم اینکه در خانواده های گسترده به سبب ازدیاد نسل نیروی کار تأمین بوده و همیاری و مشارکت رواج بسیار داشته است و سومین مزیت، صمیمیت در خانواده‌ها سب انسجام زندگی می‌شد و پدیده ای به نام طلاق کمتر رخ می‌داد.
چنانکه ذکر شد ایران تا قبل از کشف نفت همیشه اقتصاد مبتنی بر کشاورزی داشته به جز در دوران صفویه که تجارت بین المللی ایران رونق فراوان یافت. اما این اقتصاد زراعتی تمایل خانواده‌ها را به داشتن فرزند خصوصاً فرزند پسر زیاد می‌کرده است. وجود شغل آن هم در سنین پائین باعث شده پدران در امر ازدواج فرزندان در همان ابتدای جوانی اقدام کنند. در یکی از سفرنامه های اروپایی گزارش جالبی از وضعیت زنان تهرانی است: «در اینجا اغلب زنان سی ساله مادربزرگ هستند، دخترها و مادرها با هم می‌زایند در عوض حیض در حدود سی و دو سالگی تا سی و پنج سالگی قطع می‌شود و با آن دوره بارداری نیز پایان می‌پذیرد.»(2)
به هر صورت وضعیت حاکم بر خانواده های ایرانی تا ورود صنعت چنین بوده است. ورود صنایع جدید به شهرها و روند غربی شدن در ایران که در زمان رضاخان آغاز شد، موجب گردید رفته رفته تحولی در خانواده های ایرانی شکل بگیرد. خانواده های گسترده به تدریج روند هسته ای شدن را در پیش گرفتند. مهاجرین گریخته از روستاها که تصمیم به آغاز یک زندگی جدید داشتند تغییری در خانواده‌ها ایجاد می‌کردند. ادارات و کارخانه‌ها در این امر دخالت بسیار داشتند و غربزدگی عده ای از دولتمردان و صاحبان اندیشه این امر را تشدید می‌کرد. اگر چه از آن زمان و حتی اکنون خانواده گسترده در بسیاری از روستاها وجود دارد اما تمایل مردم به داشتن خانواده هسته ای را باید از زمان ماشین زدگی به بعد جستجو کرد.
در حال حاضر می‌توان گفت غالب خانواده های ایرانی از نوع خانواده های هسته ای بوده و زندگی ایرانیان بدون حضور والدین هر دو طرف اداره می‌شود. البته شیوة معمول اکثر کشورهای جهان خانواده هسته ای است که در کشورهای صنعتی اقامت نوبومی را بر می‌گزینند به این معنا که زوج تازه ازدواج کرده محل زندگی خود را به جایی دور از محل زندگی والدین خود انتقال می‌دهند.

نظریات جامعه شناسان در مورد خانواده

1- تالکت پارسونز:

از مهم‌ترین نظریه پردازان غربی در مورد خانواده تالکت پارسونز است. می‌توان گفت پارسونز از جمله جامعه شناسانی است که بیشترین تحقیقات را در مورد خانواده انجام داده و نظریات مفصلی در این باره ارائه نموده است.
پارسونز تنها الگوی خانواده را خانواده هسته ای می‌داند و هر رابطه دیگری را تحت عنوان خویشاوندی مطرح می‌کند. البته نباید از نظر دور داشت که نظریات پاسونز با عنایت به وضعیت خانوادگی در جامعه آمریکا مطرح شده است. او به جز خانواده هسته ای در جامعه آمریکا الگوی دیگری از خانواده را مطرح می‌کند به نام «خانواده شجره ای» که در جوامع زراعتی آمریکا و روستاهای این کشور رایج است. در این خانواده‌ها اشتغال از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد و خانواده دارای ساختار مرکزی است. خانواده دیگری که پارسونز مطرح می‌کند، خانواده‌هایی هستند که ساختار مادرمرکزی دارند. این خانواده‌ها در طبقات بیکار و پائین جامعه قرار گرفته‌اند که به علت نبود مرکزیت قابل توجه مادران در مرکزیت خانواده قرار می‌گیرند.
پارسونز در مقابل نظریات خود انگشت بر نکته ای تأمل برانگیز می‌گذارد و آن فردی است که بعد از ازدواج تشکیل خانواده می‌دهد. اوعقیده ادرد در جامعه آمریکا و قتی فرد ازدواج کرد تمام وفاداریش را متوجه همسر و فرزندان می‌کند و به طرز فاحشی از خانواده پدری خود جدا می‌شود. او خانوده پدری را «جهت یاب» و خانواده جدید را «فرزند یاب» نامیده است و اعتقاد دارد که در تشکیل خانواده دوم هر چه استقلال عاطفی و اقتصادی بیشتر باشد جدایی عمیق‌تر بوده و تداوم بیشتری خواهد داشت.
در بطن نظریات پارسونز می‌توان در یافت که قداست خانواده در آمریکا بابحران مواجه است. هر چند او سعی دارد بحران زدگی خانواده را توجیه کند و جهت مثبت به آن بدهد و اگر هم تا حدودی صحیح باشد باید گفت راه های دیگری هم برای توجیهات پارسونز وجود داشته است. او قطع رابطه فرزند و والدین را پس از ازدواج یا ورود فرد از خانواده جهت یاب به فرزند یاب را ناشی از کارکرد خانواده پدری می‌داند.
پدیده‌هایی مانند تمایل زیاده از حد جوانان آمریکایی به تفریحات و کمبود و یا نبود مسئولیت در برابر خانواده جهت یاب را پارسونز بدین گونه توجیه می‌کند که کارکردهای خانواده جوانان را وادار به طرد خانواده جهت یاب می‌کند، به نوعی که بلوغ و آمادگی برای ایجاد خانواده فرزند یاب را که از وابستگیهای خویشاوندی رها گشته در آن به وجود آورده است. (3)
نظریات پارسونز اگر چه مدتی قابل ملاحظه بر جامعه شناسی آمریکا حاکم بود، اما امروزه تحقیقاتی پیرامون نظریات او صورت گرفته است که قابل بررسی می‌باشد. آنچه مسلم است در این تحقیقات نگرش به خانواده های آمریکایی عکس پارسونز صورت گرفته و بر خلاف پارسونز صمیمیت در بین خانواده های آمریکایی را امری رایج می‌داند. همچنین با در نظر گرفتن روابط عاطفی و خویشاوندی نگرش او را زیر سؤال می‌برد. با این حال الگوهای ازدواج و تحقیقات جامعه شناسان بیشتر بر مسأله قداست در خانواده های آمریکایی صحه می‌گذارد هر چند نمی‌توان این نظر را بر تمام خانواده‌ها و حتی جامعه آمریکا تعمیم داد.

2- رنه کونیگ:

رنه کونیگ از دومنظر خرد و کلان به خانواده می‌نگرد. او از منظر کلان خانواده را در ارتباط با کل جامعه و نظام خانواده را با خرده نظام‌های دیگر مورد بررسی قرار می‌دهد. در بعد کلان او خانواده را به عنوان یک گروه کوچک اجتماعی بررسی می‌کند.
کونیگ بیش از همه اشاره به کارکردهای خانواده مانند آموزش، اقتصاد، کمک رسانی به اعضای خانواده و... می‌کند. امروزه این کارکردها در دنیای صنعتی از عهده خانواده خارج شده و هر کدام به سازمان‌ها و نهادهای دیگری واگذار گردیده است. او رابطه خانواده را با کل جامعه در نظر می‌گیرد. البته اگر این رابطه را تقابل بنامیم بهتر است. از دیدگاه وی تضادها و نابرابریهای موجود در خانواده ارتباطی با جامعه ندارد. در این میان کونیگ نسبت به مسأله خشونت خانوادگی بی تفاوت است.
در نهایت کونیگ به اصطلاح «کاهش کارکرد خانواده به کارکردهای مشخص خانوادگی» رسید و این کارکرد را به عنوان تنها کارکردی می‌داند که در محدودة مستقل خانواده است و این جمله مک آیور «همانطور که خانواده کارکردی بعد از کارکردی را از دست می‌دهد، به کارکرد واقعی خود می‌رسد» مصداق می‌یابد. (4)

3- هلموت شلسکی:

از دیدگاه شلسکی خانواده یک نهاد اجتماعی و به منزله تنها باقیمانده ثبات اجتماعی است. با این حال این نکته را نباید از نظر دور داشت، که دیدگاه او بر مبنای شرایط جامعه آلمان است آن هم پس از جنگ دوم جهانی. یعنی جامعه ای منفعل و شکست خورده. جامعه آلمان در آن دوران دچار نابسامانی عظیم اجتماعی و اقتصادی بود. شلسکی نیز مانند کونیگ معتقد است که اقتصاد و دولت تقریباً کلیه کارکردهای نهادی خانواده را به خود اختصاص داده‌اند.
شلسکی خانواده آلمانی را به طرز خوشبینانه ای مورد بررسی قرار می‌دهد. او نمودهایی چون فقدان شعور واقع بینی، عدم علاقه به جریانات سیاسی، عزلت گزینی و حتی نابرابری میان زن و مرد را جزء عوامل ثبات ارزیابی کرد؛ و حتی کار کردن زنان بیرون از خانه را مورد انتقاد قرار داد. وی معتقد است کار کردن زن در بیرون از خانه باعث می‌شود وظیفه اصلی زن که همانا تربیت فرزندان در محیطی سرشار از اعتماد و مراقبت است به خطر افتد. (5)
شلسکی خانواده را یک محیط گرم و صمیمی در مقابل جامعه معرفی کرده و معتقد است این امر مانعی است در مقابل شناسایی مشکلاتی که خانواده‌ها برای جامعه به وجود می‌آورند. در دیدگاه او خانواده در تمام دوران بازتابی است از تعارض‌ها و تضادهای اجتماعی. از این رو نمی‌توان ارتباط متقابل خانواده و جامعه را از نظر نادیده انگاشت و آن را به عنوان یک گروه صمیمی مطرح کرد. زیرا تعارض‌های بسیاری در خانواده چه در رابطة زن و شوهر با یکدیگر و چه در رابطة پدر و مادر و فرزندان وجود دارد که باید مورد ارزیابی واقع شود.

4- نظریه مارکسیستی:

انگلس همکار و دوست صمیمی مارکس از جمله افرادی است که در مورد خانواده مباحثی را مطرح می‌کند. نظریات مارکس و انگلس خود منشأ آزادیهایی برای زنان گردید و بسیار مورد توجه واقع شد. انگلس تکامل خانواده را با تکامل جامعه و به خصوص مالکیت خصوصی در برابر مالکیت جمعی همراه می‌دید. در میان نظریات او از تضییع حق جنس مؤنث سخن بسیار به میان می‌آید و معتقد است جنس مذکر در حق جنس مخالف خود ستم بسیار روا داشته است. از همین منظر یکتا همسری را مطرح کرده و آن را یک پیشرفت عظیم تاریخی می‌داند و در عین حال همراه با برده داری و ثروت خصوصی عصر دیگری از ظلم بر زنان تا به امروز آغاز شده است.
انگلس مرد را ظالم می‌داند که زن را به خانه می‌برد اما هدایت درون خانه را نیز خود به دست می‌گیرد. زن بی اقتدار است و تبدیل به مستخدمه ای شده که ضمن انجام امورات خانه برده ای است برای رفع شهوات مرد و وسیله ای برای تولید فرزند. او اعتقاد دارد یکتا همسری از بین نخواهد رفت بلکه آغاز تحقق کاملی خواهد شد. چرا که با انتقال وسایل تولید به مالکیت اجتماعی، کار مزدوری کارگران نیز از میان می‌رود و تسلیم تعداد معینی از زنان به خاطر پول برچیده خواهد شد. فحشا نابود می‌شود. یکتا همسری به جای زوال یافتن سرانجام یک واقعیت می‌شود.
در نظریه مارکسیسیتی خانواده در ارتباط با جامعه مورد بحث قرار می‌گیرد و مارکس و انگلس بسیار به تاریخ تکامل خانواده پردخته اند. ظاهراً بانیان این نظریه برای اثبات برتری مالکیت جمعی به مالکیت خصوصی بیش از دیگران وارد سیر تاریخی می‌شوند. مارکس و انگلس گذر از مراحل تاریخی به جامعه زمان خود می‌رسند. در نظریه مارکسیستی به تضاد طبقاتی مالکیت خصوصی اشاره شده است و چنین القا می‌شود که اگر مالکیت جمعی این تضادها را از بین ببرد خانواده قادر خواهد بود که ویژگی‌های مثبت خود را برای زنان و مردان ظاهر سازد. مارکسیست‌ها برای اثبات برتری مالکیت اشتراکی از تمام ابزارهای جامعه کمک می‌گیرند و در این میان از خانواده سخن بسیار به میان آورده‌اند اما از همه جالب‌تر شخصیتهای بانیان این نظریه یعنی مارکس و انگلس است. مارکس فردی خوددار و متعهد به همسر و خانواده بود و انگلس که بیشتر به این مباحث پرداخته فردی است زن باره که در قید همسر و فرزند نبوده است. (6)

قداست خانواده

اکنون که به اجمال از نظریات دانشمندان غربی در مورد خانواده سخن به میان آمد و دیدگاه ایشان تا حدی مورد بررسی قرار گرفت برای اینکه به موضوع وفادار بمانیم لازم است از واژه قداست آن هم در خانواده رفع ابهام شود. گرچه قداست به معنای پاکی است اما وقتی در کنار خانواده قرار می‌گیرد ناچار از ارائه تعریفی از آن هستیم.
قداست خانواده دارای ملاک‌ها و معیارهایی است. یعنی وقتی سخن از قداست خانواده به میان می‌آید بایستی این معیارها و ملاک‌ها در نظر گرفته شود. خانواده فی نفسه دارای قداست است اما می‌توان گفت قداست در خانواده یعنی رفتار اعضای خانواده با یکدیگر به سبکی خردمندانه و این رفتار خردمندانه که سبب حفظ قداست خانواده می‌شود خود دارای معیارهایی چون راستی و درستی، اعتماد، وفاداری، تدین، روابط صمیمیانه و هر آنچه را که خرد انسانی می‌پسندد.
با ملاک‌هایی که در این رابطه ارائه شد باید گفت دانشمندان غربی مشکلات خانواده را در رابطه با جامعه بررسی کرده‌اند. حال آنکه رفع مشکلات خانواده و حتی جامعه در رابطه با افراد حل می‌شود. اکنون که خانواده در غرب با بحران روبرو شده و در برخی از کشورهای غربی وروابط خانوادگی از چارچوب صحیح انسانی (نه اسلامی) خارج شده است، می‌توان در یافت که نظریات گوناگون راهگشا نبوده و باید به فطرت سالم انسانی رجوع کرد.
بر همین اساس آنتونی گیدنز که از بزرگ‌ترین جامعه شناسان حال حاضر جهان محسوب می‌شود، در مورد خانواده انگلیسی چند مشخصه را در دسترس قرار می‌دهد: اول اینکه تک همسری در قانون رسمیت یافته انگلیس وجود دارد، اما زیاد بودن میزان طلاق باعث شده تا الگوی ازدواج برای مردم انگلیس تک همسری پی درپی باشد؛ و ادامه می‌دهد که تک همسری قانونی از رفتار واقعی جنسی گمراه کننده است. بدیهی است که نسبت زیادی از انگلیسی‌ها با افرادی غیر از همسرانشان رابطة جنسی دارند.
دوم ازدواج انگلیسی بر پایه عشق رمانتیک و فردگرایی عاطفی معرفی می‌شود. عشق رمانتیک تأکید بر ارضاء شخصی بوده و اگر در فرد برآورده نشود ساده‌ترین راه حل یعنی طلاق به کار گرفته خواهد شد.
سوم اقامت نوبومی؛ یعنی زوج انگلیسی پس از ازدواج حتماً دور از محل زندگی والدین خود انتقال می‌یابند، هر چند بسیاری از انگلیسی‌ها هم چنین نیستند.
چهارم خانواده های انگلیسی اغلب هسته ای هستند هر چند ممکن است یکی از والدین یا هر دو به همراه فرزندانشان زندگی کنند. اما این خانواده‌ها از پیوندهای خویشی به دور نیستند. (7)
وضعیتی که در خانواده های انگلیسی حاکم است تا حدودی جامعه غرب را معرفی می‌کند. از طرفی باید گفت جامعه انگلیس غالباً مذهبی و از مسیحیان پروتستان بوده در حالیکه جوامع دیگر مثل فرانسه و دانمارک که دارای مذهب کاتولیک است اوضاعی بهتر از انگلیس ندارد. این امر را باید در بی توجهی مردم اروپا و آمریکا به معیارهای فطرت پسند جستجو کرد.
در حالی که جامعه غرب می‌کوشد تا این معضل را برطرف سازد باید این واقعیت را نیز پذیرفت که در ایران نیز آمار طلاق افزایش یافته است. اگر چه هنوز در این مسأله به پای جوامع صنعتی نرسیده‌ایم اما این امر زنگ خطری است برای جامعه ما. گرایش عده ای به جاذبه های فرهنگی غرب و ضعف اعتقادی می‌تواند از علل عمده این معضل باشد. متأسفانه جاذبه های فرهنگی غرب به قدری است که می‌تواند بسیاری از جوانان ما را از فراگیری اصول اعتقادی اسلامی باز دارد؛ و این امکان هست که خانواده به عنوان نهادی فرهنگ ساز با ارائه الگو های مخالف نهادهای فرهنگ ساز دیگر موجد یک جدال فرهنگی شود. رابطه جنسی خارج از چهارچوب، رابطة غیر رسمی با جنس مخالف، اعتیاد، خشونت‌های بی مورد در خانواده و مداخله دیگری در زندگی خانوادگی از مهم‌ترین علل شناخته شده طلاق در ایران است.
اکنون باید گفت حفظ قداست خانواده و پایبندی به اصول عقلانی در زندگی می‌تواند از بروز اختلافات بیهوده و نهایتاً طلاق پیشگیری نماید. وجود چارچوب یا خط قرمزی به نام قداست است که می‌تواند مانعی باشد در مقابل روند غیرعقلانی شدن زندگی. در این صورت خانواده تبدیل به محیطی مقدس و سالم شده و بازدهی خود را در جامعه به نمایش خواهد گذاشت و این همان است که نظریه پردازان خانواده در غرب به دنبال آن هستند. اما مشکل این است که غرب از اسلام احساس خطر کرده در حالیکه این الگوها به طور جامع و کامل در اسلام لحاظ شده.

خانواده در اسلام

چنانچه ذکر شد حکمای اسلامی در بخش حکمت عملی از سه قسم اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن سخن به میان آورده‌اند. ایشان به درستی در یافته‌اند که یُزَّکِّیهِم و یُعَلِّمُهُمُ الکِتابِ وَ الحِکمَه به گونه ای نازل شده که تزکیه را بر تعلیم تقدم داده است. چرا که تزکیه در حوزه فردی و تعلیم هم در حوزه وفردی و هم در حوزه اجتماعی انجام می‌شود. به همین دلیل است که اسلام در امر تزکیه به مسلمانان سفارش بسیار کرده چرا که افراد اگر تزکیه شوندجامعه ای پاک و بدون اشکال خواهیم داشت.
ممکن الخطا بودن انسان و جاذبه لذات دنیوی اعم از حلال و حرام این امر را از عهده همه افراد خارج کرده و تا حدودی محال می‌نماید. اما می‌توان بر تعدادی از اصول پایبندی نمود که اصول قداست خانواده در زمرة آن قرار می‌گیرد.
اسلام خانواده را تربیت نمی‌کند. فرد را تربیت کرده و تربیت فرزندان را در خانواده به عهده زوجین می‌گذارد. در آیات و روایات مکرر از اصول و معیارهای روابط در زندگی خانوادگی سخن به میان آمده و تأکید بسیار بر آن شده است. در اینجا بررسی اجمالی آیات و روایات راه را هموار خواهد کرد تا مطلب را در یابیم.

1- حقوق والدین بر فرزندان:

در اسلام برای پدر و مادر حقوقی بر عهده فرزندان است و مسلمانان ملزم به رعایت این حقوق در قبال والدین خود هستند. این حقوق گاه در روایات و گاهی نص صریح قرآنی است. از جمله آیات قرآن در رابطه با حقوق والدین آیة زیر می‌تواند باشد:
«الّا تعبدوا إلّا إیّاهُ وَ بِالوالِدَینِ إِحسانا إِمّا یَبلُغَنَّّ عِندِکَ الکِبرَ أحَدَهُما أو کِلاهُما فَلا تَقُل لَهُما أُفٍّ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهُما قَولاً کَرِیماً» (8) وخدای تو حکم فرمود که جز او هیچ کس را نپرستید و دربارة پدر و مادر نیکویی کنید و چنانچه هر دو یا یکی از آن‌ها پیر و سالخورده شوند که موجب رنج و زحمت شما باشند، زنهار کلمه ای که رنجیده خاطر شوند مگوئید و کمترین آزار به آن‌ها نرسانید و با ایشان به اکرام و احترام سخن بگویید.
در تفسیر این آیه روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که می‌فرمایند: احسان این است که به خوشی با آن‌ها یار باشی و آن‌ها را وانداری که آنچه را که نیاز دارند از تو بخواهند و اگر چه توانگر باشند. (یعنی حوائج آن‌ها را نگفته فراهم کنی) مگر نیست که خداوند عزَّوجلَّ می‌فرماید: به احسان کردن نرسید تا آنچه از آن دوست دارید انفاق کنید. (9) و در ادامه می‌فرمایند: و اما قول خداوند عزوجل اگر چنانکه یکی از آن‌ها یا هر دو نزد تو به دوران پیری رسیدند به آن‌ها اف مگو و با آن‌ها درشتی مکن. یعنی اگر تو را به تنگ آوردند به آن‌ها مگو اف و اگر تو را زدند با آن‌ها درشتی مکن. فرمود:(و به آن‌ها با احترام سخن بگو) یعنی اگر تو را زدند به آن‌ها بگو: خدا شما را بیامرزد، این است گفتار کریمانه و محترمانه، فرمود: (از روی مهربانی در برابر آن‌ها زبونی و فروتنی کن) یعنی چشم به آن‌ها خیره مکن و جز با مهر و دلسوزی به آن‌ها نگاه مینداز و آواز خود را بر آواز آن‌ها میفراز، دست بالای دست آن‌ها مدار و بر آن‌ها پیشی مگیر. (10)
در آیه ای به دنبال آیه فوق بازهم خداوند می‌فرماید: «وَ أخفِض لَهُما جِناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَه وَ قُل رَبِّ ارحَمهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً» (11) و بر آنان بال فروتنی مهرآمیز بگستر و بگو پروردگارا بر آنان رحمت آور همچنانکه (بر من رحمت آوردند) مرا در کودکی پرورش دادند.
در این آیه دوران کودکی و پستی انسان تذکر داده شده. دورانی که اگر آغوش پر مهر و محبت والدین نبود فرزندان فقط به معجزه ای می‌توانستند خود را از نیستی برهانند. فرزندان با تدبر در این دوران است که می‌توانند تا حدودی سختی‌ها و مرارتهایی را که پدر و مادر متحمل شده‌اند دریابند. از طرفی هم بدرفتاری با والدین است که اسلام سخت مسلمین را از ارتکاب به این عمل بر حذر داشته و در روایات و آیات آثار سؤ آن را گوشزد می‌کند.
در کنار این مطلب اسلام نیز حقوقی برای فرزندان قائل است از جمله انتخاب نام نیکو برای فرزند. شیردادن فرزند طی دو سال متمادی. تربیت و تعلیم و... که مجال بحث بر آن نیست.

2- ارجمندی همسر و خانواده:

اسلام از آن جهت در میان تمام آئین ها و مسالک جایگاه ویژه ای دارد که دستورات خود را مطابق با فطرت انسان، عقل سلیم، و ملاحظه شئون یک زندگی عاقلانه صادر کرده است. در این میان همسر و خانوده از نظر دور نیست. هم در آیات و هم در احادیث مردان به رعایت حقوق همسر و فرزندان سفارش شده‌اند هم اهمیت خانواده به مسلمین یادآور می‌شود.
خداوند می‌فرماید «هنَّ لباسٌ لکم و أنتم لباسٌ لهن» (12) زنان لباس عفت و ستر شمایند و شما نیز لباس عفت و ستر آنهائید؛ و همچنین در آیه دیگر: «و عاشِرُوهُنَّ بِالمَعروفِ فَإن کَرَهتُمُوهُنَّ فَعَسی أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَ یَجعَلَ اللهُ فِیهِ خَیراً کَثِیرا» (13) با زنان در زندگانی با انصاف و خوشی رفتار کنید و چنانچه دلپسند شما نباشند (اظهار کراهت نکنید) که چه بسیار چیزهایی که ناپسند شماست و حال آنکه خداوند در آن خیر بسیاری قرار داده است.
ضمن دستورات فوق از میان هزاران دستور اسلامی روایات نیز بر این امر تأکید بسیار دارند در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده: سه چیز از نعم دنیاست، اگر چه دنیا را نعیمی نیست: مرکب راهور، زن پارسا و خانه وسیع. (14) و در روایت دیگری باز هم از پیامبر اسلام آمده: نشستن مرد نزد زن و فرزندش در پیشگاه خدای متعال محبوب‌تر است از اعتکاف او در مسجد من. (15)
با عنایت به آیات و روایات فوق که به عنوان نمونه نقل شده باید گفت اولین نکته در این مطالب اهمیتی است که اسلام به نهاد خانواده داده است. عمل به این دستورات خود در بر دارنده فوائد و اثراتی است. این اثرات شامل آرامش روانی فردی و اجتماعی، تضمین سلامت و مانیت اجتماعی، تربیت صحیح فرزندان، حفظ ارزش‌های اصیل اسلامی و عفاف و پاکدامنی در خانواده و جامعه است.

3- تلاش برای رفاه خانواده:

اسلام بسیار کسب حلال را مورد تأکید قرار داده و در آیات و روایات صریحاً آن را متذکر گردیده است. در این نوشته نمی‌توان تمام آنچه را که وارد شده نقل کرد. با این حال اشاره ای گذرا می‌تواند مفید باشد. خداوند فرموده: «یا أیُّهَا النّاسُ کُلوا مِما فِی الأرضِ حَلالَاً طَیِّبا» (16) ای مردم بخورید از هر چه که روی زمین است از حلال و طیب آن
پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز فرموده‌اند: هر کس در تلاش برای خانواده خود از طریق روزی حلال باشد، مانند مجاهدی است در راه خدا. (17) همچنین امام صادق (ع) می‌فرمایند: در رفتن دنبال تأمین معاش خود کاهلی نورزید، زیرا پدران شما، در پی آن می‌دویدند و به دستش می‌آوردند. (18)
این دستورات اسلام موجب عزت نفس و عدم وابستگی به غیر می‌شود. برای عمل به آن آرامش روانی به همراه دارد و موجب فراغ بال در خانواده و یقیناً دوام و قوام پایه های زندگی خواهد شد. با عمل به این دستورات خانواده در مسیر صحیح خود هدایت خواهد شد و این امر در تربیت فرزندان نیز اثرگذار خواهد بود.

4- امر به ازدواج و تشکیل خانواده:

اسلام نه یهودیت است که دنیا طلبی را بیش از آخرت مورد توجه قرار دهد و نه مسیحیت است که رهبانیت را برتر از دنیا طلبی بداند. اسلام نهایت اعتدال است که فرامینش مطابق فطرت سلیم و عقل استوار ابلاغ گردیده. از همین رهگذر باید گفت امر به ازدواج و تشکیل خانواده در اسلام سفارش بسیار شده تا آنجا که پیامبر اسلام (ص) آن را سنت خود می‌داند. همانطور که شهوت پرستی و ایجاد حرمسرا امری است مذموم و نکوهیده، تجرد و تعزب نیز مورد سرزنش قرار گرفته و پیروان اسلام از این امر بر حذر داشته شده‌اند.
خداوند می‌فرماید: «و أنکِحُوا الأیامی مِنکُم وَ الصّالِحیِنَ مِن عِبادِکُم و إمائِکُم إن یَکُونُوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه وَ اللهُ واسِعٌ عَلیم» (19) عزبهای خود و غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید. اگر تنگدست باشند خدا از فضل و کرم خویش توانگرشان کند که خدا وسعت بخش و داناست.
در روایتی از پیامبر (ص) آمده: از خوشبختی مرد داشتن زن شایسته است (20) و در روایت دیگری می‌فرمایند: هر که دوست دارد که پاک و پاکیزه خدا را دیدار کند با همراه داشتن همسری به دیدار خدا برود. (21)
باید گفت ازدواج تحمل و ریاضت است برای سازندگی روح و روان و یکی از راه آرامش و سکونت نیز می‌باشد. با ازدواج انسان از حوادث منفی اخلاقی دور خواهد بود و شخصیت اجتماعی او نیز به دنبال این رویدار سرنوشت ساز شکل خواهد گرفت. انسان استقلال اقتصادی و شخصیتی می‌یابد و از تخیلات زندگی دور می‌شود. هدایت این امر در مسیر صحیح خود به تدریج سلامت جامعه را نیز تضمین خواهد کرد.
تمام مشکلات لاینحل جامعه ما بی اطلاعی از دستورات اسلام و یا بی تفاوت بودن نسبت به آن است. این بی تفاوتی متأسفانه گاه در میان قشر مذهبی هم دیده شده است. علت اصلی این خبط مذموم می‌تواند زیاده خواهی و خودمداری ذاتی انسان باشد. اگر آدمی قدرت عبور از لذات را بدست آورد مسیر پیاده کردن فرامین الهی را هموار خواهد کرد.

نتیجه گیری:

در نهایت باید گفت قداست در خانواده امری ضروری و عقلانی است که مایه پایداری و تداوم زندگی هم برای زوجین و هم برای فرزندان خواهد شد. اگر خانواده را نهادی مقدس ندانیم و حرمتی برای آن و برای اعضای آن قائل نشویم زندگی قطعاً رو به اضمحلال و نابودی خواهد رفت. شرایط روحی طاقت فرسا بر خانواده حاکم خواهد شد. فرزندان تربیت غلطی پیدا می‌کنند و اثرات نا مطلوب آن در جامعه آشکار می‌گردد.
جامعه شناسان غربی نیز بیشتر از جامعه به خانواده و به فرد می‌نگرند حال آنکه اسلام و حکمای اسلامی از فرد به جامعه می‌رسند و جامعه نیست مگر افراد. در کل باید گفت نظریات غربی نیز وابسته به مکان و زمان است و نمی‌توان آن را با فرهنگ و سنت مکان دیگر و لو این مکان کشور غربی دیگری باشد تطبیق نمود و بر اساس آن عمل کرد. اینجا اسلام است که می‌تواند راهگشا باشد زیرا فرامین اسلام الهی و فوق بشری است. اینکه جامعه غرب امروز رشد اسلام گرایی را مشاهده کرده و با قوانینی چون منع حجاب و تخریب مساجد سعی در مقابله با آن دارد، ناشی از هراس از هیمنه این آئین قویم است.
و اسلام دین جاویدانی است که عمل به دستوراتش جز منفعت مادی و معنوی چیزی در بر نخواهد داشت. شاید برخی دستورات از نظر علم امروز پذیرفته نخواهد بود، باید گفت علم امروز در قبال آن عاجز است و ناگزیریم تعبداً بپذیریم و عمل کنیم تا با مشاهده آثار آن پی به حکمت این فرامین ببریم. خانواده نیز نهادی است که اسلام توجه بسیاری بر آن می‌شود و فرامین زیادی برای قوام و پایداری‌اش صادر شده. تنظیم صحیح این دستورات خود یک نظریه کلی و مفصل خواهد شد که توان اصلاح همه جوامع را خواهد داشت. به شرط عملی ساختن آن.

پی‌نوشت‌ها:

1- زرین کوب، تاریخ مردم ایران، ج 1، صص 352-353.
2- پولاک، ایران و ایرانیان، ص 143
3- اعزازی، جامعه شناسی خانواده، ص 68
4- همان، ص 74
5- روزن بام، خانواده به منزله ساختاری در مقابل جامعه، ص 33
6- ریترز، نظریة جامعه شناسی در دوران معاصر، ص 191
7- گیدنز، جامعه شناسی، صص 433-434
8- اسرا/23
9- آل عمران/ 92
10- اصول کافی، ج 4، صص 465-466
11- اسرا/ 24
12- بقره/187
13- نساء/ 19
14- مکارم الأخلاق، ص 125
15- میزان الحکمه، ج 3، ح ۲۵۴
16- بقره/168
17- جامع السعادات، ج 2، ص 178
18- میزان الحکمه، ج 7، ح 17636
19- نور/32
20- اصول کافی، ج 5، ص 337، ح 4.
21- وسائل الشیعة، ج 20، ص 18

منابع:
1- قرآن کریم
2- اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، تهران: روشنگران و مطالعات زنان، 1385
3- روزن بام، هایدی، خانواده به منزله ساختاری در مقابل جامعه، ترجمه محمدصادق مهدوی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1363
4- پولاک، ادوارد یاکوب، ایران و ایرانیان، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی، 1361
5- ریترز، جورج، نظریة جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، 1385
6- زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران، تهران: امیرکبیر، 1388
7- کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، چ ۳، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ ق
8- گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، تهران، نشر نی، 1382
9- محمدی ری شهری، محمد، میزان الجکمه، قم، انتشارات درالحدیث، 1386
10- نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، انتشارات الزهرا، 1363 ه ش
11- حر عاملی، شیخ محمد بن حسن، وسایل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ه ق.
12- طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412 ق.