نویسنده: مهدی عمادی




 

گذشت زمان با تحقیقات محققانه توانست بسیاری از مسائل مهمّی را که در شخصیت پردازان سران صوفیه من جمله معروف فرزند فیروزان نصرانی سهم به سزائی داشت بل بسیار مؤثر بود، در حقیقت بدون آنها دست مایه ای جز همان جعلیات و اختراعات برای تعریف تصوف انسانی و تصوف فرقه ای وجود نداشت بی اعتبار سازد. که از جمله آنها داستانی بودن معروف کرخی صوفی، اتصال دهنده ی کرسی نامه ها به مقام عظمای ولایت می باشد.
این برملاسازی که نتیجه تحقیق محققان مدقق بود، تصوف تشکیلاتی را بیش از تصوف انسانی و تصوف علمی دچار مشکل نمود. زیرا صوفیانی امثال معروف کرخی را که ساخته و پرداخته ی قصه های خیالی و کرامات ساختگی بودند به سرنوشت آدم و حوا که با استفاده از شجره منهیه، عریان شدند مبتلا نمود. حله ی اسلام را که به دست حضرت امام رضا- علیه السلام- بر معروف پوشانده و خلعت دربانی حضرتش که بر دوش او افکنده بودند به تحقیقات صورت گرفته از تنش بیرون کشیدند.
تشیع سازی او بر اثر شاگردی و ارادتش به امثال ابوحنیفه و تعریف و تمجید افرادی چون احمد بن حنبل از او بی اعتبار گشته، مهمّ تر مرگش قبل از شهادت علی بن موسی الرضا- علیه السلام- قطبیت ساختگی او را بی معنا ساخت.
از سوی دیگر بی اعتنایی مفاخر شیعه به ابداعات و اختراعات، بل جعلیات صوفیه که درباره ی معروف کرخی و امثال او ساخته اند، تائید و امضائی بود بر تحقیقات رسوا کننده ای که قطبیت تصوف فرقه ای را دچار مشکلات غیرقابل جبران می کرد و بر ادعای «خرقه صوفی، نمادی است از انتقال قدرت معنوی که موجب می شود مرید بتواند از مرتبه عادی آگاهی فراتر رود» (1) خط بطلان می کشید و بر اینکه مدعی شده اند: «از بُعد معنوی، امام راهبر معنوی است که تقریباً [مساوی با] عملکرد شیخ و پیر در تصوف» (2) می باشد تاخته، هشدار داده اند، این اندیشه ی زهرآگین را که قطب صوفی- به هر نام خوانده شود- بدون اینکه رسماً امام باشد همان امام است باطل، تصوف را ضد تشیع و تشیع را مخالف تصوف معرفی می کند. در حقیقت بر صوفیان تصوف فرقه ای می تازد و می گوید: ادعای «اگر از نقش دینی و آسمانی امام چشم پوشی کنیم نقش و عملکرد ولائی او به عنوان راهنمای معنوی مانند شیخ و پیر در تصوف» (3) است، تحریف و تحذیف مبانی امام شناسی دانسته اند. علاوه اگر تصوف باشد، با اینگونه خیالات ساختگی کفایت می کند که بگوئیم نه تنها تصوف با تشیع هیچگونه سنخیتی ندارد، بل به تمام معنا ضد تشیع است.
زیرا بنای اساس تصوف فرقه ای بر شبیه سازی قطب صوفی با امام گذاشته شده است. در صورتی که دیدگاه تشیع درست برخلاف آن است؛ یعنی هیچ شبیه سازی را نسبت به پیامبر اکرم و امام، خاصه فاطمه زهرا- علیهم السلام- نمی پذیرد. نمی دانم با موضوع مورد بحث ربط پیدا می کند یا نه، یادم از داستان مرد طالب خال کوبی آمد که به دکان خال کوب رفته، تقاضا کرد شیری بر عضوی از او ترسیم کند، همین که خال کوب سوزن را بر بدن او زد گفت: این کجای شیر است، جواب داد: یال، گفت: این شیر یال نمی خواهد و این کار برای دیگر اعضای شیر تکرار شد تا جائی که جلال الدین مولوی خراسانی می گوید:
شیر بی یال و دُم و اشکم که دید
این چنین شیری خدا هم نافرید
به هر حال همینطور که بی اعتباری اینگونه موهومات در تصوف ثابت شده است دلائل شخصیت سازی برای معروف کرخی نیز بیش از یک قرن می باشد که یکی پس از دیگری اعتبار خودش را از دست داده است. همه آنهائی که با حقیقت تشیع و شیعه بودن آشنائی دارند حتی صوفیه که کوشیده اند خود را به کوری و کری بزنند، پذیرفته اند آنچه درباره ی ارتباط معروف کرخی با ائمه طاهرین ادعا کرده اند اعتبار حقیقی واقعی ندارد. (4)
همانطور که اشاره کردیم صوفیان در بیشتر مواقع که با مخالفی رسوا کننده مواجه می شوند خویش را به کوری و کری و لالی می زنند (5) که البته این بار خویش را به تجاهل زده، از اشتباهی که چند نفر مرتکب شده اند سوء استفاده کرده، تا خود را از تنگنای موضوعات بسیار حساس مربوط به معروف کرخی، آن هم مقطعی نجات دهند. و الاّ روز به روز که تحقیقات وسیع دامنه دار، آن هم دقیق، پیرامون چنین موضوعی حساسی صورت می گیرد، هیچ کس از صوفیه فرقه دار که شجره اش به امثال معروف و جنید می رسد یا هر کس دیگر، قادر به پنهان داری این حقایق تحریف و تحذیف شده نیست.
به هر تقدیر مسائل جنجال برانگیز پیرامون زندگی معروف کرخی که قرن ها در لابه لای تاریخ خاک می خورد و صوفیان آگاهانه از این موقعیتی که برای رئیس المشایخ تصوف پیش آمده استفاده کرده جهت او مناقب ها و منقبت ها ساختند و پرداختند، در حقیقت منشأ خلاف گوئی در این زمینه شدند ولی عاقبت آنچه نسبت به معروف کرخی گنگ بود توسط محققان از متون تاریخی بیرون کشیده شده در مباحث مربوط به تصوف انسانی و تصوف تشکیلاتی مطرح گردید.
این اقدام تلاشگران، فرقه داری را که تمام اصالتش به کرسی نامه اش می باشد دچار مشکلات زیادی کرد تا نه تنها امکان جواب با همان حرف های همیشگی مغایر با تاریخ را از میان برداشت، بلکه اگر همان گفته های قصه ای گذشته را تکرار کنند، بهترین سند و دلیل بی اعتباری شجره های موجود می شود و مشکلی بر مشکلاتشان می افزاید.
به همین لحاظ عده ای مانند جواد نوربخش از کنارِ اعتراضات ریشه برانداز کرسی نامه ها با سکوت گذشته، به همان بی ربط هائی که تمامی صوفیان فرقه دار گفته اند- و هنوز هم می گویند- اکتفا می کنند.
لکن مسئولان شعبه گنابادیه به این نوع دلائل محکم و غیرقابل انکار فرقه برانداز حساس شده، از مدت ها قبل به آن توجه نمودند تا به هر وسیله ممکن این نقص بزرگ را جبران کنند، به همین لحاظ تشابه اسمی معروف بن فیروزان کرخی رئیس المشایخ صوفیه با جناب معروف بن خربوذ را بهترین راه فرار از تنگنای ایرادهای مهمّ و وسیله ای جهت تعمیر خرابی های موقعیت معروف کرخی صوفی دانستند.
ملاعلی گنابادی که در شرح سلیقه ای حقایق دینی، نه تنها دست کمی از پدرش ملاسلطان نداشت، بل بعضاً رشادت ضدسنت دینی از خود نشان می داد، اگر موضوعی به فرقه اش مربوط می شد، لکن در دین و تصوف بی سابقه بود، سابقه دارش می کرد، در برخورد با تعمیر خرابی موقعیت معروف کرخی صوفی با استفاده از چند خبر مغلوط مدعی شد «آن جناب در روایت کانَ یَأخُذُ مِنَ الصّادق» (6) بود، در پی این ادعای بی اصل، روساء فرقه که بعد از او آمدند مدعی شدند معروف بن فیروزان کرخی را که تذکره نویسان صوفی و سنی معتقدند بین سنین 5 تا 10 سالگی مسلمان شده است از روات اصحاب امام صادق- علیه السلام- بوده است!!
نواده ی او سلطان حسین تابنده برخلاف پدرش محمد حسن گنابادی (7) و جدش ملاسلطان (8) که اشاره ای به ادعای شرفیابی معروف کرخی به حضور حضرت امام صادق- علیه السلام- ندارند، مهمّ تر برخلاف میرزا محمد باقر سلطانی گنابادی، شرح احوال نگار مشایخ فرقه نعمة اللهی که معروف کرخی صوفی را در زمره ی اصحاب امام صادق و امام کاظم قلمداد نمی کند (9) می نویسد: «شیخ معروف خدمت حضرت صادق و کاظم و رضا [علیهم السلام] رسیده و از طرف حضرت مأمور به دعوت ولایتی بود». (10) در پی او امثال سید هبة الله جذبی که جهت تقرب به بساط ریاست فرقه، از فروش یا بهتر است بگوئیم حراج ایمان خود و دیگران هم ابائی نداشتند نوشتند: «معروف کرخی درک زمان حضرت کاظم را نمود و افتخار دربانی رضا را داشته» است، (11) در صورتی که ملاسلطان بدون این نوع اضافات می نویسد: «اذن و اجازه ی ارشاد و دستگیری داشت از علی بن موسی الرضا». (12) این درستکاری که در طول رساله حاضر به آن اشاره شده، نشان دهنده ی ساختگی بودن همه ی قضایای این چنانی تصوف است.
به هر حال معرفی یا نوشتن و گفتن درباره ی معروف به صورت «شیخ معروف کرخی» بدون مشخصات کاملِ معروف بن فیروزان کرخی که در نوشته ی ملاعلی گنابادی و سلطان حسین تابنده آمده، علاوه بر اینکه دلالت دارد این دو تن رئیس گنابادی، می دانستند اگر «معروف کرخی» با مشخصات کامل نام برده شود آنها را با تحریف حقیقتی مربوط به تاریخ متهم می کند، مشکل پیش آمده را نیز از میان برنمی دارد. بلکه نشان منظور پنهان داری تعمیر موقعیت خراب شده ی معروف رئیس المشایخ صوفیه است که با معروف بن خربوذ صحابه امام صادق (13)- علیه السلام- دو کس هستند و چون کار یک تن سازی دو معروف این چنین سامان گرفت، تمامی آنچه به معروف بن خربوذ مخصوص می شود به معروف کرخی فرزند فیروزان نیز مربوط می گردد و این حل معضل می کند. در صورتی که تحقیقات صورت گرفته بعد از آنچه توسط ملاعلی و سلطان حسین تابنده انجام گرفت نشان دهنده ی این حقیقت است که با چنین دستکاری ها نمی توان کاری در مورد معروف کرخی صوفی پیش برد. چنانکه عده ای صوفی (14) معتقدند بین معروف صوفی و معروف بن خربوذ که از رجال پرآوازه ی شیعه است خلط شده، نتیجه گرفته اند: معروف بن فیروزان کرخی صوفی غیر از او می باشد. (15)
علاوه مجذوب علیشاه کبودرآهنگی (16) و ملاسلطان گنابادی (17) با تمام دقتی که هر دو در بیان رشته های اتصال فِرقِ صوفیه به امامت دارند اسمی از «معروف بن خربوذ» نبرده اند که مدعی شوند همان معروف بن فیروزان کرخی می باشد. جواد نوربخش که دعوی ریاست شاخه ای از شعبات نعمة اللهیه را دارد، به قول ابن قتیبه در کتاب «المعارف» استناد کرده می نویسد: «معروفی که دربان امام بود، معروف بن خربوذ نام داشت که از رجال شیعه است.» (18) یعنی معروف بن فیروزان کرخی رجال شیعه نیست، در حقیقت خلط بین دو «معروف» فرزند «خربوذ» و «فیروزان» صوفی را که رئیس المشایخ بوده است رد کرده، آن را ادعائی صوفیانه و سلیقه ای قبول می کند. چنانکه درتعریف فرقه ی «معروفیه» آنها را « پیروان ابومحفوظ معروف بن فیروزان کرخی بغدادی می داند». (19)
از طرفی باید توجه داشته باشیم اگر ملاعلی گنابادی در این شعبه ی نعمة اللهی برای اولین بار خلط بین دو «معروف» را پررنگ کرده است، معروف کرخی نامی را که بدون مشخصات کامل او را تعریف می کند به حضرت امام صادق- علیه السلام- نسبت داده، نوشته است: «کان یأخذ من الصادق» (20)، «لکن به دعوت و طریقت منصوب، و ام السلسله است؛ از جانب امام ضامن علی بن موسی الرضا و دربان بود». (21) به طوری که از متن نوشته او معلوم می شود، بسیار مرموزانه ی مزورانه بین دو معروف مکی (22) صحابه امام سجاد، امام باقر و امام صادق- علیهم السلام- و معروف کرخی صوفی فرزند فیروزان خلط می نماید زیرا از تزویر نقل کردن مشخصات کامل «معروف کرخی» چنین فهم می شود. اگر او را با مشخصاتی که در تاریخ رجال شیعه و شرح احوال نگاری صوفیه دیده می شود معرفی می کرد، بدون تردید نمی توانست معروف بن مرخوذ مکی، راوی حدیث که صحابه سه تن از ائمه طاهرین می باشد و میرزا محمد باقر سلطانی گنابادی به آن اشاره کرده است (23) را با معروف بن فیروزان کرخی یکی فرض کند، در معنا شخص هوشیار فهیم از این تزویر صوفیانه ملاعلی گنابادی متوجه می شود که نامبرده با علم به اینکه «معروف» راوی حدیث با «معروفِ» صوفی دو کس بوده اند مرتکب عمل اجرامی تحریف و تحذیف بل وارونه نویسی شده است.

منابع سوء استفاده این سوداگری

به این اشاره کردیم که خلط بین معروف بن خربوذ و معروف بن فیروزان در نعمة اللهیه شعبه گنابادی به وسیله ملاعلی گنابادی آغاز گردید و نواده اش سلطان حسین تابنده به طور واضح و آشکارا این خلط را رسمیت داد- تا به تصور خود- سر و سامانی به ماجرای معروف کرخی صوفی داده باشد. البته باید توجه داشت میرزا محمد باقر سلطانی گنابادی در تدوین شرح احوال روسای این شعبه از نعمة اللهی اشاره ای به چنین موضوعی که ملاعلی گنابادی و سلطان حسین تابنده طراحش بوده اند، نکرده است. در صورتی که اگر چنین موضوعی قابل طرح بود حتماً به آن اشاره می کرد. (24)
ولی درست در همین موقع که چنین خطای عمدی در شعبه «گنابادیه» جهت تعمیر موقعیت متزلزل معروف بن فیروزان کرخی صورت می گیرد در شعبه ی «مونسیه» نه تنها این وارونه نویسی ملاحظه نمی شود، بلکه به تفاوت های بین دو معروف «خربوذ» و «فیروزان» اشاره شده است. و متأسفانه در شعبه ی «کوثریه» برخلاف اینکه چنین خلطی صورت نگرفته است این اواخر شخصی به نام علی فرخی که شرح احوالِ مدعیان ریاست این شعبه از نعمة اللهیه را نوشته است و کارش بیشتر به قصه نویسی شباهت دارد، چند صفحه ای را به چنین موضوعی اختصاص داده، همان مطالب مؤلف طرایق الحقایق (25) را تکرار کرده است. (26)
که البته این سوء استفاده از تشابه اسمی معروف بن فیروزان کرخی با معروف بن خربوذ صحابی راوی حدیث، می باید دارای مبدأ و منشاء قابل استفاده ای باشد تا بشود به خیال پردازی پرداخته، از آب گل آلود ماهی منظور را گرفت. که خوشبختانه کسانی از تبار صوفیان نعمة اللهی (27) و ذهبی اغتشاشی (28) زحمتِ جهت یابی را تحمل کرده کار چون منی را آسان نموده اند: این دو تن به آنچه توانسته این خلط را آبرو دهد پرداخته اند که ذیلاً به آن اشاره می نماییم.
الف: از گنگ نویسی علامه ی عارف واصل کم مثل و نظیر شیخ بهایی که به مشخصات کامل معروف کرخی مورد نظرش اشاره نکرده (29) سوء استفاده نموده، به استناد روایتی که شیخ بهائی از «معروف کرخی» بدون مشخصات کامل و او نیز از امام صادق- علیه السلام- نقل کرده مدعی شده اند معروف کرخی صوفی از اصحاب امام صادق نیز بوده است. که البته علامه ابن فهد حلی در کتاب «تحصین» تألیف خود متذکر می شود این کلام را حضرت امام رضا- علیه السلام- به معروف کرخی گفته است نه امام صادق- علیه السلام- و اگر مسأله خلط بین دو معروف را بپذیریم، کلام ابن فهد وسیله ی جداسازی بین معروف «خربوذ» و «فیروزان» صوفی می شود که ادعا کرده اند امام رضا- سلام الله علیه- را دیده است.
ب: میرزا رضا قلی خان ملقب به «هدایت علی» در کتاب «اصول الفصول» به گفت و شنودی که بین معروف کرخی و حضرت امام صادق- علیه السلام- پیرامون ازدواجش بعد از مرگ همسر اولش رخ داده اشاره کرده است. و چون درباره ی معروف بن فیروزان کرخی معتقدند ازدواج نکرده است. می توان گفت معروف کرخی که از اصحاب و روات امام صادق- علیه السلام- بوده معروف بن فیروزان کرخی نیست.
* عارف متقی زاهد عابد کمیلی، آیت الحق شیخ علی محمد همدانی که از مخالفان سرسخت تصوف فرقه ای می باشد، معتقد است اجازات مرسوم که بین مشایخ اهل معرفت سنت بوده، دلیل بر فرقه سازی در اسلام نمی شود؛ چنانکه به استناد اجازه ی روائی فرقه سازی، صورت نگرفته است. زیرا رهبران آسمانی آخرین آئین الهی به تبعیت از قرآن با گروه گروه کردن اسلام مخالف هستند. به همین دلیل عرفای امامیه به استناد اجازه مرسومی که از مربیان معنوی خویش داشته اند شجره سازی نکرده اند تا به استناد آن تشکیلاتی فراهم آورند، بلکه اذنی قلبی شفاهی است، جهت استفاده از ادعیه و اورادی که به تعبیر اهل فن «مأثوره» نیست یعنی عمومیت نداشته، بر اساسِ جنبه ی معنوی افراد به آنها داده می شود. (30) جناب ایشان در ارتباط با حدیث اصول الفصول معتقد است: «اهل فکر که به عقل هادی، حق و باطل را از هم می شناسند به این توجه دارند معروف کرخی که در سن هفت سالگی یا زیر ده سالگی نزد امام رضا- علیه السلام- مشرف به اسلام شده است نمی تواند معروف کرخی باشد که حضرت امام صادق- علیه السلام- را درک نموده است». (31)
* آیت الله العظمی خوئی درباره ی ارتباط معروف بن فیروزان کرخی با حضرت امام صادق- علیه السلام- می نویسند: «آنچه نقل کرده اند با آنچه ابن الشهروزی و دیگران ذکر نموده اند منافات دارد، زیرا اسلام آوردن معروف بن فیروزان به وسیله امام رضا- علیه السلام- آن هم در کودکی» (32) با ادعای اصحاب امام صادق- علیه السلام- بودن سازش ندارد.
* علامه شیخ محمد تقی شوشتری در پاسخ شیخ بهائی، جزایری و شیخ طریحی می نویسد: ادعای اینکه معروف بن فیروزان کرخی از حضرت امام صادق- علیه السلام- روایت کرده است با نقل مناقب ابن شهرآشوب که معتقد می باشد به دست امام رضا- علیه السلام- اسلام آورده سازش ندارد. (33)
ج: خواجه عبدالله انصاری حدیثی را با سلسله روات آن از جنید بغدادی روایت می کند که می گوید من از سری سقطی شنیدم و او از معروف کرخی و معروف از حضرت امام جعفر صادق- علیه السلام- (34) چون ارتباط بین جنید و معروف بن فیروزان کرخی در تصوف قابل انکار ندانسته اند نتیجه گرفته اند پس معروف کرخی به استناد این روایت از اصحاب امام صادق- علیه السلام- بوده است در صورتی که ممکن است بین سری سقطی با معروف کرخیِ راوی حدیث، شخصی از قلم افتاده باشد در غیر این صورت روایت بی اعتبار می شود زیرا حد فاصله زمانی بین سری سقطی و معروف کرخی راوی حدیث با امام صادق- علیه السلام- زیاد است.
د: شیخ محی الدین طریحی نجفی نیز در تألیف خود مرسوم به مجمع البحرین که در واقع لغت نامه دینی است در ذیل واژه «عرف» حدیثی را از معروف کرخی و او نیز از امام صادق- علیه السلام- روایت می کند که گفته اند: از «معروف الکرخی ممن یروی عن جعفر بن محمد الصادق و من حدیثه عنه انه قال... » فهم می شود او به این تصریح دارد که معروف کرخی از جمله کسانی می باشد که از حضرتش روایت کرده است.
و این دلیل نمی شود که معروف کرخی راوی حدیث، همان معروف بن فیروزان کرخی باشد. خصوصاً اینکه معروف بن خربوذ را در ارتباط با امام صادق- علیه السلام- از روات حدیث دانسته اند. نه معروف فرزند فیروزان که رئیس المشائخ صوفیه است.
به هر حال از این دو نقل قول، حتی حدیثی که جنید بغدادی روایت نموده استنباط نمی شود منظور معروف بن فیروزان کرخی صوفی است، بل با اینکه به طور مطلق «معروف کرخی» را راوی حدیث دانسته اند، می توان فهم کرد منظور معروف بن خربوذ است زیرا جناب ایشان به راوی حدیث بودن مشهور هستند نه معروف صوفی، پس اگر در حدیثی که واسطه بین جنید و معروف، سری سقطی است، فرض شود چون در ارتباط این دو تن با معروف بن فیروزان کرخی شکی نیست، احتمال دارد راوی حدیث همین معروف کرخی صوفی باشد، تذکر می دهیم روایتی را صوفی سرشناسی مانند جنید بغدادی از دائی صوفی خود نقل می کند که واسطه بین او و امام صادق- علیه السلام- معروف کرخی راوی حدیث و صحابه آن حضرت می باشد. و بنا نیست «معروف» راوی فرزند «فیروزان» کرخی باشد. که نیست. خصوصاً اینکه خربوذ مشهور به راوی حدیث بودن است نه معروف صوفی.
هـ : نایب الصدر شیرازی به استناد قول رجال شناس سرشناس حاج سید محمدباقر خوانساری که در کتاب «روضات الجنات» حدیث طولانی را از معروف کرخی بدون مشخصات کامل، پیرامون اسرار مناسک حج روایت نموده (35)، چنین استنباط کرده چون در شرح احوال معروف بن فیروزان کرخی صوفی آورده شده، منظورش این است که «معروف» صوفی از اصحاب امام صادق نیز بوده است و مسلماً این دریافت و روش هر شخص است که نسبت به «معروف کرخی» مورد نظر خود تحقیق و پژوهشی دارد، در صورتی که می باید به امثال نایب الصدر شیرازی مؤلف طرایق الحقایق گفت: شما معروف کرخی مورد نظرتان را با مشخصات ابومحفوظ معروف بن فیروزان کرخی معرفی می کنید (36) در حالی که می دانید «معروف» محدث صحابه امام صادق- علیه السلام- فرزند «خربوذ» مکی می باشد. مهمّ تر تمام کسانی که نسبت به معروف کرخی صوفی مطلبی نوشته اند به ایشان اشاره دارند که نزد امام رضا- علیه السلام- مشرف به اسلام شده است، به اعتبار همین اقرار نمی تواند از جمله روات حدیث باشد که صحابه امام صادق- علیه السلام- بوده اند.
و: سید شرف الدین در نقل مشخصات «معروف کرخی» صوفی دچار اشتباه شده او را به صورت «معروف بن خربوذ و قیل ابن فیروز و قیل ابن فیروزان» (37) مورد شناسائی قرار داده است در صورتی که از متن نقل شده به خوبی نمایان و آشکار می باشد تمامی کسانی که معروف را با دو عنوان پدرش «فیروز» یا «فیروزان» مورد شناسائی قرار داده اند نوشته اند: «ابو محفوظ معروف بن فیروزان الکرخی و قیل معروف بن فیروز» (38)، تطبیق آنچه علامه ی سید شرف الدین در «المراجعات» نقل کرده اند با گزارش رجال شناسان صوفی و غیرصوفی نشان دهنده ی اشتباه آن بزرگوار می باشد. چنانکه از نظر خواهد گذشت، حضرت آیت الله العظمی حاج سید موسی شبیری زنجانی مدظله نیز به این اشاره دارند. (39)
در این صورت با توجه به سه روش دستکاری که جهت تعمیر موقعیت «معروف کرخی» صوفی با خلط و استفاده از تشابه اسمی «معروف بن خربوذ مکی» صورت گرفته نتیجه می گیریم:
اول: متذکر می شویم: با اینکه از گذشته به طور نادر مسأله ی معروف کرخی صوفی همان شخصیت بلندپایه شیعی معروف بن خربوذ مطرح شده نه تنها هیچ یک از صوفیان فرقه دار همانند سید عبدالله برزش آبادی (40) و شیخ محمد طبسی دست پرورده شاه نعمت الله کرمانی (41) به چنین موضوعی اعتنا نکرده اند، حتی شرح احوال نگاران (42) مشایخ فرق صوفیه نیز از کنار آن بی تفاوت گذشته اند.
بل عده ای مانند نایب الصدر، صوفی نعمه اللهی حتی اقوالی را که می توان به استناد آن، دو معروف «خربوذ» مکی و «فیروزان» کرخی را یکی فرض کرد نقل نموده، نتیجه گرفته است «به ظاهر، جمع این روایات و اقوال خالی از اشکال نیست». (43)
دکتر احسان الله استخری وابسته به فرقه ی ذهبیه اغتشاشیه نیز بعد از اشاره به آن شواهد می نویسد: «با توجه به این نکته مسلم [است] که معروف در سال رحلت امام صادق- علیه السلام- هنوز در کتم عدم نهان بوده و ولادت نیافته بوده است و سالیانی چند بعد از ارتحال امام در حضرت نواده بزرگوار او امام ثامن در حالی که کودکی بیش نبوده اسلام آورده» (44) است.
شمس الدین پرویزی مدعی قطبیت ذهبیه اغتشاشیه که مطلب مربوط به معروف کرخی اربعین شیخ بهائی را در کتاب «منتخب التواریخ» خوانده، می نویسد: «تصور می رود مؤلف کتاب منتخب التواریخ سهو فرموده یا در چاپ کتاب سهو شده، زیرا در زمان حضرت صادق- علیه السلام- معروف کرخی به دنیا نیامده بود». (45)
دکتر زرین کوب نیز درباره ی اسلام به دست امام رضا- علیه السلام- و مقام دربانی و روایاتی که به استناد آنها او را در زمره ی اصحاب امام صادق- علیه السلام- قرار می دهد. می نویسد: «صحت، این روایات را به دشواری می توان تصدیق کرد چون در مأخذ قدیم مربوط به طبقه شیعه نام وی نیست». (46) و این که «وی را از اصحاب امام صادق شمرده اند ظاهراً ناشی از خلطی است که بین او و یک معروف دیگر به نام معروف بن خربوذ مکی کرده اند». (47)
استاد عباس منظوری به این اشاره داشت که شیخ محمود سنگسری درباره ی خلط بین دو معروف کرخی معتقد بود شکی نیست که معروف کرخی صوفی با مشخصاتی که درباره اش ارائه داده اند نمی تواند اصحاب امام صادق باشد.
دوم: این را باید بپذیریم آن عده از گویندگان که گفتار و نویسندگان که نوشتار خویش را با قصص افرادی مربوط به تصوف انسانی مانند معروف بن فیروزان کرخی صوفی گرم کرده اند، قصه های شیرین و دل انگیزی که به نام آنها ساخته اند، حتی به هنگام وعظ و بر عرشه ی منابر مورد استفاده قرار گرفته است، نتوانسته برای آنها که قصه شان نقل شده است شهوتی مانند بلند آوازی مقامات دینی، نظیر محدثان فراهم آورد، به همین اعتبار شکی نیست که آوازه معروف بن خربوذ مکی، شهرت معروف بن فیروزان کرخی را تحت الشعاع داشته، و به همین جهت و لحاظ بوده که عده ای او را با داستان هائی ساختگی (48) از ذهن خود به میدان تاریخ فرستاده اند، بلکه مهمّ تر او را به حضرت علی بن موسی الرضا- علیه السلام- پیوند زده، با موضوعاتی نظیر اقرار به اسلام نزد آن بزرگوار و طرح مقام دربانی امام- علیه السلام- او را به میدان تاریخ فرستاده، در مسیر تأمین چنین منظور و مقصودی حتی از تشابه اسمی او با معروف بن خربوذ مکی استفاده کرده اند، درصدد نبوده اند آنجا که اسم «معروف کرخی» بدون مشخصات کافی برده می شود ادعا کنند همان معروف بن خربوذ صحابه ی، امام سجاد، امام باقر، امام صادق- علیهم السلام- می باشد، زیرا دانسته بودند اگر حدیثی از این سه امام به وسیله معروف کرخی نامی روایت شود، هر چند بدون مشخصات کامل است، منظور معروف بن خربوذ می باشد و لاغیر، زیرا بنابر ادعای صوفیه معروف کرخی صوفی در سن زیر ده سالگی نزد امام رضا- علیه السلام- مسلمان شده است. در حقیقت روایت کننده حدیث لازم نمی بیند معروف کرخی را که امام سجاد- علیه السلام- را درک کرده با مشخصات کامل او نام ببرد تا با معروف کرخی که در کودکی به وسیله امام رضا- علیه السلام- مسلمان شده است اشتباه نشود. علاوه بر اساس آنچه در علم حدیث شناسی در ارتباط با راوی حدیث شرط گردیده، شهرت ارتباط راوی حدیثی که بدون واسطه از امامی از امامان روایت می کند کفایت از نقل مشخصات کامل او می نماید. و در این چند حدیث که مورد سوء استفاده ی صوفیه قرار گرفته چنین لحاظی مراعات شده است.
سوّم: همان جهتی است که دکتر احسان الله استخری نیز به آن توجه داشته، متذکر شده است: «اهل حدیث در استناد خود پاره ای از اسناد را حذف کنند [که] در این مورد شواهد بسیار است و بسیاری از ائمه حدیث، اسامی برخی از مشایخ روایت خود را از میانه محذوف داشته اند که از زمره ی ایشان شیخ صدوق ابوجعفر ابن بابویه قمی و شیخ طوسی در کمال اشتهارند». (49)
چنانکه حدیث شناسان نیز به این مهمّ اشاره داشته اند که گاهی «نام برخی از راویان، در اسناد، به طور کامل ذکر نمی شود، بلکه در حدی ذکر می شود که گاه با نام برخی از راویان دیگر مشترک است مثلاً احمد بن محمد بن عیسی به شکل احمد بن محمد ذکر می شود. احمد بن محمد، ممکن است همان ابن عیسی باشد و یا شخص دیگری مثل احمد بن محمد خالد. دراین حالت اگر احوال هر دو در کتاب های رجالی یکسان باشد (مثل اینکه هر دو گفته ثقه باشند یا ضعیف) خللی پیش نمی آورد، لیکن اگر یکی از آن دو گفته [مانند معروف بن خربوذ] و دیگر [مانند معروف بن فیروزان کرخی] ضعیف باشد، کار، مشکل می شود و برای اینکه بگوئیم این سند، ضعیف است یا صحیح، نیاز به تمیز داریم». (50)

رسوائی توجیه خُنک صوفیانه

چون کار سوء استفاده از تشابه اسمی معروف کرخی صوفی، با معروف بن خربوذ مکی به رسوائی کشید، طرح اینکه معروف بن فیروزان از اصحاب امام صادق- علیه السلام- نیز بوده است به لحاظ هائی که اشاره کردیم بی اعتبار گشته بود، همه ی آنچه را به صوفیه فرقه ای مربوط می شد زیر سؤال برده و تقریباً عنوان ساختگی به آنها داد.
همین نتیجه زشت و ناپسند که جز بدنامی همراه نداشت موجب شد عده ای به هر نوع ممکن نتیجه ی حاصله را توجیه کرده، آن را از ننگ جعل و ساختگی پاک سازند. دکتر احسان الله استخری در کنار آنچه نایب الصدر شیرازی مؤلف طرایق الحقایق بیان کرده (51) می نویسد: «تواند بود بر میان این گروه ربانی روحانی صفت که عارفی امامی را به چشم حس نبیند و در حیات به درک حضرت وی توفیق نپذیرد و معذلک به حضرت دل، [به وسیله دل] وی را دریافت کند و به درایت و و روایت از او سرافراز آید» پس احتمال کلی دارد که به شیخ المشایخ معروف کرخی نیز بر این روش از حضرت ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق حدیث کرده باشد به تخصیص که متن هر دو حدیث [خواجه عبدالله انصاری و شیخ محیی الدین طریحی نجفی] حاوی مطالبی است که به ادراک باطن بیشتر راست می آید تا به دریافت ظاهر». (52)
ما این را چنین پاسخ گوئیم که حرفی نیست، به آنچه بر اساس خیال ساخته اید تا پاسخ ننگ ماجرای ادعای معروف از اصحاب امام صادق- علیه السلام- به شمار می رود باشد. به دیده ی احترام می نگریم، ولی نمی توانیم بپذیریم شخصی که در عالم خواب یا کشف و شهود عارفانه یا به قول امثال دکتر استخری، به ارتباط دلی- که بیشتر خیالی است- به حضور معصومی شرفیاب شده دلیل ادعای اصحاب آن بزرگوار بوده، باشد.
نقل این خاطره نه اینکه بی فایده نیست بل روشن کننده ی خیلی از حقایق است: دو سه روز بعد از مراسم ختم مرحوم شریعت قمی، به اتفاق سید اشرف قانعی صاحب امتیاز انتشارات صالح به دیدار سلطان حسین تابنده رفته بودیم به مناسبت از مشکلات روز، مربوط به تصوف صحبت به میان آمد، اینکه بیش از گذشته ها نسبت به معروف کرخی و جنید بغدادی سؤال بارانش می کردند، سلطان حسین گفت البته تردیدی نیست که معروف کرخی، امام صادق و امام کاظم و امام رضا را درک کرده است، بنده دل را به دریا زده بنابر وظیفه شواهد ضد این ادعا را بیان کردم، سلطان حسین دانست با چنته خالی و از سر بی اطلاعی به دیدارش نرفته ام گفت: چه عرض کنم، اطلاع داشتم هر وقت این جمله را ادا می کند، دستش خالی از جواب است. فوراً اضافه کردم عده ای معتقدند که معروف کرخی در عوالم معنوی امام صادق را درک نموده است، خندید و گفت: به هر ترتیب همان است که ما گفتیم، او از اصحاب امام صادق است. گفتم اما درباره ی امام کاظم این ادعا را نکرده اند، با لحنی آرام گفت: شما اگر معروف را در چنین موقعیتی که قلباً با امامی ارتباط داشته قبول داشته باشید موضوع حل است. گفتم: بلی او با چنین موقعیتی خیالی، می تواند از اصحاب رسول خدا هم باشد.
مرحوم علی اکبر خان زمانی که خدایش رحمت کناد، می نویسد: «یک روز که ذوالریاستین و شمس العرفا منزل حاج سید هاشم سادات شیرازی بودند، حاجی مطهر نیز در آن جمع دعوت داشت، بدون مقدمه مسأله اینکه معروف کرخی چند امام را درک کرده، مورد سؤال قرار دادم، ذوالریاستین جواب داد: هیچ امامی را درک نکرده است، حاج سید هاشم شیرازی گفت: احسنت، که چنین حریت و صداقتی را ندیده ام، شمس العرفا رو کرد به حاج سید هاشم و گفت: آقاجان بی سوادی و بی اطلاعی که حریت و صداقت نمی شود.
ذوالریاستین به میدان آمد به شمس العرفا گفت: شما بفرمائید معروف چند امام را زیارت کرده است. شمس العرفا در جواب او گفت: امام صادق، امام کاظم، امام رضا. ذوالریاستین جواب داد: تو که گفتی، ای کاش امام باقر و امام سجاد را هم اضافه می کردی، زیرا آن معروفی را که می گوئی با یک تذکر (53)، معروف کرخی صوفی نیست: این ها حرف های بی مدرک و ساختگی ملاعلی گنابادی است که وارد نعمه اللهیه کرده است.
حاجی مطهر مرشد وقت فرقه خاکسار فوراً میانه را گرفته مانع نزاع شد و گفت: «به ما چه ربطی داره، هر چند امام را دیده مبارکش باشد، خوش به حال چشم هایش، اگر راست می گفت الآن می آمد با این مردم که پشه را روی آسمان نعل می کنند زندگی می کرد». (54)
ولی این توضیح حاجی مطهر بی مسئولیتی است، نباید موضوع چنین مهمّ و بااهمیتی را به لحاظ هائی که از بی خیالی سرچشمه می گیرد، در تاریخ بی جواب گذاشت. و به جهت اینکه کسی پاسخی اصلاحی برایش نداشته یا ارائه نداده در تاریخ تصوف فرقه ای تکرار شود، همین نوع کوته فکری و مصلحت اندیشی یا بهتر است بنویسم فرار از حقیقت بوده که پس از قرنها هنوز فرقه داران معروفیه نتوانسته است درباره ی معروف کرخی و جنید بغدادی اطلاعات جامع و دقیقی را ارائه دهند، متقابلاً محققان و تصوف شناسان با همتی بی سابقه بل از سر درد مسئولیت هر روز با نوشتن رساله ای، موضوعی پایه ای و اساسی از تصوف فرقه ای را زیر سؤال برده و تصوف انسانی را با مشکلاتی بی سابقه مواجه می سازند، و پاسخ گوئی نیست. خاطر دارم آقای حسین سلیمانی شیخ معزول نعمه اللهی مونس علیشاهی ساکن اصفهان، با دیدن کتابی که بررد صوفیه نوشته شده بود به مؤلف آن پیغام داد «اگر انتظار داری کسی جواب بدهد، یقین داشته باش کسی نیست که جواب بدهد.» ولی باید یقین داشت اگر امروز ساختگی بودن آنها بر ملا نشود به طور حتم یک روز همانطور که خورشید همیشه پشت ابر پنهان نمی ماند بر ملا می شود. چنانکه در مورد حسن بصری و موضوعاتی بسیار مهمّ پیرامون تصوف فرقه ای تحقیقات افشاگرانه صورت گرفته است. (55)

بررسی منابع پیرامون «معروف» محدث و معروف صوفی

یکی از راه های خلط زدائی که جهت تأمین مقاصدی صورت می گیرد تطبیق تحریف و تحذیف بر اساس مندرجات منابع اصلی دست نخورده است. درباره ی سوء استفاده از تشابه اسمی معروف بن خربوذ مکی جهت تعمیر موقعیت معروف بن فیروزان کرخی می توان با تکرار آنچه در منابع اصیل و دست نخورده وجود دارد این حقیقت روشن را دوباره بازگو می کنیم که این دو معروف، دو شخصی جداگانه هستند، و اگر بعضاً در نقل قول های تحقیقی که توسط امثال شیخ بهائی در «اربعین» و شیخ طریحی در «مجمع البحرین.» معروف کرخی بدون مشخصه ی «ابن خربوذ» اسم برده شده، زمینه ای گردیده تا امثال ملاعلی گنابادی یا سلطان حسین تابنده جایگاه معروف کرخی با علامت مشخصه ی «ابن فیروزان» صوفی را همانند مشخصاتی بدانند که مربوط به معروف بن خربوذ مکی می باشد، باید بپذیریم شیطنت صوفیانه ای است که با نظیرش در تصوف فرقه ای مواجه هستیم (56) و مسلماً یک روز تحقیق محققان چنین اعمال زشت و ناپسندی را بر ملا می سازد.
به هرحال بازی تعمیر موقعیت معروف کرخی صوفی مورد استناد دیگران نیز قرار گرفته، مدعی شدند «معروف» فرزند «فیروزان» صوفی مشهور از اصحاب امام صادق- علیه السلام- است. والا در منابع رجالی دور از سوء استفاده از تشابه اسمی، معروف «خربوذ مکی» و معروف «فیروزان کرخی» این دو شخص را دو فرد مستقل با مشخصاتی کاملاً متفاوت معرفی می کنند و ما برای بیان چنین منظوری، قبل از آنکه آرای مشاهیر رجالی تاریخ را در این زمینه دسته بندی کرده، نتیجه گیری کنیم.
نخست معروف بن خربوذ را شناسائی می کنیم: حضرتش کوفی قرشی الولاء مکی الاصل از اصحاب زاهد (57) امام سجاد، امام باقر و امام صادق می باشد که بزرگان شیعه به فقاهت و وثاقت او اتفاق نظر داشته او را فقیه ترین (58) حضرات فقهاء دوران امامت دانسته اند که از مشکاة ولایت و فیض توجه ائمه طاهرین به عالیترین مرتبه ایمان نائل آمده است. درصورتی که نسبت به معروف بن فیروزان کرخی صوفی مشاهیری نظیر حضرت امام خمینی- قدس الله روحه العزیز- نه تنها چنین موقعیتی برای او قائل نشده اند، بلکه نامش را در زمره ی اصحاب نبرده اند (59) حتی بعضی از مفاخر شیعه اشاره کرده اند که معروف بن فیروزان کرخی «وی متهم به تصوف است». (60)
و ما درباره ی معروف صوفی به طور تقسیم بندی شده به مطالبی که می تواند درشناخت هویت او پی برد اشاره می کنیم.
الف: عده ای که معروف کرخی را با پیشوند «ابو محفوظ» (61) با عنوان امام صوفیه (62) معرفی می کنند، کوچکترین اشاره ای به اسلام آوردن او به دست امام رضا- علیه السلام- و مقام دربانی آن حضرت و حتی داستانی که برای مرگش ساخته اند ندارند (62) و او را از اصحاب امام صادق و امام کاظم- سلام الله علیهما- نمی دانند. بلکه معتقدند: «مسأله اسلام و دربانی و ملاقات امام رضا از جمله افسانه هائی است که هیچ اساسی ندارد. زیرا امام رضا در طول زندگی خود وارد بغداد نشد (63) و معروف نیز بر اساس گزارش تاریخ از بغداد به جائی نرفت. (64) تا چنین ادعایی تحقق یافته باشد.
ب: عده ای بدون اینکه او را از اصحاب امام صادق و کاظم بدانند معتقدند به دست امام رضا مشرف به اسلام شده است و به مقام دربانی آن حضرت رسیده (65)، تا دمِ مرگ (66) در همان مقام بوده بر اثر ازدحام مردم (67) یا شیعیان (68) یا به دست پاسبانان (69) ضربت دیده مُرده است.
ج: بعضی اسلام آوردن او را به دست امام رضا- علیه السلام- پذیرفته، لکن مسئله دربانی را قبول نکرده، به آن نیز اشاره ای ننموده اند. (70) بلکه معتقدند: مسأله دربانی بر اساس شواهد تاریخی غیر ممکن است. (71) و توضیح داده اند: شکی نیست این از ساخته ها و جعلیات صوفیه ی فرقه ای است. (72)
د: عده ای با اینکه معروف بن خربوذ را از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق- علیهم السلام- (73) و امامی می دانند (74) کوچکترین اشاره ای به مشخصات معروف بن فیروزان کرخی صوفی ندارند (75) نظیر حضرت امام خمینی- قدس الله روحه العزیز (76)- که بتوان استنباط نمود این دو یک شخصیت به شمار می روند.
هـ: گروهی نیز با اینکه به چند شخص با نام «معروف» اشاره دارند، نامی از هیچکدام «معروف» بن «خربوذ» یا معروف بن «فیروزان» نمی برند. (77)
و: متقابلاً عده ای هم برای اینکه خلطی بین دو «معروف» مورد نظر نشود معروف بن خربوذ مکی را روایت کننده از امام صادق- علیه السلام- دانسته، به این مهمّ اشاره کرده، (78) لکن او را با تذکر به این که دو شخص جداگانه اند با معروف کرخی صوفی مربوط نمی سازند. (79)
ز: عده ای صوفی حتی بعضاً غیرصوفی که به استناد دعاوی صوفیه معروف بن فیروزان کرخی را مورد شناسائی قرار داده اند، با اینکه معتقدند «سمت دربانی او نسبت به حضرت رضا بلکه از اصحاب آن حضرت بودن او محل تردید بوده و بسیار مستبعد می نماید» (80) لکن برخلاف استنباط خود و مهمّ تر نظر مفاخر شیعه قول ابن ابی جمهور را می پذیرند که از دست حضرت رضا خرقه ولایت پوشیده است. (81) درصورتی که حضرت آیة الله العظمی حاج سید علی سیستانی معتقدند در تألیفاتش قدری مطالب صوفیانه را با معارف تشیع «با هم در آمیخته است» (82) و به همین نقص و عیب بزرگ نزد مفاخر شیعه چون حضرات آیات عظام حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی (83) ناصر مکارم شیرازی (84) کتاب تألیفی ابن ابی جمهور احسائی سندی ضعیف محسوب می شود.
ح: عده ای که سعی داشته اند تشیع تصوف را به هر طریق ممکن ثابت کنند ارتباط معروف کرخی صوفی با حضرت امام رضا- علیه السلام- را که بهترین وسیله ی اثبات تشیعِ تصوف می باشد «ارتباط مشکوک» (85) می دانند. و حتی بعد از اینکه گزارش یعقوبی مورخ را نقل می کنند «مأموران مأمون عباسی حضرت امام رضا را از مسیر بغداد به مرو آورده اند» (86) می نویسند «حتی همین سند اقامت کوتاه مدت امام در بغداد نیز دلالت بر ملاقات معروف کرخی با آن حضرت را ندارد». (87) البته باید توجه داشت که یعقوبی برخلاف قول مشهور نظر داده، چنانکه محققان تصوف شناسی مانند دکتر مصطفی کامل شیبی شرفیابی معروف صوفی را به حضور آن حضرت محال دانسته است.

نتیجه بررسی

با این که نتیجه بحث و بررسی پیرامون دو موضوع مهمّ زندگانی معروف بن فیروزان کرخی که از نظر گذشت در نقل گزارش منابع به وضوح آشکار بود، ولی اشاره به استنباط آنهائی که پیرامون این دو مهمّ نظر داده اند در تأکید آنچه به قید تحریر درآمد جهت نتیجه گیری روشی پسندیده دانستیم:
اول: اسلام معروف کرخی صوفی به دست امام و نائل شدن به منصب دربانی، جعل و بی اعتباری است که به استناد تحقیقات جناب صدوقی سُها برای اولین بار توسط عبدالرحمن سُلمی عنوان شد (88) و سپس تکرار مؤلف تذکرة الاولیاء- با تصور غلط اینکه اثر مزبور از تألیفات فرید الدین عطار نیشابوری است- به لحاظ موقعیت او در تصوف مبدأ نقل دیگران قرار گرفت. در صورتی که بدون هیچ تردیدی تذکرة الاولیاء یک اثر خرافی با مطالب ساختگی از آن عطار شهیر مدفون در نیشابور نیست.
در معنا بر اساس گزارشاتی که محققان مدقق خبیر پیرامون این مهمّ ارائه داده اند، ساخته ی عبدالرحمن سُلمی پیرامون موضوع اسلامِ معروف بن فیروزان کرخی و دربانی او را، مؤلفی مجهول الهویه که هم نام فرید الدین عطار است و صاحب تذکره الاولیاء می باشد رواج داده است چنانکه علامه شهید قاضی نورالله شوشتری سند چنین نقل قولی پیرامون معروف کرخی را به تذکرة الاولیاء که مؤلفش شناخته شده نیست می دهد.
دوم: بر فرضِ اینکه ادعای ساختگی عبدالرحمن سُلمی را بپذیریم، باید این گزارش را مورد تحقیق قرار دهیم که چنین ملاقاتی در کجا صورت گرفته است. اگر بنابر گزارش یعقوبی، مأموران مأمون، امام- علیه السلام- را از مسیر بغداد آورده باشند (89) و به قول شیخ محمد حسن گنابادی این ملاقات در بغداد صورت گرفته باشد (89)- که نگرفته است- زیرا آنهائی که تحقیقی در این زمینه دارند با «گویا در موقع عبور حضرت رضا از بغداد» (90) معروف کرخی شرفیاب حضورشده است مطلب خود را بیان می کنند و چون به کارگیری واژه ی «گویا» کار را خراب می نماید. زیرا تفهیم می کند نویسنده نسبت به آنچه مورد تحقیق قرار داده به یقین کامل نرسیده به نقل قول چنین ادعائی اکتفا کرده است نمی توان آن را اساس نتیجه گیری قرار داد. به هر تقدیر دو مهمّ این ادعا را بی اعتبار می سازد: نخست اینکه محققان خبیر تاریخ شناس نظیر علامه هاشم معروف الحسنی معتقدند امام رضا در طول زندگی وارد بغداد نشده اند». (91)
دیگر اینکه بر اساس منابعی مانند «عیون اخبار الرضا» (92) حضرت از مسیر بصره به مرو نزول اجلال نموده اند. (93)
سوم: معتقدند اگر حضرت از مسیر بغداد هم آورده شده باشند، به این اشاره کرده اند که به احتمال قوی در بغداد فرود نیامده و اقامت نداشته اند. (94) بلکه تذکر داده اند: «با در نظر داشتن عجله مأموران مأمون که [می بایست] امام را بدون حادثه ای به مرو انتقال دهند، مهمّ تر حضور شیعیان زیاد در بغداد علتی بود که اگر هم امام را از مسیر بغداد به مرو آورده باشند توقفی در آنجا نداشته اند». (95)
چهارم: نظریات اهل تحقیق و پژوهشی است که با آشنائی کامل اینگونه مسائل تاریخی تصوف فرقه ای را مورد بررسی قرار داده، محققانه به این نتیجه رسیده اند که افسانه پردازان در آنچه معروف کرخی صوفی را به حضرت علی بن موسی الرضا- علیه السلام- ربط می دهد دست داشته اند. به این معنا که مسائل عنوان شده ی بین معروف کرخی و حضرت امام رضا ساخته و جعل صوفیه فرقه ای است.
در این رابطه با سه نظریه مواجه هستیم که می طلبد به طور جداگانه به آنها اشاره کنیم:
الف: گروهی چنین ادعائی را نپذیرفته و آن را مغایر با مستندات موجود دانسته اند چنانکه دانشمند محقق، نویسنده مدقق مرحوم محدث ارموی می نویسد: «معروف کرخی معلوم نیست که به خدمت امام رضا رسیده باشد و اینکه می گوید دربان حضرت بوده، البته می باید غلط باشد». (96)
علامه محقق هاشم معروف الحسنی معتقد است: «مسأله اسلام و دربانی و ملاقات [معروف کرخی در ارتباط با امام رضا- علیه السلام-] از جمله افسانه هائی است که هیچ اساسی ندارد». (97)
استادِ رجال شناس مرحوم میرزا علی مدرس نیز بر این عقیده می باشد: «سمت دربانی معروف بن فیروزان کرخی و از اصحاب امام بودن او محل تردید و بسیار مستبعد می نماید». (98)
دانشمند و نویسنده معاصر، استاد عمید زنجانی می نویسد: «این موضوع به قدری در میان متأخران صوفیه شهرت یافته است که اغلب مخصوصاً صوفیان ایران که پیرو مذهب تشیع هستند آن را جزو مسلمیات غیرقابل انکار تلقی می کنند و آن را بزرگ ترین سند تشیع معروف کرخی و جهت انتساب تصوف به ائمه اهل بیت می شمارند، در صورتی که این مطلب نیز با قطع نظر از اینکه ادعائی بیش نبوده و فاقد سند تاریخی است از چند جهت مورد تردید است» (99) بعد از اینکه به آن جهات اشاره می کنند متذکر می شوند از معروف کرخی صوفی «به عنوان یکی از صحابه و یا دربان آن حضرت نیز توثیق به عمل نیامده است». (100) «بدیهی است یک چنین موضوع مهمّی با اینگونه مطالب و ادعاها درست نمی شود». (101)
علامه ی مجدد وحید بهبهانی می نویسد: «دربانی معروف پیش شیعه معروف نیست». (102)
دکتر عبدالحسین زرین کوب نیز بر این عقیده است: «صحت این روایات را به دشواری می توان تصدیق کرد». (103)
دکتر سید ابوالحسن زرکش می نویسد: «اگر صوفیه تعصبی را که نسبت به قهرمانان خود دارند کنار بگذارند می پذیرند آنچه در رابطه معروف بن فیروزان کرخی و امام رضا- علیه السلام- گفته شده است تمامی بی اعتبار می باشد». (104)
نویسنده ی محقق مرحوم داود الهامی اشاره دارد «این افسانه ساختگی است و هیچ اساسی جز همان نوشته های صوفیه ندارد». (105) سپس اضافه می کنند: «اگر بر فرض محال حضرت رضا [از مسیر بغداد] تشریف برده باشند، به سوی ایران، توقف آن حضرت بیش از یک روز نبوده است و اگر این دربانی در مدینه بوده، هیچ کس از صوفیه به آن اشاره نکرده اند که معروف کرخی به مدینه رفته است. و اگر دربانی در خراسان صورت می گرفته، بسیار بعید می نماید دربان ولیعهد مأمون کودکی چند ساله باشد. و باید دانست که قول مشهور در تاریخ مرگ معروف سال 200 یا 201 نقل شده است درحالی که مسأله ولایت عهدی حضرت رضا و مآلاً سفر آن بزرگوار به خراسان به قول طبری (106) به سال 201 رخ داده است و توقف یک روزه ی امام به احتمال گفته ی طبری در بغداد مصادف با سال مرگ معروف می باشد پس مسأله دربانی جعلی است». (107)
دکتر غلام حسین فارسی بر این اعتقاد است: «خوشبختانه چاپ آثار خطی و وسائل مدرن و مجهز استفاده از نسخه های خطی، مشکلات ریشه یابی حقیقی خیلی از موارد مربوط به علوم مختلفه را حل کرده است، مثلاً در ارتباط با سلسله های صوفیان، موضوعاتی نظیر اسلام و دربانی معروف کرخی را چنان بی اعتبار نموده که جز با ساخته دست صوفیان بی تقوا است نمی توان چیزی اضافی گفت». (108)
نویسنده ی فاضل آقای حسن بیگی چهار اشکال بر ادعای اسلام معروف کرخی به دست امام رضا و منصب دربانی او نقل کرده اند. (109)
آقای رضا مدنی در تحقیقات محققانه ای که پیرامون «عرفان اسلامی» و «عرفان التقاطی» در اثری به همین نام دارند به بی اعتباری این مهمّ در تصوف فرقه ای که اصل و اساس است اشاره کرده اند.
و کسانی نظیر شیخ محمد طبسی دست پرورده شاه نعمت الله کرمانی سخنی از دربار و اسلام معروف به دست امام رضا- علیه السلام- ندارند. (110)
ب: برخی از مفاخر بعد از اینکه مسأله اسلام معروف کرخی به دست امام رضا- علیه السلام- و مقام دربانی حضرتش را نمی پذیرند می نویسند: «به هر تقریری که دربان هم باشد، دربانی دلیل خوبی او نیست، که اگر دربانی دلیلِ خوبی او می بود، می بایست «انس» که دربان رسالت پناه بود از خوبان صحابه باشد و حال آنکه از اشقیا است». (111).
علامه وحید بهبهانی نیز می فرماید: «دربانی دلیل خوبی شخصی نمی شود و از جمله صفات کمال نمی گردد». (112)
از نظر خواهد گذشت که آیة الله حاج سید محمد باقر شیرازی نیز به این اشاره داشته اند. (113)
ج: بعضی از دلسوزان تصوف نظیر میرزا عبدالرسول نیر شیرازی که خواسته اند پاسخی به این ایراد داده باشند نوشته اند: «اگر نصرانی بیاید مسلمان گردد و افتخاری کند به دربانی [امام رضا] برسد چه خللی در اسلام پیدا می شود». (114)
بر حاشیه این صفحه کتاب نوشته ای ملاحظه می شود که گویا در زمره ی شخصیت های علمی شیراز است: «بسمه تعالی همان عیبی را دارد که امویان با ادعای مسلمانی کردن بر اسلام حکومت نمودند واقعه کربلا را به وجود آوردند، مأمون عباسی با خطاب ابن عم به امام رضا حضرتش را به تزویز به مرو کشاند مسموم کرد. برای معروف کرخی ادعای مسلمانی و دربانی می کنند تا به دست وارثان او اسلام را دچار نفاق و دودستگی کنند». (115)
د: در مسیر مطالعات به اشعاری از شاه نعمت الله کرمانی برخورد کردم که برایم بسیار جالب بود او مشایخ خرقه اش را به سری سقطی کشانده سپس ادامه داده است:
باز شیخ سری بود معروف
چون سری سرّ او به او مشکوف

 

از امام او جواز احسان یافت
شبهه بگذاشت راه ایمان یافت

یافت در خدمت امام مجال
بود دربان درگهش ده سال (115)

ادعای ده سال دربانی امام رضا- علیه السلام- برای معروف بن فیروزان کرخی با سال مرگ او سازش ندارد، مگر اینکه بگوئیم شاه نعمت الله کرمانی، معروف بن فیروزان کرخی را دربان امام کاظم- علیه السلام- دانسته است. که رجال شناسان برجسته او را از اصحاب آن حضرت نمی دانند. (116) یعنی نامی از او نبرده اند. (117) و افرادی از صوفیه مانند میرزا باقر سلطانی گنابادی که شرح احوال مشایخ نعمة اللهی را نوشته اند معروف کرخی صوفی را از اصحاب امام کاظم- علیه السلام- نمی دانند. (118)

پی‌نوشت‌ها:

1- روزنامه همشهری: 26/ فروردین/ 21 ستون 2 مقاله زیر سایه معنا.
2- همان مأخذ.
3- همان مأخذ پیشین: ستون 3.
4- بسیاری از مطالب مربوط به معروف صوفی در کتاب چهار پیر طریقت از جواد نوربخش: 84 رد شده است.
5- شیخ عباسعلی کیوان قزوینی شیخ مأذون فرقه گنابادی بعد از اینکه متوجه می شود دوازده سال خدمت فرقه گنابادی را نموده، لکن هنوز به شیطنت نفس مبتلاست در چندین جلسه با ملاسلطان در حضور پسرش ملاعلی گفتگو می کند می گوید: گویا کر بود حرف هایم را نمی شنید که جواب بدهد یا می شنید لکن لال بود نمی توانست جواب بدهد.
6- صالحیه، چاپ دوم: 348.
7- یادنامه صالح: 241- 242.
8- ولایت نامه: 243.
9- رهبران عرفان و طریقت: 82 و 99 دیده شود.
10- نابغه علم و عرفان، چاپ انتشارات حقیقت در سال 1384: 84.
11- رساله باب ولایت و راه هدایت: 100 چاپ انتشارات حقیقت.
12- ولایت نامه چاپ سوم: 243.
13- عجیب است که مؤلف رهبران عرفان و طریقت در صفحه 82 به این اشاره دارد.
14- مناقب معروف کرخی و اخباره: 25 مقدمه.
15- اصول تصوف: 88.
16- مراحل السالکین: از 164 تا 176.
17- ولایت نامه: از 230 تا 243.
18- چهار پیر طریقت: 84 قابل تذکر جناب ایشان زمان حضرت امام رضا- علیه السلام- را درک نکرده اند.
19- فرهنگ نوربخش: 147/4.
20- صالحیه: 348.
21- همان مأخذ ماقبل.
22- به مسانید آن اشاره می شود.
23- رهبران عرفان و طریقت: 82.
24- رهبران طریقت و عرفان: از 129 تا 132.
25- 298/2 به بعد.
26- داستان عشق پیران: 156.
27- نایب الصدر شیرازی فرزند میرزا زین العابدین شیرازی معروف به رحمت علیشاه.
28- دکتر احسان الله استخری مؤلف اصول تصوف.
29- اربعین شیخ بهائی: حدیث 18.
30- شیخ بی خانقاه نوشته رفیع الدین حسینی کشمیری: 91.
31- رجال شناسی صوفیه: 201.
32- معجم رجال الحدیث شماره 12509.
33- قاموس الرجال: 153/1.
34- طرایق الحقایق: 298/2 به نقل از شرح منازل السائرین، اصول تصوف: 82 به نقل از منازل السائرین.
35- طرایق الحقایق: 298/2.
36- طرایق الحقایق: 287/2.
37- المراجعات: 166.
38- طبقات الصوفیه سلمی: 83، حلیة الاولیاء: 8/ ، تاریخ بغداد: 200/13- 199، کشف المحجوب: 160، طبقات الصوفیه انصاری: 38، طبقات الحنابله: 381/1.
39- به صفحه 185 رجوع شود.
40- در رساله کمالیه اشاه ای را ندارد.
41- آثار درویش محمد طبسی: 228- 229.
42- روضات الجنان و جنات الجنان حافظ حسین کربلائی، ذهبیه تصوف علمی- آثار ذهبی، پیران طریقت از جواد نوربخش، رهبران طریقت و عرفان از میرزا محمد باقر سلطانی گنابادی.
43- طرایق الحقایق: 299/2.
44- اصول تصوف: 83.
45- تذکرة الاولیاء چاپ آبان 1333 چاپخانه ی رضایی تبریز: 53.
46- جستجو در تصوف ایران: 113.
47- همان مأخذ ماقبل: 114.
48- چنانکه علامه شیخ محمد تقی شوشتری می نویسد: کرامات ساختگی بسیاری از او منقول است (قاموس الرجال: 153/1).
49- اصول تصوف: 88.
50- از متن گفتگوی کیهان با حجة الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری در چهارشنبه 18/ مهر/ 1386 صفحه 12، ستون 3.
51- طرایق الحقایق: 301/2.
البته مؤلف داستان عشق پیران: 157 عین همان مطالب را نقل کرده است.
52- اصول تصوف: 88.
53- به نظر می رسد تذکر این باشد که معروف بن خربوذ امام رضا- علیه السلام- را درک ننموده است.
54- جُنگ زمانی: 42/11.
55- منظور کتاب «حسن بصری چهره جنجالی تصوف» تألیف آقای مهدی عمادی و «در کوی صوفیان» تألیف آقای سید تقی واحدی می باشد.
56- خلط بین روزبهان بقلی شیرازی و روزبهان وزان مصری که توسط گروهک اویسیه انجام گرفته است.
57- و زاهدترین شناخته، از فضل بن شاذان نقل کرده اند که فرمود: روزی وارد شدم بر محمد بن ابی عمیر و او در حال سجده بود، سجده اش بسیار طولانی شد، چون سر از سجده برداشت به وی گفتم: چه سجده ای طولانی داشتی. وی گفت: اگر سجده جمیل بن دراج را دیده بودی چه می گفتی؟ که روزی به نزدش رفتم او را درحال سجده دیدم، سجده ای بسیار طولانی، چون سر از سجده برداشت از طول سجده اش اظهار تعجب کردم وی گفت: اگر سجده معروف بن خربوذ را دیده بودی چه می گفتی. (جامع الرواة).
58- امامیه شش تن از اصحاب حضرت باقر و حضرت صادق- علیهما السلام- را فقیه ترین فقهاء عصر دانسته اند که از جمله معروف بن خربوذ است. (اختیار معرفة الرجال: 206، بررسی نظریات رجالی امام خمینی، تدوین از محمد حسن ربانی: 46).
59- بررسی نظریات رجالی امام خمینی: 47 دیده شود.
60- معارف و معاریف: 2106/5.
61- حلیة الاولیاء: 404/8 شماره 438
62- کرامات الاولیاء از یوسف ابن اسماعیل النبهانی: 490/2.
63- کرامات الاولیاء: 490/2، تاریخ شذرات الذهب: 360/1، حلیة الاولیاء: 404/8 شماره 438، طبقات الاولیاء ابن ملقن: 214 شماره 64.
64- تصوف و تشیع: 488.
65- رجال شناسی صوفیه: 203.
66- مجالس المؤمنین: 28/2، چاپ اسلامیه به نقل از تذکرة الاولیاء.
67- اصول تصوف: 67، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد: 249.
68- سفینة الاولیاء: 35؛ یادنامه صالح: 241 نظر شیخ محمد حسن گنابادی.
69- اصول تصوف: 81، رهبران طریقت و عرفان: 130.
70- خزینه الاصفیاء: 77/1.
71- وفیات الاعیان: 319/4 شماره 700.
72- رجال شناسی صوفیه: 204.
73- جُنگ زمانی: 100/8.
74- رجال طوسی: 320 شماره 644، نقد الرجال از میر مصطفی تفروشی: 348 شماره 349، جامع الرواه علامه اردبیلی: 246/2 چاپ مصطفوی، لهجه الامال فی شرح زبده المقال حاج ملاعلی علیاری تبریزی: 45/7، میزان الاعتدال: 269/50 شماره 86556.
75- رجال علامه مجلسی: 324 شماره: 1897.
76- یاران امامان: 200.
77- بررسی رجالی امام خمینی: 46.
78- لسان المیزان: 171/6.
79- تهذیب التهذیب: 493/5 شماره 7901.
80- مقدمه ای بر رجال شناس شیعه/ آیت الله العظمی حاج سید ابراهیم میلانی: 290.
81- ریحانه الادب: 46/5.
82- ریحانه الادب: 46/5.
83- مقالات تاریخی از آقای رسول جعفریان: دفتر 411/13.
84- حضرت ایشان درباره ی سه روایتی که صوفیه درباره ی ریشه اسلامی داشتن تصوف به آن استناد می کنند فرموده اند: هر سه خبر، بی اعتبار و در مجعول بودن آنها شکی نیست و در یک کتاب معتبر نقل نشده و کتبی که از آنها نقل شده مورد اعتماد و استناد نیست، و در هیچ باب از مسایل دینی و علوم شرعیه به خبری که مستند آن، این دو کتاب «مجلی» و «عوالی اللئالی» باشد استناد نمی شود» (معارف دین: 363/1).
85- معتقدند: «کتاب عوالی اللئالی از کتب معتبر نیست و نویسنده از برخی جهات متهم است که احادیث صحیح و ضعیف را به هم آمیخته است. (جلوه ی حق چاپ دوم: 20).
86- تشیع و تصوف: 116.
87- تاریخ یعقوبی:176/3.
88- تشیع و تصوف: 34 پاورقی شماره 50.
89- به سند قبلاً اشاره شد.
90- یادنامه صالح: 241- 242.
91- حُسن و عشق: 71/1.
92- تشیع و تصوف: 488.
93- 141/2.
94- تصوف و عرفان از آقای عمید زنجانی: 182.
95- جستجو در عرفان اسلامی: 104.
96- رجال شناسی صوفیه: 206.
97- رهتوشه رهروان: 91.
98- تصوف و تشیع: 488.
99- ریحانه الادب: 46/5.
100- تصوف و عرفان: 182.
101- همان مأخذ پیشین: 184.
102- همان مأخذ ماقبل: 185.
103- فضایح الصوفیه: 168.
104- جستجو در تصوف ایران: 113.
105- تصوف در ترازوی تاریخ و عقل: 99.
106- پیدایش تصوف در میان شیعیان: 86.
107- ترجمه تاریخ طبری: 59/13-56.
108- پیدایش تصوف در میان شیعیان: 90 به نقل از در کوی صوفیان.
109- امویان فرقه ساز تألیف همو: 102.
110- گنابادیه عقاید و تاریخ: 80.
111- آثار درویش محمد طبسی: 228- 229.
112- تحفه الاخیار ملا محمد طاهر قمی: 376.
113- فضایح الصوفیه: 168.
114- صفحه 181 ملاحظه شود.
115- کوکب نیر نوشته همو: 73.
116- طرایق الحقایق: 326/2.
117- رجال طوسی: 359- 362.
118- احسن التراجم، عبدالحسین شبستری دیده شود.
119- رهبران طریقت و عرفان/ تألیف همو: 99 دیده شود.

 


منبع:عمادی، مهدی، (1387)، معروف کرخی ناموس تصوف، تهران، نشر راه نیکان، چاپ اول.