تعلیم و تربیت قدسی (3)
چهار. چرایی توجه به تعلیم و تربیت قدسی
برای پاسخ به این پرسش که چرا فرض «بصیرت اخلاقی» درجهت تغییر و تحوّل رفتارها و گفتارها و پندارها در عصر ظهور مطرح شده و اینکه چرا توجه ویژه ای به رشد فکری و اخلاقی و تغییرات فرهنگی گشته است، چند انگاره و دلیل را می توان بیان کرد. در واقع تعلیم و تربیت در عصر ظهور، مبتنی بر سه خاستگاه و مبنای فکری و دینی است.4- 1. ریشه یابی کاستی های تربیتی
پرسش مهمی که در ابتدا باید مطرح کرد این است که علوم- بخصوص فلسفه- به دنبال چیست؟ شناخت وجود؟ شناخت حقیقت؟ شناخت اندیشه؟ شناخت تجربه؟ شناخت بودن؟ شناخت مشکل و...؟ پاسخی هم که به دنبال آن می گردد، چیست؟ به نظر می رسد به جهت تعدد آراء و اندیشه ها، هیچ وقت نتوان پاسخ روشن و قاطعی به آنچه که باید باشد، داد؛ زیرا پاسخ ها متفاوت و متعدد و مشکلات و کاستی ها فراوان است... این عدم رسایی و کارآمدی، نشان می دهد که باید مسیر دانش ها را عوض کرد و به دنبال ریشه یابی واقعی مشکلات و کاستی ها بود؛ آن وقت متناسب با این دریافت ها (که ممکن است در سطوح مختلفی به ریشه و علّت آنها رسید)، پاسخ های مختلف و چند سطحی ارائه کرد؛ یعنی، یک مشکل و پدیده سیاسی یا اجتماعی، ممکن است دارای ریشه ها و عوامل به وجود آورنده متعددی- آن هم در سطوح و مراحل مختلفی- باشد. ما باید ابتدا برای هر سطح از این عامل ایجادی، پاسخ های درخوری (کوتاه مدّت، میان مدّت و مادی و صوری) ارائه بدهیم. آنگاه ریشه و عامل اصلی آن را یافته و پاسخ کامل، بنیادین و بلند مدّتی برای رفع آن ارائه کنیم. این «کنه شناسی» (ریشه یابی) و پاسخ های چند وجهی را می توان در آموزه های دینی، بخصوص آموزه های عرفانی، اخلاقی و سیاسی، مشاهده کرد و به راه حل ها و پاسخ های روشن و بنیادین پی برد.به عنوان مثال جنگ و کشتار یکی از پدیده های مهم زندگی سیاسی و از اساسی ترین مشکلات بشر است. در «کنه شناسی جنگ» ابتدا به عواملی چون اختلافات ژئو پولیتیکی (جغرافیایی)، تضادهای نژادی، منفعت طلبی مادی و استعمار دیگران و... پی می بریم. در این سطح می توان به کمک سازمان های فراملّی و یک سری قواعد حقوقی، تا حدّی جنگ را کنترل کرد. اما در سطح بعدی ما با روحیه استکباری، زیاده خواهی، افکار مازوخیستی، تجاوزگری، سفاکی و... روبرو هستیم که پاسخ آن جهاد و مبارزه و استقامت و ازبین بردن ظالمان و سفاکان است.
اما در سطح بالاتر به کنه این مشکلات و ناهنجاری ها پی می بریم و آن عدم تهذیب انسان، قوّت گرفتن خوی حیوانی و شیطانی، رشد اخلاق ذمیمه (حرص و آز) و دوری از تعالیم دینی و اخلاقی و... است.
در این سطح به بایستگی تربیت و تعلیم انسان، حاکمیته فرهنگی دینی، و ازبین بردن رذایل اخلاقی پی می بریم. این همان چیزی است که پیامبران برای آن مبعوث شده و صالحان و امامان برای آن تلاش کرده اند و منجی موعود نیز برای تحقق آن ظهور خواهد کرد (یزکیهم و یعلّمهم).
پس «کنه شناسی»، درصدد ریشه یابی واقعی مشکلات و کاستی های زندگی فردی و اجتماعی بشر و یافتن عوامل بوجود آورنده این مشکلات در سطوح مختلف است. پس از پی بردن به کنه و ریشه مشکلات، پاسخ های متناسب در سطوح مختلف ارائه می شود؛ اما مهم ترین و بنیادی ترین پاسخ، پس از یافتن ریشه و کنه اصلی و واقعی مشکلات و پدیده ها ارائه می شود (نهایی ترین پاسخ ممکن). در اینجا ریشه و بستر مشکلات و کاستی ها را از دو منظر مورد بررسی قرار می دهیم:
4- 1 -1. علل مشکلات از دیدگان امام خمینی(ره)
یکی از علماء و بزرگانی که به دقت این مسأله را مورد توجه قرار داده، امام خمینی(ره) است که برای وضع همه قواعد اخلاقی و ارائه برنامه های فرهنگی و تربیتی، توجه به آنها بایسته است. اینجا به چند مورد از دیدگاههای ایشان درباره ریشه و کنه ناراستی ها و مشکلات اشاره می شود:الف. حبّ دنیا
به نظر امام خمینی یکی از عوامل اصلی عقب ماندگی اخلاقی انسان و فزونی رذایل اخلاقی، دنیاگرایی و حبّ غیرطبیعی دنیا و تحمّلات مادی است:ریشه تمام اختلافاتی که فاقد هدف مشخص و مقدّسی باشد، به حبّ دنیا برمی گردد و اگر در میان شما هم چنین اختلافاتی وجود دارد، برای آن است که حبّ دنیا را از دل بیرون نکرده اید. مردان خدا که حبّ دنیا را از دل بیرون نکرده اند، هدفی جز خداوند ندارند، هیچ گاه باهم برخورد نداشته، چنین مصایب و مفاسدی به بار نمی آورند. اگر تمام پیامبران الهی امروز در یک شهر گردآیند، هرگز باهم دوییت و اختلاف نخواهند داشت؛ زیرا هدف و مقصد یکی است. دل های همه متوجه به حق تعالی بوده، از حبّ دنیا خالی است.(1)
ب. عدم تربیت و تزکیه
از دیدگاه امام خمینی(ره)، عدم اصلاح اخلاقی انسان ها نداشتن تربیت صحیح و تزکیه واقعی، عامل بسیاری از کژروی ها و ناراستی ها است:... چنانچه خودمان را تربیت بکنیم، مشکلات مان همه رفع می شود. همه مشکلات از این است که ما تربیت نشده ایم؛ یک تربیت الهی و تحت بیرق اسلام در نیامدیم. به واقع همه این کشمکش هایی که شما ملاحظه می کنید، همه این کارشکنی ها... همه اینها برای این است که تربیت در کار نیست، تزکیه نیست.(2)
گرفتاری همه ما برای این است که ما تزکیه نشده ایم، تربیت نشده ایم. عالم شدند، تربیت نشدند، دانشمند شده اند، تربیت نشده اند. تفکّراتشان عمیق است، لکن تربیت نشده اند... غایت بعثت این تزکیه است. غایت آمدن انبیاء این تزکیه است و دنبالش آن تعلیم.(3)
ج. جهالت و فقر فرهنگی
عامل مهم دیگر فزونی مشکلات بشر جهل و نادانی و دوری آنان از حکمت و دانایی است:... تمام گرفتاری هایی که ما در طول مدّت تاریخ داشتیم، بهره برداری از جهالت مردم بوده است. جهالت مردم را آلت دست قرار داده اند و برخلاف مصالح خودشان تجهیز کردند. اگر علم داشتند، علم جهت دار داشتند، ممکن نبود که مخرّبین بتوانند آنها را به یک جهتی که برخلاف آن مسیری است که مسیر خود ملّت است، تجهیز کند. علم و سواد است آن جهتی که باید به او توجه کرد که می تواند ملّت را از همه گرفتاری ها نجات بدهد.(4)
4 -1- 2. علل ناراستی های قبل از ظهور از دیدگاه روایات
یکی از مباحث مهم مربوط به زندگی بشر، وجود ناهنجاری ها و کاستی های اخلاقی فراوان در جامعه جهانی قبل از ظهور امام زمان(عج) است. انگیزه ها و علل انحراف در جامعه پیش از ظهور نیز شامل مو.ارد متعدد می شود؛ ازجمله:- فرهنگ سازی ضد دینی ازسوی دولت ها (و نکاتب) برای به انحراف کشاندن نسل های رو به رشد در مدارس و دانشگاه ها و نیز رسانه های ارتباط جمعی؛
- اعمال فشار ازسوی حکومت ها برای وضع و اجرای قوانین مخالف با عدالت اسلامی؛
- نیاز مالی به طور عام و رقابت های سودجویانه به طور خاص که باعث می شود فرد برای رسیدن به ثروت به هر کاری دست بزند؛
- رقابت های کور اجتماعی و تجمّل گرایی در مسکن و لباس و اسراف در خوراک و نیز استفاده از امکانات مدرن به دلیل راحت طلبی و فخرفروشی؛
تحریک غریزه جنسی انسان ها در اشکال مختلف و...(5).
با بررسی روایات مربوط به دوران قبل از ظهور، می توانیم ریشه و کنه بسیاری از مشکلات و ناهنجاری ها را در گزینه ها و انگاره های زیر شناسایی کنیم:
الف. قساوت و ناراستی قلوب
یکی از ریشه های انحراف و دوری از صراط الهی، قساوت و آلودگی دل است؛ یعنی، انسان به جهت فرو رفتن در زندگی حیوانی، از مدار زندگی پاک دور شده و دل و جانش را غرق در ناپاکی می کند. در روایات درباره مردم آخرالزّمان آمده است:«هنگامی که مردم بر روی دل های درنده خوی خود جامه میش بپوشند، دل های آنها از مردار گندیده تر و از خار، تلخ تر است» و «دل مرد را قساوت می گیرد و همانند بدنش می میرد» و «دل ها را قساوت می گیرد، دیده ها خشک می شود و تلاوت قرآن بر زبان ها سخت می گردد».
ب. نبود حق و عدالت
در عصر قبل از ظهور انسان ها از حقیقت و حق گرایی دور می شوند و جامعه را آلوده به ظلم و جور می کنند و این باعث بسیاری از کاستی ها است:«حق، مرده و اهل حق رخت بر بسته است... جور و ستم همه شهرها را فرا گرفته است» (رأیت الحقَّ قد مات و ذهب أهله و رأیت الجور قد شمل البلاد)(6).
«دل ها را قساوت می گیرد و زمین پر از ستم می شود». «ستم و تباهی فراوان و منکر آشکار می شود» (کثر الجور والفساد و ظهرالمنکر)(7).
«زمین با جور و ستم پیشوایان ظالم و گمراه می میرد» (بعد موتها بجور أئمه الضلال)(8).
ج. کفر و تباهی جوامع
گسترش الحاد، بی دینی، کفر و فسق و فجور، در جامعه جهانی، باعث بروز تباهی در آن و فزونی مشکلات اخلاقی و اجتماعی است که در روایات به خوبی این موضوع مورد بحث قرار گرفته است:«زمین با کفر اهل آن می میرد» (بعد موتها بکفر اهلها) و «کافران... از مشاهده فساد و تباهی جهان در پوست نمی گنجند» (رأیت الکافر فرحاً لما یری فی المؤمن مرحاً لما یری فی الأرض من الفساد)(9).
«فاسق ترین مردمان بر آنان حکومت می کند و پست ترین مردم، پیشوایان می شوند. اشرار از ترس شرارت مورد احترام می باشند و غنا و موسیقی علنی می گردد. هر ملّتی، ملّت های پیش را لعن می کنند».
د. مرگ انسانیّت و اوج شیطنت ابلیس
دوران پیش از ظهور، عصر گسترش ناهنجاری های اخلاقی و غرق شدن انسان در فساد و فحشا است و این ناشی از گسترش شیطنت ابلیس و نفوذ او درمیان انسان ها است. گرفتاری انسان ها در زندگی اهریمنی، به وجود آورنده بسیاری از نارسایی ها و ناراستی ها است:«شیطان در نسوج بدنشان شرکت جسته، با خونشان آمیخته و همراه خون، در شریان هایشان حرکت می کند. همواره انسان ها را به تهمت و افترا تشویق می کند تا فتنه ها افق شهرها را فرا گیرد...».
«اهل آن زمان گرگ شده و پادشاهان آنها درنده و مردم متوسط آنها خورنده و بینوایان آنها چون مردگان افسرده باشند» (و کان أهل ذلک الزَّمان ذئاًباً، و سلاطینه سباعاً، و أوساطه أکّالًا، و فقراؤه أمواتا)(10).
«زمانی بر امّت من می آید که در آن زمان درون آنها پلید می شود؛ ولی ظواهر آنها به طمع دنیا آراسته می گردد».
هـ. ضعف ایمان و دین داری
عامل پایداری اجتماع و رشد و تعالی انسان، دین داری و ایمان راستین به خدا و حقایق الهی است؛ اما مردم قبل از ظهور به جهت دوری از آموزه های دین و عمل نکردن به تعالیم آسمانی، خود و جامعه را گفتار جنگ، تجاوزگری، حق کشی و... می کنند:«دل ها از ایمان تهی می گردد و مؤمن درمیان آنان به هرگونه ذلّت و خواری دچار می شود» (قلوبهم خالیه من الإیمان)(11).
«مردم از دین خدا دسته دسته بیرون می روند، آن چنان که دسته دسته به آن داخل شده اند» (سیخرجون أقواماً من دین الله أفواجا)(12).
«اهل زمانه دگرگون می شوند... دل ها را شک و تردید فرا می گیرد. رشته دین از گردن آنها خارج می شود و پیوند آنها با دین قطع می گردد».
و. نبود اخلاق و معنویّت
مهمترین زمینه و علّت طغیان گری و تباه گری انسان، دوری او از اخلاق و معنویّت و آلوده کردن فضای اجتماع، با فساد و عصیان است. تا زمانی که انسان غرق در رذایل اخلاقی و خصایص حیوانی، است بسیاری از مشکلات باقی خواهد بود:«نمازها تباه می شود [و انسان ها] به دنبال شهوت ها رفته و از هوای نفس پیروی می کنند» (إضاعه الصّلاه و اتّباع الشَّهواتِ)(13).
«خودپرستی در اعماق دل ها، نفوذ کرده آن سان که سمومات در بدن ها نفوذ می کند [و باعث مرگ می شود] (دبَّ الکبر فی القلوب کدبیب السَّمِّ فی الأبدان)(14). «راستی و درستی، کمیاب و نادر می شود و دروغ همه جا را فرا می گیرد» و... .
ز. کم رنگ شدن خردورزی و دانایی
جهالت، نادانی و عدم بهره وری از خرد و شعور انسان، موجب گرفتاری انسان در ظلمات دنیای مادی و شهوات جسمانی است و این به وجود آورنده زندگی سطحی و فرومایه برای او است:«ضلالت و گمراهی فراوان می شود و هدایت کمیاب می گردد» «زمانی ظاهر می شود که علم [واقعی] رخت بر می بندد و نادانی ظاهر می شود» (یکون ذلک إذا رفع العلم و ظهرالجعل)(15).
«جهالت بر سریر قدرت می نشیند و زنگ باطل پس از یک دوره سکوت به صدا در می آید. مردم برای کارهای ناشایست دست برداری به یکدیگر می دهند» (أخذ البالطل مآخذه و رکب الجهل مراکبه)(16) و... .
با بررسی این موارد ما به صراحت در می یابیم که مشکل اساسی و همیشگی بشر، در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی اش، وجود خلأ «اخلاق» است. مشکل بشر، فقر دانش نیست؛ فقر اخلاق و عدم پیوند علم و عقل با اخلاق انسانی است. یک نگاه گذرا کافی است تا این حقیقت را اثبات نماید که سوختن صدها میلیون انسان جهان سوّمی در ورطه های فقر، اعتیاد، بیماری های مدرنی چون ایدز و... عاملی جز خلأ اخلاق ندارد. اخلاق ضرورتی است که خلأ آن در میان همه جوامع احساس می شود؛ اما این آتش افتاده به جان انسان های مستضعف، بیشتر معلول بی ایمانی، شهوت گرایی و فقر اخلاقی درمیان جوامع پیشرفته و به ویژه رهبران و سردمداران آنها است.
انسان بدون اخلاق و تربیت واقعی و بدون شکوفایی استعدادهای درونی و ابعاد روحی و فطری؛ یعنی، انسان فاقد همه چیز. هرچه پیشرفت علم و صنعت بیشتر باشد، نیاز به رعایت اخلاق شدیدتر می شود(17).
پس از شناخت این ریشه ها و عوامل است که می توان تصویری واقع بینانه از عصر ظهور و پاسخ های متناسب برای رفع مشکلات و راه حل هایی چند سطحی برای اداره امور- که در روایات به صراحت به پاره ای از آنها اشاره شده است- بدست آورد. به همین جهت در عصر ظهور شاهد بکارگیری روش ها و سازوکارهای مختلف فرهنگی و تربیتی برای اصلاح امور و شکل گیری فرهنگ الهی در جهان خواهیم بود.
4- 2. تکامل فراگیر (کمال نهایی و کمالات فرعی)
کمال (فرار سایی)، عبارت از صفتی است که بر رشد وجودی یک موجود یا پیدایش صفت مناسب در موجود، اطلاق می شود... در جهان طبیعت هر موجودی در جست و جوی آن است که به کمال نهایی و لازم وجودی اش نایل شود. کمال نهایی هر موجودی، رسیدن او به آخرین درجه وجودی است. انسان قبل از آنکه تهذیب نفس کند و به ظهور فعلی فضایل بپردازد تا به کمال برسد؛ باید به کمال نهایی اش عالم و آگاه باشد تا شرایط لازم جهت رسیدن به آن را فراهم آورد. البته برای رسیدن به این کمال نهایی، باید از معبرها و گذرگاههایی عبور کند و به کمالات مختلفی- که نقش واسطه ای دارند- دست یابد. پس انسانی که هنوز معنا و مفهوم کمال و رشد واقعی را نمی داند و غرق در زندگی مادی و ناراست خود است، نمی تواند حرکتی رو به جلو و بالنده داشته باشد.تکامل و تعالی فراگیر، همواره مورد توجه و خواست انسان بوده و رسیدن به کمال و سعادت، آرمان همیشگی او بوده است. با این حال، یکی از مجهولات او این است که کمال انسان در چیست؟ در این رابطه دیدگاه های گوناگونی وجود دارد؛ مانند:
1. کمال انسان در ترقی عقلانی است که از راه علم و فلسفه حاصل می شود.
2. کمال انسان در برخورداری هرچه بیشتر از لذایذ مادی است. برای رسیدن به آن باید با ابزار علم و تکنیک، از منابع و ثروت های طبیعی استفاده کرد تا زندگی مرفّه تر و لذّت بخش تری فراهم آید.
3. کمال انسان در ترقیّات معنوی و روحانی است که از راه ریاضت ها و مبارزه با لذایذ مادی حاصل می شود.
4. کمال انسان در برخورداری دسته جمعی از مواهب طبیعی است و برای رسیدن به آن، باید در راه رفاه همه طبقات اجتماع کوشید.
5. کمال انسان در رشد عقلانی و اخلاقی است که از راه تحصیل علوم و کسب ملکات فاضله بدست می آید و... .
کمال مطلوب انسان
براساس آیات و روایات، کمال اصلی و نهایی انسان، «قرب و لقای الهی» است. کمال حقیقی او، همان مقام قرب پروردگار است و سایر کمالات بدنی و روحی، همه مقدمه و ابزار رسیدن به چنین مقامی هستند. هدف و غایت زندگی و تاریخ بشری خدا است و باید همچنین باشد (إلی الله عاقبه الأمور). فرجام تاریخ، کمال همه جانبه انسان ها در ابعاد و زمینه ها است؛ هرچند جوامع انسانی شاهد زوال و انحطاط و فروکاهیدگی معنوی بوده است.پس مطلوب نهایی، وابستگی به موجودی بی نهایت کامل؛ یعنی، قرب خدای متعال است. در این مقام است که انسان ارتباط کامل خود را با آفریدگار می یابد و خود را متعلّق و مرتبط به او؛ بلکه عین تعلّق و ربط به او مشاهده می کند و در برابر او برای خود هیچ نوع استقلال و استغنایی نمی بیند. در این مرتبه است که همه اشیاء را قائم به ذات پاک الهی می بیند و علم حضوری به حقایق هستی پیدا می کند و به اندازه ظرفیت وجودی خود، از انوار جلال و جمال الهی، بهره مند می شود و میل فطری او به شناختن حقایق هستی ارضاء می گردد.
همچنین در این مرتبه است که به سرچشمه قدرت بی نهایت راه می یابد و در اثر ارتباط با آن، توان انجام هرکاری را که در تیر رس خواست و اراده اش قرار گیرد، پیدا می کند و میل قدرت طلبی او اشباع می شود.
و نیز در این مرتبه است که می تواند بالاترین درجه محبت را به والاترین محبوب ها پیدا کند و به نهایت قرب و نزدیکی و وصول و ارتباط حقیقی به او نایل آید و درنتیجه به بهترین و پایدارترین لذّت ها دست یابد (فی مقعد صدقٍ عند ملیکٍ مقتدر)(18).
تحقّق کمال نهایی
این کمال نهایی، مراد و مطلوب انسان های کامل و مبدأ و مقصد اعلای حرکت تکاملی بشر و اساس تعالیم پیامبران بوده است؛ ولی تحقق کامل آن (یعنی رسیدن انسان به کمال نهایی خود در این دنیا) آن هم در ابعاد بسیار وسیع و گسترده، تنها در عصر ظهور خواهد بود.راه رسیدن به این کمال بنیادین (قرب الهی و عبودیّت)، گذر از کمالات مختلف است؛ یعنی انسان ابتدا به یک سری کمالات فرعی (غیر اصلی) نایل می شود، آنگاه ازطریق این کمالات واسطه ای (کمال خلقی، کمال عقلی و کمال اجتماعی)، به کمال مطلق دست می یازد. این انسان خردورز و مهذّب است که می تواند به عبودیّت و قرب الهی نایل شود و خود را در مدار هستی و فرجام تاریخ قرار دهد. این انگاره در فلسفه متعالی تاریخ و نظریه «دولت اخلاقی مهدوی» مورد بحث و بررسی قرار گرفته است(19) و ما در اینجا تحت عنوان «بصیرت اخلاقی» مطرح کرده ایم.
آنچه که انسان را به این کمال رهنمون می سازد، تعلیم و آموزش جهت دار (کمال فکری) و تربیت در راستای تحقق فضایل انسانی و اجتناب از رذایل اخلاقی (کمال اخلاقی) است که بدین وسیله فرد به کمال مطلق می رسد. علاوه بر اینکه باید از تربیت اجتماعی و عدالت محور نیز برخوردار باشد.
عقل عالی ترین معرفت انسان را- که با روح انسانی همسان است- ملاحظه کرده و باتوجه به اینکه کمال انسانی در بالا رفتن مرتبه آن معرفت است، حکم می کند که کمال نهایی در نیل به عالی ترین معرفت شهودی است که در پس حرکت به سوی شهود مطلق، وجود مطلق و کمال مطلق حاصل می شود؛ چنان که قرآن می فرماید:
(یا أیَّتها النَّفس المطمئنَّه ارجعی إلی ربِّک وارضیه مَّرضیَّه فادخلی فی عبادی وادخلی جنَّتی)؛(20) «ای نفس آرامش یافته! به سوی پروردگارت بازآی که تو خشنود و او راضی از تو است...».
نفس مطمئنه، عبارت است از وصال روح انسانی به حقیقت مطلق که پروردگار عالم است و اخلاق اسلامی این وظیفه خطیر را برعهده دارد که در انسان قابلیتی جهت نایل شدن به رشد انسانی، بوجود آورد تا خداوند متعال بر کمال وجودی او بیفزاید.(21) پس بدون تزکیه و تهذیب نفس و تعلیم و حکمت آموزی، نمی توان به آن کمال واقعی و نهایی دست یازید.
براساس بعضی از روایات و تفاسیر و یافته های عقلی و تجربی بشر، این «وصال موعود» و کمال واقعی، با ظهور حضرت مهدی و تشکیل حکومت جهانی وقوع خواهد یافت و انسان ازطریق کمالات فرعی (رشد فکری و اخلاقی و اجتماعی)، به کمال نهایی (قرب الهی و عبودیّت) خواهد رسید.
در دیدگاه متفکّرانی چون علامه طباطبایی و شهید مطهری نیز پیوند کاملی میان کمال نهایی بشر با عصر ظهور مهدوی برقرار شده و شکوفایی ارزش های انسانی مورد تأکید قرار گرفته است. علامه طباطبایی(ره) می گوید:
به حکم ضرورت، آینده جهان روزی را در برخواهد داشت که در آن روز جامعه بشری، پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا، همزیستی نماید و افراد انسانی غرق فضیلت و کمال شوند. البته استقرار چنین وضعی به دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعه ای، منجی جهان بشری و به لسان روایات مهدی خواهد بود...(22).
استاد مطهری نیز می نویسد:
... انسان تدریجاً ازلحاظ ارزش های انسانی به مراحل کمال خود؛ یعنی، مرحله انسان ایده آل و جامعه ایده آل نزدیک تر می شود تا آنجاکه در نهایت امر حکومت عدالت؛ یعنی، حکومت کامل ارزش های انسانی- که در تعبیرات اسلامی از آن به حکومت مهدی تعبیر شده است- مستقر خواهد شد و از حکومت نیروهای باطل و حیوان مآبانه و خودخواهانه و خودگرایانه اثری نخواهد بود(23).
در روایات به صراحت به این تکامل فراگیر و مطلق بشر (عبودیّت و بندگی) اشاره شده است:
«المُلک للرّحمن الیوم و قبل الیوم و بعدالیوم ولکن إذا قام القائم لم یعبد إلّا الله عزَّوجلّ»(24)؛ «پادشاهی (و حاکمیّت) برای خداست امروز، دیروز و فردا؛ اما زمانی که قائم(ع) قیام می کند، جز خدا عبادت نمی شود».
«ابشروا بالمهدیّ... یملاأ قلوب العباد عباده و یسعهم عدلُه»؛(25) «بشارت باد به [آمدن] مهدی! او دل های بندگی را با عبادت و اطاعت پر می کند و عدالتش همه را فرا می گیرد»
و نیز:
«فلا یبقی فی الأرض معبود دون الله عزَّوجل من صنمٌ و ثنٌ و غیره إلا وقعت فیه نارٌ فاحترق»؛(26) «جز خداوند بلند مرتبه، هر معبودی که در زمین باشد؛ اعم از بت های بی جثه با صورت و بی صورت و جز آن، آتش گرفته، می سوزد».
4- 3. بایستگی انقلاب اخلاقی و تربیتی
انسان موجودی تربیت پذیر و قابل تغییر و رو به رشد و بالندگی است. بدین جهت حرکات و صفات او، مورد توجه مکاتب اخلاقی، عرفانی و تربیتی بوده است و پیامبران نیز بیشترین تلاش و همّت خود را مصروف تغییر رفتارها و عادت ها و پندارهای مردم کرده اند؛ یعنی، مردم یک سری عادت ها و رفتارهای نابهنجار و مشکل سازی دارند که هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماعی، منشأ بسیاری از کاستی ها، ناملایمات، تخریب ها و تحقیرها است. بعضی از این اعمال و عقاید، چنان بال و مخرّب است که تبدیل به رذیله اخلاقی، باورهای غیرانسانی و عادت های ناپسند می شود و تغییر و دگرگونی آنها، نیاز به مجاهدت های گسترده تبلیغی و تربیتی و پرورش ویژه فکر و حکمت آموزی دارد. رسول گرامی اسلام، سالیان متمادی به تزکیه و تعلیم مردم پرداخت و توانسته با ارشادات و هدایت گری های خود، تاحدودی مردم و جامعه آلوده را پاکیزه سازد و دگرگونی های شگفتی در عادت ها و صفات ناپسند اخلاقی آنها ایجاد کند.این مسأله نشان می دهد که برای اصلاح فرد و جامعه و تغییر رویکردها، بینش ها و منش های ناسالم و ویرانگر، نیاز به یک انقلاب اساسی و بنیادی در افکار و عقاید و اخلاق دارد. این انقلاب بیشتر می تواند ماهیت ارزشی، اخلاقی و فرهنگی داشته باشد؛ یعنی، تغییر و دگرگونی بایسته و اثرگذاری که انسان را به سرشت و فطرت پاک خود برگرداند، سیرت و بان او را پاک سازد و رذایل اخلاقی و ملکات غیرفاضله را به مکارم اخلاقی و ملکات انسانی تبدیل کند. این «انقلاب هنجاری» (انقلاب فرهنگی) می تواند هم در سطح فردی باشد و هم در سطح اجتماعی؛ هم در سطح فکری و علمی باشد و هم در سطح اخلاقی و معنوی و... بدون این انقلاب (تغییر و دگرگونی) گسترده و فراگیر فرهنگی، اصلاح بشر، امکان پذیر نیست. کانت- متفکّر اخلاقی غرب- نیز به این نکته اشاره کرده است:
اصلاح اخلاقی انسان، مستلزم وقوع یک انقلاب اساسی در شخصیت و روحیه او است؛ یعنی، انقلاب در شیوه تفکّر و نحوه ارزش گذاری او در امور زندگی و با صرف اصلاح خلق و خو، بهبود اخلاقی حاصل نمی شود.(27)
این انقلاب اخلاقی، به طور کامل و گسترده در عصر ظهور صورت خواهد گرفت و براساس روایات تأثیرات شگرفی بر منش ها و بینش های مردم خواهد نهاد. این دگرگونی به دست امام مهدی(عج) خواهد بود که براساس نظام امامت، کار اصلاح و هدایت گری مردم را برعهده دارد و جهت بهبود همه امور، به تربیت اخلاقی آنان همّت می گمارد و به دست الهی خود، فکر و اخلاق مردم را تغییر داده و آنها را کامل می کند. این انقلاب، بیشتر ماهیّت فرهنگی و اخلاقی دارد که منجر به «بصیرت اخلاقی» و شکوفایی انسانی می شود. در روایات به این مسأله اشارات روشنی شده است؛ ازجمله می فرمایند:
«... ان یصلح امه بعد فسادها»(28)؛ «او این امّت را پس از آنکه تباه و فاسد شده اند، اصلاح می کند».
و «... یحبی الله عزّوجل بالقائم بعد موتها بکُفر اهلها»(29)؛ «خداوند زمین را به دست قائم زنده و احیاء می گرداند؛ بعد از آنکه زمین با کفر ساکنانش مرده باشد».
«سَلَکَ بکُم منهاج الرَّسول فتداویتم من العمی والصمِّ و الُبکم»(30)؛ «شیوه پیامبر خدا را در پیش می گیرد و شما را از کوری، کری و گنگی (بیماری های روحی و اخلاقی) نجات می دهد، و... .
گفتنی است علّت طرح این فرضیه (بایستگی انقلاب هنجاری در عصر ظهور)، وجود فساد و تباهی اخلاقی فراگیر و فزاینده و اضطراب فکری و عقیدتی عمیق در آخرالزّمان (پیش از قیام منجی موعود) است که در روایات به آنها اشاره شده است؛ یعنی، بسیاری از انسان های ماقبل ظهور، افرادی غیراخلاقی، دین گریز، اهل جور و فساد، از خودبیگانه و دارای زندگی سطحی و فرومایه هستند. این کژتابی های اخلاقی و فکری، منجر به شیوع نفاق و الحاد، قساوت و بی رحمی، تجاوز و جنایت های بی رحمانه و ظلم و جور بی رویه و... می شود. پیامد این همه ناهنجاری و سطحی نگری، جنگ ها، فقرها، ناامنی ها، قتل ها، هوس بازی ها، بی دینی ها و... است و راه رهایی از همه آنها، «انقلاب بزرگ اخلاقی و فکری» است؛ یعنی، تحوّلات گسترده، سریع و بنیادین در رفتار و بینش مردم. اگر این انقلاب هنجاری رخ ندهد، بیشتر مشکلات و کاستی ها باقی مانده و امور بشر در دست مفسدان، زرسالاران و زورمندان خواهد بود.
پنج. برترین راه نجات
کلید واژه تعلیم و تربیت اسلامی- بخصوص در عصر ظهور- امکان پرورش و شکوفایی کمال گرایانه انسان، در پرتو رشد جامع فکری و اخلاقی و درنتیجه زدودن ناهنجاری ها و ناراستی های فردی و اجتماعی است. این نگره می تواند برای همه جوامع و همه اعصار، کاربردی بوده و تأثیرگذار باشد؛ همان گونه که زمان بعثت نبوی، عصر تعلیم و تربیت نفوس و تزکیه و خرد پروری بوده است. بعد کامل این رویکرد «بصیرت اخلاقی» است که در دوران ظهور منجی موعود(عج) جلوه گر و متلألؤ خواهد شد.اگر انسان از بصیرت اخلاقی و تعلیم و تربیت متعالی و صحیح برخوردار باشد و واقعاً الهی بار آید و در رأس امور قرار گیرد، می تواند جامعه را به سوی کمالات انسانی و الهی سوق دهد و افراد جامعه را از هلاک شدن و فرو رفتن در انحرافات اخلاقی و فساد اجتماعی نجات دهد و جامعه ای را بوجود آورد که الگوی بشریّت و جوامع دیگر قرار گیرد. این بصیرت اخلاقی (روشن بینی خردورزانه و پرهیزگارانه)، در سایه تربیت اخلاقی (تربیت ایمانی و قدسی) و رشد و شکوفایی خرد انسانی حاصل می شود.
هدف روشن
هدف از تربیت اخلاقی، دعوت مردم به اخلاق و فضیلت گرایی و تزکیه نفس از رذایل است. هدف این است که انسان خود را اداره کند؛ تمایلات و هواهای نفسانی را تحت کنترل درآورد و از آنچه غیرمنطقی و غیرعقلانی است، دور گردد. در برنامه های تربیتی متعالی، به رشد اخلاقی انسان، سخت توجه شده و در واقع تعلیم و تربیت جزء تربیت اخلاقی شمرده شده و قرآن بر این رسالت خطیر تأکید کرده است. این بدان جهت است که بزرگترین دشمن آدمی، نفس او است؛ زیرا این دشمن به مرکز فرماندهی و هدایت انسان؛ یعنی، عقل او دسترسی دارد و با تخریب این مرکز، زندگی جاودانه او را در معرض تباهی و شقاوت قرار می دهد و به خسران و زیان همیشگی گرفتار می سازد... نخستین گام برای رهایی از این وضعیت، گشودن زنجیرهایی است که دست و پای عقل را بسته و آن را در حصار خود گرفتار آورده است. این فرآیند زنجیرگشایی و مانع زدایی و آزادسازی عقل، تزکیه نفس نامیده می شود و نتیجه آن بصیرت اخلاقی است.با مراجعه به قرآن و روایات درمی یابیم که سرچشمه آفت ها و رذایل و تمامی گناهان، یکی از امور ذیل است: پیروی از هوای نفس، جهل، دلبستگی به دنیا، متابعت از شیطان، کفر و نفاق؛ چنانکه می فرماید: «از هوا و هوس پیروی نکنید که از حق منحرف می شوید»(31).
این عوامل فسادزا و آلوده کننده، همواره باقی است تا اینکه انسان در هر رده سنی و فکری، به تربیت واقعی برسد. ازجمله ویژگی های انسان، تربیت پذیری او است؛ چراکه وی برخلاف سایر موجودات، به دلیل برخورداری از اراده و اختیار، توان آن را دارد که تربیت شود و در واقع اساس بعثت پیامبران تربیت انسان بوده است. پس باید این قابلیت در انسان وجود داشته باشد تا خداوند انبیاء را برای پرورش آن مبعوث فرماید.
طرح و برنامه ای که در اسلام برای تعلیم و تربیت و رشد و تکامل انسان ارائه می شود، برنامه ای است دقیق و جامع و عملی و عینی که آفریدگار جهان برای وی تنظیم کرده است و پیام آوران خدا، مبلّغ و مجری آن هستند. راهبردهای اسلام برای انسان سازی و جامعه سازی، رشد توأم فکری و عقلی او در پرتو تعلیم و تربیت واقعی است. این برنامه در میدان عمل و آزمون، قرین موفقیّت بوده و انسان های بی شماری را به کمال و والایی رسانده است و می تواند برای بشریّت، ره توشه سعادت باشد(32). رمز این کامیابی تربیتی و اصلاحی، توجه اسلام به همه ابعاد انسان، بخصوص بعد روحی و عقلی او است. این برنامه ازسوی خداوند متعالی و به وسیله پیامبراکرم(ص) ابلاغ شده و به دست امام زمان(عج) به طور کامل تحقق خواهد یافت.
البته نظام تربیتی، با فرض واقع بینانه بودن، هرگاه فاقد برنامه عملی و ضمانت اجرایی باشد، در میدان عمل ناکام خواهد ماند؛ به ویژه در مسائلی که با عواطف و امیال انسان سروکار دارد و درنتیجه به کشمکش و تضاد درونی کشیده می شود. پشتوانه نظام تربیتی اسلام، ایمان و حبّ خدا و عامل خوف و رجا و عمل صالح است که مؤمن از روی معرفت و عشق به حق و... انجام می دهد و در این میان عبادات از نقش مداوم و مؤثری در تکمیل و تهذیب نفوس برخوردارند. در این نظام واقع بینانه، رشد فکری و عقلی انسان، در کنار تزکیه و تهذیب نفس جایگاه ویژه ای دارد.
باتوجه به درک بایستگی تعلیم و تربیت فراگیر و چند بعدی انسان و ضرورت تغییر در رفتار و پندارهای او، پرسش اساسی دیگری رخ می نماید و آن این است که چه ساز و کارها و مکانیسم هایی برای دستیابی انسان به بصیرت اخلاقی و شکوفایی تعلیم و تربیت در عصر ظهور وجود دارد؟! با مراجعه به روایات و منابع دینی بدست می آید که برای دستیابی به این رشد و بالندگی معنوی و عقلی، سازوکارها و مکانیسم های بیان شده و عصر ظهور، دوران شکوفایی و تعالی انسان در همه زمینه ها دانسته شده است.
پینوشتها:
1- امام خمینی(ره)، جهاد اکبر، ص30.
2- صحیفه نور، ج13، ص267.
3- همان، ج14، ص254.
4- همان، ج13، ص331.
5- سیدمحمّد صدر، تاریخ پس از ظهور، ص456.
6- کلینی، کافی، ج8، ص36.
7- مجلسی، بحارالأنوار، ج51، ص70.
8- نعمانی، الغیبه، ج2، ص17.
9- کلینی، کافی، ج8، ص38.
10- مجلسی، بحارالأنوار، ج34، ص239.
11- همان، ج52، ص262.
12- همان، ج24، ص219.
13- همان، ج6، ص305.
14- همان، ج52، ص262.
15- همان، ج51، ص70.
16- همان، ج34، ص239.
17- ر.ک: علم اخلاق اسلامی، ج1، ص42، آشنایی با اخلاق اسلامی، ص15.
18- ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، خودشناسی برای خودسازی، ص20 و41.
19- ر.ک: نگارنده، آینده جهان، صص53 -56 و 237-232.
20- فجر(89)، آیه27 تا آخر.
21- ر.ک: امین زاده، اخلاق اسلامی، ص37.
22- محمدحسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ص308.
23- مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی، ص41.
24- شرف الدّین حسینی، تأویل الآیات الظاهره، ص361.
25- شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص179.
26- شیخ صدوق، کمال الدّین، ج1، ص331.
27- ایمانوئل کانت، دین در محدوده عقل تنها، ص30، (مقدمه).
28- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج2، ص473.
29- سید هاشم بحرانی، المحجه فی ما نزل فی القائم الحجه، ص112.
30- کلینی، کافی، ج8.
31- نساء(4)، آیه135.
32- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: آیین خردپروری، ص252؛ آیین تزکیه، ص107 و253؛ مجله تربیت اسلامی، شماره های2 و3 و4.
منبع: کارگر، رحیم؛ (1389)، تعلیم و تربیت در عصر ظهور، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)چاپ دوم 1389.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}