تربیت مهدوی، آرمانی و هدفمند
اندیشه متعالی مهدویت، هم خود یک آرمان و هدف متعالی است؛ هم تحقّق بخش هدف نهایی و آرمان بزرگ انسان ها است و هم منشأ و سرچشمه اهداف و آرمان های پویا و ماندگار. داشتن هدف بزرگ و روشن در زندگی و کوشش درجهت تحقّق
نویسنده: رحیم کارگر
اندیشه متعالی مهدویت، هم خود یک آرمان و هدف متعالی است؛ هم تحقّق بخش هدف نهایی و آرمان بزرگ انسان ها است و هم منشأ و سرچشمه اهداف و آرمان های پویا و ماندگار. داشتن هدف بزرگ و روشن در زندگی و کوشش درجهت تحقّق و دستیابی به آن، رویکردی اثرگذار و نظام مند است و می تواند نقش به سزایی در تعلیم و تربیت انسانها ایفاء کند. اگر می خواهیم نسلی مهدوی و منتظر واقعی داشته باشیم، باید آرمان های متعالی و شکوهمند را در آنها زنده کنیم و اگر می خواهیم جامعه ای پاک و راست کردار داشته باشیم، باید اهداف و غایات ارجمند و ستوده را برای آنان ترسیم نماییم و اجتماع را بدان سو هدایت کنیم.
آرمان گرایی و هدفمندی، باعث ایجاد شور و اشتیاق وافر جهت رسیدن به مقصود و موجب تلاش و کوشش جدّی برای دستیابی به خواسته ها است. آرزوی بالندگی و کمال و شکوفایی، اراده و عزم انسان را تقویت می کند و توانایی و قدرت ویژه ای به او می بخشد تا بتواند به آرزو و خواسته خود برسد. درواقع، امید به آینده ای روشن و پرفروغ، بر اندیشه و فکر انسان تأثیر مستقیمی دارد و به او جهت و برنامه می دهد. آنگاه این اندیشه و برنامه، بر اراده و عزم او اثر می گذارد و او را وادار می کند تا تلاش معنابخشی، برای رسیدن به آن داشته باشد.
این رویکرد، زیربنای باورهای منجی گرایانه ادیان ابراهیمی- بخصوص مکتب پویای تشیّع- است و این مکتب حیات و بالندگی خود را مدیون «اندیشه مهدویت» می داند و برای رسیدن به آن عصر موعود، لحظه شماری می کند و شکوفاتر می شود.
حال تعلیم و تربیتی که براین اساس شکل می گیرد، اهداف روشن و باشکوهی برای جامعه ترسیم می کند؛ مانند: رسیدن به عبودیّت و معرفت خدا (که هدف آفرینش انسان است) و تقرّب به او؛ دستیابی به کمال اخلاقی (معنویّت و عمل صالح)، کمال عقلی (رشد فکری و دانایی) و کمال اجتماعی (عدالت و پیشرفت) و... .
همه این آرمان ها در جامعه مهدوی محقّق خواهد شد و منتظران این عصر درخشان، باید همه کوشش خود را درجهت رسیدن به آن جامعه موعود بکار گیرند و یا حداقل بعضی از نمودها و جنبه های حیاتی آن را جامه عمل بپوشانند. البته باید بدانیم که این آرمان گرایی، خیال بافی و دل بستن به ناکجا آباد و هیچستان نیست؛ بلکه واقع گرایی و داشتن مسیر و مقصد روشن و یقینی است. چنین رویکردی، سراسر انرژی، نظام مندی، جدیّت، اصلاح گری و خدامحوری است و از هرلحاظ می تواند آثار و نتایج مهمی داشته باشد. مهم این است که نظام آموزشی و تربیتی ما، نگاه واقعی و درست به «آموزه مهدویت» داشته باشد و آن را الگوی عملی و مقصدی قطعی ترسیم نماید و افکار و آمال را بدان سو جهت بخشد.
به طور کلّی، دو معنای متمایز برای تربیت اسلامی مطرح است: مفهوم محدود و مفهوم عام و فراگیر. تربیت اسلامی در مفهوم محدود تنها در قالب مقرّرات شریعت و اعتقاداتی است که جویندگان علوم دینی آن را فرا می گیرند. امّا تربیت اسلامی به معنای فراگیر آن، از مقرّرات مزبور فراتر می رود. این نوع تربیت شامل هر عمل هدفمندی می شود که ازسوی فرد صادر و سبب کسب بینش به حقایق دین و تهذیب تمام جوانب شخصیت می شود. بنابر این اندیشه، می توان هرگونه حرکت، فعالیت و تدریس را در چهارچوب تربیت اسلامی گنجاند. تربیت اسلامی، نه تنها در برگیرنده نظام آموزشی؛ بلکه تمام زندگی است و تربیتی مرحله ای نیست؛ بدین معناکه در دوره ای ظهور و در دوره میانه خاتمه یابد. یکی از خطاهای بارز، گنجاندن تربیت اسلام در زمره نظریه های تربیتی گذشته است. هرچند تربیت اسلامی به گذشته توجّه خاصّ می کند، چراکه از زمان های گذشته می توان عبرت ها و پندهایی آموخت. این نوع تربیت هرگز تربیت متافیزیکی نیست و همانطور که به گذشته عنایت دارد، به آینده نیز توجّه می کند و آرمان گراست. تربیت اسلامی، تربیتی با ریشه های ثابت است که فروع آن در مواجهه با عوامل جدید، دستخوش تغییر و تحوّل می شود.
هر موجودی را کمالی است که هدفِ خلقتِ او و به تَبَع آن، هدف تربیتش، رسیدن بدان است. بنابراین، هدف تعلیم و تربیت آدمی، تسهیل سیر صعودی و استکمالی انسان به سوی حالتِ کمالی است که در خلقتش مقدّر شده است. هدف نهایی تعلیم و تربیت در اسلام آن است که مقدّمات حرکت و هدایتِ آدمی را در صراط مستقیم پرستش پروردگار فراهم آورد و معراج او را به مرحله کمال انسانی، آزاد سازد و راه بازگشت به احسنِ تقویمی را که بنیاد آفرینشِ وی بر آن استوار است، هموار کند؛ به طوری که در سایه عمل صالح، مراحل و مدارج علم و ایمان را طی کند و خود را هرلحظه به خداوند متعال- که مقصد نهایی این سیر و سلوک است- نزدیکتر سازد و به مقام قرب و بندگی (عبودیّت) برسد.
حضرت آیت الله خامنه ای می فرماید:
«در جامعه اسلامی و کلاًّ بنابر اندیشه اسلامی، برای یک انسان، هدف کامل شدن است. انسان همان بذری است که باید رشد کند، بروید و پس از روییدن، باید همچنان رشد کند تا قوام بیاید و میوه بدهد و ثمربخش شود... این میدان تکامل [درمورد انسان] همچنان باز است. هیچ جا وجود ندارد که وقتی انسان به آنجا رسید، بگویند که: انسان تو دیگر کامل شدی، تمام شدی، دیگر از حالا به بعد حرکت نداری!!... میدان حرکت به سوی انسان باز است»(2).
قرآن در تبیین اهداف تربیتی، از واژه ها و اصطلاحات فراوانی بهره گرفته است؛ ازجمله:
1. رشد «فلیستجیبوا لی ولیؤمنوا بی لعلَّهم یرشدون»(3)؛
2. طهارت «ولکن یرید لیطهَّرکم»(4)؛
3. حیات طیّبه «فلنحیینَّه حیاهً طیِّبهً»(5)؛
4. هدایت «ولتکون آیهً لِّلمؤمنین و یهدیکم صراطاً مستقیماً»(6)؛
5. عبادت «وما خلقت الجنَّ والإنس إلّا لیعبدون»(7)؛
6. تقوا «کذلک یبیِّن الله آیاته للنَّاس لعلَّهم یتَّقون»(8)؛
7. قرب «وقل عسی أن یهدین ربِّی لأقرب من هذا رشداً»(9)؛
8. رضوان «ما کتبناها علیهم إلّا ابتغاء رضوان الله»(10)؛
9. اقامه قسط «... لیقوم النَّاس بالقسط»(11)؛
10. فلاح «فاذکروا آلاء الله لعلَّکم تفلحون»(12)؛
11. تفکّر و تعقّل «کذلک یبیِّن الله لکم آیاته لعلَّکم تعقلون»(13)؛
12. استقلال و عزّت نفس «یأتی الله بقومٍ یحبُّهم و یحبُّونه أذلَّهٍ علی المؤمنین أعزَّهٍ علی الکافرین»(14)؛
13. تعاون «و تعاونوا علی البرِّ والتَّقوی»(15)؛
14. تزکیه و تهذیب «والّذین هم للزَّکوهٍ فاعلون»(16)؛
15. امانت داری «إنَّ خیر من استأجرت القوی الأمین» و... (17).
باتوجّه به این آیات نورانی، همه کمالات اخلاقی و ملکات فاضله، می تواند هدف و انگیزه اسلام در دعوت پیروانش به آنها باشد؛ مثلاً عفّت نفس، عزّت نفس، علوّ همّت، قناعت، وقار و متانت، زهد و وارستگی، اعتماد به نفس، ایمان و تقوای الهی، صبر و توکّل، شکرگزاری و رضا، خوف و خشیّت، تواضع و فروتنی، حُسن خلق، حُسن ظنّ، وفای به عهد، درستکاری، عدالت و دادگری، نصیحت و خیرخواهی، نظارت عمومی و احساس مسئولیت، عیب پوشی، عفو و گذشت و شجاعت و ده ها کمال اخلاقی دیگر در زمینه ملکات اخلاقی الهی و فردی و اجتماعی- که اسلام پیروانش را به آن فرا می خواند- هدف و انگیزه اسلام در تهذیب نفس و خودسازی می باشد(18).
امام خمینی(ره) در این باره می فرماید:
«اسلام در کنار مقرّرات اجتماعی، اقتصادی و غیره، به تربیت انسان براساس ایمان به خدا، تکیه می کند و در هدایت جامعه از این بُعد، بیشتر برای هدایت انسان به طرف تعالی و سعادت عمل می کند»(19).
حضرت آیت الله خامنه ای می فرماید:
«برای انسان، هدف اعلی عبارت از وصول به حق، رسیدن به قرب باری تعالی و تخلّق به اخلاق الهی است»(20).
و «اصلاً فایده اساسی و هدف اصلی این است که انسانها متخلّق به اخلاق الله بشوند. تخلّق به اخلاق الله مقدمه، برای یک کار دیگر نیست؛ کارهای دیگر، مقدمه برای تخلّق به اخلاق الله است. عدل مقدمه تخلّق به اخلاق الله و نورانی شدن انسانهاست. حکومت اسلامی و حاکمیّت پیامبران، برای همین است: «انَّما بعثت لأتممَّ مکارم الأخلاق»(21).
باتوجّه به تصریح آیاتی که عبادت (و عبودیّت) را به عنوان تعلیل خلقت انسان ذکر می کنند، اگر «عبودیّت» را در کانون قرار دهیم؛ در اینصورت می توانیم مفاهیم دیگر را به عنوان شؤونی از آن درنظر بگیریم که به اعتبارهای مختلف، به صورت اصطلاحات و واژه های متعدّد درآمده اند. پس می توان گفت که عبودیّت، هدف نهایی تربیت اسلامی است و غرض آن است که آدمی، «عبد خدا» شود. از این رو بالاترین وصفی که در قرآن برای پیامبراکرم(ص) بکار رفته، «عبد» است.
به هرحال باید بدانیم که عبد شدن ناظر به فرآیندی بلند و پیچیده درجهت خروج از سلطه عواملی است که تهدید تصاحب انسان را دارند(22). از آنجاکه انسان، موجود محتاجی است و با حوایج فیزیکی و روانی و اجتماعی همراه است، همواره در لحظات شدّت و حدّت احتیاج، در معرض آن است که چیزی یا کسی تصاحب شود و حاجت را به ذلّت- که صورت محرّف آن امر طبیعی است- بدل سازد.
آرمان گرایی و هدفمندی، باعث ایجاد شور و اشتیاق وافر جهت رسیدن به مقصود و موجب تلاش و کوشش جدّی برای دستیابی به خواسته ها است. آرزوی بالندگی و کمال و شکوفایی، اراده و عزم انسان را تقویت می کند و توانایی و قدرت ویژه ای به او می بخشد تا بتواند به آرزو و خواسته خود برسد. درواقع، امید به آینده ای روشن و پرفروغ، بر اندیشه و فکر انسان تأثیر مستقیمی دارد و به او جهت و برنامه می دهد. آنگاه این اندیشه و برنامه، بر اراده و عزم او اثر می گذارد و او را وادار می کند تا تلاش معنابخشی، برای رسیدن به آن داشته باشد.
این رویکرد، زیربنای باورهای منجی گرایانه ادیان ابراهیمی- بخصوص مکتب پویای تشیّع- است و این مکتب حیات و بالندگی خود را مدیون «اندیشه مهدویت» می داند و برای رسیدن به آن عصر موعود، لحظه شماری می کند و شکوفاتر می شود.
حال تعلیم و تربیتی که براین اساس شکل می گیرد، اهداف روشن و باشکوهی برای جامعه ترسیم می کند؛ مانند: رسیدن به عبودیّت و معرفت خدا (که هدف آفرینش انسان است) و تقرّب به او؛ دستیابی به کمال اخلاقی (معنویّت و عمل صالح)، کمال عقلی (رشد فکری و دانایی) و کمال اجتماعی (عدالت و پیشرفت) و... .
همه این آرمان ها در جامعه مهدوی محقّق خواهد شد و منتظران این عصر درخشان، باید همه کوشش خود را درجهت رسیدن به آن جامعه موعود بکار گیرند و یا حداقل بعضی از نمودها و جنبه های حیاتی آن را جامه عمل بپوشانند. البته باید بدانیم که این آرمان گرایی، خیال بافی و دل بستن به ناکجا آباد و هیچستان نیست؛ بلکه واقع گرایی و داشتن مسیر و مقصد روشن و یقینی است. چنین رویکردی، سراسر انرژی، نظام مندی، جدیّت، اصلاح گری و خدامحوری است و از هرلحاظ می تواند آثار و نتایج مهمی داشته باشد. مهم این است که نظام آموزشی و تربیتی ما، نگاه واقعی و درست به «آموزه مهدویت» داشته باشد و آن را الگوی عملی و مقصدی قطعی ترسیم نماید و افکار و آمال را بدان سو جهت بخشد.
به طور کلّی، دو معنای متمایز برای تربیت اسلامی مطرح است: مفهوم محدود و مفهوم عام و فراگیر. تربیت اسلامی در مفهوم محدود تنها در قالب مقرّرات شریعت و اعتقاداتی است که جویندگان علوم دینی آن را فرا می گیرند. امّا تربیت اسلامی به معنای فراگیر آن، از مقرّرات مزبور فراتر می رود. این نوع تربیت شامل هر عمل هدفمندی می شود که ازسوی فرد صادر و سبب کسب بینش به حقایق دین و تهذیب تمام جوانب شخصیت می شود. بنابر این اندیشه، می توان هرگونه حرکت، فعالیت و تدریس را در چهارچوب تربیت اسلامی گنجاند. تربیت اسلامی، نه تنها در برگیرنده نظام آموزشی؛ بلکه تمام زندگی است و تربیتی مرحله ای نیست؛ بدین معناکه در دوره ای ظهور و در دوره میانه خاتمه یابد. یکی از خطاهای بارز، گنجاندن تربیت اسلام در زمره نظریه های تربیتی گذشته است. هرچند تربیت اسلامی به گذشته توجّه خاصّ می کند، چراکه از زمان های گذشته می توان عبرت ها و پندهایی آموخت. این نوع تربیت هرگز تربیت متافیزیکی نیست و همانطور که به گذشته عنایت دارد، به آینده نیز توجّه می کند و آرمان گراست. تربیت اسلامی، تربیتی با ریشه های ثابت است که فروع آن در مواجهه با عوامل جدید، دستخوش تغییر و تحوّل می شود.
بایستگی هدفمندی در تربیت
مهمترین شرط در تعلیم و تربیت، وحدتِ هدف و مقصد است که باید برنامه ها و فعالیت های مربوط را هدایت نماید. باید هدف نهایی تعلیم و تربیت، به طور کلّی و مخصوصاً برای افرادی که در تنظیم برنامه های مربوطه نقشی به عهده دارند، روشن باشد و هدف تربیت به صراحت تعیین گردد. براین اساس، تعلیم و تربیت تلاش کورکورانه یا نوعی آزمایش و خطا نیست. مربّی حقّ ندارد دست به اعمالی بزند که عواقب تربیتی آن برایش معلوم نیست. تعلیم و تربیت، کوششی هدفدار است و هدف نیز باید با ارزش و کمال گرایانه باشد و وصول به آن، منافع فرد و مصالح اجتماع را متضمّن باشد. به همین جهت، مستلزم طرح و نقشه مناسب و بایسته است(1).هر موجودی را کمالی است که هدفِ خلقتِ او و به تَبَع آن، هدف تربیتش، رسیدن بدان است. بنابراین، هدف تعلیم و تربیت آدمی، تسهیل سیر صعودی و استکمالی انسان به سوی حالتِ کمالی است که در خلقتش مقدّر شده است. هدف نهایی تعلیم و تربیت در اسلام آن است که مقدّمات حرکت و هدایتِ آدمی را در صراط مستقیم پرستش پروردگار فراهم آورد و معراج او را به مرحله کمال انسانی، آزاد سازد و راه بازگشت به احسنِ تقویمی را که بنیاد آفرینشِ وی بر آن استوار است، هموار کند؛ به طوری که در سایه عمل صالح، مراحل و مدارج علم و ایمان را طی کند و خود را هرلحظه به خداوند متعال- که مقصد نهایی این سیر و سلوک است- نزدیکتر سازد و به مقام قرب و بندگی (عبودیّت) برسد.
حضرت آیت الله خامنه ای می فرماید:
«در جامعه اسلامی و کلاًّ بنابر اندیشه اسلامی، برای یک انسان، هدف کامل شدن است. انسان همان بذری است که باید رشد کند، بروید و پس از روییدن، باید همچنان رشد کند تا قوام بیاید و میوه بدهد و ثمربخش شود... این میدان تکامل [درمورد انسان] همچنان باز است. هیچ جا وجود ندارد که وقتی انسان به آنجا رسید، بگویند که: انسان تو دیگر کامل شدی، تمام شدی، دیگر از حالا به بعد حرکت نداری!!... میدان حرکت به سوی انسان باز است»(2).
قرآن در تبیین اهداف تربیتی، از واژه ها و اصطلاحات فراوانی بهره گرفته است؛ ازجمله:
1. رشد «فلیستجیبوا لی ولیؤمنوا بی لعلَّهم یرشدون»(3)؛
2. طهارت «ولکن یرید لیطهَّرکم»(4)؛
3. حیات طیّبه «فلنحیینَّه حیاهً طیِّبهً»(5)؛
4. هدایت «ولتکون آیهً لِّلمؤمنین و یهدیکم صراطاً مستقیماً»(6)؛
5. عبادت «وما خلقت الجنَّ والإنس إلّا لیعبدون»(7)؛
6. تقوا «کذلک یبیِّن الله آیاته للنَّاس لعلَّهم یتَّقون»(8)؛
7. قرب «وقل عسی أن یهدین ربِّی لأقرب من هذا رشداً»(9)؛
8. رضوان «ما کتبناها علیهم إلّا ابتغاء رضوان الله»(10)؛
9. اقامه قسط «... لیقوم النَّاس بالقسط»(11)؛
10. فلاح «فاذکروا آلاء الله لعلَّکم تفلحون»(12)؛
11. تفکّر و تعقّل «کذلک یبیِّن الله لکم آیاته لعلَّکم تعقلون»(13)؛
12. استقلال و عزّت نفس «یأتی الله بقومٍ یحبُّهم و یحبُّونه أذلَّهٍ علی المؤمنین أعزَّهٍ علی الکافرین»(14)؛
13. تعاون «و تعاونوا علی البرِّ والتَّقوی»(15)؛
14. تزکیه و تهذیب «والّذین هم للزَّکوهٍ فاعلون»(16)؛
15. امانت داری «إنَّ خیر من استأجرت القوی الأمین» و... (17).
باتوجّه به این آیات نورانی، همه کمالات اخلاقی و ملکات فاضله، می تواند هدف و انگیزه اسلام در دعوت پیروانش به آنها باشد؛ مثلاً عفّت نفس، عزّت نفس، علوّ همّت، قناعت، وقار و متانت، زهد و وارستگی، اعتماد به نفس، ایمان و تقوای الهی، صبر و توکّل، شکرگزاری و رضا، خوف و خشیّت، تواضع و فروتنی، حُسن خلق، حُسن ظنّ، وفای به عهد، درستکاری، عدالت و دادگری، نصیحت و خیرخواهی، نظارت عمومی و احساس مسئولیت، عیب پوشی، عفو و گذشت و شجاعت و ده ها کمال اخلاقی دیگر در زمینه ملکات اخلاقی الهی و فردی و اجتماعی- که اسلام پیروانش را به آن فرا می خواند- هدف و انگیزه اسلام در تهذیب نفس و خودسازی می باشد(18).
امام خمینی(ره) در این باره می فرماید:
«اسلام در کنار مقرّرات اجتماعی، اقتصادی و غیره، به تربیت انسان براساس ایمان به خدا، تکیه می کند و در هدایت جامعه از این بُعد، بیشتر برای هدایت انسان به طرف تعالی و سعادت عمل می کند»(19).
حضرت آیت الله خامنه ای می فرماید:
«برای انسان، هدف اعلی عبارت از وصول به حق، رسیدن به قرب باری تعالی و تخلّق به اخلاق الهی است»(20).
و «اصلاً فایده اساسی و هدف اصلی این است که انسانها متخلّق به اخلاق الله بشوند. تخلّق به اخلاق الله مقدمه، برای یک کار دیگر نیست؛ کارهای دیگر، مقدمه برای تخلّق به اخلاق الله است. عدل مقدمه تخلّق به اخلاق الله و نورانی شدن انسانهاست. حکومت اسلامی و حاکمیّت پیامبران، برای همین است: «انَّما بعثت لأتممَّ مکارم الأخلاق»(21).
باتوجّه به تصریح آیاتی که عبادت (و عبودیّت) را به عنوان تعلیل خلقت انسان ذکر می کنند، اگر «عبودیّت» را در کانون قرار دهیم؛ در اینصورت می توانیم مفاهیم دیگر را به عنوان شؤونی از آن درنظر بگیریم که به اعتبارهای مختلف، به صورت اصطلاحات و واژه های متعدّد درآمده اند. پس می توان گفت که عبودیّت، هدف نهایی تربیت اسلامی است و غرض آن است که آدمی، «عبد خدا» شود. از این رو بالاترین وصفی که در قرآن برای پیامبراکرم(ص) بکار رفته، «عبد» است.
به هرحال باید بدانیم که عبد شدن ناظر به فرآیندی بلند و پیچیده درجهت خروج از سلطه عواملی است که تهدید تصاحب انسان را دارند(22). از آنجاکه انسان، موجود محتاجی است و با حوایج فیزیکی و روانی و اجتماعی همراه است، همواره در لحظات شدّت و حدّت احتیاج، در معرض آن است که چیزی یا کسی تصاحب شود و حاجت را به ذلّت- که صورت محرّف آن امر طبیعی است- بدل سازد.
پینوشتها:
1- ر.ک: غلامحسین شکوهی، تعلیم و تربیت و مراحل آن، ص56.
2- کتاب مصاحبه6 (مقام معظّم رهبری)، ص163.
3- بقره(2)، آیه186.
4- مائده(5)، آیه6.
5- نحل(16)، آیه97.
6- فتح(48)، آیه20.
7- ذاریات(51)، آیه56.
8- بقره(2)، آیه187.
9- کهف(18)، آیه24.
10- حدید(57)، آیه27.
11- همان، آیه25.
12- اعراف(7)، آیه69.
13- بقره(2)، آیه244.
14- مائده(5)، آیه54.
15- همان، آیه2.
16- مؤمنون(23)، آیه49.
17- مدثّر(74)، آیه4.
18- ابوالحسن حسینی، آشنایی با نظام تربیتی اسلام، ص58.
19- صحیفه نور، ج4، ص190.
20- حدیث ولایت، ج7، ص61.
21- همان، ص206.
22- خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلام، ج1، ص83.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}