نویسنده: رحیم کارگر




 
یکی از آموزه های تربیتی «اندیشه مهدویت»، تعادل و اعتدال در روش ها و رویکردهای تربیتی و ایجاد جامعه متعادل، عادلانه و متوازن است؛ یعنی، سامان بخشی به رفتارها و گفتارهای ناراست، کژتابی ها و افراط و تفریط ها در زندگی فردی و اجتماعی. «عدالت» ویژگی بارز در جامعه آرمانی و رکن اساسی در تعلیم و تربیت مهدوی است و ابعاد و مؤلّفه های گوناگونی دارد. بارزترین وجوه این نوع تعلیم و تربیت، ایجاد اعتدال در رفتارها، میانه روی و تعادل در خواسته ها و امیال، اقتصاد و میانه روی در بهره وری از امکانات، تعدیل آمال و آرزوها و... است.
انسان باید در زندگی فردی، دارای ملکه عدالت باشد و در جامعه هم باید به گونه ای باشد که هرکس بتواند، به حق خود برسد و به کسی، حتّی دشمنان هم ظلم نشود. قرآن به صراحت می فرماید:
«إنَّ الله یأمر بالعدل والإحسان و إیتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی یعظکم لعلَّکم تذکَّرون»؛(1) «همانا خدا [خلق را] فرمان به عدل و احسان می دهد و به بذل و عطای خویشاوندان امر می کند و از افعال زشت و منکر و ظلم نهی می کند و به شما از روی مهربانی پند می دهد؛ باشد که موعظه خدا را بپذیرید».
با تمسّک به این آیه، می توان اذعان داشته که اصول تفکّر تربیت اسلامی، چهارچوب عامی را برای این گونه ارتباط درنظر گرفته است. عدل پائین ترین حدّ ارتباطات بین بنی آدم است و تمسّک به آن، زمانی تجویز می شود که منازعات شدید رخ داده و انسانها قربانی خشم و غضب و ظلم و جور گردند و یا زمانی که هوس و شهوت، سبب خیره سری انسانها شود.(2) عدل بخش هایی دارد که بعضی نسبت به بعضی دیگر گسترده تر می باشد و درجات آن براساس میزان پیشرفت انسان تعیین می گردد:
1. عدل با خود؛
2. عدل با خانواده؛ «فانکحوا ما طاب لکم مِّن النِّساء مثنی و ثلاث و رباع فإن خفتم ألاَّ تعدلوا فواحدهً»؛(3)
3. عدل با نزدیکان؛ «و إذا قلتم فاعدلوا ولو کان ذا قربی»؛(4)
4. عدل در گستره ملّت یا امّت و اجتماعی که فرد یا گروه با آن سروکار دارد؛ «و إن طائفتان من المؤمنین... فأصلحوا بینهما بالعدل و أقسطو إنَّ الله یحبُّ المقسطین»؛(5)
5. عدل در حوزه تمام انسانها؛ «و إذا حکمتم بین النَّاس أن تحکموا بالعدل» و... .(6)
عدل در جمیع حالات مطلوب است. شیوع عدل با دشمنان و دوستان، درهنگام دشمنی ها و بدرفتاری ها یا خوش رفتاری ها، نشان دهنده همبستگی، کمال و استقامت است.(7)
عدالت بیش از آنچه، آثار بیرونی و فیزیکی داشته باشد؛ آرام بخش، تنظیم کننده، متعادل و متوازن کننده انسان است؛ صفاتی که بشر برای داشتن یک زندگی ایده آل و متناسب با شئون مختلف خود به شدّت نیازمند آنها می باشد.
به همین جهت است که بین شکل گیری جامعه مطلوب جهانی و تحقّق قراگیر و کامل عدالت، پیوند مستقیمی وجود دارد و همه اینها به دست امام زمان(عج) صورت می گیرد. امام خمینی(ره) در این باره می گوید:
«وقتی که ایشان ظهور کنند انشاءالله (خداوند تعجیل کند در ظهور او) تمام بشر را از انحطاط بیرون می آورد، تمام کجی ها را راست می کند: «یملأ الأرض عدلاً بعد ما ملئت جوراً».(8) همچو نیست که این عدالت همان که ماها از آن می فهمیم که نه یک حکومت عادلی باشد که دیگر جور نکند آن، این هست؛ اما خیر، بالاتر از این معناست. معنای «یملأ الأرض عدلاً بعد ما ملئت جوراً» الآن زمین و بعد از این، از این هم بدتر شاید شود، پر از جور است، تمام نفوسی که هستند انحرافات در آنها هست؛ حتی نفوس اشخاص کامل هم در آن انحرافاتی هست ولو خودش نداند، در اخلاق ها انحراف هست، در عقاید انحراف هست، در اعمال انحراف هست و در کارهایی هم که بشر می کند، انحرافش معلوم است و ایشان مأمورند برای اینکه تمام این کجی ها را مستقیم کنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال که واقعاً صدق بکند «یملأ ارأرض عدلاً بعد ما ملئت جوراً». از این جهت این عید، عید تمام بشر است. بعد از اینکه آن اعیاد، اعیاد مسلمین است این عید، عید تمام بشر است، تمام بشر را ایشان هدایت خواهند کرد ان شاءالله و ظلم و جور را از تمام روی زمین برمی دارند به همان معنای مطلقش؛ از این جهت این عید، عید بسیار بزرگی است که به یک معنا از عید ولایت حضرت رسول(ص) که بزرگترین اعیاد است، این عید به یک معنا بزرگتر است».(9)
در این نگرش تربیتی، حدّ وسط اخلاق و رفتارها درنظر گرفته می شود و به همین جهت همواره از دو حدّ افراطی، منع می کند:
1. انکار زاهدانه و مرتاضانه که ضمن نفی امر مادی، بر امر رازوارانه و فراطبیعی تأکید دارد؛
2. ابرام و اصرار مادی گری که ضمن نفی امر فراطبیعی و عرفانی، بر تجربه و علم به عنوان بالاترین ارزش پافشاری می کند.
تعلیم و تربیت مهدوی، با رشد کاملاً هماهنگ و یکپارچه شخصیت سر و کار دارد و شامل امور معنوی، جسمانی، عقلانی، اجتماعی و قابلیت های اخلاقی که دربرگیرنده کلّ وجود انسان است، می شود و در واقع بین همه این ابعاد، اعتدال و توازن و تناسب برقرار می کند.
امام خمینی(ره) در این باره به روشنی می گوید:
«انسان دو جنبه دارد: جنبه معنوی و جنبه ظاهری. جنبه ظاهری همین است که می بیند و همین دنیاست که می بیند و همین مادیات است که مشهود است و جنبه معنوی جنبه دیگری است که ماورای این عالم است، در انسان است. اما انسان مجموعه همه عالم است. کأنّه خدای تبارک و تعالی دو نسخه موجود فرموده اند: یک نسخه تمام عالم، یک نسخه کوچک این است. انسان عصاره همه موجودات عالم است؛ یعنی، در انسان همه چیز هست و خدای تبارک و تعالی توجّه و عنایت فرموده است و منّت گذاشته است بر انسان به اینکه پیغمبرانی فرستاده است؛ برای اینکه هم آن جهت معنویّت را که اهم است و تمام نظر به اوست تربیت کند، تزکیه کند مردم را، تهذیب کند مردم را، تعلیم بدهد مردم را، حکمت تعلیم کند، کتاب تعلیم کند و هم این جهات مادی افسارگسیخته را مهار کند. اینها که مادی هستند، مادیّت را به طور افسارگسیختگی، توجّه به آن دارند و انبیاء آمده اند که همین مادیّات را و همین امورات مادی که انسان نسخه ای از آن هم هست، عصاره ای از آن هم هست و انسان را طوری تربیت کند که مادیّات هم در مهار معنویّات باشد. اصل اساس، معنویّات اوست. اصل اساس این است که هیچ تعلیم و تربیتی در دنیا و هیچ رژیمی در عالم (از تمام رژیم ها که بگیرید) توجّه به آن معنویّت انسان ندارند...».(10)
این افسارگسیختگی و یله بودن انسان در اخلاقیّات و رفتارها، ناشی از عدم اعتدال و تعادل در قوای نفسانی و نبودن کنترل و تعدیل آنهاست. براین اساس باید آنها را مهار و متعادل کرد تا این افسارگسیختگی و هنجارگریزی ریشه کن شود و قوای نفسانی در مسیر صحیح قرار گیرد:
«انبیاء اصلش آمده اند برای تزکیه نفوس انسانی، تعلیم و تربیت کتاب و حکمت و مهار کردن این طبیعت که انسان قبل از مهار کردن طبیعت به دست انبیاء به طور اصلاح همه چیز را می خواهد. در انسان کما اینکه یکی از موجودات عالم است که یک حیوانی است، منتها حیوان قابل تربیت. هیچ یک از چیزهایی که در انسان، قوایی که در انسان است، محدود نیست. انسان شهوتش نمحدود نیست به اینکه نظام داشته باشد مثل سایر حیوانات؛ بلکه از سایر حیوانات هم بدتر است. غضب انسان محدود نیست به اینکه در یک موردی اعمال غضب بکند، در یک موردی نکند، غیرمحدود است. این مثل این است که سلطه بر سایر کشورها، بر سایر گروه ها محدود نیست که با یک نظمی بر آنها غلبه کند، غیرمحدود است. انسان شهوتش همچو غیر محدود است که هیچ مرزی ندارد، هیچ فرقی ما بین افراد نیست. اگر غضب کند مرزی ندارد که در آن مرز محدود باشد. مهار تا نشود، تا اشخاصی که باید مهار کنند این قوای انسان را، تا مهار نکنند، غیرمحدود و مطلق است. انبیاء آمده اند که با تعلیم و تربیت الهی و با تزکیه نفوس، مهار کنند این قوه های غیرمحدود انسان را».(11)
جامعه منتظر- با تأسّی از تعلیم و تربیت مهدوی- باید بکوشد عدالت را به معنای واقعی و فراگیر آن بر همه رفتارها، برنامه ها و آرمان ها حاکم کند و اعتدال و توازن واقعی را به زندگی برگرداند. ریشه بسیاری از کژروی ها و انحرافات، اعوجاج از خط و آرمان اصیل زندگی (خط توحید و پاکی) و گرفتار آمدن در دام افراط و تفریط و خروج از دایره عدل و توازن است. این حیات واقعی و متعادل را می توان از الگوی جامعه مهدوی، بدست آورد و بعضی از نارسایی ها و ناهنجاری ها را در پرتو آن اصلاح کرد:
«و یحیها بالقائم(عج) فیعدل فیها فیحیی الأرض بالعدل بعد موتها بالظّلم»(12)؛ «زمین را به وسیله قائم زنده می کند، پس او در آن عدالت می ورزد. درنتیجه زمین با عدالت او حیات می یابد؛ بعد از آنکه با ظلم مرده بود.»
با نبود عدالت در زندگی، مرگ اخلاقی و اجتماعی متوجّه جوامع می شود؛ ولی با تحقّق آن، جامعه از حیات و بالندگی واقعی برخوردار می شود و این بدان جهت است که اعتدال و تعادل، لازمه زندگی بشر- بخصوص در عرصه اخلاق و تربیت- است. خروج و طغیان انسان از حدّ میانه اخلاق و رسوم و ارزش ها، او را در ورطه فساد، ظلم، حیوانیّت و... می اندازد و از مسیر درست خارج می سازد.
مهمتر از آن، باید به این نکته توجّه داشت که برای دستیابی به این هدف والا، می توان از روش ها و شیوه های متعادل و عدالت گرا در تعلیم و تربیت بهره گرفت و از افراط و تفریط و کندروی و تندروی در این زمینه، دوری جست.

دو بعد مهم عدالت

در معارف دینی، «عدالت» دارای نقشی اساسی، فراگیر و گسترده است. درواقع، عدالت بیش از آنکه یک اصطلاح با معنای مشخصی باشد، فرهنگ و نظام پایداری است که ابعاد، مصداق ها و معانی مختلف- و درعین حال مرتبط به هم- دارد. مهمترین بعد عدالت را می توان در نبود جور و ستم و حکّام جائر و مفسد و دیگری در تحقّق معنویّات و فضایل اخلاقی (حدّ متوسّط غرایز و امیال انسانی) دانست. وقتی انسان از اسارت هوا و هوس ها خارج شد و از ظلم به خویشتن دست برداشت، در واقع عدالت را در وجود خود محقّق کرده است و این نیاز به برنامه تربیتی کارآمد و بلند مدّت دارد.
همچنین، اگر از دست کارگزاران فساد و تباهی و عوامل جور و ستم، رهایی یافت و موانع تحقّق عدل و قسط و تعادل را برطرف کرد، به عدالت نزدیک شده است. بیان رسا و جالبی از امام خمینی(ره) در این باره نقل شده است:
«انبیاء هم که مبعوث شدند، برای این مبعوث شدند که معنویّات مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند به اینکه چیزی نیستیم و علاوه بر آن مردم را، ضعفا را از تحت سلطه استکبار بیرون بیاورند. از اوّل انبیاء این دو شغل را داشته اند، شغل معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج کنند، از اسارت خودش خارج کنند (که شیطان بزرگ است) و مردم و ضعفا را از گیر ستمگران نجات بدهند. این دو شغل، شغل انبیاست. وقتی انسان حضرت موسی را، حضرت ابراهیم را ملاحظه می کند و چیزهایی که از اینها در قرآن نقل شده است، می بیند که اینها همین دو سمت را داشتند، یکی دعوت مردم به توحید و یکی نجات بیچاره ها از تحت ستم. اگر- در- تعلیمات حضرت عیسی(ع) در این امر کم است، حضرت عیسی کم عمر کرد و کم تماس پیدا کرد با مردم. و الاّ شیوه او هم همان شیوه حضرت موسی است و همه انبیاء و بالاترین آنها که رسول خدا(ص) است، این دو شیوه را به عیان در قرآن و سنّت و در عمل خود رسول الله می بینیم؛ قرآن دعوت به معنویّات الی حدّی که بشر می تواند به او برسد و فوق او و بعد هم اقامه عدل، پیغمبر هم و سایر کسانی که لسان وحی بودند، آنها هم این دو رویه را داشتند. خود پیغمبر هم عملش این طور بود، با آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود، معنویّات را تقویت می کرد. به مجرد اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد و علاوه بر معنویّات، اقامه عدل کرد، حکومت تشکیل داد و این مستندان را از زیر بار ستمگران تا آنقدر که اقتضاء داشت وقت، نجات داد. و این سیره مستمره انبیاء، باید کسانی که خودشان را تابع انبیاء می دانند، این سیره مستمره باقی باشد. هم جهات معنوی که اشخاصی که با معنویّات آشنا هستند، آنها باید تقویت بکنند و همه مردم را، خود مردم هم همین طور، جهات معنویّات را تقویت بکنند و هم آن مسأله دوم که اقامه عدل است. حکومت اسلام باید اقامه عدل بکند، درعین حالی که معنویّات را تصحیح می کند و ترویج می کند. و ما اگر تابع اسلام هستیم و تابع انبیاء هستیم، این سیره مستمره انبیاء بوده است و اگر تا ابد هم فرض کنید انبیاء بیایند، باز همین است، باز جهات معنوی بشر تا آن اندازه ای که بشر لایق است، ادامه اقامه عدل دربین بشر و کوتاه کردن دست ستمکاران. و ما باید این دو امر را تقویت کنیم».(13)
به همین جهت ها و مؤلّفه هاست که عدالت و قسط جایگاه بسیار برجسته و بنیادین در عصر ظهور دارد و وجه جامع رویکردهای تربیتی و اصلاحی امام زمان(عج) به حساب می آید:
«مهدی از فرزندان من است، اسم و کنیه او، همانند اسم و کنیه من است. او شبیه ترین کس به من در ظاهر و باطن می باشد. او غیبتی دارد که مردم را به حیرت می اندازد. سپس چون شهاب آسمانی ظهور می کند و جهان را آکنده از عدل و داد می کند...».(14)
این شهاب الهی، نورانیّت عدالت و تعادل و اعتدال را در یک برنامه تربیتی و انسان ساز، در همه جای عالم منتشر خواهد کرد و جامعه منتظر نیز باید چنین باشد و در این راستا قدم بردارد.

پی‌نوشت‌ها:

1- نحل(16)، آیه90.
2- تعلیم و تربیت دینی، ص100.
3- نساء(4)، آیه3.
4- انعام(6)، آیه152.
5- حجرات(49)، آیه9.
6- نساء(4)، آیه58.
7- ر.ک: نحل(16)، آیه76: «وضرب الله مثلاً رَّجلین أحدهما أبکم لایقدر علی شیءٍ و هو کلٌّ علی مولاه أینما یوجَّههُّ لا یأت بخیرٍ هل یستوی هو و من یأمر بالعدل و هو علی صراطٍ مستقیمٍ».
8- زمین را پر از عدل می کند بعد از آنکه پر از جور و ظلم شده بود. اصول کافی؛ ج1، (کتاب الحجه؛ باب ما جاء اثنی عشر والنصّ علیهم- علهیم السّلام- ح1، ص525). (قریب به مضمون حدیث فوق با این متن: یملأها عدلاً کما ملئت جورا).
9- صحیفه نور، ج2، ص208.
10- همان، ج7، ص179.
11- همان، ص180.
12- صدوق، کمال الدّین، ج2، ص668.
13- صحیفه نور، ج18، ص32 و33.
14- روایت از پیامبراکرم(ص)، کمال الدّین، ج2، ص286.

منبع:کارگر، رحیم؛ (1389)، تعلیم و تربیت در عصر ظهور، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) چاپ دوم 1389.