کاخ های اعراب بدوی
ترجمه و تحقیق: منیژه عبداللهی و حسین کیانی
غمدان
مهم ترین قصر یمن که عجیب ترین سخنان درباره ی آن گفته شده و شهرت آن به دورترین جاها رفته، قصر غمدان است (1).بنای این قصر به دوران سام بن نوح باز می گردد و او نخستین کسی ست که آن را برپا کرد (2) ... و گروهی بنای آن را به ابویشرح بن یحصب نسبت می دهند (3) ... و گروهی دیگر می گویند یکی از کاخ های سه گانه ای ست که سلیمان به جنیان فرمان داد تا برای بلقیس بسازند (4) و نیز گفته شده است در آن جا سنگی یافته شده که با خط مُسنَد بر آن نوشته شده است: «آن را غَمدان بنا نهاد» ... بنا به قول مشهور، سازنده ی بنا هنگامی که تصمیم گرفت قیصری در یمن بسازد، مهندسان و بنایان را حاضر و آن ها رشته ای بر زمین افکندند تا زمین مورد نظر را اندازه بگیرند که پرنده ای آن را برداشت و در ربود ... او را دنبال کردند تا آن رشته را در محل غمدان فرو انداخت. بنابراین سازنده تصمیم گرفت قصر را در همان مکان غمدان، بر چهار وجه بنا کند: وجهی با سنگ سیاه، وجهی با سنگ سفید، وجهی با سنگ سرخ و دیگر وجه با سنگ سبز. (5)
گمان برده می شود که بنای این قصر در لحظه ی طلوع صورت فلکی ثور که زهره و مریخ در آن قرار دارد، آغاز شده است ... از جمله خواص این برج، ثبات اشیا و کمی تغییر و دگرگونی ست ... مطابق برخی روایت ها این قصر تا هفت طبقه ارتفاع داشت که بلندی هر طبقه به چهل ذرع می رسید (6). همدانی ارتفاع آن را بیست طبقه ثبت کرده است و بلندی هر کدام را ده ذرع می دانسته است و به این ترتیب بلندی ساختمان در کل به دویست ذرع می رسید که از نظر او ناممکن نیست زیرا آن ها می توانستند بناهای شگفت انگیز برپا کنند (7). وقتی صاحب غمدان از اتاق خود در بالا که ارتفاع آن به دوازده ذرع می رسید، آگاه شد- و آن اتاقی مخصوص پادشاه بود- سقف آن را از سنگ یک پارچه ی مرمر پوشاند. پس بر تخت گاه خود در اتاق می خوابید و پرندگان تیزبین هم چون کلاغ، از کنار آن اتاق می گذشتند ... در هر اتاق چهار در به سمت باد صبا، باد دبور، باد شمال و باد جنوب، قرار داشت ... در چهار گوشه ی قصر، مجسمه ی چهار شیر قرار داشت که با مس ساخته شده و میان آن تهی بود ... و چون باد می وزید صدایی هم چون نعره ی شیر از آنان برمی خاست (8).
هم چنین صاحب قصر فرمان داده بود که در جای جای آن چراغی تعبیه شود که در شب آن ها را برمی افروختند، چنان که در چشم بینندگان [از دور] پرتوافشانی می کرد تا آن حد که گاه کسانی که در راه بودند، آن تابش نور را برق آسمان می پنداشتند و نمی دانستند که آن نور از چراغ های [قصر غمدان] است (9). در این مورد علقمه می گوید:
مصابیح الصلیت یلحن فیه
اذا یمسی کتوماض البروق (10)
(چراغ های برافروخته ای که شامگاهان در آن جا فروزان می شوند، به سان درخشش و تلالو برق های آسمانی).
گفته شده است در غرفه های بالایی قصر پرده هایی بوده که در آن ها جرس هایی تعبیه شده بوده است و چون باد به آن پرده ها می وزیده، صدای زنگ ها تا مسافتی دور به گوش می رسیده است (11). هم چنین در کنار قصر نخل تناور بلندی بوده است که می شد بر روی برخی شاخه های آن اتاقی بزرگ، بنا نهاده شود. (12)
این قصر تا مدّت زیادی برپا بود، حتی گفته می شود که این آیه ی شریفه درباره ی آن نازل شده است: «لا یزال بنیانهم الذی بَنَوا ریبهً فی قلوبهم ... (13)». (همواره آن ساختمانی که بنا کرده اند، در دل هایشان مایه ی شک [و نفاق] است ...).
پیامبر اسلام کسی را فرستاد تا آن را ویران کند، و چون [به سبب استحکام بنا] تخریب آن دشوار بود، آن را به آتش کشید و این کاخ تا بعد از روزگار پیامبر هنوز کاملاً ویران نشده بود (14). و قوم حمیر هنوز در آن سکنی داشت و به [عمارت آن] در می افزود تا این که در روزگار عثمان خراب شد (15).
[از جمله داستان هایی که در این مورد نقل می شود آن است که] به عثمان گفته شد که کاهنان یمن بر این عقیده اند که ویران کننده غمدان، به قتل خواهد رسید، از این رو فرمان داد که آن را دوباره بسازند. به او گفتند اگر تمام مداخل زمین را خرج کنی، نمی توانی آن را چنان که بود، بسازی. از این تعمیر آن را رها کرد... آن گاه که کاملاً ویران شد، قطعه چوبی یافتند که با قلع مذاب بر آن نوشته بود: ای غمدان در امان باش [زیرا] ویران کننده ی تو به قتل خواهد رسید، پس عثمان آن را خراب کرد و کشته شد (16).
اگر قول همدانی و یاقوت درست باشد، چنان که جرجی زیدان هم آن را تایید می کند، بانی آن «الیشرح بن یحصب» است و تاریخ بنای آن قرن نخست میلادی بوده است. بنابراین حدود 620 سال این بنا برپا بوده است (17).
خورنق
شاید خورنق مشهورترین قصر ناحیه ی عراق باشد و بنایی ست که در داستان ها و اشعار عرب از آن فراوان یاد شده است که در صفحه های پیشین به یکی از آن ها اشاره کردیم:اهل الخورنق و السدیر و بارق
و القصر ذی الشرفات من سنداد
و اگرچه در مورد بنیان گذار خورنق اختلاف نظر وجود دارد، اما سازنده یا معمار و طراح آن بی هیچ اختلافی سنمّار است. ابن اثیر معتقد است سازنده ی آن یزدگرد بزه گر است که می خواست مکانی مناسب [برای اقامت فرزندش] بیابد و چون جست و جو کرد، او را به مکانی در اطراف یا حومه ی حیره راهنمایی کرد، پس فرزندش بهرام گور را به [آن مکان و] نزد نعمان فرستاد و به او فرمان داد تا خورنق را به عنوان مسکن برای بهرام در دیار عرب، بنا کند (18).
هیثم بن عدی می گوید کسی که فرمان ساختن خورنق را داد نعمان بن امرؤالقیس است که هشتاد سال فرمان روایی کرد و خورنق را طی شصت سال ساخت. سازنده ی این کاخ معماری از روم بود که او را سنمار می گفتند. او دو سال یا سه سال به ساختن بنا می پرداخت و سپس پنج سال یا بیش تر یا کم تر، غیبت می کرد و هرچه او را می جستند، نمی یافتند. سپس بازمی گشت و دیگر بار، از نظرها پنهان می شد... و پیوسته به همین ترتیب عمل می کرد تا این که در طی شصت سال بنا تکمیل شد و چون کار ساختمان به پایان رسید، روزی نعمان به بالای قصر رفت و به دریا که روبه روی او بود و به صحرا در پشت سر خود می نگریست، پس [به طور هم زمان] ماهی و نخل و آهو را دید و گفت هرگز هیچ ساختمانی را مطابق این ندیده ام. در این هنگام مرگ به سراغ سنمار آمد، خواست دانش خود را بروز دهد و گفت: من آجری را می شناسم که اگر بلغزد، تمام بنا سقوط خواهند کرد. نعمان از او پرسید: آیا کس دیگری به جز تو جای آن را می داند؟ گفت: نه؛ نعمان گفت: ناگزیر باید آن را [برای همیشه بر جای خود] واگذارم تا هیچ کس آن را نشناسد. سپس فرمان داد او را از بالای قصر به زیر افکندند و جسم او را خرد و نابود کرد (19).
و عرب به این داستان مثل می زنند و در مورد کسی که نیکی کند ولی بدی پاداش بگیرد، می گویند: جزاء السنمار (20).
پی نوشت ها :
1. همان، ص 6.
2. همان، ص 24 و معجم البلدان، ج3، ص 811 [در ذیل] یشرح بن یحصب.
3. معجم البلدان، ج3، ص 812.
4. الاکلیل، ج8، ص 26.
5. الاکلیل، ج8، ص 6-7 و 24-25، معجم البلدان، ج3، ص 811 با این تفاوت که یاقوت رنگ سیاه را با زرد تعویق کرده است. (یادداشت نویسنده).
6. الاکلیل، ج8، ص 23 و معجم البلدان، ج3، ص 811.
7. الاکلیل، ج8، ص 23-24.
8. الاکلیل، ج8، ص 20-24 و معجم البلدان، ج3، ص 811.
9. معجم البلدان، ج3، ص 811.
10. الاکلیل، ج8، ص 25.
11. همان، ص 25-26.
12. همان، ص 17.
13. سوره ی 9، آیه ی 110.
14. الاکلیل، ج8، ص 26-27.
15. همان، ص 19.
16. معجم البلدان، ج3، ص 212.
17. العرب قبل الاسلام، ص 145.
18. الکامل فی التاریخ، ج1، ص 287.
19. معجم البلدان، ج2، ص 491.
20. المیدانی، ج1، ص 134.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}