نویسنده: حمید فقفور مغربی




 

کن روستایی که در دهه های پیشین 14 کیلومتر با تهران فاصله داشته و هم اینک متصل به آن است. (1) این محل با باغ های باصفا و مزارع حاصلخیز، دارای فضای دل انگیزی است.
یکی از روزهای سال 1220 ق سپری می شد در محله «کَن» واقع در شمال غرب تهران و در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. پدر او، میرزا قربانعلی آملی کشاورز بود. میرزا که گویا عشق و ارادت خاصی به امام علی (ع) داشت اسم کودک خود را «علی» نهاد.

تحصیلات:

او از اوان کودکی علاقه بسیار به تحصیل علم داشت ولی از آنجا که خانواده وی کشاورز بودند، با تقاضای وی مخالفت می کردند. لکن سرانجام موفق شد تا به مکتب برود و در آنجا خواندن و نوشتن و برخی مقدمات علوم را فرا گیرد. پس از آموزش های رایج مکتب خانه؛ اندیشه تحصیل علوم دینی در ذهنش تقویت و علاقه مند به حضور در حوزه علمیه شد؛ لکن با مخالفت خانواده اش روبرو گردید. و تا 20 سالگی از ادامه تحصیلش جلوگیری کردند. او ابتدا مدتی مخفیانه به درس مشغول شد، پس از آن موفق شد رضایت پدر را جلب کند و راهی حوزه علمیه تهران گردید.(2)
علی جوان، پس از ورود به تهران در مدرسه مروی که از بهترین مدارس علوم دینی بود مستقر گردید و با پی گیری تمام، دروس مقدماتی خویش را تکمیل و فقه و اصول را که از درس های سطوح متوسط و عالی به شمار می آیند، نزد اساتید آن حوزه شروع کرد و پس از مدتی درس و بحث، محفل علمی دیگری را که از حوزه علمیه تهران جامع تر و از نظر استاد غنی تر بود، انتخاب و این شهر را ترک کرد.
پس از فراگیری مقدمات به اصفهان رفت و از محفل درس اساتید بزرگ و فرهیخته آن دیار همچون آیت الله علامه سید اسدالله اصفهانی استفاده های فراوان و شایانی برد. این شهر در نیمه اول قرن سیزدهم هجری یکی از مراکز عملی مهم شیعه و مجمع دانشمندان؛ مجتهدان و طلاب به شمار می رفت و به «دارالعلم» مشهور بود.
کنی نیز در بدو ورود و با توجه به سطح علمی خویش، استاد مورد نظر خود را انتخاب کرد و در درس سید اسدالله اصفهانی (1127- 1290 ق) شرکت جست.(3)
حاج ملاعلی کنی به منظور زیارت مرقد امام علی (ع) و استفاده از ذخایر گران سنگ آن حوزه مرکزی و مهم وارد شهر نجف شد و خود را برای شرکت در درس اساتید فن آماده ساخت (4) و از ذخایر گران سنگ آن دیار همچون شیخ حسن کاشف الغطاء، شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهر) بهره های فراوان برد. در آن زمان شهر نجف در پرتو مرقد ملکوتی امام علی (ع) و در سایه توجهات آن امام، از تحرک و جوشش علمی فوق العاده برخوردار بود. تعدد و فزونی درس ها و تنوع مباحث علمی، آن را بالنده ساخته بود. تعدد اساتید خبره با تکیه بر کرسی های درس، شیوه استنباط احکام الهی را به طلبه های پر تلاش آموخته، آنان را با اصول و مبانی اجتهاد آشنا می ساختند.
برخی از اساتید برجسته آن حوزه و معماران علمی و معنوی شیخ علی کنی عبارت بودند از:

1. شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهر، 1202 - 1266 ق):

این فقیه برجسته و پرکار و با تقوا، سرشناس تر از آن است که قلمی درباره اش چیزی بنگارد. استادی که شاگردی اش برای هر عالم و دانش پژوهی افتخار بوده است.
«جواهر الکلام» مهم ترین اثر تألیفی به یادگار مانده اوست که در 43 جلد چاپ گردیده و از جمله کتاب های اصلی مورد استفاده در درس های خارج حوزه های علمیه است.(5)
در آغاز ورود حاج ملاعلی کنی، حوزه علمیه نجف اشرف زیر نظر این استاد بزرگوار اداره می شد. آن مجتهد سترگ و مرجع والامقام در کنار تدریس، تألیف و تحقیق، زعامت شیعیان را به عهده داشت. او تواضع را با زهد درآمیخته و غمخوار فقرا و مستمندان بود و به عمران و آبادی اماکن عمومی و دینی مردم فوق العاده عنایت داشت.
کنی در محضر درس این استاد فقها و مجتهدان زانو زد و از روش فقهی و اصولی بسیار عمیق و موشکافانه او بهره وافر برد.(6)

2. شیخ حسن کاشف الغطاء(1201- 1262 ق):

او فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء و پرورش یافته آن فقیه نامی است.
درس این مدرس و عالم برجسته، بسیار پربار بود. شیخ علی کنی با حضور در جلسه درس این استاد، از قدرت علمی و تسلط و احاطه او به مسائل استفاده کرد.(7) تدبیر و سیاست اجتماعی استاد که زبانزد همه بود، چهره جامع گرای ابعاد سیاسی و اجتماعی دین را برای این شاگرد با استعداد به نمایش گذارد؛ تا او نیز در آینده، در آن عرصه ها گام بردارد و به وظایف شرعی و دینی خویش عمل کند و به هنگام نیاز، با قاطعیت مبارزه نماید و از حریم دین و کیان اسلام دفاع کند.
<p class="p> 3. شیخ مشکور حولاوی نجفی (1203 - 1273 ق):
وی پرورش یافته شیخ جعفر کاشف الغطاء است و خود مدتها مسند تدریس و مرجعیت را به عهده داشت و برخی از مردم جنوب عراق جزو مقلدان او بودند.
کنی هم چنین در محفل درس آن شیخ که از جمله درس های پرثمر حوزه علمیه نجف به شمار می رفت، شرکت کرد و از ذخیره ارزشمند و دانش سرشار آن استاد با ورع توشه ها برگرفت.(8)
در آن دوره، دو حوزه علمی نجف و کربلا به موازات هم زمینه ساز تربیت دانشجویان علوم دینی بودند تا اندیشه به یادگار مانده از فقهای دوره های پیشین به نسل حاضر و آینده منتقل شود.
حضور دو استاد برجسته و به نام در کربلا باعث شد که حاج ملاعلی کنی به منظور شرکت در درس آنان در کربلا اقامت گزیند.
حاج ملاعلی کنی در آنجا از محضر عالمان و رجال برجسته ای کسب فیض کرد از جمله:

1- شریف العلماء مازندرانی (متوفی 1245 ق):

ملا محمد شریف فرزند حسنعلی مازندرانی در کربلا دیده به جهان گشود. این استاد بزرگوار با تنظیم برنامه درسی خود، تمام طلبه های حوزه را تحت پوشش علمی قرار داده بود. او با برپایی دو درس - یکی برای کسانی که تازه وارد حوزه شده و دیگری برای فضلایی که به درجات بالای علمی نایل آمده بودند - خدمات شایانی در تقویت بنیه علمی حوزه انجام داد.
کنی با حضور مستمر در درس، از گستره وسیع دانش استاد بهره جست و به منظور استفاده از دانش گسترده او به ویژه در علم اصول سعی و تلاش بسیاری کرد.(9)

2- سید ابراهیم قزوینی (صاحب ضوابط 1214 - 1262 ق):

او فرزند سید محمد باقر موسوی قزوینی بود.
حاج ملاعلی کنی، شرکت در درس این استاد را برای خود نعمتی الهی دانسته، با حضور جدی از اندوخته ها و ابتکارات منحصر به فرد او استفاده می کرد.(10)
دوستان هم حجره ای حاج ملاعلی کنی در حوزه علمیه نجف عبارت بودند از:
1. ملاعلی خلیلی (1126- 1297 ق) که دارای تألیفات، خزائن الاحکام فی شرح تلخیص المرام، غصون الایکه الغرویه فی الاصول، سبیل الهدایه فی علم الدرایه می باشد.
2. شیخ عبد الحسین تهرانی (معروف به شیخ العراقین، متوفی 1286 ق) او سالها در نجف اشرف تحصیل کرده است.
3. سید زین العابدین طباطبایی حایری (متوفی 1292 ق)

وضعیت اقتصادی دوران تحصیل حاج ملاعلی کنی

دوران تحصیل کنی در نجف و کربلا با فقر و تنگدستی همراه بود و او روزهای سخت و دردآوری را پشت سر نهاد.
سختی و فقر دوران تحصیل، نخستین چیزی است که در حیات علمی شخصیتهای برجسته دینی نمایان است. این درحالی است که آن راست قامتان، تحمل این ناملایمات را شرط رسیدن به کمال دانسته، آن را با جان و دل پذیرا بودند. حاج ملاعلی کنی نیز این مقطع از دوره سازندگی و رشد را نیز با همه تلخی ها سپری کرد.
سید زین العابدین طباطبایی حایری از دوران سخت تحصیل شیخ علی کنی چنین می گوید:
در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیح عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملاعلی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر می بردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هر هفته یک شب به مسجد سهله می رفت و از گوشه و کنار مسجد بدون این که کسی بفهمد نان خشک جمع می کرد و به مدرسه می آورد و گذران هفته را از آنها می کرد.(11)
آشنایی با شیخ انصاری: حاج ملاعلی کنی در این باره چنین می گوید:
حدود بیست سال در کربلا با او دوست و معاصر بودم؛ اثاثیه ای جز یک عمامه نداشت؛ که آن را در شبهای تابستان فرش خویش قرار می داد، هنگامی که از محل سکونت بیرون می رفت آن را عمامه سر خویش می کرد.(12)
در سال 1244 ق طاعون در عراق پدیدار شد(13) و جان هزاران مرد و زن شهر و روستای آن کشور را گرفت. بسیاری از مردم برای در امان ماندن از این بیماری، خانه و کاشانه خود را ترک کردند و به طور موقت به مکانهای امن روی آوردند. علما و طلبه های نجف و کربلا نیز بناچار شهر را ترک کردند و مدتی از درس و تحصیل بازماندند. حاج ملاعلی کنی نیز از آن جمله بود که در طول زمان شیوع این بیماری خارج از حوزه به سر می برد. در این دوران سفری به مکه مکرمه و مدینه منوره انجام داد و در راه بازگشت، به همراه میرزا محمد حسن شیرازی (میرزای بزرگ) به سوی شام آمده، تا بارگاه حضرت زینب - (ع) را زیارت کند و آندو وقتی به حرم مطهر وارد شده از غربت آن مکان بسیار متأثر گردیدند زیرا گرد و غبار زیادی بر آستان مبارک و اطراف ضریح نشسته بود. به سرعت دست به کار شده، به نظافت آنجا پرداختند و با گوشه عبای خویش خاک و خاشاک را از حرم و ضریح مطهر زدودند و آنجا را تمیز کردند. از آنچه بعدها نقل می شود دریافت می شود که این عمل خصوصاً خلوص نیت میرزای بزرگ مورد توجه حضرت ولی عصر (عج) قرار گرفته است.(14)
بعد از دو سال در سال 1246 ق دوباره به نجف مراجعت می کنند. زمانی که او به نجف وارد شد خبر ارتحال استاد فرزانه اش، شریف العلماء مازندرانی - که در اثر ابتلا به طاعون به دیار حق شتافته بود- وی را به غم و سوگ نشاند.

مقام اجتهاد

ملاعلی کنی پس از سالها تلاش و کوشش در راه فراگیری فقه و اصول، که سختی های بسیاری را نیز برای او به دنبال داشت، سرانجام به مقام اجتهاد و استنباط احکام دینی رسید. وی در درس صاحب جواهر نبوغ بسیاری از خود نشان داد و در حوزه علمیه نجف به استواری اندیشه، نفوذ فکر، عمق تحقیق، گستردگی اطلاعات، تسلط بر آرا و نظریات گوناگون، روشنی ذهن و ژرف نگری شهره شد. وی در میان شاگردان صاحب جواهر به چنان مرتبه ای دست یافت که صاحب جواهر بر فراز کرسی درس و در میان صدها شاگرد فقط به اجتهاد وی و 3 شاگرد دیگر خود تصریح کرد.(15)

بازگشت به ایران

هر عالم دینی که مدتی را در حوزه به کسب اصول و مبانی علوم و دانشهای اسلام و تهذیب نفس سپری کند و با شیوه های استنباط دین آشنا شده، بر به کارگیری آن در موضوعات مختلف تسلط یابد، در نهایت با توجه به نیازها، موقعیت ها و ضرورت ها، راهی را که رضای حق و هدایت خلق در آن است بر می گزیند و انجام تکلیف و عمل به وظیفه و مسئولیت را سرلوحه زندگی خویش قرار می دهد: و دو راه پیش روی دارد، ماندن در حوزه و راهنمایی و تدریس برای طلاب و تحقیق و زعامت آن محیط علمی، یا کوچ از حوزه، بازگشت به زادگاه و وطن خویش، زعامت دینی مردم و در کنار آن، تربیت عالمان و مرزبانان دینی.
ملاعلی کنی راه دوم را انتخاب کرد و تکلیف خویش را بازگشت به تهران دید؛ شهری که از موقعیت چشمگیری برخوردار بود و حضور آن عالم وارسته در پایتخت کشور شیعه نشین ایران و مرکز تشیع در جهان بسیار بجا و مناسب بود.
از این رو، بار سفر بربست و پس از خداحافظی از اساتید، یاران و دوستان، حوزه علمیه نجف و کربلا را به قصد ایران وداع گفت.
ملاعلی کنی در سال 1262 ق عراق را ترک گفت و وارد ایران شد. مقصد نخست او مشهد مقدس و زیارت امام رضا (ع) بود، تا از پرتو الهی و معنوی آن امام معصوم توشه ای برگیرد و سپس به فعالیت ها و خدمات دینی بپردازد. او پس از انجام زیارت، راهی تهران و سپس زادگاه خویش شد.(16)
در آن روزگار چهره شهر تهران بسیار زیبا بود، درختان سبز و خرم و جویهای آب روان، منظره خیابانها و کوچه های شهر را فرحبخش ساخته بود. کالسکه ها، یگانه وسیله حمل و نقلی بودند که در محله های دهگانه تهران (ارگ، دولت، حسن آباد، سنگلج، شاه آباد، چالمیدان، بازار، عودلاجان و شهر نو) رفت و آمد می کردند و افرادی از جمعیت 150 هزار نفری آن را جابجا می کردند.(17)
تهران به عنوان مرکز سیاسی کشور، در آن دوره، موقعیت ویژه ای داشت در آن ایام، روزهای پایانی سلطنت محمد شاه قاجار و صدارت میرزا آقاسی سپری می شد، حکومتی که به موجب بی کفایتی زمامداران نالایق آن، انحطاط کشور و نفوذ فوق العاده خارجیان را به دنبال داشت.
حاجی کنی در چنین فضا و شهری اقامت کرد. او نخست در کن دیداری از والدین، اقوام و آشنایان خویش به جا آورد و سپس خود را برای فعالیتهای دینی و علمی و اجتماعی و انجام رسالتی عظیم در تهران مهیا ساخت.(18)

مرجعیت

هر روز که از حضور آیت الله ملاعلی کنی در شهر تهران می گذشت، شناخت مردم از او بیشتر می شد و از آن که مجتهد جامع الشرایطی - که مدت ها در عتبات مقدس و نزد شخصیت های علمی چون صاحب جواهر تحصیل کرده بود- در میانشان است، مباهات کرده، حضور او را نعمتی الهی می دانستند.
مراجعات پی در پی مردم و پرسش های کتبی و شفاهی آنان در قالب استفتاءات شرعی رو به افزایش بود و ملاعلی کنی یگانه محور پاسخ گویی به سؤالات دینی و تنها ملجا رسیدگی به مشکلات مردم به شمار می رفت.(19)
این محبوبیت به مردم تهران محدود نمی شد بلکه گروه زیادی از مردم شهرهای دیگر ایران نیز بر پیروی و تقلید از این فقیه عالی مقام و مرجع بزرگوار افتخار و مباهات می کردند.(20)
به دلیل افزایش مراجعات و وسعت و فزونی مقلدان و بنا به درخواست آنان، سرانجام در سال 1271 ق رساله علمیه آن فقیه برجسته به چاپ رسید. (21) و در دسترس عموم مردم قرار گرفت تا احکام و اعمال و سؤالهای دینی خود را بر اساس فتاوا و مبانی فقهی مجتهد و مرجع تقلید خویش انجام دهند.

تولیت مدرسه مروی

مدرسه مروی در آغاز قرن سیزده هجری به همت محمد حسین خان مروی ساخته، موقوفات زیادی برای آن قرار داده شد. آن مدرسه با حجره های متعدد مسجدی زیبا و کتابخانه ای مناسب، یکی از گرم ترین محافل علمی تهران به شمار می رفت و روزانه ده ها طلبه و عالم دینی در آن به درس، بحث و مطالعه می پرداختند.
در سال 1282 ق ملاعلی کنی تولیت این مدرسه را عهده دار شد. (22) چرا که بر اساس وقفنامه، لازم بود، مجتهد جامع الشرایطی متولی آن باشد - با نظارت و حسن تدبیر او نظم شایان تحسینی بر برنامه های آن محیط معنوی و روحانی حکمفرما گشت.(23)
حاجی کنی موقعیت علمی و جایگاه معنوی دانشمندان دینی را بسیار محترم می شمرد و به هر وسیله ای درصدد دعوت از آنان، به منظور تدریس در مدرسه مروی بود تا بهره جستن از توانائی ها و ذخایر گرانقدر ایشان، زمینه رشد و تربیت دانشجویان علوم دینی را فراهم سازد. معیار او در گزینش استاد، صلاحیت آنان از جنبه علمی و اخلاقی بود. و این عامل مهم، مدرسه مروی را در رأس مدارس علمی تهران و از کارآمدترین آنها قرار داده بود.
هنگامی که آیت الله میرزا ابوالقاسم کلانتری - نویسنده کتاب مطارح الانظار (در علم اصول) - از نجف به تهران مهاجرت کرد حاجی بی درنگ و با اصرار فراوان مسند تدریس علوم حوزوی را در مدرسه مروی به عهده او گذاشت و دانشجویان علوم دینی را به شرکت در درس او ترغیب ساخت.(24)
نمونه ذیل نشان از دقت نظر ملاعلی کنی در شناسایی افراد با صلاحیت و استفاده بهینه از توانائی های نهفته آنان می باشد:
آیت الله سید عبدالکریم لاهیجی (متوفی 1323ق) مدتی در درس آیت الله کنی شرکت کرد. چون به مراتب فضل و دانش او آگاهی یافت، بی درنگ او را بر بالای مجلس نشاند و سپس تدریس در مدرسه مروی را به او سپرد و پس از آن او را داماد خویش گرداند. (25)
ملاعلی کنی دارای دانش و معرفت بالایی بود؛ علمی که ثمره حضور او در حوزه های علمیه نجف و کربلا و تلاش، فکر و اندیشه اش بود و شب زنده داری، مناجات و راز و نیازها با معبودش نیز او را وارسته و تهذیب نموده بود و رویکرد اجتماعی و سیاسی اش از او شخصیتی جامع ساخته بود.
کنی با بهره جستن از این ذخیره پربها، تربیت شاگردان را یکی از اهداف اساسی خود قرار داد و به برپایی درس فقه و اصول و دیگر رشته های علوم اسلامی اقدام ورزید. حضور ده ها روحانی و طلبه بافضل و کوشا در جلسه درس او، ارتقای رتبه و نیل به درجات بالای علمی را برای آنان به دنبال داشت.
محمد حسن خان اعتمادالسلطنه می نویسد:
حاجی مولی علی مجتهد کنی از عظمای علمای اسلام است. به عزت نفس و مناعت جانب از ابناء جنس امتیاز داشت، اهل دیوان وی را رئیس المجتهدین می نوشتند و حق تعالی آن عالم عامل و فقیه کامل را به فرط ثروت و طول عمر و نفاذ امر اختصاص بخشیده بود. اکثر علما و روسای تهران به تربیت و ترویج او اعتبار یافتند و به مدارج و مقامات رسیدند. (26)

شاگردان (27)

1. شیخ موسی شراره عاملی (1265 - 1306 ق)، از روستاهای لبنان بود که پس از دروس مقدماتی برای تحصیل سطوح بالاتر به نجف مهاجرت کرده بود.
آثار تألیفی او عبارت اند از: « ارجوزه فی اصول الفقه»، «ارجوزه فی المواریث»؛ «رساله فی تهذیب النفس» و «رساله فی اصول الدین». (28)
2. شیخ محمد باقر نجم آبادی(متوفی 1347 ق.) که تحصیلات تکمیلی خود را در نجف ادامه داده و به تهران برگشت.
کتابی به نام «رساله المشتق» از او به یادگار مانده است. (29)
3. شیخ اسدالله تهرانی (متوفی 1352 ق)
4. سید محمود حیاط شاهی(30)
5. سید محمد لواسانی(31)
6. سید محمد مرعشی، (32) ایشان تقریرات درس استاد را در یک جلد نگاشته است.(33)
7. مولی محمد علی خوانساری.(34)
8. ملا محمد تقی سنجانی.(35)
9. میرزا حسین نایب الصدر (متوفی 1326 ق) و کتابی به نام شجره نامه (سادات) خاتون آبادی نوشته است.
10. شیخ محمد حسین گرگانی (متوفی 1353 ق)
آثار ارزنده ای از او به یادگار مانده است که برخی از آنها عبارتند از: « ابداع البدایع»، «الانتصاف»، « مقصد الطالب»، « ساز و آهنگ باستان»، « نصره الاسلام»، «نور الحدقه»، « شرح الایساغوجی»، «منظومه الاصول»، « لطائف الحکم»، «المقامات العشر» و «الدرالیتیم».(36)
11. شیخ حسین بافقی (متوفی 1313 ق)
از یاران نزدیک ملاعلی کنی بود که از طرف ایشان تولیت برخی از اوقاف عمومی را به عهده داشت. (37)

آثار علمی و تألیفات ملاعلی کنی

آیت الله کنی در دوره تحصیل و زعامت، با بهره جستن از اوقات و لحظات خویش، کتاب های ارزنده ای در موضوعات مختلفی چون فقه، اصول رجال و حدیث تألیف کرد.
1. «ارشادالامه»: این کتاب رساله احکام- به زبان فارسی - و حاوی مسائلی در زمینه طهارت و نماز و بعضی از مسائل معاملات می باشد؛ که در تهران چاپ شده است.(38)
2. «ایضاح المشتبهات»: موضوع کتاب تفسیر و بیان مفاهیم کلمات مشکل قرآن کریم است.(39)
3. «تحقیق الدلائل فی شرح تلخیص المسائل»: این مجموعه عظیم و ارزنده که از جمله آثار فقه استدلالی شیعه است. شرح برخی از مباحث کتاب تلخیص المسائل - اثر خود مؤلف - می باشد. (40) ابواب و مباحث مستقل این مجموعه عبارت اند از:
الف) کتاب البیع، ب) کتاب الخیارات، ج) کتاب القضا، د) کتاب الشهادات(41)، آقا بزرگ تهرانی درباره چهار کتاب فوق می نویسد:
این کتاب به اتفاق تمام فقها و علما؛ دقیق تر و متین تر از جواهر الکلام و مشحون از تحقیقات است. و در سراسر آن ریزه کاریها و موشکافی هایی که اندیشه هیچ فقیهی به سوی آن راه نمی پوید، به چشم می خورد.(42)
هـ) کتاب الطهاره، و) کتاب الصلاه
4. «تلخیص المسائل»: این کتاب فقهی بوده و «تحقیق الدلائل» شرح برخی از ابواب و مباحث آن است.(43)
5. «توضیح المقال فی علم الدرایه و الرجال» این اثر با یک مقدمه، سه باب و یک خاتمه پیرامون علم رجال، در سال 1262 ق تألیف شده است.
وی در انتهای کتاب، نام 60 تن از علمایی را که در علم رجال و درایه دارای اثر می باشند، برشمرده است.
کتاب نامبرده به ضمیمه کتاب منتهی المقال (ابوعلی حائری) چاپ گردیده است. همچنین در سال 1300 ق با اضافه شدن نام 60 تن دیگر از دانشمندان و متخصصان این رشته، بار دیگر با همان نام چاپ شد.(44)
6. «حاشیه بر جواهر»: اثر مزبور، حاشیه مختصری بر کتاب جواهرالکلام (شیخ محمد حسن نجفی) و موضوع فقه استدلالی است.(45)
7. «حاشیه بر قواعد»: این اثر فقهی، حاشیه ای بر کتاب قواعد الاحکام (نوشته علامه حلی) است.(46)
8. «رساله در استصحاب »از مباحث علم اصول
9. «رساله در اوامر و نواهی» از مباحث علم اصول
10. رساله در مفاهیم (از مباحث علم اصول)
حاجی سه رساله اصولی فوق را در سال 1244 ق نگاشته است.(47)
11. مواعظ حسنه(48)

اقتدار و نفوذ کلام آیت الله ملاعلی کنی

آیت الله کنی در قلب همگان جای داشت، علاقه و محبت درونی مردم به این پیشوای سترگ در تمام مراحل آشکار بود. آنها با چشم خود ساده زیستی و دوری از تجمل دنیا را در محیط زندگی او - با وجود بهره مندی از امکانات مادی مشاهده می کردند و بر پیروی از آن مرجع عشق می ورزیدند. این ارتباط نزدیک و صمیمی، رهبر دینی را مقتدر و کلامش را در اعتلای اسلام نافذ ساخته بود.
وی که از مراجع و علمای پر نفوذ تهران و مقارن با حکومت ناصرالدین قاجار زندگی می کرد، از قدرتی عجیب و موهبتی عظیم و الهی برخوردار بود. از سطوت و قدرت و موقعیت ارزشمند او سلاطین قاجار و امرا در هراس بودند. واقعیت این است که در آن عصر که روزگار نابسامان اجتماعی و سیاسی و دوره ظلم و اجحاف دولتیان و یاغیان از طرفی و بی پناهی مردم از طرف دیگر بود و همواره مردم با غارتگری های مأموران دولتی، رشوه خواری، اخاذی و تجاوز به نوامیس مردم از سوی حکام و والیان و گردنکشان روبرو بودند، دیوان عدالت و ملجأ و مأمنی به غیر از بیوت علما برای مردم وجود نداشت و علمایی نظیر ملاعلی کنی و محمد باقر شفتی و برخی دیگر در مقابل دستگاه عریض و طویل امرا و حکام می ایستادند و تنها ملجأ و پناه مردم بودند.
میرزا محمد مهدی لکهنوی می نویسد:
اینک حکم محکم ایشان مشابهت دارد. از سلطان و شاهزادگان و امرا کسی را جرأت آن نیست که بی اذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بی مشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید. امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف می بودند و شاه مذکور مکرر به خانه اش به جهت ملاقات می آمد.(49)
اولین سفیر آمریکا در ایران، در خاطرات خود چنین می نویسد:
....حکام شرع ملا یا مجتهد نامیده می شوند که بزرگترین مجتهدهای حالیه که به منزله رئیس عدالتخانه حالیه ممالک فرنگ است، حاجی ملاعلی کنی است... حاجی ملاعلی شخص مسنی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد، اگرچه املاک او زیاد است، مع هدا نمی خواهد جلال و ظاهرسازی به خرج دهد. وقتی در کوچه ای راه می رود بر قاطر سفیدی سوار می شود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوی او ازدحام می کنند مثل اینکه وجودی ملکوتی است، اگر یک کلمه بگوید می تواند اعلی حضرت شاه را از سلطنت خلع کند.
وقتی به نزد اعلی حضرت شاه می آید پادشاه به جهت احترام او قیام تمام به عمل می آورد.
سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول می کشیدند به من گفتند که اگرچه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شده ایم، اما اگر حاجی ملاعلی امر کند همه شما را می کشیم.
شخصی که اکنون دارای چنین اقتدار فوق العاده ای است پیرمرد ملایم و خوش حالتی است و به واسطه تجربه ای که در امور دارد می داند باید از اعمال خشونت حذر نمود. ولی باید دانست که در ایران هر اصلاح و نظمی را که بخواهند مجری سازند باید اول به لحاظ حاجی ملاعلی برسد. در امور متعارف حکم مجتهدی از مجتهدهای متوسط جاری است، ولی در امور مهم باید مسئله را به لحاظ حاجی ملاعلی برسانند، یا تفصیلات را شفاهاً به عرض او می رسانند، یا سؤال می کنند. اگر فرضاً چنین اتفاقی رخ دهد عقیده شما چیست؟ حاجی ملاعلی مسئله شرعی آن را ذکر کرده، یا از کتب فقهی دلیل اقامه نموده و فتوای خود را می دهد، و حکم را در حاشیه عریضه راجع به آن مسئله به دست خود نوشته و مهر می کند و مسئله بدین وضع ختم می شود.(50)
بسیاری از مورخان تاریخ معاصر ایران بر این نکته اتفاق نظر دارند که ناصرالدین شاه قاجار از عظمت و نفوذ حاج ملاعلی کنی فوق العاده بیم و ملاحظه داشت. آنها نوشته اند: روزی ناصرالدین شاه به مقصد شکار به همراه اطرافیانش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از دور نگاهی به پایتخت کرد و در فکر فرو رفت. پس از آن درنگ از شکار منصرف شده و به تهران بازگشت. یکی از درباریان سبب انصراف شاه را جویا شد؛ شاه در پاسخ گفت: چون از دروازه بیرون رفتم، نگاهم به شهر افتاد، این فکر را کردم که اگر حاجی ملاعلی کنی امر نماید دروازه را به روی من ببندند و باز نکنند من چه خواهم کرد؟ از این رو ترس و وحشت مرا فراگرفت و گفتم برگشتن بهتر است! (51)
هم چنین منقول است که ناصرالدین شاه یک وقت به این فکر افتاد که مسجد کوچکی را که در کنار کاخ بزرگ شمس العماره بود به کاخ خود ملحق کند و به جای آن در جای دیگری از تهران مسجد بزرگی بسازد، اما از مخالفت علمای طراز اول می ترسید. او برای جلب نظر مجتهد نامی آن زمان حاج ملاعلی کنی نامه ای به ایشان نوشت و تصمیم خود را اظهار داشت. آیه الله ملاعلی کنی در جواب شاه نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم: الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل...ناصرالدین شاه وقتی این پاسخ کوبنده و قاطع را دریافت کرد از تصمیم خویش منصرف شد.(52)
حاجی با این اقدام سریع؛ حفظ قداست و احترام مکان های مقدسی چون مساجد را به شاه گوشزد کرد و او را از تعدی و تجاوز به این اماکن - به هر بهانه ای - برحذر داشت. آن بزرگوار خوب می دانست که یک قدم عقب نشینی در این قبیل مسائل، دو قدم پیشروی ستم پیشه ای چون شاه قاجار را به دنبال خواهد داشت.
روزی شاه از ملاعلی می پرسد که بر اساس حدیث شریف «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل»، (یعنی علمای امت من از پیامبران قوم بنی اسرائیل برترند)، شما باید لااقل همان کارهایی را بکنید که آن پیامبران می کردند، مثلاً آیا شما می توانید مانند حضرت موسی عصایی را اژدها کنید؟!
حاجی بدون تأمل و درنگ در پاسخ می گوید: آری، اگر شما ادعای خدایی کنید، ما هم عصا را اژدها خواهیم کرد!(53)

موضع گیری های سیاسی آیت الله ملاعلی کنی

حکومت یک صدوپنجاه ساله سلسله قاجار، مشکلات، عقب ماندگی ها و مفاسد فراوانی را برای مردم ایران به همراه داشت و کشور در این دوران در سراشیبی انحطاط قرار گرفت. دراین میان حکومت پنجاه ساله ناصرالدین شاه با توجه به نفوذ جریانات غربگرا در دام رقابت دولت های بیگانه ای چون انگلیس و روس نیز قرار گرفت و با اعطای امتیازات فراوان، مملکت را به ورطه نابودی کشاند و اگر بیداری عالمان اسلامی اصیل و فریاد پیشوایان روشن ضمیر در مقابل اقدامات نابخردانه و خانمانسوز دولتمردان ناصری نبود، بی شک امروز خسارت های بیشتری به ایران و مردم مسلمان شاهد بودیم.
عالمان دینی به مثابه یگانه ملجا و پناه مردم، به دفاع از حقوق آنان برخاستند و با ارشاد و نصیحت دولتمردان و در صورت نیاز با قاطعیت، سنگر مقابله با استبداد داخلی را گرمی بخشیدند. آیت الله العظمی حاج ملاعلی کنی از جمله پیشوایان شجاع و هوشیاری بود که در این مقطع از تاریخ ملت ایران، به خوبی درخشید و بر افتخارات علما و مراجع اسلامی افزود. در این بخش به نمونه های درخشانی از درایت، شجاعت و غیرت دینی و احساس مسئولیت ملاعلی کنی در برخورد با عملکرد ناصرالدین شاه و درباریان می پردازیم.

موضع گیری در برابر ناصرالدین شاه

بسیاری از مورخان تاریخ معاصر ایران بر این نکته اشاره دارند که ناصرالدین شاه از عظمت و نفوذ حاجی فوق العاده بیم و ملاحظه داشت و لذا بارها به خانه او رفت و آمد می کرد.(54) این امر حاکی از قدرت معنوی، نفوذ کلام پیوند با مردم و شجاعت آن مرجع دینی است؛ عالمی که با تحقیر و شکستن قدرت پوشالی و پر نخوت کارگزاران ظالم، پشتوانه حمایت خویش را بر مردم مستضعف گسترده بود و در دفاع از اسلام، ملت و کشور دوران خود را سپری کرد.
میرزا محمد مهدی لکهنوی می نویسد:
اینک حکم محکم ایشان مشابهت ندارد. از سلطان و شاهزادگان و امرا کسی را جرأت آن نیست که بی اذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بی مشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید...امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف می بودند و شاه مذکور مکرر به خانه اش به جهت ملاقات می آمد(55)
اعتمادالسلطنه درباره ی رؤیت هلال ماه شوال 1301 ق چنین می نویسد:
امروز به یقین اول ماه بود. با وجودی که در دو سه تقویم نوشته بود امروز غره(اول ماه) است و تلگراف از تبریز و عراق و قم و قزوین رسید که رؤیت هلال شد، باز شاه محض التفات حاجی ملاعلی کنی مجتهد، به او تلگراف فرمودند که تکلیف چیست؟ حاج مجتهد هم (با توجه به مبانی فقهی خویش) جواب عرض کرده بودند که باید در افق تهران رؤیت شود، آن وقت افطار کنند.(56)
عملکرد مغایر با دین و همکاری و ارادت ذلت بار با بیگانگانی چون روس و انگلیس؛ از شاه چهره منفی و خائنی ساخته بود؛ بدان حد که حاجی درباره ی او می گفت: «او ناصرالدین (یاری کننده دین) نیست، بلکه ناصرالکفر است.»(57)
روزی نایب السلطنه کامران میرزا- پسر ناصرالدین شاه و وزیر جنگ و حاکم تهران - برای انجام کاری در منزل حاج ملاعلی کنی حضور یافت: در ضمن صحبت، حاجی با عذرخواهی فرمود: «خیلی ببخشید، من پایم درد می کند و ناچارم آن را دراز کنم!»
کامران میرزا که مردی خودخواه و خودپسند بود، احساس کرد ملاعلی کنی قصد بی احترامی به او را دارد و برای اینکه تلافی کرده باشد، گفت: « اتفاقاً بنده هم پایم درد می کند و اجازه می خواهم آن را دراز کنم.»
آیت الله کنی با فراست و هوشیاری تمام، متوجه منظور نایب السطنه شد و برای آنکه او را خوب ادب کرده باشد فرمود: « من اگر ناچارم پاپم را دراز کنم، علتش این است که دستم را کوتاه کردم، ولی فکر نمی کنم شما در وضعی باشید که لازم باشد پایتان را دراز کنید.» (58)

دفاع از عالمان دین

مشهور است که آیت الله شیخ جواد رشتی- شاگرد میرزای شیرازی - از کسانی بود که در انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر بسیار تلاش می کرد و از هیچ کس واهمه نداشت و بی پروا به وظیفه دینی خویش عمل می نمود.
ناصرالدین شاه زمانی او را به همین علت از رشت به تهران طلبید تا به خیال خود مجازاتش کند همین که حاج ملاعلی کنی از موضوع باخبر شد، به سرعت از شیخ جواد رشتی تجلیل فراوانی به عمل آورد.
برخورد حاجی به گونه ای بود که شاه مجبور شد از شیخ جواد عذرخواهی کند و او را با کمال احترام به رشت بازگرداند.(59)
ناصرالدین شاه در پی سخن چینی درباریان و آشفته شدن ذهنش نسبت به علما، آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی را از بروجرد به تهران احضار کرد تا از ایشان بازجویی به عمل آورد.
آیت الله کنی به محض اطلاع از ماجرا، بی درنگ دست به کار شد. حاجی هر چند که در برخی از مسائل با آیت الله سید محمد سنگلجی طباطبایی (مجتهد معروف تهران) اختلاف نظر داشت، لیکن برای خنثی ساختن فعالیت شاه، صبحگاهان، پس از اداء نماز به تنهایی به منزل سید رفت و به ایشان چنین فرمود:
شاه میرزا محمود بروجردی را به مرکز طلبیده، ایشان را نیز تا کهریزک آورده است، اکنون من برای استقبال و دیدار او به حضرت عبدالعظیم می روم شما خود دانید.
آیت الله سنگلجی طباطبایی هم بی درنگ به سوی ری حرکت کرد. خبر حرکت دو مجتهد برجسته و مشهور و بانفوذ پایتخت، در تهران شایع شد و مردم پس از اطلاع از ماجرا، مغازه های خود را تعطیل کرده، با صلوات و دعا به سوی شهر ری به راه افتادند، سیل عظیم جمعیت و خروش آنان، کاخ گلستان - محل استقرار ناصرالدین شاه - را به لرزه درآورد. شاه با تعجب آمیخته با ترس، انگیزه سر و صدای مردم را از صدراعظم جویا شد و او نیز احضار میرزا محمود بروجردی و رفتن آیت الله کنی و آیت الله سنگلجی برای استقبال از او را یادآور شد.
ناصرالدین شاه پس از شنیدن این خبر، بسیار مضطرب شد و به صدراعظم گفت: به اتفاق همه وزرا به حضرت عبدالعظیم (ع) رفته، سلام مرا به میرزا محمود بروجردی برسان و خواسته های ایشان را گوش ده و در انجام آن نهایت کوشش و سعی را بنما و سپس ایشان را با احترام به بروجرد بازگردان.(60)
حاجی در این ماجرا دست وحدت با مجتهد دیگر تهران را فشرد و با ایجاد و استفاده از این هماهنگی، اقدام ناشایست و ظالمانه شاه را خنثی ساخت.

واکنش آیت الله ملاعلی کنی در مقابل فراماسونری

فرماسونری نهادی که پا به پای استعمار در کشورهای زرخیز شرقی - به خصوص ایران- نفوذ کرد و با پرورش عناصر مرموز داخلی، زمینه استثمار و غارت ملت ها را برای استعمارگرانی چون انگلیس فراهم ساخت و ضمن تحقیر تمدن و فرهنگ کشورهای استعمار شده، فرهنگ منحط غرب را در میان آنان ترویج کرد و عقب ماندگی را برایشان به یادگار نهاد.
تشکیلات فراماسونری در ایران از نخستین پیامدهای موج غرب گرایی و روشنفکری در ایران بود که به وسیله روشنفکران غرب زده برای مقابله با اسلام و روحانیت پدید آمد و ملکم خان در سال 1237 نخستین سازمان فراماسونری در ایران را به نام فراموشخانه بنیاد کرد و گفته شده است که او هم سویی و هم نوایی ناصرالدین شاه را برای این کار نیز به دست آورد.
با پدید آمدن فراموشخانه، علمای دینی متعهد، به پا خاستند و بر ضد آن به افشاگری و مبارزه دست زدند و جنبش ضد فراماسونری در ایران را هدایت کردند. رهبر این خیزش، مرجع بزرگوار و مجتهد با نفوذ، آیت الله حاج ملاعلی کنی بود.
حاجی از ابتدا با قاطعیت به مقابله با این بنیاد استعماری پرداخت. او در نامه ای خطاب به ناصرالدین شاه، خطر ملکم و افکار انحرافی فراموشخانه او را گوشزد کرد. حاجی در آن نامه می نویسد:
عرض می شود اگر علمای اعلام در مسائل دولتیه - خدای نخواسته - مشاهده فرمائید و به خاکپای مبارک بر حسب رضای آقا، محذوم عرض کنند، فضولی نکرده بلکه فضول باید کسی باشد که این را فضول بنماید.
بر علما و غیرعلما لازم است عرض کنند، پسند خاطر مبارک شود یا نشود، در مقام اصلاح آن برآیند یا نیایند، بناء علی ذلک همه ما دعاگویان بلکه عموم اهل ایمان عرض می کنیم که شخص میرزا ملکم خان را ما دشمن دین و دولت دانسته ایم و به هیچ وجه صلاحیت وکالت از دولت و سلطنت و انتظام ملک و مملکت ندارد که به خطاب و لقب نظام الملکی مخاطب و ملقب است و هرکس باعث این امر شده است، خیانت کلی به دین و دولت نموده است که چنین دشمن جانی را مداخله در کارهای بزرگ دولت داده است. مدت زمانی نگذشته که در دارالخلافه ابزار شعبده های زیاد نموده و مجلس فراموشی ترتیب داده بود و به تزویر و شعبده در خیال تصاحب ملک و دولت و اضمحلال مذهب و ملت بود و الزام مواسات و یک جهتی و هم عهدی که هریک در پای دیگر در مقام تمام مال و جان بایستد و تا یکی آوازی برآورد همه حاضر و ناظر باشند و در وقت اجرای شروط و فرصت و جمیع اسباب نهضت و حرکت، همگی یک دفعه حمله ور شود و بر غیر هرکه باشد بتازد و هرچه بخواهند بگیرند و ببرند. گویا از خاطره مبارک نرفته باشد حاصل گزارشات فراموشخانه و نتیجه محتمله بلکه مطمئنه آن... بر دفع و اخراج ایشان شرف صدور یافت...(61)
آیت الله کنی در اقدام شجاعانه دیگری، به دلیل دین ستیزی ماسون ها حکم به تکفیر آنان داد، دستور حمله به مرکز ماسون ها را داد و مردم مسلمان نیز به دستور ایشان، فراموشخانه - آن مرکز استعماری - را با شور و هیجان به آتش کشیدند(62) و شاه را وادار به تعطیل و انحلال آن لانه فساد کردند.(63)
به موجب سیطره و نفوذ نویسندگان ماسونی در تدوین و تحلیل نادرست رویدادهای تاریخی، به نوعی تلاش در پی از یاد رفتن نام حاجی کنی که سمبل عالمان متعهد و هوشیار بود، به چشم می خورد؛ تا به گونه ای نقش جنبش علماء بر ضد فراماسونگری در ایران را نادیده انگاشته، برچیده شدن بساط فراموشخانه را به ناصرالدین شاه نسبت دهند. با این وجود، در برخی از منابع و کتب تاریخی، مطالب مختصر و گذرایی یافت می گردد که از نقش علما یاد کرده است. نمونه ذیل از آن جمله است:
چهل و پنج سال قبل، بل بیشتر، در سنه هزار و دوست و هفتاد و هفت (هجری قمری) میرزا ملکم خان در تهران فراموشخانه بنا کرده بود...تا اینکه علمای عظام تهران متفقاً به مقام منع و تکفیر برآمدند و با هیأت اجتماع، مدرسه و فراموشخانه را خراب کرده، آتش زدند و با خاک یکسان نمودند و اساس را برچیدند.(64)

مبارزه آیت الله ملاعلی با امتیاز رویتر

آیت الله حاج ملاعلی کنی در مقابل روابط خارجی شاهان قاجار بسیار حساس بود و از نقش دو قدرت روس و انگلیس در اغفال یا تطمیع شاه و کارگزاران او به منظور غارت ثروت ملی آگاه بود. هرگاه بر اساس امضای قرارداد یا اعطای امتیازی، استقلال و حاکمیت ملت به خطر می افتاد، موضع اعتراض آمیز، از مهم ترین و کاری ترین اهرم های فشاری بود که تزلزل و الغای آن سندهای ننگین فروش ایران به اجانب را در پی داشت. برخورد و مقابله حاجی با امتیاز رویتر از این نمونه است.
در هیجدهم جمادی الثانی 1289 (25 ژوئیه 1872) قراردادی در تهران میان ناصرالدین شاه قاجار و نماینده رویتر به امضا رسید که در صورت اجرا، تسلط کامل اقتصادی و به دنبال آن تسلط سیاسی انگلستان بر سرتاسر ایران برقرار می شد.
این امتیاز که کشور را در اندک زمانی تحت استعمار بریتانیا قرار می داد، از نمونه های فوق العاده ای بود که می توان آن را کودتای اقتصادی نامید. چرا که بر پایه آن تمام ثروت و منابع طبیعی و اقتصادی کشور به طور کامل در اختیار یک سرمایه دار خارجی گذاشته می شد.(65)
در این قرارداد، هر چند اعطای امتیاز با اجازه امضای ناصرالدین شاه صورت پذیرفت لیکن کارگردانان اصلی و بانیان پشت پرده، میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی (مشیرالدوله) و میرزا ملکم خان ناظم الدوله بودند.
میرزا حسین خان سپهسالار، که در سال 1288 ق به صدراعظمی منصوب گردید، در پی تحقق اهداف بیگانگان تلاش و فعالیت می کرد.(66) البته توجیه او پرداخت غرامت جنگ به روسیه و نیز تأمین هزینه سفر ناصرالدین شاه به اروپا بود.
مشیرالدوله در دوره صدارت خویش، همکاری نزدیک با انگلیس ها را به اوج رساند و تا آن جا پیش رفت که سرنوشت ایران را دربست در اختیار آن استعمارگران غارتگر قرار داد، زیرا ترقی و پیشرفت ایران را در این همکاری ها (!) می دانست. اعطای امتیاز رویتر نیز از این نمونه است؛ امتیازی که بدون هیچ گونه فشار خارجی فقط بنا به اصرار سپهسالار به تصویب رسید و کلیه منابع طبیعی یک ملت فقیر، به یک سرمایه دار یهودی واگذار شد. و به دلیل این خوش خدمتی، رشوه کلانی (به مبلغ پنجاه هزار لیره) از سوی امتیاز گیرنده به او رسید و به انبوه ثروتش افزوده شد و بدنامی و خیانت را در صفحات تاریخ از خود به جای نهاد.
اطرافیان شاه نیز اغلب افراد بی تجربه و نادان بودند؛ عده ای از این رجال حریص کوته بین دربار که بر این باور بودند، امتیاز رویتر آن ها را ثروتمند و ایران را آباد خواهد کرد! مأمور تحقیق و بررسی قرارداد شدند، تا پس از آن، نظر خویش را اعلام کنند. آن هیأت که مبالغ کلانی از رویتر رشوه گرفته بودند، در گزارش خود به شاه چنین متذکر شدند:
به جهت ساختن راه آهن در ایران، فعلاً پنجاه کرور پول نقد لازم داریم...الان یک کمپانی پیدا شده که می خواهد این پنجاه کرور را از برای ما خرج کند آیا در برابر این پنجاه کرور چه باید کرد.. آن چه به عقل فدویان رسید... همه را مشخص کرده ایم...آن چه داده ایم منحصراً عبارت از بعضی مواد مماطله است که تاکنون هیچ نفعی از برای دولت نداشته اند، اکنون انجام این مطلب بزرگ منوط به یک اشاره شاهنشاهی است که هرگاه اسم مبارک همایون خود را بر این امتیازنامه مرقوم فرمایید به همین گردش قلم بیش از جمع خدماتی که سلاطین در این چند هزار سال به ملت کرده اند به این آب و خاک و ملت، مرحمت و احسان فرموده اند(!). (67)
ناصرالدین شاه هم از اعطای این امتیاز بسیار خوشبین بود و از لحن نامه هایی که در این مدت به صدراعظم خود نوشته، شعف بی خردانه اش به وضوح هویداست. به نامه ذیل که از عجله توأم با «ترس از به هم خوردن قرارداد» حکایت دارد، توجه کنید:
جناب صدراعظم، ان شاء الله تعالی اگر این کار را خوب انجام بدهید خدمتی به دین و دولت کرده اید که مافوق ندارد (!) اما بسیار می ترسم آن اشخاصی که با این امتیاز مخالف اند - چه از داخل و چه از خارج - سرانجام عقیده کوت (نماینده تام الاختیار رویتر) را به هم بزنند و او را از این معامله منصرف سازند (این مردم را من خوب شناخته ام؛ در این چند روزه باید خیلی مواظب کوت باشید که با مردم ایرانی و فرنگی کمتر آمیزش کند.
تلگراف رویتر هم هر وقت برسد فوراً به عرض برسانید، خیلی مواظب باشید که کوت را نترسانند. بر پدر خائن لعنت.(68)

مفاد امتیاز ننگین رویتر

سرانجام قرارداد رویتر در ییلاق لار به امضای ناصرالدین شاه وهمه رجالی که در مذاکره امتیاز شرکت داشتند، رسید.(69)
به موجب این امتیاز تأسیس راه آهن از دریای خزر تا خلیج فارس علاوه بر حق تصرف مجانی کلیه زمین های واقع در مسیر، دایر کردن تراموای شهری، بهره برداری از همه معادن، از جمله زغال سنگ، نفت و آهن و سرب، بهره برداری از جنگلهای ملی در سراسر مملکت و وصول انحصاری حقوق گمرکی و به طور خلاصه کلیه منابع ثروت ملی ایران به رویتر واگذار شد.(70)
مدت قرارداد هفتاد سال و متن آن شامل 24 ماده بود. به موجب ماده اول؛ دولت علیه ایران به رویتر اجازه و اختیار تام می داد که در فرنگستان به هر اسم و هر شرایطی که خود مشخص نماید، یک یا چند کمپانی تجارتی، برای اقدام به کارهای مفیدی که در امتیازنامه ذکر شده، تأسیس نماید.
الف) امتیاز انحصاری ایجاد راه آهن سرتاسری ایران از دریای خزر به خلیج فارس با حق تأسیس شعبه فرعی در داخل و اجازه وصل راه آهن سراسری به راه آهن های خارجی سهم دولت 20% از منافع راه آهن.
ب) واگذاری اراضی خالصه مورد احتیاج رویتر به صورت مجانی.
ج) استفاده از مصالح مورد نیاز از قبیل سنگ و خاک و غیره به صورت مجانی.
د) حق استخراج کلیه معادن ایران (نفت، زغال سنگ، آهن، سرب و مس) و هر معدن دیگر که خود کمپانی مایل به استخراج آن باشد به استثنای معادن طلا و فیروزه و سایر جواهرات سهم دولت 15%.
هـ) حق استفاده مطلق از جنگل های طبیعی ایران به هر نحو و به هر ترتیب که شرکت رویتر صلاح بداند. کمپانی مجاز بود درختان این جنگل ها را برای به کار بردن و ساختمان راه آهن سراسری قطع کند.
و) دولت به گیرندگان این امتیاز حق انحصاری می داد که در طول مدت امتیاز در سرتاسر ایران برای تغییر مسیر رودخانه ها و انحراف آنها به سایر نقاط کشور و همچنین برای ساخت سدها و دریاچه های مصنوعی کندن چاه عمیق ایجاد کانال های مصنوعی به هر نحو و هر قیمتی که صلاح بدانند اقدام کنند زمین هایی که در نتیجه این تأسیسات آباد می شد و همچنین سود حاصل از فروش آنها به زارعان ایرانی جملگی به شرکت رویتر تعلق می گرفت، سهم دولت 15%.
ز) دولت تحت این قرارداد تعهد می کند جمع آوری کلیه درآمدهای گمرکی ایران را به مدت 25 سال به رویتر واگذار کند سهم دولت 60%.
ح) در صورتی که دولت تصمیم می گرفت امتیاز تأسیس بانک ملی را در ایران به یک نفر خارجی واگذار کند این حق بر اساس قرارداد به شخص رویتر تعلق می گرفت.
ط) دولت متعهد می شد برای هر نوع کارها و اقدامات عمرانی از قبیل احداث راههای شوسه ایجاد چاپارخانه (پست خانه)؛ تأسیس خطوط تلگرافی ایجاد کارخانه های آهن سازی و ذوب آهن، نصب چراغ های گاز، سنگ فرش کردن کوچه ها و خیابانها و تزیین پایتخت، حق اولویت مطلق را به رویتر قائل گردد.(71)
روز بعد از امضای قرارداد، «کوت» متن کامل آن را به لندن مخابره کرد. وقتی این تلگرام به دست رویتر رسید فوق العاده مسرور گردید و سند خرید ثروت ملی ایرانیان را به اربابان انگلیسی خویش نشان داد.
بارون رویتر برای انعقاد قرارداد بسیاری از سران را تطمیع نموده بود. اعتماد السطنه درباره توزیع پول ها و رشوه ها می گوید:
مبلغ پنجاه هزار لیره به صدراعظم (میرزا حسین خان مشیرالدوله) و در همین حدودها به ملکم خان ناظم الدوله، بیست هزار لیره به حاج محسن خان معین الملک، بیست هزار لیره به منیرالدوله، مبلغی به اقبال الملک و دیگران رسید و خلاصه کلام اینکه برای اخذ این امتیاز، بارون رویتر قریب دویست هزار لیره به رجال ایرانی رشوه داد.(72)

غربی ها و امتیاز رویتر

مفاد امتیازنامه رویتر آن چنان آکنده از بی کفایتی دولتمردان ایرانی در عصر قاجار بود که اروپاییان را در حیرت و شگفتی فرو برد.
سیاستمداران غرب از آن قرارداد به گونه ای یاد کرده اند که به واقع برای هر غیرتمند مایه شرم است.
لرد کرزن، امتیاز رویتر را چنین توصیف می کند:
کامل ترین و غیرعادی ترین تسلیم تمام منابع صنعتی یک دولت به دست خارجی که شاید بتوان در خواب دید و در تاریخ کمتر نظیری دارد... (73) موقعی که متن این قرارداد منتشر گردید، نفس اروپا از حیرت بند آمد، زیرا تا آخر تاریخ در صحنه معاملات بین المللی چنین امری سابقه نداشت که پادشاهی تمام ثروت های زمینی، زیر زمینی و کلیه منابع طبیعی و پولی و اقتصادی کشورش را بدین سان مفت و دربست در اختیار یک سرمایه دار خارجی گذاشته باشد...(74)
تی یر سیاستمدار فرانسوی می نویسد: «برای شاه، جز هوا، چیزی باقی نگذاشته اند!». (75)
پیر کارلو ترنزیوا (ایتالیایی) می گوید:
انگلستان با گرفتن امتیاز مشهور رویتر، تسلط اقتصادی خود را بر سرتاسر ایران برقرار ساخت. این امتیاز از نمودهای فوق العاده در این زمینه بود که می توان به آن دست یافت.(76)
گراهام استوری، نویسنده انگلیسی می گوید:
به موجب این امتیاز، به رویتر اجازه داده شده که تمام منابع اقتصادی ایران و اکثر افراد آن در هفتاد سال، حکومت واقعی کند و همچنین این امتیاز بود که دروازه های کشور ایران را به روی دنیای غرب گشود.(77)
سر هنری رالینسون، می نویسد:
این امتیاز، مقدرات ایران را با انگلیسی ها توأم نمود و پس از این، ایران با دست انگلیسی ها به طرف شاهراه ترقی سوق داده خواهد شد. وقتی که این امتیاز به طبع رسید و در دنیا منتشر شد، دیده شد که دارای مزایای بیشمار است و تمام منابع ثروتی و صنعتی و فلاحتی سراسر ایران به دست انگلیسی ها افتاده است. هیچ کس قادر نبود یک چنین واقعه ای را پیش بینی بکند که روزی یک چنین امتیاز مهمی به دست یکی از اتباع دولت انگلیس بیفتد.(78)
از سویی دیگر، سران روسیه تزاری با خشم و نفرت از امضای این قرارداد، از اینکه از قافله امتیازگیران عقب مانده و شاهد کسب چنین امتیاز فوق العاده ای به دست رقیب جهانی خویش اند به شدت اعتراض کردند و خواهان لغو آن شدند و حتی وزیرمختار خویش در تهران را به جرم بی اطلاعی احضار نمودند.(79)
در پی سفر اروپایی ناصرالدین شاه، در اوایل سال 1873 م و ورود به روسیه، ملاقات هایی با مقامات روس انجام پذیرفت و آلکساندر دوم (تزار روسیه) در ملاقات خصوصی خویش با شاه، با لحنی طنزآمیز ولی زننده، گفت:
اعلیحضرت با اعطای این امتیاز بالابلند، تقریباً تمام منابع و ثروت و هست و نیست کشورشان را دربست به بارون رویتر بخشیده اند. جز هوایی که ایرانیان برای نفس کشیدن لازم دارند که آن هم خوشبختانه قابل معامله نبوده است وگرنه مردم ایران ناچار می شدند حتی هوایی که از منخرین (دو سوراخ بینی) فرو می برند، از یک سرمایه دار بریتانیایی بخرند.(80)

موضعگیری آیت الله ملاعلی کنی

پس از افشای ماهیت قرارداد رویتر در سطح کشور، عالمان متعهد، شجاعانه به میدان عمل آمدند.
آنان با آگاه نمودن مردم، به مقابله با آن سند ننگین پرداختند. حاج ملاعلی کنی در این خیزش، نقش برجسته ای داشت؛ او با رهبری این مبارزه، افکار عمومی مردم را در جهت لغو امتیاز هدایت کرد.(81)
حاجی کنی معتقد بود که اجرای امتیاز موجب می شود اروپاییان به ایران سرازیر شوند و با هجوم فرنگیان در بلاد ایران، استقلال کشور و فرهنگ و دین به مخاطره افتد.
نامه اعتراض آمیز و کوبنده حاجی به شاه، سند زنده تیزبینی، هوشیاری و آگاهی آن مرجع شیعه بوده و قدرت تشخیص و توانایی درک مسائل پیچیده سیاسی را بر همگان روشن می سازد. در مقدمه نامه، ملاعلی کنی به حکومت دنیوی و معنوی پیامبر (ص) اشاره نمود و حکومت دنیوی را از شئون نبی اکرم دانسته است و این هدف را در دوران زندگی ائمه معصومین جاری و ساری می داند. در عصر غیبت نیز وی معتقد است که پیامبر برای علما و سلاطین دو وظیفه جداگانه قائل شده است:
علمای اعلام را نایب و مظهر علم و تکمیل نفوس و تطهیر اموال و انصاب مقرر فرمودند که بیان طریق آنها را از معاملات و مناکحات و غیر ذلک بفرمایند و سلاطین اسلام را در هر عصری از اعصار مصدر و مظهر تنظیم امور عباد و رفع تغلب متغلبین و امنیت طرق و بلاد مقرر داشتند تا ایادی اقویا از سر ضعف کوتاه فرمایند و پس از آن وظیفه علما را در مواجه با حکومت متذکر شده و معتقد است که بر علما واجب است تا نسبت به اصلاح امور و امر به معروف و نهی از منکر بکوشند و مفاسد حکومت را گوشزد نمایند.
در ادامه حملات خود را متوجه میرزا ملکم خان می کند و صلاحیت او را در تمشیت امور دولتی شدیداً مورد انتقاد و انکار قرار می دهد و معتقد است که هر کس او را مصدر چنین اموری ساخته است خیانت کلی به دین و دولت کرده است، که چنین دشمن جانی را مداخله در کارهای بزرگ دولت داده است. پس از آن، به سابقه شعبده بازی ملکم خان اشاره می نماید و اینک با تذکر و توصیه او ناصرالدین شاه ملکم را معزول و فراموشخانه را منحل می سازد. بخش مهمی از نامه ایشان بدین قرار است:
... برای ما این اوقات از راه محکم دیگری که خیلی محکم تر و واضح تر و شدیدتر است، در همان خیالات افتاد که احداث راه آهن بفرمایید با شروط و تعهدات و مواثیق چندی از قرار مسموع و مکتوب در عهدنامه، آن که جمیع خلق مجبور بر تسلیم اموال و املاک خود باشند از قبیل جنگل ها و معادن و قنوات. بلکه سلطان با اقتدار نیز در این اجبار داخل باشند که املاک خالصه و زرخریدی و معادن و رودخانه ها را بتوانند به اجبار ببرند، به حدی که اگر پس از زمانی دولت بخواهد رفع آنها را بکند، جمیع نقود خزانه عامره و نقود اجناس متداوله موجوده در دست رعایا، به اداء تاوان و زیان آن ننماید و اگر جسارت نباشد گوینده را می رسد که بگوید و بپرسد دولت را چه تسلط است بر املاک و اشجار و آب و اراضی رعایا که حتماً بفروشند؟ گمان ندارم در شرع خود، بلکه سایر ادیان، تجویز این قسم اجبارها شده باشد. مسموع شد از آن شخص فرانسوی که در جنگ مرو اسیر شده بود و امپراطوران آن دولت به اهتمام که به قیمت تمام الوف و آلاف در خریداری و استرداد او مصرف داشت، او گفته بود که مقام عدل و مهربانی دولت ما به حدی است که با این همه التفاف و درحقیقت خریداری من، حق این را ندارند بگویند چرا دستکش دست چپ را به دست راست کرده ای، کمپانی هند، تمام هند با آن وسعت ومکنت را به خریداری و تملک یک جریب زمین مخصوص سکونت خود برد کمپانی معاصر ما با تصرف آن همه اراضی متعلقه به راه آهن استحقاق انتفاع جمیع کارکنان از رعایا چگونه ایران را نبرد و چرا نبرد؟
خوب پس از آن که رعایا به رضا یا به حکم، کارکنان ایشان شدند و از دادن منال دیوانی معاف ماندند، آیا به خزانه عامره از کجا و کدام مالیات و کدام نسق از زراعات چیزی بیاید؟ یا این طورها در عهدنامه نیست یا هست و نخواهد و باید به مآل کار بر نخورده اید.
اگر خدای نخواسته، کار ما لازم افتد دفع طغیان و تعدی همجوار با اقتداری را از سرحدات خود نماییم، اولاً با کدام مال که عرض شد، کذلک و با کدام رجال، حکم جنگ به کدام فوجی داده شود که واجب و جیره چند ساله ایشان نرسیده وهر چند فوجی که هستند در بستند و اگر مأیوس شده در خیال اجماع و بلوا برآمده باشیم، کدام عالم محترم مسموع الکلام مانده با هجوم عموم فرنگیان در بلاد ایران از راه آهن، کدام عالمی در ایران خواهد ماند و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد که یک دفعه وادینا و واملتا بگوید. اما جناب میرزا ملکم خان، یا سرکار کمپانی با این همه اموال و این همه رجال و داشتن راهی به این سهل به بلاد عظیمه ایران به خصوص به پایتخت، سلطنت و دولت، به کدام قلب و اطمینان، چه اطمینان داریم که در طول یک ساعت پر نکند اطراف ما را از رجال و توپ و تفنگ و غافلگیر نشویم، زیاده جسارت نمی شود، مجال هم نیست اما اعلی حضرت شاهنشاهی را به باطن همان عنصری که محل و مظهر اقتدار و سلطنت ایشان می باشد قسم می دهم که اهتمام بر حفظ دین و دولت و دفع هر خائن از مملکت و ملت بفرمایید به خصوص همین شخصی را که قرار راه آهن داده و عهدنامه آن را بر وفق صلاح دشمن دین و دولت نوشته، بدون این که از عقلا و خیرخواهان دولت اجازت و مشورتی نماید.(82)
احتمال دارد در این جا نکته مهمی که توسط ملاعلی مطرح گردیده است توجه ایشان به مسئله ای فقهی است با همان نکته ای که عموم علمای سلف ایشان در نظریات فقهی خود بر آن اتفاق نظر داشتند، که سلاطین و احکام مالک الرقاب مردم نیستند، بلکه ماذون و منصوب از ناحیه فقیه نایب الامامند. لذا در این قسمت، ناصرالدین شاه را از باب این که بدون اذن فقیه به فروش املاک مملکتی و شخصی مردم اقدام نموده است، مورد نکوهش قرار می دهد و عمل او را خلاف شرع اعلام می کند.
ملاعلی کنی موضوع راه آهن را که در قرارداد گنجانده شده بود به طور ظریفی پیش می کشد و مخالفت خود را بر اساس مبانی و شرایط سیاسی آن روز کشور با این پدیده بیان می دارد. وی در آن برهه به درستی تشخیص می داد که کشور ایران در آن شرایط به شدت ضربه پذیر است. وی نیک می دانست که حکومتی که در قبال از دست دادن هرات و سرزمین های ماوراء النهر هیچ عکس العمل مفیدی نشان نداده پادشاه کشور به جای چاره اندیشی برای مسائل و مصائب پیش آمده و جلوگیری از پایمال شدن حقوق ملی، راه اروپا و سیر و سفر را پیش گرفته است و با هموار ساختن راه تجاوز جبهه غرب از طریق احداث راه آهن و سهل الوصول ساختن ورود قشون اجنبی به پایتخت، به طوری که به قول ملاعلی کنی، ناگهان تهران را در قبضه توپ و تفنگ دشمن رها ساختن است، خیانتی بس بزرگ تر از مراحل پیشین مرتکب شده است. نیم قرن پس از اشارات ملاعلی کنی و با وقوع جنگ جهانی دوم و هجوم دول متفق به تهران و اشغال پایتخت از طریق همین خط آهن و از بین رفتن استقلال کشور، به صحت و دقت مطالب ملاعلی کنی می توان پی برد.
...کمپانی معاصر ما با تصرف آن همه اراضی متعلقه به راه آهن استحقاق انتفاع جمیع معادن و رودخانه ها و اراضی؛ - با حق به کار واداشتن جمیع کارکنان از رعایا چگونه ایران را نبرد و چرا نبرد؟ خوب پس از آن که رعایا به رضا یا به حکم، کارکنان ایشان شدند و از دادن منال دیوانی معاف ماندند، آیا به خزانه عامره از کجا و کدام مالیات و کدام نسق از زراعات چیزی بیاید؟ یا این طورها در عهدنامه نیست و یا هست و نخواهد و به مآل کار برنخورده اید. اگر خدای نخواسته، کار ما لازم افتد دفع طغیان و تعدی همجوار با اقتداری را از سرحدات خود نماییم؛ اولاً با کدام مال که عرض شد، کذلک و با کدام رجال، حکم جنگ به کدام فوجی داده شود که مواجب و جیره چند چند ساله ایشان نرسیده و هرچند فوجی که هستند دربستند و اگر مأیوس شده در خیال اجتماعی و بلوا برآمده باشیم، کدام عالم محترم مسموع الکلام مانده با هجوم عموم فرهنگیان در بلاد ایران از راه آهن، کدام عالمی در ایران خواهد ماند...(83)
جان فوران از نقش حاجی کنی چنین یاد می کند:
مجتهد معروف تهران حاج ملاعلی کنی ضمن یک رشته مباحث اسلامی و ملی گرایانه اعلام کرد اعطای یک چنان امتیازهایی به اروپاییان امکان می دهد بر ایران سیطره پیدا کنند و ایران را نیز همانند هندوستان مستعمره سازند.(84)

حرکت و خیزش عمومی

نفوذ کلام و اقتدار مردمی حاج ملاعلی کنی، خیزش و حرکت عمومی مردم تهران را به دنبال داشت. و خواستار لغو امتیاز و برکناری محمد حسین خان سپهسالار (مهره اصلی امضای قرارداد) از صدراعظمی،(85) دو خواسته ای بود که علما و مردم بر آن اصرار داشتند؛ بدان حد که پس از بازگشت ناصرالدین شاه از سفر اروپا و به محض پیاده شدن از کشتی و ورود به بندر انزلی، استقبال کنندگان درباری، حرکت و خیزش مردم به رهبری روحانیون را گزارش داده، به او فهماندند که اگر صدراعظم همراه شما وارد تهران شود، شورش بزرگی در پایتخت برپا خواهد شد. به این سبب شاه در مرحله نخست سپهسالار را از مقام صدراعظمی عزل کرد و حکومت گیلان را به او سپرد و به وی سفارش کرد که «با علما به شکلی محترمانه برخورد نماید،» آن گاه خود هم رهسپار تهران گردید و بی درنگ به ملاقات ملاعلی کنی رفت، تا شاید نارضایتی علما را کاهش دهد.(86)

لغو امتیاز

در آن ایام بحران سیاسی بی سابقه ای بر کشور حاکم بود و سهل انگاری کاخ نشینان دربار نسبت به پیامدهای این قرارداد، عواقب خطرناکی را برای آنان به دنبال داشت. فشار دولت روس نیز - که از قافله امتیازگیری عقب مانده بود مزید بر علت گردیده بود. از این رو شاه به رغم میل باطنی مجبور به «لغو امتیاز رویتر» شد.
گراهام استوری در این باره می نویسد:
عذری که اولیای دولت ایران برای لغو امتیاز رویتر پیش کشیدند، این بود که شاه از تحریکات ملاها وحشت دارد و فعالیت این گروه بر ضد قرارداد، منجر به بحران سیاسی شدیدی شده است تاج و تخت ایران در خطر است و فدا کردن امتیاز رویتر تنها وسیله نجات شاه از این پرتگاه سیاسی است.(87)
دولت ایران ماده 23 قرارداد رویتر را بهانه ای مناسب برای لغو امتیاز در نظر گرفت، تا امتیازگیرنده را مقصر جلوه دهد. از این رو، در دهه آخر رمضان 1290 اعلان رسمی بطلان قرارداد مزبور، به شرح ذیل در تهران منتشر شد.
هو
اعلان رسمی
چون بارون ژولیوس رویتر در موضوع قرارداد مربوط به راه آهن و سایر تعهدات که با دولت ایران منعقد کرده بود و به وعده های صریح مندرج در آن قرارداد وفا نکرده و عملیات لازم را سر موعد معین شروع نکرده است، لذا دولت ایران به موجب حقی که به مدلول فصول قرارداد برای خود محفوظ نگاه داشته بود، قرارداد مزبور را ملغی و «کان لم یکن» اعلام نمود. تصمیم دولت علیّه، عیناً به وکیل بارون رویتر که فعلاً مقیم دارالخلافه (تهران) است ابلاغ شد.(88)
سرانجام با تلاش و قاطعیت ملاعلی کنی و حمایت و حضور مردم وظیفه شناس و پیرو عالمان دینی،- امتیاز رویتر - که در صورت عملی شدن، ایران را مستعمره انگلستان می ساخت، لغو گردید و ورقی زرین بر تاریخ پرافتخار مرجعیت شیعه و پیوند امت با عالمان دینی افزوده شد و اقتدار علمای متعهد را آشکار ساخت.

وفات و حماسه تشییع

بامداد روز پنجشنبه 27 محرم 1306 ق بود. آیت الله حاجی کنی، آن مرجع وارسته، فقیه دلیر، یار مردم و محرم و همراز محرومان، صبحگاهان به دیار باقی شتافت و دنیای فانی را وداع گفت.(89)
مردم مسلمانان علاقه مند به آن عالم، به ویژه تهرانی های مؤمن و قدرشناس، از غم رحلت مرجع و عالم برجسته خویش، با تعطیل مغازه ها و کار خویش، جامه سیاه بر تن کرده، به ناله و سوگواری پرداختند. آنان هم چنین با برپایی دسته های عزاداری و افراشتن علم های عزا، از مقام آن مجتهد هوشیار تجلیل کردند.
پس از سه روز عزاداری، در روز یکشنبه، اول ماه صفر 1306 ق، مراسم تشییع پیکر مطهر حاجی با حضور یکپارچه و بی سابقه مردم برگزار شد و تشییع کنندگان تهرانی تابوت او را تا حرم حضرت عبدالعظیم (س) - واقع در شهر ری - بر دوش گذاشته، با نوحه خوانی و سینه زنی ارادت خویش را به پاسداران حریم اسلام و مکتب شیعه اثنی عشری نشان دادند.
سرانجام پیکر آیت الله ملاعلی کنی، پس از وداع حماسه آفرین مردم و ارادتمندان، در مسجد عتیق بین الحرمین و در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی (س) به خاک سپرده شد روحش شاد و راهش جاودانه باد.

1. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی التصانیف الشیعه، دارالاضواء، بیروت.
2. آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، دارالمرتضی للنشر، مشهد، 1404 ق.
3. اعتماد السلطنه، محمد حسن خان، الماثر والاثار، انتشارات کتابخانه سنایی.
4. اعتماد السلطنه، کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، 1365 ش.
5. افشار یزدی، محمود، سیاست اروپا در ایران، ترجمه سید ضیاء الدین دهشیری، مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی، تهران، 1358 ق.
6. افشاری، پرویز، صدراعظم های سلسله قاجاریه، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1372 ش.
7. باقر پور امینی، محمد، ملاعلی کنی مرزبان دین، قم، انتشارات دارالحدیث، 1379 ش.
8. باقری بیدهندی، ناصر، حکایات برگزیده از زندگی علما با سلاطین.
9. بامدادی، مهدی، عین الدوله و رژیم مشروطه، سازمان کتاب های جیبی، تهران، 1341 ش.
10. بهار. مهدی، کتاب میراث خوار استعمار رقابت های روس و انگلیس، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، 1357 ش.
11. بیدگلی، غلامحسین، تاریخ بیدگلی، انتشارات بوعی، 1347 ش.
12. پیو کارلوتر نزیو، رقابت های روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ترجمه عباس آذرین، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1363 ش.
13. تاریخ اداری و اجتماعی ایران در دوره قاجار.
14. تیموری، ابراهیم، عصر بی خبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران، اقبال، 1363 ش.
15. حایری، عبدالهادی، تاریخ جنبش ها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی، آستان قدس رضوی، مشهد.
16. حرزالدین، محمد حسین، معارف الرجال، مکتبه آیت الله العظمی النجفی المرعشی، قم، 405 ق.
17. دوانی، علی، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، کنگره شیخ اعظم انصاری، تهران، 1373 ش.
18. رازی، محمد شریف، گنجینه دانشمندان، کتابفروشی اسلامیه، تهران، 1353 ش.
19. رازی، محمد شریف، اختران فروزان ری و تهران، مکتبه الزاهرا، قم.
20. رایت، دنیس، انگلیسیان در ایران، ترجمه غلامحسین صدری افشار، انتشارات دنیا.
21. روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1372ش.
22. روزنامه همشهری، شماره: 472. 499. 501.
23. ساسانی، خان ملک، دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، انتشارات بابک؛ 1362 ش.
24. ساسانی، خان ملک، سیاستگذاران دوره قاجار، تهران، 1338 ش.
25. سفر، محمد علی، مشروطه سازان، نشر علم، 1370ش.
26. شیخ الاسلامی، جواد، مقاله امتیاز استعماری رویتر(قتل اتابک)، مؤسسه کیهان، تهران 1368 ش.
27. عاملی، سید محسن امین، اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، 1403ش.
28. فشاهی، محمد رضا، از گاتها تا مشروطیت، گوتنبرگ، تهران، 1345 ش.
29. فوران، جان، مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال های پس از انقلاب) ترجمه احمد تدین، مؤسسه رسا، تهران، 1377 ش.
30. قورخانچی صولت نظام، محمد علی، نخبه سیفیه، نشر تاریخ ایران، تهران 1360 ش.
31. الگار، حامد، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت ماندگار، ترجمه ی ابوالقاسم سری، انتشارات توس، تهران، 1359 ش.
32. گرین ویلر بنجامین، ساموئل، ایران و ایرانیان، خاطرات و سفرنامه به اهتمام: رحیم رضا زاده ملک، نشر گل بانک، تهران، 1363 ش.
33. لکنهوی، میرزا محمد مهدی، تکمله نجوم السماء.
34. مجله پیام انقلاب، سپاه پاسداران، شماره 71.
35. مجله خانواده، شماره 52.
36. مجله مشکوه، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، شماره 40 مقاله: زندگینامه آیت الله ملاعلی کنی، ناصرالدین انصاری.
37. مجموعه آثار میرزا ملکم خان؛ محیط طباطبایی.
38. مدرس خیابانی تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب، انتشارات خیام.
39. مدنی، سید جلال الدین، تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، دفتر انتشارات اسلامی، قم.
40. مرعشی نجفی، آیت الله العظمی سید شهاب الدین، الاجازه الکبیره، قم، 1414 ق.
41. معلم حبیب آبادی، میرزا محمد علی، مکارم الاثار در احوال رجال دوره قاجار.
42. معین، محمد، فرهنگ فارسی، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1360 ش.
43. موسوی اصفهانی کاظمی، سید محمد مهدی، احسن الودیعه، منشورات مطبعه حیدریه، نجف، 1388.
44. مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، تاریخ روابط خارجی ایران، ترجمه احمد میرفندرسکی، مؤسسه انتشارات البرز، 1373 ش.
45. نامه های سیاسی دهخدا به کوشش ایرج افشار، روزبهان، تهران، 1358 ش.
46. نجفی، موسی، اندیشه تحریم در تاریخ سیاسی ایران، مهشد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1371 ش.
47. نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، شماره 5.
48. ولایتی، علی اکبر، مقدمه فکری نهضت مشروطیت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368ش.

 

49. هاشمی رفسنجانی، اکبر، امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1362.

سایت باشگاه اندیشه: http://bashgah. net/ pages-30367.html
مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران:
http://www.iichs.org/index.asp?id=808&doc_cat=7
پرتال فرهنگی اطلاع رسانی نور:
http://noorportal.net/951/1254/1304/6009/16111.aspx
پرتال فرهنگی و اطلاع رسانی راسخون:
http://www.rasekhoon.net/Mashahir/Show-111707.aspx
پایگاه حوزه وابسته به مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی:
http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=6836&=82066
سایت دانشکده علوم حدیث:
http://nooreaseman.com/printthread.php?tid=4708

پی نوشت ها :

1- فرهنگ فارسی، محمد معین، ج 6، ص 1605.
2- مکارم الاثار در احوال رجال دوره قاجار، میرزا محمد علی معلم حبیب آبادی، ج 3، ص 696؛ اختران فروزان ری و تهران، محمد شریف رازی، ص 114؛ مجله پیام انقلاب، ش 71، ص 42؛ معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج 2، ص 113.
3- معارف الرجال، محمد حسین حرزالدین، ج 2، ص 113.
4- گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 633.
5- اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی، ج 9، ص 149.
6- نقباء البشر، آقابزرگ تهرانی، ج 3، ص 1504.
7- معارف الرجال، ج 2، ص 113.
8- همان، ص 13.
9- همان، ص 113.
10- مکارم الاثار، ج 3، ص 696.
11- مجله مشکوه، شماره 40، ص 81.
12- معارف الرجال، ج 2، ص 112.
13- احسن الودیعه، سید محمد مهدی اصفهانی کاظمی، ج 1، ص 83، و مکارم الاثار ج 3 ص 696.
14- گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 634.
15- نقباء البشر، آقابزرگ تهرانی، ج 3، ص 1504؛ معارف الرجال، ج 2، ص 113، اعیان الشیعه، محسن امین عاملی، ج 10، ص 126.
16- مکارم الاثار، ج 3، ص 696.
17- روزنامه همشهری، شماره: 472، 499، 501.
18- مکارم الاثار، ج 3، ص 696.
19- احسن الودیعه، ج 1، ص 82.
20- نقباء البشر، ج 4، ص 1505.
21- الاجازه الکبیره، آیت الله مرعشی نجفی، ص 416.
22- پیش از آن تولیت مدرسه به دست شیخ میرزا محمد اندرمانی بود که با رحلت او در سال 1282، به ملاعلی کنی سپرده شد.
23- کتاب روزنامه اعتمادالسلطنه، ص 145.
24- اختران فروزان، ص 220.
25- همان، ص 411.
26- الماثر و الاثار، محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، ص 138.
27- گلشن ابرار: خلاصه از زندگی اسوه های علم و عمل، تهیه و تدوین جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، ج 1، قم: نشر معروف، 1382، ص 365- 372.
28- اعیان الشیعه، ج 8، ص 302، معارف الرجال، ج 3، ص 56.
29- نقباء البشر، ج 1، ص 227 و مجله پیام انقلاب، شماره 71، ص 43.
30- مجله پیام انقلاب، شماره 71، ص 43.
31- همان.
32- همان.
33- همان.
34- مکارم الاثار، ج 3، ص 696.
35- مجله مشکوه، شماره 40، ص 83.
36- نقباء البشر، ج 2، ص 508.
37- همان، ص 595.
38- الذریعه، ج 11، ص 57 و نقباء البشر، ج 4، ص 1505.
39- ریحانه الادب، ج 3، ص 392.
40- الذریعه، ج 3، ص 482 و مکارم الاثار، ج 3، ص 696.
41- چهار کتاب مزبور در سال 1304 ق در تهران به چاپ رسیده است.
42- نقباء البشر، ج 4، ص 1506.
43- الذریعه، ج 4، ص 427.
44- الذریعه، ج 4، ص 498.
45- الذریعه، ج 6، ص 58.
46- طرائف المقال، ج 2، ص 375.
47- الذریعه، ج 6، ص 58.
48- نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، شماره 5، ص 188.
49- تکمله نجوم السماء، میرزامحمد مهدی لکنهوی، ج 2، ص 21 و 23.
50- ایران و ایرانیان، ساموئل گرین ویلر بنجامین، ص 499.
51- مجله مشکوه، ش 40، ص 81.
52- حکایات برگزیده از زندگی علما با سلاطین، ناصر باقری بیدهندی، ص 116؛ این داستان با اندک تفاوت نیز ذکر گردیده است. (به جای مسجد، آب انبار)
53- حکایات برگزیده از زندگی علما با سلاطین، ناصر باقری بیدهندی، ص 116.
54- کتاب «روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه» ص 167.
55- تکملة نجوم السماء، میرزا محمد مهدی لکنهوی، ج 2، ص 21-23.
56- کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 347.
57- مجله پیام انقلاب، شماره 71، ص 44.
58- مجله خانواده، شماره 52، ص 9.
59- نقباء البشر، ج 1، ص 333.
60- اختران فروزان ری و تهران، ص 127.
61- عصر بی خبری، ص 124-126؛ اندیشه تحریم در تاریخ سیاسی ایران، ص 36.
62- نهضت امام خمینی، ج 3، ص 53.
63- تاریخ جنبش ها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی، ص 50.
64- مجموعه آثار میرزا ملکم خان؛ محیط طباطبایی، تکلمه صفحه ل ج.
65- مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابک)، ص 69.
66- آقای هاشمی رفسنجانی می نویسد:
این صدراعظم داری اعجاز (!) تحت تأثیر تبلیغات استعمارگران معتقد بود که ایران بدون فوت وقت باید تمدم غرب را از دولت انگلستان و بدون دخالت دست ایرانی اخذ کند... این نخست وزیر فریب خورده و یا خائن، آنچنان تسلیم سیاست بریتانیا بود که دستورات و خواسته های آنها را بدون چون و چرا اجرا می کرد... امیرکبیر قهرمان مبارزه با اسعتمار، اکبر هاشمی رفسنجانی، ص 394.
لرد کرزن (Lord curzon) درباره او چنین می گوید: «شوق و ذوق برای دوستی با انگلیس، صمیمیت و وفاداری نسبت به دولت انگلیس، هیچ وقت به این درجه در ایران بالا نگرفته بود که در زمان صدارت حسین خان سپهسالار بالا گرفت.» صدراعظم های سلسله قاجاریه، پرویز افشاری، ص 198.
67- رقابتهای روس و انگلیس، ص 126؛ کتاب میراث خوار استعمار، مهدی بهار، ص 508.
68- مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابک)، ص 72.
69- همان، ص 73.
70- تاریخ روابط خارجی ایران، ج 1، ص 289؛ از گاتها تا مشروطیت، ص 441- 442؛ مقدمه فکری نهضت مشروطیت، ص 88؛ انگلیسیان در ایران، ص 101؛ رقابت های روس و انگلیس، ص 125-126؛ سیاست اروپا در ایران، افشار، ص 199، تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، سید جلال الدین مدنی، ج 1، ص 380- 383.
71- میراث خوار استعمار، ص 200-207؛ عصر بی خبری، ص 108-112؛ مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابک)، ص 74.
72- کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسطنه، ص 688.
73- انگلیسیان در ایران، ص 101.
74- مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابک) ص 69، به نقل از کتاب ایران و قضیه ایران.
75- انگلیسیان در ایران، دنیس رایت، ترجمه غلامحسین صدری، ص 101.
76- رقابت های روس و انگلیس، ص 125.
77- مجله مشکوه، شماره 40، ص 93.
78- از گاتها تا مشروطیت، ص 443.
79- تاریخ روابط خارجی ایران، ج 1، ص 289.
80- مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابک)، ص 77.
81- عصر بی خبری، ص 123؛ مشروطه سازان؛ محمد علی سفری، ص 27، عین الدوله و رژیم مشروطه، مهدی داودی، ص 35.
82- عصر بی خبری، ص 124.
جان فوران از نقش حاجی کنی چنین یاد می کند:
«مجتهد معروف تهران حاج ملاعلی کنی ضمن یک رشته مباحث اسلامی و ملی گرایان اعلام کرد اعطای یک چنین امتیازهایی به اروپائیان امکان می دهد بر ایران سیطره پیدا کنند و ایران را نیز همانند هندوستان مستعمره سازند». مقاومت شکننده، جان فوران، ترجمه احمد نوین، ص 249.
83- ابراهیم تیموری، عصر بی خبری، ص 124؛ موسی نجفی، اندیشه تحریم در تاریخ سیاسی ایران، ص 36 و 37.
84- مقاومت شکننده جان فوران، ترجمه احمد نوین، ص 249.
85- علما تهدید کردند که اگر سپهسالار عزل نشود از ایران خارج خواهند شد. تاریخ اداری و اجتماعی ایران در دوره قاجار، ج 1، ص 128.
86- نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت ماندگار؛ ص 248؛ دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، ص 557، سیاستگذاران دوره قاجار، ص 87.
87- مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابک)، ص 81.
88- همان، ص 83.
89- کتاب روزنامه اعتمادالسلطنه، ص 681؛ گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 635.

منبع مقاله: مجموعه مقالات همایش نکوداشت حاج ملا علی کنی (ره)