معاهده ی ترکمانچای
مترجم: ضیاء الدین دهشیری
پس از انعقاد معاهده ی گلستان ایران از نظر نظامی بسیار ضعیف شده بود. روسیه که به سهم خود هنوز ناگزیر بود که بار جنگ با ناپلئون را بر دوش بکشد نیاز به تجدید قوا داشت. دوره ی صلحی آغاز شده بود... ولی فقط 13 سال طول کشید.
در پایان این دوره روسیان مدعی شدند که منطقه شمال غربی دریاچه سوانگا (گوکچای) به روسیه تعلق دارد. افکار عمومی در ایران به علاوه فوق العاده برضد آزارهای روسها که به ویژه بر سر مردم ایرانی و مسلمان قفقاز وارد می شد، برانگیخته شده بود. فتحعلی شاه سپاهی به شیوه مردم فرنگستان آراسته بود و خود را برای تصرف مجدد گرجستان نیرومند می پنداشت. از جانب دیگر در روسیه تزار الکساندر تازه درگذشته بود (دسامبر 1825). برادرش نیکلای اول «تزار آهنین» (2) جانشین او شد. این مرد روحیات دیگری داشت. خصلت او پرشور و گستاخ و بی باک و حتی مردی هنگامه جو و سودازده افتخارات جنگی بود. (3)
هنوز تازه زمام قدرت را به کف گرفته بود که اتمام حجتی به ترکیه فرستاد و سپاهیانی در مرز پروت متمرکز کرد. در جنوب قفقاز بر سر مرزهای مورد اختلاف مبارزه با ایران را از سر گرفت.
ایرانیان در این جنگ جدید نخست پیشرفت هائی داشتند. عباس میرزا ولیعهد از رود ارس گذاره کرد و به سوی (کورا) و تفلیس پیش راند. بخشی از اراضی از دست رفته بر اثر عهدنامه گلستان را دگرباره تحت استیلاء درآورد... ولی شکست هائی به زودی پیش آمد. سردار روسی پاسکویچ (4) در الیزابت پل (در سپتامبر 1826) شاهزاده را شکست داد و در پایان سال بعد (سردار آباد) را از عباس میرزا گرفت و با تسخیر ایروان (12 اکتبر 1827) لقب «ایروانسکی» یافت. تبریز به نوبه خود تحت فرمان او درآمد. سپس به جانب تهران راند...
عباس میرزا پیشنهاد صلح کرد. در دهخوار قان بین پاسکویچ و او ملاقاتی رخ داد. معاهده صلح قطعی در 22 فوریه به 1828 در ترکمانچای به امضاء رسید.
تشریح و تحلیل معاهده
ماده اول اعلام می دارد که بین روسیه و ایران صلح برقرار می شود.ماده دوم اظهار می کند که معاهده گلستان مورخ 1813 ملغی گشته و معاهده حاضر جایگزین آن شده است.
بر طبق ماده سوم ایران علاوه بر ولایات سابق گرجستان، داغستان و غیره که در سال 1813 تسلیم روسها شده بود، دو خان نشین ایروان و نخجوان یعنی ارمنستان ایران را نیز رها می کند.
غرامت جنگ به میزان ده کرور تومان به پول ایران یعنی مبلغی معادل بیست میلیون روبل روسی بر ایران تحمیل گردید (ماده شش).
مسأله وراثت تاج و تخت
ماده هفتم چیزی به جز صورت جدید ماده چهارم معاهده گلستان با عباراتی صریحتر نیست. روسیه شخص شاهزاده عباس میرزا را وارث بلافصل سلطنت ایران می شناسد.وجود ماده هفتم معلول آن است که در ایران پس از مرگ پادشاه اغلب بر سر وراثت تاج و تخت بین پسران و برادران و سایر اقرباء وی منازعه درمی گرفت.
شاید که این فقره هم مطلوب طرف ایرانی عهدنامه و هم مورد تمایل طرف روسی بوده است، زیرا اگر روسیه می توانست در صورت وقوع منازعه بر سر نظام وراثت دخالت کند، لااقل وقتی منازعه ای رخ نمی داد ناچار به دخالت نبود. شاهزاده عباس میرزا که فرزند مورد عنایت خاص فتحعلی شاه و قبلاً از جانب عموی او آغامحمدخان، شاه سابق، به ولیعهدی برگزیده شده بود رقیبی چون برادر ارشد خود محمدعلی میرزا دولتشاه را از تاج و تخت دور کرده بود چرا که مادرش از خاندان سلطنتی قاجار نبود ولی ممکن بود هنگام مرگ پدر حق ارشدیت خود را مطالبه کند. فتحعلی شاه خود مجادله بین دو فرزند را پیش بیی کرده و می گفت: «پس از من شاهنشاهی نصیب قوی تر خواهد شد.» در روزهای بهروز اتحاد فرانسه و ایران عباس میرزا از پشتیبانی ناپلئون برخوردار بود، در صورتی که برادرش محمدعلی بیشتر چشم امید به انگلیسیان دوخته بود.
چیزی که در نظر اول کمتر قابل درک است شتاب روسها برای قبول و به رسمیت شناختن ولیعهدی عباس میرزا هماورد خود می باشد، زیرا دقیقاً همین خود او بود که جنگ با روسیه را رهبری می کرد. عباس میرزا وقتی از روسها شکست خورد و بهتر به ارزش و منزلت تفوق شکننده هماوردان خود پی برد، در برابر امر ناگزیر سر تسلیم فرود آورد. روسها که از جانب خود در آستانه تغییر شیوه سیاسی خود برای چند زمانی بودند، در این احوال از روحیه مساعد شاهزاده استفاده کردند. ولی شاهزاده پیش از رسیدن به اورنگ سلطنت درگذشت و پسرش محمدمیرزا جانشین فتحعلی شاه پدر بزرگ خود گردید. (5)
ترتیب اداره بحر خزر، روابط تجاری و نمایندگان، قنسولی، فراریان و ملحق شدگان به دشمن
ماده هشتم اعلام می دارد که کشتیرانی جنگی در بحر خزر «به شیوه دیرینه» مختص به پرچم روس می باشد. این مطلب تکرار ماده پنجم معاهده گلستان می باشد.ماده دهم به تجدید استقرار و بسط مناسبات تجاری بین دو دولت مربوط است. ترتیبات مربوط به حمایت از تجارت و امنیت رعایای آنان در سند جداگانه منضم به عهدنامه حل و فصل شده است.
ماده دهم همچنین به انتصاب قنسولها و نمایندگان بازرگانی مربوط می شود. در پایان این ماده گفته می شود: «در صورت وصول شکایت مستند از طرف دولت ایران علیه مأموران و یا قنسولان روسی، وزیر مختار یا کاردار روسیه مقیم دربار اعلیحضرت و بر طبق دستورات فوری وی مأمور متخلف از کار معلق خواهد شد.»
این موضوع نشان می دهد که دیگر از همان عهد، مأموران و قنسولان از حدود حقوق خود در خاک ایران تجاوز می کرده اند و دولت ایران خود را مجبور می دیده است که این نکته را در معاهده صلح درج کند. گفتیم «دیگر از همان عهد» زیرا بعدها و بخصوص هنگام اشغال ولایات شمالی، قنسولها و حتی مأموران ساده روسیه خود را در ایران فعال مایشاء و حاکم مطلق العنان می شمردند و گاهی حتی به فرمانهای مافوقهای خود هم تمکین نمی کردند.
ماده چهاردهم به سربازان فراری و ملحق شدگان به طرف متخاصم مربوط است که طرفین متعاهدین استرداد آنها را تقاضا نمی کنند. مع الوصف بعض افرادی که جنبه رسمی یا عمومی دارند نظیر «خانها»، «بیگ ها» و پیشوایان روحانی که درصدد برمی آیند تا با هموطنان سابق خود در حدود مذکور در این معاهده روابطی محرمانه برقرار کنند، یعنی با کسانی که در ایالت آذربایجان و سراسر گیلان بودند به طور کلی از این مقررات مستثنی می باشند.
در خانات قره باغ و نخجوان و نیز بخشی از ایروان حقوق متقابله ای از این لحاظ به ایران اعطاء شده است. این ترتیبات می بایست تأثیر مستمر داشته باشد زیرا ماده چهارم اعلام می کند که «حکومت ایران و به طور متقابل حکومت روسیه» متعهد می شود که در مناطق مذکور حضور افرادی را که اکنون با اسم برای او معرفی خواهند گردید و یا در آینده معرفی شوند تحمل نخواهد کرد. این فقره وسیله ای است برای مداخله روسیه، و حق استفاده متقابل که برای ایران قائل شده بودند جنبه تشریفاتی و صوری محض دارد.
در ژانویه 1910 حکومت ایران عملاً از دولت روسیه استرداد رحیم خان سردسته معروف را که به الیزابت پول (گنجه) پناهنده شده بود، خواست ولی موفق به بازگرفتن او نشد.
نتیجه
عهدنامه ترکمانچای که به نحوی از انحاء قانون مناسبات روس و ایران در مدت قریب به یک قرن باقی مانده بود، در تاریخ دیپلماسی ایران نقشی بزرگ ایفا کرد. این معاهده مبدأ و نقطه آغاز یک سلسله ی تمام از تجاوزات و دست اندازیهای سیاسی، قضائی و اقتصادی روسیه در این کشور می باشد. بنابراین صرف نظر از شهرها و ولایات (به ویژه خانات ایروان و نخجوان - «آلزاس ولرن» ایران، بنابر نوشته دکتر فوریه ی فرانسوی (6) در سال 1889)، که عهدنامه ترکمانچای از تصرف ایران بدر می برد و علاوه از غرامت سنگین جنگی که بر ایران تحمیل می کرد از نظر سیاسی، قضائی و اقتصادی یکی از سنگین ترین یوغها را بر گردن ایران می نهاد. از همان زمان حکومت شاه قادر نبود علیه همسایه مقتدر خود به رزم برخیزد یا در برابر او پایداری کند. عهدنامه ترکمانچای سرآغاز انحطاط سیاسی ایران است. (7) (دریو) می گوید که ایران به منطقه نفوذ روس مجذوب شد و دارمستتر (8) می نویسد که سفیر کبیر تزار در تهران نقش مأمور مقیم انگلیس در نزد راجه هندوستان را ایفا می کند». - تصور می کنیم که آنان هر دو در اظهار نظر راه مبالغه پیموده اند. در واقع در صورتی که رقابت انگلیس و سیاست موازنه آن برای مقابله و تعدیل نفوذ هیولای مسکوی وجود نداشت، وقوع چنان امری امکان می یافت. در پرتو همین رقابت انگلیس و روس که اغلب مورد حمایت و تشویق دیپلماسی خود ایران بود، ایران توانست باز یک قرن دیگر پس از عقد آن معاهده زنده بماند. طبعاً این زندگانی برای کشوری که بدین سان در میان پتک و سندان قرار گرفته بود بسی فلاکت بار می بود.تصرف قفقاز شرقی از طرف روسیان نه تنها برای ایران از دست رفتن بخشی از سرزمین مرزی آن بود، بلکه علاوه از آن درهای خانه خاص آن را به روی بی امان ترین دشمنانش می گشود. تاریخ نگاران «دربند» را دروازه ایران خوانده اند.
***
عهدنامه ترکمانچای که به طور قاطع سراسر قفقاز شرقی را، از مصب رود ترک تا دهانه رودخانه کوچک آستارا، خاص روسیه می گرداند، صرف نظر از معنی و اهمیت خود برای ایران، موقع روسیه را در این کشور تقویت می کند. شاید لازم است خاطر نشان کنیم که در همان حال که روسها از (ترک) در طول سراسر کرانه بحر خزر بجانب (ارس) فرود می آمدند و ایران را به سمت جنوب این رودخانه می راندند، از (کوبان به سوی چوروک) واقع در کرانه خاوری دریای سیاه نیز سرازیر می شدند و ترکهای سرزمینهای چرکس و (ابخاز) و (مینگرلی) و (ایمره تی)، یعنی گرجستان غربی را از لانه و کاشانه خود آواره می کردند (9)...). آنان بدین منوال خداوندگاران مطلق قفقاز شدند. باری فتح این مرز و بوم بطور قطع یکی از عظیم ترین قضایای تاریخ جدید است. این تنگه زمینی (قفقاز) در واقع بر دریای سیاه و بحر خزر، یعنی مصب های بزرگترین رودهای روسیه مسلط است، به توسط این دو حوضه از یک جانب به آناطولی، به مدیترانه و اروپا و از دیگر سوی به ایران، به هندوستان و مابقی قاره آسیا پیوسته است.
یکی از نویسندگان روسی اسیر در چنگ احساسات و غرور ملی، ولی با اندکی تعقل و منطق، برزخ قفقاز را «جبل الطارق روسیه در مشرق زمین» (10) خوانده است. یکی از سفیران پیشین انگلستان در ایران به نام سرجان ملک نایل (11) مصنف کتاب «پیشرفت روسیه در شرق» هنگام سخن از تسخیر قفقاز بتوسط روسیان می گفت: «این فتح کفه ترازوی قدرت را در جهان برهم می زند.»
پی نوشت ها :
1. ترکمنچای دهکده ای بر سر راه تبریز به تهران است.
2. نیکلای اول پسر پل اول متولد سنت پطرزبورگ در سال 1796، از سال 1825 تا 1855 تزار روسیه بود. آغاز سلطنت خود ایروان را فتح کرد و در پایان عمر در 1855 با شکست کریمه دست به گریبان شد.
3. Driault کتاب «مسأله شرق».
4. پاسکویچ متولد 1777 سردار کل ارتش آسیا علیه ایران (1826-1828)، علیه ترکیه (1828-1829) در (1831) لهستان، برضد مجارستان (1849)، در تاریخ 29 ژانویه 1856 درگذشت.
5. ولیعهدها فرماندار کل آذربایجان یعنی نزدیکترین ولایات ایران به ماوراء قفقاز می باشند. از آنجا که نفوذ سیاسی و اقتصادی این دولت همیشه در این منطقه عظیم بوده است، این شاهزادگان به شناخت نفوذ روس از آغاز جوانی و حتی گاه از بدو صباوت آشنا می شدند زیرا آنان به محض نیل به مقام ولایت عهد، تقریباً خود بخود فرماندار کل آذربایجان بودند.
6. کتاب «سه سال در دربار ایران» به زبان فرانسوی صفحه 82. - ولی تردیدی نیست که خلق ایران امروزه هیچگونه ادعائی نسبت به این دو ایالت دیرینه خود که عین هسته جمهوری ارمنستان را تشکیل می دهد، یعنی به آن جمهوری که هم لایق زیستن است و هم وجودش برای صلح و موازنه در خاور نزدیک لازم، ندارد.
7. کتاب، «مسأله شرق» ص 302، به زبان فرانسوی.
8. کتاب «نظری به تاریخ ایران» ص 590.
9. ماده چهارم از معاهده «ادرنه» مورخ 14/2 سپتامبر 1829.
10. «مجله ی دو جهان» به زبان فرانسوی ص 948.
11. John Murry لندن 1836 چاپ سوم 1854، به زبان انگلیسی.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}