نویسنده: حجت الله علیمحمدی




 
با توجه به نزدیکی این دوره از تاریخ فقه شیعه با عصر حضور ائمه (ع) و ابتدای عصر غیبت، آنچه این دوره را از دوره های پیشین و پسین متمایز می کند، بحث نقل احادیث و شیوه ی تدوین آنهاست. نقل و ثبت پیش از این دوره و در عصر ائمه (ع) نیز صورت می گرفت، اما با شیوه ای متفاوت؛ مثلاً راویان آنچه را که با واسطه یا به طور مستقیم از امامان معصوم (ع) می شنیدند و می دیدند، به همان صورت که فرا گرفته بودند- ولو به صورت متفرق و پراکنده و نامنظم-، یادداشت می کردند. و در کنار روایت مرتبط با صلاه یا زکاه، روایتی در باب قصاص یا دیات را نیز می نوشتند اما در این زمان، محدثان با ملاحظه ی روایاتی که به این شکل ثبت شده بوده و تأمل در آنها، هر روایتی را در باب مناسب خود ثبت و ضبط می نمودند. (1) بنابراین کتب حدیث که در این زمان نوشته شده، دارای ابواب متنوع و مختلف و منظم بوده و کمتر می توان روایات پراکنده در این کتب یافت. بر همین اساس، بعدها این دوره از فقه شیعه به عصر حدیث یا دوره ی محدثان شهرت یافت؛ چرا که مهم ترین منابع شیعه در این زمان توسط بزرگ ترین محدثان فقیه، نگاشته و تدوین شد. با توجه به این مقدمه، نباید توقع داشت که در کتب این دوره، فقیهان به صورت گسترده فتاوی خویش و دیگران را متذکر گردند و علاوه بر دلایل نقلی، احتجاجات عقلی را نیز مددرسان فتوای خویش کنند. بلکه کتب فقهی این دوره، صرفاً فروعی بوده که در روایات وارد شده و غالباً با همان مضامین و تعبیرات آورده می شود. بنابر این فقه سیاسی نیز در این زمینه تافته ی جدابافته ای نیست و نمی توان آن را از موارد فقهی دیگر مستثنا کرد.

1. کلینی

محمد بن یعقوب بن اسحق کلینی رازی، از نخستین محدثان امامیه و مؤلف کتاب عظیم کافی است. «محمد بن یعقوب الکلینی، یکنی اباجعفر، ثقه، عارف بالاخبار .... و توفی محمد بن یعقوب سنه ثمان و عشرین و ثلاثمأه ببغداد (2) و دفن بباب الکوفه ی مقبرتها». (3) او در دوران غیبت صغرا می زیسته است. کتاب کافی وی یکی از کتب چهارگانه ای است که فقیهان شیعه برای استنباط احکام به روایات آن استناد کرده و هر یک به نحوی از آن سوده جسته اند. همچنین شروح، تراجم، تحقیقات، حواشی و تعلیقات بسیاری بر این کتاب نوشته شده است. اهمیت این اثر آنگاه آشکار می شود که بدانیم این سبک نگارش احادیث و تدوین آنها، مدل پیشین نداشته و کاری ابتکاری است.
آنچه در تبیین فقه حکومتی و سیاسی از منظر کلینی می توان گفت ناظر به نحوه ی تدوین این کتاب می باشد. گرچه وی در این زمینه فتوایی از خویش صادر نکرده است اما از نحوه ی تبویب، طبقه بندی، عنوان گذاری و تدوین احادیث کتاب، به ویژه احادیث ناظر به مباحث فقه حکومتی، می توان نوع نگاه و توجه وی را در این زمینه دریافت. به عنوان نمونه در کتاب الحجه اصول کافی، کلینی به شئون ولایت و امامت پرداخته، روایات مربوط به سیره ی پیامبر و ائمه را نقل کرده، بر ولی امر بودن آنان تأکید و اطاعت از آنان را در امور مختلف واجب می داند. (4) وی در کتاب «فضل العلم» اصول کافی به نقل روایاتی می پردازد که به مسائلی از قبیل اوصاف فقها و علمای اسلام، حقوق آنها، شیوه ی اجتهاد در کتاب و سنت و استنباط احکام شرعی از منابع اولیه ی آن و دیگر موارد اشاره می کنند. (5)
وی در کتاب الصلاه، در باب «وجوب الجمعه و علی کم تجب»، به شرایط وجوب نماز جمعه و شرایط برپادارندگان آن اشاره می کند. (6) در «کتاب الزکاه» به شرایط وجوب زکاه، دهندگان و گیرندگان آن می پردازد. (7) وی در بابی با عنوان «باب عمل السلطان و جوائزهم» (8) به اموری می پردازد که بعدها فقها با استناد به آن فتاوی تأثیرگذاری صادر نمودند. کلینی همچنین برای فی ء،انفال و خمس بابی جداگانه باز کرده است. (9) ایشان در کافی به نقل روایاتی در باب جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، حدود، دیات، قضاوت و ... پرداخته که همه ی اینها به عنوان منبعی غنی، مورد توجه و استفاده ی فقهای بعد از وی در زمینه ی تدوین فقه حکومتی و سیاسی بوده است.
در مجموع، با توجه به مسائلی از قبیل وجود حاکمان جور و سیاسی بسیار خطرناکی که برای شیعه و فقهای آنان وجود داشت و فقها مجبور بودند در این فضای مسموم، رویه ی تقیه را مدنظر قرار دهند و کیان شیعه را با طرح مسائل فقهی- سیاسی به خطر نیندازند، نمی توان انتظاری بیش از تدوین منسجم احادیث از کلینی و فقهای آن روزگار داشت و به خاطر عدم صدور فتوا در این زمینه بر آنان خرده گرفت.

2. صدوق

ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه معروف به صدوق یکی از بزرگ ترین محدثان شیعه در آغاز عصر غیبت کبرا است. نجاشی می نویسد: « محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی ابوجعفر نزیل الری، شیخنا و فقیهنا و وجه الطائفه، بخراسان و کان ورود بغداد سنه خمس و خمسین و ثلاثمأه و سمع منه شیوخ الطائفه و هو حدث السن. وی ساکن ری، شیخ و فقیه ما و شخصیت برجسته ی شیعه در خراسان بود. و در سال 355 وارد بغداد شد و بزرگان شیعه از او حدیث شنیدند، در حالی که او در سن جوانی بود». (10) در ثنا و ستایش وی نیز آمده است: « محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی، جلیل القدر، یکنی ابا جعفر، کان جلیلاً، حافظاً للاحادیث، بصیراً بالرجال، ناقداً للاخبار، لم یر فی القمیین مثله فی حفظه و کثره علمه. له نحو من ثلاثماه مصنف و....(11)» . (12) همان گونه که آمد، وی دارای تألیفات بسیار زیادی است. وی نیز مانند کلینی مؤلف یکی از کتب اربعه ی شیعه به نام «من لا یحضره الفقیه» می باشد. گرچه حیات علمی صدوق در دوره ی محدثان قرار گرفته است، اما در کتاب هایی که وی تألیف کرده، می توان کم و بیش فتاوی خود ایشان را نیز ملاحظه کرد.
صدوق در «من لا یحضره الفقیه» به عنوان یکی از معتبرترین کتب حدیثی شیعه به گردآوری احادیث به صورت منسجم همت گماشته است. به عنوان نمونه می توان به مواردی چون «وجوب صلاه الجمعه و شرایط وجوبها» (13) « صلاه العیدین»، (14) « کتاب الزکاه»، (15) «کتاب الخمس»، (16) «کتاب القضاء»، (17) «کتاب الحدود»،(18) «کتاب الدیات»(19) اشاره نمود که شیح صدوق روایات یک باب را به صورت یکجا تنظیم کرده و عنوان ویژه ای نیز به آن داده است. از نحوه ی عنوان گذاری و طبقه بندی این کتاب می توان نوع نگاه صدوق به مسائل فقهی و نیز فقه سیاسی شیعه را دریافت. گاه در کتب حدیثی، متن حدیث، فتوای فقیه نیز محسوب می گردد؛ چرا که در فضای مسموم و ملتهبی که فقهای مذکور می زیسته اند، شاید این تنها راه بلکه بهترین راه برای طرح مسائل سیاسی شیعه بوده است. به عنوان نمونه، در کتاب «من لا یحضره الفقیه» روایتی از امام صادق (ع) بدین شرح نقل می کند: « ایما مؤمن قدم مومناً فی خصومه الی قاض او سلطان جائر فقضی علیه بغیر حکم الله عزوجل فقد شرکه فی الاثم(20)» (21) نمونه ی دیگر، نقل روایت «مشهوره ی ابی خدیجه»(22) است که در مقاله حاضر، بیشتر بدان خواهیم پرداخت.
صدوق در جای دیگر بر مبنای متن یک روایت به مطلبی می پردازد که دقیقاً ناظر به اوضاع و احوال زمانه ی خویش است که قوه ی قضائیه در اختیار حاکمان بنی عباس بود: « و اعلم ان ایما رجل کان بینه و بین أخ له مماراه فی حق، فدعاء الی رجل من اخوانه لیحکم بینه و بینه، فأبی الا ان یرافعه الی هولاء کان بمنزله الذین قال الله عزوجل: الم تر الی الذین یزعمون انهم آمنوا بما انزل الیک و ما انزل من قبلک یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد أمروا ان یکفروا به. (23)» (24) همان گونه که می بینیم، وی با ذکر کلمه ی «هولاء» شیعیان را از هرگونه مراجعه به دستگاه قضایی بنی عباس برحذر داشته و آنها را به رجوع به فقهای شیعه و حل و فصل اختلافات خود توسط آنها امر می کند.
با توجه به مسائل مذکور و نیز فهم شرایط روزگار صدوق، ذکر روایات مربوط به ولایت فقیه و فقه سیاسی شیعه در کتب روایی و فتوایی وی، نشانگر توجه و عنایت وی به این مقوله بوده و اینکه وی عنایت ویژه ای به حفظ کیان شیعه در دراز مدت داشته است.

پی‌نوشت‌ها:

1- ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، تهران، سمت، 1384، ص 129 .
2- ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی مورد اعتماد و آشنا به اخبار است. وی در سال 328 ق در بغداد وفات یافت و در باب الکوفه ی این شهر در مقبره اش به خاک سپرده شد.
3- محمد بن الحسن الطوسی، الفهرست، تحقیق جواد قیومی، نشر الفقاهه، چاپ جدید، 1417 ق، صص 210-211 .
4- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج1، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ5، 1363 ش، صص 168-538 .
5- همان، صص 30-69 .
6- همان، ج3، صص 418-428 .
7- همان، صص 496-569 .
8- همان، ج5، ص 105 .
9- همان، ج1، صص 538-554 .
10- احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، قم، انتشارات اسلامی، چ5، 1416 ق، ص 1049 .
11- ابو جعفر محمد بن علی حسین بن موسی بن بابویه قمی انسان بزرگواری که ضبط روایت می نمود، از احوال راویان آگاهی داشت.‌ در میان قمی ها در حفظ حدیث و کثرت دانش کسی همچون او دیده نشده است. او دارای سیصد اثر تصنیفی و تألیفی است.
12- طوسی، پیشین، ص 237 .
13- شیح صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج1، قم، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404 ق، ص 409 .
14- همان، ص 505 .
15- همان، ج2، صص 3-38 .
16- همان، ص 39 .
17- همان، ج3، ص 4 .
18- همان، ج4، ص 23 .
19- همان، ص 75 .
20- هرگاه مؤمنی در نزاع با مؤمنی دیگر قاضی یا سلطان جائری را داور قرار دهد و آن قاضی یا سلطان حکمی برخلاف احکام الهی علیه مؤمن دیگر صادر کند، آن دیگری نیز در گناه این قضاوت ناحق شریک خواهد بود.
21- همان، ج3، ص 4 .
22- همان، صص 2-3 .
23- و بدان هر گاه بین مرد مؤمنی و برادرش در امری نزاع واقع گردد و یکی از آن دو دیگری را برای رفع نزاع به فقیهان شیعه دعوت کند، اما دیگری نپذیرد و قضاوت در آن امر را به نزد دستگاه قضایی بنی عباس بسپارد چنین فردی به منزله ی کسانی است که خداوند در قرآن فرموده است: آیا ندیده ای کسانی را که می پندارند به آنچه به سوی تو نازل شده و به آنچه پیش از تو نازل گردیده ایمان آورده اند، با این همه می خواهند داوری میان خود را به سوی طاغوت ببرند، با آنکه قطعاً فرمان یافته اند بدان کفر ورزند.
24- شیخ صدوق، المقنع، قم، مؤسسه امام هادی (ع)، 1415 ق، 396-397 .

منبع:علیمحمدی، حجت الله؛ (1387) سیر تحول اندیشه ی ولایت فقیه در فقه سیاسی شیعه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی