نویسندگان: دکترمحمدرضا بمانیان /دانشیار دانشگاه تربیت مدرس تهران
دکترمحمد رضا پورجعفر/ دانشیار تربتی مدرس تهران
فریال احمدی/ کارشناسی ارشد معماری منظر دانشگاه تربیت مدرس تهران
علی رضا صادقی / کارشناسی ارشد طراحی شهری دانشگاه تربیت مدرس تهران

 

چکیده

معماری قدسی، از دیرباز، عالی ترین بستر تکامل و تعالی روحی آدمیان بوده است. اوج اعتلا و شکوفایی هنر معماری مقدس اسلامی را می توان در ساحت مساجد جستجو کرد؛ در این بین به نظر می رسد مساجدی که در دوران طلایی قدرت معنوی، مالی و سیاسی شیعیان در این سرزمین شکل گرفته اند، واجد هویت معنوی ویژه ای بوده اند؛ از این رو این نوشتار بر آن است تا با بررسی دو شاهکار هنر و معماری اسلامی و شیعی این سرزمین، یعنی مسجد امام و مسجد شیخ لطف الله اصفهان، به بازشناخت اصول قدسی حاکم بر طراحی مساجد شیعی بپردازد. به منظور انجام این مهم، از روش های تحقیق توصیفی - تحلیلی و تطبیقی و شیوه های تحقیق مرور متون، منابع و اسناد تصویری، بهره گرفته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش، معرفی انگاره های وحدت و یگانگی، هم آوایی با طبیعت، ابداع و نوآوری و حضور نقوش و اشکال هندسی، به عنوان انگاره های قدسی حاکم بر طراحی مساجد شیعی و ارائه پیشنهادهای طراحی مساجد امروزی بر پایه ی این انگاره ها خواهد بود.

کلید واژه ها:

هویت معنوی، انگاره های قدسی، معماری قدسی، مسجد شیعی.

مقدمه

هنر، ترسم جمال و زیبایی و گریز از گفتمانی عینی و محسوس است؛ ضرباهنگی است متناسب؛ پدیده ای است انسانی که با ترجمانی پویا و معنوی، بستر تجلی، عظمت، زیبایی و جمال خداوندگار را فراهم می آورد. این پدیده امانتی است الهی که به واسطه ی وسعت کشف و ادراک هنرمندی متعالی، خلاق و آگاه در قالب کلمات، اصوات، صور و ساختارهای فیزیکی بدیع و خلاق متجلی می شود؛ اما معماری به مثابه ملموس ترین و محسوس ترین بخش از این پدیده ی والا، از دیرباز، بستر تبلور اندیشه های متعالی انسان، تجلی گاه احساسات ناب بشری و خاستگاه تحقق کمالات آدمیان بوده است.
معماری، خلق فضایی است پویا، ملموس و قابل درک که با بیان نغز و ظریف هنرمندی وارسته به منصه ی طهور رسیده، از این رهگذر همواره معرف هویتی ویژه برای آدمیان بوده است؛ درحقیقت معماری ای که حجاب از رخسار حقایق و رازهای هستی بر می دارد و با تلاش و تکاپو، رخت از دیار غربت و بیگانگی بر می بندد، از دامان خاک سر به افلاک می گشاید و آدمی را با خود رهسپار سفری روحانی می کند، تنها در تاروپود بیانی مقدس متجلی می شود. معماری قدسی، به عنوان مصداقی بارز از تجلی این اندیشه های ماورایی در ساحتی نفسانی، به بهترین وجه در لایه های ادراکی معماری و هنر مسلمانان متبلور گشته است. معماری اسلامی نیز به مثابه نمودی آشکار از این بیان و هنر مقدس، در ساحت عناصر و ساختارهای فیزیکی به منصه ی ظهور رسیده است؛ در این میان، آثار معماری مسجد، سرآمد این عناصر و ساختارهای فیزیکی معماری اسلامی است که بیش از هر عنصر کالبدی دیگری، آدمی را رهسپار سفر روحانی قربت می سازند. مسجد نمودی برجسته و آشکار از هنر در ساحتی متبرک و مقدس است و از دیرباز نیز بسترساز رویدادهای تاریخی، اجتماعی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوده است.
به نظر می رسد آنچه امروزه سبب ساز کاهش انگیزه ی حضور آدمیان دراین بستر مقدس و متبرک است، غفلت طراحان و سازندگان امروزی از پیوند ناگسستنی انسان با مقدسات، فرهنگ و سنت به مثابه برجسته ترین عناصر هویت بخش بشری است. تسامح و بی توجهی، موجب گشته تا مساجد که روزگاری تبلوری مقدس و آشکار از فضایی مذهبی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بودند، کم کم نقش حیاتی شان را از دست بدهند و لایه های معرفتی و معنوی شان در غباری از غفلت و ناآگاهی مدفون گردد.
مساجدی که روزگاری نه چندان دور، با اتکا به جریانی ماورایی، مقدس و متبرک شکل می گرفته اند، امروزه به کالبدهایی صرفاً فیزیکی بدل شده اند که کمتر توانایی پاسخگویی به نیازهای معنوی آدمیان را دارند؛ در واقع نکته ی کلیدی در این بیان، عدم وجود همان جریان ماورایی، مقدس و متبرک در طراحی مساجد امروزی است؛ هنرمندی که با وقوف به معنویت با مثابه یگانه عامل هویت ساز بشری، همواره کوشیده است با گفتمانی استعلایی و بهره گیری از عناصری پویا، متعادل، هم آوا، رازگونه و متنوع، معنویت و مقدسات را در ساختار و کالبدی مادی به تصویر بکشاند و از این رهگذر سبب ساز هویتی متمایز برای آدمی باشد؛ هویتی که در نتیجه ی گسست او از قیود مادی و نیل به ملکوت و جاودانگی حاصل می شود. این همان حلقه ی گمشده ای است که آدمی در سرتاسر عمر در این سرای غربت آن را می جوید؛ زیرا آنچه به طور اخص هویت ساز آدمی است، معنویت و ایمان درونی است. ایمان همان تعلق و وابستگی خاطر آدمی به وحدانیت و معنویتی مطلق است؛ معنویتی که صلابت حضورش در ابعاد وجودی انسان، اعتبار ویژه ای به احساسات او می بخشد و او را غرق در رضایت مندی و تقرب می گرداند؛ به گونه ای که انسان بی وجودش در این سرای بیگانگی دچار سردرگمی، خلأ و پوچی می شود و تحصیل کمالاتی که شایسته ی آدمی است، برایش محال می گردد.
نگارندگان این نوشتار، با علم به وجود نظریه ها و مباحث گسترده در زمینه ی ماهیت هنر، چون نظریه های تقلید(1) (بازنمایی واقع گرایانه)، بازنمایی (صرف و غیرواقعی)،(2) نفی بازنمایی، بازنمایی گرایی نوین، احساس گرایی یا اکسپرسیونیسم،(3) فرمالیسم یا صورت گرایی،(4) تلاش کرده اند از دیدگاهی الهی و قدسی و برپایه ی تفکرات اندیشمندان برجسته ی اسلامی - که هنرمندان را مظهر اسم و صفت خالق بودن و احسن الخالقین بودن خداوند می دانند(5)- به مقوله هنر و معماری بپردازند؛ همچنین نگارندگان با علم و تأکید بر این نکته که هنر و معماری شیعی، امری مجزا از هنر و معماری اسلامی نیست،(6) معتقدند: معماری مساجد شیعی در دوران طلایی قدرت معنوی، مادی و سیاسی شیعیان در این سرزمین، حاوی هویت معنوی و انگاره های قدسی ویژه ای بوده است؛(7) هویت و انگاره هایی که از آنها به عنوان جریانی مقدس یاد کردیم که به نظر می رسد مساجد کنونی از نعمت آن کمتر بهره برده اند.
همچنین به منظور شناخت این هویت معنوی در معماری مقدس مساجد شیعی و بازیابی و کاربست اصول حاکم بر آن در طراحی مساجد امروزی، لازم است در ابتدا مفاهیم مرتبط با هویت، هویت معنوی و هنر و معماری قدسی در آرا و دیدگاه های متفکران برجسته ی غربی، اسلامی و شیعی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.

1. هویت

«هویت، به معنای تشخص، هستی و وجود و آنچه موجب شناسایی شخص باشد - همچون شخصیت یا کیفیت - بیانگر ویژگی های هر فرد یا پدیده ای است. هویت، وابسته ی لاجرم هر چیزی است که وجود دارد. صدرالمتألهین، هویت هر موجودی را نحوه ی خاص وجود او می داند: هویت هر موجودی، عبارت از نحوه ی خاص وجود اوست. در انسان هویت واحده است که متشأن به شئون مختلف می شود. افراد انسانی را مشخصاتی هست که به واسطه آنها هریک ازدیگری متمایزند و تا آخر عصر، وحدت شخصیت در آنها باقی است و به آن هویت گویند» (حجت، 1384، ص 57). باید توجه داشت تعریف واژه «هویت» در مکاتب مختلف، متفاوت است. در جدول شماره یک، تعاریف و عوامل زیربنایی هویت از دیدگاه هرکدام از این مکاتب، به دقت بیان شده است (نک به: جدول شماره یک).
جدول شماره 1:
تعاریف و مفاهیم مرتبط با هویت در تفکر اسلامی و تفکرمعاصر غرب
(مأخذ: نگارندگان با استفاده از مبانی نظری پژوهش)

نظریه پردازان

عوامل زیربنایی هویت

تعاریف

مکاتب

هویت در تفکرمعاصر غرب

1

 

 

ادموند هوسرل

ذاتی بودن زیربنای هویت عقلانیت زیربنای هویت تغییرات جوهری و کند هویت

اساس هویت را وجود شکل می دهد و لازمه هویت داشتن، ارائه اثری بدیع و خلاق توسط هنرمند است.

پدیدار شناسی

فلسفی

 

 

ساول کریپکی

دانش زیربنای هویت

هویت به مثابه یک زبان مطرح می شود و هویت ما محدود در حدود زبانی و بیانی ماست.

تحلیل زبان

 

دریدا

عدم اعتقاد به هویت

ضدیت با هویت و پایداری

شالوده شکنی

 

فروید

لایه های درونی و باطنی انسان شکل دهنده هویت

تأکید بر جنبه های ناخودآگاه و باطنی هویت که مربوط به روان انسان است.

روان شناسی

 

نولان و لنسکی، کاستلز

هویت جمعی و ارتباط آن با هویت های فردی زیربنای شکل گیری هویت

تأکید بر هویت جمعی و طبقات هویتی و رابطه ی آن با هویت های فردی

جامعه شناسی

 

 

ابن سینا

دانش زیربنای هویت ثبات و دوام در هویت و حرکت جوهری کند
هویت

تعریف ماهیت شی ء به طوری که بر همه ویژگی ها قابل تعمیم باشد.

فلسفه مشاء

فلسفی

هویت در تفکر اسلامی

2

 

سهروردی

فطرت زیربنای هویت

ادراک هویت از طریق ادراک مفاهیم فطری با شناخت حضوری

فلسفه اشراق

 

شیخ محمود شبستری

معنویت زیربنای هویت

وابسته بودن هویت به ذات الهی و جلوه و جمال و تجلی او

عرفان

 

 

صدرالمتألیهن، امام خمینی، مطهری

فطرت و معنویت ریشه مشترک هویت ها

  1. تأکید بر اصالت و ثبات در هویت
  2. اتحاد علم و عالم و معلوم (بیانگر رکن خودآگاهی و علم حضوری و وجودی در هویت)
  3. تأکید بر تحرک و پویایی و توسعه در هویت(درک حضوری ویژگی های ذاتی و عرضی در ماهیت و وجود یک شی ء)

حکمت متعالیه


«هویت در معنای کلی، دو جنبه ی کالبدی یا ظاهری و باطنی است و این دو جنبه را تنها از نظر ذهنی می توان از هم جدا کرد. جنبه ی کالبدی و باطنی است و این دو جنبه را تنها از نظر ذهنی می توان از هم جدا کرد. جنبه ی کالبدی بیشتر جنبه ی حیوانی انسان و ویژگی های کمی و کیفی آن را در بر می گیرد؛ اما هویت انسانی چیزی فراتر از کالبد و ظاهر هم دارد که در آغاز بالقوه است و به تدریج بخش اصلی هویت را در برمی گیرد؛ درعین حال شکی نیست که شکل نهایی هویت در رفتار انسانی، زاییده و برگرفته از تلفیق این دو جنبه است» (نقره کار، 1387، ص4). منظور از هویت «آیات و سنت های رایج تاریخی نیست، بلکه هویت بازگشت به آن اشارت هاست که از نظر ادیان الهی بازگشت به حق است» (ندیمی، 1378، ص1). ویژگی اصلی انسان نسبت به سایر موجودات، اراده و اختیار او در هویت سازی است. هویت انسان از اعلی علیین تا اسفل السافلین شکل پذیر است و تنها عامل تعیین کننده، عزم و اراده و اخلاص او برای دستیابی به کمال است» (نقره کار، همان، ص 23).

پی نوشت ها :

1. Mimesis: به نظر ارسطو آنچه موجب پیدایش هنر می شود، اشتیاق و گرایش انسان به «محاکات» است. به عقیده وی محاکات اشیاء و امور، امری غریزی و یکی از امتیازات بشر بر سایر حیوانات است. این غریزه را مقلدترین مخلوقات جهان کرده است. همه مردم از راه تقلید نخستین دانش ها را فرا می گیرند و از کارهای تقلیدی لذت می برند تا آنجا که حتی اشیاء و موجودات زشت و کریه وقتی محاکات می شوند، به دلیل کمال صفت و رنگ ها و اشکال احجام و اصوات و کلمات و الحان، دلپذیر می نمایند و خوشایند خاطر ما می گردند. این همه را هنرمند به نیروی خیال انجام می دهد.
2. Representation: بازنمایی صرف را بیشتر در هنر مدرن می توان مشاهده کرد؛ مثلاً یک نقاش یا هنرمند یک قوم سفید را در نمایشگاه قرار می دهد و آن را اثری هنری می داند. بازنمایی غیر واقعی، موضوع اثر به ظاهر واقعی است؛ اما از قدرت خیال هنرمند ناشی می شود. بازنمایی غیر واقعی مثل بازنمایی صرف نیست که به ظاهر موضوعی ندارد. بلکه موضوع آن واضح و آشکار است؛ اما عین واقعیت هم نیست؛ بلکه با دخل و تصرف در موضوع واقعی، به وجود می آید.
3. Expressionisms: این نظریه معتقد است ویژگی ذاتی درهنر، بیان و انتقال احساسات درونی هنرمند به مخاطب است؛ به عبارت دیگر، یک اثر هنگامی اثر هنری است که احساسات هنرمند را به مخاطبان انتقال دهد. اگر این ویژگی در یک اثر وجود نداشته باشد، نمی توان آن را اثر هنری نامید؛ بنابراین بنیاد و بنیان هنر بر سرایت احساسات از هنرمند به مخاطب بنا نهاده شده است.
4. فرمالیسم نیز همچون اکسپرسیون واکنشی بود به نظریه های بازنمودی و همان طور که نظریه های اکسپرسیون بیشترین ظهور را در هنرهای رمانتیک یافتند، هنرهای انتزاعی ای چون کوبیسم و مینی مالیسم هم بستر بروز فرمالیسم را فراهم کردند. از دیدگاه فرمالیست ها در صورتی پدیده ای اثر هنری تلقی می شود که دارای فرم معنادار «Significant Form» باشد، بدین معنا که مجموعه خط ها، رنگ ها، اصوات و اجزای آن پدیده آفریده، در مخاطب تجربه ی زیبایی شناختی ایجاد کند.
5. صدرالمتألهین درکتاب اسرار الآیات می گوید: «هر کدام از آحاد بشر، ناقص یا کامل، [به اندازه ای که] از خلافت الهی بهره ای دارند، به [همان] اندازه بهره ای از انسانیت دارند؛ به خاطر فرمایش حق تعالی: «او خدایی است. شما را بر روی زمین جانشین قرار داد». که این آیه به این اشاره دارد که هر یک از افراد بشر چه برترین ها و چه غیر برترین ها خلیفه ی خداوند بر روی زمین هستند. صاحبان فضیلت در آینه اخلاق ربانی خود مظاهر صفات جمال خداوندند. حق تعالی با ذات خود در آینه دل های انسان های کامل تجلی می کند؛ کسانی که متخلق به اخلاق الهی هستند؛ تا اینکه آینه دل آنها، مظهر جلال ذات و جمال صفات الهی باشد. انسان های دیگر هم جمال و زیبایی خداوند را در آینه ی هنرهای خود متجلی می سازند»(برای اطلاعات بیشتر، ر.ک. به : هاشم زاده، 1385).
6. دکتر مهدی حجت در این زمینه بیان می دارند: «هر وقت درباره تشیع صحبت می کنیم، اسلام مقدم برآن قرار می گیرد؛ بنابراین خیلی جاها ممکن است از یک امر شیعی صحبت کنیم و کسی مدعی شود این امر ذاتاً یک امر اسلامی است که در صورت تشیع نمود پیدا کرده؛ یعنی شاید در حوزه های غیرشیعی هم بتوان شبیه آن را با قدرت و ضعف پیدا کرد» (برای اطلاعات بیشتر، ر.ک. به: حجت، 1384).
7. دکتر مهدی حجت در این زمینه بیان می دارند: «در زمانی - مثلاً - در دوره ی صفویه و پس از آن، بعد از اینکه تشیع اجازه حضور رسمی در کشور پیدا کرد تا به امروز میدان دار بوده و در بسیاری از حوزه ها هم تجلی عینی پیدا کرده است؛ به گونه ای که صورت هایش تک تک قابل بررسی و رسیدگی هستند. اگر دقت کنید - مثلاً - لطافتی که پوشش مساجد ما در دوره ی صفوی پیدا کردند، که قبل از آن نداشتند... ؛ منظورم این است که صورت استدلالی حاکم بر مساجد قبلی ما به صورت لطیف و عرفانی دوره صفوی بدل شد. مساجدی که می گوییم، منظورم آنهایی هستند که به دستور و زیر نظر حکومت به وجود آمدند یا حتی وقتی کاخ ها به وجود آمدند، هنر عرفانی ظرایف خود را در آنها هم نشان داد؛ به گونه ای که جزء و کلش با هم ارتباط دارند و یک نوع وحدتی در مجموع وجود دارد؛ یک نوع عدالتی بر آن حاکم است؛ چون اینها زاییده ی ذهن هنرمندان شیعه بودند» (برای اطلاعات بیشتر، ر.ک به: حجت، 1384).

منبع: نشریه شیعه شناسی، شماره30.