اتمام حجت 29 نوامبر 1911 و عواقب آن
مترجم: ضیاء الدین دهشیری
(پوکلوسکی - کوزیل) وزیرمختار روسیه برای وفای به عهد خود در تاریخ 29 نوامبر 1911 دومین اتمام حجت دولت متبوع خود را با مهلت 48 ساعته برای قبول آن، به دولت ایران فرستاد.
این اتمام حجت مشتمل بر نکات ذیل بود:
1- اخراج آقایان شوستر و لوکوفر.
2- متعهد شدن دولت ایران به استخدام نکردن اتباع خارجه بدون جلب قبلی رضایت سفارت انگلیس و روس. این تعهد می بایست عطف به ماسبق بشود و شامل احوال کارمندانی که به توسط شوستر به خدمت دولت ایران درآمده بودند نیز بگردد.
3- تأدیه غرامت از طرف حکومت ایران برای مخارج قوای اعزامی روسیه، مبلغ این غرامت و نحوه پرداخت آن بعداً تعیین می گردید. (1)
نتیجه قبول این اتمام حجت تازه نه تنها موجب متوقف ماندن اصلاحات مالی که شوستر مشغول انجام آن بود، می گردید، بلکه به علاوه قسمت اعظم استقلال دولت ایران از دست می رفت. این اتمام حجت بدین طرز در میان مردم غیظ و انزجاری خارج از حد توصیف (لایوصف) برانگیخت. اعتصاب عمومی و تحریم مال التجاره های روسی اعلام گردید. تظاهرات وطن پرستانه وقوع یافت، (تراموای) قطارهای برقی (امتیاژ بلژیک) مظنون به روسی بودن قرار گرفت و تحریم شد.
خلاصه کلام در روز اول دسامبر 1911 اندکی پیش از انقضاء مهلت 48 ساعته مذکور در اتمام حجت، هیأت دولت خواسته های روسها را به مجلس عرضه کرد و مجلس هم آنها را به اتفاق آراء رد کرد.
شوستر آن جلسه تاریخی مجلس را بدین عبارات وصف می کند:
«... چند دقیقه ای پیش از ظهر به اخذ رأی علنی پرداختند... وقتی نام هر نماینده ذکر می شد از جای خود برمی خاست و رأی خود را می داد. رأی گیری مخفی وجود نداشت. وقتی خواندن اسم نمایندگان به پایان آمد، هر فردی روحانی یا غیر روحانی، جوان یا هشتاد ساله مهره سرنوشت خود را افکنده و امنیت خود و خاندان خود را به معرکه کشیده و به خرس بزرگ شمال جواب یکصدا و متفق الرأی ملتی را داده بود، ملتی گرفتار چنگال یأس و از پای درافتاده، ملتی که آینده ای را که هول و هراس آن معلوم نبود بر قربانی کردن داوطلبانه شأن و منزلت ملی و حقوق تازه تحصیل شده خود برای رنج بردن در راه سعادت خود ترجیح داده بود...» (2)
چهل و هشت ساعت به سرآمد و اتمام حجت قبول نشد... سپاهیان روسی تا قزوین پیش راندند. روز 15 دسامبر 1911 بدین سان فرارسید. مهلت شش روزه دیگری داده شد. ولی مجلس در استنکاف خود استقامت ورزید...
در این زمان آقای سازونوف وزیر امور خارجه روسیه، در پاریس بود تا در یک کنفرانس دیپلماتیک - که با او و چند تن از شخصیت های وزارت خارجه فرانسه و وزیرمختار ایران در پاریس و سفیر کبیر روسیه در لندن که عامداً برای شرکت در این جلسه مشورتی مهم آمده بود، شرکت کند. در این کنفرانس توافق حاصل شده بود که روسیه به رفتن شوستر از ایران اکتفا کند و انتصاب کارمندان خارجی ایران منوط به رضایت قبلی روسیه و انگلستان نباشد... و بالاخره روسیه هیچ غرامتی برای مخارج ناشیه از نقل و انتقالات سپاهیانش از ایران مطالبه نکند (3). ولی مجلس ایران که در این اوضاع و احوال کم یا بیش در زیر سیطره آمرانه افکار ملت بود، ملتی که اخراج شوستر را نوعی ننگ و عار ملی محسوب می داشت، معامله پاریس را قبول نکرد. خزانه دار کل در آن موقع نیمه خدائی شده بود.
در نظر ملت ایران آقای مورگان شوستر دیگر یک فرد نبود بلکه نوعی پرچم روحدار بود که در پیرامون آن عموم انواع حب ذات های جریحه دار شده، عموم انواع میهن پرستی های خواری کشیده، جمیع بغضها و کینه ها، جمیع غیظ ها و انزجارهای ملی در حق بیگانگان گرد آمده بود. گوئی شأن و منزلت ایران از شخصیت فردی این فرد امریکائی جدائی ناپذیر بود. احساسات خلق ایران حکم می کرد که به قبول تحقیر در مرخص کردن او نباید رضا داد (4).
هیأت دولت که پیشنهاد قبول اتمام حجت روسیه داده و پیشنهادش به اتفاق آراء از جانب مجلس رد شده بود و چه بسا می بایست از نظر قانونی استعفاء کند، بر سر قدرت باقی ماند و تصمیم گرفت که مجلس را منحل کند چرا که راه دیگری برای پیدا کردن سررشته این قضیه سر درگم نمی یافت (5). سرانجام اتمام حجت روسها بدون هیچگونه تغییری مورد قبول قرار گرفت. این تصمیم از طرف دولت به طور «خودسرانه» و برخلاف اراده ملت اتخاذ گردیده بود.
بحران روسیه و ایران بدین سان به طور موقت مرتفع گردید.
نقش حکومت بریتانیا
حکومت انگلستان که سال قبل اتمام حجتی برای دولت ایران فرستاده بود - با شرایطی ملایمتر و مهلتی طولانی تر - چندان بهانه ای برای ملامت کردن حریف روسی خود نداشت. از این رو از قبول میانجیگری که دولت ایران از او خواسته بود سرباز زد و بدو اندرز داد که اولتیماتوم روسها را بپذیرد. قطعاً سر ادوارد گری بسیار تحت تأثیر دخالت اوضاع اروپا که حاصل قضیه مراکش بود قرار داشت. به علاوه وزیر امور خارجه روسیه به گوش همکار انگلیسی خود رسانید که «چون دو حکومت دست در دست یکدیگر در راه تأمین صلح عمومی پیش می روند، مسأله ایران نباید موجب خصومت بین دو دولت گردد.» (6) به عبارت دیگر برای اینکه دولت بریتانیا بتواند به روسها در اوضاع بحرانی سراسر اروپا اعتماد کند، باید ایران را رها کند و به دست امیال روسها بسپارد و همین امر به خصوص از آن جهت لازم است که روسیه حاضر و آماده است تا غنیمت ایران را برادروار با او تقسیم کند. درسی که روسها دادند در لندن به خوبی مفهوم واقع شد. لاجرم وزیر امور خارجه انگلستان کوشید تا عمل روسها را در مجلس انگلیس موجه و مدلل جلوه دهد، و در مجلس اعلام کرد که خواستهای روسها را تأیید می کند به استثناء موضوع اخذ غرامتی که ممکن است قدرت ایران را که برای امنیت راههای تجارتی جنوب لازم است فلج سازد و بدین منوال به تجارت بریتانیا گزند برساند.» (7) ظاهراً این تنها ایراد ممکنه ای بود که وزارت امور خارجه بریتانیا ممکن بود در اتمام حجت روسها بیابد. (8) گوئی مشکل بتوان خونسردی و خودپرستی را بیش از این به سر حد افراط کشانید. وانگهی وزیر محترم در برابر مجلس عوام از اینکه روسها خاطر او را جمع کرده و گفته اند که «این تدابیر نظامی صرفاً جنبه موقت دارد و قصد ندارند هیچگونه اقدامی مخالف اصول موافقت نامه سال 1907 انگلیس و روس به عمل آورند» (9) خود را خشنود نشان داد.با این وصف حکومت انگلستان می ترسید که اشغال پایتخت ایران، در هندوستان انعکاس داشته باشد، به خصوص اینکه بحران روابط روسیه و ایران با مسافرت جرج پنجم به این کشور مقارن بود. در تحت سیطره این ترس از یک طرف و استیلای فوق العاده روسیه بر ایران از جانب دیگر، یک سلسله یادداشتها با حکومت سنت پطرزبورگ مبادله کرد. این یادداشتها را به تفصیل در «کتاب آبی» و «کتاب های نارنجی» می توان یافت.
افکار عمومی انگلستان
اگرچه حکومت بریتانیا بدین نحو ایران را رها کرد، در بریتانیای کبیر افرادی وجود داشتند که از مصالح ایران با حرارت و صداقت دفاع می کردند، حتی در همین کشور خارجی بود که پرجمعیت ترین مدافعان استقلال ایران یافت می شدند. استاد عالی مقام، ادوارد براون که هم قهرمان بزرگ دفاع از مصالح ایران بود و هم میهن پرست حقیقی انگلیسی، در کتابچه (بحران دسامبر 1911 ایران) (10) در صفحه 15 چنین می نگارد:«خوش رقصی غیر قابل درک سر ادواردگری در برابر روسیه و نقض کامل اصولی که مورد احترام هر سیاستمدار مآل اندیش بریتانیائی و ممالک امپراتوری روسیه را مطلقاً ضرور می شمارد، اکنون ما را بدانگونه تقسیم ایران نزدیک ساخته که نتیجه اش نه فقط انهدام یک ملت با استعداد و صاحب قریحه باستانی است که ما او را در بسیاری از ساعات بیداری و جنبش آن به چنگ بیرحم ترین دولت ارتجاعی جهان رها کرده ایم، بلکه ایجاد جبهه طولانی و دفاع ناپذیر انگلیسی و روسیه است که الزاماً موجب افزایش هنگفت هزینه نظامی است و روسیه را قادر می گرداند که از این پس از راهی که تاکنون برایش غیر مقدور بود بر ما اعمال فشار کند.»
پرفسور براون سخنان خود را چنین به پایان می برد:
«... ما فقط خود را مسؤول و دلال مظلمه عملیاتی کرده ایم که هر دو شریک این بازی را شرمسار و سرافکنده می سازد ولی مزایای مادی آن متعلق به یکی از آنان است و بس...» (ص 18)
افکار عمومی در فرانسه
حتی فرانسویان که در این دوره با ایرانیان دوست بودند و با روسها متحد، و در سیاست دو رویه بازی می کردند تا به اصطلاح نه سیخ بسوزد نه کباب، مجبورند اجحافات روسها را اعتراف کرده بگویند:«چیزهائی به واقع مضحک وجود دارد، بلکه باید بگوئیم دور از تمدن و وحشیانه، زیرا می بینیم که غول روسیه گرز خود را برای ضربت زدن بر کوچولوی ایران آورده است. بی پرده باید گفت که این نقش برای روسیه افتخاری به بار نمی آورد. و مردم اروپا کم کم طعم این ضربات سنگین را که بیشتر لایق وحشیان «اوکراین» است تا ملتی متمدن، درمی یابند. در فرانسه آنجا که ما شهامت آزاد سخن گفتن در حق دوست و دشمن را داریم و طعن و طنز همیشه حق ظهور دارد، شدت ضرباتی که روسیه بر ایران وارد می آورد موجب می شود که مردم گذشته از زمزمه نارضائی فریاد اعتراضی آمیخته با خشم و غیظ برآرند که در آن اثری از مداهنه وجود ندارد و بگویند: «بهتر بود که روسیه این ضربات را برای ژاپنی ها نگاه می داشت.» (11)
نتیجه
اتمام حجت روسها قبول شد و شوستر در تاریخ 11 ژانویه 1912 ایران را ترک کرد و رقیب بلژیکی او (مورنارد) به جای او به سمت خزانه داری کل «موقت» منصوب گردید.عواقب قبول اتمام حجت وخیم بود. اداره امور مالی که به سرعت به دست شوستر سازمان یافته بود، چیزی نگذشت که به دست دست نشانده روسها، مونارد کذائی از هم پاشید. سایر رایزنان خارجی دولت ایران نیز می بایست شخص مطلوب و مورد قبول خاطر (12) دو سفارت باشند که از این پس انواع نفوذ را در آنان داشتند. حکومت ایران یکسره وحشت زده و مرعوب شده بود و دیگر نتوانست در برابر توقعات روسها حتی مقاومت منفی ابراز کند.
***
بعضی بر شوستر ایراد بسیار گرفته او را به سبب نداشتن «عقل سلیم سیاسی» ملامت کرده اند. انتقادات شدید بر او وارد شده است. (13) درحقیقت شوستر سازمان دهنده ای بسیار پرشور و مردی درستکار بود. ولی تصویری از وجود موانع نداشت و همین امر بیش و کم عیب همه مردم پرشور و حرارت است. عیب او، به اصطلاح، در حسن او بود. ما هم موافقیم که اگر او به طرزی دیگر رفتار کرده بود، چه بسا خود را از معرکه می رهانید ولی نمی توانست ایران را برهاند. سلسله دسایس و فتنه انگیزیهائی که عالماً عامداً برضد این کشور از طرف روسها به عمل می آمد، ثابت می کند که این دولت بهانه های دیگری هم می توانست پیدا کند تا تشکیلاتی را که مشغول فعالیت و پیشرفت بود مختل گرداند.
روسها مطلقاً می خواستند حکومت مشروطه ایران را از میان بردارند. این موضوع به وضوح از اظهارات رجال سیاسی آنان مستفاد می شود:
«حتی در صورتی که حکومت ایران - تلگراف وزیرمختار روسیه در تهران به دولت متبوع خود - در برابر جمیع نکات دو اتمام حجت رضای خاطر ما را فراهم می آورد باز هم می بایست از پیشروی سپاهیان خود برای تضمین «مصالح آتیه» خود در مناسبات آینده با ایران استفاده کنیم. مجلس و نظام فعلی حکومت ایران (مشروطیت)، بر اثر مخالفت با لایحه استقراض از روسیه که قبلاً از نظر سیاسی حل و فصل شده بود... هیچگونه امیدی برای ما باقی نمی گذارد... و اخراج آقای شوستر باید با «تغییر حکومت» همراه باشد و پس از آن برای ما حکومتی دوست لازم است که مصالح و منافع ما را در جمیع مشاجرات و موارد اختلاف موجود، به طرزی مطلوب حل و فصل کند.» (14)
***
یکی از نتایج فوری قبول اتمام حجت بازگشت ظفرنمون مورنارد کذائی به مقام خزانه داری کل بود. برای حصول اطلاع از خدمات خزانه دار کل جدیدی که روسها بر ایران تحمیل کرده بودند، باید او را به خوانندگان معرفی کنیم. ما به وصف دقیق و امین شمایل و خصایل او، آنچنان که در آن دوره به توسط انگلیسیها و فرانسویان وصف و تصویر شده بود، اکتفاء می کنیم:
«... آقای مورنارد یک نفر بلژیکی است. او در اداره گمرک کشور خود شغل محقری داشته که تصور نمی رود صلاحیت اداره مالیه یک مملکت را در پرتو آن احراز کرده باشد. او عضو ساده هیأت مستخدمین بلژیکی بود که در سال 1898 برای سازمان دادن گمرکات ایران برگزیده شده بودند. ولی در حالی که مقامات عالیه این اداره جدید التأسیس طبعاً به عالی ترین و باصلاحیت ترین افراد این هیأت اعزامی تخصیص داده شده بود نظیر تهران به آقای نوز... و غیره، آقای مورنارد در اوایل کار از آن نصیبی نداشت و مأمور ساده گمرک یکی از بنادر کوچک دریای خزر بیش نبود. به علاوه در آنجا با روسها تماس دائم داشت و به زودی نظر لطف آنان را به خود جلب کرد... - بلژیکی ها اندک اندک ناگزیر شدند در برابر خصومت مردمی که آنها را آلت دست روسیه می دانستند، ایران را ترک بگویند...» (15)
«... او (مورنارد) بجز زبان محلی بلژیکی که زبان زادگاه او است به زبان دیگری تکلم نمی کند و مردم فقط او را آلت بلاارده عمال روسیه می دانند و شهرت او به خاطر دسایس و نیرنگهای مداوم او برضد شوستر می باشد. هیأت تجاری انگلیس هم در ایران و هم در ممالک مشترک المنافع، با انتصاب او مخالف است و دولت ایران رسماً علیه چنین انتصاب احتمالی اعتراض کرده است. ولی این خواست روسها است و سرادواردگری هم مصمم می باشد که با روسیه، به هر قیمت باشد، همگام گردد و کاری را به از این نمی داند که در برابر درخواست روسها «آمین» بگوید.» (16)
با این وصف شخصیت مورنارد چنان مظنون بود که این بار سرادواردگری با عزم جزم نخواست بلافاصله لبیک اجابت بگوید.
خلاصه انتصاب مورنارد به سمت خزانه داری کل برای دیپلماسی روسیه در ایران در برابر انگلستان پیروزی درخشانی بود. اما در باب ایران، حالا دیگر، تصوری از مشاوران او که باید «با رضایت خاطر قبلی دو سفارت» تعیین شوند می توان داشت. به آسانی می توان درک کرد که روابط چنین کارمندی با کارفرمایانش چگونه بوده است و این مخلوق تا چه پایه می بایست در برابر خالقان خود روی اطاعت بر خاک بساید.
پی نوشت ها :
1. متن مشروح این سند مهم را در (کتاب آبی) انگلستان در مبحث مربوط به «ایران» جزوه چهارم (1912) صفحه 81 یادداشت 182 و کتاب «اختناق ایران» اثر شوستر ص 164 می توان یافت. مختصر اختلاف دو متن به علت آنست که دو ترجمه مختلف می باشند.
2. «اختناق ایران» ص 176
3. نشریه رسمی فرانسه و ایران Bulletin d'Union Fraco-Persane شماره 12 سال دوم (نوامبر - دسامبر 1911) نمره های 5 و 6 - نه شوستر و نه دمورنی بدین کنفرانس و تصمیمات مهم آن اشارتی نمی کنند.
4. نشریه رسمی (اتحاد ایران و فرانسه) (نوامبر - دسامبر 1911) ص 5 - همچنین به کتاب «مطبوعات و شعر ایران جدید» ص 251 و بعد تصنیف ملی عارف راجع به شوستر یک بیت آن:
گر رود شوستر از ایران رود ایران برباد
ای جوانان نگذارید که ایران برود!
5. در پطرزبورگ از قبل در باب انحلال مجلس تصمیم گرفته شده بود (اول دسامبر) و نیز این نکته از صورت تلگراف سفیر کبیر بریتانیا در این شهر به حکومت متبوع خود مستفاد می شود. (کتاب آبی راجع به ایران جلد 4 (1912) ص 86 شماره 198).
6. «کتاب نارنجی روسی» جلد هفتم ص 239 و بعد. - تلگراف وزیر امور خارجه روسیه به سفیر کبیر روسیه در لندن (نقل شده به وسیله دمورنی).
7. British Commerce
8. شوستر «اختناق ایران» ص 107
9. دمورنی «مسأله ایران و جنگ» ص 119 و بعد
10. چاپ خصوصی در سلسله انتشارات دانشگاه کمبریج.
11. نشریه رسمی (اتحاد فرانسه و ایران) شماره 12 سال دوم (نوامبر - دسامبر 1911) ص 8
12. persona grata
13. «کتاب آبی» انگلیس، کتاب نارنجی روسیه، کتاب «مسأله ایران و جنگ» اثر دمورنی و غیره.
14. کتاب نارنجی روسیه، جلد هفتم ص 243 و بعد نقل شده به توسط دمورنی در (مسأله ایران و جنگ)
15. نشریه (اتحاد فرانسه و ایران) ژانویه 1912 ص 7 - بدین مناسبت باید یادآور شویم که همین نوز بلژیکی بود که برای ایران در باب موافقت نامه شوم گمرکی ایران و روسیه مذاکره کرد.
16. مجله Pall Mall لندن مورخ چهارم ژانویه 1912.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}