نویسنده: دکتر محمود افشار یزدی
مترجم: ضیاء الدین دهشیری



 

1- نقشه فرانسوی - هندی

هنگامی که بناپارت در مصر بود نقشه فتح هندوستان از طریق دریا را طرح افکند و در این اندیشه بود که در سواحل مالابار یا کرانه کروماندل پیاده شود و از آنجا سپاه مهاجم را به داخله هند هدایت کند. حتی سلطان میسور، تیپو صاحب، را دشمن آشتی ناپذیر انگلستان و دوست و متحد خود پنداشته بود. بناپارت از مصر با نواب تیپو صاحب و دیگر شاهزادگان دکن که همگی بیش و کم با نقشه فرانسه موافق شده بودند، مکاتبه می کرد. نظام حیدرآباد سپاهی 14/000 نفری آراست تا در تخت فرماندهی صاحب منصبان فرانسوی و در سایه پرچم انقلاب فرانسه و کلاه فریجی (1) و نشان آزادی که بروی تکمه های لباسهایشان نقش شده بود، به نبرد شتابد. یکی از شاهزادگان سلسله مهارات، سپاهی مرکب از 30/000 سرباز پیاده و 18/000 سوار جنگی داشت که به شیوه اروپائیان آراسته شده بود. یکی دیگر از سران مهارات، قریب صد هزار مرد جنگی گرد آورده بود... هندویان که بدین سان مسلح شده و دلهایشان از کین انگلستان سرشار بود، بی صبرانه منتظر فرارسیدن فرانسویان بودند تا با بریتانیائیان به نبرد برخیزند... ولی می دانیم که دریاسالار انگلیسی، نلسون، نیروی دریائی فرانسه را که به فرماندهی بروی (2) بود در ابوقیر به سال 1708 نابود کرده و ناپلئون مصر را تخلیه نمود، و نقشه فرانسوی و هندی برای شکار و طرد انگلیسیان بدین سان متروک ماند. اینان برای درهم شکستن هندویان دلاور از این حادثه بهره جستند.

2- طرح «فرانسوی و روسی»

پس از درهم شکستن نیروی دریائی فرانسه، انگلیسیان فرمانروای مطلق العنان دریاها شدند. لاجرم دیگر سخنی از حمله دریائی به هندوستان نمی توانست در میان آید. ناپلئون در آن حال نقشه دیگری برای حمله از طریق خشکی، از همان راههائی که اسکندر کبیر رفته بود، طرح ریخت. در فاصله سال های 1800 و 1801 با پل اول تزار روس به منظور حمله مشترک فرانسه و روسیه به هندوستان پیمان اتحادی بست. سپاه روسیه می بایست از اورنبورگ حرکت کرده از خیوه، بخارا و شمال افغانستان گذشته در جهت سند علیا عبور کند، و سپاهیان اعزامی فرانسه مرکب از 35/000 مرد جنگی می بایست از دره دانوب تا دریای سیاه پیش برانند و در بحر آزوف و تاگانروگ از کشتی پیاده شوند و از آنجا به هشترخان بروند و با کشتی های روسی عبور کرده تا استرآباد ایران پیش رانند، از آنجا به سپاهیان روسی پیوسته به همراه هم از شمال شرقی ایران گذر کرده از راه هرات، قندهار و افغانستان جنوبی روانه گشته به سپاه دیگر روسی در مدخل هندوستان بپیوندند. برای این لشکرکشی چهار ماه مدت برآورد کرده بودند: 20 روز برای سیر بر روی دانوب، 55 روز برای رسیدن به ایران و 45 روز برای ورود به جلگه سند.
اجراء این نقشه بزرگ از همان موقع آغاز شده بود: پل قیصر روس بدون اینکه منتظر ورود سپاهیان فرانسوی بماند سربازانی در جهت اورنبورگ گسیل کرد... اما خود او به قتل رسید و حاصلی به دست نیامد.
در تمام طول این مدت، انگلیسیان سلطه و سیطره خود را در هندوستان تحکیم می کردند و راههای آن را نگاهبان بودند. آنان با شاه ایران معاهده تهران را امضاء می کردند و افغانستان را به حلقه اتحاد با خود درمی آوردند.

3- طرح فرانسوی و ایرانی

پس از مقتول شدن پل اول اوضاع و احوال یکسره دگرگون شد. الکساندر اول، جانشین پل، متحد ناپلئون نبود. اضافه بر این او خود را با ایران در جنگ یافت. درنتیجه نقشه (ایران و روس) برای حمله بردن به هندوستان دیگر تحقق پذیر نبود. - ناپلئون که مردی قوی فکر بود، در آن اوان در پی اتحاد با شاه ایران که با «سمرقند، بخارا، تبت، قندهار و هندوستان مناسبات تجاری دائم داشت» و در پایتخت او در تهران «بیش از 20/000 نفر هندو» می زیستند برآمد. (3) شاه ایران به سهم خود چون از روسها که گرجستان و داغستان را تصرف کرده و تهدید می کردند که باز هم بیشتر به سمت جنوب پیش خواهند راند، نگران بود، با اتحاد ایران - فرانسه به نظر مساعد می نگریست و با خود حساب می کرد که با یاری ناپلئون موفق خواهد شد گرجستان را بازستاند. معاهده صلحی در فین کن اشتاین در سال 1807 بین ناپلئون و ایران انعقاد یافت. شاه در ازاء تعهدات ناپلئون در باب تمامیت ارضی ایران و استرداد گرجستان متعهد می شد که جمیع روابط سیاسی و تجاری خود را با انگلیسیها قطع کند، بدانان اعلان جنگ بدهد، کالاهای آنان را در بنادر ایران ضبط نماید و او نیز در زمره محاصره کنندگان بری (4) انگلستان درآید. به علاوه می بایست از همه نفوذ خود در افغانان استفاده کرده آنان را به نبرد با بریتانیا برانگیزد. او می بایست به هند انگلیس لشکر بکشد، به سربازان فرانسه اجازه بدهد که از ایران بگذرند و بدان مقصد روی آورند و آذوقه و مایحتاج آنان را فراهم آورد.
از جانب دیگر یک هیأت نمایندگی مهم سیاسی و نظامی به رهبری ژنرال گاردان به تهران فرستاده شد تا مقدم بر هر کار سپاهیان ایران را از نو بیاراید و جنبه های عملی نقشه حمله به هندوستان را بررسی کند (5).
ژنرال گاردان طرحی برای امپراتور فرستاد که نکات عمده اش چنین است: اگر راه خشکی در پیش می گیرند باید در ماه مارس از حلب روانه شوند. از حلب تا بئر در کنار فرات پنج روزه راه است. سپس از بغداد، بصره، بوشهر، شیراز، یزد خواهند گذشت. ولی راه برای عبور توپها خوب نیست و انگلیسیان ممکن است به سواحل خلیج فارس سپاهیانی بیاورند. بهتر آن است که از بغداد، طریق اورفا، همدان، خراسان و هرات رهسپار شد. از حلب تا رود سند شاید هفت تا هشت ماه راه باشد. اگر بتوان از دریای سیاه و طرابوزان راه پیمود، می توان بخشی از ارتش را از طریق ارزروم، وان، همدان، یزد و هرات و بخشی دیگر را از تبریز، تهران، خراسان و هرات هدایت کرد.
هرات محل خوبی برای تمرکز سپاه خواهد بود. در صورت حصول توافق با روسیان می توان تجهیزات و ساز و برگ و خواربار را در استرآباد، نزدیک بحر خزر جمع آورد و اینکار بسیار پر ارزش خواهد بود... از هرات جاده بدون تردید برای رفتن به کابل و پیشاور راحت و سیر در آن آسان است... (6) بالاخره آنطور که گاردان در گزارش خود می گوید، شاه حاضر است دست کم تا دهلی لشکر بکشد: «شاه می گوید انگلیسیها دو سال دیگر از هندوستان طرد خواهند شد و این ملت بدبخت و بینوای بازرگانان، در آنصورت دیگر جسارت و شهامت شانه به شانه شهریاران زدن را نخواهد داشت» - «لشکرکشی به هندوستان (چنانکه گاردان می افزاید) در تهران سودائی است که در هر سری لانه کرده است.» (7)
اما نقشه فرانسه و ایران نمی بایست بیش از نقشه های سابق بخت مساعد داشته باشد. زیرا آنچنانکه ناپلئون از اتحاد با ایران بیشتر جویای همدستی بود که انگلیسیان را در هندوستان به هراس افکند و کمتر می خواست روسیان را از قفقاز برون راند و همچنانکه فتحعلی شاه به سهم خود در اندیشه آن بود که نخست گرجستان را به تصرف درآورد و سپس به جنگ انگلیسیان لشکر بکشد، این اتحاد هم که بر سوء تفاهم بنیاد نهاده شده بود، از بدو ولادت محکوم به اضمحلال بود. علاوه بر این بدیهی است که عهدنامه تیلسیت که اندکی بعد از معاهده فین کن اشتاین بسته شده بود، بالفعل این پیمان را نسخ و باطل می کرد. صلح تیلسیت که فرانسه را با روسیه یعنی با دشمن ایران دوست ساخته بود، ناگزیر می بایست رشته اتحاد فرانسه و ایران را از هم بگسلد. سیاست دو رویه و منافقانه ناپلئون که در آن واحد دوست و متحد ایران و روسیه بود، به طور محتوم ثمرات نیکوئی به بار نمی آورد.

4- طرح «فرانسوی... آلمانی»

در همان حال که ناپلئون با موانع طبیعی و سیاسی برمی خورد و در اندیشه آن بود که قدم بر نقش پی اسکندر کبیر بگذارد، کنت دوکامکه نامی از افسران پیشین پروس که در جزیره شیو از جهان گوشه گرفته بود، در بیستم اکتبر 1805 نقشه ای برای تسخیر سراسر هندوستان به نزد امپراتور فرستاد. اینک اشارتی به آن: (8)
«کنت، همسر کنت، ندیمه او، یک نفر شیمی دان، یک افسر مستعفی توپخانه و بالاخره یک نفر ترک که زبان آلمانی می داند - (این شخص به خصوص گرانبهاست) - به ازمیر می روند تا خود را به بغداد برسانند. سه نفر اولین لباس زنان شریف و بزرگزاده مسلمان به تن می کنند و چادرهائی بلند بر سر افکنده اند، سه نفر دیگر کنیز و غلام آنانند. بدین صورت آنان را در کاروان بزرگ زائران پذیرفتند. آنان به بغداد وارد شدند... و در یک صومعه مجاور حرم حضرت امام حسین فرزند علی (ع)،‌پسر عم حضرت محمد (ص)، مسکن می کنند، زوار هزاران هزار از جمیع نقاط ایران، بین النهرین و هندوستان بدانجا می روند. در آنجاست که هر ساله مردم چشم بر راه حضرت مهدی (ع) امام دوازدهم هستند که باید بر جهان حکمران گردد.
کامکه (9) و متعلقان او به سهولت بین صومعه خود و اماکن متبرکه رابطه برقرار می کنند. در زیرزمینها «یک ماشین برقی و اشباح مانند» برپا می نمایند، هنگام زیارت با حقه بازی ها و معجزه سازی ها و خوارق عادت درویشان، مرد شیمی دان سفینه هوائی نورانی رها می کند که از آن در میان درخشیدن رعد و برقها در شب آرام و پرستاره، هزاران قطعه کاغذ فرومی ریزد که گوئی از آسمان فروفرستاده شده بود و مانند مائده ای که بر قوم بنی اسرائیل نازل می شد بر مردم راکع و ساجد و لرزان پخش می گردد! این عملیات چندین شب تکرار گردیده و زائران در انتظار اوامر الهی و مهدی موعود ترسان و لرزان می باشند. سرانجام وقتی اذهان و خواطر آماده شده بود کنت ظهور می کند: او سراپا با آتشی تابناک از فسفری می درخشد، جرقه های برق در اثر کارهای آن شیمی دان از همه قسمت های بدن او می جهد. - معجزه ای شگفت، بزرگترین معجزه ای که خداوند از آغاز خلقت به مؤمنان خود نموده است. مرد ترک که خرقه درویشی به تن کرده، در برابر تجلی الهی، دراز به دراز به روی زمین می افتد. بر مهدی، خلیفه برگزیده و صفی خدا سلام و صلوات می فرستد و او را حسین بن کپری می نامد. و جماعت مسحور و مبهوت هم در برابر جانشین حضرت محمد (ع) به زانو درمی آیند.
به پاشا اخطار می شود که در حضور مهدی حاضر شود. او هم ترسان و وحشت زده می آید، و به تولیت الهی به حکومت بین النهرین و سوریه منصوب می شود. او غرق در شور و شعف خود را نایب وفادار حسین بن کپری اعلام می کند و جانبازی 50/000 سربازینی چری را برای او ضمانت می کند.
آنگاه مهدی با موکب عظیم در میان مردمان مشتاق و سودازده که خداوند سرانجام نظر عنایت خود را بر آنان گشوده، به جانب کشمیر می رود که در آنجا شاهزاده آزادخان برضد تیمورشاه کابل، طغیان کرده است. شاهزاده نگران و هراسان در حضور حسین بن کپری حاضر می شود. او را بر اورنگی با بند و بستهای آهنین می نشانند. این مرد طاغی و صاعی به توسط ماشین برقی، که در بغداد به جای نگذاشته بودند، صاعقه زده می شود. این معجزه و خرق عادتی است وحشت انگیز که انقیاد کشور را تأمین می کند. ترک همسفر کامکه، خان کشمیر می گردد. بی درنگ سپاهی می آراید... با ناپلئون رابطه برقرار می کند... در شمال با روسها و در جنوب با انگلیسها برمی خورد... سه ستون از سپاهیان رهسپار کلکته، بمبئی و مدرس شده انگلیسها را به دریا می ریزند. یک اسکادران فرانسوی که از جزیره فرانس و ماداگاسکار آمده چند سرباز پیاده می کند که جای مغلوبان را می گیرند... یک کشتی زره دار از آن اسکادران کنت کامکه را که هم پیرومند است و هم متواضع در خود می پذیرد، کنت چیز دیگری نمی طلبد به جز آنکه باقی مانده عمر خود را در یکی از کلبه های چوبی ییلاقی جنوب فرانسه با آسایش شرافتمندانه، در آغوش همسرش بگذراند.
عجالتاً، کنت دو کامکه که در جزیره شیو نسبتاً بینوا بود از امپراتور می خواهد که 2000 سکه لوئی به عنوان مخارج اولیه برایش بفرستد: به عنوان وثیقه استفاده صحیح از وجوه حاضر است که زن خود را به صورت گروگان به ناپلئون واگذارد.
نقشه ای که کامکه آلمانی به «علی بونابردی» تقدیم کرد (نامی که بناپارت می خواست مسلمانان مصر او را بدان بخوانند) این نقشه شبیه طرح مهاجمه دیگر آلمانی است که بیش از یک قرن بعد از نقشه کامکه برای فتح هندوستان ریخته شده بود. موضوع آن، «جنگ مقدس (جهاد)ی بود «ساخت آلمان» که «حاجی محمد ویلهلم» (10) به حکومت عثمانی الهام داد.
جریده آلمانی «فوسیشه تسایتونگ» در ماه اکتبر 1915 اطلاع ذیل را منتشر کرد: در خبر است که سلطان عثمانی خنجر امام حسین و بیرق حضرت عباس را به سپاهیان ترک که سرگرم تاخت و تاز در جبهه ایران بودند اعطا کرده است. این دو پیشوای دینی مورد احترام و اکرام مسلمانان شیعی مذهب هستند و شیعیان نه می توانند به سوی بیرق مقدس تیراندازی کنند و نه در برابر آن به مقاومت ادامه دهند، زیرا اینکار توهین به مقدسات خواهد بود. (11)
روشن است که نقشه «جهاد» هم بیش از طرح کنت دوکامکه احتمال موفقیت نداشت.

پی نوشت ها :

1. شب کلاه مخروطی شکل که بر سر مجسمه ها یا تصویرهای آزادی می گذارند. مترجم.
2. Brueys
3. دریو Driault «سیاست شرقی ناپلئون» ص 176.
4. Blocus continental
5. یادداشت ژنرال گاردان در باب ارتش ایران در سال 1808 - سوار نظام ایران نسبتاً خوب بود و 144/000 مرد جنگی داشت که کم انضباط ولی سوارانی ممتاز بودند. - پیاده نظام ایران شامل 60/000 مرد جنگی بود ولی هیچگونه ارزش و قدری نداشت. این سربازان تفنگهای قدیمی بسیار سنگین داشتند که برای نشانه گیری می بایست بر روی پایه ای دراز تکیه داده شود. ارتش ایران، به اصطلاح توپخانه نداشت، 2500 توپچی داشت ولی توپهای قدیمی آنان به توسط گاو کشیده می شد و گلوله هایش تقریباً همیشه هنگام خروج از دهانه منفجر می شد و ایرانیان را بیش از دشمنان آنان می کشت. تعدادی توپ کوچک با کالیبر

1 1/2 نیز داشتند که با شتر حمل می شد... ولی اگر شتم زخم برمی داشت به هیجان آمده از میان سپاهیان به هرسو می دوید و مایه آشفتگی می شد و این وضع عادی و معهود بود.
6. Driault، «سیاست شرقی ناپلئون» صفحات 318 و بعد
7. «مکاتبات ایران» 28 ژوئن 1806.
8. Driault «سیاست شرقی ناپلئون» ص 179 و بعد
9. Kameke
10. حاجی محمد ویلهلم نام ترکی قیصر آلمان، گیوم یا ویلهلم دوم است.
11. کسانی که از معتقدات دینی عوام سوء استفاده می کنند در دوران جنگ بین المللی دوم تا وقتی نازیها پیشرفت داشتند هیتلر را «نایب حجه بن حسن» می خواندند (گویا نام این دو به حساب جمل مساوی است) و بعدها که روسها به پیروزی نزدیک شدند استالین را «آسید علی» خواندند. مترجم.
منبع مقاله: افشار یزدی، محمود؛ (1358)، سیاست اروپا در ایران: اوراقی چند از تاریخ سیاسی و دیپلماسی به انضمام چند گفتار دیگر از مؤلف و بعضی اسناد و نامه ها، ترجمه ضیاءالدین دهشیری، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ هشتم

 

منبع مقاله: افشار یزدی، محمود؛ (1358)، سیاست اروپا در ایران: اوراقی چند از تاریخ سیاسی و دیپلماسی به انضمام چند گفتار دیگر از مؤلف و بعضی اسناد و نامه ها، ترجمه ضیاءالدین دهشیری، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ هشتم