نویسنده: دکتر محمود افشار یزدی
مترجم: ضیاء الدین دهشیری



 

هنوز خطر فرانسه یکسره از میان برنخاسته بود که مخاطره روسیه، بسی خطرناکتر و به صورتی واقعی تر، ناگهان ظاهر گردید. تهدید ناپلئون در واقع زودگذر و ناپایدار بود. در صورتی که خطر روسیه جنبه پایدار و مداوم داشت - چرا که روسیه خیلی بیشتر به سرزمین هندوستان نزدیک بود و با «حائل های» «ممالک وابسته» آن امپراتوری مرزهای مشترک داشت.
باری روسیه گوئی خود را ناچار می پنداشت که از جانب دریای آزاد جنوب به سوی «آبهای انگلیسی» توسعه پذیرد. انگلیسیها نیز به سهم خود، خود را بهمان اندازه ملزم و ناگزیر تصور می کردند که به خاطر حفظ وضع و موقع خویش به عنوان قدرت عظیم جهانی و به منظور در امان نگاه داشتن مستملکات هندوستان با هر دولتی اروپائی که بخواهد در این جهت پیش براند مخالفت ورزند. بنابراین ناگزیر در اینجا تصادم منافعی روی می داد و از آنجا بالاجبار سیاست رقابتی... به ظهور می پیوست، یا سیاست سازش و توافقی حاصل می گردید. به طوری که می گفتند این جنگ بین «خرس و نهنگ» بود که درگرفت. میدان این سیاست رقابت ناگزیر کشورهای مجاور هندوستان بودند. ایران که مستقیماً در میان روسیه و مستملکات آسیائی انگلستان قرار داشت، بدین منوال مهمترین و ممتازترین منطقه ای بود که در آن منافع انگلیس و روس بناچار با هم تصادم می کرد. تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران در سراسر قرن نوزدهم چیزی بجز از مرحله ای، اما مرحله ای اساسی از تاریخ عمومی رقابت انگلیس و روس نیست... در این نبرد بر سر موازنه و نفوذ بین روس و انگلیس در ایران، تا حدودی می توان گفت که روسیان سیاستی فعال و تعرضی در پیش گرفته بودند، در حالی که انگلیسیان به اصطلاح، تنها به سیاست «تدافعی» اکتفا می کردند: روسیه در پی پیش راندن بود، بریتانیای کبیر می بایست راه را بر او سد کند و حتی در صورت لزوم او را به عقب براند. مصلحت ایران در آن بود که رقابت بین روس و انگلیس را حفظ کند، زیرا نزدیک شدن آنان به یکدیگر به زیان او بود. روش ایران در میان تغییرات مداوم و نوسانات این دو قوه جاذبه از همین جا ناشی می گردید. در نتیجه، در تاریخ دیپلماسی ایران دوره های (روسی - ایرانی) و دوره های (انگلیسی - ایرانی) را می توان از هم تشخیص کرد.

پیرامون مسأله هرات

جنگ انگلیس و ایران و معاهده پاریس مورخ 4 مارس 1857
پس از انعقاد عهدنامه ترکمانچای، دیپلماسی روسیه به چنان فعالیتی دست برد و چنان انعطاف و نرمشی به کار آورد که به سرعت نظر عنایت شاه ایران را به خود معطوف داشت. نفوذ روسیه در دربار تهران تا بدان پایه رسید که انگلیسیان سخت به وحشت افتادند... آتش جنگ بر سر هرات، در افغانستان هم از نظر نظامی و هم از جهت سیاسی شعله ور شد.
افغانستان سرزمینی است هم از نظر نژاد و هم از جهت زبان ایرانی، علاوه بر این از نظر جغرافیائی جزء فلات ایران است - که گاه شهریار شهریاران آن چون محمود غزنوی از دودمان افغانی بود و یا گاهی چون شاه عباس بزرگ از دودمان پارسی. باید بیفزائیم که به روزگاران مجد و عظمت ایران، شاهنشهان همه به وحدت ایران پای بند و دلبسته بودند، حتی در نخستین نیمه قرن نوزدهم نیز وضع بدین منوال بود.
انگلیسیان که خداوندان هندوستان می شدند، به حق یا به ناحق از نظر خودشان این وحدت را طالب بودند. روسیان که برعکس هم بر افغانستان چشم طمع دوخته بودند و هم بر ایران، گویا با آن وحدت مخالف نبودند.
در زمان سلطنت فتحعلی شاه، عباس میرزا ولیعهد پسر خود یعنی محمد شاه آینده را برای محاصره هرات و شهر بند این شهر فرستاد (1833). اما مرگ ولیعهد ایران محمدمیرزا را ناگزیر ساخت که دست از محاصره بدارد و به ایران باز آید، تا چند ماهی بعد از آن به جانشینی پدر بزرگ خود فتحعلی شاه بر اورنگ خسروی تکیه بزند. (1834). در همین سال بود که انگلیسیان با روسیان قراردادی بستند که استقلال و تمامیت ارضی ایران را ضمانت می کرد.
محمدشاه چون به سلطنت نشست، همان دم به اندیشه محاصره جدید هرات شد، ولی بیماری همه گیر و با عملیات جنگی را چندگاهی به وقفه افکند. آخرالامر در سال 1837 محمدشاه دگرباره در برابر این «دروازده هندوستان» ظاهر شد. ولی اگر جنگی پیرامون هرات میان ایرانیان و افغانان درگرفت نبردی سیاسی بین انگلیسیان و روسیان درگرفته بود. انگلیسیان از افغانان پشتیبانی می کردند، در صورتی که روسها ایرانیان را تشجیع و ترغیب می نمودند. یک صاحب منصب بریتانیائی به هرات گسیل شده بود تا دفاع از استحکامات را سامان بدهد، و ناوگانی انگلیسی برای منحرف کردن فکر ایرانیان، در خلیج فارس نمایش می داد، و برخی از جزایر ایرانی را تصرف کرد. از جانب دیگر انگلیسیان در فارس بلواها به راه می انداختند، و در همان حال که روسیان از شاه ایران پشتیبانی می کردند. در نیروهای اعزامی ایران افسران روسی دیده می شدند. علاوه بر این در زمره قوای ایرانی دو هنگ وجود داشت متشکل از اسیران جنگ روسیه و ایران سال 1828. (1) از طرف دیگر نیکلای اول که در آن موقع به قفقاز سفر کرده بود به ملاقات با شاه ایران اظهار تمایل کرد. پادشاه ایران، ناصرالدین میرزا ولیعهد را برای دیدار تزار به ارمنستان فرستاد. این نزدیکی بسیار صمیمانه بین دو دشمن دیروزین سخت موجب نگرانی و اصظراب بین دو دشمن دیروزین سخت موجب نگرانی و اضطراب حکومت بریتانیا گردید. لرد پالمرستون حتی از پذیرفتن فرستاده شاه ایران امتناع کرد. در کلکته و لندن مردم بر آن بودند که روسها محرک محاصره هرات بوده اند. به هر صورت بر اثر مداخله انگلیسها در خلیج فارس، هرات از محاصره نجات یافت...
ولی اندکی بعد بین افغانان و انگلیسیان جنگی درگرفت، جنگی که علی رغم موفقیت های انگلیسیان به صورت فاجعه ای راستین درآمد. در این مورد نیز دسایس و تحریکات روسها بی اثر نبود. رابطه شاه ایران به سهم خود با روسها که بی مقدمه جزیره کوچک ایرانی «عاشوراده» در بحر خزر را تصرف کردند تیره گردید. مع الوصف محمدشاه در دوران جهانداری خود به روسها بیشتر با دیده عنایت می نگریست و به انگلیسها کینه می ورزید.
در عصر سلطنت ناصرالدین شاه، مبارزه بر سر کسب نفوذ بین روسیه و بریتانیای کبیر شدیدتر شد. این مبارزه دیگر تنها جنبه سیاسی نداشت، بلکه اقتصادی هم بود. باید چند کلمه ای دیگر در باب جنگ بر سر هرات سخن برانیم.
پادشاه ایران بنابر تمایل خان این شهر که برای جنگ با قندهاریان کمک می طلبید، سپاهیانی گسیل کرد و هرات را به تصرف درآورد... - ناوگان جنگی انگلیس بار دگر در آبهای ایران به نمایش پرداخت. پادشاه ایران بر طبق عهدنامه مورخ 1853، هرات را رها کرد و از هرگونه ادعای سلطه روحانی یا سیاسی بر افغانستان چشم پوشید. ولی در سال 1856 امیر قندهار را که به توسط امیر کابل از حکومت خلع شده بود پذیرفت و بار دیگر سپاهیانی برای محاصره هرات اعزام کرد. در این گیرودار، در تاریخ اول نوامبر 1856، فرماندار کل هندوستان به پادشاه ایران اعلان جنگ داد. «اتحاد» دیرینه انگلیس و ایران بدین سان رسماً برهم خورد. انگلیسیان بندر محمره (خرمشهر کنونی) را به توپ بستند و در خارک و بوشهر قشون پیاده کردند. سپاهیان پادشاه ایران هم به سهم خود هرات را تصرف کردند.
تزار که بر اثر شکست «کریمه» ناتوان و موهون شده بود ابداً سودای از سرگرفتن جنگ را در سر نمی پرورد. ایران هم نمی توانست به تنهائی در برابر انگلیسیها پایداری کند. از اینرو معاهده صلحی بین ایران و انگلیسیها در پاریس در تاریخ 4 مارس 1857 منعقد گردید. شاه ایران هرات را تخلیه کرد، استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت و متعهد گردید که در صورت بروز هرگونه اختلاف با افغانستان به وساطت بریتانیا متوسل گردد. همین معاهده انگلستان را دولت کامله الوداد با ایران شناخت و بر طبق آن بریتانیای کبیر از جمیع امتیازات تجاری و به ویژه امتیازات برون مرزی (حق قضاوت قونسولی یا کاپیتولاسیون) که روسیه از آن برخودار بود بهره مند گردید (روسیه به موجب عهدنامه تجارتی ترکمانچای مورخ 1828 به کسب چنین وضعی نایل آمده بود). در مقابل سپاهیان انگلیس از اراضی ایران بیرون رفتند.

فتح ترکستان به توسط روسها - نتایج سیاسی آن

هر چند روسها چند گاهی محتاج به اصلاح وضع و کار خود شدند ولی به زودی بار دیگر برای تجدید جنگ سیاسی علیه انگلیسها خود را قادر یافتند. دسایس خود را در ایران و افغانستان از سر گرفتند. در ایران مبارزه بر سر رقابت به ویژه در زمینه اقتصاد درگرفت. امیر کشور اخیر در سال 1878 هیئات اعزامی روسی ژنرال (استالیتوف) را به حضور پذیرفت و از قبول هیئات فرستادگان انگلیسی سرنویل باولز امتناع کرد. (2) جنگ جدیدی بین افغانان و انگلیسیان شعله ور گشت. روسها از جانب دیگر در مناطق مختلف ترکستان مستقر شده بودند. تاشکند در سال 1865، خجند در سال 1866 و سپس سمرقند، بخارا و خیوه به تصرف آنان درآمد. انگلیسیان در آغاز امر علیه این توسعه طلبی های کشور امپراتوری روسیه سخت اعتراض و پرخاش کردند. اما چون کار دیگری نمی توانستند کرد تن به تسلیم و رضا دردادند. «گلادستون» حتی از اطمینان خاطرهائی که شاهزاده «کورچاکف» راجع به آینده بدو داده بود اظهار رضایت کرد و کار را تا بدانجا کشانید که در مجلس نمایندگان چنین سخن راند: «من به سهم خود در موضوع توسعه جوئی های ارضی روسیه در آسیا هیچگونه نگرانی و هیچ نوعی دل واپسی ندارم. اعتقاد من بر آن است که این ترسها، ترسهای پیرزنان است و بس.» روسها با این وصف فتح ترکستان را ادامه دادند. پیروزیهای بلند آوازه ای که در برابر ترکان، در سال 1877، نصیب آنان گردید شکست های سال 1855 را جبران کرد، و ترس از ارتشهای آنان را در دل مسلمانان افکند. سرانجام در سال 1882، ایران به موجب عهدنامه (آخال) مرو را که سابقاً «کلید» هندوستان تلقی شده بود به چنگ آنان رها کرد.
دست یافتن روسها بر ترکستان آنان را با انگلیسیها که افغانستان را به حوزه قدرت بریتانیا کشیده بودند و از طرف دیگر سلطه خود را تا بر فلات پامیر - این «بام دنیا» - توسعه داده بودند، مواجه کرد، و طلیعگان روسها و انگلیسی ها را روبه روی هم قرار می داد...
فتح ترکستان به توسط روسیان اهمیت عظیم سیاسی دارد. «لااقل مایه شگفتی خواهد بود که روسیه ترکستان را فقط به خاطر حکم راندن بر چند واحه ای فتح کرده باشد که اشغال آنها سالیانه 23 میلیون مخارج دارد.» (3)
علاوه بر این مسلم است که انگلیسیان وضع و موقع کم اهمیت تر از روسها دارند. «برای روسها انبوه کردن چندین صد هزار مرد جنگی در افغانستان آسانتر است تا برای انگلیسها.» (4)

پی نوشت ها :

1. Ayn-Lam-Ber، کتابچه «ایران و بریتانیای کبیر» ص 2.
توضیح مؤلف در حین چاپ ترجمه:
(ع ل - بر) اسم قلمی مرحوم علی اکبر داور است (ع ل) دو حرف اول علمی و (بر) دو حرف آخر (اکبر) می باشد. به این امضا مقالاتی در جرائد اروپا موقعی که دانشجو بود می نوشت. کتابچه فوق در کتابخانه بانک ملی ایران باید باشد. من به آنجا دادم.
2. Neville Bowles
3. از L. de Beylié و مقاله «آیا هندوستان روسی خواهد شد یا انگلیسی؟» ص 6.
4. Driault «مسأله مشرق» ص 325.

منبع مقاله: افشار یزدی، محمود؛ (1358)، سیاست اروپا در ایران: اوراقی چند از تاریخ سیاسی و دیپلماسی به انضمام چند گفتار دیگر از مؤلف و بعضی اسناد و نامه ها، ترجمه ضیاءالدین دهشیری، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ هشتم